• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

مباهله‌

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



در روز مباهله بنا بود مسلمانان و مسیحیان نجران یکدیگر را نفرین کنند، تا خدا آن طرف را که دروغگوست، عذاب کند.
در سوره آل عمران آیه ۶۱ آمده است: «فَمَنْ حَآجَّكَ فِيهِ مِن بَعْدِ مَا جَاءكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْاْ نَدْعُ أَبْنَاءنَا وَأَبْنَاءكُمْ وَنِسَاءنَا وَنِسَاءكُمْ وَأَنفُسَنَا وأَنفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَل لَّعْنَةَ اللّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ»
«هر گاه بعد از علم و دانشى که (درباره مسیح) به تو رسیده، (باز) کسانى با تو به محاجّه و ستیز برخیزند، به آنها بگو: بیایید ما فرزندان خود را دعوت کنیم، شما هم فرزندان خود را؛ ما زنان خویش را دعوت نماییم، شما هم زنان خود را ما از نفوس خود دعوت کنیم، شما هم از نفوس خود؛ آن گاه مباهله کنیم؛ و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار دهیم.»



در معنای ابتهال دو نظر است:
۱) یکدیگر را لعن کردن که میان دو نفر رخ می‌دهد.
۲) نفرین براى هلاک کسى.
[۳] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج۲، ص ۷۶۲ تا ۷۶۱.

دراین آیه،«مباهله» به معنى نفرین کردن دو نفر به همدیگر است. به این صورت که وقتى استدلالات منطقى سودى نداشت، افرادى که با هم درباره یک مسأله مهم دینى گفتگو دارند، در یک جا جمع مى‌شوند و به درگاه خدا تضرع مى‌کنند و از او مى‌خواهند که دروغگو را رسوا سازد و مجازات کند.
[۴] . مکارم شیرازی،ناصر، پیام قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ج۹، ص ۲۴۲.

مباهله در لغت به معنی ملاعنه و نفرین متقابل می‌باشد. و در اصطلاح به این معناست که «دو تن یا دو گروه بر علیه یکدیگر دعای بد کنند. پس هر کدام ظالم باشد حق تعالی وی را رسوا گرداند و نقمت و عذاب خود را بر وی فرستد و ذریه او را مستاصل کند و هلاک گرداند».
[۶] بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۹۵، پاورقی به قلم مترجم به نقل از ابن هشام.

در حدیثی از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) روایت شده که حضرت فرمود:
«خداوند عزوجل به من خبر داده که پس از مباهله عذاب بر گروه باطل نازل می‌شود و حق را از باطل مشخص می‌سازد».

از روایاتی که درمنابع اسلامی نقل شده است، استفاده می‌شود که مباهله اختصاص به زمان رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)ندارد و در تمامی زمان‌ها قابل اجرا است. در حدیثی از امام صادق (علیه‌السّلام) نقل شده که ایشان فرمود: اگر سخنان حق شما را مخالفان نپذیرفتند، آن‌ها را به مباهله دعوت کنید.


لعن و لعنت یعنی طرد نمودن ودور ساختن ازروى خشم. لعن از سوی خدادر آخرت به معنی عقوبت است و در دنیا، انقطاع از قبول رحمت و توفیق الهی است و لعن از سوى انسان، نفرینى است بر دیگران.
[۹] . راغب اصفهانی،حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دار العلم الدار الشامیة، ص۷۴۱.




در سال دهم هجرى، افرادى از سوى رسول خدا صلوات الله علیه مأمور تبلیغ اسلام در منطقه نجران از بلاد یمن شدند. مسیحیانِ نجران نیز افرادی را مانند سید و عاقب و اباحارثه، به نمایندگى از سوى خود براى گفتگو با پیامبر اسلام به مدینه گسیل داشتند.
[۱۰] . قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، ج۲، ص ۷۶.

گروه نجران وارد مدینه شده و با پیامبر صلوات الله علیه دیدار کردند. آنها گفتند: اى محمد، آیا تو صاحب و سرور ما را مى‌شناسى؟
پیامبرفرمودند: «سرور شما کیست»؟
گفتند: عیسى بن مریم.
پیامبر صلوات الله علیه فرمودند:«او عبد و رسول خدااست.
گفتند: به ما نشان بده کسى را که خدا مانند او آفریده باشد در آنچه دیده و شنیده‌اى... .
جبرئیل بر پیامبرصلوات الله علیه این آیه را نازل فرمود:«إِنّ مثل عیسى‌ عنداللَّه کمثلِ آم خلقه من ترابٍ ثمّ قال له کن فیکون؛ مثل عیسی(علیه السلام) در نزد خدا، همچون آدم (علیه السلام)است که او را از خاک آفرید، و سپس به او فرمود: موجود باش. او هم فوراً موجود شد.» بنابراین، ولادت مسیح بدون پدر، هرگز دلیل بر الوهيّت او نیست.
آنان از پذیرفتن حقیقت سر باز زدند و لجاجت ورزیدند.

۳.۱ - داستان مباهله

داستان مباهله پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)با مسیحیان نجران: (نجران بلده کوچکی است میان عدن و حضر موت در ناحیه کوهستانی، )
[۱۳] کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۱۰۳۶.

این داستان در برخی از منابع تاریخی و بسیاری از منابع تفسیری شیعه و اهل سنت ذکر شده است. در سال‌های پایانی حیات رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آوازه اسلام به تمامی نقاط دنیای آن روز رسیده بود رسول گرامی اسلام با ارسال نامه به سران کشورها و مناطق مختلف، سعی داشت دین اسلام را گسترش دهد. یکی از نامه‌هایی که رسول مکرم اسلام به مناطق مختلف و سران کشورها نوشت، نامه‌ای است که در سال دهم هجری
[۱۴] کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۱۰۳۶.
برای نصارای نجران ارسال کرد. در این نامه آمده است:
«... من شما را از پرستش بندگان به پرستش خدا و از سرپرستی بندگان به سرپرستی خدا دعوت می‌کنم. اگر امتناع کردید، باید جزیه بپردازید و گرنه شما را به جنگ بخوانم»
[۱۵] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، ج۱، ص۴۵۲.


برخی قائلند آیه ۶۴ سوره آل عمران نیز بخشی از این نامه می‌باشد. در این آیه خداوند متعال می‌فرماید:
«بگو‌ای اهل کتاب بیائید به سخنی که میان ما و شما مشترک است که جز خداوند یگانه را نپرستیم و چیزی را شریک او قرار ندهیم و بعضی از ما بعضی دیگر را، غیر از خداوند یگانه به خدایی نپذیرند. هرگاه (از این دعوت) سر برتابند، بگوئید گواه باشید که ما مسلمانیم.»
مسیحیان نجران پس از دریافت نامه به مشورت پرداختند و تصمیم گرفتند؛ هیئتی از بزرگانشان را به مدینه اعزام کنند تا با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وارد مذاکره و بحث شوند. ابن هشام می‌نویسد:
«هیاتی از نصاری نجران مرکب از ۶۰ نفر برای دیدار پیامبر و مذاکره با آن حضرت وارد مدینه شدند. در میان ایشان، ۱۴ نفر و در میان ۱۴ نفر، ۳ نفر بودند که سمت ریاست و بزرگی بر سایرین داشتند. و مورد احترام مسیحیان آن زمان بودند. یکی ملقب بود به «عاقب» که در آن زمان نامش «عبدالمسیح» بود. دیگری ملقب بود به «سید» و نام او «ایهم» بود. و سومی «اسقف» بود و نامش «ابو حارثه بن علقمه»
[۱۸] حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۰.


ابن سعد در باب نحوه ورود این هیات به مدینه و برخورد پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) با آن‌ها می‌نویسد:
«مسیحیان در حالی که جامه‌های نقش دار و گران قیمت و حریر یمنی پوشیده بودند، وارد مسجد شدند و به سوی مشرق نماز گزاردند. پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مسلمانان فرمود: آزادشان بگذارید. سپس آن‌ها با همان لباس‌ها نزد پیامبر آمدند. پیامبر آنان را نپذیرفت... روز بعد در جامه رهبانان آمدند و سلام کردند. پیامبر جواب داد و ایشان را به اسلام دعوت نمود. آن‌ها نپذیرفتند و گفتگو و بحث بسیاری شد».
[۱۹] واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۳۴۶.



مسیحیان در حقانیت دین خود با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)به مجادله نشستند.
[۲۰] ابن خلدون، عبدالرحمان، تاریخ ابن خلدون، ص۴۶۱.
مسیحیان نجران می‌گفتند: عیسی (علیه‌السّلام) خداست و گروهی او را پسر خدا می‌دانستند و دسته سوم، قائل به تثلیث «یعنی به سه خدا قائل بودند؛ پدر، پسر، روح القدس»
[۲۱] حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله ، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۲.
ابن هشام می‌نویسد:

«مسیحیان به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)گفتند: اگر عیسی (علیه‌السّلام) پسر خدا نیست پس پدرش کیست؟. .. آیات قرآنی نازل شد و خلقت او را همانند خلقت آدم ابوالبشر معرفی کرد».
[۲۲] حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۳.


مجادله و بحث بین مسیحیان نجران و پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)ادامه یافت. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)با ادله‌ای روشن و براهینی قاطع گفتارهای باطل آنان را رد می‌کرد و به سؤالات آن‌ها پاسخ می‌گفت. اما مسیحیان هم چنان حق را انکار می‌کردند و بر عقاید باطل خویش اصرار می‌ورزیدند. در این هنگام آیه ۶۱ سوره آل عمران نازل شد
[۲۳] سیوطی، جلال الدین، الدر المنشور، ج۲، ص۳۸.
و مسیحیان نجران به مباهله دعوت شدند. در این آیه آمده است:

«فمن حآجک فیه من بعد ما جاءک من العلم فقل تعالوا ندع ابناءنا وابناءکم ونساءنا ونساءکم وانفسنا وانفسکم ثم نبتهل فنجعل لعنة الله علی الکاذبین» (آل عمران/۶۱)
«هرگاه بعد از علم و دانشی که (درباره مسیح) به تو رسیده (باز) کسانی با تو به محاجه و ستیز برخیزند به آن‌ها بگو: بیائید ما فرزندان خود را دعوت می‌کنیم، شما هم فرزندان خود را، ما زنان خویش را دعوت می‌کنیم، شما زنان خود را، ما از نفوس خود دعوت می‌کنیم، شما هم از نفوس خود. آنگاه مباهله می‌کنیم و لعنت خدا را بر دروغگویان قرار می‌دهیم».


آیه ی مباهله نازل شد و خطاب به پیامبر صلوات الله علیه فرمود: به کسانى که با تو محاجّه و جدال کرده و از قبول حقّ، شانه خالى مى‌کنند، بگو: بیایید با فراخواندن فرزندان و زنان و خودمان(انفس)، خدا را بخوانیم و با حالت تضرّع و ابتهال بر دروغگویان نفرین کنیم و هر نفرینى که دامن گروه مقابل را گرفت، معلوم مى‌شود که راه او باطل است و با این وسیله به این گفتگو و جدال پایان دهیم.


هنگامى که نمایندگان مسیحیان نجران، پیشنهاد مباهله را از رسول اکرم صلوات الله علیه شنیدند، به یکدیگر نگاه کرده و متحيّر ماندند. آنان مهلت خواستند تا در این باره فکر و اندیشه و مشورت کنند.
[۲۵] .قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن،، ج۲،ص۷۶.
مسیحیان وقتی به بزرگان خود مراجعه کردند و از آنها مشورت خواستند، اسقف آنان گفت: فردا بنگرید اگر محمد(صلوات الله علیه) با اهل و فرزند خود آمد، از مباهله بپرهیزید و اگر با اصحاب خویش آمد، پس مباهله کنید که کارى از او ساخته نیست.
[۲۶] . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج‌۲، ص۷۶۲.



طبق آیه مباهله، پیامبر باید فرزندان و زنان خود و کسانی را که مانند نفس خویش باشند به همراه خود می‌آورد و اینان کسانی نبودند جز حسن بن علی علیه السلام و حسین بن علی علیه السلام و فاطمه زهرا سلام الله علیها و علی بن ابی طالب علیه السلام.


فردا صبح پیامبر گرامی برای مباهله آمد در حالى که دست حضرت علی علیه السلام را گرفته بود و حضرت حسن علیه السلام و حضرت حسین علیه السلام در جلوی ایشان می رفتند و حضرت فاطمه سلام الله علیها در پشت سر ایشان می رفت. مسیحیان نیز آمدند در حالی که اسقف در جلویشان بود. وقتی آنها، نبی اکرم را با این افراد دیدند، درخواست کردند که همراهان پیامبر معرفى شوند. به آنها گفته شد: «هذا ابن عمه و زوج ابنته و أحب الخلق إلیه و هذان ابنا بنته من علی و هذه الجاریة بنته فاطمة أعز الناس علیه و أقربهم إلى قلبه؛
[۲۸] . محمد بن محمد بن نعمان(شیخ مفید)، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، قم، ج‌۱، ص ۱۶۸.
این پسر عم و داماد پیامبر و محبوب ترین مردم در نزد وی است و این دو پسر، نوه دخترى پیامبر و از صلب على علیه السلام هستند و این زن، فاطمه دختر وی است و عزیزترین مردم است نزد پیامبر.»
با فرا رسیدن روز مباهله رسول گرامی اسلام در حالی که دست امام حسن و امام حسین (علیهما السلام) را در دست داشت، به همراه حضرت علی علیه‌السّلام و فاطمه زهرا(سلام‌الله‌علیهم) به محل مباهله آمدند. سران نجران از مشاهده این صحنه به وحشت افتادند. یکی از آن‌ها به همراهان خود گفت: به خدا سوگند من چهره‌هایی را می‌بینم که اگر از خدا بخواهند کوهی را جابجا کند، چنین خواهد کرد. یکی از ایشان به ابوحارثه گفت: برای مباهله نزدیک برو. او گفت: من همانا مردی استوار و جدی برای مباهله می‌بینم و به راستی بیم دارم که راستگو باشد و اگر راستگو باشد یک سال نگذرد که یک نفر مسیحی در دنیا نماند».
[۳۱] یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، ص۴۵۱.

مسیحیان از مباهله منصرف شدند و موافقت کردند که با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) صلح کنند و جزیه بپردازند. صلح نامه‌ای نوشته شد و مقرر گردید مسیحیان همه ساله تعداد ۲۰۰۰ جامه به عنوان جزیه بپردازند و در این صورت مسیحیان نجران و وابستگان ایشان در پناه خدا و رسولش اهل ذمه خواهند بود، جان و آئین و اموال و زمین‌های ایشان محفوظ خواهد بود.
[۳۳] واقدی، محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۳۴۶.
سپس مسیحیان از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواستند تا با آنان حاکمی فرستد تا میان ایشان حکومت(داوری) کند. پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)«ابو عبیده جراح» را فرستاد.
[۳۴] ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ص۴۶۱.
[۳۵] حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۱.
چندی بعد "عاقب و سید" به مدینه آمدند و اسلام آوردند.
[۳۶] حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۱.

دستور الهی مباهله به منظور روشن شدن حقیقت، و آشکار شدن گروه حق و باطل از طرف خداوند متعال تشریع شده است. مباهله میان مسیحیان نجران و رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، حقانیت دین اسلام را آشکار ساخت. مسیحیان نجران چون به این حقانیت پی بردند، حاضر به مباهله نشدند. علاوه بر این با نزول آیه مباهله بار دیگر یکی از فضائل اهل بیت (علیهم‌السّلام) از زبان قرآن بیان شد و جایگاه عالی خاندان عصمت و طهارت به بشریت معرفی شد.


سپس پیامبر صلوات الله علیه پیش رفت و بر دو زانو نشست. ابا حارثه اسقف آنها گفت: به خدا قسم این مرد مثل انبیا نشسته است؛ پس به مباهله تن در ندادند. یکی از بزرگان نصاری گفت: اى ابا حارثه! جلو برو و مباهله کن. ابا حارثه گفت: به خدا قسم که مباهله نمی‌کنم؛ زیرااو را بر مباهله پرجرأت می‌بینم و می‌ترسم که راستگو باشد که در این صورت به خدا، هیچ نیرویى براى ما نباشد. چهره‌هایى مى‌بینم که اگر از خدا بخواهند که کوه‌ها را از جاى بکند، حتماَ خواهد کند. با او مباهله نکنید که هلاک خواهید شد و در همه جهان یک نصرانی زنده نخواهد ماند.


سپس اسقف به پیغمبرصلوات الله علیه گفت: اى اباالقاسم ما مباهله نمی‌کنیم؛ لکن به مصالحه حاضریم. با ما مصالحه کن. پیامبرصلوات الله علیه با آنها به دو هزار حلّه هر حلّه‌اى به قیمت چهل درهم مصالحه کرد و این که سى زره و سى نیزه و سى اسب عاریه دهند که اگر در یمن آشوبى و جنگى پیش آمد، مسلمین بکار برند و رسول خداصلوات الله علیه ضمانت فرمود که عاریه‌ها را سالم به آنها برگرداند و این قرارداد را مکتوب کردند. نقل است این واقعه سبب شد پس از مدتی دو تن از بزرگان مسیحیت به نام سید و عاقب، مسلمان شوند و ایمان بیاورند.
[۳۷] .طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج۲، ص۷۶۳ تا ۷۶۲.



مباهله، در ماه ذی الحجّه و محل آن در روزگار پیامبر صلوات الله علیهدر بیرون شهر مدینه بوده که اکنون داخل شهر قرار گرفته و در آن محل، مسجدى به نام «مسجد الإجابة» ساخته شده است. فاصله‌ى این مسجد تا «مسجد النّبی» تقریباً دو کیلومتر است .
[۳۸] .قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، ج۲، ص۷۷.

زمان وقوع این مباهله را ۲۴ ذی الحجه الحرام،
[۳۹] کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۱۰۳۶.
سال دهم هجری ذکر شده است. و مکان مباهله، جایی است که اکنون به عنوان «مسجد الاجابه» در شهر مدینه و در نزدیکی بقیع مشهور است. مسیحیان نجران پس از آنکه با پیشنهاد مباهله مواجه شدند، ابتدا با آغوش باز پذیرفتند. یکی از آن‌ها گفت:
«ای ابوالقاسم انصاف دادی، زیرا مباهله آیتی است که میان ما و شما را فیصله می‌دهد». و وعده کردند که مباهله را روز بعد انجام دهند»
[۴۴] خرگوشی، واعظ، شرف النبی، ص۱۴۴.



در آیه شریفه از اهل بیت تعبیر به «انفس» و «نساء» و «ابناء» شده است؛ یعنى از میان همه مردان و زنان و فرزندان، فقط این بزرگواران به این تعابیر خوانده شده‌اند و این از مناقب ارزشمند برای آنان است؛ به خاطر همین، حضرت على علیه السلام در روز تعیین جانشین برای خلیفه دوم، با این منقبت، بر اهل شورى استدلال کرد که: «شما را سوگند مى‌دهم به خدا که هیچ کدام از شما به رسول در نسب نزدیک تر از من هست و غیر از من کسى دیگر در میان شما هست که اولاد او، اولاد رسول اللَّه و نساء او، نساء رسول اللَّه باشد»؟ گفتند: نه هیچ کدام از ما این منزلت ندارد .
[۴۵] . میر حامد حسین، عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، کتابخانه عمومی امام امیر المؤمنین علیه السلام، اصفهان، ج‌۱۷، ص ۷۴۶.

این واقعه، فضیلتی برای اهل بیت (علیهم السلام) است؛ به طوری که صحابه به این فضیلت، غبطه می خوردند. در کتاب صحیح مسلم از سعد بن ابی وقاص نقل شده است که معاویة بن ابی سفیان به سعد گفت: «چرا ابوتراب (على بن ابی طالب)علیه السلام را سبّ و دشنام نمى‌دهى»؟ گفت: به خاطر آن است که سه خصلت از رسول خدا صلوات الله علیه در شأن على شنیدم که با توجه به آنها، هیچ گاه به سبّ و دشنام آن حضرت، اقدام نمى‌کنم و اگر یکى از آنها براى من باشد، بهتر از تعداد زیادى شتران سرخ مو
[۴۶] . این حیوان از گرانبهاترین سرمایه هاى عرب محسوب مى شد.
است:
۱)وقتى پیامبر صلوات الله علیه به بعضى از غزوات می‌رفت، حضرت على علیه السلام را به جانشینى خود، در مدینه باقى می‌گذاشت. حضرت على علیه السلام عرض کرد:«یا رسول الله! مرا به خلافت بر زنان و کودکان موظّف مى‌دارى»؟ رسول خدا فرمود:«أما ترضى أن تکون منی بمنزلة هارون من موسى إلا أنه لا نبوة بعدی؛ آیا خرسند نیستى از این که منزلت تو نسبت به من، همانند منزلت هارون به موسی (علیه السلام)باشد؛ با این تفاوت که پس از من پیغمبرى مبعوث نمى‌شود»
۲)در روز جنگ خیبر، از رسول خدا شنیدم که مى‌فرمود: «لأعطین الرایة رجلا یحبّ اللّه و رسوله ویحبه اللّه ورسوله»؛ پرچم اسلام را به دست کسى به اهتزاز مى‌آورم که خدا و رسول را دوست مى‌دارد و خدا و رسول هم، او را دوست مى‌دارند»! از شنیدن این سخن همه ما در انتظار چنان عطيّه‌اى بودیم و دست‌ها از آستین بیرون آوردیم تا پرچم اسلام را در اختیار بگیریم، همان زمان رسول خدا صلوات الله علیه فرمود:«على را به حضورم بیاورید» على علیه السلام را در حالى به حضور حضرت رسول اکرم دعوت کردند که حضرتش به درد چشم دچار بود، رسول خدا آب دهان مبارک خود را به چشم حضرت على مالید، دیدگانش شفا یافت و پرچم اسلام را به دست او سپرد و از برکت وجود حضرت على علیه السلام ، فتح و پیروزى نصیب اسلام شد.
۳).هنگامى که آیه مباهله نازل شد،رسول خدا صلوات الله علیه، حضرت على علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها و امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام را به حضور طلبید و فرمود:«اللهم هولاء اهلى ؛ بار پروردگارا! اینان اهل بیت من هستند»
[۴۷] . مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، دار الفکر، ج۷، ص ۱۲۱ تا ۱۲۰.



ازداستان مباهله می توان پیام های زیر را به دست آورد:
۱)اگر انسان ایمان به هدف داشته باشد، حاضر است خود و نزدیک‌ ترین بستگانش را در معرض خطر قرار دهد. «من بعد ما جاءک من العلمِ»
۲)آخرین برگ برنده و سلاح برنده مؤمن، دعاست.«فقل تعاوا ندع»
۳)در مجالس دعا، کودکان را نیز با خود ببریم. «أَبناءنا»
۴)استمداد از غیب، پس از بکارگیرى توانایى‌هاى عادّى است.«نبتهِل»
۵)در دعا، حالات اهل دعا مهم است، نه تعداد آنها. گروه مباهله کننده پنج نفر بیشتر نبودند.«أَبْناءَنا»، «نِساءَنا»، «أَنْفُسَنا».
۶)زن و مرد در صحنه‌هاى مختلف دینى، در کنار همدیگر مطرحند.«نساءنا»
۷)علىّ بن ابى طالب، جان رسول اللَّه است.«أَنفسنا»
۸)اهل بیت پیامبر، مستجاب الدعوة هستند.«أَبناءنا»، «نساءنا»، «أَنفسنا»
۹)فرزند دخترى، همچون فرزند پسرى، فرزند خود انسان است.«أَبنائنا»، بنا براین امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام فرزندان پیامبرند.
[۴۸] .قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن،ج۲، ص۷۸.



۱. آل عمران(سوره۳)،آیه۶۱    
۲. آل عمران(سوره۳)،آیه۶۱.    
۳. . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج۲، ص ۷۶۲ تا ۷۶۱.
۴. . مکارم شیرازی،ناصر، پیام قرآن، دارالکتب الاسلامیه، ج۹، ص ۲۴۲.
۵. ابن منظور، محمد بن مکر، لسان العرب، ج۱۱، ص۷۲.    
۶. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ترجمه محمد توکل، ص۹۵، پاورقی به قلم مترجم به نقل از ابن هشام.
۷. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۱، ص۱۶۷.    
۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲، ص۵۸۹.    
۹. . راغب اصفهانی،حسین بن محمد، المفردات فی غریب القرآن، دار العلم الدار الشامیة، ص۷۴۱.
۱۰. . قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، ج۲، ص ۷۶.
۱۱. آل عمران(سوره ۳)،آیه ۵۹.    
۱۲. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، مؤسسه طبع و نشر، ج۱، ص ۱۵۶-۱۵۵.    
۱۳. کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۱۰۳۶.
۱۴. کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۱۰۳۶.
۱۵. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، ج۱، ص۴۵۲.
۱۶. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۲، ص۴۹۷.    
۱۷. آل عمران/سوره۳، آیه۶۴.    
۱۸. حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۰.
۱۹. واقدی، محمد بن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۳۴۶.
۲۰. ابن خلدون، عبدالرحمان، تاریخ ابن خلدون، ص۴۶۱.
۲۱. حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله ، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۲.
۲۲. حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۳.
۲۳. سیوطی، جلال الدین، الدر المنشور، ج۲، ص۳۸.
۲۴. آل عمران/سوره۳، آیه۶۱.    
۲۵. .قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن،، ج۲،ص۷۶.
۲۶. . طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج‌۲، ص۷۶۲.
۲۷. حاکم حسکانی، شواهد التنزیل لقواعد التفضیل، مؤسسه طبع و نشر، ج۱، ص ۱۵۷.    
۲۸. . محمد بن محمد بن نعمان(شیخ مفید)، الإرشاد فی معرفة حجج الله على العباد، کنگره شیخ مفید، قم، ج‌۱، ص ۱۶۸.
۲۹. المقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۹۵.    
۳۰. المقریزی، احمد بن علی، امتاع الاسماع، ج۲، ص۹۵.    
۳۱. یعقوبی، ابن واضح، تاریخ یعقوبی، ترجمه محمدابراهیم آیتی، ص۴۵۱.
۳۲. مفید، محمد بن محمد بن نعمان، الارشاد، ج۱، ص۱۶۸.    
۳۳. واقدی، محمدبن سعد، الطبقات الکبری، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، ج۱، ص۳۴۶.
۳۴. ابن خلدون، عبدالرحمن، تاریخ ابن خلدون، ص۴۶۱.
۳۵. حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۱.
۳۶. حمیری، ابن هشام، سیرة رسول الله، ترجمه سید هاشم رسولی محلاتی، ج۱، ص۳۸۱.
۳۷. .طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، انتشارات ناصرخسرو، ج۲، ص۷۶۳ تا ۷۶۲.
۳۸. .قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن، ج۲، ص۷۷.
۳۹. کوفی، احمد بن اعثم، الفتوح، ترجمه محمد بن احمد مستوفی هروی، ص۱۰۳۶.
۴۰. احمدی میانجی، علی، مکاتیب الرسول، ج۲، ص۴۹۷.    
۴۱. طوسی، محمدحسن، مصباح المجتهد، ص۷۶۴.    
۴۲. لنکرانی، فاضل، مناسک حج، ص۲۴۲.    
۴۳. ثمالی، ابوحمزه، تفسیر ابی حمزه ثمالی، ص۱۳۴.    
۴۴. خرگوشی، واعظ، شرف النبی، ص۱۴۴.
۴۵. . میر حامد حسین، عبقات الانوار فى امامة الائمة الاطهار، کتابخانه عمومی امام امیر المؤمنین علیه السلام، اصفهان، ج‌۱۷، ص ۷۴۶.
۴۶. . این حیوان از گرانبهاترین سرمایه هاى عرب محسوب مى شد.
۴۷. . مسلم بن حجاج نیشابوری، صحیح مسلم، دار الفکر، ج۷، ص ۱۲۱ تا ۱۲۰.
۴۸. .قرائتی، محسن، تفسیر نور، مرکز فرهنگی درسهائی از قرآن،ج۲، ص۷۸.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«مباهله»،تاریخ باربینی۹۵/۱/۱۷.    
سایت پژوهه، برگرفته از مقاله«مباهله»،تاریخ باربینی۹۵/۱/۱۷.    



جعبه ابزار