• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

رابطه عبادت با دنیاگرایی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



رابطه عبادت با دنیاگرایی، این است که یک مسلمان پیرو اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) باید از مواهب و نعمت‌های دنیا بهره بردای نماید، و هم به وسیله‌ی مال و ثروتی که در اختیار دارد آخرت و مقام معنوی خویش را فراهم نماید. زیرا اسلام رهبانیت و تجمل زیاد، و انزواطلبی، و کناره‌گیری از جامعه و مسئولیت‌های اجتماعی را، ممنوع و محکوم می‌کند.



از جمله اعمالی که در مسیحیت بعنوان یک نوع عبادت ممتاز و مقدس بحساب می‌آمد «رهبانیّت» بود، و رهبانیت به معنای ترس و خوف است، و راهبان را هم بدین جهت راهب می‌نامند، که از ترس اینکه مبادا گرفتار مظاهر دنیا و امور مادّی و روابط عصیان آلود با افراد شوند، راه زهد و کناره‌گیری از اجتماع را بر می‌گزیدند و قید همه چیز را می‌زدند و به کوه و صحرا پناه می‌بردند؛ و در غار کوه یا درّه‌ای به عبادت و نیایش پروردگار می‌پرداختند!
در هر صورت، رهبانیت و چنین زهدگرایی، و انزواطلبی، و کناره‌گیری از جامعه و مسئولیت‌های اجتماعی را، اسلام ممنوع و محکوم نمود، و اسلام چنین عملی را روا نمی‌دارد، که انسان فقط در فراز و نشیب‌ها سر خود را بگیرد و از معرکه بیرون رود، و خویش را از زیر بار مسئولیت‌ها آزاد سازد؛ بلکه هر مسلمان وظیفه دارد، صرف نظر از اینکه گلیم خود را از آب در می‌آورد، سعی کند که غریق‌ها و افراد دیگری را که گرفتار مشکلات و بحران‌ها می‌شوند نجات دهد.
در صدر اسلام هم، هر گاه چنین عقیده و فکری در مسلمانان بوجود می‌آمد، رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آن را سخت محکوم و ممنوع اعلام می‌فرمودند:
«انس بن مالک» می‌گوید: وقتی «عثمان بن مظعون» صحابی معروف پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرزند خویش را از دست داد، آنقدر محزون و افسرده خاطر گشت، که روابط و معاشرت خود را با افراد ترک گفت، و در خانه نشست و انزوا گزید و به عبادت پرداخت!
داستان عثمان به گوش پیغمبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسید، و کسی را به سراغ او فرستاد؛ و پیغام داد که: خداوند چنین کاری را برای ما مقرّر نفرموده، رهبانیت و ترک دنیا برای امت من، تنها جهاد در راه خدا است. آری، رهبانیت اسلام، تنها جهاد است، و اگر کسی واقعاً بخواهد خود را از قید و بندها و علایق و روابط دنیایی آزاد سازد، و دارای چنین بذل و بخششی گردد، که به خاطر خدا و احیای سنتّ‌های اصیل دین، دست از خواسته‌ها و لذائذ بشوید، شایسته است که دست از جان و هستی خود بشوید، و آن را در میدان جنگ و جهاد در راه خدا بذل و بخشش نماید، چه اینکه پیامبر عالیقدر اسلام فرمود: «ان اللّه تعالی لم یکتب علینا الرهبانیة، انما رهبانیة امتّی الجهاد فی سبیل اللّه.»
باری، عبادات اسلامی هرگز یک سری عبادات یک بعدی و معنوی نیستند و قرآن کریم هرگاه نماز را که یک عبادت معنوی صرف است، یادآور می‌شود و اقیموا الصلاة می‌گوید، فوراً به دنبال آن، آتُوا الزکاة را نیز که یک عبادت مالی و اجتماعی و تربیتی است، و هم بعد الهی دارد و هم بعد مردمی، عنوان و توصیه می‌کند.
وقتی احکام حج را بیان می‌کند، کشتن حیوان و قربانی را نیز جزو آن می‌شمارد و می‌گوید: «و اطعموا البائس الفقیر؛فقیر و تهیدست را نیز اطعام و سیر نمایید.» ، و بالاخره در اسلام، اطعام و انفاق، بعنوان یک سلسله عبادات و وظایف مالی، امر به معروف و نهی از منکر؛ دلجویی از مستمندان، عیادت بیماران، برقراری صلح و آشتی، و پیوند و روابط انسانی با افراد جامعه، به منظور یک سلسله عبادات اجتماعی معرفی گردیده است. و باید گفت: تفرقه‌گرایی و پراکنده‌گی، و قطع رابطه از افراد اجتماع، بر خلاف وظایف یک مسلمان راستین است، زیرا اسلام تمام افراد امت خویش را برادر یکدیگر، و آنان را همچون اعضای یک پیکر می‌داند.
اگر دین چنان است که بیان داشتیم، و عبادات آن هم دارای این همه ابعاد گسترده و زندگی ساز و تحرّک آفرین است، پس چگونه «لِنین» پیشوای مرام کمونیسم می‌گفت:
دین افیون و مایه تخدیر ملت‌هاست، بنابراین، دین و پیشوایان آن؛ اعصاب مظلومان و فقراء را تخدیر می‌کنند، و آن‌ها را تسلیم ظلم و ستم می‌نمایند!
[۴] النظام الشیوعی، ص۵۲-۵۴.



حال چه چیز سبب شده، که چنین افکار و عقایدی بوجود آید، و عدّه‌ای بعنوان رهبران و پیشوایان فکری و مسلکی دارای اینگونه مرام و عقایدی شوند؟ در این باره چهار مطلب را به عنوان علت و یا زمینه‌ی پیدایش اینگونه عقاید انتقادآمیز می‌توان در نظر گرفت:

۲.۱ - محتوای یک بعدی انجیل

مطالب یک بعدی انجیل کنونی که افراد را به ترک دنیا و توجه به جنبه‌های معنوی صرف دعوت نموده است! چنانکه انجیل نقل می‌کند، حضرت عیسی (علیه‌السّلام) به جوانی که به او ایمان آورده بود فرمود: اگر می‌خواهی به مقام کامل دین و ایمان دست یابی، برو تمام دارایی خویش را به فروش و قیمت آنرا میان فقراء تقسیم نموده، آنگاه بیا و متابعت مرا اختیار کن، و نیز به شاگردانش می‌گفت: شما از آنچه می‌خورید و می‌آشامید بحث نکنید، و به آن اهمیت هم ندهید، چون درباره چنین مسائلی افرادی بحث و گفتگو می‌کنند، که ایمان نداشته باشند!
[۵] قرضاوی، یوسف، العبادة فی الاسلام، ص۱۷۶.

باز انجیل می‌گوید: «در برابر شرّ ایستادگی نکنید، بلکه اگر کسی به طرف راست صورت شما سیلی زد، طرف چپ را به طرف او بگیرید، کسی که بخواهد با تو دشمنی کند و پیراهنت را بگیرد، تو رداء خود را نیز به او بده، هر کس تو را تا یک میل به زیر بار خود کشید، تو میل دوم را نیز با او برو! »
[۶] انجیل متی، باب ۵، آیات ۴۱ـ۳۸.
آری، چنین تعلیماتی با آثار عملی آن سبب می‌شد، که وضع زندگی مسیحیان اروپا؛ و مخصوصاً افرادی که در «روسیه» به سر می‌بردند و با نظام «اَقطاع» و «تِیُول» (منظور از اقطاع و تیول در اینگونه موارد، واگذاری زمین است از طرف اشراف به طبقات زحمتکش برای زندگی، نه به آن شکل صحیح اسلامی که با نظر امام و حکومت اسلام برقرار می‌گردد.) دست به گریبان بودند، با هزاران نوع مشکلات از قبیل فقر و بیماری‌ها و محرومیت‌ها مواجه گردیدند!
در هر سال هزاران نفر از گرسنگی؛ میلیون‌ها نفر از بیماری سل و بیماری‌های دیگر می‌مردند، فشار سرما به همین نسبت نفوس خلق را از میان می‌برد، در حالی‌که صاحبان تیول؛ از دسترنج این مردم بینوا در آغوش ناز و نعمت به انواع فسق و فجور و عیش و نوش بسر می‌بردند، و از هر گونه لذتی که به خیال کسی خطور کند بهره‌مند می‌شدند و هر زمان که یکی از زحمت‌کشان به فکر آن می‌افتاد که نگاهی به اطراف خود بیفکند، یا لحظه‌ای درباره‌ی آن همه ظلم و بیداد که بر او وارد می‌شد‌ اندیشه‌ای کند، کشیشان و رجال دین به سراغ او می‌شتافتند؛ و این عبارت را به او تذکر می‌دادند: «هر کس به گونه‌ی راست تو لطمه زد، گونه‌ی چپ را به سویش بگردان، هر کس قَبایت را برد، پیراهنت را نیز به او واگذار!» و با خواندن و دمیدن اینگونه افسون‌ها، جامعه را از فکر نهضت و انقلاب می‌ترسانیدند؛ و اعصاب آن‌ها را با وعده‌ی نعمت‌های اخروی تخدیر می‌کردند، و بهشت را در نظر آن‌ها به عنوان مزد تحمّل ظلم و صبر در بدبختی می‌آراستند. روی این اصول، دین در روسیه دشمن حقیقی خلق بود، و سخن «کارِل مارْکس» که می‌گوید: «دین افیون و مایه ی تخدیر جامعه است.» کاملاً بر چنین دینی و این گونه اوضاعی صدق می‌کرد.
[۷] اشرفی اصفهانی، عطاءالله، برهان قرآن، ص۲۲۶.


۲.۲ - اعمال رجال دین

علت دوم بدبینی به دین را، اعمال خرافی و طاقت فرسای راهبان و رجال کلیسا می‌توان دانست، زیرا اُسقفان و راهبان اعمال و ریاضت‌هایی داشتند؛ که صرف نظر از اینکه برای افراد جامعه قابل عمل نبود؛ بلکه موجب وحشت و ترس آن‌ها از دین نیز می‌گردید!
تاریخ در این باره می‌نویسد: کار تارکین دنیا در کلیسا، تا آزار و اذیت به جسم می‌رسید، گفته شده: راهب «ماکارِیُوس» شش ماه در مخزن آب خوابیده بود، که جسم برهنه او را حیوانات ریز از قبیل پشه نیش بزنند و او را به مرگ نزدیک کنند؛ وی همیشه به عنوان ریاضت مقدار زیادی آهن به همراه خود داشت، و رفیق او «یوسیبیس» دو برابر ماکاریوس آهن با خود حمل می‌کرد، یوسیبیس سه سال در چاه کم آب زندگی می‌کرد؛ راهب یوحنّا سه سال بر روی یک پا ایستاده بود و نمی‌خوابید و نمی‌نشست، هرگاه خیلی خسته می‌شد به سنگی تکیه می‌کرد.
روحانیت اروپا از اختیار همسر خودداری می‌کرد؛ و فکر می‌کرد نزدیک شدن به زن گناه است، معتقد بود که، برخورد با زن و صحبت‌کردن با او، روح را ضعیف می‌کند، بدین جهت نه تنها از زن دوری می‌جستند؛ بلکه از مادر و خواهر خود هم فرار می‌کردند! (تفصیل اینگونه مطالب را در کتاب «دنیا در خطر سقوط» مطالعه فرمایید.)
[۸] تاریخ اخلاق اروپا، العبادة فی الاسلام، ص۱۷۸
باری، این‌ها نمونه‌هایی بود از وضع کلیسا و رجال آن که موجب بدبینی افراد نسبت به دین مسیحیت شده بود.

۲.۳ - ناآگاهی از قرآن!

جهت دیگری را که موجب این گونه مطالب ناروا از جانب کمونیست‌ها شده، عدم آگاهی آنان از قرآن و احکام اسلام، و نارسایی تبلیغات اسلامی در سطح وسیع و همه جانبه باید دانست. باید توجه داشت:
۱: در اسلام هر کس عمل شایسته‌ای انجام دهد، مرد باشد یا زن، به طور مساوی پاداش آن را خواهد دید؛ و پاداش و مزد هیچ مسلمان فعالی ضایع و نادیده گرفته نمی‌شود.قرآن در این باره می‌فرماید: «انی لا اضیع عمل عامل منکم، من ذکرٍ اوْ اُنثی؛ من عمل هیچ عمل کننده‌ای از شما را خواه مرد باشد یا زن ضایع نمی‌کنم.»
۲: اسلام ظلم‌پذیری، و تن‌دادن به ذلت و محرومیت را بر کسی روا نداشته، بلکه آن را موجب مؤاخذه و عذاب در پیشگاه پروردگار شمرده است! قرآن می‌گوید: «فرستادگان خدا، وقت جان دادن؛ مردمی را که زیر بار ظلم رفته‌اند، مورد مؤاخذه و عتاب قرار می‌دهند و می‌پرسند: زندگی خود را در دنیا چگونه گذرانده‌اید؟» آنان در جواب می‌گویند: ما مستضعف و توسری خور بودیم. فرشتگان می‌گویند: آیا عرصه‌ی جهان، وسیع و پهناور نبود، تا از آن محیط ظلم و بیداد، و ذلت و خفقان هجرت کنید، و به سرزمین عدل و امن وارد شوید؟ آنان اهل دوزخند، و به عاقبت بد خویش محکوم خواهند شد!
۳: قرآن کریم درباره‌ی کسانی که به داد مظلومان نمی‌رسند، و در راه نجات آنان نمی‌کوشند و پیکار نمی‌کنند، با لحن عتاب‌آمیز می‌فرماید: «ما لکم لا تقاتلون فی سبیل اللّه و المستضعفین من الرجال و النساء و الولدان چه شده که در راه خدا، و برای نجات و آزادی مردان و زنان و کودکان محروم و گرفتار، قتال و جهاد نمی‌کنید؟!»
پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرموند: «من اصبح ولایهتم بامور المسلمین فلیس منهم، و من سمع رجلاً ینادی یا للمسلمین فلم یجبه فلیس بمسلم؛ هر کس سر از خواب بردارد، و در فکر چاره‌جویی و گره‌گشایی کارهای مسلمانان نباشد، مسلمان واقعی نیست، و هر کس ناله‌ی مظلومی را بشنود که مسلمانان را به یاری و کمک خود می‌طلبد، و به داد او نرسد، و به او پاسخ مثبت ندهد، و به یاری او نشتابد، مسلمان نیست!»
با این وجود، آیا باز هم می‌توان گفت، اسلام دستور صبر در برابر ستم می‌دهد، و طبقه‌ای را به ناتوانی و محرومیت دعوت می‌نماید؟!
درباره‌ی کار و فعالیت؛ و بهره‌برداری از منافع و منابع و مواهب دنیا، عمران و آبادی بخشیدن به زمین، و اساساً تامین و تنظیم زندگی دنیا، در قرآن مجید آیات و دستورات فراوانی وجود دارد؛ که به عنوان نمونه قسمتی از آن را اکنون از نظر می‌گذرانیم:
۱: «فاذا قضیت الصلاة فانتشروا فی الارض، و ابتغوا من فضل اللّه؛ آنگاه که نماز به پایان رسید، در زمین پراکنده شوید؛ و از فضل الهی (مال) با تلاش به چنگ آورید.»
۲: «و جعلنا النهار معاشاً؛ (نباء: ۱۱) روز را برای فعالیت و کسب معاش، و تامین احتیاجات زندگی قرار دادیم.»
۳: «و ابتغ فیما اتاک اللّه الدار الاخرة، و لا تنس نصیبک من الدنیا؛بوسیله‌ی آنچه خدا به تو داده، آخرت را طلب کن، و بهره و نصیب خود را هم از دنیا فراموش مکن.»
۴: و لقد مکناکم فی الارض، و جعلنا لکم فیها معایش؛ ما شما را در زمین جای داده و مکنت و قدرت عمل بخشیدیم، و در آن برای شما اسباب زندگی را قرار دادیم.» (به اثر دیگر مؤلف، طرح‌هایی از اقتصاد اسلامی مراجعه فرمایید.)
۵: هو الذی انشاکم من الارض، و استعمر کم فیها؛ اوست خدایی که شما را از زمین پدید آورد، و از شما خواست که آن را آباد سازید.
در مورد توزیع و تنظیم مال و ثروت و منافع و مواهب مادی این جهان نیز؛ در قرآن و روایات اسلامی، دستورات و قواعد فراوانی وجود دارد، و برای این که باز هم حق طبقات محروم و زحمتکش جامعه از بین نرود، در اسلام احتکار، اسراف، اتراف، اجحاف و تجاوز و حق‌کشی‌ها و نابسامانی‌هایی که موجب تضییع حقوق دیگران شود جلوگیری شدید به عمل آمده است.

۲.۴ - میانه روی در عبادت

چنانکه افراط و تفریط؛ و تند و کند روی، در بسیاری از امور، مورد انکار و انزجار قرار گرفته، در عبادت نیز از افراط که انسان را به ورطه‌ی خطر می‌کشاند، و از تفریط که وی را از کاروان معنویت عقب می‌اندازد، نهی‌ گردیده، و به جای آن اقتصاد و میانه‌روی مورد سفارش و ستایش قرار گرفته است. بدین مناسبت پیامبر گرامی اسلام می‌فرماید: «احکام این دین متین استوار است، بنابراین با مدارا و ملایمت در راه آن سیر کنید، و عبادت خدا را بر بندگان تحمیل ننمایید؛ که همچون سوار وامانده، نه به مقصد می‌رسید، و نه برای شما قوّت و قدرتی می‌ماند!»
امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرماید: «عبادت را با اکراه و اجبار بر خود تحمیل نکنید.» در بیان دیگر فرموده است: «من جوان بودم، و در حال طواف تلاش و فعالیت زیاد داشتم، به طوری که عرق از سر و رویم می‌ریخت؛ آنگاه پدرم به من برخورد کرد و فرمود: خدا اگر بخواهد بنده‌ای را داخل بهشت کند، با اعمال‌ اندک او هم راضی می‌گردد.»
پیامبر عالیقدر اسلام می‌فرمود: «من برای شریعت سهل و آسان برگزیده شده‌ام.»
[۱۹] قرضاوی، یوسف، العبادة فی الاسلام، ص۱۸۸.

باری؛ چنانکه از افراط و تندروی در عبادات جلوگیری به عمل آمده، و از اینکه افراد یکسره به جنبه‌ی معنویات و رهبانیت بپردازند نهی گردیده، همان طور از اینکه افراد وظایف عبادی و معنوی خود را هم به طور کلی کنار بگذارند، و فقط دنیا و منافع آنرا هدف و محبوب و معبود خویش قرار دهند، سرزنش و تنّفر به عمل آمده و از نظر پیشوایان اسلام چنین افرادی (خود باختگان و تارکین معنویات) ملعون و منفور شناخته شده‌اند. امام صادق (علیه‌السّلام) می‌فرمایند: «ملعون ملعون. من عبد الدینار و الدرهم؛کسی‌که درهم و دینار را مورد پرستش خود قرار دهد.» (و به خاطر آن خضوع و کرنش کند، چنانکه مقابل خدا رکوع و سجده می‌کند) معلون است، ملعون است.


برای بیان این معنی و مطالب بالا، داستان علی (علیه‌السّلام) را با دو برادر بصری، می‌توان شاهد آورد، زیرا آن داستان گویای این حقیقت است، که هم زیاده‌روی در امور مادّی و دنیوی مذموم و ناپسند است، و هم کناره‌گیری از دنیا و انتخاب رهبانیت و افراط در عبادت.
داستان چنین است که، علی (علیه‌السّلام) پس از پایان «جنگ جمل» وارد بصره شد، و در یکی از روزهای اقامت خود، به عیادت یکی از یاران خود به نام «علاء بن زیاد حارثی» رفت.
امام وقتی خانه‌ی وسیع و مجلّل علاء را دید، شگفت‌مندانه فرمود: این خانه با این وسعت و بزرگی برای دنیای تو به چه کار می‌خورد؟ در صورتی که در آخرت به چنین خانه‌ای محتاج‌تری، در حالی که اگر بخواهی می‌توانی بوسیله‌ی این خانه‌ی وسیع، مهمان‌نوازی کنی، صله‌ رحم نمایی، و در این خانه حقوق مسلمان را بپردازی، تا بدین وسیله به خانه‌ی وسیع آخرت دست یابی.
آنگاه علاء از برادرش «عاصم» که لباس کهنه پوشیده، و به انزوا خزیده بود، در حضور علی شکایت کرد، که به دستور حضرت او را حاضر نمودند، و حضرت او را این طور مورد ملامت قرار داد: «‌ای دشمن جان خویش! شیطان بر تو مسلط شده و عقل تو را ربوده است.چرا به زن و فرزند خود رحم نکردی؟ آیا می‌پنداری خدایی که نعمت‌های پاکیزه‌ی دنیا را برای تو حلال کرده؛ کراهت دارد که تو از آن بهره‌مند شوی؟»
اما عاصم، بیانی دارد که می‌خواهد وضع خود را با زندگی علی (علیه‌السّلام) از نظر خوراک و لباس و عبادت مقایسه کند، که حضرت او را متوجه این اشتباه بزرگ می‌کند و می‌فرماید: حساب من از تو جداست، زیرا: «ان اللّه تعالی فرض علی ائمة الحق ان یقدروا انفسهم بضعفة الناس، کیلا یتبیغ بالفقیر فقره؛خدای متعال بر پیشوایان حق مقرر فرموده، که ضعیف‌ترین افراد ملت خویش را مقیاس زندگی شخصی قرار دهند؛ و آن طور زندگی کنند، که تهی‌دست‌ترین مردم سختی فقر را بتوانند تحمّل کنند.»
علی (علیه‌السّلام) با این بیان از طرفی رهبانیت و کناره‌گیری از اجتماع و مسئولیت‌های زندگی را ممنوع و مذموم معرفی کرده، و از طرف دیگر راه بهره‌برداری از دنیا و مواهب آن را، و این که خانه و دارایی دنیا چگونه می‌تواند وسیله‌ی تحصیل خانه‌ی آخرت و وسیله‌ی خیر و سعادت این جهان و جهان آخرت قرار گیرد بیان فرموده است.
بنابراین؛ یک مسلمان پیرو اهل‌بیت (علیهم‌السّلام) هم باید از مواهب و نعمت‌های دنیا بهره بردای نماید، و هم به وسیله‌ی مال و ثروتی که در اختیار دارد آخرت و مقام معنوی خویش را فراهم نماید.


۱. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۶، ص۱۴۹.    
۲. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۳، ص۴۲۷.    
۳. حج/سوره۲۲، آیه۲۸.    
۴. النظام الشیوعی، ص۵۲-۵۴.
۵. قرضاوی، یوسف، العبادة فی الاسلام، ص۱۷۶.
۶. انجیل متی، باب ۵، آیات ۴۱ـ۳۸.
۷. اشرفی اصفهانی، عطاءالله، برهان قرآن، ص۲۲۶.
۸. تاریخ اخلاق اروپا، العبادة فی الاسلام، ص۱۷۸
۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۹۵.    
۱۰. نساء/سوره۴، آیه۹۷.    
۱۱. نساء/سوره۴، آیه۷۵.    
۱۲. کلینی، یعقوب بن محمد، اصول کافی، ج۲، ص۱۶۴.    
۱۳. جمعه/سوره۶۲، آیه۱۰.    
۱۴. قصص/سوره۲۸، آیه۷۷.    
۱۵. اعراف/سوره۷، آیه۱۰.    
۱۶. هود/سوره۱۱، آیه۶۱.    
۱۷. کلینی، یعقوب بن محمد، اصول کافی، ج۲، ص۸۶.    
۱۸. کلینی، یعقوب بن محمد، اصول کافی، ج۲، ص۸۶.    
۱۹. قرضاوی، یوسف، العبادة فی الاسلام، ص۱۸۸.
۲۰. کلینی، یعقوب بن محمد، اصول کافی، ج۲، ص۲۷۰.    
۲۱. ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۳۲.    
۲۲. امام علی، نهج البلاغه، خ۲۰۰، ج۱، ص۵۱۵.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «رابطه عبادت با دنیاگرایی»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۹/۲۲.    



جعبه ابزار