• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

قبیله جذام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



جُذام، قبیله‌ای بزرگ از عرب قَحْطانی و بَطْنی از قبایل کَهْلان بن سَبا می‌باشد.



ظاهراً قبیله جذام عَمْرو بن عَدِیّ را نیای بزرگ این قبیله می‌دانستند. وی موصوف به جُذام بود که احتمالاً از کلمه جَذْم به معنای ریشه و اصل هر چیز گرفته شده است
[۲] عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغه العرب، ذیل «جذم».
در این صورت، شاید بتوان قبیله جذام را یکی از قدیم ‌ترین گروه‌های قومی مردم عرب دانست.


قبیله جذام در سده های نخستین میلادی ساکن یمن بودند و ظاهراً پس از ویرانی سد مَأرِب در حدود ۴۵۰ـ۴۵۱ میلادی، به شمال ناحیه تهامه و حوالی شام مهاجرت کردند.
[۳] ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۳ـ۱۴.
[۴] سمعانی، ج۲، ص۳۳.

از گزارش طبری
[۵] طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۶۳.
درباره همکاری قبیله جذام با فِهْربن مالک (سرکرده مردم مکه) در جنگ با ابن عبد کُلال (از شاهان متأخر سلسله دوم حِمْیَریان یمن) که قصد داشت حجرالاسود را به یمن ببرد، چنین بر می‌آید که قبیله جذام پس از ویرانی اول سد مأرب، به تهامه مهاجرت کردند. آنان پیش از اسلام در شام و فلسطین و سواحل دریای مدیترانه پراکنده بودند. پس از اسلام به ویژه در سده های سوم و چهارم، نواحی غَزَّه و بَیْسان در فلسطین، قریه بَقّاره در ناحیه اَلْعَریش در شمال شبه جزیره سینا در مصر ، و بادیه الشام به این قبیله تعلق داشت.
[۷] ابن حائک، صفه جزیره العرب، ج۱، ص۲۴۳ـ۲۴۴.
[۸] مسعودی، مروج، ج۲، ص۲۴۹.
مرزی که امروزه فلسطین را از مصر جدا می‌کند، در گذشته نیز خط فاصل میان قبیله جذام و مردم مصر بود. مردم جذام از زمان‌های قدیم در فلسطین سکونت داشتند
[۱۰] احمد وصفی زکریا، عشائرالشام، ج۱، ص۶۹.
و به گفته یعقوبی در قرن سوم یکی از گروه‌های تشکیل دهنده مردم فلسطین بوده‌اند.

۲.۱ - سکونت در مصر و افریقا

نسب بسیاری از مردم عرب تبار لبنان نیز به قبیله جذام می‌رسد.
[۱۲] محمدجابر آل صفا، تاریخ جبل عامل، ج۱، ص۲۷.
پس از اسلام آوردن این قبیله، گروههایی از آنان در حدود سال‌های ۱۹ـ۲۱ تحت فرماندهی عَمْروبن عاص ، مصر را فتح کردند
[۱۳] بلاذری، ج۱، ص۲۹۸ـ ۳۰۸.
و در آنجا مستقر شدند. اینان نخستین گروه عرب بودند که در مصر ساکن شدند. زمین‌هایی که عمروبن عاص به قبیله جذام داده بود، قرن‌های متمادی همچنان در اختیار اعقاب آن قبیله قرار داشت، چنانکه قلقشندی
[۱۴] احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشا، ج۱، ص۳۳۱.
در سده هشتم و نهم از ده‌ها طایفه جذام نام برده است که در زمان او در نواحی مختلف مصر سکونت داشتند. افراد قبیله جذام همپای گسترش اسلام، در شمال افریقا و اندلس (اسپانیا) پراکنده شدند.

۲.۲ - سکونت در لیبی و اندلس

در لیبی، ناحیه بزرگ بَرْقَه / سیرنائیک یا مَرْج کنونی، در نیمه قرن سوم و بعد از آن، مسکن گروههایی از قبیله جذام بود. گروه‌هایی از چادرنشینان عرب ناحیه طرابلس در مغرب لیبی، در قرن هشتم از این قبیله بودند که نگهبانی کردن از راههای تجاری میان مصر و مدینه تا حدود غزّه بر عهده آنان بود.
[۱۷] ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۸.
این گروه همچنان در اراضی قدیم خود در کنار خلیج عقبه و دریای سرخ زندگی می‌کردند و گروه‌هایی از آنان در دوره خلافت مروان بن حکم اموی (حک: ۶۴ـ ۶۵) و پس از آن، به اندلس رفتند.
[۱۸] ابن عبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، ج۱، ص۳۶۷.
در قرن چهارم و پنجم، مناطق شَذُونه، تُدمیر و اشبیلیه (سویل) محل سکونت افراد قبیله جذام در اندلس بود.


صرف نظر از گزارش یعقوبی درباره انتساب طوایف یهودی بنی نضیر و بنی قریظه مدینه به قبیله جذام،
[۲۰] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۹.
[۲۱] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۵۲.
و اندک رواج مسیحیت در میان گروه‌هایی از قبیله جذام در ناحیه شام و مصر،
[۲۲] عبداللّه خورشید بری، القبائل العربیه فی مصرفی القرون الثلاثه الاولی للهجره، ج۱، ص۱۹۶.
اغلب اعضای این قبیله در دوره جاهلیت، سیاره مشتری
[۲۳] ابن صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، ج۱، ص۲۰۴.
و بُت اُقَیْصِر،
[۲۴] سید عبدالعزیز سالم، تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه، ج۱، ص۴۷۷.
از بت‌های معروف شام، را می‌پرستیدند. مردم قبیله جذام ــ به جز بعضی افراد آن همچون رِفاعه بن زید که پس از صلح حُدَیْبیه مسلمان شد ــ تا سال ششم هجرت مسلمان نشدند اما در این سال، طایفه بنی ضُبَیْب، که رفاعه بن زید از آنان بود، از طریق رفاعه مسلمان شدند. آن دسته از مردم جذام که از اتباع یا متحد دولت بیزانس بودند، در سال هشتم و سیزدهم در جنگ با مسلمانان شرکت کردند.
[۲۶] طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۷.
[۲۷] طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۸۹.
در غزوات مُؤْتَه/ موته و ذاتُ السَلاسِلْ در سال هشتم و غزوه تبوک در سال نهم نیز گروهی از جنگجویان جذام در مقابل مسلمانان قرار گرفتند.
[۳۰] طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۲.
اینان پس از فتح شام، در سال‌های چهاردهم و پانزدهم به اسلام پیوستند
[۳۱] طبری، تاریخ، ج۳، ص۵۷۰ ـ۵۷۱.
و در سال هجدهم در بقیه فتوحات مسلمانان در قیساریه و فلسطین شرکت نمودند.
[۳۲] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۱.



بعضی از طوایف جذام در آخرین سال‌های دوره جاهلیت، تحت تأثیر دولت بیزانس، تا حدی به تکامل اجتماعی رسیدند و حکومتی مخصوص خود برپا کردند. فَرْوَه بن عَمْروبن نافِرَه، در آغاز دعوت پیامبر اسلام، از سوی دولت بیزانس حاکم ناحیه مَعان اردن بود. وی پس از غزوه تبوک مسلمان شد و به همین سبب در سال‌های نخستین اسلام اسیر حارث بن ابی شمر (پادشاه غسانیانِ شام و عامل دولت بیزانس) گشت و در فلسطین اعدام شد.
[۳۳] ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۸.



قبیله جذام از طرفداران معاویه بن ابی سفیان بودند و در جنگ صِفّین شرکت کردند.
[۳۴] مسعودی، مروج، ج۳، ص۱۲۵.
رَوْحَبن زِنباع جُذامی در سال ۶۲ با هزار سپاهی، از فلسطین به کمک مسلم بن عُقْبه آمد تا او را در جنگ با عبداللّه بن زبیر یاری کند.
[۳۵] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۱.
ثابت بن نعیم جذامی در سال ۱۲۸ در اردن علیه مروان بن محمد (از خلفای اموی) قیام کرد اما مغلوب شد.
[۳۶] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۳۹.
در ۲۲۸ اَبوحَرْب یَمانی معروف به مُبَرْقَع، از سران قبیله جذام در فلسطین، شورش بزرگی برضد معتصم باللّه عباسی (حک: ۲۱۸ـ۲۲۷) بر پا کرد که در آغاز خلافت واثق باللّه (حک: ۲۲۷ـ۲۳۲) سرکوب شد.
[۳۷] یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۸۰.
[۳۸] ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص۳۳۷.



قبیله جذام در غرب اسلامی اهمیت و اعتبار بیشتری داشت. بزرگان جذام در شمال افریقا و اندلس مؤسس چند دولت اسلامی بودند و در بعضی دولت‌ها از بزرگان به شمار می‌آمدند. عربهای اندلس، ثَعْلَبَهبن سلامه جذامی را در ۱۲۴ و ثَوابَه بن سلامه جذامی را در ۱۲۸ به حکومت بر گزیدند. علاءبن مُغیث یَحْصَبی در ۱۴۶ علیه عبدالرحمان بن معاویه، مؤسس سلسله امویان اندلس، قیام کرد و کشته شد. پس از قتل او، سعید یَحْصَبی معروف به مطری، از بستگان علاء، در ۱۴۸ به خون خواهی او برخاست و کشته شد.
[۴۰] ابن خلدون، ج۴، ص۱۵۷.
دولتهای تجیبیان (۴۱۰ـ۵۳۶) و بنی هود (۶۲۰ـ ۶۶۸) و بنی مَرْدَنِیش و بنی اَفْطَس (۴۱۳ـ۴۸۷) در اندلس از این قبیله برخاسته بودند.
[۴۱] ابن خلدون، ج۴، تاریخ، ص۲۰۹ـ۲۱۰.
[۴۲] ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۲۱۲ـ ۲۱۵.
[۴۳] محمدابراهیم آیتی، آندلس، ج۱، ص۱۳۴ـ ۱۳۵.
[۴۴] محمدابراهیم آیتی، آندلس، ج۱، ص۱۴۱.
[۴۵] محمدابراهیم آیتی، آندلس، ج۱، ص۱۸۴ـ ۱۸۵.
عبدالعزیز بن وزیر (جَرَوی)، فرمانده شورشی مصر در دوره مأمون عباسی، از قبیله جذام بود.
[۴۶] احمدبن علی مقریزی، الخطط المقریزیه، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳.
به نوشته ابن خلدون در سده هشتم، افراد این قبیله در حوالی اَیْلَه/ ایلا (بندری در خلیج عقبه در دریای سرخ)، از ابتدای توابع حجاز تا اطراف یثرب و مَعان و حوالی معان، از سرزمین شام، پراکنده بودند.


از این قبیله دانشمندانی برخاسته‌اند که غالباً اهل اندلس بوده اند، از جمله: بکربن سَوادَهبن ثُمامه جذامی از تابعین و رجال حدیث سده دوم احمدبن داودبن یوسف جذامی (متوفی ۵۹۸)، طبیب و شارح ادب الکاتب ابن قتیبه و مقامات حریری
[۴۹] اسماعیل بغدادی، هدیه العارفین، ج ۱، ستون ۸۹.
محمدبن علی بن محمدبن فخار اَرْکُشی جذامی (متوفی ۷۲۳)، فقیه و لغت شناس اهل مالَقَه (مالاگای کنونی)، صاحب آثاری چون شرح مشکلات سیبویه و شرح قوانین الجَزْوَلیه و شرح الرساله است
[۵۰] عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، بغیه الوعاه فی طبقات اللغویین و النحاه، ج۱، ص۱۸۷ـ ۱۸۸.
و علی بن عبداللّه بن محمدبن محمدبن حسن جذامی مالِقی نُباهی (متوفی بعد از ۷۹۲) قاضی غَرناطه (گرانادا) و مؤلف کتاب تاریخ قضاه الاندلس.


(۱) محمدجابر آل صفا، تاریخ جبل عامل ، بیروت ۱۹۸۱؛
(۲) محمدابراهیم آیتی ، آندلس ، یا، تاریخ حکومت مسلمین در اروپا ، تهران ۱۳۴۰ ش ؛
(۳) ابن حائک ، صفة جزیرة العرب ، چاپ محمدبن علی أکوع ، صنعاء ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۴) ابن حجر عسقلانی ، تهذیب التهذیب ، حیدرآباد دکن ۱۳۲۵ـ۱۳۲۷؛
(۵) ابن حزم ، جمهرة انساب العرب ، چاپ عبدالسلام محمد هارون ، قاهره ( ۱۹۸۲ ) ؛
(۶) ابن خلدون ؛
(۷) ابن صاعد اندلسی ، التعریف بطبقات الامم : تاریخ جهانی علوم و دانشمندان تا قرن پنجم هجری ، چاپ غلامرضا جمشیدنژاد اول ، تهران ۱۳۷۶ ش ؛
(۸) ابن عبدالحکم ، کتاب فتوح مصر و اخبارها ، چاپ محمد حجیری ، بیروت ۱۴۱۶/۱۹۹۶؛
(۹) ابن هشام ، السیرة النبویة ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری ، و عبدالحفیظ شلبی ، ( بیروت ) : دارابن کثیر، ( بی تا. ) ؛
(۱۰) اصطخری ؛
(۱۱) عبداللّه خورشید بری ، القبائل العربیة فی مصرفی القرون الثلاثة الاولی للهجرة ، ( قاهره ) ۱۹۹۲؛
(۱۲) اسماعیل بغدادی ، هدیة العارفین ، ج ۱، در حاجی خلیفه ، ج ۵؛
(۱۳) بلاذری (بیروت )؛
(۱۴) خیرالدین زرکلی ، الاعلام ، بیروت ۱۹۹۹؛
(۱۵) سید عبدالعزیز سالم ، تاریخ العرب فی عصر الجاهلیة ، ( اسکندریه ) ۱۹۸۸؛
(۱۶) سمعانی ؛
(۱۷) عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی ، بغیة الوعاة فی طبقات اللغویین و النحاة ، چاپ محمد ابوالفضل ابراهیم ، قاهره ۱۳۸۴؛
(۱۸) عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری ، منتهی الارب فی لغة العرب ، چاپ سنگی تهران ۱۲۹۷ـ ۱۲۹۸، چاپ افست ۱۳۷۷؛
(۱۹) طبری ، تاریخ (بیروت )؛
(۲۰) احمدبن علی قلقشندی ، صبح الاعشی فی صناعة الانشا ، قاهره ۱۳۳۱ـ ۱۳۳۸/۱۹۱۳ـ۱۹۲۰، چاپ افست ۱۹۶۳؛
(۲۱) احمدبن علی قلقشندی، نهایة الارب فی معرفة انساب العرب ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۴؛
(۲۲) مسعودی ، مروج (بیروت )؛
(۲۳) احمدبن محمد مقری ، ازهار الریاض فی اخبار عیاض ، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری ، و عبدالحفیظ شلبی ، قاهره ، ج ۲، ۱۳۵۹/۱۹۴۰؛
(۲۴) احمدبن علی مقریزی ، کتاب المواعظ و الاعتبار بذکر الخطط و الا´ثار، المعروف بالخطط المقریزیة ، بولاق ۱۲۷۰، چاپ افست قاهره ( بی تا. ) ؛
(۲۵) محمدبن عمر واقدی ، کتاب المغازی للواقدی ، چاپ مارسدن جونز، لندن ۱۹۶۶؛
(۲۶) احمد وصفی زکریا، عشائرالشام ، دمشق ۱۴۰۳/۱۹۸۳؛
(۲۷) یعقوبی ، البلدان ،
(۲۸) یعقوبی، تاریخ؛


۱. احمدبن علی قلقشندی، نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۲۰۵.    
۲. عبدالرحیم بن عبدالکریم صفی پوری، منتهی الارب فی لغه العرب، ذیل «جذم».
۳. ابن هشام، السیره النبویه، ج۱، ص۱۳ـ۱۴.
۴. سمعانی، ج۲، ص۳۳.
۵. طبری، تاریخ، ج۲، ص۲۶۳.
۶. یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۱۶۸.    
۷. ابن حائک، صفه جزیره العرب، ج۱، ص۲۴۳ـ۲۴۴.
۸. مسعودی، مروج، ج۲، ص۲۴۹.
۹. اصطخری، المسالک والممالک، ج۱، ص۲۳.    
۱۰. احمد وصفی زکریا، عشائرالشام، ج۱، ص۶۹.
۱۱. یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۱۶۷.    
۱۲. محمدجابر آل صفا، تاریخ جبل عامل، ج۱، ص۲۷.
۱۳. بلاذری، ج۱، ص۲۹۸ـ ۳۰۸.
۱۴. احمدبن علی قلقشندی، صبح الاعشی فی صناعه الانشا، ج۱، ص۳۳۱.
۱۵. احمدبن علی قلقشندی، نهایه الارب فی معرفه انساب العرب، ج۱، ص۲۰۶.    
۱۶. یعقوبی، البلدان، ج۱، ص۱۸۱.    
۱۷. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۸.
۱۸. ابن عبدالحکم، کتاب فتوح مصر و اخبارها، ج۱، ص۳۶۷.
۱۹. ابن حزم، جمهره انساب العرب، ج۱، ص۴۲۱.    
۲۰. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۹.
۲۱. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۵۲.
۲۲. عبداللّه خورشید بری، القبائل العربیه فی مصرفی القرون الثلاثه الاولی للهجره، ج۱، ص۱۹۶.
۲۳. ابن صاعد اندلسی، التعریف بطبقات الامم، ج۱، ص۲۰۴.
۲۴. سید عبدالعزیز سالم، تاریخ العرب فی عصر الجاهلیه، ج۱، ص۴۷۷.
۲۵. محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی، ج۲، ص۵۵۷ ۵۵۸.    
۲۶. طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۷.
۲۷. طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۸۹.
۲۸. محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی، ج۲، ص۷۶۰.    
۲۹. محمدبن عمر واقدی، کتاب المغازی للواقدی، ج۳، ص۹۹۰.    
۳۰. طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۲.
۳۱. طبری، تاریخ، ج۳، ص۵۷۰ ـ۵۷۱.
۳۲. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۱۵۱.
۳۳. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۳۰۸.
۳۴. مسعودی، مروج، ج۳، ص۱۲۵.
۳۵. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۲۵۱.
۳۶. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۳۳۹.
۳۷. یعقوبی، تاریخ، ج۲، ص۴۸۰.
۳۸. ابن خلدون، تاریخ، ج۳، ص۳۳۷.
۳۹. ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۱۲۲.    
۴۰. ابن خلدون، ج۴، ص۱۵۷.
۴۱. ابن خلدون، ج۴، تاریخ، ص۲۰۹ـ۲۱۰.
۴۲. ابن خلدون، تاریخ، ج۴، ص۲۱۲ـ ۲۱۵.
۴۳. محمدابراهیم آیتی، آندلس، ج۱، ص۱۳۴ـ ۱۳۵.
۴۴. محمدابراهیم آیتی، آندلس، ج۱، ص۱۴۱.
۴۵. محمدابراهیم آیتی، آندلس، ج۱، ص۱۸۴ـ ۱۸۵.
۴۶. احمدبن علی مقریزی، الخطط المقریزیه، ج۱، ص۱۷۲ـ۱۷۳.
۴۷. ابن خلدون، تاریخ، ج۲، ص۲۲۴.    
۴۸. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۴۸۳ ۴۸۴.    
۴۹. اسماعیل بغدادی، هدیه العارفین، ج ۱، ستون ۸۹.
۵۰. عبدالرحمان بن ابی بکر سیوطی، بغیه الوعاه فی طبقات اللغویین و النحاه، ج۱، ص۱۸۷ـ ۱۸۸.
۵۱. احمدبن محمد مقری، ازهار الریاض فی اخبار عیاض، ج۲، ص۵.    
۵۲. خیرالدین زرکلی، الاعلام، ج۴، ص۳۰۶.    



دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جُذام (۲)»، شماره۴۵۳۳.    



جعبه ابزار