• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

عرضه حدیث بر امامان

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



عرضه احادیث بر قرآن، عقل و سنت قطعی و یا نسبت سنجی آنها با واقعیتهای خارجی، عملی و تاریخی، هر یک فصلی از تاریخ تدوین و عرضه حدیث را به خود اختصاص داده‌اند.



تاریخ حیات فکری مسلمانان نشانگر استفاده از رهنمودهای پیشوایان دینی در همه عرصه‌های دانش است. دانشوران مسلمان همواره کوشیده‌اند تا رهآورد گشت و گذار خود در بوستان حکمت الهی و گلزار زیبای نبوی و علوی و جعفری را به شکلی متناسب با عصر و زمان، کارا و کارساز ارائه نمایند. در پس این کوشش سترگ، تلاشی بزرگتر و همزاد آن جهت اطمینان از درستی آنچه عرضه می‌کنند، صورت گرفته است. این تلاش دیرینه، در طول تاریخ تحمل، نقل و عرضه حدیث مشاهده می‌شود و تابعی از تغییرات آن بوده است و به جز برهه‌ای ـ آن هم فقط به دست اخباریان حنبلی و شیعی که به هر چه حدیث نامیده می‌شد، اطمینان می‌کردند ـ کنار گذارده نشده است. وجود شیوه‌های گوناگون دستیابی به درستی حدیث، گواه گستره پهناور این تلاش است.
شیوه‌ای که این نوشته بدان می‌پردازد، عرضه حدیث بر امامان و عالمان است که بیشتر در دوره نخستین تدوین حدیث یعنی «دوره حضور»، جلوه کرده است. این شیوه که در روایات آن را «عرض الحدیث» می‌نامند چیزی غیر از مقابله و نسخه خوانی است که در میان استاد و شاگرد رایج بوده است.

۱.۱ - فهم درست حدیث

گرچه مقابله نسخه‌ها نیز کوششی جهت زدودن تحریفها، افزوده‌ها و کاستیهای عمدی و سهوی بوده است.(از این رو عرضه صحیفه حضرت فاطمه (سلام‌الله‌علیهم) که بین امام باقر (علیه‌السّلام) و جابر بن عبدالله انصاری پذیرفته و کلینی آن را گزارش کرده است مورد بررسی قرار نمی‌گیرد) روش مورد نظر این مقاله، عرضه حدیث یا مجموعه‌های حدیثی بر امام معصوم و یا اصحاب بزرگ و مورد اعتماد است تا تائید یا انکار امام را بدست آورند و یا به فهم درست حدیث نائل شوند. همچنین در این نوشته به عرضه گفته‌های مردم بر امامان و پیشوایان پرداخته نمی‌شود، مگر اینکه احساس شود آن گفته رایج در میان مردم، فهم و یا برداشتی از حدیث است. با این قید بسیاری از نمونه‌هایی که می‌توانند در یک تحقیق گسترده تر، مورد استشهاد قرار گیرند حذف می‌شود. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۵۳، ح۶.    
افزون بر اینها بررسی عرضه اندیشه‌های متفاوت کلامی از توحید تا امامت و معاد که به سبب پیوستگی کلام و حدیث بخصوص در دوره‌های نخستین، پهنه گسترده‌ای از گفتگوی راویان با امامان را پوشانده است، خود مقاله‌ای جداگانه می‌طلبد.


پدیده جعل حدیث و ورود سیل آسای اخبار ساختگی، از همان آغاز و در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نشان دهنده نفوذ سود جویان فرصت طلب در صفوف مسلمان است. اینان از علاقه شدید مسلمانان به حدیث آگاه بودند، علاقه‌ای که پیامبر اکرم نیز از آن خبر داده است. و برای پیشگیری از سوء استفاده سودجویان از آن، در زمان حیات خود هشدارها دادند.
[۱۰] شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۶۴، ح۵۷۶۲.



خداوند برای نگهبانی از میراث گرانبهای نبوی در مقابل سودجویی فرصت طلبان، پاسدارانی را گمارده بود که محل رجوع مسلمانان حقجو بودند. از نمونه‌های بارز این حقیقت جویان، «سلیم بن قیس الهلالی» است که به سرنخهایی از اختلاط و التقاط و تفاوت نقلها و دروغ بستنها به پیامبر دست یافت و پی برده بود که انتقال حدیث پیامبر تنها از مجرای علم صحیح اهل بیت میسر است. او به حضور امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) می‌رسد تا حقیقت برایش آشکار گردد. حضرت امیر (علیه‌السّلام) با ترسیم دقیق فضای حدیث و تحدیث، راز درستی گفته‌های خود و نادرستی و نقص دیگران را فاش می‌سازد و با تصویری گویا از گذشته با آن جانی دوباره می‌بخشد. این روایت طولانی، زمینه و ضرورت عرضه روایت بر پاسداران راستین دین را نمایان می‌سازد. از این رو قسمت عمده ترجمه آن را می‌آوریم تا از فایده‌هایی دیگر نیز بهره مند شویم:
سلیم بن قیس به امیرمؤمنان علی (علیه‌السّلام) عرض می‌کند: من از سلمان و مقداد و ابوذر چیزهایی از تفسیر قرآن و احادیثی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرا گرفتم که با آنچه در اختیار مردم است تفاوت دارد. آنگاه از تو تصدیق آنچه را که از این سه شنیده بودم، شنیدم، و همچنین چیزهایی فراوان از قرآن و احادیث پیامبر در اختیار مردم دیدم که شما با آنها مخالفت می‌کنید و تمام آنها را باطل می‌پندارید. آیا مردم عامدانه بر پیامبر خدا دروغ می‌بندند و قرآن را با رای خود تفسیر می‌کنند؟
حضرت علی (علیه‌السّلام) رو به من کرد و فرمود: پرسیدی؛ جواب را دریاب: حق و باطل، راست و دروغ، ناسخ و منسوخ، عام و خاص، محکم و متشابه و حفظ و توهم در میان مردم است. در عهد پیامبر آن قدر بر او دروغ بستند تا آنکه بپاخاست و در خطبه اش فرمود: «مردم! دروغ بستن بر من فراوان شده است: هر کس بر من دروغ بندد جایگاهش آتش است». اما دروغ بستن بر ایشان ادامه یافت.

۳.۱ - اظهار ایمان منافق

حدیث تنها از چهار طریق به شمار می‌رسد و پنجمی ندارد: مرد منافقی که اظهار ایمان می‌کند و خود را مسلمان نشان می‌دهد، هیچ ابایی از دروغ بستن بر پیامبر خدا ندارد و آن را گناه نمی‌داند. اگر مردم می‌دانستند که او منافق و دروغگوست، از او نمی‌پذیرفتند و تصدیقش نمی‌کردند. ولی او را از صحابه حضرت رسول می‌پندارند و می‌گویند: او پیامبر را دیده و از او شنیده است. مردم از او حدیث اخذ می‌کنند در حالی که به حال او آگاه نیستند. در حالی که خداوند از منافقان خبر داده و آنها را توصیف کرده: واذا رایتهم تعجبک اجسامهم و ان یقولوا تسمع لقولهم.
این منافقان پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باقی ماندند و با دروغ و تزویر و تهمت، به زمامداران گمراه و دعوت کنندگان به آتش، نزدیک شدند و آنان هم، ولایت کارها را به منافقان سپردند و ایشان را برگرده مردمان سوار ساختند، و با کمک آنان دنیادار شدند. مردم با پادشاهان و دنیا هستند مگر کسی که خداوند حفظ کند. این نخستین نفر.

۳.۲ - گرفتار توهم در حدیث

(دومین نفر) شخصی است که چیزی از پیامبر خدا می‌شنود، ولی آن را بدرستی در نمی‌یابد و گرفتار توهم می‌شود؛ قصد دروغگویی ندارد؛ حدیث در دست اوست و به آن اعتقاد دارد و عمل می‌کند و آن را نقل می‌کند و می‌گوید: آن را از پیامبر خدا شنیده‌ام. اگر مسلمانان می‌دانستند که این سخن توهمی بیش نیست، نمی‌پذیرفتند و خود او نیز اگر به توهم خود پی مبرد، آن را به دور می‌افکند.

۳.۳ - فراموشی ناسخ

سومین نفر (کسی است که) از رسول خدا شنیده که به چیزی امر کرده ولی از نهی بعدی با خبر نشده یا نهی او را شنیده و از امر بی خبر مانده است. پس منسوخ را به یاد سپرده و ناسخ را حفظ نکرده است. اگر می‌دانست که آنچه در دست دارد منسوخ است، آن را رها می‌کرد و اگر مسلمانان هم می‌دانستند شنیده او منسوخ شده، آن را رها می‌کردند.

۳.۴ - حفظ کامل حدیث

آخرین این چهار نفر، بر پیامبر خدا دروغ نبسته است. دروغ را دشمن دارد چون از خداوند می‌هراسد و پیامبر خدا را بزرگ می‌شمرد. فراموش نکرده، بلکه آنچه شنیده به همان صورت حفظ کرده است و آن را بدون کاستی و فزونی نقل می‌کند. ناسخ را از منسوخ می‌شناسد، پس به ناسخ عمل می‌کند و منسوخ را رها می‌سازد.

۳.۵ - لزوم مراجعه به پاسداران دین

طبرسی نیز در احتجاج گزارشی از «سلیم» نقل می‌کند که ترسیمی دیگر از وضعیت آن روزگار است.
[۱۳] طبرسی، احمد، الاحتجاج، ج۲، ص۱۸.

سپس حضرت علی (علیه‌السّلام) سخنانی می‌فرماید که قسمت دوم ادعای مقاله را مستدل می‌کند؛ یعنی لزوم مراجعه به پاسداران راستین دین و عرضه شنیده‌ها و روایات بر آنان. حضرت می‌فرماید:
من همیشه یک بار در روز و یک بار در شب به حضور پیامبر خدا می‌رسیدم. حضرت با من خلوت می‌کرد و من ملازم او بودم، صحابه حضرت رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به یقین می‌دانند که پیامبر با هیچ کس جز من این گونه معاشرت نداشت. گاهی ایشان به منزل من می‌آمد، هرگاه به منزلش می‌رفتم زنانش را دور می‌کرد و پیش او جز من کسی نمی‌ماند، و هرگاه او برای خلوت کردن با من به منزلم می‌آمد، فاطمه و هیچ یک از پسرانم از نزد من بر نمی‌خاستند. هرگاه سؤال می‌کردم، پاسخ می‌داد و هرگاه ساکت می‌ماند و پرسشهایم پایان می‌گرفت، او آغاز می‌کرد. هیچ آیه‌ای از قرآن بر رسول الله نازل نشد مگر اینکه بر من خواند و بر من املا نمود تا آن را با خط خود نوشتم؛ تاویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و خاص و عام آنها را به من یاد داد و از خداوند خواست که (نعمت) فهم و حفظ آنها را به من عطا کند. پس از زمان دعای پیامبر، هیچ آیه‌ای را از کتاب خدا و هیچ علمی که املا کرده و نوشته بودم را از یاد نبردم. هیچ چیز از حلال و حرام که خداوند به او یاد داده بود و هیچ امر و نهی و هیچ کتاب نازل شده بر احدی قبل از او از طاعت یا معصیت، نبود مگر اینکه آن را به من یاد داد و حفظ کردم و حتی یک حرف را فراموش نکردم...
[۱۴] انصاری، محمدباقر، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج۲، ص۶۲۶-۶۲۸.



با شناخت این زمینه و مسائلی دیگر چون وجود تقیه و نسخ، امامان خود بر عرضه حدیث تاکید ورزیدند و اصحابشان را به این نکته متوجه کردند که پیش از دریافت حدیث، مجرای آن را بررسی کنند. امام باقر (علیه‌السّلام) این موضوع را مستند به قرآن می‌سازد و بررسی نقادانه و نظر عمیق و ژرف نگرانه در علم را از مصادیق آیه شریفه فلینظر الانسان الی طعامه می‌داند. امام در جواب «زید شحام» که از معنی «طعام» پرسیده بود می‌فرماید:
علمه الذی یاخذه عمن یاخذه؛علمی که از کسی فرا می‌گیرد.
همان گونه که انسان باید مواظب خوراکش باشد تا غذایی آلوده را در درون خود جای ندهد و جسم خویش را به خباثت نیالاید، باید روح خود را نیز نگهبانی کند، پاکی آن را حفظ نماید و به گفته‌های خبیثان آلوده نسازد.
این پاسداری همیشگی و نقد همواره کلام و حدیث و علم نه فقط در حوزه گفته‌های دیگران و دیگر اندیشان است، بلکه به همان شدت در حوزه درونی شیعه نیز سفارش شده است. هرگاه مسئله به دین مربوط شود و مسئله سعادت و شقاوت ابدی به میان آید، تفاوتی بین دوست و دشمن نمی‌ماند.

۴.۱ - حیرت و گمراهی

امام باقر (علیه‌السّلام) می‌فرماید: من دان الله بغیر سماع عن صادق الزمه الله التیه الی یوم القیامة؛
هرکس به دین الهی درآید بدون اینکه آن را از شخص صادقی بشنود، خداوند او را تا قیامت دچار حیرت وگمراهی کند.
این هشدار را در کنار احادیثی قرار دهید که شیعیان و علم دوستان را به سوی اهل بیت (علیه‌السّلام) فرا می‌خواند و آنان را مصداقهای بارز هدایت و اهل ذکر و درهای علم و راسخان در آن می‌داند.

۴.۲ - راه نجات

امام صادق (علیه‌السّلام) این هشدار را می‌دهد و سپس راه نجات را فرا راه می‌نهد.
ان العلماء ورثة الانبیاء وذاک ان الانبیاء لم یورثوا درهما ولادینارا وانها اورثوا احادیث من احادیثهم فمن اخذ بشیء منها فقد اخذ حظا وافرا فانظروا علمکم هذا عمن تاخذون، فان فینا اهل البیت فی کل خلف عدولا ینفون عنه تحریف الغالین وانتحال المبطلین و تاویل الجاهلین؛
عالمان جانشینان پیامبرانند: پیامبران درهم و دینار به ارث نمی‌گذارند؛ از آنان تنها چند حدیث به ارث می‌ماند. هر که از آنها چیزی اندوخت، بهره‌ای فراوان برده است. به علمتان بنگرید که از چه کسی می‌گیرید، در میان ما ا هل بیت همیشه عادلانی هستند که تحریف غالیان و بدعتهای باطل گرایان و تفسیرهای نادرست جاهلان را طرد می‌کند.


روش امامان در نقادی حدیث همان روش اعتدالی برگرفته از کلام الهی فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (پرسش و پاسخ محمد بن مسلم و هشام بن سالم در مورد احادیث عامه از امام صادق (علیه‌السّلام)) است؛ یعنی نفی خط افراط: «گوش به هیچ سخنی نسپرید»، و طرد خط تفریط: «هر چه گفتند بپذیرید.» تحذیرها و هشدارهای امامان (علیه‌السّلام) به معنی سردر گریبان عزلت کردن نیست تا حدیث نگاران، هیچ گونه ارتباط علمی با دگراندیشان حوزه آن روز برقرار نسازند و در حصری خود ساخته، فراموش شوند. بلکه آنان را در طلب حدیث روانه می‌ساختند و همواره از فتاوا و احکام قضایی و حقوقی معاصران پرسش می‌کردند و گفته‌ها و سنتهای رایج را جویا می‌شدند. آنگاه می‌خواستند که حدیث و علم فراگرفته را بر ایشان عرضه کنند و صحت و سقم آن را از ایشان بخواهند. کلینی نمونه‌ای را نقل می‌کند که ربط تنگاتنگی با عنوان مقاله دارد. او به طریقه اش از «محمد بن فلان واقفی» نقل می‌کند که امام کاظم (علیه‌السّلام) از پسر عموی او ـ که فردی زاهد و عابد بوده است ـ می‌خواهد در طلب معرفت روان شود و به او می‌فرماید:
اذهب فتفقه واطلب الحدیث، قال: عمن؟ قال: عن فقهاء اهل المدینة ثم اعرض علی الحدیث.
برو فقه بیاموز و حدیث بطلب. پرسید: از چه کسی؟ فرمود: از فقیهان مدینه ، سپس آن حدیث را بر من عرضه کن.
این برخورد فکری، نشان دهنده این است که امامان (علیه‌السّلام) افزون بر انتقال امانتدارانه سنت نبوی و فرهنگ دینی، در گرداب جریانهای گونه گون زمانه، استوار می‌ایستادند این ویژگی در معارضه با اندیشه‌های خودی به صورتی دیگر جلوه می‌کند: امامان با برخوردها و گفته‌های خود به شیعیان آموختند که در برخورد نقادانه با حدیث، آنچه به دیده عقل مسلما باطل است به دور ریزند و آنچه احتمال صدق و کذب دارد نپذیرند تا به پیشگاه ایشان عرضه شود. از این رو شاهد اعتراض امام باقر (علیه‌السّلام) به «حجاج بن صباح خیبری» هستیم که از نپذیرفتن احادیثش از سوی شیعیان به امام شکایت برد و حضرت به او می‌فرمود:
اترید ان تکون اماما یقتدی بک؟ من رد القول الینا فقد سلم؛آیا می‌خواهی امام باشی تا به تو اقتدا کنند؟ هر کس گفته را به ما عرضه کند سلامت می‌ماند.

۵.۱ - رد داستانهای اسرائیلی

از بارزترین نمونه‌هایی که می‌توان به عنوان ترغیب به عرضه ارائه داد، دیدگاههای آن روزگار نسبت به پیامبران پیشین است. امامان از این دیدگاهها که گاه از داستانهای اسرائیلی سرچشمه گرفته و گاه به دست مفسران ساخته شده بود، جویا می‌گشتند و به رد و ابطال اندیشه‌های باطل و گاه کفرآمیز آنها می‌پرداختند.
علامه مجلسی نمونه‌هایی از آن را در مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار (کتاب النبوة) آورده است. از این میان داستان مشهور «داوود (علیه‌السّلام) و اوریا» ست که امام رضا (علیه‌السّلام) آن را از «علی بن محمد الجهم» می‌پرسد و پس از نقل آن، کلمه استرجاع بر زبان می‌آورد و نسبتهای ناروا به حضرت داوود را رد می‌کند.
واقعه مشهور دیگر، داستان حضرت یوسف است که در چند جا تفسیرهای نادرستی از آیات قرآن انجام گرفته و امامان (علیه‌السّلام) آن را رد کرده‌اند. راویان گاه، این رد و انکارها را بر «امامان بعدی» نیز عرضه کرده‌اند.
به جهت فراوانی این اخبار که «اسرائیلیات» نام دارد، امامان قاعده‌ای کلی به دست محدثان تاریخ نگار دادند. جالب توجه است که این قاعده خود در ضمن عرضه حدیث مشهور حدث عن بنی اسراییل ولاحرج به دست آمده است. عرضه کننده حدیث «عبدالاعلی بن اعین» است. او به امام صادق (علیه‌السّلام) عرض می‌کند:
فدایت شوم، حدیثی که مردم از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نقل می‌کنند که فرمود: از بنی اسراییل حدیث بگویید؛ اشکالی نیست. امام صادق (علیه‌السّلام) فرمود: آری. گفتم: پس هر چه مربوط به بنی اسراییل شنیدیم نقل کنیم و اشکالی ندارد؟ امام گفت: مگر نشنیده‌ای که در دروغگویی مرد همین بس که هر چه شنید، نقل کند؟! گفتم: پس اسرائیلیات می‌شود؟ فرمود: آنچه در قرآن مربوط به بنی اسرائیل است بگو که در این امت هم واقع می‌شود و مشکلی نیست.
اکنون جهت اثبات این نکته که عرضه حدیث جریانی همیشگی و همزاد با نقل حدیث بوده است، نمونه‌هایی را از کتابهای کهن حدیث گزارش می‌کنیم؛ نمونه‌هایی که هر یک نقطه‌هایی کوچک‌اند و اتصال آنها، تصویری نیمه روشن از این جریان بزرگ را نشان می‌دهد؛ جریانی که بر اساس نیازها، ضرورتها و محدودیتها، شدت و ضعف پیدا کرده است و انگیزه‌های مختلف، به آن سمت و سویی متعدد بخشیده است.


۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۲۷، ح۳.    
۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۵۵۴، ح۵.    
۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۶، ص۵۲، ح۳.    
۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۵۵، ح۱۱.    
۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۱۹۲، ح۲۲۴.    
۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۸، ص۳۱۴، ح۴۹۰.    
۷. متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ص۱۹۷، ح۹۹۵.    
۸. متقی هندی، کنزالعمال، ج۱، ص۱۹۷، ح۹۹۶.    
۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۲، ح۱.    
۱۰. شیخ صدوق، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۳۶۴، ح۵۷۶۲.
۱۱. متقی هندی، کنزالعمال، ج۳، ص۶۲۵، باب، «الکذب علیه».    
۱۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۳، ح۱.    
۱۳. طبرسی، احمد، الاحتجاج، ج۲، ص۱۸.
۱۴. انصاری، محمدباقر، كتاب سليم بن قيس الهلالي، ج۲، ص۶۲۶-۶۲۸.
۱۵. عبس/سوره۸۰، آیه۲۴.    
۱۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۰.    
۱۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲، ص۹۳، ح۲۴.    
۱۸. مجلسی، محمدباقر، مرآة العقول، ج۴، ص۲۲۱.    
۱۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۲، ح۲.    
۲۰. سلفی، اﺣﻤﺪ ﺑﻦ ﻣﺤﻤﺪ، معجم السفر، ص۴۶۳، ح۱۵۸۵.    
۲۱. شیخ مفید، الاختصاص، ص۳۰۸.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۲۶، ح۱.    
۲۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۱۳۰، ح۱.    
۲۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۴۲۹، ح۱۳.    
۲۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۱۴۶، ح۵.    
۲۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۴، ص۲۶۷، ح۳.    
۲۷. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۶، ص۲۹۸، ح۳۸.    
۲۸. شیخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۴۱۵، ح۳۲.    
۲۹. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۳۵۳، ح۸.    
۳۰. حلی، حسن بن سلیمان، مختصر بصائر الدرجات، ص۹۲.    
۳۱. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۲، ص۳۰۱، ح۹۷.    
۳۲. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۶، ح۵.    
۳۳. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۶، ح۶.    
۳۴. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۱۴، ص۲۳، ح۲.    
۳۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۲، ص۳۴۱، ص۱۷.    
۳۶. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲، ص۱۵۹، ح۵.    
۳۷. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، ج۲۸، ص۹، ح۱۴.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «عرضه حدیث بر امامان»، تاریخ بازیابی ۹۵/۰۱/۱۶.    



جعبه ابزار