• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

شیخ‌ خزعل

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خزعل «شیخ خزعل»، حکمران محمّره، شیخ و رئیس قبیله مُحَیْسِن، از ۱۳۱۵ تا ح۱۳۴۳/۱۳۰۳ش.



شیخ‌خزعل به نصرت‌الملک، معزالسلطنه، سردار اقدس و سردار ارفع ملقب بود
[۱] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۰، تهران ۱۳۶۲ش.
[۲] کریم سلیمانی، القاب رجال دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۹۹، تهران ۱۳۷۹ش.
[۳] مهدی بامداد، شرح‌حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، ج۱، ص۴۷۶.، تهران ۱۳۵۷ش.
و رتبه امیرتومانی
[۴] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۰۲.، تهران ۱۳۶۲ش.
و سپس امیرنویانی
[۵] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۰، تهران ۱۳۶۲ش.
[۶] علیرضا صداوی، خوزستان در آیینه‌ی تاریخ: تاریخ بنی‌کعب و ماجرای شیخ‌خزعل، ج۱، ص۱۵۵، تهران ۱۳۷۹ش.
داشت.


خزعل در ۱۲۸۰ به دنیا آمد. او از طایفه عرب بنی‌کعب خوزستان و پسر حاج جابرخان نصرت‌الملک، حکمران محمّره، بود.


پس از مرگ پدرش در ۱۲۹۸، برادرانش شیخ مزعل و شیخ‌محمد بر سر جانشینی با یکدیگر درافتادند. شیخ‌محمد که پسر بزرگ‌تر بود، در مقابل عشیره کاری از پیش نبرد و چون آنان مزعل را می‌خواستند شاه نیز لقب نصرت‌الملک را که از آن شیخ جابر بود، به مزعل داد.
[۷] محمدحسن‌بن علی اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ج۱، ص۱۳۰، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
[۸] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱، تهران ۱۳۶۲ش.
[۹] مهدی بامداد، شرح‌حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، ج۱، ص۴۷۶.، تهران ۱۳۵۷ش.

شیخ مزعل پس از به قدرت رسیدن، با برادر کوچک‌ترش خزعل که نزد او می‌زیست، بدرفتاری می‌کرد. در نتیجه، این دو برادر به یکدیگر بدگمان بودند.
[۱۰] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۰۲.، تهران ۱۳۶۲ش.
در ۱۳۱۵، خزعل با به قتل رساندن مزعل به قدرت رسید.
[۱۱] غلامحسین افضل‌الملک، افضل‌التواریخ، ج۱، ص۳۶۹، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش.
[۱۲] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۱۰۹، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
[۱۳] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۰۲.، تهران ۱۳۶۲ش.
و با اعمال خشونت و شدت عمل، مخالفت اعضای طایفه و حتی اغلب شیوخ عرب را خنثی ساخت.
[۱۴] مصطفی عبدالقادر نجار، التاریخ‌السیاسی لامارة عربستان العربیة: ۱۸۹۷ـ ۱۹۲۵، ج۱، ص۱۱۰، قاهره ۱۹۷۱.
[۱۵] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۰، تهران ۱۳۶۲ش.
[۱۶] علیرضا صداوی، خوزستان در آیینه‌ی تاریخ: تاریخ بنی‌کعب و ماجرای شیخ‌خزعل، ج۱، ص۱۵۸.، تهران ۱۳۷۹ش.



بدین‌ترتیب شیخ‌خزعل، شیخِ قبیله محیسن شد و از مظفرالدین‌شاه حکمرانی و سرحدداری محمّره و لقب معزالسلطنه و درجه امیرتومانی گرفت.
[۱۷] مصطفی عبدالقادر نجار، التاریخ‌السیاسی لامارة عربستان العربیة: ۱۸۹۷ـ ۱۹۲۵، ج۱، ص۱۰۶، قاهره ۱۹۷۱.
[۱۸] غلامحسین افضل‌الملک، افضل‌التواریخ، ج۱، ص۲۵۸، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش.
[۱۹] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۰۲.، تهران ۱۳۶۲ش.
شیخ‌خزعل با دختران رجال مشهور و بانفوذ ازدواج می‌کرد تا موقعیت خود را تحکیم کند.
[۲۰] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۰، تهران ۱۳۶۲ش.
[۲۱] عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۳، ص۶۳۶.، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
از جمله اقدامات خزعل برای تثبیت وضع خویش در خوزستان، از میان برداشتن شیوخ قبایلی چون شیخِ آل‌خمیس، شیخِ بنی‌طُرَف و شیخِ هویزه بود که به این ترتیب عشایر آنان زیرنفوذ شیخ‌خزعل قرار گرفتند.
[۲۲] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۱.، تهران ۱۳۶۲ش.



او ناحیه حکمرانی خود در محمّره و فلاحیه را از حکومت خوزستان جدا کرد. پس از آن، حکومت اهواز را به او دادند و در ۱۳۱۹ به موجب فرمان شاه، جزیره آبادان، بهمنشیر، کارون، هندیجان، ده‌ملا و فلاحیه نیز جزو املاک شخصی خزعل گردید.
[۲۳] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۱، تهران ۱۳۶۲ش.
[۲۴] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۴۹۰.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.



هم‌زمان با افزایش قدرت شیخ خزعل در خوزستان و به سبب اعطای امتیاز نفت به دارسی در ۹ صفر ۱۳۱۹/ ۲۸ مه ۱۹۰۱ ، توجه انگلیسیها به آن منطقه دوچندان شد و برای آن‌که در آن‌جا شورشی روی ندهد، از شیخ خزعل حمایت کردند.
[۲۵] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۲، تهران ۱۳۶۲ش.
[۲۶] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۱۲۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
[۲۷] کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، ج۴، ص۷۹۹، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش.
[۲۸] کتاب آبی، ج ۴، ج۴، ص۹۳۳، ص ۹۴۲.، کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش.

از اواخر ۱۳۱۸/ اوایل ۱۹۰۱، شیخ خزعل خواستار تضمینهایی از سوی دولت انگلیس شد. بدین‌منظور در ۱۳۲۰/ ۱۹۰۲ سرآرتور هاردینگ، وزیرمختار انگلستان در تهران، در نامه‌ای به خزعل اطمینان داد که در مقابل دولت مرکزی از او حمایت خواهد کرد.
[۲۹] علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ج۱، ص۱۰۹، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
[۳۰] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۴۹۲ـ۴۹۳.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.


۶.۱ - مذاکره شرکت نفت با خزعل

اکتشاف و استخراج نفت در خوزستان در ۱۳۲۳/۱۹۰۵ وارد مراحل جدیدی شد و شرکت نفت ایران و انگلیس برای خرید زمینهایی که لوله‌های نفت از آن‌جا عبور می‌کرد مستقیمآ با سران بختیاری و شیخ خزعل وارد مذاکره شد.
[۳۱] علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ج۱، ص۴۱، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
[۳۲] منصوره اتحادیه، رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه، کتاب ۱، ص ۸۵، تهران ۱۳۷۹ش.
[۳۳] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۱۲۰.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
«برای اطلاعات بیش‌تر رجوع کنید به شرکت نفت انگلیس و ایران» در ۲۷ جمادی‌الاخره ۱۳۲۷/ ۱۶ ژوئیه ۱۹۰۹، سرپرسی کاکس «سرکنسول انگلستان در بوشهر» ضمن عقد قراردادی با شیخ خزعل، یک میل مربع «هر میل مربع معادل ح۵۹۰ر۲ کیلومترمربع» از اراضی آبادان را برای احداث پالایشگاه از شیخ خزعل خرید. شیخ‌خزعل موافقت کرد که با دریافت ۶۵۰ لیره در سال، حفاظت تأسیسات و لوله‌ها و نیز ایجاد امنیت در منطقه را به‌عهده گیرد. افزون بر آن، ده‌هزار لیره هم وام گرفت.
[۳۴] مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، ج۱، ص۲۶۱، تهران ۱۳۵۸ش.
[۳۵] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۱۲۱.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.

خزعل در این دوران صاحب نفوذ و قدرت فراوانی بود تا جایی که او را نیمه پادشاه می‌دانستند. او در زمان خودش یکی از چند نفر ثروتمند ایران بود.
[۳۶] حسن تقی‌زاده، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ج۱، ص۱۶۲، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۲ش.
[۳۷] حسن تقی‌زاده، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ج۱، ص۳۴۴.، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۲ش.



شیخ خزعل که از حمایتهای محدود انگلیس چندان راضی به نظر نمی‌رسید، در رمضان ۱۳۲۵/ اکتبر ۱۹۰۷ به کنسول انگلستان در محمّره شکایت کرد و خواهان تضمین‌نامه کتبی برای حمایت از خود و فرزندانش شد. انگلیس نیز برای پیشگیری از درخواست حمایت خزعل از روسیه، در ۱۳۲۶/ ۱۹۰۸ ضمانت‌نامه‌ای کتبی به وی داد
[۳۸] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۴۹۵ـ۴۹۷.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
ولی دامنه درخواستهای شیخ از دولت انگلیس روز به روز گسترده‌تر می‌شد و او خواهان تضمینهای بیش‌تر و محکم‌تری بود. بنابراین در ۱۳۲۸/۱۹۱۰ قراردادی که در عین حال تضمین‌نامه دولت انگلیس هم بود، در محمّره میان شیخ خزعل و کاکس بسته شد.
[۳۹] سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۵۸، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۴۰] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۵۰۱، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
[۴۱] Denis Wright, The Persians amongst the English: episodes in Anglo،Persian history, London ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۹۲..
البته با این قید که شیخ و جانشینان او می‌باید وظایف خود را در قبال حکومت مرکزی ایران به جاآورند.
[۴۲] سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۵۸ـ۵۹، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۴۳] علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ج۱، ص۱۰۹.، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
اگرچه شیخ با انگلیسیها مناسبات ویژه‌ای داشت، اما آنان می‌دانستند که او تحت حمایت دولتشان نیست.
[۴۴] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۵۰۲، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
[۴۵] Denis Wright, The Persians amongst the English: episodes in Anglo،Persian history, London ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۹۲..

در ۱۳۳۱/۱۹۱۳، شیخ خزعل بار دیگر از دولت انگلیس خواست که حمایت از جانشینش را اعلام نماید و بین وی و بختیاریها نیز صلح برقرار کند. همچنین دولت ایران را به قبول خودمختاری وی در مناطق تحت حاکمیتش وادار نماید. در ۱۴ ذیحجه ۱۳۳۲/ ۳ نوامبر ۱۹۱۴، کلنل ناکس «کفیل نماینده سیاسی انگلستان در بوشهر» در نامه‌ای به شیخ خزعل نوشته بود که برای تصرف بصره ممکن است به کمک او نیاز باشد
[۴۶] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۵۰۲ـ۵۰۳.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
و در ازای این‌که شیخ خزعل در ائتلاف امیر عبدالعزیز سعودی و شیخ مبارک‌الصباح کویتی علیه عثمانیها در بصره شرکت نماید، انگلیس نیز در مقابل دولت ایران به او کمک می‌کند.
[۴۷] پیروز مجتهدزاده، خلیج‌فارس: کشورها و مرزها، ج۱، ص۱۰۹.، تهران ۱۳۷۹ش.
در ۳ محرم ۱۳۳۳/ ۲۲ نوامبر ۱۹۱۴، کاکس نامه دیگری برای خزعل فرستاد که در آن تعهدات و تضمینهای بیشتری در حمایت از حکمرانی او داده شده بود.
[۴۸] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۵۰۳، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
[۴۹] سیروس غنی، ایران: برآمدن رضاخان، ج۱، ص۳۵۶.، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش.



با آغاز جنگ جهانی اول «۱۹۱۴»، شیخ خزعل تمام توان خود را به کار گرفت تا از منافع انگلیسیها دفاع کند. آنها نیز تسلیحات در اختیار شیخ و رؤسای بختیاری قرار دادند،
[۵۰] علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ج۱، ص۴۴.، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
در جنگ، عثمانیها تلاش کردند ایران را از موضع بی‌طرفی خارج کنند. آنان به شیخ خزعل گفتند به سود دولت عثمانی وارد جنگ شود وگرنه، به محمّره حمله می‌کنند. همچنین شیخ غضبان و اهالی عماره را تحریک کردند تا کارون، ناصری و محمّره را تصرف کنند.
[۵۱] کتاب سبز، تهران: نشر تاریخ ایران، ج۱، ص۹۱، ۱۳۶۳ش.
[۵۲] William Theodor Strunk, "The reign of Shaykh Khaz'al Ibn Jabir and the suppression of the principality of Arabistan: a study in British imperialism in، ج۱، ص۲۹۱..



در ربیع‌الاول ۱۳۳۲/ ژانویه ۱۹۱۵، شورش عربهای طایفه بنی‌لام و بنی‌طرف و نیز تیره‌هایی از طایفه کعب بر شیخ خزعل، در پی تبلیغات عثمانی و دعوت به جهاد در برابر کافران مهاجم به سرزمینهای اسلامی و نیز ناخشنودی طوایف از شیوه حکومت خودکامه او، خیلی زود به بحرانی جدّی برای دولت انگلستان و شیخ‌خزعل تبدیل شد. این شورش که منافع انگلیس را در منطقه نفتی خوزستان به‌طور جدّی تهدید می‌کرد، سرانجام با ورود ۵۰۰، ۱۲سرباز انگلیسی از جبهه بین‌النهرین به خوزستان و مساعی شیخ‌خزعل خاتمه یافت؛ هرچند این واقعه ضربه سختی به حیثیت شیخ‌خزعل و حکومت او زد و انگلیسیها را که درباره توانایی خزعل برای حفظ امنیت خوزستان دچار تردید شده بودند به چاره‌جویی واداشت.
[۵۳] مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان: ۱۸۷۸ـ ۱۹۲۵ «دوره شیخ‌خزعل»، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۵، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران ۱۳۷۷ش.
[۵۴] فلوریدا سفیری، پلیس جنوب ایران: اس پی آر، ج۱، ص۵۲، ترجمه منصوره اتحادیه «نظام مافی» و منصوره جعفری فشارکی «رفیعی»، تهران ۱۳۶۴ش.
[۵۵] اولریش گرکه، پیش به سوی شرق: ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول، ج۱، ص۱۶۳.، ترجمه پرویز صدری، تهران ۱۳۷۷ش.



در خلال جنگ جهانی اول، علمای بزرگ نجف فتاوی و نامه‌هایی برای ترغیب شیخ خزعل و دعوت از او برای شرکت در جهاد با انگلیسیها فرستادند، اما او کماکان مناسبات خود را با انگلیسیها حفظ کرد.
[۵۶] جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش.
[۵۷] جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، ج۱، ص۸۰، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش.
[۵۸] جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، ج۱، ص۸۴.، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش.



در ۲۴ صفر ۱۳۳۶/ ۱۰ دسامبر ۱۹۱۷، دولت انگلیس نشان فرمانده بزرگ امپراتوری هند را به شیخ اعطا نمود.
[۵۹] William Theodor Strunk, "The reign of Shaykh Khaz'al Ibn Jabir and the suppression of the principality of Arabistan: a study in British imperialism in، ج۱، ص۳۱۴..
و این خود تأکید دوباره‌ای بر مناسبات دوستانه شیخ با دولت انگلیس بود. پس از پایان جنگ، شیخ فرصتی دوباره یافت تا به سرکوب مخالفان و رقبای محلی خود بپردازد.
[۶۰] ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۵۰۴.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.



شیخ خزعل که در سالهای ۱۳۱۲ تا ۱۳۱۷ وارد یکی از لژهای فراماسونری مصر شده بود، در ۱۳۴۰ به درجه استادی ارتقا یافت و در ضمن پیشنهاد کرد تا لژی به نام خودش در خرمشهر دایر نماید. به نوشته رائین،
[۶۱] اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج۲، ص۳۷۵ـ۳۷۷.، تهران ۱۳۷۸ش.
گراندلژ مصر پیشنهاد خزعل را بررسی کرد و فرمان تأسیس لژ خزعل‌خان را صادر نمود.


پس از به قدرت رسیدن رضاخان، در عرصه سیاست درگیریهایی میان او و شیخ خزعل به وجود آمد. شیخ خزعل تلاش کرد تا با حمایت کردن از سید ضیاءالدین طباطبایی و ولیعهد، محمدحسن میرزا، تغییری در اوضاع نابسامان سیاسی ایجاد کند، اما کاری از پیش نبرد.
[۶۲] محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۴.، تهران ۱۳۲۳ـ۱۳۶۳ش.
رضاخان با مطرح کردن بدهیهای معوقه شیخ خزعل به دولت،
[۶۳] سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۴۵.، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
در پی تحریک شیخ و بهانه‌ای برای لشکرکشی به خوزستان بود،
[۶۴] حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳.، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
رضاخان با ادعای این‌که می‌خواهد مملکت را از شر ملوک‌الطوایفی برهاند، در تدارک سفر به خوزستان برآمد،
[۶۵] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۱۲.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
در این میان، منافع انگلستان اقتضا می‌کرد که از حکومت مرکزی و یکپارچه در مقابل حکومتهای خودمختار محلی حمایت کند. با وجود این، سیاستمداران ارشد انگلیسی درگیر تناقضی آشکار در حمایت از شیخ یا حمایت از حکومت مرکزی ایران به رهبری رضاخان شده بودند.
[۶۶] سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۶۷] سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۶۵، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۶۸] سیروس غنی، ایران: برآمدن رضاخان، ج۱، ص۳۵۹، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش.
«رجوع کنید به ایران و انگلیس، روابط» آنان از سردارسپه خواستند که رعایت حال خزعل را بنماید و از سوی دیگر، به خزعل توصیه کردند که از رضاخان اطاعت کند،
[۶۹] رستاخیز ایران: مدارک مقالات و نگارشات خارجی ۱۲۹۹ـ ۱۳۲۳، گردآورنده: فتح‌اللّه نوری اسفندیاری، ج۱، ص۱۵۳.، تهران: ابن‌سینا، ۱۳۳۵ش.
ولی پس از پیروزی بلشویکها در روسیه از حمایت خزعل دست برداشتند و به منظور تحکیم دولت مرکزی، سردارسپه را تقویت کردند.
[۷۰] یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، ج۴، ص۲۶۰، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۱] محمدرضا سوداگر، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران: مرحله گسترش ۱۳۴۲ـ ۱۳۵۷، ج۱، ص۷۸۳، تهران ۱۳۶۹ش.
[۷۲] سیروس غنی، ایران: برآمدن رضاخان، ج۱، ص۳۶۲.، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش.
سپس آرتور میلیسپو، رئیس مالیه ایران، مأمور وصول ۰۰۰، ۴۳۰ تومان مالیات عقب‌افتاده خزعل شد
[۷۳] حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۴] عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۳، ص۶۳۸.، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
پیش از این، شیخ نه‌تنها مالیاتی به دولت نمی‌پرداخت، بلکه هزینه‌های تأمین امنیت خوزستان را نیز مطالبه می‌کرد. در پی فشار میلیسپو، شیخ خزعل نه تنها مالیات خوزستان را در «کنترات» خود دانست، بلکه رضاخان را غاصب حکومت خواند.
[۷۵] حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳ـ۱۶۴، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۶] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۲۶، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۷] عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۳، ص۶۴۰.، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.



بدین‌ترتیب، مناسبات شیخ خزعل و رضاخان تیره و سپس قطع گردید،
[۷۸] حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳ـ۱۶۴، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
[۷۹] سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۶۸ـ۶۹.، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
شیخ برای مقابله با رضاخان، با برخی از خانهای بختیاری، کمیته قیام سعادت را تشکیل داد و با ارسال تلگراف به سفارتخانه‌های خارجی در تهران، رضاخان را به غصب حکومت احمدشاه متهم کرد و از احمدشاه که در پاریس به سر می‌برد، خواست تا از طریق خوزستان به ایران بازگردد،
[۸۰] سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۶۸، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
[۸۱] حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۹، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
[۸۲] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۳۶، تهران ۱۳۶۲ش.
[۸۳] عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۳، ص۶۴۰.، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
احمدشاه که چندان موافقتی با اقدامات شیخ نداشت، هیچ پاسخی برای او ارسال نکرد،
[۸۴] حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۹، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
[۸۵] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۳۷.، تهران ۱۳۶۲ش.
شیخ همچنین تلگرافی برای علمای نجف فرستاد تا آنان را با خود هم‌رأی سازد، اما پاسخ آنان هم به شیخ منفی بود.
[۸۶] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۳۷.، تهران ۱۳۶۲ش.
خزعل دست یاری به سوی اسماعیل‌خان صولت‌الدوله رهبر ایل قشقایی، و غلام‌رضاخان والی پشتکوه، دراز نمود.
[۸۷] کاوه بیات، شورش عشایری فارس: ۱۳۰۹ـ۱۳۰۷ه ش، ج۱، ص۱۷، تهران ۱۳۶۵ش.
[۸۸] منصوره اتحادیه، رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه، کتاب ۱، ص ۹۶، تهران ۱۳۷۹ش.
[۸۹] حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۵.، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
اما برخلاف انتظار او، عشایر قشقایی خود را از این معرکه دور نگاه داشتند، هرچند غلام‌رضاخان به‌پشتیبانی از خزعل تمایل‌داشت،
[۹۰] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۳۷، تهران ۱۳۶۲ش.
[۹۱] کاوه بیات، شورش عشایری فارس: ۱۳۰۹ـ۱۳۰۷ه ش، ج۱، ص۲۱.، تهران ۱۳۶۵ش.
ظاهرآ سیدحسن مدرس، از نمایندگان فراکسیون اقلیت مجلس، و سایر اعضای این فراکسیون با اقدام شیخ خزعل موافق بودند.
[۹۲] حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۳، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
[۹۳] عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۳، ص۶۳۹.، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
کمیته قیام سعادت با اطلاع کنسول وقت انگلیس در اهواز تشکیل شد و او وعده همه‌گونه کمک مالی و مهمات و توپ و اسلحه را به آنان داده بود.
[۹۴] حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۵۶.، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.



رضاخان با خواندن تلگرافی که خزعل توسط سفارت ترکیه به مجلس شورای ملی فرستاده بود و در آن اهداف خود و کمیته قیام سعادت را شرح داده بود، عزم خود را برای حرکت به سمت خوزستان جزم نمود و در ۱۳ آبان ۱۳۰۳، عازم خوزستان شد. در اصفهان، کنسول انگلیس به دیدار رضاخان رفت تا او را از ادامه سفر باز دارد ولی با مخالفت او مواجه شد.
[۹۵] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۶ـ۸، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
[۹۶] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۳۱ـ۳۲.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.


۱۵.۱ - اظهار ندامت خزعل

رضاخان پس از ورود به شیراز، تلگرافی از خزعل مبنی‌بر اظهار ندامت دریافت کرد، ازاین‌رو خواستار تسلیم بدون قید و شرط و قطعی او شد و در ۲۶ آبان ۱۳۰۳ وارد بوشهر شد. سپس ابلاغیه‌ای نوشت و دستور داد تا برفراز خوزستان پخش کنند. مضمون این ابلاغیه مقصر دانستن خزعل، بی‌گناهی مردم عادی و دعوت آنان به زمین گذاشتن سلاح و اطاعت از نیروهای دولتی بود. رضاخان از طریق بوشهر با کشتی به سوی بندر دیلم‌ حرکت کرد.
[۹۷] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۴۰ـ۴۲، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
[۹۸] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۵۱، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
[۹۹] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۵۹ـ۶۱، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
[۱۰۰] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۶۳.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.

در تمام مدت تهدیدات ظاهری و هشدارهای انگلیسیها و برحذر داشتن رضاخان از جنگ و جدال ادامه داشت،
[۱۰۱] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۸۰ـ۸۱، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
[۱۰۲] علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ج۱، ص۱۱۷.، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
اما مضمون تلگرافهایی که میان رضاخان و خزعل رد و بدل شده است، نشان از موضع قدرت رضاخان و موضع ضعف، تسلیم و انقیاد خزعل دارد. رضاخان پس از رسیدن به اهواز در عمارت خزعل جای گرفت و در دیداری که با او داشت از او خواست که مطیع و منقاد باشد.
[۱۰۳] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۸۵ـ۸۶، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
[۱۰۴] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۹۸، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
[۱۰۵] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۱۴۶ـ۱۴۸.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
همچنین اصرار داشت که شیخ خزعل به تهران بیاید، اما شیخ طفره می‌رفت.
[۱۰۶] سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۹۱.، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.


۱۵.۲ - دستگیری و قتل خزعل

رضاخان پس از گماردن فضل‌اللّه زاهدی به ریاست حکومت نظامی خوزستان، به تهران بازگشت. زاهدی محرمانه از سوی رضاخان دستور داشت تا خزعل را دستگیر کند،
[۱۰۷] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۴۹.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
او با استفاده از غفلت خزعل، در ضیافتی او را دستگیر کرد و فورآ به تهران فرستاد. خزعل و سه پسرش سالها در شمیران در خانه‌ای که تحت‌نظر بود، زندگی کردند،
[۱۰۸] قهرمان‌میرزا سالور، روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، ج۹، ص۷۲۸۸، ج ۹، چاپ مسعود سالور و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۹ش.
[۱۰۹] محمدعلی سدیدالسلطنه، سفرنامه سدیدالسلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، ج۱، ص۳۵۶ـ۳۵۷، چاپ احمد اقتداری، تهران ۱۳۶۲ش.
[۱۱۰] رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۴۹.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
سرانجام در ۱۳۱۵ش، مأموران شهربانی وی را در همین خانه به قتل رساندند.
[۱۱۱] حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۳۰۰.، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.



از شیخ خزعل کتابی به نام الریاض‌الخزعلیة فی السیاسة الانسانیة در دو مجلد، در مصر به چاپ رسیده است. کسروی مدعی است شیخ خزعل به فردی پول داد تا این کتاب را به نام او تألیف کند،
[۱۱۲] خزعل، کتاب الریاض‌الخزعلیة فی‌السیاسة الانسانیة، ج۱، ص۳، قاهره ۱۳۲۱.
[۱۱۳] احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۳۰، تهران ۱۳۶۲ش.
همچنین، به نوشته وی
[۱۱۵] خزعل، کتاب الریاض‌الخزعلیة فی‌السیاسة الانسانیة، ج۱، ص۳.، قاهره ۱۳۲۱.
شیخ سالیانه هزاران لیره در میان روزنامه‌نگاران مصری و عراقی پخش می‌کرد تا در روزنامه‌ها و مجلات، او را امیر عربستان بنامند. نیز با حمایت از شعرا بر آن بود تا به لقب «المحسن‌الکبیر» مشهور شود.


(۱) آقابزرگ طهرانی، الذریعه.
(۲) منصوره اتحادیه، رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه، تهران ۱۳۷۹ش.
(۳) محمدحسن‌بن علی اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
(۴) غلامحسین افضل‌الملک، افضل‌التواریخ، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش.
(۵) مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان: ۱۸۷۸ـ ۱۹۲۵ «دوره شیخ‌خزعل»، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران ۱۳۷۷ش.
(۶) مهدی بامداد، شرح‌حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، تهران ۱۳۵۷ش.
(۷) محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، تهران ۱۳۲۳ـ۱۳۶۳ش.
(۸) کاوه بیات، شورش عشایری فارس: ۱۳۰۹ـ۱۳۰۷ه ش، تهران ۱۳۶۵ش.
(۹) حسن تقی‌زاده، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۲ش.
(۱۰) جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش.
(۱۱) خزعل، کتاب الریاض‌الخزعلیة فی‌السیاسة الانسانیة، قاهره ۱۳۲۱.
(۱۲) یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۳) ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
(۱۴) اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، تهران ۱۳۷۸ش.
(۱۵) رستاخیز ایران: مدارک مقالات و نگارشات خارجی ۱۲۹۹ـ ۱۳۲۳، گردآورنده: فتح‌اللّه نوری اسفندیاری، تهران: ابن‌سینا، ۱۳۳۵ش.
(۱۶) رضا پهلوی، شاه ایران، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
(۱۷) علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
(۱۸) قهرمان‌میرزا سالور، روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، ج ۹، چاپ مسعود سالور و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۹ش.
(۱۹) محمدعلی سدیدالسلطنه، سفرنامه سدیدالسلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، چاپ احمد اقتداری، تهران ۱۳۶۲ش.
(۲۰) فلوریدا سفیری، پلیس جنوب ایران: اس پی آر، ترجمه منصوره اتحادیه «نظام مافی» و منصوره جعفری فشارکی «رفیعی»، تهران ۱۳۶۴ش.
(۲۱) کریم سلیمانی، القاب رجال دوره قاجاریه، تهران ۱۳۷۹ش.
(۲۲) محمدرضا سوداگر، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران: مرحله گسترش ۱۳۴۲ـ ۱۳۵۷، تهران ۱۳۶۹ش.
(۲۳) علیرضا صداوی، خوزستان در آیینه‌ی تاریخ: تاریخ بنی‌کعب و ماجرای شیخ‌خزعل، تهران ۱۳۷۹ش.
(۲۴) سیروس غنی، ایران: برآمدن رضاخان، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش.
(۲۵) مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، تهران ۱۳۵۸ش.
(۲۶) کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش.
(۲۷) کتاب سبز، تهران: نشر تاریخ ایران، ۱۳۶۳ش.
(۲۸) احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، تهران ۱۳۶۲ش.
(۲۹) اولریش گرکه، پیش به سوی شرق: ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول، ترجمه پرویز صدری، تهران ۱۳۷۷ش.
(۳۰) سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۳۱) پیروز مجتهدزاده، خلیج‌فارس: کشورها و مرزها، تهران ۱۳۷۹ش.
(۳۲) عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
(۳۳) مصطفی عبدالقادر نجار، التاریخ‌السیاسی لامارة عربستان العربیة: ۱۸۹۷ـ ۱۹۲۵، قاهره ۱۹۷۱.
(۳۴) حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
(۳۵) William Theodor Strunk, "The reign of Shaykh Khaz'al Ibn Jabir and the suppression of the principality of Arabistan: a study in British imperialism in؛ southwestern Iran, ۱۸۹۷-۱۹۲۵", Ph D dissertation, The Department of History, Indiana University, ۱۹۷۷؛
(۳۶) Denis Wright, The Persians amongst the English: episodes in Anglo-Persian history, London ۱۹۸۶؛


۱. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۰، تهران ۱۳۶۲ش.
۲. کریم سلیمانی، القاب رجال دوره قاجاریه، ج۱، ص۱۹۹، تهران ۱۳۷۹ش.
۳. مهدی بامداد، شرح‌حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، ج۱، ص۴۷۶.، تهران ۱۳۵۷ش.
۴. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۰۲.، تهران ۱۳۶۲ش.
۵. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۰، تهران ۱۳۶۲ش.
۶. علیرضا صداوی، خوزستان در آیینه‌ی تاریخ: تاریخ بنی‌کعب و ماجرای شیخ‌خزعل، ج۱، ص۱۵۵، تهران ۱۳۷۹ش.
۷. محمدحسن‌بن علی اعتمادالسلطنه، روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه، ج۱، ص۱۳۰، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۵۰ش.
۸. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۱۹۰ـ۱۹۱، تهران ۱۳۶۲ش.
۹. مهدی بامداد، شرح‌حال رجال ایران در قرن ۱۲ و ۱۳ و ۱۴ هجری، ج۱، ص۴۷۶.، تهران ۱۳۵۷ش.
۱۰. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۰۱ـ۲۰۲.، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۱. غلامحسین افضل‌الملک، افضل‌التواریخ، ج۱، ص۳۶۹، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش.
۱۲. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۱۰۹، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۳. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۰۲.، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۴. مصطفی عبدالقادر نجار، التاریخ‌السیاسی لامارة عربستان العربیة: ۱۸۹۷ـ ۱۹۲۵، ج۱، ص۱۱۰، قاهره ۱۹۷۱.
۱۵. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۰، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۶. علیرضا صداوی، خوزستان در آیینه‌ی تاریخ: تاریخ بنی‌کعب و ماجرای شیخ‌خزعل، ج۱، ص۱۵۸.، تهران ۱۳۷۹ش.
۱۷. مصطفی عبدالقادر نجار، التاریخ‌السیاسی لامارة عربستان العربیة: ۱۸۹۷ـ ۱۹۲۵، ج۱، ص۱۰۶، قاهره ۱۹۷۱.
۱۸. غلامحسین افضل‌الملک، افضل‌التواریخ، ج۱، ص۲۵۸، چاپ منصوره اتحادیه و سیروس سعدوندیان، تهران ۱۳۶۱ش.
۱۹. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۰۲.، تهران ۱۳۶۲ش.
۲۰. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۰، تهران ۱۳۶۲ش.
۲۱. عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۳، ص۶۳۶.، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
۲۲. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۱.، تهران ۱۳۶۲ش.
۲۳. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۱، تهران ۱۳۶۲ش.
۲۴. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۴۹۰.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۲۵. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۱۲، تهران ۱۳۶۲ش.
۲۶. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۱۲۰، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۲۷. کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، ج۴، ص۷۹۹، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش.
۲۸. کتاب آبی، ج ۴، ج۴، ص۹۳۳، ص ۹۴۲.، کتاب آبی: گزارشهای محرمانه وزارت امورخارجه انگلیس درباره انقلاب مشروطه ایران، به‌کوشش و ویراستاری احمد بشیری، تهران: نشر نو، ۱۳۶۲ـ۱۳۶۹ش.
۲۹. علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ج۱، ص۱۰۹، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
۳۰. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۴۹۲ـ۴۹۳.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۳۱. علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ج۱، ص۴۱، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
۳۲. منصوره اتحادیه، رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه، کتاب ۱، ص ۸۵، تهران ۱۳۷۹ش.
۳۳. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۱۲۰.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۳۴. مصطفی فاتح، پنجاه سال نفت ایران، ج۱، ص۲۶۱، تهران ۱۳۵۸ش.
۳۵. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۱۲۱.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۳۶. حسن تقی‌زاده، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ج۱، ص۱۶۲، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۲ش.
۳۷. حسن تقی‌زاده، زندگی طوفانی: خاطرات سیدحسن تقی‌زاده، ج۱، ص۳۴۴.، چاپ ایرج افشار، تهران ۱۳۷۲ش.
۳۸. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۴۹۵ـ۴۹۷.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۳۹. سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۵۸، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۴۰. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۵۰۱، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۴۱. Denis Wright, The Persians amongst the English: episodes in Anglo،Persian history, London ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۹۲..
۴۲. سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۵۸ـ۵۹، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۴۳. علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ج۱، ص۱۰۹.، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
۴۴. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۵۰۲، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۴۵. Denis Wright, The Persians amongst the English: episodes in Anglo،Persian history, London ۱۹۸۶، ج۱، ص۱۹۲..
۴۶. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۵۰۲ـ۵۰۳.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۴۷. پیروز مجتهدزاده، خلیج‌فارس: کشورها و مرزها، ج۱، ص۱۰۹.، تهران ۱۳۷۹ش.
۴۸. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۵۰۳، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۴۹. سیروس غنی، ایران: برآمدن رضاخان، ج۱، ص۳۵۶.، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش.
۵۰. علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ج۱، ص۴۴.، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
۵۱. کتاب سبز، تهران: نشر تاریخ ایران، ج۱، ص۹۱، ۱۳۶۳ش.
۵۲. William Theodor Strunk, "The reign of Shaykh Khaz'al Ibn Jabir and the suppression of the principality of Arabistan: a study in British imperialism in، ج۱، ص۲۹۱..
۵۳. مصطفی انصاری، تاریخ خوزستان: ۱۸۷۸ـ ۱۹۲۵ «دوره شیخ‌خزعل»، ج۱، ص۲۰۴ـ۲۰۵، ترجمه محمد جواهرکلام، تهران ۱۳۷۷ش.
۵۴. فلوریدا سفیری، پلیس جنوب ایران: اس پی آر، ج۱، ص۵۲، ترجمه منصوره اتحادیه «نظام مافی» و منصوره جعفری فشارکی «رفیعی»، تهران ۱۳۶۴ش.
۵۵. اولریش گرکه، پیش به سوی شرق: ایران در سیاست شرقی آلمان در جنگ جهانی اول، ج۱، ص۱۶۳.، ترجمه پرویز صدری، تهران ۱۳۷۷ش.
۵۶. جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش.
۵۷. جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، ج۱، ص۸۰، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش.
۵۸. جهادیه: فتاوی جهادیه علما و مراجع عظام در جنگ جهانی اول، به کوشش محمدحسن کاووسی‌عراقی و نصراللّه صالحی، ج۱، ص۸۴.، تهران: وزارت امورخارجه، ۱۳۷۵ش.
۵۹. William Theodor Strunk, "The reign of Shaykh Khaz'al Ibn Jabir and the suppression of the principality of Arabistan: a study in British imperialism in، ج۱، ص۳۱۴..
۶۰. ایرج ذوقی، تاریخ روابط سیاسی ایران و قدرتهای بزرگ: ۱۹۲۵ـ ۱۹۰۰، ج۱، ص۵۰۴.، بخش ۱، تهران ۱۳۶۸ش.
۶۱. اسماعیل رائین، فراموشخانه و فراماسونری در ایران، ج۲، ص۳۷۵ـ۳۷۷.، تهران ۱۳۷۸ش.
۶۲. محمدتقی بهار، تاریخ مختصر احزاب سیاسی ایران، ج۱، ص۱۰۳ـ۱۰۴.، تهران ۱۳۲۳ـ۱۳۶۳ش.
۶۳. سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۴۵.، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۶۴. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳.، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۶۵. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۱۲.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۶۶. سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۵۹ـ۶۰، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۶۷. سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۶۵، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۶۸. سیروس غنی، ایران: برآمدن رضاخان، ج۱، ص۳۵۹، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش.
۶۹. رستاخیز ایران: مدارک مقالات و نگارشات خارجی ۱۲۹۹ـ ۱۳۲۳، گردآورنده: فتح‌اللّه نوری اسفندیاری، ج۱، ص۱۵۳.، تهران: ابن‌سینا، ۱۳۳۵ش.
۷۰. یحیی دولت‌آبادی، حیات یحیی، ج۴، ص۲۶۰، تهران ۱۳۶۲ش.
۷۱. محمدرضا سوداگر، رشد روابط سرمایه‌داری در ایران: مرحله گسترش ۱۳۴۲ـ ۱۳۵۷، ج۱، ص۷۸۳، تهران ۱۳۶۹ش.
۷۲. سیروس غنی، ایران: برآمدن رضاخان، ج۱، ص۳۶۲.، برافتادن قاجار و نقش انگلیسیها، ترجمه حسن کامشاد، تهران ۱۳۷۷ش.
۷۳. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۷۴. عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۳، ص۶۳۸.، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
۷۵. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳ـ۱۶۴، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۷۶. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۲۶، تهران ۱۳۶۲ش.
۷۷. عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۳، ص۶۴۰.، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
۷۸. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۳ـ۱۶۴، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۷۹. سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۶۸ـ۶۹.، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۸۰. سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۶۸، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۸۱. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۹، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۸۲. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۳۶، تهران ۱۳۶۲ش.
۸۳. عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۳، ص۶۴۰.، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
۸۴. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۹، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۸۵. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۳۷.، تهران ۱۳۶۲ش.
۸۶. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۳۷.، تهران ۱۳۶۲ش.
۸۷. کاوه بیات، شورش عشایری فارس: ۱۳۰۹ـ۱۳۰۷ه ش، ج۱، ص۱۷، تهران ۱۳۶۵ش.
۸۸. منصوره اتحادیه، رضاقلی‌خان نظام‌السلطنه، کتاب ۱، ص ۹۶، تهران ۱۳۷۹ش.
۸۹. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۶۵.، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۹۰. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۳۷، تهران ۱۳۶۲ش.
۹۱. کاوه بیات، شورش عشایری فارس: ۱۳۰۹ـ۱۳۰۷ه ش، ج۱، ص۲۱.، تهران ۱۳۶۵ش.
۹۲. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۷۳، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۹۳. عبداللّه مستوفی، شرح زندگانی من، ج۳، ص۶۳۹.، یا، تاریخاجتماعی و اداری دوره قاجاریه، تهران ۱۳۶۰ش.
۹۴. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۱۵۶.، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۹۵. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۶ـ۸، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۹۶. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۳۱ـ۳۲.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۹۷. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۴۰ـ۴۲، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۹۸. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۵۱، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۹۹. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۵۹ـ۶۱، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۰۰. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۶۳.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۰۱. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۸۰ـ۸۱، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۰۲. علی‌اصغر زرگر، تاریخ روابط سیاسی ایران و انگلیس در دوره رضاشاه، ج۱، ص۱۱۷.، ترجمه کاوه بیات، تهران ۱۳۷۲ش.
۱۰۳. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۸۵ـ۸۶، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۰۴. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۹۸، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۰۵. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۱۴۶ـ۱۴۸.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۰۶. سرپرسی لورین، شیخ‌خزعل و پادشاهی رضاخان، ج۱، ص۹۱.، ترجمه محمد رفیعی‌مهرآبادی، تهران ۱۳۶۳ش.
۱۰۷. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۴۹.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۰۸. قهرمان‌میرزا سالور، روزنامه خاطرات عین‌السلطنه، ج۹، ص۷۲۸۸، ج ۹، چاپ مسعود سالور و ایرج افشار، تهران ۱۳۷۹ش.
۱۰۹. محمدعلی سدیدالسلطنه، سفرنامه سدیدالسلطنه: التدقیق فی سیرالطریق، ج۱، ص۳۵۶ـ۳۵۷، چاپ احمد اقتداری، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۱۰. رضا پهلوی، شاه ایران، ج۱، ص۲۴۸ـ۲۴۹.، رضاشاه کبیر: سفرنامه خوزستان، تهران ۱۳۵۵ش.
۱۱۱. حسین مکی، تاریخ بیست‌ساله ایران، ج۳، ص۳۰۰.، ج ۳، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۱۲. خزعل، کتاب الریاض‌الخزعلیة فی‌السیاسة الانسانیة، ج۱، ص۳، قاهره ۱۳۲۱.
۱۱۳. احمد کسروی، تاریخ پانصد ساله خوزستان، ج۱، ص۲۳۰، تهران ۱۳۶۲ش.
۱۱۴. آقابزرگ طهرانی، الذریعه، ج۱۱، ص۳۲۴.    
۱۱۵. خزعل، کتاب الریاض‌الخزعلیة فی‌السیاسة الانسانیة، ج۱، ص۳.، قاهره ۱۳۲۱.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «شیخ خزعل»، شماره۷۰۴۳.    



جعبه ابزار