• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

معاهده پیامبر با امرای محلی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در طول زندگی خویش با افراد و قبیله‌های مختلفی پیمان بسته، و به آنان امان داده، در صورتی که آنها به پیمان خود وفادار باشند، و امان نامه‌هایی برای آنها فرستاده که در این نوشتار به آنها پرداخته شده است.



در سال نهم هجری سه نفر از بزرگان طائفه بنی‌بکاء از قبیله‌ی بنی‌عامر بن صعصعه (در وفد بنی‌بکاء) به نام‌های معاویة بن ثور و بشیر بن معاویه و فجیع بن عبدالله نزد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رفته تا پیرامون مسئله هم‌پیمانی، با ایشان به گفتگو بپردازند. رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از آنان به گرمی‌ استقبال کرده، در خانه‌ای منزل دادند و ضمن پذیرایی از ایشان هدایایی را به آنان تقدیم کردند و سپس به همراه نامه‌ای راهی دیار خود کردند؛ در این نامه آمده:
«از محمد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای فجیع و کسانی که او را تبعیت کنند و ایمان آورند؛ آنان تا هنگامی‌که نماز بر پا دارند و زکات بپردازند و حق خدا و رسولش را از غنیمت‌ها پرداخت کنند و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و یارانش را یاری و بر اسلام خود گواهی دهند و از مشرکان دوری جویند، در امان خدا و محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) قرار دارند.»


در صفر سال دوم هجری و در یازدهمین ماه هجرت، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در ابواء پیمانی را با بنی‌ضمرة بن بکرة بن کنانه به امضاء رساندند که بر اساس آن، دو طرف متعهد شدند که علیه یکدیگر نیرو فراهم نیاورند و کسی را نیز بر این منظور یاری ندهند. سپس بین آن‌ها و رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مکتوبی نوشته شد، بدین قرار: «همانا ایشان (بنی‌ضمره) بر جان‌ها و مال‌هایشان در امانند. هر کس به ایشان ستم کند، مسلمانان آنان را یاری دهند، همچنین بر آن‌هاست که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را یاری دهند. این پیمان تا زمانی که دریایی است که پشمی‌ را خیس کند (کنایه از دائمی‌بودن این پیمان) پا بر جاست؛ مگر آن که آنان (بنی‌ضمره) با دین خدا به محاربه برخیزند. زمانی که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنان را به یاری بطلبد ذمه خدا و پیامبرش بر آن‌هاست تا اجابتش کنند. بدرستی که به خاطر نیکان و پرهیزگارانشان مسلمانان باید آنان را یاری کنند.»


در وفد گروهی از مردم حمیر، رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نوشته‌ای را برای آن‌ها مکتوب فرمودند که مضمون آن چنین است: «اما بعد؛ بدرستی که خدایی را که جز او خدایی نیست می‌ستایم؛ هنگام بازگشت ما از سرزمین روم فرستادگان شما پیش ما آمدند و پیام‌های شما را رسانیدند و امور مربوط به شما را خبر دادند و موضوع مسلمان شدن شما و کشتن مشرکان را به اطلاع رساندند خدای متعال شما را به هدایت خود راهنمایی فرموده است مشروط بر آنکه نیکوکار باشید و از خدا و رسولش اطاعت کنید و نماز را برپا دارید و زکات را بپردازید و از غنایم سهم خدا و سهم رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و آنچه را او برای خود انتخاب کند، پرداخت کنید و زکات را که بر مومنان واجب شده است، بپردازید. و....


این نامه توسط علی (علیه‌السّلام) نوشته شد و مضمون آن بدین قرار است:
«بنام خداوند بخشنده مهربان این نوشته‌ای است، از محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سوی عمیر ذی مران و کسانی که از همدان اسلام آورده‌اند؛ شما در امان هستید همانا من خدایی را که جز او معبودی نیست با شما ستایش می‌کنم؛ اما بعد، خبر اسلام آوردن شما در بازگشت از روم(غزوه تبوک) به من رسید پس شادمان باشید که خدای شما را به راهنمایی خود به راه آورد و البته هر گاه شما گواهی دادید که خدایی جز خدایی یگانه نیست و محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده اوست و نماز را به پا داشتید و زکات پرداختید، به راستی خون‌ها و مال‌های‌تان در امان خدا و امان رسول اوست و هم زمین‌های بایری که بر روی آن اسلام آوردید به بیابانش و کوهستانش و چشمه‌ها و شاخه‌هایش بی‌آنکه ستم شوید و یا بر شما تنگ گرفته شود و براستی صدقه نه برای محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نه برای خاندانش حلال نیست فقط آن زکاتی است که از مال‌های خود به مستمندان مسلمانان می‌پردازید. مالک بن مراره رهاوی به خوبی راز را نگهداشت و خبر را رسانید شما را درباره او نیکی فرمایم چه او مورد نظر ماست.»


«از محمد پیامبر خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به اسقفهای نجران به نام خدا؛ پس من می‌ستایم با شما خدای ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب را؛ اما بعد؛ پس همانا شما را از پرستش بندگان به پرستش خداوند و از سرپرستی بندگان به سرپرستی خداوند دعوت می‌کنم پس اگر ابا کردید جزیه دهید و اگر نپذیرفتید شما را به جنگ بخوانم.»


در این پیمان‌نامه که به دست مبارک علی (علیه‌السّلام) نوشته شد آمده است:
«به ‌نام خداوند بخشنده مهربان
این پیمانی است که نعیم بن مسعود بن رخیله اشجعی بر آن گردن نهاده است تا زمانی که کوه احد بر جای خویش است تا آن گاه که دریایی هست تا پشمی‌ را تر سازد پیمان وی با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بر بنیاد خود استوار خواهد بود.»


«به نام خداوند بخشنده مهربان
این فرمانی است از سوی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرستاده خدا برای رفاعة بن زید؛ به راستی که من وی را از سوی خویش برای همه‌ی مردم قبیله‌ی او و هر کس که بر ایشان وارد شود گسیل داشته‌ام تا ایشان را به سوی خدا و فرستاده او فرا خواند از این‌رو هر کس از ایشان که به وی روی آورد به حزب خدا و پیامبرش پیوسته است و هر کس که از وی روی گرداند تنها برای مدت دو ماه در امان خواهد بود.»


رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای ربیعة بن ذو مرحب حضرمی‌ و برادران و عموهای او عهد نامه‌ای نوشتند. متن این عهدنامه در منابع چنین آمده است: «اموال و نخلستانها (یا کندوهای عسل) و بردگان و چاه‌های آب و درختان و آب‌های جاری و حق آبیاری و گیاهان و چوب حضرموت و تمام ثروت خاندان ذومرحب در اختیار خودشان باشد و اگر زمینی در رهن باشد -درختان و میوه هم از جمله رهن است- و تمام محصول ایشان متعلق به خودشان خواهد بود و خدا و رسول او (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از گرفتن منافع ایشان بی‌نیازند مشروط بر آن که آنان گروه‌های مسلمان را یاری دهند؛ و سرزمین ایشان از هر جور و ستمی‌ به دور خواهد بود و جان‌ها و اموال و منافع نخلستان‌ها و مزارع سلطنتی که از آن خاندان قیس بوده برای‌شان محفوظ خواهد بود و خدا و رسولش عهده‌دار این تعهدند.»


«به نام خدای بخشنده مهربان
از محمد رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به مردم هجر؛ شما در امانید پس بدرستی من ستایش می‌کنم با شما خدایی را که جز او معبودی نیست. اما بعد؛ همانا شما را درباره خدا و خودتان سفارش می‌کنم که بعد از آنکه راهنمایی شدید گمراه نشوید و پس از آنکه به راه آمدید به بیراهه نروید؛ اما بعد؛ پس به درستی فرستادگان شما نزد من آمدند و جز آنچه شادمانشان سازد درباره آنان انجام ندادم همانا اگر من در گرفتن تمام حق خود از شما، پافشاری داشتم شما را از هجر بیرون می‌کردم پس شفاعت حاضر شما را پذیرفتم و بر غائب شما منت نهادم «و اذکروا نعمت الله». اما پس از آن همانا آنچه کرده‌اید به من رسید و به راستی هر کس از شما نیکی کند گناه گنهکار بر او بار نخواهد شد پس هر گاه فرمانداران شما آمدند فرمانشان را پذیرا باشید و آنان را بر انجام امر خدا و در راه خدا یاری دهید پس همانا هر کسی از شما کاری شایسته کند هرگز عملش نزد خدا و نزد من گم نخواهد شد. اما بعد؛ ‌ای منذر بن ساوی؛ براستی که فرستاده‌ام تو را نزد من ستود اگر خدا بخواهد تو را بواسطه این کارت پاداشی نیک خواهم داد.»


این پیمان نامه که در سال ششم هجری به امضای رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و نماینده‌ی قریش رسید و به اصرار نماینده‌ی قریش به رسم جاهلیت با عنوان «اللهم بالسمک» آغاز شده است بدین مضمون است:
«اللهم بالسمک؛
این پیمان صلحی است که محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و سهیل بن عمرو بر آن هم داستان گشته‌اند آن دو ‌پذیرفته‌اند که مدت ده سال جنگ و ستیز را رها سازند و مردم در این مدت بی‌درگیری و پیکار در آرامش به سر برند. همچنین پذیرفتند که گرد دزدی و خیانت نگردند و دل‌هایشان گنجینه استوار راستی و پیمانداری باشد. هر کس دوستدار محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) باشد به پیمان وی درآید نیز، هر کس بخواهد با قریش هم پیمان گردد به پیمان ایشان درآید. هر کس از قریش که بی‌اجازه سرپرست خویش نزد محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آید وی او را به قریش باز گرداند و هر که از اصحاب محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) نزد قریش آید او را باز نگردانند و اینکه محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) امسال باز گردد و سال بعد با اصحابش باز گردد و مدت سه روز در مکه اقامت کند و سلاحی جز سلاح مسافر، آن هم در غلاف، با خود حمل نکند.»
نویسنده این پیمان نامه امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) بود.


نقل است که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای بنی‌زرعه و بنی‌ربعه که از قبیله جهینه بودند، چنین نوشتند: «بدرستی که آنان بر جان و مال خویش در امانند هر کس بر ایشان ستم کند یا جنگ نماید بر عهده‌ی مسلمانان است که آن دو قبیله را یاری نمایند؛ مگر این که در امر دین با مسلمانان درگیر شوند یا نسبت به زن و فرزند کسی ستم کنند که در آن صورت یاری داده نخواهند شد؛ ضمناً این فرمان در مورد مردم صحراهای اطراف هم، به شرط این که نیکوکار و پرهیزگار باشند نیز معتبر است و الله مستعان.»


رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای جناده ازدی و قوم و پیروان او چنین نوشتند: «تا زمانی که نماز گزارید و زکات بپردازید و خدای و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را فرمان برید و از غنایم سهم خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بپردازید و از مشرکان دوری ‌جویید در پناه خدا و رسول خدا- محمد بن عبدالله (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) - خواهید بود.»


پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به عمرو بن معبد جهنی و بنی‌حرقه که از قبیله جهینه بودند و نیز بنی‌جرمز چنین نوشتند:
«کسانی که مسلمان شوند و نماز بگزارند و زکات بپردازند و از خدا و رسولش فرمانبری کنند و از غنایم، خمس و سهم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بپردازند و اقرار به اسلام داشته باشند و از مشرکان دوری جویند در امان خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) خواهند بود؛ و اینکه طلب خود را از مسلمانان بدون ربا و به‌اندازه‌ی مبلغ اصلی وام دریافت دارند و ربای در رهن نیز باطل است و اینکه زکات غلات معادل یک دهم محصول است؛ و هر کس هم به آنها (عمرو بن معبد جهنی و بنی‌حرقه) ملحق شود همین حکم درباره او نیز اجرا خواهد شد.»


«سرزمین‌های خالد بن ضماد از آن خود اوست مشروط بر اینکه به خدا ایمان آورد و شریکی برای او قائل نباشد و گواهی دهد که محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) بنده و فرستاده خداست و به شرط آنکه نماز بر پا دارد و زکات بپردازد و ماه رمضان را روزه بگیرد و حج به جا آورد و فتنه‌انگیزان را پناه ندهد و شک و تردید به خود راه ندهد؛ و به شرط آنکه برای خدا و رسولش خیرخواه باشد و دوستداران خدا را دوست و دشمنان خدا را دشمن بدارد؛ و بر عهده‌ی محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پیامبر خداست که از جان و خاندان او، همچون جان و مال و خاندان خود دفاع کند؛ و تا هنگامی‌که خالد ازدی به شرایط این عهدنامه وفادار باشد در پناه خدا و رسول او خواهد بود.»


«کسانی از ایشان که ایمان آورند و نماز گزارند و زکات بپردازند و در دین خدا خیرخواهی کنند در صورتی که کسی به آنها ستمی‌ کند بر عهده‌ی مسلمانان است که آنان را یاری دهند و نیز بر عهده‌ی ایشان (طایفه اسلم) است که چون پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ایشان را فرا خوانَد برای یاری حاضر شوند؛ و برای صحرانشینان ایشان هم همین تعهد خواهد بود و آنان هر کجا که باشند در حکم مهاجرند.»


گفته شده رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) برای بنی‌معن که طایفه‌ای از طییء بودند نوشته‌ای را بدین مضمون صادر فرمودند:
«در صورت به پاداشتن نماز و پرداخت زکات و فرمانبرداری از خدا و رسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و دوری جستن از مشرکان و پایداری در اسلام و در امان نگه داشتن راهها، زمین‌هایی را که به تصرف خویش در می‌آورند و نیز آبهای آن، در اختیار ایشان خواهد بود.»


رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) دستور فرمودند امان نامه‌ایی برای خاندان معاویة بن جرول که از قبیله طی بودند نوشته شود در این نوشته آمده است:
«هر کس نماز بخواند و زکات بپردازد و خدای و رسولش را اطاعت کند و خمس غنایم و سهم پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را بپردازد و از مشرکان دوری جوید و همواره اقرار به اسلام داشته باشد در امان خدا و رسولش خواهد بود و سرزمینهایی که تسلیم ایشان شود به‌ اندازه مسافتی که در یک شبانه روز گوسفندی بپیماید، از آن آنان خواهد بود.»
[۵۱] یوسفی غروی، محمد‌هادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۳، ص۵۰۷، قم، مجمع‌اندیشه اسلامی، ۱۴۱۷، چاپ اول.



۱. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۳۱-۲۳۲، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۲. عسقلانی، ابن‌حجر، الاصابه فی تمییز الصحابه، ج۵، ص۲۷۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۵.    
۳. ابن‌اثیر، عزّالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۴، ص۵۰.    
۴. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۱، ص۱۲، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹، چاپ سوم.    
۵. مقریزی، تقی‌الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۷۳، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰، چاپ اول.    
۶. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۴، ص۱۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، چاپ اول.    
۷. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۲، ص۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۸. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۱۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۹. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۴، ص۱۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، چاپ اول.    
۱۰. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۶۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۱۱. ابن هشام، عبد‌الملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۸۹، بیروت، دارالمعرفه.    
۱۲. ابن‌سید الناس، محمد بن محمد، عیون‌الاثر، ج۲، ص۳۰۳، بیروت، دارالقلم، ۱۴۱۴، چاپ اول.    
۱۳. ابن کثیر، اسماعیل بن عمر، البدایه و النهایه، ج۵، ص۷۵، بیروت، دارالفکر، بی‌تا.    
۱۴. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۱، قم، انتشارات اهل بیت (علیه‌السّلام).    
۱۵. ابن‌اثیر، عزّالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۷۹۴.    
۱۶. ابن‌اثیر، عزّالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۳، ص۷۹۴.    
۱۷. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۱، قم، انتشارات اهل بیت (علیه‌السّلام).    
۱۸. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۱۰، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۱۹. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۵۵۷، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹، چاپ سوم.    
۲۰. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۱۴۰، بیروت، دارالتراث، ۱۳۸۷، چاپ دوم.    
۲۱. ابن هشام، عبد‌الملک، السیرة النبویه، ج۲، ص۵۹۶، بیروت، دارالمعرفه.    
۲۲. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۶۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۲۳. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۰۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۲۴. میانجی، احمد، مکاتیب الرسول، ج۳، ص۱۴۵، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۹، چاپ اول.    
۲۵. بلاذری، احمد بن یحیی، فتوح البلدان، ص۸۶، بیروت، دارومکتبة الهلال، ۱۹۸۸.    
۲۶. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲، قم، انتشارات اهل بیت (علیه‌السّلام).    
۲۷. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۱۱، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۲۸. یعقوبی، احمد بن ابی‌یعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۸۲، قم، انتشارات اهل بیت (علیه‌السّلام).    
۲۹. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص۳۵۰، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷، چاپ اول.    
۳۰. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۲، ص۷۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۳۱. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۶۱۱-۶۱۲، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹، چاپ سوم.    
۳۲. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۶۹، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲، چاپ اول.    
۳۳. مقریزی، تقی‌الدین، امتاع الاسماع بما للنبی من الاحوال و الاموال و الحفدة و امتاع، ج۱، ص۲۹۵، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۲۰، چاپ اول.    
۳۴. بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ص۳۴۹، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷، چاپ اول.    
۳۵. واقدی، محمد بن عمر، المغازی، ج۲، ص۶۱۰، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹، چاپ سوم.    
۳۶. ابن جوزی، عبدالرحمن بن علی، المنتظم فی تاریخ الامم و الملوک، ج۳، ص۲۷۰، تحقیق محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبد القادر عطا، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۲، چاپ اول.    
۳۷. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۰۷، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۳۸. ابن‌اثیر، عزّالدین، اسدالغابه فی معرفة الصحابه، ج۱، ص۳۵۶، بیروت، دارالفکر، ۱۹۸۹.    
۳۹. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۲، ص۲۰۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۴۰. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۷۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، چاپ اول.    
۴۱. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۰۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۴۲. میانجی، احمد، مکاتیب الرسول، ج۳، ص۲۲۲، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۹، چاپ اول.    
۴۳. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۲، ص۲۰۴، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۴۴. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۷۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، چاپ اول.    
۴۵. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۰۷-۲۰۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۴۶. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۸۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، چاپ اول.    
۴۷. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۰۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۴۸. صالحی، محمد بن یوسف، سبل الهدی و الرشاد فی سیرة خیر العباد، ج۱۱، ص۳۸۸، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۴، چاپ اول.    
۴۹. میانجی، احمد، مکاتیب الرسول، ج۳، ص۲۲۱، قم، دارالحدیث، ۱۴۱۹، چاپ اول.    
۵۰. ابن‌سعد، محمد، الطبقات‌الکبری، ج۱، ص۲۰۶، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۱۸، چاپ دوم.    
۵۱. یوسفی غروی، محمد‌هادی، موسوعة التاریخ الاسلامی، ج۳، ص۵۰۷، قم، مجمع‌اندیشه اسلامی، ۱۴۱۷، چاپ اول.



سایت پژوهه، برگرفته از مقاله «معاهده با امراي محلي (۲)» تاریخ بازیابی ۹۵/۰۴/۱۵.    



جعبه ابزار