• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قاموس بن وشمگیر

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



قابوس‌بن وشمگیربن زیار، ملقب به شمس‌المعالی، چهارمین امیر سلسلۀ آل‌زیار بود.



او در ۳۶۶ پس از مرگ برادرش، بیستون، به قدرت رسید و آن هنگام در شهریارکوهِ طبرستان بود. از بیستون پسر خردسالی مانده بود که دباج‌بن بانی گیل ، پدربزرگ مادری این طفل ، می‌کوشید او را به حکومت برساند، اما بسیاری از فرماندهان و لشگریان زیاری، قابوس را به پادشاهی برگزیدند. قابوس دو دوره حکومت کرد. دورۀ نخست به آرامی گذشت. اما پس از مرگ رکن‌الدوله بویهی ، بین فرزندانش اختلاف افتاد و عضدالدوله حکومت را در دست گرفت. از این‌رو، فخرالدوله، برادر عضدالدوله، به دربار قابوس ( شوهرخاله و پدر همسرش) پناه برد.
[۲] خواندمیر، ج۲، ص۴۲۹.


۱.۱ - نبردی میان قابوس و بویهیان

عضدالدوله، که از خیزش دوبارۀ فخرالدوله بیمناک بود، در نامه‌ای به قابوس خواهان استرداد یا قتل برادر شد.
[۳] عنصرالمعالی کیکاووس‌بن اسکندر، قابوسنامه، ج۱، ص۲۳۵، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ش.
قابوس این خواست را دور از انصاف و مردانگی ‌دانست و آن را نپذیرفت. عضدالدوله از خلیفه عباسی، الطائع (ﺣﮑ :۳۶۳ ـ۳۸۱)، خواست تا ضمن بی‌اعتبار خواندن حکومت قابوس، منطقۀ گرگان و طبرستان را به برادرش، مؤیدالدوله، بدهد و خلیفه نیز چنین کرد، گرچه پیش از این خود لقب شمس‌المعالی را به قابوس داده بود. سپس عضدالدوله سپاهی به گرگان فرستاد و در جمادی‌الاولی ۳۷۱ در نزدیکی استرآباد نبردی میان قابوس و بویهیان درگرفت که قابوس و فخرالدوله شکست خوردند و به دربار سامانیان در نیشابور پناه بردند و حکومت گرگان و طبرستان و گیلان به دست آل‌بویه افتاد.
[۴] مسکویه، ‌تجارب‌الامم، ج‌۷، ص‌۲۴، چاپ ابوالقاسم امامی، ‌ تهران ۱۳۸۰ش.
[۵] محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۵۳، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.


۱.۲ - درخواست یار از امیر نوح‌بن منصور سامانی

قابوس و فخرالدوله در خراسان مورد تکریم دربار سامانی قرار گرفتند و در نامه‌ای از امیر نوح‌بن منصور سامانی (حکـ: ۳۶۶ تا ۳۸۷) یاری خواستند. نوح‌بن منصور لشکری به فرماندهی حسام‌الدین ابی‌العباس تاش به گرگان فرستاد، ‌ اما او با دیدن تفرقه در سپاه ، از میانۀ راه بازگشت و بقیۀ سپاه دو ماه گرگان را محاصره کرد. اما در روز نبرد مؤیدالدوله، با رشوه و تطمیع فرماندهان سپاه دشمن ، نتیجۀ جنگ را به سود خود تغییر داد.
[۷] محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۵۵ـ۵۶، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
قابوس و فخرالدوله در ۳۷۲ بار دیگر، با کمک امیر سامانی، لشگری به قصد گرگان فراهم کردند، اما این بار نیز شکست خوردند.
[۹] مسکویه، ‌تجارب‌الامم، ج‌۷، ص‌۳۹، چاپ ابوالقاسم امامی، ‌ تهران ۱۳۸۰ش.
پس از این، مناسبات قابوس با فخرالدوله به تیرگی گرایید، زیرا فخرالدوله در خراسان همسر جدیدی برگزید و او را بر دختر قابوس برتری داد.
[۱۱] حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص‌۴۱۵.


۱.۳ - مرگ مؤیدالدوله بویهی

مؤیدالدوله بویهی در ۳۷۳ درگذشت و وزیرش، صاحب‌بن عباد ، حکومت گرگان را به فخرالدوله داد و به این ترتیب ائتلاف او با قابوس نیز به پایان رسید.
[۱۲] مسکویه، ‌تجارب‌الامم، ج‌۷، ص‌۱۱۷ـ ۱۱۸، چاپ ابوالقاسم امامی، ‌ تهران ۱۳۸۰ش.
[۱۳] سیدظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۱۸۸ـ۱۸۹، رویان و مازندران، چاپ برنهارد دارن، تهران ۱۳۶۳ش.
به گفتۀ ابن‌اثیر ، فخرالدوله پس از کسب قدرت بر آن شد تا حکومت گرگان و طبرستان را به قابوس بدهد، اما صاحب‌بن عباد او را از این کار بازداشت.

۱.۴ - اراده فتح گرگان

قابوس به سودای فتح گرگان از امیر ناصرالدین سبکتگین غزنوی (۳۶۶ تا ۳۸۷) کمک خواست، اما پاسخی نگرفت. پس از مرگ سبکتگین پسرش سلطان محمود (۳۸۷ تا ۴۲۱) به قابوس وعدۀ کمک داد، اما در همان هنگام با شورش برادرش در غزنه روبه رو شد و این کمک هم تحقق نیافت. قرار بود سلطان غزنوی برای دو ماه مبلغی به قابوس قرض بدهد و قابوس نمی‌خواست، حتی در صورت تسلط بر گرگان، برای بازگرداندن این وجه آن هم در مدت کوتاه، بر رعایای منطقۀ گرگان و طبرستان فشار مضاعف وارد کند.
[۱۵] محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۲۲۸ـ۲۲۹، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.


۱.۵ - مرگ فخرالدوله بویهی

پس از مرگ فخرالدوله بویهی در ۳۸۷، ابوالقاسم سیمجور به قابوس پیشنهاد حرکت به سوی گرگان و در دست گرفتن زمام امور را داد، اما همسر فخرالدوله پیش از حرکت قابوس به سوی گرگان، پسر خردسالش مجدالدوله را جانشین پدر کرد. با رسیدن قابوس و ابوالقاسم به گرگان نامه‌ای از سوی سپاه آل‌بویه به ابوالقاسم سیمجور رسید که در آن حکومت ایالت قهستان به وی پیشنهاد شده بود و او بی‌درنگ پذیرفت و قابوس را تنها گذاشت و قابوس بار دیگر ناکام به نیشابور بازگشت.
[۱۶] محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۲۲۹، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
سرانجام، یکی از سرداران قابوس، به نام اسپهبد شهریاربن دارا باوندی، با غلبه بر رستم‌بن مرزبان (دایی مجدالدوله) بر ناحیۀ شهریارکوه حاکم شد و در آن‌جا به نام قابوس خطبه خواند. هم زمان با این رخداد یکی از فرماندهان آل‌بویه، به نام باتی/ بانی‌بن سعید، که در نهان طرفدار قابوس بود، با کمک نصربن حسن‌بن فیروزان ، آمل را از مجدالدوله گرفت و سپس با شکست سپاه آل‌بویه، گرگان را نیز فتح کردند. مردم گرگان قابوس را به شهر فرا خواندند و سرانجام قابوس در شعبان ۳۸۸، پس از تبعید هجده ساله، به گرگان بازگشت.
[۱۷] محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص۳۳۲، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
[۱۸] سیدظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، ج۱، ص‌۲۰۹، رویان و مازندران، چاپ برنهارد دارن، تهران ۱۳۶۳ش.


۱.۶ - تسلط دوباره قابوس برگرگان

پس از تسلط دوبارۀ قابوس برگرگان، سپاهیان آل‌بویه به گرگان حمله کردند، اما شکست خوردند و غنائم بسیاری به دست قابوس افتاد. قابوس پس از غلبه بر دشمن دستور داد با شکست خوردگان مدارا، و مجروحان را درمان کنند.
[۱۹] [http://lib.eshia.ir/۲۲۰۳۶/۹/۱۳۹/السنة ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌۹، ص۱۳۹ـ۱۴۰. <] /ref>

۱.۷ - شورش حاکم شهریارکوه

از دیگر مشکلات قابوس، حاکم شهریارکوه، اسپهبد شهریاربن دارا، بود که با این‌که در تمام دوران هجده سالۀ تبعید با قابوس بود، سر به شورش برداشت، اما سرکوب شد و تا پایان عمر (سال۳۹۷) در زندان ماند. بدین ترتیب، گیلان نیز به متصرفات قابوس افزوده شد و او حکومت این مناطق را به فرزندش، منوچهر، داد. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۲۵۰، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
[۲۰] ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج‌۲، ص۲۵ـ ۲۶، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰.
منوچهر تا پیش از این در سپاه بویهیان بود و در جریان محاصرۀ گرگان از سوی لشگریان بویهی، پدرش را از نقشۀ محاصرۀ شهر آگاه کرد
[۲۱] ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج‌۲، ص۲۴۰ـ۲۴۱، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰.
اما در منابع به سبب حضور او در سپاه دشمنان دیرینۀ پدرش، اشاره‌ای نشده است. قابوس از قدرت تهدیدآمیز سلطان محمود غزنوی آگاهی کامل داشت. ‌بنابراین کوشید تا با ارسال هدایای گران مناسبات دوستانۀ خود را با غزنویان مستحکم سازد. سلطان غزنوی نیز در پاسخ، حکومت او را بر ولایت گرگان و طبرستان و دیلم به رسمیت شناخت.
[۲۲] ابن‌خلدون، ج‌۴، ص۶۶۶ـ۶۶۷.


۱.۸ - تکریم منتصر

هنگامی که ابراهیم‌بن نوح معروف به منتصر، آخرین امیر سامانی، پس از شکست در برابر ایلک‌خان و غزنویان به دربار قابوس پناه برد، قابوس به پاس الطاف آل ‌سامان در سالهای تبعید ، او را تکریم کرد، اما برای حفظ مناسبات نزدیک خود با دشمن منتصر، یعنی سلطان محمود، او را همراه دو پسرش در رأس سپاهی عازم ری کرد. لشگر پسران قابوس و منتصر به نزدیکی ری رسید، اما بویهیان توانستند با فریفتن منتصر مانع از حمله‌ به ری شوند. منتصر پس از شکست از غزنویان بار دیگر در ۳۹۲ عازم گرگان شد، اما قابوس این بار او را به اتهام بی‌اعتمادی و خیانت در جریان لشگرکشی به ری نپذیرفت.
[۲۳] محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۱۸۲ـ۱۸۴، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.


۱.۹ - خرد فضیلت و ادب قابوس

قابوس در تاریخ دارای خرد و فضیلت و ادب و دیگر خصلتهای نیکو معرفی شده است، اما او بسیار تندخو و خشن بود و تحمل کوچک‌ترین قصوری از نزدیکان و درباریان و لشگریانش نداشت و کمترین اشتباه را با شدیدترین مجازاتها پاسخ می‌داد.
[۲۴] عنصرالمعالی کیکاووس‌بن اسکندر، قابوسنامه، ج۱، ص‌۱۰۰ـ۱۰۱، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ش.
یکی از مهم‌ترین این موارد جریان محاکمۀ نُعَیم حاجب قابوس بود که به او تهمت زده شد و پیش از آن‌که فرصتی برای اثبات بی‌گناهی‌اش بیابد اعدام شد و قتل او نفرت سپاهیان را به قابوس و تندخویی‌هایش بیش‌تر کرد.
[۲۵] محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص۳۶۴ـ۳۶۵، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
تعدادی از همین سپاهیان به خشم آمده هنگامی که قابوس از گرگان خارج‌شده بود به محل سکونتش حمله کردند و قصد کشتن او را داشتند، اما با مقاومت سرسختانۀ محافظان او روبه رو شدند. شورشیان که از ادامۀ رویارویی با محافظان قابوس منصرف شده بودند، به گرگان رفتند و بر آن‌جا تسط یافتند. سپس به منوچهربن قابوس نامه نوشتند و او را از طبرستان به گرگان فراخواندند تا جانشین پدر شود. منوچهر در ابتدا قصد سرکوب مخالفان را داشت، اما وقتی در سپاه خودی آشفتگی دید و سران شورشی او را تهدید کردند که در صورت نپذیرفتن پیشنهاد، حکومت به فردی خارج‌ از آل‌زیار خواهد رسید، ناچار در ربیع‌الاول ۴۰۳ عزل پدرش و به سلطنت رسیدن خود را پذیرفت.

۱.۱۰ - عذر خواهی قابوس

قابوس پس از آگاهی از توطئۀ عزلش، به بسطام رفت و شورشیان و منوچهر نزد وی رفتند. منوچهر از پدر عذر خواست و دلیل پذیرش این پیشنهاد و خطر خارج شدن‌ حکومت از خاندان زیار را توضیح داد و اجازۀ جنگ با شورشیان را درخواست کرد. پدر عذر او را پذیرفت و پسر را به ادامۀ حکومت دعوت کرد و طبق توافق قرار شد قابوس به قلعۀ جناشک در نزدیکی گرگان برود و ادامۀ عمر را به عبادت بگذراند.
[۲۷] محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
[۲۸] ابن‌خلدون، ج‌۴، ص۶۶۷.
اما مخالفان که همواره از ادامۀ کار قابوس احساس خطر می‌کردند، پس از مدتی مجوز قتل او را از منوچهر درخواست کردند، منوچهر سکوت کرد و مخالفان این سکوت را حمل بر رضایت او کردند و دو ماه پس از خلع قابوس، در زمستان هنگامی که شاه مخلوع به حمام رفته بود، در بازگشت از دادن لباسهایش خودداری کردند و تقاضای قابوس برای گرفتن لباس بی‌پاسخ ماند و در همان حالت در جمادی‌الآخره ۴۰۳ درگذشت. پیکر او را در برج‌معروفی در منطقه‌ای که به نام وی به گنبد قابوس مشهور است دفن کردند.
[۳۰] خواندمیر، ج۲، ص‌۴۴۲.


۱.۱۱ - اشعار قابوس

قابوس به فارسی و عربی شعر می‌سرود.
[۳۱] عوفی، ج‌۱، ص‌۲۹ ـ۳۰.
دربار او به روی شاعران و ادیبان باز بود و جلسات مشاعره در آن رواج ‌داشت. به جلسات مشاعرۀ قابوس با یکی از شاعران آن دوره، به نام ابوبکر خوارزمی ، نیزاشاره شده است.
[۳۲] عوفی، ج‌۱، ص‌۲۹.
از جمله شاعرانی که در دربار قابوس حضور داشتند، ابوالقاسم زیادبن محمد قمری ، ابوبکر محمدبن علی الخسروی سرخسی ، مرزبان‌بن رستم و ابوبکر خوارزمی بودند، که اشعاری به فارسی و عربی در مدح شمس‌المعالی سروده‌اند.
[۳۳] عوفی، ج‌۲، ص‌۱۸ ـ۱۹.
[۳۴] محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۲۳۵، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
از ابوریحان بیرونی نقل شده است که اگر چه قابوس به مدیحه‌سرایان و شاعران صله می‌داد، اما از اشعاری که در مدح شخص ‌وی سروده می‌شد اجتناب می‌کرد، زیرا این مدایح را سخنان دروغی می‌پنداشت که وی خلاف آن‌ها را در شخصیت خود سراغ داشت.
[۳۵] یاقوت حموی، مُعجم‌الادباء، ج‌۱۵، ص‌۲۲۹، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۹۸م.
اما برخلاف مدیحه‌سرایان قابوس، سنائی غزنوی بیتی در ذمّ او سروده است
[۳۶] سنایی غزنوی، ‌ دیوان حکیم سنایی غزنوی، ص۳۲۳، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۲.


۱.۱۲ - پذیرایی از دانشمندان و علمای بزرگ

دربار قابوس پذیرای دانشمندان و علمای بزرگ نیز بود. ابوریحان بیرونی مدتی را نزد قابوس گذراند و آثارالباقیه عن‌القرون خالیه را در ۳۹۰ به وی تقدیم کرد و او را در جای جای کتاب به دلیل فضل و کمال و دانش و خردش ستود.
[۳۷] ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص‌۳.
[۳۸] احمدبن عمر نظامی‌عروضی، چهارمقاله، ج۱، ص‌۱۹۴، چاپ محمد قزوینی، تهران ۱۳۲۷.
ابونصر محمدبن عبدالجبار عتبی ، مؤلف تاریخ یمینی ، نیزاز بزرگانی بود که مدتی نیابت قابوس را برعهده داشت.
[۳۹] عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، یتیمةالدهر، ج‌۴، ص۴۵۸، چاپ مفید محمد قمیحه، ‌ بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
در مورد رابطۀ ابوعلی سینا با دربار قابوس داستانی رایج‌است که بر اساس آن شیخ در گرگان موفق به درمان بیماری سخت خواهرزادۀ قابوس شد و پس از آن نزد شمس‌المعالی مقامی ارجمند یافت،
[۴۰] احمدبن عمر نظامی‌عروضی، چهارمقاله، ج۱، ص۱۹۵، چاپ محمد قزوینی، تهران ۱۳۲۷.
[۴۱] خواندمیر، ج‌۲، ص۴۴۴ـ ۴۴۵.
اما با استناد به زندگی‌نامۀ خودنوشت ابن‌سین ا، به تحریر شاگردش ابوعبید جوزجانی ، هنگامی که شیخ الرئیس قصد گرگان کرد، قابوس در جریان فتنه سپاهیانش به زندان افتاد و بوعلی به ناچار راهی دهستان شد.
[۴۲] ابوعلی‌ سینا و ابوعبید جوزجانی، سیرةالشیخ الرئیس و فهرست کتبه و ذکرالاحواله و تواریخه، ج۱، ص‌۶، تهران۱۳۳۱ش.
این روایت را ابن‌خلکان
[۴۳] ابن‌خلکان، بیروت ۱۳۹۲، ج‌۲، ص‌۱۵۹.
نیز تأیید کرده است.
[۴۴] احمدبن عمر نظامی‌عروضی، چهارمقاله، ج۱، ص۲۵۰، چاپ محمد قزوینی، تهران ۱۳۲۷.
قابوس در حکمت و دانش دارای قابلیت بود. مجموعه‌ای از رساله‌ها و نامه‌های باقی‌مانده از او بیانگر نثر غنی ادبی و دقت علمی و تسلط او بر مسائل علمی و حکمی زمانه است و مباحثی چون فلسفه ، نجوم و حکمت در آن مطرح شده است. این نامه‌ها به همت یکی از فضلای طبرستان، به نام ابوالحسن علی‌بن محمد یزدادی ، جمع‌آوری و کمال‌البلاغه یا قراین شمس‌المعالی نامیده شده است.
[۴۵] عبدالرحمان‌بن علی یزدادی، کمال البلاغه، چاپ محمدجواد شریعت، اصفهان ۱۳۶۲.


۱.۱۳ - قابوس پیرو مذهب اهل سنت

بر اساس اسناد و قراین تاریخی، قابوس پیرو مذهب اهل سنت بوده است. دلیل نخست، مناسبات دوستانۀ او با شخصیت شیعه ‌ستیز و سنّی سرسختی چون سلطان محمود غزنوی است و دلیل دیگر، تجلیل و تمجید قابوس از خلفا در برخی از رساله‌هایش است.
[۴۶] ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج‌۱، ص‌۹۸، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰.
[۴۷] محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.



(۱) ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۲) ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰.
(۳) ابن‌خلدون.
(۴) ابن‌خلکان، بیروت ۱۳۹۲.
(۵) ابوعلی‌ سینا و ابوعبید جوزجانی، سیرةالشیخ الرئیس و فهرست کتبه و ذکرالاحواله و تواریخه، تهران۱۳۳۱ش.
(۶) ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه.
(۷) عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، یتیمةالدهر، چاپ مفید محمد قمیحه، ‌ بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
(۸) یاقوت حموی، مُعجم‌الادباء، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۹۸م.
(۹) خواندمیر.
(۱۰) سنایی غزنوی، ‌ دیوان حکیم سنایی غزنوی، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۲.
(۱۱) محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
(۱۲) عنصرالمعالی کیکاووس‌بن اسکندر، قابوسنامه، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۱۳) عوفی.
(۱۴) سیدظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، رویان و مازندران، چاپ برنهارد دارن، تهران ۱۳۶۳ش.
(۱۵) حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده.
(۱۶) مسکویه، ‌تجارب‌الامم، چاپ ابوالقاسم امامی، ‌ تهران ۱۳۸۰ش.
(۱۷) احمدبن عمر نظامی‌عروضی، چهارمقاله، چاپ محمد قزوینی، تهران ۱۳۲۷.
(۱۸) عبدالرحمان‌بن علی یزدادی، کمال البلاغه، چاپ محمدجواد شریعت، اصفهان ۱۳۶۲.


۱. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۸، ص۶۸۷۶۸۸.    
۲. خواندمیر، ج۲، ص۴۲۹.
۳. عنصرالمعالی کیکاووس‌بن اسکندر، قابوسنامه، ج۱، ص۲۳۵، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ش.
۴. مسکویه، ‌تجارب‌الامم، ج‌۷، ص‌۲۴، چاپ ابوالقاسم امامی، ‌ تهران ۱۳۸۰ش.
۵. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۵۳، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
۶. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌۹، ص‌۱۰۱۱.    
۷. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۵۵ـ۵۶، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
۸. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌۹، ص‌۱۱۱۲.    
۹. مسکویه، ‌تجارب‌الامم، ج‌۷، ص‌۳۹، چاپ ابوالقاسم امامی، ‌ تهران ۱۳۸۰ش.
۱۰. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌۹، ص‌۱۱۱۲.    
۱۱. حمدالله مستوفی، تاریخ گزیده، ج۱، ص‌۴۱۵.
۱۲. مسکویه، ‌تجارب‌الامم، ج‌۷، ص‌۱۱۷ـ ۱۱۸، چاپ ابوالقاسم امامی، ‌ تهران ۱۳۸۰ش.
۱۳. سیدظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، ج۱، ص۱۸۸ـ۱۸۹، رویان و مازندران، چاپ برنهارد دارن، تهران ۱۳۶۳ش.
۱۴. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌۹، ص‌۱۳۹.    
۱۵. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۲۲۸ـ۲۲۹، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
۱۶. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۲۲۹، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
۱۷. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص۳۳۲، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
۱۸. سیدظهیرالدین مرعشی، تاریخ طبرستان، ج۱، ص‌۲۰۹، رویان و مازندران، چاپ برنهارد دارن، تهران ۱۳۶۳ش.
۱۹. [http://lib.eshia.ir/۲۲۰۳۶/۹/۱۳۹/السنة ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌۹، ص۱۳۹ـ۱۴۰. <] /ref>

۱.۷ - شورش حاکم شهریارکوه

از دیگر مشکلات قابوس، حاکم شهریارکوه، اسپهبد شهریاربن دارا، بود که با این‌که در تمام دوران هجده سالۀ تبعید با قابوس بود، سر به شورش برداشت، اما سرکوب شد و تا پایان عمر (سال۳۹۷) در زندان ماند. بدین ترتیب، گیلان نیز به متصرفات قابوس افزوده شد و او حکومت این مناطق را به فرزندش، منوچهر، داد. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۲۵۰، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
۲۰. ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج‌۲، ص۲۵ـ ۲۶، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰.
۲۱. ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج‌۲، ص۲۴۰ـ۲۴۱، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰.
۲۲. ابن‌خلدون، ج‌۴، ص۶۶۶ـ۶۶۷.
۲۳. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۱۸۲ـ۱۸۴، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
۲۴. عنصرالمعالی کیکاووس‌بن اسکندر، قابوسنامه، ج۱، ص‌۱۰۰ـ۱۰۱، چاپ غلامحسین یوسفی، تهران ۱۳۶۴ش.
۲۵. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص۳۶۴ـ۳۶۵، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
۲۶. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌۹، ص‌۲۳۸۲۳۹.    
۲۷. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
۲۸. ابن‌خلدون، ج‌۴، ص۶۶۷.
۲۹. ابن‌اثیر، الکامل فی التاریخ، ج‌۹، ص‌۲۳۸۲۳۹.    
۳۰. خواندمیر، ج۲، ص‌۴۴۲.
۳۱. عوفی، ج‌۱، ص‌۲۹ ـ۳۰.
۳۲. عوفی، ج‌۱، ص‌۲۹.
۳۳. عوفی، ج‌۲، ص‌۱۸ ـ۱۹.
۳۴. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ج۱، ص‌۲۳۵، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.
۳۵. یاقوت حموی، مُعجم‌الادباء، ج‌۱۵، ص‌۲۲۹، بیروت ۱۴۰۸/ ۱۹۹۸م.
۳۶. سنایی غزنوی، ‌ دیوان حکیم سنایی غزنوی، ص۳۲۳، چاپ مدرس رضوی، تهران ۱۳۶۲.
۳۷. ابوریحان بیرونی، الآثار الباقیه، ج۱، ص‌۳.
۳۸. احمدبن عمر نظامی‌عروضی، چهارمقاله، ج۱، ص‌۱۹۴، چاپ محمد قزوینی، تهران ۱۳۲۷.
۳۹. عبدالملک‌بن محمد ثعالبی، یتیمةالدهر، ج‌۴، ص۴۵۸، چاپ مفید محمد قمیحه، ‌ بیروت ۱۴۰۳/ ۱۹۸۳.
۴۰. احمدبن عمر نظامی‌عروضی، چهارمقاله، ج۱، ص۱۹۵، چاپ محمد قزوینی، تهران ۱۳۲۷.
۴۱. خواندمیر، ج‌۲، ص۴۴۴ـ ۴۴۵.
۴۲. ابوعلی‌ سینا و ابوعبید جوزجانی، سیرةالشیخ الرئیس و فهرست کتبه و ذکرالاحواله و تواریخه، ج۱، ص‌۶، تهران۱۳۳۱ش.
۴۳. ابن‌خلکان، بیروت ۱۳۹۲، ج‌۲، ص‌۱۵۹.
۴۴. احمدبن عمر نظامی‌عروضی، چهارمقاله، ج۱، ص۲۵۰، چاپ محمد قزوینی، تهران ۱۳۲۷.
۴۵. عبدالرحمان‌بن علی یزدادی، کمال البلاغه، چاپ محمدجواد شریعت، اصفهان ۱۳۶۲.
۴۶. ابن‌اسفندیار، تاریخ طبرستان، ج‌۱، ص‌۹۸، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۲۰.
۴۷. محمدبن عبدالجبار عتبی، الیمینی (تاریخ یمینی)، ‌ چاپ ذنون الثامری، بیروت ۲۰۰۴.



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «قابوس‌بن وشمگیربن زیار»، شماره۷۲۴۲.    



جعبه ابزار