• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سعید بن مطهر باخرزی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



باخَرْزی، سیف الدین سعید بن مُطَهَّر، عارف قرن ششم و هفتم و سیزدهم از مشایخ بزرگ طریقه کُبْرویه بود.




وی به شیخِ عالَم (یا شیخ العالَم) و «خواجه فتح آبادی» به مناسبت اقامتش در فتح آبادِ بخارا نیز شهرت داشته است.



در روز شنبه ۹ شعبان ۵۸۶ در باخرز متولد شد.



تحصیلات مقدماتی را در زادگاهش انجام داد و سپس نزد استادان شهرهای هرات و نیشابور فقه و حدیث و تفسیر فراگرفت.
در هرات از دست شیخ تاج الدین محمود اُشنُهی «خرقه تبرّک» پوشید
[۱] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۶، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
[۲] معین الدین جنید بن محمود جنید شیرازی، شدّالازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، ج۱، ص۳۵۲، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
[۳] قاسم انصاری، «تاج الدین اشنهی و ترجمه نوشته‌ای از او»، ج۱، ص۷۷۰ـ۷۷۹، آینده، سال ۹، ش ۱۰ـ۱۱ (دی و بهمن ۱۳۶۲ ش).
و سپس به خیوه رفت و به شیخ نجم الدین کبری ' (متوفی ۶۱۸) پیوست و در خدمت او به سلوک پرداخت.



نجم الدین او را به عنوان خلیفه خود برای نشر طریقت به بخارا فرستاد.
سیف الدین باخرزی هرچند گهگاه از مغولان کافر آزار می‌دید،
[۴] یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۲۷۰ چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
در میان مردمِ بخارا احترام بسیار داشت و در همین شهر بود که به «شیخ عالَم» ملقب شد.
اندک اندک حتی بزرگان مغول نیز به بزرگداشت او پرداختند، چنانکه برکه خان، پسر جوجی، هنگامی‌که به بخارا رفت با او ملاقات کرد و اسلام آورد.
[۵] احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۴، ص۴۷۴، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.

سرقوتی بیکی، مادر خان ِ مغول منکوقاآن، با آن‌که مسیحی بود به سیف الدین باخرزی هزار بالش نقره برای ساختن مدرسه‌ای در بخارا پرداخت و چند دِه را نیز وقف آن کرد و او را به اداره مدرسه و تولیت اوقاف آن برگماشت.
[۶] عطاملک بن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهان‌گشای، ج۳، ص۹، چاپ محمد بن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۹۱۱ـ۱۹۳۷.
[۷] غیاث الدین بن همام الدین میر خواند، تاریخ حبیب السیر، ج۳، ص۶۱، چاپ محمد دبیرساقی، تهران ۱۳۶۲ ش.

به گفته خوافی، آن وجه برای ساختن خانقاهی به سیف الدین داده شده بود.
[۸] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۷، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.

شهرت باخرزی از بخارا و ماوراءالنهر فرا‌تر رفته بود چنان‌که تَرکان خاتون، ملکه کرمان از سلسله قراختایی (حک :۶۵۵ـ۶۸۱)، هدایایی بسیار نزد سیف الدین باخرزی فرستاد و از او درخواست کرد که یکی از فرزندانش را برای ارشاد مردم به کرمان بفرستد و سیف الدین دومین فرزندش برهان الدین احمد را به آن‌جا فرستاد.
[۹] سعید محرابی کرمانی، تذکره الاولیاء محرابی کرمانی، ج۱، ص۷۸ـ۷۹، یا، مزارات کرمان، چاپ حسین کوهی کرمانی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۰ ش).
[۱۰] ناصرالدّین منشی کرمانی، سِمط العُلی للحِضرة العُلیا، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
[۱۱] معین الدین جنید بن محمود جنید شیرازی، شدّالازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.




سیف الدین باخرزی تا پایان عمر در بخارا به ارشاد و تدریس و تألیف گذراند و سرانجام در ۲۵ (یا ۲۴) ذیقعده ۶۵۹ در خانقاهش در فتح آباد بخارا درگذشت و در همان‌جا به خاک سپرده شد.



خانقاه باخرزی تا قرن‌ها دایر بوده است و افرادی از خاندان باخرزی متولی آن بوده‌اند.



در ۷۳۳ ابن بطوطه در سفر خود به بخارا در این خانقاه منزل کرد و شیخ خانقاه ابوالمفاخر یحیی باخرزی، نوه سیف الدین، برای او ضیافتی ترتیب داد که در آن همه بزرگان شهر حضور داشتند.
نخست قاریان با آهنگ‌های خوش به قرائت پرداختند و آنگاه واعظ بر منبر رفت و سپس آوازهای دلپذیری به ترکی و فارسی خوانده شد.
[۱۲] ا‌بن بطوطه، رحله، ج ۳، ص ۲۷، چاپ دفرمری.
[۱۳] ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ج ۱، ص ۴۱۶، ترجمه محمدعلی موحّد، تهران ۱۳۶۱ ش.




خانقاه، چنانکه ابن بطوطه نیز اشاره کرده است، موقوفات بسیار داشت و نوه او ابوالمفاخر یحیی اوقافی برای خانقاه و مزار تعیین کرده بود (متن کامل وقفنامه مفصل ابوالمفاخر با ترجمه روسی به اهتمام چخویخ در تاشکند ۱۹۶۵ چاپ شده است.).
[۱۴] یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۳۶ـ۳۹، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.




محمد معصوم نایب الصدر شیرازی (متوفی ۱۳۴۴)، که در ذیقعده ۱۳۱۶ به زیارت مزار سیف الدین باخرزی رفته است، محل آن را در نیم فرسنگی مشرق بخارا ذکر می‌کند و می‌نویسد که ساختمان مزار و خانقاه، که به امر امیرتیمور در ۷۸۸ ساخته شد، کاشی‌های زیبایی دارد که برخی از آن‌ها خراب شده است و به سرقت می‌رود.
[۱۵] محمد معصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۲، ص۳۴۲، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ ش.




سیف الدین باخرزی آثاری به فارسی و عربی داشته که برخی از آن‌ها باقی‌مانده است: ۱) روزنامه، شامل یادداشت‌های روزانه او.
ابوالمفاخر می‌نویسد که شیخ سیف الدین روزنامه را پنهانی می‌نوشت و پس از مرگ او آن را دیدند، و در آن وقایع حیات شیخ، و نیز خانواده او و حتی هدیه‌‌هایی که به او داده بودند و نماز و دعایی که در عوض آن‌ها خوانده بود، ثبت شده است
[۱۶] یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۸، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
۲) شرح الاسماء الحُسنی، که نسخه‌ای از آن در کتابخانه فاتح استانبول (ش ۱ و ۵۳۴ مکتوب ۸۴۵، گ ۱ـ۲) محفوظ است؛ ۳) و قایع الخلوه، به عربی، درباره حالات روحی که در خلوت برای سالک پیدا می‌شود؛ نسخه‌ای از آن در لیدن (به شماره ۲۲۵۲) موجود است؛ ۴) رساله وصیة السفر، که ابوالمفاخر جزو منابع کتاب خود از آن نام برده است
[۱۷] یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۳۵۷، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
۵) رساله در عشق، به فارسی که ایرج افشار آن را بر اساس نسخه مورخ ۶۶۷ تصحیح و چاپ کرده است (نخست در مجله دانشکده ادبیات، دانشگاه تهران، سال ۸، ش ۴، ۱۳۴۰ ش، ص ۱۱ـ۲۴، و سپس به همراه رساله عشق احمد غزالی، تهران ۱۳۵۹ ش)؛ ۶) رباعیات، به فارسی، که در مجموعه های مختلف ادبی آمده و اکثر آن‌ها با رباعیات خیام و باباافضل کاشانی خلط شده است؛ نخستین بار سهراب خدابخش ۵۱ رباعی او را منتشر کرد (در «مجل انجمن شرق شناسی آلمان»، ج ۵۹، ۱۹۰۵، ص ۳۴۵ـ۳۵۶) و سپس سعید نفیسی ۹۰ رباعی او را گردآوری و منتشر کرد؛
[۱۸] مجله دانشکده ادبیات، ص ۱ـ۱۵، دانشگاه تهران، سال ۲، ش ۴، ۱۳۳۴ ش.
۷) وصایا، رساله کوتاهی به فارسی، شامل نصایح دینی و عرفانی، که ایرج افشار آن را بر اساس نسخه دارالکتب مصر به چاپ رسانیده است؛
[۱۹] فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰، ص ۳۱۶ـ۳۲۳، ۱۳۵۳ ش.
۸) اوراد، که نسخه‌ای از آن در کتابخانه شهید علی پاشای استانبول (ش ۶ر۱۳۸۴، گ ۳۴ـ۳۸) موجود است.
علاوه بر این‌ها نوشته‌های کوتاهی از سیف الدین باخرزی در برخی از مجموعه‌های خطی دیده می‌شود؛ مانند نامه او به سعدالدین حموی (متوفی ۶۵۰) که در مجموعه‌ای (به شماره ۱۱ر۲۰۲۳) در کتابخانه وهبی بغدادی استانبول محفوظ است.



سیف الدین باخرزی در میان متصوفان زمان و به ویژه پیروان طریقه کبرویه مقامی ‌والا داشته است.
منهاج الدین ابومحمد نسفی کتابی در سیرت شیخ سیف الدین باخرزی نوشته بوده که ابن فُوَطی از آن نقل کرده است.
[۲۰] ابن فوطی، تلخیص مجمع الا´داب فی معجم الالقاب، ج۴، ص۶۳۵، چاپ مصطفی جواد، بغداد ۱۹۶۲.




اولاد و احفاد او نیز از مشایخ صوفیان به شمار می‌رفته و تا چند قرن عهده دار ارشاد بوده‌اند.
مشهورترین افراد این خاندان عبارت‌اند از: ۱) جلال الدین محمد، پسر بزرگ او، متولد ۵ ربیع الاول ۶۲۵، مقتول در ۱۶ جمادی الاولی ۶۶۱؛ ۲) برهان الدین احمد، فرزند دوم سیف الدین، متوفی ۶۹۶ که به دعوت قتلغ تَرْکان خاتون در کرمان می‌زیست
[۲۱] ناصرالدّین منشی کرمانی، سِمط العُلی للحِضرة العُلیا، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
[۲۲] معین الدین جنید بن محمود جنید شیرازی، شدّالازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
[۲۳] احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۷۷، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
[۲۴] سعید محرابی کرمانی، تذکره الاولیاء محرابی کرمانی، ج۱، ص۷۸، یا، مزارات کرمان، چاپ حسین کوهی کرمانی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۰ ش).
۳) مظهرالدین مطهَّر، سومین فرزند سیف الدین، که پس از مرگ پدر به قونیه رفت و در آن‌جا با مولانا جلال الدین ملاقات کرد.
[۲۵] احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، ج۱، ص۱۴۳، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.
[۲۶] احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، ج۱، ص۲۶۷، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.
۴)ابوالمفاخر یحیی بن برهان الدین احمد، نوه شیخ سیف الدین و مؤلف اورادالاحباب، که در کرمان متولد شد و در ۷۱۲ به بخارا رفت و در آن‌جا اقامت گزید و در ۷۳۶ درگذشت و در کنار مزار جدش مدفون شد.
ابوالمفاخر سفر‌هایی به مصر و شام و آسیای صغیر و عراق و آذربایجان کرد و با مشایخ بلاد مختلف مصاحبت داشت.
ابن بطوطه که در سفر خود به فتح آباد بخارا مهمان او بوده از او به نیکی یاد کرده است.
کتاب اورادالاحباب و فصوص الا´داب را که درباره آداب و رسوم و اوراد و اذکار صوفیه است به فارسی تألیف کرد (از رمضان ۷۲۳ تا ذی الحجه ۷۲۴) که بخش دوم آن به اهتمام ایرج افشار براساس نسخه محفوظ در ترکیه (کتابخانه نافذ پاشا، ش ۳۵۵) در تهران ۱۳۴۵ ش (و سپس در ۱۳۵۸ ش به طریق افست) به چاپ رسیده است.
اثر دیگر ابوالمفاخر یحیی، وقفنامه مزار و خانقاه سیف الدین باخرزی است که در سطور قبل بدان اشاره شد؛ ۵) سعید محرابی کرمانی از نوادگان برهان الدین احمد که در اواخر قرن نهم و اوایل قرن دهم می‌زیسته و خطیب مسجد جامع کرمان بوده است، در ۹۳۸ کتاب تذکره الاولیاء (مزارات کرمان) را تألیف کرد و این کتاب به کوشش محمد هاشمی‌کرمانی در تهران ۱۳۲۰ ش چاپ شده است.



(۱) ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحّد، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۲) ابن فوطی، تلخیص مجمع الا´داب فی معجم الالقاب، چاپ مصطفی جواد، بغداد ۱۹۶۲.
(۳) ایرج افشار، «سیف الدین باخرزی»، مجله دانشکده ادبیات (دانشگاه تهران)، سال ۹، ش ۴ (تیر ۱۳۴۱ ش)، ص ۲۸ـ۷۴.
(۴) احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.
(۵) قاسم انصاری، «تاج الدین اشنهی و ترجمه نوشته‌ای از او»، آینده، سال ۹، ش ۱۰ـ۱۱ (دی و بهمن ۱۳۶۲ ش).
(۶) یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
(۷) معین الدین جنید بن محمود جنید شیرازی، شدّالازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
(۸) عطاملک بن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهان‌گشای، چاپ محمد بن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۹۱۱ـ۱۹۳۷.
(۹) احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
(۱۰) غیاث الدین بن همام الدین میر خواند، تاریخ حبیب السیر، چاپ محمد دبیرساقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
(۱۱) احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
(۱۲) سعید محرابی کرمانی، تذکره الاولیاء محرابی کرمانی، یا، مزارات کرمان، چاپ حسین کوهی کرمانی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۰ ش).
(۱۳) محمد معصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ ش.
(۱۴) ناصرالدّین منشی کرمانی، سِمط العُلی للحِضرة العُلیا، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
(۱۵) ا‌بن بطوطه، رحله، چاپ دفرمری.
(۱۶) مجله دانشکده ادبیات، دانشگاه تهران، سال ۲، ش ۴، ۱۳۳۴ ش.
(۱۷) فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰، ۱۳۵۳ ش.


 
۱. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۶، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
۲. معین الدین جنید بن محمود جنید شیرازی، شدّالازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، ج۱، ص۳۵۲، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
۳. قاسم انصاری، «تاج الدین اشنهی و ترجمه نوشته‌ای از او»، ج۱، ص۷۷۰ـ۷۷۹، آینده، سال ۹، ش ۱۰ـ۱۱ (دی و بهمن ۱۳۶۲ ش).
۴. یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۲۷۰ چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
۵. احمد بن علی قلقشندی، صبح الاعشی، ج۴، ص۴۷۴، قاهره ۱۳۸۳/۱۹۶۳.
۶. عطاملک بن محمد جوینی، کتاب تاریخ جهان‌گشای، ج۳، ص۹، چاپ محمد بن عبدالوهاب قزوینی، لیدن ۱۹۱۱ـ۱۹۳۷.
۷. غیاث الدین بن همام الدین میر خواند، تاریخ حبیب السیر، ج۳، ص۶۱، چاپ محمد دبیرساقی، تهران ۱۳۶۲ ش.
۸. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۱۷، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
۹. سعید محرابی کرمانی، تذکره الاولیاء محرابی کرمانی، ج۱، ص۷۸ـ۷۹، یا، مزارات کرمان، چاپ حسین کوهی کرمانی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۰ ش).
۱۰. ناصرالدّین منشی کرمانی، سِمط العُلی للحِضرة العُلیا، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
۱۱. معین الدین جنید بن محمود جنید شیرازی، شدّالازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
۱۲. ا‌بن بطوطه، رحله، ج ۳، ص ۲۷، چاپ دفرمری.
۱۳. ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ج ۱، ص ۴۱۶، ترجمه محمدعلی موحّد، تهران ۱۳۶۱ ش.
۱۴. یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۳۶ـ۳۹، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
۱۵. محمد معصوم بن زین العابدین معصوم علیشاه، طرائق الحقائق، ج۲، ص۳۴۲، چاپ محمد جعفر محجوب، تهران ۱۳۳۹ـ۱۳۴۵ ش.
۱۶. یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۸، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
۱۷. یحیی بن احمد باخرزی، اوراد الاحباب و فصوص الا´داب، ج۲، ص۳۵۷، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۸ ش.
۱۸. مجله دانشکده ادبیات، ص ۱ـ۱۵، دانشگاه تهران، سال ۲، ش ۴، ۱۳۳۴ ش.
۱۹. فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰، ص ۳۱۶ـ۳۲۳، ۱۳۵۳ ش.
۲۰. ابن فوطی، تلخیص مجمع الا´داب فی معجم الالقاب، ج۴، ص۶۳۵، چاپ مصطفی جواد، بغداد ۱۹۶۲.
۲۱. ناصرالدّین منشی کرمانی، سِمط العُلی للحِضرة العُلیا، ج۱، ص۴۳ـ۴۴، چاپ عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
۲۲. معین الدین جنید بن محمود جنید شیرازی، شدّالازار فی حطّ الاوزار عن زوّار المزار، ج۱، ص۱۲۱ـ۱۲۲، به تصحیح و تحشیه محمد قزوینی و عباس اقبال، تهران ۱۳۲۸ ش.
۲۳. احمد بن محمد خوافی، مجمل فصیحی، ج۲، ص۳۷۷، چاپ محمود فرخ، مشهد ۱۳۳۹ـ۱۳۴۱ ش.
۲۴. سعید محرابی کرمانی، تذکره الاولیاء محرابی کرمانی، ج۱، ص۷۸، یا، مزارات کرمان، چاپ حسین کوهی کرمانی، تهران (تاریخ مقدمه ۱۳۳۰ ش).
۲۵. احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، ج۱، ص۱۴۳، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.
۲۶. احمد بن اخی ناطور افلاکی، مناقب العارفین، ج۱، ص۲۶۷، چاپ تحسین یازیجی، آنکارا ۱۹۵۹ـ۱۹۶۱.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «سعید بن مطهر باخرزی»، شماره۹۸.    



جعبه ابزار