• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تصریف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تصریف (یا صرف)، بخشی از قواعد عربی در باره ساختمان و ویژگی‌ها و دگرگونی‌های کلمات بدون نظر به ساختار جمله است.




تصریف در لغت به معنای گردانیدن، بازگردانیدن، منحرف کردن، آشکار کردن و واضح گردانیدن است.
[۱] احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، ج۱، ص۱۳۸، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش.
[۲] ابن منظور، لسان العرب، ج۷، ص۳۲۸ـ ۳۲۹.

هنگامی که لغت شناسان خواستند واژه‌ها را گردآوری کنند و ساخت‌های گوناگون آن‌ها را توضیح دهند، قوانینی تدوین کردند تا بتوانند ساختمان کلمات را تجزیه و تحلیل کنند؛ بدینسان، دانش تصریف یا صرف به وجود آمد.



همانگونه که نحویان در گردآوری قوانین ساختاری زبان عربی تأثیری بسزا داشتند، کار دانشمندان علم صرف نیز درخصوص وضع قوانین ساختمان واژگان و چگونگی اشتقاق کلمات (اسم فاعل، اسم مفعول، مصدر میمی، اسم زمان و غیره)، بسیار مهم بود؛ زیرا بدون تردید عرب‌ها از ابتدا همه مشتقات یک مادّه را به کار نمی‌بردند و وضع قوانین اشتقاق و قیاس ــ که معیارهای واژه سازی نیز بود ــ سبب اصلی گسترش لغویِ زبان عربی گردید.



به نوشته سیبویه در سده دوم، با بهره گیری از قوانین تصریف می‌توان واژه‌ای ساخت که در زبان وجود نداشته است، آنگاه آن واژه را با مقیاس‌های موجود در کلام عرب هماهنگ نمود.
علم صرف ترازوی واژگان عربی است و به وسیله آن ریشه از حروف زائدی که به آن افزوده شده شناخته می‌شود.
[۳] ابن جنّی، التصریف الملوکی، ج۱، ص۲، چاپ محمدسعید نعسان حموی، مصر.
[۴] احمد بن محمد میدانی، نزهة الطّرف فی علم الصّرف، ج۱، ص۲۷، چاپ یسریه محمدابراهیم حسن، قاهره ۱۹۹۷.
[۵] محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، مقدمه، ص۲۰، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.


۳.۱ - اختلاط صرف با نحو


دانش تصریف در آغاز با نحو ــ که نقش واژگان را در جمله بررسی می‌کند ــ آمیخته و بخشی از این دانش بود و نحویانی چون سیبویه در آثار خود مباحث صرفی را در کنار مباحث نحوی مطرح می‌کردند.
[۶] محمدعیاد طنطاوی، نشأة النحو و تاریخ اشهر النحاة، ج۱، ص۲۶، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۹۹۷.
[۷] محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیه ابن الحاجب، قسم۱، جزء۱، ص۶ـ۷، چاپ محمد نورالحسن، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران.


۳.۲ - واضع علم صرف


پیروان مکتب کوفی بر آن‌اند که نخستین کسی که در این علم بحث مستقل کرد،معاذ بن مسلم الهَرّاء (متوفی ۱۸۷)،
[۸] محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیه ابن الحاجب، قسم۱، جزء ۱، ص ۲۵، چاپ محمد نورالحسن، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران.
دانشمند شیعی مذهب، بود و گفته‌اند زمانی که ابومسلم، معلم و مربی عبدالملک مروان (حک: ۶۵ـ۸۶)، بحث‌های صرفی معاذ را شنید، او را هجو کرد و معاذ نیز به او پاسخ داد و ازاین‌رو سیوطی، معاذ را نخستین واضع علم تصریف معرفی کرده است.
[۹] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویّین و النّحاة، ج۲، ص۲۹۰ـ۲۹۱، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.


۳.۳ - اولین کتاب‌های صرفی


نخستین بار در نیمه اول سده سوم، یکی از دانشمندان بصره به نام ابوعثمان بکر بن محمد مازِنی (متوفی ۲۴۹)، کتابی مستقل و درخور توجه در علم تصریف نگاشت که دانش گسترده او را در این زمینه نشان می‌دهد.
[۱۰] حاجی خلیفه، ج ۱، ستون ۴۱۲.
[۱۱] عمر رضا کحّاله، اللغة العربیة و علومها، ج۱، ص۱۴۳، دمشق ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.

پس از او، زَجّاج (متوفی ۳۱۱) در آثار خود مباحث صرفی را مطرح کرد.
[۱۲] محمدعیاد طنطاوی، نشأة النحو و تاریخ اشهر النحاة، ج۱، ص۱۰۱ـ۱۰۲، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۹۹۷.

ابن جنّی (متوفی ۳۹۲) کتاب‌های التصریف الملوکی و سرّالصناعة را تألیف کرد.
در کتاب التصریف الملوکی پس از تعریف علم صرف، مباحثی چون حروف زائد، ابدال، حذف، بنا و ادغام آمده است.
شیوه این کتاب با دیگر کتاب‌های علم صرف متفاوت است.
او همچنین کتاب المنصف را در شرح کتاب مازنی نوشت
[۱۳] عمر رضا کحّاله، اللغة العربیة و علومها، ج۱، ص۱۴۳، دمشق ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.
و در آن پس از معرفی صرف به عنوان ترازوی زبان عربی، ارتباط میان تصریف و اشتقاق و نحو و لغت را نشان داد و سپس به بیان مباحث صرفی در اسم و فعل پرداخت.
[۱۴] ابن جنّی، المنصف، ج۱، ص۲، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره ۱۹۵۴ـ۱۹۶۰.

بحث «اشتقاق اکبر» را نخستین بار او مطرح نمود.
[۱۵] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، ج۱، ص۳۴۷، چاپ محمداحمد جادمولی، محمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۸۶، قاهره.

ابوالحسن رُمّانی (متوفی ۳۸۴) نیز کتاب الالف و اللامِ مازنی را شرح کرد.
[۱۶] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۹.

تألیف کتاب در زمینه صرف ادامه یافت و گروهی نیز به شرح و تفسیر و حاشیه نویسی بر آن‌ها پرداختند و بدین ترتیب از اواخر سده چهارم انبوهی کتاب در این خصوص پدید آمد، که الگوی بیش‌تر آن‌ها آثار ابن جنّی بود.



برخی از مهمترین این آثار
عبارت‌اند از:
۱) نزهة الطرف فی علم الصرف، تألیف احمد بن محمد میدانی (متوفی ۵۱۸)، عمدتاً در شرح اصطلاحات صرفی و بررسی مشکلات صرفی و اثبات مبانی پیروان مکتب بصره در علم صرف.
دانشمندان بعدی نیز این شیوه را برگزیدند.
۲) الشافیة فی التصریف، اثر ابوعمرو عثمان بن عمر معروف به ابن حاجب (متوفی ۶۴۶).
این اثر با وجود شهرتش، بازتاب دیدگاه‌های ابن جنّی در سرّالصناعة است، اما بسیار خوب فصل بندی و تنظیم شده است.
از میان شروح متعدد آن، شرح رضی الدین اِسترآبادی (متوفی ۶۸۶) و شرح فخرالدین جاربَردی (متوفی ۷۴۲ یا ۷۴۶) بسیار مورد توجه قرار گرفته‌اند.
[۱۷] حاجی خلیفه، ج ۲، ستون ۱۰۲۰ـ۱۰۲۲.

۳) العِزّی فی التصریف، اثر عبدالوهاب بن ابراهیم بن عبدالوهاب زنجانی (متوفی ۶۵۵) که از کتاب‌های متداول درسی در مدارس قدیم بوده است.
[۱۸] محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۴۰، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).

۴) الممتع الکبیر فی التصریف، تألیف ابن عصفور اندلسی (متوفی ۶۷۰).
ابن عصفور در مقدمه کتاب، دانش تصریف را بسیار مهم و آن را ترازوی واژگان عربی و مقدّم بر دیگر دانش‌های زبان عربی دانسته است؛ زیرا در تصریف پیش از ورود به بحث ترکیب به شناخت کلمات پرداخته می‌شود و چون بخش گسترده‌ای از کلمات زبان با قیاس و اشتقاق به دست می‌آیند، از رهگذر تصریف می‌توان به آن‌ها دست یافت.
[۱۹] محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۳۱، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).

وی لغزش‌های فراوان دانشمندان را سبب ابهام و پیچیدگی این علم می‌داند.
[۲۰] محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۳۲، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).

مولف در فصل‌های سه ‌ ‌گانه کتاب به فعل‌های مجرد و مزید، حروف زائد، ابداع، اعلال، قلب و حذف پرداخته، سپس در بخش «مسائل تمرین» مسائلی را برای ورزیدگی ذهن متعلمان مطرح کرده است.
۵) ایجاز التعریف بعلم التصریف، تألیف ابن مالک (متوفی ۶۷۲).
وی کتاب لامیة الافعال و بخش پایانی الفیه‌اش را نیز به تصریف اختصاص داده است.
۶) عقود الجواهر، از احمد بن محمود بن عمرالخجندی/ الجَندی (متوفی ۷۰۰).
۷) النجاح فی التصریف، اثر حسام الدین حسین بن علی سِغناقی (متوفی ۷۱۱).
۸) العُنقود الزواهر فی نظم الجواهر، اثر علی بن محمد مشهور به قوشجی (متوفی ۸۷۹).
۹) التعریف فی نظم التصریف، اثر حسین بن علی حِصْنی (متوفی ۹۷۱).
[۲۱] عمر رضا کحّاله، اللغة العربیة و علومها، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۷، دمشق ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.

آثار صرفی متأخران نیز غالباً تقلیدی از آثار متقدمان است.
ابن جنّی بر آن است که تنها با شناخت تصریف می‌توان بر علم اشتقاق آگاهی یافت و تصریف و اشتقاق با یکدیگر پیوندی نیرومند دارند.
[۲۲] ابن جنّی، المنصف، ج ۱، ص ۲ـ۴، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره ۱۹۵۴ـ۱۹۶۰.




به طورکلی در کتاب‌های علم تصریف به دو مبحث پرداخته می‌شود:

۵.۱ - تغییرات موثر در معنا


۱) بررسی تغییرات و دگرگونی‌های ظاهری یک واژه که یا به منظور ارائه معنایی جدید صورت پذیرفته، مانند تغییر فعل از مجرد به مزید (مثل خَرَجَ: خارج شد، أخرج: خارج کرد)، یا برای دست یافتن به مباحث صرفی است که در جمله‌ها و عبارت‌ها از آن‌ها استفاده می‌شود، مانند مذکر و مونث شدن فعل «حَضَرَ» در «حَضَرَ محمد و حَضَرَتْ فاطمة».
مهمترین باب‌هایی که در دانش تصریف در باره آن‌ها بحث و بررسی می‌شود، عبارت‌اند از: مشتقات و تقسیمات فعل (تقسیم به حسب زمان‌های مختلف، متعدی و لازم، معلوم و مجهول، و. . . ) و تقسیمات اسم (معرفه و نکره، متصرف و غیرمتصرف، نسبت،. . . ).

۵.۲ - تغییرات بی تاثیر در معنا


۲) مباحثی که صرفاً به دگرگونی‌هایی می‌پردازند که هیچگونه ارزش معنایی نداشته و غالباً از ویژگی‌های حروف عربی نشئت می‌گیرند، مانند شناخت حروف زائد از اصلی، اعلال، ابدال، ادغام و غیره.
[۲۳] ابن هشام، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک، ج۴، ص۳۶۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۸۶/ ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۶ ش.
[۲۴] محمد کمال بشر، «مفهوم علم الصرف»، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۳۱، مجلة مجمع اللغة العربیة، ج ۲ (رمضان ۱۳۸۹).




(۱)ابن جنّی، التصریف الملوکی، چاپ محمدسعید نعسان حموی، مصر.
(۲)ابن جنّی، المنصف، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره ۱۹۵۴ـ۱۹۶۰.
(۳)ابن عصفور، الممتع الکبیر فی التصریف، چاپ فخرالدین قباوة، لبنان ۱۹۹۶.
(۴)ابن منظور، لسان العرب.
(۵)ابن ندیم، الفهرست.
(۶)ابن هشام، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۸۶/ ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۶ ش.
(۷)احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش.
(۸) محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).
(۹) محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
(۱۰) حاجی خلیفه.
(۱۱) محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیه ابن الحاجب، چاپ محمد نورالحسن، محمد زفزاف، و محمد محیی الدین عبدالحمید، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران.
(۱۲) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویّین و النّحاة، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
(۱۳) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، چاپ محمداحمد جادمولی، محمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۸۶، قاهره.
(۱۴) محمدعیاد طنطاوی، نشأة النحو و تاریخ اشهر النحاة، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۹۹۷.
(۱۵) عمر رضا کحّاله، اللغة العربیة و علومها، دمشق ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.
(۱۶) محمد کمال بشر، «مفهوم علم الصرف»، مجلة مجمع اللغة العربیة، ج ۲ (رمضان ۱۳۸۹).
(۱۷) احمد بن محمد میدانی، نزهة الطّرف فی علم الصّرف، چاپ یسریه محمدابراهیم حسن، قاهره ۱۹۹۷؛


 
۱. احمد بن علی بیهقی، تاج المصادر، ج۱، ص۱۳۸، چاپ هادی عالم زاده، تهران ۱۳۶۶ـ ۱۳۷۵ ش.
۲. ابن منظور، لسان العرب، ج۷، ص۳۲۸ـ ۳۲۹.
۳. ابن جنّی، التصریف الملوکی، ج۱، ص۲، چاپ محمدسعید نعسان حموی، مصر.
۴. احمد بن محمد میدانی، نزهة الطّرف فی علم الصّرف، ج۱، ص۲۷، چاپ یسریه محمدابراهیم حسن، قاهره ۱۹۹۷.
۵. محمداعلی بن علی تهانوی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون و العلوم، ج۱، مقدمه، ص۲۰، چاپ رفیق العجم و علی دحروج، بیروت ۱۹۹۶.
۶. محمدعیاد طنطاوی، نشأة النحو و تاریخ اشهر النحاة، ج۱، ص۲۶، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۹۹۷.
۷. محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیه ابن الحاجب، قسم۱، جزء۱، ص۶ـ۷، چاپ محمد نورالحسن، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران.
۸. محمد بن حسن رضی الدین استرآبادی، شرح شافیه ابن الحاجب، قسم۱، جزء ۱، ص ۲۵، چاپ محمد نورالحسن، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵، چاپ افست تهران.
۹. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویّین و النّحاة، ج۲، ص۲۹۰ـ۲۹۱، چاپ محمدابوالفضل ابراهیم، قاهره ۱۳۸۴.
۱۰. حاجی خلیفه، ج ۱، ستون ۴۱۲.
۱۱. عمر رضا کحّاله، اللغة العربیة و علومها، ج۱، ص۱۴۳، دمشق ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.
۱۲. محمدعیاد طنطاوی، نشأة النحو و تاریخ اشهر النحاة، ج۱، ص۱۰۱ـ۱۰۲، چاپ سعید محمد لحام، بیروت ۱۹۹۷.
۱۳. عمر رضا کحّاله، اللغة العربیة و علومها، ج۱، ص۱۴۳، دمشق ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.
۱۴. ابن جنّی، المنصف، ج۱، ص۲، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره ۱۹۵۴ـ۱۹۶۰.
۱۵. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، المزهر فی علوم اللغة و انواعها، ج۱، ص۳۴۷، چاپ محمداحمد جادمولی، محمد بجاوی، و محمد ابوالفضل ابراهیم، ۱۹۸۶، قاهره.
۱۶. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۶۹.
۱۷. حاجی خلیفه، ج ۲، ستون ۱۰۲۰ـ۱۰۲۲.
۱۸. محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۴۰، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).
۱۹. محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۳۱، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).
۲۰. محمدطاهر بن فرج اللّه تنکابنی، «کتب درسی قدیم»، ج۱، ص۳۲، چاپ ایرج افشار، در فرهنگ ایران زمین، ج ۲۰ (۱۳۵۳ ش).
۲۱. عمر رضا کحّاله، اللغة العربیة و علومها، ج۱، ص۱۴۳ـ۱۴۷، دمشق ۱۳۹۱/ ۱۹۷۱.
۲۲. ابن جنّی، المنصف، ج ۱، ص ۲ـ۴، چاپ ابراهیم مصطفی و عبداللّه امین، قاهره ۱۹۵۴ـ۱۹۶۰.
۲۳. ابن هشام، اوضح المسالک الی الفیة ابن مالک، ج۴، ص۳۶۰، چاپ محمد محیی الدین عبدالحمید، قاهره ۱۳۸۶/ ۱۹۶۷، چاپ افست قم ۱۳۶۶ ش.
۲۴. محمد کمال بشر، «مفهوم علم الصرف»، ج۱، ص۱۱۰ـ۱۳۱، مجلة مجمع اللغة العربیة، ج ۲ (رمضان ۱۳۸۹).




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصریف»، شماره۳۵۷۹.    



جعبه ابزار