• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

خلافت امام علی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در این مقاله به بررسی خلافت علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام) در قرآن و روایات می‌پردازیم.



برای اثبات خلافت علی بن ابیطالب (علیه‌السّلام) به آیاتی از قرآن، استدلال شده و از جمله آنها این آیه است: «انما ولیکم الله و رسوله و الذین آمنوا الذین یقیمون الصلوة و یؤتون الزکوة و هم راکعون»
یعنی: «ولی امر و صاحب اختیار شما فقط خدا و رسولش و مؤمنان هستند که نماز می‌خوانند و در حال رکوع، صدقه و زکات می‌دهند»،


مفسرین سنی و شیعی اتفاق دارند که آیه مذکور در شان علی بن ابیطالب نازل شده است و روایات کثیری از عامه و خاصه نیز بر آن دلالت دارد.
ابوذر غفاری می‌گوید: روزی نماز ظهر را با پیغمبر خواندیم سائلی از مردم تقاضای کمک نمود ولی کسی به او چیزی نداد، سائل دستش را به جانب آسمان بلند کرده گفت: خدایا! شاهد باش در مسجد پیغمبر کسی به من چیزی نداد. علی بن ابیطالب در حال رکوع بود با انگشتش به سائل اشاره کرد، او انگشتر را از دست آن حضرت گرفت و رفت.
پیغمبر اکرم که جریان را مشاهده می‌فرمود سرش را به جانب آسمان بلند کرده عرضه داشت: خدایا! برادرم موسی به تو گفت: خدایا! شرح صدری به من عطا کن و کارهایم را آسان گردان و زبان گویایی به من بده تا سخنانم را بفهمند و برادرم هارون را وزیر و کمک من قرار بده، پس وحی نازل شد که ما بازوی تو را به واسطه برادرت محکم می‌گردانیم و نفوذ و تسلطی به شما عطا خواهیم نمود. خدایا! من هم پیغمبر تو هستم، صدری برایم عطا کن و کارهایم را آسان گردان و علی را وزیر و پشتیبانم قرار بده».
ابوذر می‌گوید: هنوز سخن پیغمبر تمام نشده بود که آیه نازل گشت


(حدیث مذکور با اندکی اختلاف در الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳ نیز نقل شده). (بحرانی در کتاب غایة المرام، ص۱۰۳، ۲۴)
[۴] بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۲۴
[۵] بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۱۰۳.
حدیث از کتب عامه و ۱۹ حدیث از کتب خاصه در شان نزول آیه نقل کرده است. از جمله آیات این آیه است: الیوم یئس الذین کفروا من دینکم فلا تخشوهم و اخشون الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا.
یعنی: «کفار امروز از برچیده شدن دستگاه اسلام ناامید شدند پس دیگر از آنان نهراسید ولی از من بترسید. و امروز دین شما را کامل و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را برای شما برگزیدم».
ظاهر آیه این است که: قبل از نزول آیه کفار امیدوار بودند که روزی خواهد آمد که دستگاه اسلام بر چیده شود، ولی خداوند متعال به واسطه انجام کاری آنان را برای همیشه از نابودی اسلام مایوس گردانیده و همان کار سبب کمال و استحکام اساس دین بوده است و لابد از امور جزئی مانند جعل حکمی از احکام نبوده بلکه موضوع قابل توجه و مهمی بوده که بقای اسلام مربوط به آن بوده است.


ظاهرا این آیه با آیه‌ای که در اواخر این سوره نازل گشته بی‌ربط نباشد: یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته و الله یعصمک من الناس.
یعنی: «ای پیغمبر! موضوعی را که به تو دستور دادیم به مردم ابلاغ کن که اگر ابلاغ نکنی سالت خدا را انجام نداده‌ای. و خدا تو را از هر گونه خطری که متوجه تو باشد در امان خواهد داشت».
این آیه دلالت می‌کند که: خدا موضوع قابل توجه و بسیار مهمی را که اگر انجام نگیرد اساس اسلام و رسالت در خطر واقع می‌شود به پیغمبر دستور داده ولی از بس با اهمیت بوده پیغمبر از مخالفت و کارشکنی مردم می‌ترسیده و به انتظار موقعیت مناسب آن را به تاخیر می‌انداخته است، تا اینکه از جانب خدا امر مؤکد و فوری صادر شده که باید در انجام این دستور تعلل نورزی و از هیچ کس نهراسی. این موضوع هم لابد از قبیل احکام نبوده، زیرا تبلیغ یک یا چند قانون نه آن اهمیت را دارد که از عدم تبلیغش اساس اسلام واژگون گردد و نه پیغمبر اسلام از بیان قوانین ترسی داشته است.


این قرائن و شواهد، مؤید اخباری هستند که دلالت دارند که آیه‌های مذکور در غدیرخم درباره ولایت علی بن ابیطالب نازل گشته است. و بسیاری از مفسرین شیعه و سنی نیز آن را تایید نموده‌اند.
ابو سعید خدری می‌گوید: پیغمبر در غدیر خم مردم را به سوی علی دعوت نموده بازوهای او را گرفته به طوری بلند کرد که سفیدی زیر بغل رسول خدا نمایان شد، سپس آیه نازل شد: الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دینا پس پیغمبر فرمود: «الله اکبر، از کامل شدن دین و تمامی نعمت و رضایت خدا و ولایت علی بعد از من».
سپس فرمود: «هر کس من صاحب اختیار و متصدی امور او هستم، علی صاحب اختیارش می‌باشد. خدایا! با دوست علی دوست باش و با دشمنش دشمنی کن. هر کس او را یاری نمود، تو یاریش کن و هر کس او را رها کرد تو نیز او را رها کن».
(بحرانی در کتاب غایة المرام، ص۳۳۶، ۶)
[۸] بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۶.
[۹] بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۳۳۶.
حدیث از طرق عامه و ۱۵ حدیث از طرق خاصه در شان نزول آیه نقل کرده است.


دشمنان اسلام که در راه نابودی آن از هیچ کاری خودداری نمی‌نمودند و از همه جا مایوس گشتند فقط به یک جهت امیدوار بودند، آنها فکر می‌کردند که چون حافظ و نگهبان اسلام پیغمبر است وقتی از دنیا رفت، اسلام بی‌قیّم و سرپرست می‌گردد و نابودی برایش حتمی خواهد بود. ولی در غدیر خم، اندیشه آنان باطل گشت و پیغمبر علی را به عنوان سرپرست و متصدی اسلام به مردم معرفی نمود و پس از علی هم این وظیفه سنگین و ضروری به عهده دودمان پیغمبر که از نسل علی به وجود می‌آیند خواهد بود.
[۱۱] طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۵۰-۶۴.



پیغمبر اسلام بعد از مراجعت از حجة الوداع در غدیر خم توقف نموده مسلمین را گرد آورده پس از ادای خطبه‌ای علی را به ولایت و پیشوائی مسلمین منصوب کرد.
براء می‌گوید: در سفر حجة الوداع خدمت رسول خدا بودم، وقتی به غدیر خم رسیدیم دستور داد آن مکان را پاکیزه نمودند سپس دست علی را گرفته طرف راست خودش قرار داد و فرمود آیا من اختیار‌دار شما نیستم؟ پاسخ دادند: اختیار ما به دست شما است. پس فرمود: «هر کس من مولا و صاحب اختیار او هستم، علی مولای او خواهد بود، خدایا! با دوست علی دوستی و با دشمنش دشمنی کن».
پس عمر بن خطاب به علی گفت: این مقام گوارایت باد که تو مولای من و تمام مؤمنین شدی
[۱۵] ابن صباغ، فصول المهمه، ج۲، ص۲۳.
[۱۶] نسائی، خصائص، ص۳۱، ط نجف، سال ۱۳۶۹ ه. ق.
( بحرانی در کتاب غایة المرام، ص۷۹ مانند این حدیث را به ۸۹ طریق از عامه و ۴۳ طریق از خاصه نقل کرده است) (بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۷۹)


ابن عباس می‌گوید پیغمبر فرمود: «مثل اهل بیت من مثل کشتی نوح است که هر کس در آن سوار شد نجات یافت و هر کس تخلف نمود غرق گشت»،
[۱۸] ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۵۰، ط قاهره
[۱۹] ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۸۴.
[۲۱] شبلنجی، عبد المومن، نور الابصار، ط مصر، ص۱۱۴.
(بحرانی غایة المرام، ص۲۳۷ حدیث مذکور را به یازده طریق از عامه و هفت طریق از خاصه نقل کرده است)
[۲۲] بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۲۳۷.



زید بن ارقم از پیغمبر نقل کرده که فرمود: «گویا خدا مرا به سوی خویش دعوت نموده باید اجابت کنم ولی دو چیز بزرگ و وزین را در بین شما می‌گذارم: [قرآن|کتاب خدا]] و اهل بیتم، مواظب باشید که چگونه با آنها رفتار می‌کنید، آن دو امر هرگز از هم جدا نخواهند شد تا اینکه بر کوثر بر من وارد شوند»،
[۲۵] ابن صباغ، فصول المهمه، ص۲۲.
[۲۶] نسائی، خصائص، ص۳۰.
[۲۷] ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۴۷.
(در غایة المرام، ۳۹ حدیث از عامه و ۸۲ حدیث از خاصه نقل شده است)
حدیث ثقلین از احادیث مسلم و قطعی است که به سندهای بسیار و عبارات مختلفی روایت شده و سنی و شیعه به صحتش اعتراف و اتفاق دارند. از این حدیث و امثالش چند مطلب مهم استفاده می‌شود:

۹.۱ - مطالب مستفاد از حدیث ثقلین

۱- چنانچه قرآن تا قیامت در بین مردم باقی می‌ماند، عترت پیغمبر نیز تا قیامت باقی خواهند ماند، یعنی هیچ زمانی از وجود امام و رهبر حقیقی خالی نمی‌گردد.
۲- پیغمبر اسلام به وسیله این دو امانت بزرگ، تمام احتیاجات علمی و دینی مسلمین را تامین نموده و اهل بیتش را به عنوان مرجع علم و دانش به مسلمین معرفی کرده اقوال و اعمالشان را معتبر دانسته است.
۳- قرآن و اهل بیت نباید از هم جدا شوند و هیچ مسلمانی حق ندارد از علوم اهل بیت اعراض کند و خودش را از تحت ارشاد و هدایت آنان بیرون نماید.
-۴- مردم اگر از اهل بیت اطاعت کنند و به اقوال آنان تمسک جویند، گمراه نمی‌شوند و همیشه حق در نزد آنهاست.
۵- جمیع علوم لازم و احتیاجات دینی مردم در نزد اهل بیت موجود است و هر کس از آنها پیروی نماید در ضلالت واقع نمی‌شود و به سعادت حقیقی نایل می‌گردد، یعنی اهل بیت از خطا و اشتباه معصومند. و به واسطه همین قرینه معلوم می‌شود که مراد از اهل بیت و عترت تمام خویشان و اولاد پیغمبر نیست بلکه افراد معینی می‌باشند که از جهت علوم دین، کامل باشند و خطا و عصیان در ساحت وجودشان راه نداشته باشد تا صلاحیت رهبری داشته باشند و آنها عبارتند از علی بن ابیطالب و یازده فرزندش که یکی پس از دیگری به امامت منصوب شدند. چنانچه در روایات نیز به همین معنا تفسیر شده است. از باب نمونه: ابن عباس می‌گوید به پیغمبر اکرم گفتم خویشان تو که دوست داشتن آنها واجب است کیانند؟ فرمود: «علی و فاطمه و حسن و حسین»، (علیهم‌السلام)
[۲۸] قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ص۳۱۱.
جابر می‌گوید پیغمبر فرمود: «خدا ذریه هر پیغمبری را در صلب خودش قرار داد ولی ذریه مرا در صلب علی قرار داد»،


ام سلمه می‌گوید از رسول خدا شنیدم که می‌فرمود: «علی با حق و قرآن می‌باشد و حق و قرآن نیز با علی خواهند بود و از هم جدا نمی‌شوند تا اینکه بر کوثر بر من وارد شوند»، (در غایة المرام، ص۵۳۹ این مضمون با چهارده حدیث از عامه و ده حدیث از خاصه نقل شده است)
[۳۰] بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۵۳۹.



سعد بن وقاص می‌گوید رسول خدا به علی فرمود: «آیا راضی نیستی که تو نسبت به من مانند هارون نسبت به موسی باشی جز اینکه بعد از من پیغمبری نخواهد بود؟»،
[۳۳] ابن صباغ، فصول المهمه، ص۲۱.
[۳۴] گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص۱۴۸-۱۵۴.
[۳۵] نسائی، خصائص، ص۱۹- ۲۵.
[۳۶] ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۷۷.
(در غایة المرام، ص۱۰۹، صد حدیث از عامه و هفتاد حدیث از خاصه نقل است)
[۳۷] بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۱۰۹.



پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خویشانش را برای صرف غذا دعوت نمود پس از تناول غذا به آنان فرمود: «من کسی را سراغ ندارم که بهتر از آنچه را که من برای شما آورده‌ام برای قومش آورده باشد. خدا به من دستور داده که شما را به سویش دعوت کنم پس کیست که در این امر با من کمک کند و برادر و وصی و خلیفه من در بین شما گردد؟»
تمام مردم سکوت کردند ولی علی در عین حال که از همه کوچک‌تر بود عرضه داشت: من وزیر و یار شما می‌شوم. پس پیغمبر دست بر گردن او نهاده فرمود: این برادر و وصی و خلیفه من است، باید از او اطاعت کنید. پس آن جماعت از جا حرکت نموده می‌خندیدند و به ابو طالب می‌گفتند: محمد به تو دستور داد که از پسرت اطاعت کنی
[۳۸] ابوالفداء، اسماعیل بن علی، تاریخ ابی الفداء، ج۱، ص۱۱۶.

و از اینگونه احادیث زیاد است از جمله حذیفه می‌گوید رسول خدا فرمود: «اگر علی را خلیفه و جانشین من قرار بدهید - و گمان نمی‌کنم چنین کاری را انجام بدهید - او را راهنمایی با بصیرت خواهید یافت که شما را به راه راست وادار می‌کند»،
[۳۹] ابو نعیم، حلیلة الاولیاء، ج۱، ص۶۴.
[۴۰] گنجی، محمد بن یوسف، کفایة المطالب، ص۶۷، ط نجف، سال ۱۳۵۶.



ابن مردویه می‌گوید پیغمبر فرمود: «هر کس دوست دارد حیات و مرگش مانند من باشد و ساکن بهشت گردد، بعد از من دوست‌دار علی باشد و به اهل بیت من اقتدا کند، زیرا آنها عترت من و از گل من آفریده شده‌اند و علم و فهم من نصیب آنان گشته پس بدا به حال کسانی که فضل آنها را تکذیب نمایند، شفاعتم هرگز شامل حالشان نخواهد شد»، (منتخب کنز العمال که در حاشیه مسند احمد به چاپ رسیده، ج۵، ص۹۴)
[۴۱] کشمیری دهلوی، میرزا محمد، منتخب کنز العمال، ج۵، ص۹۴.



۱. مائده/سوره۵، آیه۵۵.    
۲. طبری، محب الدین، ذخائر العقبی، ص۱۶، ط قاهره، سال ۱۳۵۶.    
۳. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۲، ص۲۹۳.    
۴. بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۲۴
۵. بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۱۰۳.
۶. مائده/سوره۵، آیه۳.    
۷. مائده/سوره۵، آیه۷۲.    
۸. بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۶.
۹. بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۳۳۶.
۱۰. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۵، ص۱۷۷-۲۱۴.    
۱۱. طباطبایی، سید محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۶، ص۵۰-۶۴.
۱۲. ابن اثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۰۸.    
۱۳. ابن اثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۳۴۶.    
۱۴. طبری، محب الدین، ذخائر العقبی، ص۶۷، ط قاهره، سال ۱۳۵۶.    
۱۵. ابن صباغ، فصول المهمه، ج۲، ص۲۳.
۱۶. نسائی، خصائص، ص۳۱، ط نجف، سال ۱۳۶۹ ه. ق.
۱۷. طبری، محب الدین، ذخائر العقبی، ص۲۰، ط قاهره، سال ۱۳۵۶.    
۱۸. ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۵۰، ط قاهره
۱۹. ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۸۴.
۲۰. سیوطی، جلال الدین، تاریخ الخلفاء، ص۲۰۱.    
۲۱. شبلنجی، عبد المومن، نور الابصار، ط مصر، ص۱۱۴.
۲۲. بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۲۳۷.
۲۳. ابن اثیر، البدایة و النهایه، ج۵، ص۲۰۹.    
۲۴. طبری، محب الدین، ذخائر العقبی، ص۱۶، ط قاهره، سال ۱۳۵۶.    
۲۵. ابن صباغ، فصول المهمه، ص۲۲.
۲۶. نسائی، خصائص، ص۳۰.
۲۷. ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۴۷.
۲۸. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ص۳۱۱.
۲۹. قندوزی حنفی، سلیمان بن ابراهیم، ینابیع الموده، ج۲، ص۲۳۷.    
۳۰. بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۵۳۹.
۳۱. ابن اثیر، البدایة و النهایه، ج۷، ص۹-۳۳.    
۳۲. طبری، محب الدین، ذخائر العقبی، ص۶۳، ط قاهره، سال ۱۳۵۶.    
۳۳. ابن صباغ، فصول المهمه، ص۲۱.
۳۴. گنجی شافعی، کفایة الطالب، ص۱۴۸-۱۵۴.
۳۵. نسائی، خصائص، ص۱۹- ۲۵.
۳۶. ابن حجر، الصواعق المحرقه، ص۱۷۷.
۳۷. بحرانی، عبدالله بن نورالله، غایة المرام، ص۱۰۹.
۳۸. ابوالفداء، اسماعیل بن علی، تاریخ ابی الفداء، ج۱، ص۱۱۶.
۳۹. ابو نعیم، حلیلة الاولیاء، ج۱، ص۶۴.
۴۰. گنجی، محمد بن یوسف، کفایة المطالب، ص۶۷، ط نجف، سال ۱۳۵۶.
۴۱. کشمیری دهلوی، میرزا محمد، منتخب کنز العمال، ج۵، ص۹۴.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «خلافت امام علی».    



جعبه ابزار