• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سلمان‌ فارسی‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سلمان نامی است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خطاب به روزبه ایرانی کرد و او را سلمان فارسی خواند.



نام سلمان در مراحل گوناگون زندگی او تا پیش از پذیرش اسلام با ابهام روبروست. در منابع کهن مطلقا اشاره‌ای به نام سابق او نشده است اما از قرن ششم منابعی همچون مجمل التواریخ و القصص نام قبل از اسلام او را "ماهبه بن بدخشان بن آذرحبسس بن مرد سالار" ضبط کرده‌اند
[۱] نویسنده، مجهول، مجمل التواریخ و القصص، تصحیح، ملک الشعراء بها، ص۲۴۲.
و در منابع دیگر نیز از این زمان به بعد اسامی‌ای شبیه به این مورد را ضبط کرده‌اند که احتمالا همۀ آنها تصحیف کلمه "ماه به" در ردیف "روزبه" و "سال به" از اسامی رایج ایرانی پیش اسلام در ایران می‌باشند و همچنین کلمه "آذرجسس" نیز تغیر یافته "آذر گشنسب"می‌باشد.
[۲] ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۱۸.

سلمان مشهور به کنیه ابو عبدالله در بعد از اسلام بود و از اهالی روستای جی از توابع اصفهان ، پدرش دهقان و از متدینین زرشتی بود و سلمان نیز در کودکی از پیروان این آیین بود.


آیین مسیح در نخستین جلوه مثل بارقه‌ای از ایمان بر قلب روزبه می‌تابد یک روز که وی از سوی پدر برای سرکشی به مزرعه فرستاده شده بود در مسیر راه خود عبادتگاهی را دید که تعدادی در آن مشغول نیایش و عبادت هستند روح کنجکاوی و پرسشگری او باعث شد تا او به دنبال حقیقت این آئین تازه باشد و از پیروان این آئین دربارۀ کیششان سؤالاتی پرسید و علاقۀ خود را نیز به آنان ابراز کرد و با راهنمایی آنان به این دین در آمد و آئین مسیحیت را اختیار کرد. این عمل وی سبب شد که از سوی پدر و خانواده مورد مؤاخذه قرار گیرد.
سرانجام روزبه به همراه کاروانی ره سپار شام مرکز مسیحیت آن زمان شد و در شام در کلیسایی به مدت هفت سال به خدمت گذاری مشغول شد و بعد از آن نزد راهبی در موصل و بعد شهر عموریه رفت و از آنجا به همراه کاوانی برای پیدا کردن پیامبر اسلام به حجاز آمد ولی اهالی کاروان او را به یک یهودی فروخته و او نیز سلمان را به زنی بنام خلیسه در یثرب فروخت. او کارهای مزارع و نخلستانهای این زن را در یثرب انجام می‌داد که با خبر شد پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در مکه مبعوث به امر رسالت شده است اما او نتوانست تا زمانی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مدینه آمد او را ببیند.


سلمان که از قبل می‌دانست پیامبری در این سرزمین ظهور می‌کند و برای او نشانهایی است همچون اینکه صدقه نمی‌پذیرد، هدیه می‌پذیرد و بین دو شانه اش مهر پیامبری ممهور است لذا وقتی او پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را در منطقه قبا بود ملاقات کرد و مقدار ی خرما برای ایشان به عنوان صدقه برد و دید حضرت به یاران خود دستور تناول دادند ولی خود از آن خرماها تناول نکردند چون صدقه بودند و سپس یک روز در مدینه وقتی که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دید مقداری خرما به ایشان هدیه داد و ایشان از این خرماها تناول کردند و برای دیدن نشانۀ سوم یک روز زمانی که پیامبر به "مقیع الفرقد" آمده بودند برای تشیع یکی از اصحاب خود، سلمان پشت سر حضرت قرار گرفت و با کنار رفتن جامۀ حضرت مهر رسالت را بر پشت آن جناب بدید و خود را بر آن فکند و آن را بوسید و گریه کرد و سپس اسلام آورد و داستان خود را برای حضرت رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حکایت کرد.


دربارۀ آزادی سلمان از بردگی روایات زیادی نقل شده است ولی روایتی که بیشتر به آن اعتماد شده است به این قرار است که سلمان به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با ارباب خود قرار داد بست که در ازاء سیصد تا چهارصد درخت خرما زرد و قرمز که می‌کارد و به ثمر می‌رساند آزاد شود اما این کار چند سال طول می‌کشید، و با اعجاز پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بود که درختان خرما به سرعت به ثمر نشستند و خرمای تازه دادند و سلمان آزاد شد. لذا به همین دلیل سلمان در جنگهای اولیه اسلام شرکت نداشت و نخستین جنگی که موفق به شرکت در آن بعد از آزادی شد جنگ خندق بود.


در صدر اسلام بخاطر برابری مسلمانان به دستور پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بین آنان پیمان اخوت بسته شد که سلمان نیز با ابو درداء پیمان اخوت بست.
اما ماندگاری نام سلام در تاریخ از حضور او در جنگ خندق بود هنگامی که سواران خزاعی در فاصله چهار روز از مکه به مدینه بودند و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را از حرکت قریش و سپاه عظیم عرب با خبر ساختند و نیز هنگامی که مسلمانان از پیمان شکنی یهود مطلع شدند، ابری از هراس بر فضای مدینه گسترده شد. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بلافاصله یاران خود را برای رای زنی فرا خواندند گروهی بر آن بودند که از مدینه خارج شوند و هر جا با دشمن رو به رو شدند همانجا دست به شمشیر ببرند ناگهان سلمان فارسی جلو آمد و پیشنهاد تاریخی خود را مبنی بر اینکه به رسم ایرانیان در موقع جنگ، بر اطراف شهر خندقی حفر شود، را مطرح کرد و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیشنهاد او را پذیرفتند.
در بحبوئه جنگ خندق بین مهاجر و انصار نزاع لفظی در گرفت که هر کدام سلمان را به خود نسبت می‌دادند در این میان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) سخنی گفت که به این نزاع پایان داد "سلمان منا اهل البیت"سلمان از اهل بیت من است و لذا او را " سلمان محمدی " نیز شمرده‌اند.
سلمان اولین کسی بود که قرآن را به فارسی ترجمه کرد و برای پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نیز کار مترجمی زبان فارسی به عربی و بالعکس را انجام می‌داد.
[۱۸] ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۹۶.



او از جملۀ تعداد معدودی بود که در تدفین رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شرکت داشت و بر بدن آن حضرت نماز خواند و از جملۀ صحابه‌ای بود که در بدو امر با ابوبکر بیعت نکرد تا زمانی که او را مجبور کردند. وی از شیعیان خاص و یاران حضرت علی علیه‌السّلام می‌باشد.
[۱۹] ابراهیم، ثقفی کوفی، الغارات، ترجمه، عزیز الله اعطاردی، ص۴۲۸.

سلمان در زمان خلافت عمر حضور مستمری در فتوحات مسلمانان و جنگهای فتح ایران داشت و در فتح مداین با مردم شهر مذاکره کرد و آنان پذیرفتند که جزیه بپردازند.


مداین یکی از شهرهای سر سبز و خرم و افسانه‌ای و پایتخت ساسانیان در ایران قبل از اسلام بود که به دست مسلمانان فتح شد خلیفۀ دوم با مشورت حضرت علی علیه‌السّلام سلمان را پس از حذیفة بن یمان حاکم مداین کرد، احتمالا همزبانی سلمان با مردم مداین دلیل این انتخاب باشد. مردم مداین در حالی که از قبل با سلمان آشنایی داشتند ولی انتظار حاکمی جوان و کارآمد را می‌کشیدند و به همین دلیل برای استقبال از حاکم جدید در دروازۀ شهر مداین جمع شده بودند ولی دیدند که پیر مردی اسب سوار وارد مدائن شد و نه بر اسب ویژه سوار شد و نه به کاخ سلطنتی رفت بلکه یکسره به طرف خانۀ کوچکی در کنار مسجد رفت و آنجا را اقامتگاه خویش قرار داد و به ادارۀ امور مشغول شد او در ایام حکومت خود، بیت المال را صرف مردم می‌کرد و حتی حقوق شخصی خویش را به نفع جامعه و نیازمندان خرج می‌کرد تا جایی که از طرف خلیفۀ دوم نسبت به این ساده زیستی و کمک به نیازمندان مورد باز خواست قرار گرفت.
سلمان با الهام از شیوۀ پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مسجد را مرکز تعلیم، تربیت، تزکیه، هدایت و پایگاه فعالیت‌های اجتماعی ساخته بود و خود در مسجد برای مردم سوره یوسف را تفسیر می‌کرد تا در سایۀ آن، مردم با درسهای عفت، صداقت و شیوۀ درست حکومت آشنا شوند.
[۲۳] ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۳۴.



یکی از خصوصیات انسانهای کامل و اولیای مقرب درگاه خداوند این است که گاهی از غیبها مطلع می‌شوند، سلمان نیز اینچنین بود و از اجل خود باخبر بود حتی روز و ساعت مرگ خویش را می‌دانست او در مداین مریض شد و بیماری او روز به روز شدت یافت وقتی که اطمینان یافت که فرصتهای آخر زندگی را می‌گذراند به وصیت مولا و حبیبش رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) عمل کرد و دستور داد تا او را به قبرستان ببرند تا با مردگان صحبت و گفتگو کند واین سخن با اموات نشانۀ بود برای اینکه سلمان رفتنی است و اجلش فرا رسیده است او در بامداد روز سه شنبه سال ۳۴ یا ۳۶ ه. ق از همسرش مقداری مشک طلبید و بدن خود را با آن خوش بو کرد و بعد منتظر ماند تا اجلش فرا رسید طبق وصیت او برای مراسم تدفین او حضرت علی علیه‌السّلام و قنبر آمدند و سلمان را غسل و کفن کردند و حضرت این شعر را بر کفن او نوشت :
و فدت علی الکریم بغیر زاد من الحسنات و القلب السلیم
و حمل الزاد اقبح کل شیء اذا کان الوفود علی الکریم
بدون ره توشه‌ای از نیکی‌ها و قلب سلیم به درگاه خدای کریم وارد شدم و اگر قرار باشد که آدمی به محضر شخص بزرگواری وارد شود بر داشتن توشۀ راه زشت‌ترین چیزهاست.
[۲۴] محدثی، جوادریال، سلمان فارسی، ص۵۳- ۶۰.

سپس او را به خاک سپردند و سن وی در این ایام بین دویست پنجاه سال تا سیصد پنجاه سال بوده است.
امروزه قبر او زیارتگاه مسلمانان زیادی می‌باشد و گنبدی مجلل و باشکوه بر قبر ایشان سایه افکنده است صحن و بارگاهی دارد و زوار زیادی هر روزه وی را زیارت می‌کنند.


۱. نویسنده، مجهول، مجمل التواریخ و القصص، تصحیح، ملک الشعراء بها، ص۲۴۲.
۲. ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۱۸.
۳. عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، تحقیق، علی محمد البجاو، ج۲، ص۶۳۴.    
۴. ابن هشام، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۱، ص۱۳۹.    
۵. ابن هشام، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۱، ص۱۴۰.    
۶. عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۳۴.    
۷. البلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، تحقیق، سهیل زکار و ریاض زرکلی، ج۱، ص۴۸۵.    
۸. ابن هشام، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۱، ص۱۴۰- ۱۴۱.    
۹. ابن هشام، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۱، ص۱۴۴.    
۱۰. ابن هشام، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۱، ص۱۴۵.    
۱۱. ابن سعد، طبقات الکبری، ترجمة محمود مهدوی دامغانی، ج۴، ص۶۳.    
۱۲. ابن هشام، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۲، ص۳۵۳.    
۱۳. ابن اثیر، عز الدین، اسد الغابه فی معرفة الصحابه، ج۵، ص۹۷.    
۱۴. ابن هشام، السیرة النیویه (زندگانی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر اسلام)، ج۳، ص۷۰۸.    
۱۵. عبد البر، الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج۲، ص۶۳۵.    
۱۶. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۶۲.    
۱۷. بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، ترجمه، محمود مهدوی دامغانی، ج۳، ص۴۱۸.    
۱۸. ترکی، محمد رضا، پارسای پارسی، ص۹۶.
۱۹. ابراهیم، ثقفی کوفی، الغارات، ترجمه، عزیز الله اعطاردی، ص۴۲۸.
۲۰. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۶۵.    
۲۱. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۶۶.    
۲۲. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۴، ص۶۸ – ۶۹.    
۲۳. ثقفی کوفی، ابراهیم، الغارات، ص۴۳۴.
۲۴. محدثی، جوادریال، سلمان فارسی، ص۵۳- ۶۰.
۲۵. مرتضی عاملی، سید جعفر، سلمان فارسی، ص۱۴.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سلمان فارسی»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۵.    



جعبه ابزار