• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

فور و تراخی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



فور و تراخی، شتاب و یا عدم شتاب در امتثال امر مولا می باشد.



فور، در لغت به معنای شتاب، و حالتی است که در آن کندی و درنگ نباشد، و تراخی، به معنای درنگ کردن است.


در اصطلاح علم اصول ، فور به معنای شتاب کردن برای امتثال امر مولا در اولین زمان ممکن، و تراخی به معنای به تاخیر انداختن امتثال امر مولا از اولین زمان ممکن است.


بحث فور و تراخی در اصول فقه در زمره مباحث مربوط به صیغه امر محسوب می‌شود، هر چند در این که بحث فور و تراخی مخصوص « هیئت امر » است یا « ماده امر » و یا هر دو، اختلاف وجود دارد.
بحث این گونه مطرح می‌گردد که آیا امر بر فور دلالت می‌کند یا بر تراخی و یا بر هیچ کدام دلالت نمی‌کند؛ یعنی هر گاه مکلف از فرمان مولا آگاه شد، آیا بر او لازم است که بی درنگ آن فرمان را امتثال کند، یا بر او لازم است بعد از مدتی امتثال کند، یا هیچ کدام بر او واجب نیست و می‌تواند آن را هر گونه که خواست، انجام دهد.



علمای اصول در این باره دیدگاه‌های متفاوتی ارائه نموده‌اند:
۱. صیغه افعل ظهور وضعی در فوریت دارد؛ یعنی برای فوریت وضع شده است؛
۲. صیغه افعل، ظهور وضعی در تراخی دارد؛ یعنی برای تراخی وضع شده است (نظریه مرحوم میرزای قمی در قوانین)؛
۳. صیغه افعل، مشترک لفظی میان فور و تراخی است؛ یعنی دوبار وضع شده است؛ یک بار برای فور و یک بار برای تراخی؛
۴. صیغه افعل نه برای فوریت وضع شده نه برای تراخی و در اساس، هیچ گونه دلالتی بر فوریت و تراخی ندارد نه به وضع ، نه به اطلاق، و نه به حکم عقل ، بلکه استفاده فوریت یا تراخی از امر، نیاز به دلیل و قرینه خاص دارد، مانند: آیه «مسارعت» و آیه «استباق» که قرینه است بر این که در همه واجبات الهی و مولوی فوریت معتبر است.


منظور کسانی که معتقدند امر بر فور دلالت می‌کند این است که تقید به فوریت در موضوع له امر مطرح است، و منظور معتقدین به وجوب تراخی این است که تقید به تراخی در موضوع له امر مطرح می‌باشد. به خلاف آن چه در آغاز برخورد با نظریه تراخی به ذهن می‌رسد که قائل به تراخی قصد دارد عدم تقید امر به فوریت را مطرح کند نظریه تراخی نقطه مقابل نظریه فوریت قرار گرفته است؛ یعنی همان طور که معتقد به فوریت، فوریت را واجب می‌داند، معتقد به تراخی نیز آن را واجب می‌داند. مرحوم « آخوند خراسانی » معتقد است اگر شرایط تمسک به اطلاق در صیغه امر وجود داشته باشد مقدمات حکمت تمام باشد از اطلاق آن، جواز تراخی استفاده می‌شود، که این جواز تراخی، غیر از قول به تراخی است، زیرا منظور از قول به تراخی، وجوب آن است، اما معنای تراخیِ استفاده شده از اطلاق، این است که نه فوریت لزوم دارد و نه تراخی.
دلیل این نظریه که محققان آن را اختیار کرده‌اند این است که آن چه از امر چه هیئت و چه ماده و چه مجموع هیئت و ماده به ذهن انسباق پیدا می‌کند، « طلب طبیعت » و به تعبیر دقیق تر، بعث به سوی طبیعت است و قید فوریت یا تراخی در آن وجود ندارد.
[۱] فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج۴، ص۱۳۲.
[۲] فاضل لنکرانی، محمد، کفایة الاصول، ج۲، ص۹۸.
[۴] محمدی، علی، شرح اصول فقه، ج۱، ص۱۷۱.
[۵] اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ص۷۵.
[۶] ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص۲۵۹.
[۷] ذهنی تهرانی، محمد جواد، تحریر الفصول، ج۱، ص (۶۳۶-۶۲۷).
[۸] فخر رازی، محمد بن عمر، المحصول فی علم اصول الفقه، ج۲، ص۱۱۳.
[۹] شیرازی، محمد، الاصول، ج۲، ص (۶۲-۶۱).
[۱۰] خمینی، روح الله، مناهج الوصول الی علم الاصول، ج۱، ص۲۹۱.
[۱۱] عراقی، ضیاء الدین، نهایة الافکار، ج۲، ۱، ص۲۱۸.
[۱۲] آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص (۱۰۴-۱۰۳).



۱. فاضل لنکرانی، محمد، سیری کامل در اصول فقه، ج۴، ص۱۳۲.
۲. فاضل لنکرانی، محمد، کفایة الاصول، ج۲، ص۹۸.
۳. صاحب معالم، حسن بن زین الدین، معالم الدین و ملاذ المجتهدین، ص۵۵.    
۴. محمدی، علی، شرح اصول فقه، ج۱، ص۱۷۱.
۵. اصفهانی، محمد حسین، الفصول الغرویة فی الاصول الفقهیة، ص۷۵.
۶. ولایی، عیسی، فرهنگ تشریحی اصطلاحات اصول، ص۲۵۹.
۷. ذهنی تهرانی، محمد جواد، تحریر الفصول، ج۱، ص (۶۳۶-۶۲۷).
۸. فخر رازی، محمد بن عمر، المحصول فی علم اصول الفقه، ج۲، ص۱۱۳.
۹. شیرازی، محمد، الاصول، ج۲، ص (۶۲-۶۱).
۱۰. خمینی، روح الله، مناهج الوصول الی علم الاصول، ج۱، ص۲۹۱.
۱۱. عراقی، ضیاء الدین، نهایة الافکار، ج۲، ۱، ص۲۱۸.
۱۲. آخوند خراسانی، محمد کاظم بن حسین، کفایة الاصول، ص (۱۰۴-۱۰۳).



فرهنگ‌نامه اصول فقه، تدوین توسط مرکز اطلاعات و مدارک اسلامی، برگرفته از مقاله «فور و تراخی».



جعبه ابزار