• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

سکینه بنت حسین در کربلا

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



سکینه دختر امام حسین (علیه‌السلام)، مادرش رباب دختر امرء القیس است. مادر و دختر در واقعه کربلا حضور داشتند. پس از عاشورا، سکینه همراه اهل بیت و دیگر بانوان به اسارت درآمد و با کاروان اسرا به کوفه و شام برده شد.

فهرست مندرجات

۱ - سکینه دختر امام حسین
       ۱.۱ - نام مادر
       ۱.۲ - وجه تسمیه سکینه
       ۱.۳ - تاریخ تولد
       ۱.۴ - ازدواج
       ۱.۵ - علاقه امام حسین به سکینه
۲ - حضور سکینه در کربلا
       ۲.۱ - بیان یک روایت
       ۲.۲ - روایتی دیگر
۳ - ایام اسارت
       ۳.۱ - نقل یک روایت
۴ - چگونگی ورود اسرا به شام
       ۴.۱ - روایتی از ساعدی
       ۴.۲ - روایتی دیگر
۵ - بازگشت به مدینه
       ۵.۱ - گفت‌وگوی سکینه با دختر عثمان
       ۵.۲ - افشای جنایت‌های بنی‌امیه
۶ - اتهامات واهی
       ۶.۱ - تغزل و شعرگویی
              ۶.۱.۱ - ضعف سند
              ۶.۱.۲ - عزاداری بر امام حسین
              ۶.۱.۳ - نسبت دادن اشعار به سکینه
       ۶.۲ - تعدد ازواج
              ۶.۲.۱ - نقل روایات اهل سنت
              ۶.۲.۲ - اشکالات
              ۶.۲.۳ - اول
              ۶.۲.۴ - دوم
۷ - شخصیت علمی و معنوی سکینه
       ۷.۱ - از محدثان ثقه
       ۷.۲ - تسلط بر فنون و ادب
۸ - وفات
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


سکینه یکی از دختران امام حسین (علیه‌السلام) است.

۱.۱ - نام مادر

از مادری به نام رباب دختر امرء القیس متولد شد.

۱.۲ - وجه تسمیه سکینه

نام او آمنه و به نقلی امینه و به نقل دیگر امیمه بود که مادرش به خاطر سکون و آرامش و وقاری که داشت، او را سکینه لقب داده بود.

۱.۳ - تاریخ تولد

اگرچه در منابع متقدم تاریخی، او کوچک‌تر از دختر دیگر امام حسین (علیه‌السلام) یعنی فاطمه معرفی شده،
اما از تاریخ دقیق تولد او در تاریخ چیزی به ثبت نرسیده است، ولیکن از سخنان امام حسین (علیه‌السلام) به هنگام خواستگاری حسن مثنی و مخیر کردن او بین انتخاب سکینه و فاطمه
[۱۲] حسنی، ابن عنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی‌طالب، ص۹۰، قم، انصاریان، ۱۴۱۷.
چنین به دست می‌آید که او هنگام حرکت به سوی کربلا، دختری بالغ و در سن و سال ازدواج بوده است.

۱.۴ - ازدواج

او با پسر عموی خود عبدالله بن حسن (علیه‌السلام) ازدواج کرد؛ (بعضی منابع همسر سکینه دختر امام حسین (علیه‌السلام) را ابوبکر (عبدالله) بن حسن بن علی (علیه‌السلام) عنوان کرده‌اند. گویا ابوبکر کنیه عبدالله بوده است.
[۱۴] ابن صوفی نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۲۰۱، قم، مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۲۲.
[۱۷] شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۵، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳.
) اما این ازدواج چندان به طول نینجامید و قبل از آن‌که به زفاف بینجامد، عبدالله در واقعه کربلا به شهادت رسید.

۱.۵ - علاقه امام حسین به سکینه

سکینه مورد علاقه و محبت بسیار پدر بزرگوارش امام حسین (علیه‌السلام) بود؛ به گونه‌ای که در برخی منابع نقل شده، [[|امام (علیه‌السلام)]] امام در توصیف علاقه بسیار خود به او و مادرش رباب چنین سروده بود:
لعمرک اننی لا حب دارا تکون بها سکینه و الرباب
احبهما و ابذل جل مالی و لیس لعاتب عندی عتاب
به جانت سوگند! خانه‌ای را که سکینه و رباب در آن باشند، دوست دارم. آن دو را دوست دارم و همه ثروتم را در این راه می‌بخشم و سرزنش ملامتگران در حقم بجا و شایسته نیست».


سکینه از جمله زنان حاضر در کربلا به شمار می‌رفت. مورخان و سیره‌نگاران از او در آثار خود بارها و بارها یاد کرده‌اند.

۲.۱ - بیان یک روایت

از جمله روایت شده که در روز عاشورا، امام حسین (علیه‌السلام) پس از مدتی مبارزه، جهت آخرین وداع، به سوی حرم آمدند و به زنان حرم فرمودند: «صبر پیشه سازید و لباس‌های بلندتان (چادر) را بپوشید و آماده بلا و مصیبت باشید و بدانید که خداوند نگهدار شماست و به‌زودی شما را از چنگال این گروه نجات خواهد داد و عاقبت کار شما سعادت و پایان کار دشمنان را به عذاب می‌کشاند. خداوند شما را در برابر این سختی‌ها کرامت عطا خواهد کرد؛ پس شکوه نکنید و چیزی نگویید که ارزش عمل شما کم شود».
[۲۹] مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، ص۴۰۸، جاویدان، بی‌تا.

سپس امام (علیه‌السلام) با یکایک زنان حرم خداحافظی کردند و سپس به نزد دختر خود سکینه که در گوشه خیمه نشسته بود و گریه می‌کرد رفتند و او را نیز به صبوری دعوت کردند.
در این دیدار آخر، امام (علیه‌السلام) سکینه را در آغوش کشید و با دست مبارک خویش، اشک از چشمان او پاک کرد و فرمود:
سیطول بعدی یا سکینة فاعلمی منک البکاء اذا الحمام دهانی
لا تحرقی قلبی بدمعک حسرة مادام منی الروح فی جثمانی
فاذا قتلت فانت اولی بالذی تبکینه یا خیرة النسوان
«سکینه جان؛ بدان پس از من، گریه تو طولانی خواهد بود. (پس دخترم) تا زمانی که جان در بدن دارم، مرا با اشک حسرت‌بار خود مسوزان. ‌ای بهترین زنان! آن‌گاه که من کشته شدم، تو برای گریه سزاوارتری».

۲.۲ - روایتی دیگر

و در روایتی دیگر آمده که در روز عاشورا و هنگام وداع آخر، امام حسین (علیه‌السلام) به کنار خیمه‌ها آمد و با صدای بلند زنان حرم را صدا زدند و فرمودند:
یا زینب (سلام‌الله‌علیها) و یا‌ ام کلثوم و یا فاطمة و یا سکینة علیکن منی السلام.


پس از واقعه عاشورا، سکینه نیز چونان بانوان دیگر حرم اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) به اسارت دشمن درآمد و همراه با کاروان اسرا به کوفه و شام رفت. او همراه و همگام با اسرای اهل بیت (علیه‌السلام) به افشای جنایات بنی‌امیه و بیان مظلومیت اهل بیت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) پرداخت و این تلاش را از همان آغازین روزهای ایام اسارت آغاز کرد.

۳.۱ - نقل یک روایت

نقل شده که در روز یازدهم محرم و هنگام وداع اهل بیت (علیه‌السلام) با شهدا، سکینه (سلام‌الله‌علیها) پس از سخنان جانسوز عمه‌اش زینب (سلام‌الله‌علیها) پیش رفت و جنازه پدر را در آغوش گرفت و به عزاداری پرداخت. سخنان او با پدر و گریه‌هایش بر شهید کربلا هم‌چنان ادامه داشت تا این‌که گروهی از یاران عمر بن سعد پیش آمدند و او را به زور از پیکر پاک پدرش جدا کردند و کشان‌کشان نزد دیگر اسرا بردند.


ایام اسارت ـ به‌خصوص در شام ـ روزهای سختی را برای سکینه و دیگر زنان اهل بیت (علیه‌السلام) رقم زد. بی‌شک یکی از سخت‌ترین و دردناک‌ترین این ایام، روز ورود کاروان اسرا به شام بود.

۴.۱ - روایتی از ساعدی

در توصیف چگونگی ورود اسرای اهل بیت (علیه‌السلام) به شام، از یکی از اصحاب پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) به نام سهل بن سعد ساعدی روایت شده که می‌گفت:
«در راه بیت المقدس به شام رسیدم. در آن‌جا شهری دیدم پر از درخت با جویبارهای فراوان، در و دیوارش با پرده‌های دیبا آذین بسته شده بود و مردم گرم شادی و سرور بودند و زنان نوازنده را دیدم که دف و طبل به دست، می‌نوازند. با خود گفتم گویا اهل شام عیدی دارند که ما نمی‌دانیم. (در همین فکرها بودم که) به گروهی از مردم دمشق برخوردم که مشغول صحبت بودند پس به آنان گفتم: «آیا شما عیدی دارید که ما نمی‌دانیم؟» گفتند: «پیرمرد، به نظر غریب می‌نمایی». گفتم: «آری؛ من سهل ساعدی هستم که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) را دیده و احادیث او را می‌دانم». گفتند: «ای سهل! آیا در شگفت نیستی که چرا از آسمان خون نمی‌بارد و زمین اهلش را فرو نمی‌برد»؟ گفتم: «مگر چه شده است»؟ گفتند: «ای سهل! سر حسین (علیه‌السلام) را از عراق به هدیه می‌آورند». گفتم: «عجبا! سر حسین (علیه‌السلام) را می‌آورند و این مردم چنین شادمانی می‌کنند؟ از کدام دروازه وارد می‌شوند»؟ گفتند: «از دروازه ساعات». (برخی منابع ورود اسرا به شام را از دروازه توماء دانسته‌اند).
هنوز گفت‌وگوهایمان به پایان نرسیده بود که دیدم بیرق‌ها یکی پس از دیگری از راه می‌رسند. پس مردی را دیدم که سری بر نیزه داشت که سیمایش بسیار شبیه سیمای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) بود و از پی آن دختری را دیدم که بر شتری برهنه و بی‌محمل سوار بود. خود را شتابان به او رساندم و گفتم: «دخترم شما کیستی»؟ گفت: «سکینه دختر حسین (علیه‌السلام)». گفتم: «آیا از من کاری ساخته است؟ من سهل بن سعد هستم که جدت را دیده سخن او را شنیده‌ام». گفت: «ای سهل! اگر برای تو ممکن است بگو تا این سرها را از اطراف ما کنار ببرند تا مردم به تماشای این سرها مشغول شده، کم‌تر به حرم رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم) نگاه کنند». سهل ساعدی می‌گوید: «من خود را به حامل آن سر شریف رساندم و گفتم: «آیا برای تو ممکن است که برای حاجتی که من به تو دارم، چهل دینار زر سرخ (چهار صد دینار) بگیری و حاجت مرا بپذیری»؟ گفت: «حاجتت چیست»؟ گفتم: «این پول‌ها را بگیر و این سر را جلوتر و دور از این زنان ببر». آن مرد پذیرفت و پول‌ها را گرفت و آن سر را از زنان اهل حرم دور کرد».
[۴۱] خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۶۰ ـ ۶۱، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی‌تا.


۲.۲ - روایتی دیگر

در چگونگی ورود اسرا بر یزید بن معاویه نیز، از امام محمد باقر (علیه‌السلام) روایت شده که اسرای اهل بیت (علیه‌السلام) را با صورت‌های باز و بدون پوشش در روز بر یزید وارد کردند. اهل شام با دیدن آن‌ها به یک‌دیگر می‌گفتند ما هیچ اسیری را زیباتر از این اسرا ندیدیم، اینان کیستند؟ در این هنگام (عمه‌ام) سکینه با صدای بلند فرمود: نحن سبایا آل محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)؛ ما اسیران آل محمدیم.


پس از پایان اسارت، سکینه نیز همراه کاروان اسرا به مدینه بازگشت؛ اما از چندوچون زندگانی او در مدینه تا وفات ایشان، در منابع خبر موثق و مورد اطمینان چندانی در دست نیست. شاید بتوان گفت‌وگوی سکینه با دختر عثمان را از معدود خبرهای مورد اعتماد در این دوره دانست.

۵.۱ - گفت‌وگوی سکینه با دختر عثمان

نقل شده که سکینه روزی با دختر عثمان در مجلسی حاضر بود، دختر عثمان برای فخرفروشی گفت: «انا بنت الشهید؛ من دختر شهید هستم». سکینه جوابش را نداد تا زمانی که صدای اذان برخاست. همین که مؤذن گفت: «اشهد ان محمدا رسول الله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلم)»، سکینه گفت: این پدر من است یا پدر تو؟ دختر عثمان شرمسار شد و گفت: دیگر به شما فخر نخواهم فروخت.

۵.۲ - افشای جنایت‌های بنی‌امیه

گویا پس از بازگشت به مدینه، سکینه نیز همگام با دیگر بانوان اهل بیت (علیه‌السلام) به افشای جنایت‌های بنی‌امیه می‌پرداخت و جنایت‌ها و ددمنشی‌های آنان را در واقعه کربلا در اذهان مردم مدینه و غیر آن ماندگار می‌کرد. اشعار بسیاری که از او در رثای سید و سالار شهیدان به جای مانده است، تأییدی بر صدق این سخن است؛ ازاین‌رو حکومت جور حضورشان را در مدینه برنتابید و به دستور یزید آنان به همراه عمه گران‌قدرشان زینب (سلام‌الله‌علیها)، از مدینه اخراج شدند و به دیار مصر سفر کردند.
بنا بر نقل برخی منابع، سکینه بنت الحسین (سلام‌الله‌علیها) و خواهرش فاطمه و برخی دیگر از زنان بنی‌هاشم همراه حضرت زینب (سلام‌الله‌علیها) راهی مصر شدند. آنان چند روز مانده از رجب به آن‌جا رسیدند و مورد استقبال مسلمة بن مخلد ـ فرماندار مصر ـ و گروهی از بزرگان آن سرزمین قرار گرفتند.
[۴۸] یحیی بن حسن بن جعفر، اخبار الزینبیات، ص۱۱۹، نشر محمدجواد حسینی مرعشی، بی‌جا، بی‌تا.



برخی اتهاماتی که به سکینه وارد شده، بدین شرح است:

۶.۱ - تغزل و شعرگویی

تغزل و شعرگویی و تشکیل مجامع شعر و شاعری و عرضه نتایج طبع توسط مشاهیر اهل سخن و شعرای بزرگ آن عصر خدمت سکینه بنت الحسین (علیه‌السلام) و قانع شدن به داوری و نظرات آن بانو، از اتهامات و اکاذیبی است که برخی مورخان و سیره‌نگاران معلوم الحال به آن بانوی ارجمند نسبت داده‌اند.
اجتماع شاعران نزد سکینه و حکمیت او میان آن‌ها و دیگر اموری که با شأن زنان با شرم و حیای نبوت و بانوان گرامی خاندان عصمت منافات دارد، نمی‌تواند با حقیقت منطبق باشد.

۶.۱.۱ - ضعف سند

از این روایات جعلی و بی‌پایه که براساس مصالح دولت اموی و جهت تأمین مطامع زبیری انجام پذیرفته است و در منابع و آثار شیعی هم هیچ اثری از آن دیده نمی‌شود، تنها از سوی ابوالفرج اصفهانی و امثال او که از سر سپردگان و حاکمان جور بوده‌اند، سخن به میان آمده است. ابوالفرج این روایت را از زبیر بن بکار که دشمن آل‌علی (علیه‌السلام) بوده، بلکه با دیگر بنی‌هاشم هم عداوت داشته، نقل کرده است. کسی که این دروغ‌ها را برای مردان و زنان اهل بیت (علیه‌السلام) می‌ساخت تا جایی که می‌خواستند او را از بین ببرند؛ ازاین‌رو در زمان متوکل از مکه گریخت و در بغداد ساکن شد.

به علاوه در سلسله سندهای این روایات، عمر بن ابی‌بکر المؤملی وجود دارد که روایات او در مستندات خود تا به آن حد ضعیف و بی‌اساس‌اند که نه‌تنها در نظر برخی علمای اهل سنت روایات او مخدوش و ضعیف تلقی گردیده است،
[۵۵] عسقلانی،ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۱۰۲، بیروت ـ لبنان، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، ۱۹۸۴.
بلکه او را آفتی از آفات معرفی کرده‌اند.

۶.۱.۲ - عزاداری بر امام حسین

گذشته از اسقاط و ضعف سند روایت مجالست سکینه با شعرا، ضعف دیگری که برای این روایات برشمرده‌اند این است که این زمان، زمان حزن اهل بیت (علیه‌السلام) و عزاداری آن‌ها برای سرور و سالار شهیدان (علیه‌السلام) بوده و در حالی که مدینه یک‌پارچه سیاه‌پوش این ماتم بوده، چگونه ممکن است سکینه دختر امام حسین (علیه‌السلام) در مجالس بزم حاضر شده باشد و با دیگر شاعران بساط تغزل و اشعار عاشقانه گسترانده باشد و اصلاً آیا این کار از فردی چون سکینه که امام حسین (علیه‌السلام) درباره مقام معنوی‌اش فرمود: «سکینه فغالب علیها الاستغراق مع الله؛ سکینه غرق در ذات الهی است»، پذیرفته هست؟

۶.۱.۳ - نسبت دادن اشعار به سکینه

به علاوه بسیاری از اشعاری را که به سکینه بنت الحسین (علیه‌السلام) نسبت داده شده، متعلق به آن بانو نیست؛ بلکه این اشعار متعلق به سکینه بنت خالد بن مصعب زبیری است که ملاقات‌ها و اجتماعاتش با عمر بن ابی‌ربیعه شاعر و مغازلاتش با او معروف و مشهور است. تشابه اسمی سکینه بنت الحسین (علیه‌السلام) با سکینه بنت خالد بن مصعب همسر عمر بن ابی‌ربیعه و اختلاطِ گاه به عمد این دو اسامی، موجب اختراع قصه‌های آن‌چنانی بوده است. بسیاری دیگر از این اشعار و اجتماعات منسوب به سکینه دختر امام حسین (علیه‌السلام) هم، در حقیقت اشعار و اجتماعاتی است به سرپرستی عائشة بنت طلحة بن عبیدالله همسر مصعب بن زبیر که با عمر بن ابی ربیعه به تغزل و اشعار شاعرانه اشتغال و اشتهار داشت. ابوالفرج نیز خود در کتابش به این امر اعتراف داشته است که «نظیر اجتماعی که به سکینه بنت الحسین (علیه‌السلام) منسوب گردیده به سرپرستی زنی اموی برپا شده است و من تا زمانی که زنده‌ام اسمش را برای احدی باز نخواهم گفت».
آری چنین مجالسی را باید از امثال زنانی چون عائشه دختر طلحة بن عبیدالله همسر مصعب بن زبیر و سعدی بنت عبدالرحمن بن عوف و ‌ام البنین بنت عبدالعزیز بن مروان همسر ولید بن عبدالملک و دیگر زنان اموی و مروانی که سیره و رفتارشان مجالست با شعرای عصر خود و معاشقه با آنان بوده است، سراغ گرفت نه از اهل بیتی که این امور از ساحت مقدس آنان به دور است.

۶.۲ - تعدد ازواج

از دیگر اتهاماتی که به سکینه بنت الحسین (علیه‌السلام) نسبت داده شده است، ازدواج‌های مکرر ایشان است و عجیب‌تر این‌که در میان این ازدواج‌ها نام افرادی هم به چشم می‌خورد که سابقه عناد و دشمنی با او و اهل بیتش را داشته و از دشمنان درجه اول آنان و شیعیانشان محسوب می‌شدند.

۶.۲.۱ - نقل روایات اهل سنت

در روایات اهل سنت آمده که سکینه دختر امام حسین (علیه‌السلام) پس از واقعه تلخ عاشورا و بازگشت به مدینه با مصعب بن زبیر ازدواج کرد و برای او فرزندی به نام "فاطمه" به دنیا آورد و پس از کشته شدن مصعب، با عبدالله بن عثمان بن عبدالله بن حکیم بن حزام بن خویلد ازدواج کرد و پسری به نام "عثمان" برای او به دنیا آورد. پس از عبدالله، سکینه با زید بن عمرو بن عثمان بن عفان و بعد با ابراهیم بن عبدالرحمان بن عوف ازدواج کرد؛ اما به واسطه نامه هشام بن عبدالملک والی مدینه از او جدا شد و بعد با اصبغ بن عبدالعزیز بن مروان ازدواج کرد و سپس دوباره با ابراهیم بن عبدالرحمن بن عوف ازدواج کرد.
با توجه به این‌که براساس روایات شیعی، سکینه بعد از ازدواجش با عبدالله بن حسن (علیه‌السلام) تا زمان وفات با کسی ازدواج نکرده بود، بی‌تردید موضوع تعدد ازواج که برای سکینه نقل کرده‌اند اسائه ادب دیگری است که دشمنان برای تقرب بین آل علی (علیه‌السلام) و دشمنانشان به اهل بیت (علیه‌السلام) بسته و در راستای تلاش برای رفع عداوت تقلیدی بین آن‌ها و بین مخالفان اهل بیت (علیه‌السلام) صورت گرفته است.

۶.۲.۲ - اشکالات

بر روایات ازدواج‌های مکرر سکینه بنت الحسین (علیه‌السلام) اشکالات بسیاری وارد است که از مهم‌ترین آن می‌توان به این دو مورد اشاره کرد:

۶.۲.۳ - اول

از طریق تاریخ‌نویسان شیعه نام هیچ همسر یا فرزندی برای این بانو به ثبت نرسیده است، هرچه هست روایاتی است که از طریق ابوالفرج اصفهانی و امثال او که از سر سپردگان بنی‌امیه و حاکمان جور بوده‌اند، به ما رسیده است. آن بانویی که امام (علیه‌السلام) در توصیف او می‌فرمایند «و اما السکینه فغالب علیها الاستغراق مع الله فلا تصلح لرجل؛ سکینه غالباً غرق در ذات الهی است؛ از‌این‌رو شایسته امور زناشویی نیست» چگونه ممکن است آن طور باشد که ابوالفرج می‌گوید.

۶.۲.۴ - دوم

این ازدواج‌ها و به‌خصوص ازدواج سکینه با مصعب بن زبیر به جهت دشمنی شدید آل زبیر با اهل بیت (علیه‌السلام) و عدم توافق آنان با هم، امری محال است و برخی مقتضیات دینی و اجتماعی نیز این ازدواج را منع می‌کند، چگونه ممکن است سکینه با مصعبی ازدواج کند که با آل علی (علیه‌السلام) دشمنی شدید داشته است و شیعیان او را از دم شمشیر می‌گذرانده است.


سکینه دختر امام حسین (علیه‌السلام) را از برترین، باهوش‌ترین و نیکوسرشت‌ترین زنان عصر خویش دانسته‌اند. او در فضل و کمال به اندازه‌ای بود که به فرموده پدرش امام حسین (علیه‌السلام) غالباً غرق در ذات الهی بود.

۷.۱ - از محدثان ثقه

در کتب و مصادر روایی و رجالی از سکینه بنت الحسین (علیه‌السلام) به عنوان یکی از راویان و محدثان ثقه و مورد اطمینان یاد شده است. او از راویان حدیث پدر بزرگوارش اباعبدالله الحسین (علیه‌السلام) به شمار آمده
[۷۳] طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۳۲، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی‌جا، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
[۷۴] ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج، ص۳۱۶، بی‌جا، التراث العربی، بی‌تا.
و افرادی چون سلمی عمه یعلی و فائد مدنی و سکینه دختر اسماعیل بن ابی‌خالد و سکینه دختر قاضی ابی‌ذر نیز از جمله راویانی دانسته شده‌اند که از او روایت نقل کرده‌اند.
[۷۷] ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج، ص۳۱۶، بی جا، التراث العربی، بی‌تا.


۷.۲ - تسلط بر فنون و ادب

از ویژگی‌های شخصیتی دیگر سکینه می‌توان به تسلط او بر فنون و ادب اشاره کرد. سکینه در بلاغت و فصاحت نصیبی عظیم داشت. گرچه اهل بیت (علیه‌السلام) از شعر و امثال آن دوری جسته‌اند؛ اما به جهت حزن و اندوه و مصیبت یا به واسطه رسیدن به اجر و ثواب مصیبت امام حسین (علیه‌السلام) اشعاری را سروده‌اند. سکینه دختر امام حسین (علیه‌السلام) دارای اشعار و قصاید بسیاری در رثای پدر است که از جمله این اشعار قصاید زیر است:
«لا تعذلیه فهم قاطع طرقه فغینه بدموع ذرف غدفه
ان الحسین غداة الطف یرشقه ریب المنون فما ان یخطی الحدقه
بکف شر عبادالله کلهم نسل البغایا و جیش المرق الفسقه
یا امة السوء هاتوا ما احتجاجکم غذا و جلکم بالسیف قد صفقه
کسی را سرزنش مکن که راهش را گم کرده است؛ زیرا از چشمانش اشک فراوان می‌بارد. در روز طف (عاشورا) تیری به سوی امام حسین (علیه‌السلام) پرتاب شد که خطا نمی‌رود و از حدقه چشم امام (سجاد (علیه‌السلام)) دور نمی‌شود. این کار به دست کسانی انجام شد که بدترین مردم و حرام‌زاده و خارج از دین و فاسق بودند. ‌ای بدترین امت، دلیل‌هایتان را در رستاخیز اقامه کنید. شما برهانی ندارید؛ زیرا همه شما او را با شمشیرتان زدید».
[۸۰] ابن صوفی نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۵۸۲ ـ ۵۸۳، قم، مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۲۲.



در چگونگی و محل وفات ایشان اختلاف شده است؛ اما بنا بر نقل بسیاری از منابع و مآخذ، وفات ایشان در روز پنجم ربیع الاول سال صد و هفده هجری در زمان امارت خالد بن عبدالله بن و به نقلی خالد بن عبدالملک در مدینه اتفاق افتاده است.
بنا بر نقل منابع اهل سنت، خالد بن عبدالله بر او نماز خواند و او را در قبرستان بقیع به خاک سپردند.


۱. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۹۴، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۸، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵.    
۳. ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۳۹۷، تحقیق احسان عباس، لبنان، دارالثقافه.    
۴. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۷، ص۱۷۵، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۲.    
۵. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۶، ص۳۶۰، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۶. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۵، ص۴۶۴، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۷. ابن اثیر، علی بن ابی‌الکرم، الکامل فی التاریخ، ج۴، ص۸۶، بیروت، دارصادر داربیروت، ۱۹۶۵.    
۸. ابن کثیر، ابوالفداء اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۸، ص۱۹۶، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۶.    
۹. مالکی مکی، علی بن محمد بن احمد، الفصول المهمه فی معرفة الائمه، ج۲، ص۸۳۷، تحقیق سامی الغریری، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲.    
۱۰. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۶، ص۳۶۲، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۱۱. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۵، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳.    
۱۲. حسنی، ابن عنبه، عمدة الطالب فی انساب آل ابی‌طالب، ص۹۰، قم، انصاریان، ۱۴۱۷.
۱۳. مالکی مکی، علی بن محمد بن احمد، الفصول المهمه فی معرفة الائمه، ج۲، ص۸۳۷، تحقیق سامی الغریری، دارالحدیث، چاپ اول، ۱۴۲۲.    
۱۴. ابن صوفی نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۲۰۱، قم، مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۲۲.
۱۵. ابن حزم، جمهرة انساب العرب، ص۱۰۵، تحقیق جمعی از علما، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۸۳.    
۱۶. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۵، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۱۷. شیخ مفید، الارشاد، ج۲، ص۲۵، قم، کنگره شیخ مفید، ص۱۴۱۳.
۱۸. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۶، ص۳۶۶، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۱۹. صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۲، تحقیق احمد ارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، داراحیاء التراث، ۲۰۰۰.    
۲۰. مغربی، قاضی نعمان، شرح الاخبار، ج۳، ص۱۸۰-۱۸۱، تحقیق سید محمد حسینی جلالی، قم، جامعه مدرسین، چاپ دوم، ۱۴۱۴.    
۲۱. صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۲، تحقیق احمد ارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، داراحیاء التراث، ۲۰۰۰.    
۲۲. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۲۰۵، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۲۳. طبرسی، اعلام الوری باعلام الهدی، ج۱، ص۴۱۸، تهران، اسلامیه، چاپ سوم، ۱۳۹۰ق.    
۲۴. ابن سعد، طبقات الکبری، ص۳۷۱، تحقیق محمد بن صامل السلمی، طائف، مکتبة الصدیق، چاپ اول، ۱۹۹۳، خامسه۱.    
۲۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۱۱، ص۵۲۰، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۲۶. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتل الطالبیین، ج۱، ص۹۴، تحقیق احمد صقر، بیروت، دارالمعرفه، بی‌تا.    
۲۷. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۱۲۰، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۲۸. موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۷۶ ۲۷۸، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص۱۹۷۹.    
۲۹. مجلسی، محمدباقر، جلاء العیون، ص۴۰۸، جاویدان، بی‌تا.
۳۰. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۱۲۵۷، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.    
۳۱. موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۷۷، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص۱۹۷۹.    
۳۲. ابن شهرآشوب، مناقب آل ابی‌طالب، ج۳، ص۱۲۵۷، قم، علامه، ۱۳۷۹ق.    
۳۳. قندوزی، ینابیع الموده لذوی القربی، ج۳، ص۷۹، تحقیق سید علی جمال اشرف حسینی، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶.    
۳۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۵، ص۴۷، تهران، اسلامیه، بی‌تا.    
۳۵. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۸۹، تحقیق مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۳۶. قندوزی، ینابیع الموده لذوی القربی، ج۳، ص۷۹، تحقیق سید علی جمال اشرف حسینی، دارالاسوه، چاپ اول، ۱۴۱۶.    
۳۷. سید بن طاووس، اللهوف، ص۷۹، تهران، جهان، ۱۳۴۸ش.    
۳۸. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، ص۳۰۳، تحقیق مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۳۹. کوفی، ابن اعثم، الفتوح، ص۱۲۹-۱۳۰، تحقیق علی شیری، بیروت، دارالاضواء، چاپ اول، ص۱۹۹۱.    
۴۰. مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار الجامعة لدرر اخبار الائمة الاطهار، ج۴۵، ص۱۲۷ ۱۲۸، تهران، اسلامیه، بی‌تا.    
۴۱. خوارزمی، موفق بن احمد، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۶۰ ـ ۶۱، تحقیق و تعلیق محمد السماوی، قم، مکتبة المفید، بی‌تا.
۴۲. شیخ صدوق، محمد بن علی، الامالی، ص۲۳۰، کتاب‌خانه اسلامیه، ۱۳۶۲ش.    
۴۳. فتال نیشابوری، محمد بن حسن، روضة الواعظین، ج۱، ص۱۹۱، قم، انتشارات رضی، بی‌تا.    
۴۴. حمیری قمی، عبدالله بن جعفر، قرب الاسناد، ص۲۶، تهران، نینوی، بی‌تا.    
۴۵. بحرانی، عبدالله، العوالم الامام الحسین (علیه‌السلام)، ص۳۹۵، تحقیق مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، قم، مدرسه الامام المهدی (عجل‌الله‌فرجه‌الشریف)، چاپ اول، ۱۴۰۷.    
۴۶. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۶، ص۳۶۲، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۴۷. امین، محسن، اعیان الشیعه، ج۳، ص۴۹۲، تحقیق حسن امین، بیروت، دارالتعارف، بی‌تا.    
۴۸. یحیی بن حسن بن جعفر، اخبار الزینبیات، ص۱۱۹، نشر محمدجواد حسینی مرعشی، بی‌جا، بی‌تا.
۴۹. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۶، ص۳۷۹ ۳۸۰، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۵۰. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۶، ص۳۷۹ ۳۸۰، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۵۱. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۲، ص۵۷۷ ۵۷۸، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۵۲. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۲، ص۵۷۰ ۵۷۸، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۵۳. حلو، محمدعلی سید یحیی، عقیله قریش آمنه بنت الحسین الملقبه بسکینه، ص۵۳ ۵۵، قم، مؤسسه السبطین العالمیه، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش، به نقل از وفیات الاعیان.    
۵۴. عسقلانی،ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۱۱۶، بیروت لبنان، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، ۱۹۸۴.    
۵۵. عسقلانی،ابن حجر، تهذیب التهذیب، ج۹، ص۱۰۲، بیروت ـ لبنان، دارالفکر للطباعة و النشر و التوزیع، چاپ اول، ۱۹۸۴.
۵۶. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۳، ص۵۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۵۷. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۴۳، ص۵۵۱، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۵۸. موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۳۰۷، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص۱۹۷۹.    
۵۹. موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۷۷، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص۱۹۷۹.    
۶۰. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱، ص۲۸۱ ۲۸۲، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۶۱. حلو، محمدعلی سید یحیی، عقیله قریش آمنه بنت الحسین الملقبه بسکینه، ص۵۳ ۵۵، قم، مؤسسه السبطین العالمیه، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.    
۶۲. اصفهانی، ابوالفرج، الاغانی، ج۱۶، ص۳۶۶، بیروت، داراحیاء التراث العربی، چاپ اول، ۱۴۱۵.    
۶۳. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۶۴. ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۳۹۴، تحقیق احسان عباس، لبنان، دارالثقافه.    
۶۵. صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۲، تحقیق احمد ارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، داراحیاء التراث، ۲۰۰۰.    
۶۶. حلو، محمدعلی سید یحیی، عقیله قریش آمنه بنت الحسین الملقبه بسکینه، ص۹۷ ۱۴۵، قم، مؤسسه السبطین العالمیه، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.    
۶۷. حلو، محمدعلی سید یحیی، عقیله قریش آمنه بنت الحسین الملقبه بسکینه، ص۹۹ ۱۴۵، قم، مؤسسه السبطین العالمیه، چاپ دوم، ۱۳۸۲ش.    
۶۸. ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۳۹۴، تحقیق احسان عباس، لبنان، دارالثقافه.    
۶۹. صفدی، الوافی بالوفیات، ج۱۵، ص۱۸۲، تحقیق احمد ارنؤوط و ترکی مصطفی، بیروت، داراحیاء التراث، ۲۰۰۰.    
۷۰. موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۳۰۷، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص۱۹۷۹.    
۷۱. موسوی مقرم، عبدالرزاق، مقتل الحسین (علیه‌السلام)، ص۲۷۷، بیروت، دارالکتاب الاسلامیه، چاپ پنجم، ص۱۹۷۹.    
۷۲. ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۳۵۲، حیدرآباد، چاپخانه مجلس دائرة المعارف العثمانیه، مؤسسه الکتب الثقافیه.    
۷۳. طبرانی، المعجم الکبیر، ج۳، ص۱۳۲، تحقیق حمدی عبدالمجید السلفی، بی‌جا، دار احیاء التراث العربی، بی‌تا.
۷۴. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج، ص۳۱۶، بی‌جا، التراث العربی، بی‌تا.
۷۵. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۲۰۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۷۶. ابن حبان، الثقات، ج۴، ص۳۵۲، حیدرآباد، چاپخانه مجلس دائرة المعارف العثمانیه، مؤسسه الکتب الثقافیه.    
۷۷. ابن ماکولا، اکمال الکمال، ج، ص۳۱۶، بی جا، التراث العربی، بی‌تا.
۷۸. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۲۰۴، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۷۹. تستری، شهید نورالله، احقاق الحق (الاصل)، ج۲۷، ص۴۹۲، بی‌جا، بی‌تا.    
۸۰. ابن صوفی نسابه، المجدی فی انساب الطالبیین، ص۵۸۲ ـ ۵۸۳، قم، مرعشی نجفی، چاپ دوم، ۱۴۲۲.
۸۱. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۲۱۸، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۸۲. ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۳۹۶، تحقیق احسان عباس، لبنان، دارالثقافه.    
۸۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۷، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۸۴. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۴۸، تحقیق فواز، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۵.    
۸۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک (تاریخ الطبری)، ج۷، ص۱۰۷، تحقیق محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، ۱۹۶۷.    
۸۶. ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۳۹۶، تحقیق احسان عباس، لبنان، دارالثقافه.    
۸۷. ابن خلکان، وفیات الاعیان و انباء ابناء الزمان، ج۲، ص۳۹۶ ۳۹۷، تحقیق احسان عباس، لبنان، دارالثقافه.    
۸۸. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۸۹. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۲۱۷، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۹۰. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۷، تحقیق محمد باقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۹۱. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۹۲. خلیفة بن خیاط، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۳۴۸، تحقیق فواز، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۵.    
۹۳. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۷، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۹۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۱۹۷، تحقیق محمدباقر محمودی، بیروت، دارالتعارف، چاپ اول، ۱۹۷۷.    
۹۵. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۲۱۷، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    
۹۶. ابن سعد، طبقات الکبری، ج۸، ص۳۴۷، تحقیق محمد عبدالقادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، چاپ اول، ۱۹۹۰.    
۹۷. ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۶۹، ص۲۱۷، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵.    



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سکینه بنت الحسین (علیه‌السلام)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۲۸.    

سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «سکینه بنت الحسین (علیه‌السلام)»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۵/۱/۲۸.    



جعبه ابزار