ستایش حزبالله (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حزب در
لغت به معنای دسته و گروهی است که دارای گرایشهای واحدی باشند.
و
حزب الله به معنای سربازان و یاوران
خدا است.
در
قرآن کریم از
حزب الله ستایش شده است.
ستایش پروردگار، از عدم دوستی
حزب الله با دشمنان
خدا و
پیامبر - صلی الله علیه وآله- در
سوره مجادله آمده است :
لا تجد قومـا یؤمنون بالله و الیوم الاخر یوادون من حاد الله و رسوله... اولـئک حزب الله... «قومی را نیابی که به
خدا و روز بازپسین
ایمان داشته باشند (و) کسانی را که با خدا و رسولش مخالفت کردهاند هر چند پدرانشان یا پسرانشان یا برادرانشان یا
عشیره آنان باشند دوست بدارند در دل اینهاست که (خدا) ایمان را نوشته و آنها را با
روحی از جانب خود تایید کرده است و آنان را به بهشتهایی که از زیر (درختان) آن جویهایی روان است در میآورد همیشه در آنجا ماندگارند
خدا از ایشان خشنود و آنها از او خشنودند اینانند
حزب خدا آری حزب خداست که رستگارانند.»
هرگز دوستی با دشمنان
خدا و
رسول - صلیاللهعلیهوآلهوسلّم- با داشتن ایمان قابل جمع نیست:
" لا تجد قوما یؤمنون بالله و الیوم الآخر یوادون من حاد الله و رسوله و لو کانوا آباءهم او ابناءهم او اخوانهم او عشیرتهم... "
در این آیه شریفه یافتن قومی با چنین صفتی را
نفی نموده، میفرماید: چنین مؤمنینی نخواهی یافت. و این
کنایه است از اینکه
ایمان راستین به خدا و
روز جزا با چنین صفاتی نمیسازد آن کس که واقعا به خدا و
رسول و روز جزا ایمان دارد، ممکن نیست با
دشمنان خدا دوستی کند، هر چند که همه قسم سبب و انگیزه دوستی در آنان وجود داشته باشد، مثل اینکه پدرش یا پسرش یا برادرش باشد، و یا قرابتی دیگر داشته باشد، برای اینکه این چنین دوستی با
ایمان به خدا منافات دارد.
پس روشن گردید که جمله" و لو کانوا آباءهم... " به مطلق
اسباب مودت اشاره دارد. و اگر تنها مودت ناشی از قرابت را ذکر کرد، به خاطر آن است که مودت خویشاوندی قوی ترین
محبت، و هم با ثباتترین آن است و زوالش از دل به آسانی صورت نمیگیرد.
" اولئک کتب فی قلوبهم الایمان"- کلمه" اولئک" اشاره به مردمی است که به خاطر ایمانی که به
خدا و روز جزا دارند با دشمنان خدا هر چند
پدر و یا
پسر یا برادرشان باشد دوستی نمیکنند. و" کتابت" به معنای اثبات غیر قابل زوال است. و ضمیر در" کتب" به خدای تعالی برمی گردد. و این آیه تصریح و
نص در این است که چنین کسانی مؤمنین حقیقی هستند.
مراد از تایید مؤمنین به روحی از او و بیان اینکه مؤمنان علاوه بر حیات طبیعی از
حیات طیبه برخوردارند:
" و ایدهم بروح منه"- کلمه" تایید" به معنای تقویت است. و ضمیر فاعل در جمله" ایدهم" به" الله" برمی گردد، و همچنین ضمیر در" منه". و کلمه" من" ابتدائیه است. و معنای جمله این است که: خدای تعالی این گونه انسانها را به روحی از خود تقویت نمود. و بعضی
گفتهاند: ضمیر به
ایمان برمی گردد، و معنای جمله این است که: خدای تعالی آنان را به روحی از جنس
ایمان تقویت کرد، و دلهایشان را با آن روح زنده ساخت. این معنا هم عیبی ندارد.
بعضی
هم گفتهاند: مراد از" روح"
جبرئیل است. و بعضی
گفتهاند:
قرآن است.
بعضی
دیگر گفتهاند
حجت و
برهان است. و همه این اقوال وجوهی ضعیف است که از جهت لفظ آیه شاهدی ندارد.
نکتهای که در اینجا هست این است که" روح" به طوری که از معنای آن به ذهن تبادر میکند عبارت است از مبدا
حیات، که
قدرت و
شعور از آن ناشی میشود. بنا بر این، اگر عبارت" و ایدهم بروح منه" را بر ظاهرش باقی بگذاریم، این معنا را افاده میکند که در مؤمنین به غیر از روح بشریت که در
مؤمن و
کافر هست، روحی دیگر وجود دارد که از آن حیاتی دیگر ناشی میشود، و قدرتی و شعوری جدید میآورد، و به همین معنا است که آیه" ا و من کان میتا فاحییناه و جعلنا له نورا یمشی به فی الناس کمن مثله فی الظلمات لیس بخارج منها" (آیا کسی که
مرده بود، و ما او را
زنده کردیم، و برایش نوری قرار دادیم تا با آن در بین مردم زندگی کند، مثل کسی است که در ظلمتهایی قرار دارد که بیرون شدن از آن برایش ممکن نیست.
به آن اشاره نموده. و نیز آیه شریفه زیر به آن اشاره نموده، میفرماید: " من عمل صالحا من ذکر او انثی و هو مؤمن فلنحیینه حیاة طیبة" (هر کس از مرد و زن عملی صالح کند در حالی که
ایمان داشته باشد، او را به زندگی طیبی زنده میکنیم. .
و حیات طیبی که در آیه است ملازم با اثر
طیب است. اثر حیات- که
قدرت و
شعور است- در زندگی طیب، طیب خواهد بود، و وقتی قدرت و شعور طیب شد، آثاری که متفرع بر آن است یعنی اعمالی که از صاحب چنین حیاتی سر میزند، همه طیب و صالح خواهد بود، و این قدرت و شعور طیب، همان است که در آیه
سوره انعام که چند سطر پیش گذشت از آن تعبیر به نور کرد، و همچنین آیه" یا ایها الذین آمنوا اتقوا الله و آمنوا برسوله یؤتکم کفلین من رحمته و یجعل لکم نورا تمشون به".
و این حیات، زندگی خاصی است کریم که آثاری خاص و ملازم با سعادت ابدی
انسان دارد. حیاتی است وراء حیاتی که مشترک بین مؤمن و کافر است، و آثارش هم مشترک بین هر دو طایفه است. پس این زندگی مبدئی خاص دارد، و آن
روح ایمانی است که آیه شریفه آن را روحی سوای روح مشترک بین مؤمن و کافر میداند.
و بر این اساس دیگر اجباری نداریم وجهی را که در این باب ذکر کردهاند، بپذیریم و بگوییم: مراد از روح نورانیت
قلب است- که همان نور علم باشد- که به وسیله آن آرامش و اطمینان حاصل میشود، و اگر این نور قلب را روح خوانده تسمیهای است مجازی، از باب
مجاز مرسل (اگر ارتباط بین
حقیقت و مجاز،
سببیت و یا
مجاورت باشد آن مجاز را" مرسل" و اگر صرف شباهت باشد"
استعاره " مینامند.) . چون همین آرامش قلبی است که مایه
حیات طیب و ابدی است. و یا از باب استعاره است چون نور قلب همواره ملازم با وجوهی از
علم است، که بر قلب آدمی افاضه میشود. و معروف است که میگویند:
علم مایه حیات قلب، و
جهل، مرگ قلب است. پس علم شبیه روحی است که به جسمی بی جان افاضه میشود، تا زنده گردد.
این بود آن وجهی که گفتیم در معنای روح ذکر کردهاند.
" و یدخلهم جنات تجری من تحتها الانهار خالدین فیها"- این جمله وعده جمیلی است که به مؤمنین واقعی داده، و در آن اوصاف حیات طیبه
آخرت ایشان را ذکر نموده است.
" رضی الله عنهم و رضوا عنه"- این جمله استینافی و ابتدایی است، میخواهد جمله قبلی را تعلیل نموده، بفرماید: به این علت
خدا ایشان را به چنان بهشتی که گفته شد در میآورد که از ایشان راضی بوده است، و رضایت خدا عبارت است از
رحمت او که مخصوص افرادی است که در ایمانشان به خدا
خالص باشند. ایشان هم از خدا راضیند، برای اینکه با رسیدن به آن زندگی
طیب و آن
بهشت، شادمان و خرسند میگردند.
" اولئک حزب الله الا ان حزب الله هم المفلحون"- این جمله تشریف و بزرگداشتی است از همان افراد
مخلص، میفرماید: اینها که دارای ایمانی خالصند حزب خدای تعالایند، هم چنان که آن
منافقین که در ظاهر اظهار
اسلام میکنند، و در باطن
کفار و
دشمنان خدا را
دوست میدارند،
حزب شیطانند، اینها رستگارند هم چنان که آنها زیانکارند.
در جمله" الا ان حزب الله" با اینکه کلمه"
حزب الله " قبلا ذکر شده بود، و میتوانست بفرماید" الا انهم هم المفلحون" دوباره
اسم ظاهر " حزب الله" را به جای ضمیر ذکر کرد، تا کلام جنبه مثلی معروف بخود بگیرد.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «صفات حزب الله». raquo;. . ]