رسالت عالمان در احیای ارزشها
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
همانگونه که سرّ
بعثت پیامبران تربیت جامعه انسانی است؛
عالمان شیعه به عنوان وارثان انبیاء، در قبال تربیت
جامعه اسلامی وظیفه سنگینی دارند و باید ارزشهای اسلامی را در جامعه زنده نگهدارند.
حیات اجتماعی هر جامعه، به رواج ارزشها و کمالات معنوی بستگی دارد و مرگ آن به گسترش
رذائل و از میان رفتن
مکارم اخلاق. اهتمام مردم بر گسترش ارزشها، نشانگر سلامت
جامعه است و رواج ضد ارزشها، حکایتگر بیماری آن. فرجام انسانهای بی بهره از ارزشهای انسانی، زبونی و واماندگی است و مردمان بی تعهد در عرصه سیاسی و اجتماعی، ره به جایی نخواهند برد.
سخن در این است که نقش
روحانیت در حیات معنوی
مسلمانان کدام است و از چه ابزاری میتواند در رشد ارزشهای اخلاقی کمک بگیرد. نگاهی به وظایف عالمان، گویای این نکته است که روحانیان، به عنوان وارثان انبیاء، در گسترش ارزشها، بزرگترین مسؤولیت را دارند و جایگاه اجتماعی علما نیز وظیفه را دو چندان کرده است. تبیین و ترویج مکارم اخلاق، مهمترین کار انبیا بوده و
تزکیه نفوس، سر لوحه کارشان. سرتاسر صحف
ابراهیم خلیل،
حکمت و عبرت بوده و تشویق مردم به کمالات انسانی و بخش مهمی از
تورات موسی و انجیل عیسی
دربردارنده موعظه و نصیحت و مسائل اخلاقی میباشد.
قرآن، سرّ بعثت پیامبران را تربیت جامعه انسانی شمرده و
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرموده است: «من از سوی خداوند، برای نشر مکارم اخلاق و نیکوییها بر انگیخته شدهام».
بخش بزرگی از سخنان پیامبر، در بردارنده نکتههای تربیتی و اخلاقی است. آن حضرت، به فرستادگانش سفارش میکرد، مردم را به
اخلاق نیکو بیارایند:
«یا معاذ علمهم کتاب الله و احسن ادبهم علی الاخلاق الصالحه؛
ای
معاذ! کتاب خدا را به مردم بیاموز و ایشان را با ارزشهای شایسته بیارای.»
پس از رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، این حرکت بزرگ اخلاقی، به خاطر فتحهای بزرگ و سرازیر شدن غنائم جنگی به میان مسلمانان و مشی نادرست کارگزاران، از پویایی و درخشش آغازینش کاسته میشود.
گروهی با فرهنگ واندیشه و نگاه جدید به زندگی از نو جان میگیرد، .
زهد و دوری از دنیا، که فرهنگ صدر
اسلام بود به بوته فراموشی سپرده میشود. در میان این غوغای افزونطلبی و رفاهگرایی، تنها فریاد ملکوتی
علی (علیهالسّلام) است که مردم را به
تقوا میخواند و ارزشهای والای انسانی را بدانان یادآور میشد.
هنگامی که
حکومت را در دست گرفت، بزرگترین کاری که در پیش داشت و ذهن و فکر آن حضرت را به خود مشغول کرده بود، میکروب بی تقوایی بود که در جان مردم جا خوش کرده بود.
از این روی، با تمام توان دست به کار شد، تا جامعه را به راه صلاح آورد و در بیشتر خطبهها، تکیه کلامش تقوا و پرهیز از دنیا و خویهای ناشایست بود.
شهید مطهری مینویسد: «از مجموع ۲۳۹ قطعهای که
سیدرضی، تحت عنوان خطب جمع کرده است، ۸۶ خطبه موعظه است و یا لا اقل مشتمل بر یک سلسله مواعظ است و از مجموع هفتاد و نه قطعهای که تحت عنوان کتب گرد آورده است، بیست و پنج نامه، تماما، موعظه است و یا متضمن جملههایی در نصیحت واندرز و موعظه است».
ائمه نیز، به نشر مکارم اخلاق اهتمام داشتند و اندرزها و پندهای به جا مانده از آنان، بر جایگاه و الای اخلاق در مکتب ائمه (علیهمالسّلام) دلالت دارد.
اینک، وظیفه نشر مکارم اخلاق، بر دوش علماست.
فقیه واقعی آن است که افزون بر فهم عقاید و شرایع، ارزشها را بشناسد و بدانها پای بند باشد و مردم را با رفتار پسندیده آشنا کند.
«مردی از
امام باقر (علیهالسّلام) مسالهای پرسید، حضرت پاسخ داد. مرد گفت: فقها چنین نمیگویند.
امام فرمود: آیا هرگز فقیهی دیدهای! فقیه بحق آن است که در
دنیا زهد ورزد و به
آخرت، گرایش داشته باشد و به سنت پیامبر، دست آویزد».
فیض کاشانی در شرح
حدیث، نوشته است:
«صفات سه گانه از آن رو، علامت فقیه واقعی به شمار آمده که: دو صفت نخستین، دلیل معرفت مبدا و معاد است و صفت سوم، دلیل است بر لزوم آشنایی فقیه با اخلاق و
سنت پیامبر. این، معنای
فقه است».
صاحب جواهر، بر عالمان روا نمیداند که در گوشهای به دور از مردم، سکنی گزینند و تنها بر فهم دقایق معارف و احکام بسنده کنند، بلکه برای فقیه لازم میداند که افزون بر فهم کتاب و سنت، حکمت و اخلاق آموزد، به میان مردم برود و مکارم اخلاق را میان آنان گسترش دهد و خود در عمل چنین بود.
حوزه این وظیفه بزرگ را با گامهای استوار به سوی «تبیین مفاهیم» و «ترویج ارزشها» میتواند به سامان برساند. در تبیین موضوعات اخلاقی، چند نکته میبایست رعایت گردد:
تبیین مسائل ارزشی و تعیین حدود آنها از وظایف فقهاست. عالمان میبایست مکارم اخلاق را از غیر آن جدا کنند و مفاهیم ارزشی را به درستی بفهمانند. منشا بسیاری از کجرویها و انحرافهای فکری در تاریخ اسلام، روشن نبودن مفاهیم اخلاقی برای مردم بوده است.
ابهام در مرزهای زهد و تقوا و ایثار برای عدهای از صحابه پیامبر، سبب شد که آنان زهد را با رهبانیت اشتباه کنند
و گروهی دیگر، حفظ برخی از ارزشهای اخلاقی را برای پیروی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش دارند: جریانهای فراوانی، چون:
زاویهنشینی و
ملامتگری و... را باید در دریافت نادرست این جریانها، از مفاهیمی چون،
توکل،
اخلاص و... پی جست.
بخش زیادی از وقتهای گرانبهای ائمه در روشن کردن مرزهای اخلاق، به کار رفته است. امامان، مثل بیان عقاید و احکام، مفاهیم ارزشی را نیز برای مردم، روشن میکردهاند، تا مردم دراندیشه و کردار، به زیاده روی و کوتاهی کردن دچار نشوند.
در کتاب معانی الاخبار صدوق، مرز شماری از ارزشها، چون:
مروت، تقوا، زهد،
ورع،
حسن خلق،
سخاوت،
مروت،
جود، و نیز حدود ضد ارزشهایی چون:
کبر و
حسد و
کذب، ... بیان شده است.
در هم آمیختناندیشههای بیگانگان با فرهنگ اسلامی و تبلیغات گمراه کننده فساد انگیزان و عشرت جویان، از دیگر عوامل تحریف مفاهیم ارزشی بود که ائمه (علیهالسّلام) با موضعگیری بجا و مناسب، از گسترش آن جلوگیری میکردند.
فتوت، از خویهای بلند انسانی است. در اسلام، جوانمردان، به نیکی ستوده شدهاند.
تشیع، خاستگاه نخستین فتوت و جوانمردی بود و کوفه زادگاه آن. ستم و جور
بنیامیه و سپس
بنیعباس، سبب شد که گروهی جوانمرد، گرد هم آیند و با اقتدا به سیرت مولای خود در یاری محرومان و مظلومان بکوشند
و اخلاق جوانمردی را میان مردم گسترش دهند.
اینان، خدمات فراوانی به جامعه اسلامی، ارائه دادند و دست بسیاری از ظالمان را کوتاه کردند و در برهههای حساس به فریاد مظلومان رسیدند.
فقیه، با کند و کاو در انحرافهای فکری وظیفه دارد علل را شناسایی کند و مفاهیم اخلاقی را در اصالت خود عرضه بدارد.
مسائل ارزشی، دو گونهاند: بخشی از آنها دگرگونی نمیپذیرند و در همه زمانها ثابتند و بخشی از آنها، دگر گونی میپذیرند. در زمانی ارزش به حساب میآیند و در روزگار دیگر، غیر ارزش.
آداب اجتماعی، که بخشی از اخلاق را تشکیل میدهند، این گونهاند.
همراهی با توده مردم در شیوه زندگی، مسکن، لباس، طعام و... کاری است نیک. فقر شدید مردم در روزگار علی (علیهالسّلام) سبب میشد که حضرت از سادهترین لباسها استفاده برد و پوشیدن کفش و لباس وصله دار و کم بها
فضیلت به حساب آید. ولی در زمان
امام صادق (علیهالسّلام) که مردم در رفاه نسبی به سر میبرند، پوشیدن پوشاکی چون زمان علی (علیهالسّلام)، ضد ارزش و آداب بود و شخص تحقیر میشد. ائمه (علیهالسّلام) به عنصر آداب اجتماعی توجه داشتند و دخالت مکان و زمان را در تغییر ارزشها ازنظر دور نمیداشتند.
حماد بن عثمان میگوید:
«در نزد امام صادق بودم که مردی به حضرت گفت: فرمودی که علی بن ابی طالب لباس خشن میپوشید، پیراهنی به چهار درهم و مانند آن، و ما بر تن شما، لباس جدید میبینیم.
امام فرمود: همان علی (علیهالسّلام) آن را در زمانی میپوشید که همه چنین بودند و مردم آن را بر حضرت عیب نمیگرفتند و اگر علی آن لباس را امروز بپوشد، بدان مشهور میشود. پس بهترین لباس در هر زمان، لباس مردمان آن عصر است.»
در مورد دیگر، امام صادق در جواب
سفیان بن عیینه که بر شیوه زندگی امام خرده میگرفت فرمود:
«علی (علیهالسّلام) در روزگار سختی زندگی میکرد و امروز چنین نیست.
»
در پاسخ
عباد بن کثیر بصری فرمود:
«خداوند نعمتهایش را بر مردم حرام نفرموده است. روزگار علی (علیهالسّلام) با روزگار ما فرق دارد. اگر من همانند آن روز، لباس بپوشم، خواهند گفت وی ریاکاری است مثل عباد بصری.
»
امام رضا (علیهالسّلام) نیز به پیروان خود سفارش میکرد در آداب اجتماعی با زمان حرکت کنند و از تک روی بپرهیزند. خود نیز بسان مردم زمان خود لباس میپوشد، در پاسخ کسانی که به روش زندگی و پوشش آن حضرت خرده میگرفتند، فرمود:
«عدهای از شیعیان سست ایمان دوست دارند که من روی نمد بنشیم و لباس خشن بپوشم، ولی روزگار چنین روشی را بر تابد.
»
اینها نشان دهنده توجه ائمه به گونه زندگی مردم و خوی و روش و برنامه آنان در خوراک، پوشاک و... است. روش زندگی مردمان هر دوره، در تغییر و تحول ارزشها مؤثر است. فقیه وظیفه دارد در استنباط مسائل اخلاقی، روش و برنامه زندگی مردمان روزگار خود را در نظر داشته باشد.
آیا مسائل اخلاقی پیوستگی با فقه دارند، یا خیر؟
با توجه به تقسیم اصطلاحی، به ذهن میآید که اخلاق پیوستگی به فقه نداشته باشد. قلمرو فقه را
احکام فرعی شمردهاند و مسائل ارزشی را خارج از این محدوده. در تحلیل گستردهتر، در مییابیم که دایره مسؤولیت فقیه، اخلاق را نیز در بر میگیرد.
صرف نظر از این که فقه در قاموس دین، اعم از عقاید و شرایع و اخلاق است و به تعبیر
علامه مجلسی: «فقیه بیشتر به معنای عالمی است که اهل عمل باشد و عیوب و آفات نفس را بشناسد، دل از دنیا بر گرفته و زهد پیشه کرده باشد.
»
بسیاری از موضوعات اخلاقی، پیوند نزدیکی با فقه دارند و میبایست هم در مرحله تعیین موضوع و هم تعیین
حکم، فقیه حکم آن را روشن سازد.
از باب نمونه،
صله رحم، دارای احکام فراوانی است: صله رحم چیست؟، حدود آن کدام است؟،
واجب است یا
مستحب؟
یا،
غیبت چیست؟، اقسام آن کدام است؟، موارد غیبت
حرام و جایز کدام است؟ و... دهها مساله نظیر آن که در قلمرو حکم فقیه است. مشکلاتی که مکلّفان با این گونه مسائل ارزشی و ضد ارزشی دارند، فراوان است.
علما، افزون بر تبیین مفاهیم اخلاقی، وظیفه دارند مکارم اخلاق را به مردم برسانند. از این روی از خطیب جمعه، خواسته شده مردم را به نیکیها فرا بخواند و از بدیها باز دارد: با مردم سخن گفتن و آنان را به کارهای نیک فرا خواندن و از کارهای ناشایست پرهیز دادن و پیگیرانه بر این کار اصرار داشتن و پای فشردن، نیکیها را پایدار میکند و زشتیها را سست.
از این روی، بدخواهان، تلاشهای بسیاری داشته و دارند که تبلیغات دینی،
وعظ و
ارشاد را بی مقدار جلوه دهند و ناصحان و واعظان را از نظرها بیندازند و علمای راستین را از این کار، باز دارند.
این تلاشها، در گروهی مؤثر افتاد و به مبلغان راستین، حقیرانه نگریستند و حتی این حرکت حساب شده و با برنامه سبب شد تا برخی افراد از عرصه
خطابه و
منبر کنار کشیده و موعظه گری را به حوزویان کممایه واگذارند، درحالی که همیشه، چنین بوده که موعظه گران، بر جستگان و فرهیختگان بودهاند و دانش وران و راستان، این عرصه را در اختیار داشتهاند و اهل فضل از این محافل بهرهمند میشدهاند.
امام خمینی در این باره میگوید:
«ممکن است دستهای ناپاکی با سمپاشیها و تبلیغات سوء برنامههای اخلاقی و اصلاحی را بی اهمیت وانمود کرده، منبر رفتن برای پند و موعظه رابا مقام علمی مغایر جلوه دهند. امروز در بعضی حوزهها، شاید منبر رفتن و موعظه کردن را ننگ بدانند، غافل از این که حضرت امیر (علیهالسّلام) منبری بوده و در منابر، مردم را نصیحت و راهنمایی میکردند و سایر ائمه (علیهالسّلام) نیز، چنین بودند
عالمان بزرگ به پیروی از ائمه، به ترویج مکارم اخلاق اهمیت میدادند. «امالی»های
شیخ صدوق،
مفید و
طوسی، فراهم آمده از مجالس اندرز آن بزرگواران است.
با نگاهی به تاریخ حوزهها در میابیم که حوزهها برای تبلیغ و ترویج مکارم اخلاق برنامه داشتند. در نیمه اول قرن چهارم ابوالحسن علی بن حسین، متولی مدرسه بیهق، اوقات طلاب مدرسه را به سه قسمت کرد: یک قسمت برای تدریس و تحصیل و یک قسمت برای املای احادیث و قسمت آخر، برای تذکر و وعظ مسلمانان
بعدها دامنه وعظ و ترویج پند واندرزهای اخلاقی گستردهتر شد و واعظان مشهور و نامی در عالم اسلام پیدا شدند که سخنانشان لرزه براندام حاضرانانداخت و مردم، بویژه جوانان، پس از شنیدن سخنان تحول آفرین آنان، راه صلاح میپیمودند.
عمل به علم و تهذیب نفس و عمل به رسالت اخلاق، جز با حضور در میان مردم، بازتابی نخواهد داشت. کمال اخلاق آن نیست که عالم در به روی مردم ببندد و در گوشهای به تهذیب نفس بپردازد و تنها به اصلاح خود پردازد که این، روش عابدان و تارکان دنیاست. آن کس که تنها به خود میاندیشد، نه تنها به وظیفه تبلیغ رسالت عمل نکرده که خود را نیز نساخته است. چرا که تقوا، مردم گریزی نیست و پارسایی در جمع و غوغای اجتماع حاصل میشود و ملکات نفسانیه، در برخورد با اضداد و فتنههای دنیوی خود را آشکار میسازد، علاوه که مردم، ولی نعمت حوزهاند و انتظار آن است که در
تهذیب نفس و رشد
فضائل آنان را یاری دهد:
آن کس که تنها به خود و فرزندانش میاندیشد و کاری به کار مردم ندارد، از برکات بسیار محروم مانده است. پیامبران الهی که اسوههای فضیلت هستند، در میان مردم زندگی میکردند، با تودهها حشر و نشر داشتند و برای مردم به منزله پدری مهربان و دلسوز بودند، نیکان را تشویق و گناهکاران را ارشاد میفرمودند.
پیامبر اسلام، همواره با مردم بود، به خانههای آنان میرفت و در شادی غم در کنارشان بود و از مشکلاتشان گره گشایی کنارشان بود و از مشکلاتشان گره گشایی میکرد. علی (علیهالسّلام) حتی در اوج خلافت و مشکلات فراوان، از مردم فاصله نگرفت. آنان را ارشاد میکرد و بیماری اخلاقی را درمان میبخشید.
همراهی عالمان و مردم موجب میشود که آرامش روانی بر همگان سایه گسترده و جامعه رو به سلامت رود. اگر عالم دینی در میان مردم باشد، آنان را میشناسد، محیط و زمان را درک میکند، مردم به او دل میبندند و با همکاری متقابل، مشکلات اخلاقی آنان رفع میشود. در گذشته که بیش از امروز، روحانیون با مردم حضر و نشر داشتند و کمتر منطقهای از وجود حوزویان خالی بود، بسیاری از تنشهای خانوادگی، و نزاعهای مالی و... به تدبیر آنان بر طرف میشد و نیازی به مراجعه به محاکم نبود. امروز نیز، در ایّامی مثل
محرم و
رمضان، که علما بیشتر در میان مردم حضور دارند، ناهنجاریهای اخلاقی فروکش میکنند اختلافات بسیار کم میشوند و... تا آن جا که گاه دادگاهها در این روزها مراجعه کننده ندارند.
اوج و فرود ارزشها، با مسائل و رویدادهای اجتماعی پیوند ناگسستنی دارند. این واقعیت است که تا معاش بر آورده نشود، روان آرامش نیابد، شخص مطیع درگاه
خداوند نمیگردد. دینداری و معنویت، سر بلندی و غرور، عفت، و اخلاق هر جامعهای بستگی به نظام معیشتی آن دارد.
بی عدالتی،
ظلم، اجحاف، ناامنی،
فقر، بیکاری، و دغدغه اهل و عیال، پریشان حالی و... زمینه ساز ناهنجاریهای اخلاقی هستند.
این جاست که پیامبران الهی پیش از هر چیز به دنبال فراهم کردن زمینه اجتماعی رشد مکارم بودهاند. بر آن بودهاند ریشه گناه و عوامل فساد آفرین را بخشکانند و درخت ایثار و احسان را در زمین مساعد بکارند؛ از این روی پیامبران پس از دعوت به توحید، مردم را به عدالت اقتصادی فرا خواندهاند.
پیامبر اسلام برای رشد
اقتصاد، مردمان را به کار و کوشش تشویق میکند به جای کمک مستقیم به گدایان، با تهیه ابزار کار، آنان را به کار وا میدارد.
علی (علیهالسّلام) برای مقابله با مفاسد جنسی، وسائل
ازدواج را برای جوانان فراهم میآورد و از
بیتالمال به جوانان فقیر کمک میکند.
سایتاندیشه قم، برگرفته از مقاله «رسالت عالمان در احیای ارزشها»، تاریخ بازیابی۹۷/۳/۸.