[۹]دست غیب، عبدالعلی، نقد و بررسی آثار صادق هدایت، تهران، سپهر، بی تا، ص۱۳.
«بعد راهی مدرسۀسنلویی شد تا زبانفرانسه یاد بگیرد. در سال سوم سنلویی بود که زبان فرانسهاش به نحو شگفتانگیزیپیشرفت کرد و چیزی نگذشت که باب مکاتبه را با کتابخانههای مهم پاریس باز کرد و با هزینههای گزاف ماهی دو سه جلد از کتابهای مربوط به علوم سرائر را به دست میآورد و در گوشهایی آن را میخواند.
»
هر چند صادق هدایت در این مرحله از زندگیش نیز وابسته به اطرافیان وخانواده خود بود تا با رایزنی در این مورد بتواند مشغول به کار شود. در تاریخ سوم آبان سال ۱۳۰۹ رضاقلی خان هدایت طی نامهایی از مدیربانک ملی درخواست میکند که صادق هدایت را در بانکاستخدام کند.
صادق تا سال ۱۳۱۱ در بانک ملیایران خدمت کرده و در مرداد همین سال از خدمت در بانکاستعفا داد و طبق حکمی که از جانب دفتر ریاستبانک صادر شده با استعفای او موافقت میشود.
اما از این شاخه به آن شاخه پریدنها ادامه دارد. او در سال ۱۳۱۵ در شرکت سهامی کل ساختمان مشغول به کار میشود؛ اما این کار را نیز رها میکند. و در سال ۱۳۱۶ دوباره به استخدامبانک ملیایران در میآید. او در سال ۱۳۱۷ از بانکاستعفا داده و در ادارۀ کل موسیقی کشور مشغول به کار میشود. شروع خدمت او در هنرکدۀهنرهای زیبا در تاریخ ۲۷ آبان ۱۳۲۰ بود.
«در سالهای ۱۳۲۰ به بعد با روشنتر شدن افق هنری و ادبی، هدایت از لاک تنهایی خود بدر آمد و به فعالیتهای سیاسی اجتماعی دست زد؛ ولی وابسته به هیچ یک از گروههای سیاسی آن روزگار نشد. وی باکوشندگان راه آزادیوهنرمندان پیشرو همدلیوهمراهی میکرد. داستانهایسگ ولگرد، حاجی آقا، فرداوتوپ مروارید که واقعیتهایاجتماعی را منعکس میکند و هدایت مستقیمو نامستقیم از سیمای زشتکاران پرده برمیگیرد، فرآوردۀ همین دوران است
[۲۴]دست غیب، عبدالعلی؛ نقد و بررسی آثار صادق هدایت، تهران، سپهر، بی تا، ص۱۷-۱۶.
یکی از مباحث مطروحه در مورد ابعاد فکری هدایت مسئلۀ پوچگرایی است. عدهای معتقدند این نویسندهزندگیانسان را بیمعنا وپوچ میداند و عدهای نظر دیگری دارند.
[۲۸]جمالپور، علی؛ چهار مقاله، انتشارات برگ، ۱۳۶۷، چاپ۱، ص۹۰.
دکتر محمدعلی اسلامی ندوشن نیز در این باره میگوید: «اگر او خود را کشت برای آن بود که مقصدوحیات خود را از دست رفته می دید و این از دست رفتن بر اثر یاس عمیق و کاهش قوای جسمیوروحی پدید آمد.
[۴۰]اسلامی ندوشن، محمد علی، نوشته های بی سرنوشت، تهران، نشر جاویدان، ۱۳۵۶، چاپ۱، ص۱۰۰.