• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سوره ولایت

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سوره ولایت، از سوره‌های جعلی و خیالی است که آن را به شیعه نسبت داده‌اند.



از جمله نسبت‌های نادرست، ادعایی است که صاحب کتاب فصل الخطاب از کتاب دبستان المذاهب نقل کرده و آن را به شیعه نسبت داده است. صاحب دبستان المذاهب با تمسک به برخی شنیده‌های بی مدرک و بی اساس به شیعه نسبت می‌دهد که معتقد است سوزاندن مصاحف توسط عثمان باعث نابودی سوره‌های بسیاری شد که در مدح و فضیلت حضرت علی علیه‌السّلام نازل شده بود. از آن جمله سوره‌ای به نام «ولایت» با ۲۵آیه ساختگی از برخی آیات و عبارات سست و رکیک است که چیزی جز تقلیدی ناشیانه و ناقص از قرآن نیست.


علمای متقدم شیعه از چنین سوره‌ای که درباره ولایت امیرمؤمنان علی علیه‌السّلام باشد، سخن نگفته‌اند. نخستین کسی که این مطلب را در کتاب خود آورد، صاحب دبستان المذاهب است. محدث نوری این مجعولات را از دبستان المذاهب در کتاب فصل الخطاب آورده است.
به یقین، این عبارات از جعلیات غلات است و - همان گونه که محقق آشتیانی در بحرالفوائد آورده‌اند- این عبارات از قرآن نیست و جملات آن بسیار معمولی است و هر آشنای به زبان عربی می‌تواند مانند آن را بیاورد. بنابراین، سوره «ولایت» سوره‌ای خیالی و جعلی است.


همانگونه که اشاره شد، به لحاظ تاریخی منبع پیدایش مجعولاتی که به عنوان سوره به شیعه نسبت داده شده همچون سوره مجعول نورین و سوره مجعول ولایت چیزی جز کتاب دبستان مذاهب در قرن یازدهم قمری نیست، تا پیش از این کتاب هیچ منبع و مدرکی برای سوره نورین وجود ندارد، سوره ولایت نیز تنها در نسخه‌ای مجعول از قرآن که در قرن هفدهم میلادی نگاشته شده، می‌باشد و اثری از این دو سوره در هیچ کدام از منابع و مصادر شیعه از کتب اربعه متقدمه و متاخره و به ویژه کتاب‌هایی که مظان طرح این بحث است، یافت نمی‌شود، مانند: کتاب منسوب به سلیم بن قیس (در ۹۰ ق)، کتاب القراءات از احمد بن محمد سیاری (در ۲۵۶ ق)، و نیز تفسیر منسوب به علی بن ابراهیم قمی. همین طور در نگاشته‌های اهل سنت که تا پیش از قرن یازدهم متعرض باورهای شیعه درباره قرآن شده‌اند، مانند ابو الحسن اشعری و یا بر باورهای شیعه خرده گرفته و آنان را به تحریف قرآن متهم می‌کنند مانند: ابن حزم اندلسی (در ۴۵۶ ق)، میرزا مخدوم شیرازی، مطهر بن عبد الرحمن (هر دو در قرن دهم) و... وبالآخره آنان که در مقام دفاع از باورهای شیعه و پاسخگویی به این اتهام برآمده‌اند مانند: شیخ ابو جعفر صدوق (در ۳۸۱ق)، شیخ مفید (در ۴۱۳ ق)، سید مرتضی علم الهدی (در ۴۳۶. ق)، شیخ طوسی (در ۴۶۰ ق)، شیخ طبرسی (در ۵۴۸ ق)، علی بن طاووس (در ۶۶۴ ق)، حسن بن یوسف بن مطهر (علامه حلی در ۷۲۶ ق)، شیخ زین الدین عاملی بیاضی (در ۸۷۷ ق)، قاضی نور الله شوشتری (در ۱۰۱۹ ق) و... در هیچ کدام از این منابع و مدارک نامی از این دو سوره برای اثبات یا انکار نیست. همان طور که خود محدث نوری - که در کثرت تتبع و گستردگی اطلاعات از منابع فریقین کم نظیر است همان گونه که از کتاب‌های مستدرک وسائل الشیعه و فصل الخطاب وی هویداست - اذعان داشت اثری از این سوره در کتاب‌های شیعی نیافته است. بنابراین نخستین منبع این دو سوره مجعول - همان طور که گفته شد - چیزی جز کتاب دبستان مذاهب در قرن یازدهم قمری نیست.


متاسفانه در نگاشته‌های سلفیان وهابی با استفاده از این جعلیات این تهمت به شیعه زده شده که در بین شیعه دو قرآن رواج دارد؛ یکی همین قرآن و دیگری قرآنی خاص پنهانی که در نزد خود شیعه است. سلسله جنبان این سخن سر سلسله آنان یعنی محمد بن عبد الوهاب (در ۱۲۰۶ ق) است.


کتاب دبستان مذاهب از نویسنده‌ای ناشناس است. طبق تفحص رضازاده ملک پژوهشگر توانای کتاب و از آن چه از متن دبستان مذاهب به دست آورده، نویسنده وی در سال ۱۰۲۵ به دنیا آمده و تا سال ۱۰۶۹زنده بوده است. رضا زاده ملک پس از آن که نسبت کتاب دبستان مذاهب را به محمد محسن فانی کشمیری سست و با توجه به دلایل متعدد غیر واقعی می‌داند، به ذکر ادله و بررسی قراین و شواهد گوناگون می‌پردازد و از آن‌ها چنین نتیجه می‌گیرد:
همه این قراین و شواهد کافی است تا از بن دندان معتقد شویم مؤلف دبستان مذاهب یکی از پیروان پروپا قرص آذر کیوان و آیین دساتیری است آن هم معتقدی مورد احترام سایر آذر کیوانیان و وی کسی جز موبد کیخسرو اسفندیار فرزند آذر کیوان نیست.


وی در ادامه بحث از انگیزه تالیف کتاب دبستان مذاهب پرده برداشته و نوشته است:
مؤلف دبستان خود داعیه دار آیینی ساختگی و قلابی بوده و غرض اساسی اش - بدون آن که اظهار کند - سست کردن پایه‌های اعتقادی متدینین ادیان دیگر و کشاندن آن‌ها در جرگه معتقدان خود بوده است. از این رو مبلغی (تعدادی) از اسنادهای سست و بی پایه و مغرضانه از دهان مشتی مردم بنگی و چرسی بی فرهنگ نقل می‌کند.


استعمارگران انگلیسی نیز برای اجرای غرض مؤلف دبستان مذاهب با وی همداستان شدند؛ چون، کتاب دبستان مذاهب نخستین بار توسط انگلیسیان معرفی و به انگلیسی ترجمه شده است؛ چه این که نخستین چاپ فارسی این کتاب به وسیله ویلیام بیلی سفیر انگلستان در هندوستان همزمان با تسلط کمپانی هند شرقی بر این منطقه صورت گرفته است. در نخستین شماره از مجله‌هایی که درباره منطقه آسیایی و جهان اسلام به چاپ رسیده متن این سوره را به عنوان سوره‌ای که شیعی است و از تحریف قرآن در باور شیعه حکایت دارد، منتشر کردند. همه این‌ها حکایت از غرض ورزی و اندیشه (تفرقه بینداز و حکومت کن) در اذهان این استعمارگران دارد، همان طور که همین استعمارگران در آن عصر، در ایران و هند به دین سازان بی مایه و شیادان دروغ پیشه کمک کردند تا افکارشان تحت عنوان بابیه و بهائیه رونق بگیرد و با ایجاد تفرقه و سست کردن پایه‌های اعتقادی مردم به چپاول و غارت اموالشان ادامه دهند. عبارت دبستان مذاهب درباره سوره نورین نیز بر انگیزه تالیف کتاب دبستان مذاهب مهر صحت می‌زند. مؤلف کتاب تحت عنوان در ذکر مذهب اثنا عشریه نوشته است:

از ملا محمد معصوم و محمد مؤمن تونی و ملا ابراهیم که در هزار و پنجاه و سه در لاهور بوده‌اند و از جمعی دیگر، آنچه نامه نگار(مراد خود مؤلف دبستان است) شنیده و دیده می‌آورد.
سپس به ذکر برخی از باورهای امامیه می‌پردازد و آن گاه درباره سوره نورین می‌گوید:
بعضی از ایشان گویند که عثمان مصاحف را سوزانده بعضی از سوره‌ها که در شان علی و فضل آلش بود برانداخت و یکی از آن سوره‌ها این است.
سپس متن اسطوره مزعومه را در ۴۲ بند آیه! می‌آورد.

مؤلف دبستان مذاهب درباره این که این بعض از شیعه چه کسانی‌اند؟ از کدام منبع چنین خبر داده‌اند؟ سند آنان چیست و... هیچ خبر به دست نمی‌دهد. بنابراین، می‌توان به آن احتمال یعنی بیان مبلغی از اسنادهای مغرضانه و بی پایه از سوی مؤلف دبستان مذاهب برای سست کردن پایه‌های اعتقادی متدینان اهتمام بیشتری داشت.
از بررسی برخی عبارت کتاب دبستان مذاهب، لغزش محدث نوری آشکار می‌شود. نوری می‌گفت: ظاهر کلام دبستان مذاهب این است که وی از کتاب‌های شیعه این سوره را نقل می‌کند و حال آن که خود نویسنده دبستان می‌گوید: بعض از ایشان گویند... یعنی برخی نقل قول‌های بی اساس را نقل کرده، نه آن که از کتابی نقل کرده باشد.


شبهه برخی از اهل حدیث و ظاهر گرایان سنی:
برای از اهل حدیث و ظاهر گرایان ـ که هرچه را در روایت آمده بی چون و چرا می‌پذیرند ـ به روایاتی برای تحریف قرآن تمسک کرده‌اند.



در میان روایات اگر روایتی بر تحریف قرآن دلالت داشت به سه دلیل لازم است آن روایات را تاویل یا طرح و رد کرد:
ا. چنین روایاتی برخلاف حکم قطعی عقل و دلیل لبی است.
ب. براساس دستور امامان معصوم علیه‌السّلام چنین روایاتی که مخالف قرآن یا سنت قطعی باشد، مورد قبول نیست.
ج. بسیاری از روایات تحریف مجعول است و از سوی مخالفان یا غلات جعل شده‌اند و به همین سبب بسیاری مرسل و بسیاری مقطوع السند و بسیاری نیز مجهول و مرفوع هستند.
متن برخی از این‌ها شهادت می‌دهد که مفاد آن یا جعل دشمن دانا است و یا ساخته دوست نادان.

۹.۱ - مثال

برای مثال درباره خلافت و ولایت امیر مومنان گفته شده به اندازه ثلث قرآن در این باره بوده و از سوی مخالفان حذف شده است، یعنی چیزی حدود دوهزار آیه در این باره بوده که آن‌ها را برداشته‌اند!! به این گروه نادان باید گفت: اگر دو هزار آیه از قرآن کم شده، اولا چطور آن حضرت ساکت بود و تماشا کرد تا قسمت مهمی از قرآن را که زیر بنای سعادت تمام جوامع بشری است، حذف کنند؟ و ثانیا چطور آن حضرت در هیچ یک از احتجاجات خود به یکی از این آیات استدلال نکرد؟ چرا فقط بر سنت و کلمات رسول اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم در جریان غدیر و مانند آن و نیز به فضایل خودشان تمسک جستند؟ اگر گفته شود: آن حضرت سکوت کرد تا این که در میان امت اختلاف نشود. پاسخ داده می‌شود: حفظ وحدت در جایی ضروری است که اصل دین در خطر نیست؛ اما هنگامی که اصل دین در خطر است جایی برای سکوت به بهانه حفظ وحدت نیست. و از این‌ها گذشته، اصحاب و یاران و کاتبان و حافظان وحی به روایت تاریخ آن چنان حساسیتی در باره قرآن داشتند که بخاطر جابجایی یک واو آن دست به شمشیر می‌برده‌اند، حال چگونه ممکن است که دو هزار آیه از قرآن حذف شود و همه آگاهان صدر اسلام ساکت باشند؟
[۱] جوادی آملی، قرآن در قرآن، ج۱، ص۳۴۵.


۹.۲ - پاسخ علامه طباطبایی

در ادامه پاسخی از علامه طباطبایی به برخی از کسانی که ندانسته به برخی روایات جعلی ـ بخاطر منش ناصحیح که در برخورد با روایات دارند ـ بر تحریف قرآن تمسک کرده‌اند، نقل می‌شود:
"و اما اینکه گفتیم دسیسه و جعل در روایات شایع شده، مطلبی است که اگر کسی به روایات مربوط به خلقت و ایجاد و قصص انبیای سلف و امتهای گذشته، و همچنین به اخبار وارده در تفاسیر آیات، و حوادث واقعه در صدر اسلام مراجعه نماید هیچ تردیدی، در آن برایش باقی نمی‌ماند، چون بزرگترین چیزی که از اسلام خواب را بر چشم دشمنان حرام کرده و ایشان حتی یک لحظه از خاموش کردن نور آن و کم فروغ کردن شعله فروزان آن و از بین بردن آثار آن از پای نمی‌نشینند،قرآن کریم است. آری قرآن کریم است که کهفی منیع و رکنی شدید برای اسلام است. قلعه ایست که جمیع معارف دینی و سند زنده و جاوید نبوت و مواد دعوت در آن متحصن است. آری، دشمنان خوب فهمیده بودند که اگر بتوانند به قرآن دستبردی زنند و حجیت آن را مختل سازند، امر نبوت خاتم الانبیاء بدون کمترین درد سری باطل می‌شود و شیرازه دین اسلام از هم می‌گسلد و دیگر بر بنای اسلام سنگی روی سنگی قرار نمی‌گیرد. و عجب از این گونه علمای دینی است که در مقام استدلال بر تحریف شدن قرآن بر می‌آیند و آن گاه به روایاتی که به صحابه و یا به ائمه اهل بیت منسوب شده احتجاج می‌کنند و هیچ فکر نمی‌کنند که چه می‌کنند. اگر حجیت قرآن باطل گردد، نبوت خاتم الانبیاء باطل شده، و معارف دینی لغو و بی اثر می‌شود، و در چنین فرضی این سخن به آن جا می‌رسد که در فلان تاریخ مردی دعوی نبوت نموده و قرآنی به عنوان معجزه آورد، خودش از دنیا رفت، و قرآنش هم دستخورده شد، و از او چیزی باقی نماند مگر اجماع مؤمنین به وی، بر اینکه او به راستی پیغمبر بوده، و قرآنش هم به راستی معجزه‌ای بر نبوت او بوده است، و چون اجماع حجت است- زیرا همان پیغمبر آن را حجت قرار داده، و یا از اجماع مجمعین کشف می‌کنیم که قول یکی از جانشینانش در آن هست- پس باید نبوت او و قرآنش را قبول کنیم؟! ! و کوتاه سخن، احتمال دسیسه و جعل حدیث که احتمال قوی هم هست و شواهد و قرائن آن را تایید می‌کند، وقعی و اعتباری برای روایات مذکور باقی نمی‌گذارد، و با در نظر گرفتن آن، دیگر نه حجیت شرعی بر آن اخبار باقی می‌ماند، و نه حجیت عقلانی، حتی صحیح السندترین آنها هم از اعتبار ساقط می‌گردد.
زیرا حجیت سند، معنایش این است که رجال حدیث دروغ عمدی نمی‌گویند، و اما اینکه فریب نمی‌خورند، و در اصول روایتی آنان هم دست برده نمی‌شود، ربطی به صحت سند ندارد.
و اما اینکه گفتیم روایات تحریف، آیات و سوره‌هایی را سوای قرآن اسم می‌برد که از نظر نظم و اسلوب هیچ شباهتی به نظم قرآن ندارد، دلیلش مراجعه خود خواننده عزیز است که اگر مراجعه کند به موارد بسیاری- از قبیل سوره خلع و سوره حفد که به چند طریق از طرق اهل سنت روایت شده است - بر خواهد خورد، و به طور قطع گفتار ما را تصدیق خواهد نمود، و ما این دو سوره را در اینجا می‌آوریم تا زحمت خواننده را کم کرده باشیم:
====سوره خاع و حفد===
سوره خلع چنین است: بسم الله الرحمن الرحیم انا نستعینک و نستغفرک و نثنی علیک و لا نکفرک و نخلع و نترک من یفجرک و سوره حفد چنین است: بسم الله الرحمن الرحیم اللهم ایاک نعبد و لک نصلی و نسجد و الیک نسعی و نحفد نرجو رحمتک و نخشی نقمتک ان عذابک بالکافرین ملحق.
و همچنین سوره ولایت و غیر آن که پاره‌ای روایات آن را آورده اقاویل و هذیان‌هایی است که سازنده اش از نظم قرآنی تقلید کرده و نتیجه اش این شده که اسلوب عربی مانوس و معمولی را هم از دست داده است و مانند زاغ شده که خواست چون کبک بخرامد راه رفتن خود را نیز فراموش کرد، این دشمن قرآن نیز که نتوانسته است به نظم آسمانی و معجز قرآن برسد، اسلوب معمولی زبان عرب را هم فراموش کرده، چیزی گفته است که هر طبع و ذوقی از شنیدنش دچار تهوع می‌شود، و لذا باز هم به شما خواننده عزیز سفارش می‌کنم که به این یاوه گویی‌هایی که دشمنان خواستند به قرآن نسبت دهند، مراجعه نماید تا به درستی دعوی ما پی ببرد، آن وقت است که با اطمینان خاطر و به جرات تمام حکم می‌کند بر اینکه محدثینی که به چنین سوره‌هایی اعتناء می‌کنند، بخاطر تعصب و تعبد شدیدی است که نسبت به روایات دارند و در تشخیص صحیح از مجعول آن و در عرضه داشتن احادیث بر قرآن کوتاهی می‌کنند و اگر این تعصب و تعبد نبود، کافی بود در یک نظر حکم کنند به اینکه ترهات مذکور جزو قرآن کریم نیست".
[۲] عاملی، جعفر مرتضی، ۱۹۴۴، حقایقی مهم پیرامون قرآن کریم، ص۲۹۵-۲۹۷.
[۳] عاملی، جعفر مرتضی، ۱۹۴۴، حقایقی مهم پیرامون قرآن کریم، ص۲۹۵.
[۴] حسن زاده آملی، حسن، ۱۳۰۷، قرآن هرگز تحریف نشده، ص۹۵.
[۵] کیخسرو اسفندیار بن آذرکیوان، موبد، - ۱۰۸۱ق، دبستان مذاهب، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷.



۱. جوادی آملی، قرآن در قرآن، ج۱، ص۳۴۵.
۲. عاملی، جعفر مرتضی، ۱۹۴۴، حقایقی مهم پیرامون قرآن کریم، ص۲۹۵-۲۹۷.
۳. عاملی، جعفر مرتضی، ۱۹۴۴، حقایقی مهم پیرامون قرآن کریم، ص۲۹۵.
۴. حسن زاده آملی، حسن، ۱۳۰۷، قرآن هرگز تحریف نشده، ص۹۵.
۵. کیخسرو اسفندیار بن آذرکیوان، موبد، - ۱۰۸۱ق، دبستان مذاهب، ج۱، ص۲۴۶-۲۴۷.
۶. آشتیانی، محمد حسن بن جعفر، ۱۲۴۸ - ۱۳۱۹ق، بحرالفوائد، ج۱، ص۱۰۱.    
۷. طباطبایی، محمد حسین، ۱۲۸۱ - ۱۳۶۰، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۱۲، ص۱۱۴.    



فرهنگ نامه علوم قرآن، برگرفته از مقاله «سوره ولایت».    



جعبه ابزار