رذائل اخلاقی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
عجب و
خود پسندی یکی از رذائل اخلاقی است که در
آیات و
روایات بآن اشاره شده است قُلْ هَلْ نُنَبِّئُکُمْ بِالأخْسَرِینَ أَعْمَالا • الَّذِینَ ضَلَّ سَعْیُهُمْ فِی الْحَیَاه الدُّنْیَا وَهُمْ یَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ یُحْسِنُونَ صُنْعًا؛
آنها که تلاشهایشان در زندگی
دنیا گم و نابود شده با این حال میپندارند که کار نیک انجام میدهند.
عُجْب آن است که
انسان به سبب کمالی که در خود میبیند، خود را بزرگ شمارد خواه آن
کمال را دارا باشد یا دارا نیست. برخی گفتهاند:عجب آن است که نعمتی را که دارد بزرگ شمارد و به آن
میل و
اعتماد کند و
منعم آن را فراموش نماید.
تفاوت عجب و
کبر آن است که کبر به دو نفر قائم است یکی
متکبّر است و دیگری کسی است که بر او
تکبّر میورزد؛ امّا در عجب پای غیر در میان نیست، بلکه تنها انسان معجب و خودبین است که عمل خود را بزرگ میپندارد و
مغرور میشود.
هان ای
پیامبر ! به
کافران و
ظالمان بگو:آیا میخواهید از کسانی که زیانکارترین مردم هستند به شما خبر دهم و به شما بگویم؟. آنگاه به وصف آنان پرداخته، میگوید:(آنان) کسانیاند که تلاششان در زندگی
دنیا تباه گردیده است، امّا در همان حال میپندارند که کار شایسته انجام میدهند و در راه فرمانبرداری و
تقرّب به
خدا و انجام کارهای شایسته گام برمیدارند.
ابن کواء از
امیرمؤمنان علی (ع) در مورد این گروه پرسید. آن حضرت فرمود:اینان پیروان
کتابهای آسمانی پیشیناند که پس از توحیدگرایی به خدای خود کفر ورزیده و در
دین و آیین خود
بدعت نهادند و در نتیجه این کفر و بدعتگذاری، عملکردشان تباه گردید و
نهروانیان نیز از این گروه دور نیستند.
۱. پیامبر(ص) مأمور بیان
سود و
زیان واقعی مردم است (قل... اعمالاً).
۲. شیوه پرسش و پاسخ از بهترین
روشهای آموزش و تربیت است(هل... )
۳.
انسان در معرض
غفلت از سود و زیان خویش است(هل ننبئکم).
۴. هیچ عملی محو نمیشود گرچه به نظر گم شود (ضل سعیهم).
۵. تکیه بر
خیال نکنیم و
واقعگرا باشیم (یحسبون).
اختلاف؛
بخل ؛
بدعت ؛
تجاوز ؛
تحیر ؛
غفلت ؛
فخرفروشی ؛ گمراهی
؛
خسران .
امکانات؛ انکار
معاد ؛ تزیین شیطان
؛
دنیا .
تقوا؛ توجه به
تقدیر خدا
؛
صبر ؛
عمل صالح ؛ توجه به
قدرت خدا
امام علی (ع) فرمود:«من أعجب برأیه ضلّ»؛
هر کس به
رأی خود ببالد
گمراه است.
حضرت علی(ع) فرمود:«إیّاک والاعجابَ بنفسک والثقه بما یعجبک منها وحُبَّ الاطّراء فإنّ ذلک من أوثق فرص الشیطان فی نفسه لیمحق مایکون من احسان المحسن»؛
بپرهیز از خودپسندی و بپرهیز از اینکه به آنچه موجب خودپسندی است اعتماد کنی و ستایشپسند گردی؛ زیرا این از فرصتهای
شیطان است که به وسیله آن هر نیکوکاری را نابود میسازد.
امام صادق (ع) فرمود:«خودپسندی مانند گیاهی است که
بذر آن
کفر، زمینش
نفاق،
آب آن ستم، شاخههای آن نادانی، برگ آن گمراهی، میوهاش
لعنت و
نفرین و خلود در آتش است. هر کس عجب ورزید بذر کفر کاشته و نفاق را زراعت کرده و ناگزیر این بذر میوه میدهد».
امام کاظم (ع)فرمود:«من تکلّم فی الله هلک ومن طلب الرئاسه هلک ومن دخله العجب هلک»؛
سه چیز عامل
هلاکت است؛ سخن گفتن در
ذات خدا،
ریاست طلبی، عجب و
خودبینی.
برخی دانشمندان
اخلاق ریشه های عجب را تا به هشت قسم تقسیم کردهاند که عبارتند از:۱.عجب نسبت به
بدن؛ ۲. نیرومندی؛ ۳.
عقل و بزرگی؛ ۴.
شرافت و
اصالت نسب؛ ۵. انتساب به
سلاطین و
صاحبان قدرت؛ ۶. زیردستان و غلامان و
فرزندان و
خویشان؛ ۷.
مال و ثروت؛ ۸. آرای ناصواب.
برای درمان عجب نخست باید ریشه آن را یافت.در
روایات و کتب اخلاقی برای درمان عجب و خودپسندی راهکارهایی ذکر شده که به برخی از آنها اشاره میکنیم:
علم و باور به
ضعف نفس و میزان نیازمندی و ناتوانی انسان، به تدریج ریشه خودپسندی و عجب را میخشکاند؛ اگر انسان بداند
فقر محض است، باور کند با تبی از پا میافتد و هیچ مقاومتی ندارد، به خود نمینازد.امیر مؤمنان(ع) میفرماید:«سُدّ سُبُلِ العُجبِ بِمَعرِفَه النَّفسِ»؛
راه عجب را با
خودشناسی مسدود کن.
هر انسانی در زندگی نقاط ضعف و قوّتی دارد، مردم به واسطه
ستّار العیوب بودن خدا از معایب ما خبر ندارند، اغلب
زبان به
مدح و
ثنا گشوده و خوبیها را نشر میدهند. چنین امری نتیجه
لطف الهی در آشکار کردن خوبیها و پوشاندن بدیهاست.«یا مَن أظهَرَالجَمیلَ وَسَتَرَ القَبیحَ»، بسیاری از خوبیها که
مردم مطرح میکنند انسان شایستگی آن را ندارد آنان ظاهر را ملاحظه میکنند «کَم مِن ثَناءٍ جَمیلٍ لَستُ أهلاً لَهُ نَشَرتَهُ». بنابراین، هرگاه مردم زبان به مدح گشودند، بلافاصله برای پرهیز از خودپسندی، انسان باید ضعفها و نواقص خود را در نظر بیاورد.امیر مؤمنان(ع) میفرماید:إذا أَعجَبَکَ ما یَتَواصَفَهُ النّاسُ مِن مَحاسِنِکَ فَانْظُر فیما بَطَنَ مِن مَساویکَ وَلتَکُن مَعرِفَتَکَ بِنَفسِکَ أوثَقَ عِندَکَ مِن مَدحِ المادِحینَ لَکَ؛
هنگامی که مردم محاسن و خوبیهایت را برایت توصیف میکنند تو بدیهای پنهانی خودت را بنگر، باید
معرفت و شناسایی تو نسبت به نفست پیش تو استوارتر و متینتر از مدح
مدّاحان باشد.
إذا زادَ عُجبُکَ بِما أنتَ فیهِ مِن سُلطانِکَ فَحَدَثت لَکَ اُبُّهَه أو مخیله فَانظُر إلی عِظَمِ مُلکِ اللهِ وَقُدرَتِهِ مِمّا لاتَقدِرُ عَلَیهِ مِن نَفسِکَ فَإنَّ ذلِکَ یلتِنَّ مِن جِماحِکَ وَیَکُفَّ عَن غَربِکَ وَیَفیءُ إلَیکَ مِمّا عَزَبَ عَنکَ مِن عَقلِکَ؛
هرگاه چیزی از بزرگی و
قدرت و
سلطنت تو در نظرت پسندیده آید و موجب
خودبینی تو گردد، به بزرگی و قدرت و سلطنت
حقتعالی نظر کن و بنگر که تو قدرت اندیشیدن آن را نداری که این کار، تو را از
سرکشی به افتادگی و نرمی میکشاند و تو را از دوری بازمیدارد و آنچه را که از
عقل تو به دور مانده است، به تو نزدیک میسازد.
نمونه بارز این نگاه،
مناجات امیرمؤمنان(ع) در
مسجد کوفه است؛ آن حضرت مرتب خدا را ستوده، خود را به ضعف و ناتوانی توصیف میکند.
توجّه به اینکه از همه اعمال حسابرسی میشود، عمل با عجب نیز مردود میشود و انسان را از خودپسندی دور میکند.
امام صادق (ع) میفرماید:إن کانَ المَمَرُّ عَلَی الصِّراطِ حَقّاً فَالعُجبُ لِماذا؟؛
اگر عبور از
صراط حق است، عجب و خودبینی برای چیست؟
یکی از
مبلّغان میگفت:من همیشه در آغاز
سخنرانی،
خطبه های متعدّدی از
نهجالبلاغه و سایر منابع میخواندم پیش از
منبر نیز آن خطبه را حفظ نموده، تکرار میکردم. یک روز تصمیم گرفتم آغاز سخنرانی
سوره حمد بخوانم، با خود گفتم:اینکه مراجعه و حفظ نمیخواهد، من حفظ هستم و ساده است. وقتی شروع به سخن نمودم، سوره حمد را قرائت کردم تا «إیّاک نعبد و إیّاک نستعین» که رسیدم، هرچه کردم ادامه
سوره یادم نیامد. فهمیدم این نتیجه عجب و خودپسندی است.
شخصی خدمت
امام جواد (ع) رسید، در حالی که
شاد و خرسند بود، امام(ع) فرمود:«تو را شادمان میبینم، سبب چیست؟» عرض کرد:یابن رسول الله امروز ده نفر از افراد بیبضاعت بر من وارد شدند در حالیکه همه فقیر و عیالمند بودند من از آنها پذیرایی کردم و به هریک مقداری کمک نمودم از اینروست که خرسند و شادمانم.
امام(ع) فرمود:«به جانم سوگند، تو شایسته این شادمانی هستی، به شرط اینکه آن عمل را نابود نکرده باشی». عرض کرد:چگونه ممکن است از بین ببرم و نابود کنم در حالی که من از
شیعیان خاصّ شما هستم؟حضرت فرمود:«اکنون نیکی و کمک به برادران را باطل کردی».پرسید:چرا، چه کردم؟ امام(ع) فرمود:«
قرآن کریم میفرماید:«لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِکُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَی»؛
صدقه های خود را با
منّت نهادن و آزار دادن، باطل نکنید».عرض کرد:من به آن اشخاصی که کمک نمودم، منّت نگذاشتم و آنها را نیازردم.امام(ع) فرمود:«آیه نفرموده عمل خود را با منّتگذاردن و آزردن کسانی که به آنها
صدقه دادهاید، باطل نکنید، بلکه مراد مطلق
آزار است. تو ما و
فرشتگان را آزردی! به اینکه ادّعا میکنی از شیعیان خالص هستی (این شخص با این ادّعا خود را بزرگ، و جایگاهش را بلند شمرد، باید میگفت:امید دارم از شیعیان شما باشم.) آیا میدانی
شیعه خالص کیست؟» عرض کرد:خیر نمیدانم. امام(ع) فرمود:«
مؤمن آل فرعون،
صاحب یس،
سلمان،
ابوذر،
مقداد و
عمّار، آیا خود را با چنین اشخاصی برابر دانستی؟» عرض کرد:توبه میکنم:«أستَغفِرُ اللهَ وَأتُوبُ إلَیهِ یَابنَ رَسُولِ الله!».امام(ع) فرمود:«بگو من از دوستان شما هستم».
در میان
سلاطین و زمامدارانی که
پیامبر اکرم(ص) برای آنها
نامه نوشت و او را به
اسلام دعوت کرد،
خسرو پرویز، پادشاه
ایران بود.
عبدالله بن حذافه فرستاده پیامبر خدا(ص) نامه را آورد، در صدر نامه آمده بود:«مِنْ محمّد رسول الله إلی کسری عظیم فارس».خسرو پرویز از تقدّم نام پیامبر (ص) بر نام خودش ناراحت شد و با کمال غرور و خودپسندی نامه را پاره کرد. وقتی خبر به رسول خدا(ص) رسید، فرمود:«أللّهُمَّ مَزِّق مُلکَهُ»؛ خدایا! پادشاهی او را قطع کن.مدّتی نگذشت تا آنکه در
شب سهشنبه ۱۰
جمادیالاولی سال هفتم
شیرویه، فرزند خسرو پرویز او را به قتل رساند، رسول خدا(ص) از زمان دقیق قتل نیز خبر داده بود.
دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، سایت بلاغ، برگرفته از مقاله«رذائل اخلاقی».