• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

ملاک اختصاص حمد به خدا (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



آرامش بخشی به بندگان، اعطای بهشت ، به دور از رنج و سختی به بندگان برگزیده، برتری دادن داود و سلیمان (علیهما السلام) به وسیله علم بر بسیاری از بندگان، اعطای فرزند به ابراهیم (علیه‌السّلام) در سن کهولت وی، حیات بخشی، و ... از جمله ملاکهای اختصاص حمد به خداوند تعالی است.



آرامش بخشی به بندگان، ملاک اختصاص حمد به خداوند است: «جنـت عدن یدخلونها یحلون فیها من اساور من ذهب ولؤلؤا ولباسهم فیها حریر• وقالوا الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور؛ (پاداش آنها) باغهای جاویدان بهشت است که وارد آن می‌شوند، در حالی که به دستبندهائی از طلا و مروارید آراسته‌اند و لباسشان در آنجا از حریر است!•آنها می‌گویند حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت، چرا که پروردگار ما غفور و شکور است.»


اعطای بهشت، به دور از رنج و سختی به بندگان برگزیده، از جانب خدا، ملاک اختصاص حمد به اوست: «ثم اورثنا الکتـب الذین اصطفینا من عبادنا فمنهم ظالم لنفسه ومنهم مقتصد ومنهم سابق بالخیرت باذن الله ذلک هو الفضل الکبیر• جنـت عدن یدخلونها یحلون فیها من اساور من ذهب ولؤلؤا ولباسهم فیها حریر• وقالوا الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور• الذی احلنا دار المقامة من فضله لا یمسنا فیها نصب ولا یمسنا فیها لغوب؛ سپس این کتاب آسمانی را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم، (اما) از میان آنها عدهای بر خود ستم کردند، و عدهای میانه رو بودند، و عده‌ای به اذن خدا در نیکیها از همه (پیشی) گرفتند و این فضیلت بزرگی است•(پاداش آنها) باغهای جاویدان بهشت است که وارد آن می‌شوند، در حالی که به دستبندهائی از طلا و مروارید آراسته‌اند و لباسشان در آنجا از حریر است!• آنها می‌گویند حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت، چرا که پروردگار ما غفور و شکور است.»

۲.۱ - اعطای بهشت به متقین

اعطای بهشت به متقین، عامل اختصاص حمد به خدا از ناحیه آنان است: «وسیق الذین اتقوا ربهم... • وقالوا الحمد لله الذی صدقنا وعده واورثنا الارض نتبوا من الجنة حیث نشاء فنعم اجر العـملین؛ و کسانی که تقوای الهی پیشه کردند گروه گروه به سوی بهشت برده می‌شوند، هنگامی که به آن می‌رسند درهای بهشت گشوده می‌شود، و نگهبانان به آنها می‌گویند: سلام بر شما! گوارا باد این نعمتها برایتان! داخل بهشت شوید و جاودانه بمانید• آنها می‌گویند: حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که به وعده خویش درباره ما وفا کرد و زمین (بهشت) را میراث ما قرار داد که هر جا را بخواهیم منزلگاه خود قرار دهیم، چه خوب است پاداش عمل کنندگان!»


برتری دادن داود و سلیمان (علیهما السلام) به وسیله علم بر بسیاری از بندگان، از سوی خدا، ملاک انحصار حمد به او، از دیدگاه ایشان است: «ولقد ءاتینا داوود وسلیمـن علمـا وقالا الحمد لله الذی فضلنا علی کثیر من عباده المؤمنین؛ و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم؛ و آنان گفتند: ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید.»


اعطای فرزند به ابراهیم (علیه‌السّلام) در سن کهولت وی، از سوی خدا، ملاک انحصار ستایش به او، از دیدگاه آن حضرت است: «الحمد لله الذی وهب لی علی الکبر اسمـعیل واسحـق ان ربی لسمیع الدعاء؛ حمد خدای را که در سن پیری اسماعیل و اسحاق را به من بخشید مسلما خدای من دعا را می‌شنود (و اجابت می‌کند).»


معبود بودن خداوند، ملاک استحقاق وی برای حمد و ستایش در دنیا و آخرت است: «وهو الله لا الـه الا هو له الحمد فی الاولی والاخرة...؛او خدائی است که معبودی جز او نیست، ستایش برای اوست. در این جهان و در جهان دیگر...»


بی نیازی خداوند، از ملاک‌های اختصاص حمد به اوست: «... واعلموا ان الله غنی حمید؛...و بدانید خداوند ، بینیاز و شایسته ستایش است.»
«... وکان الله غنیـا حمیدا؛...و خداوند بینیاز و شایسته ستایش است.»
«... فان الله لغنی حمید؛چرا که خداوند بینیاز و شایسته ستایش است.»
«... وان الله لهو الغنی الحمید؛... و خداوند بینیاز و شایسته هر گونه ستایش است.»
«... فان الله غنی حمید؛... چرا که خداوند بینیاز و ستوده است.»
«... ان الله هو الغنی الحمید؛...چرا که خداوند بینیاز و شایسته ستایش است.»
«... والله هو الغنی الحمید؛...تنها خداوند است که بینیاز و شایسته هرگونه حمد و ستایش است.»
«... فان الله هو الغنی الحمید؛... چرا که خداوند بینیاز و شایسته ستایش است.»
«... فان الله هو الغنی الحمید؛زیرا خداوند بینیاز و شایسته هرگونه ستایش است.»
«... والله غنی حمید؛...و خداوند (از ایمان و طاعتشان) بینیاز بود، و خدا غنی و شایسته ستایش است.»

۶.۱ - بی نیازی از حمایتگر

منزه بودن خداوند از نیاز به حمایتگر، سبب اختصاص همه ستایشها به اوست: «وقل الحمد لله الذی... لم یکن له ولی من الذل...؛و بگو ستایش برای خداوندی است که نه فرزندی برای خود انتخاب کرده، و نه شریکی در حکومت دارد و نه ولی (و حامی) به خاطر ضعف و ذلت، و او را بسیار بزرگ بشمر.»

۶.۲ - بی نیازی از شریک

منزه بودن خداوند از شریک، دلیل اختصاص همه ستایشها به اوست: «وقل الحمد لله الذی... لم یکن له شریک فی الملک...؛و بگو ستایش برای خداوندی است که نه فرزندی برای خود انتخاب کرده، و نه شریکی در حکومت دارد و نه ولی (و حامی) به خاطر ضعف و ذلت، و او را بسیار بزرگ بشمر.»

۶.۳ - بی نیازی از فرزند

اختصاص همه ستایشها به خداوند، در پرتو بی نیازی او از داشتن فرزند است: «وقل الحمد لله الذی لم یتخذ ولدا...؛و بگو ستایش برای خداوندی است که نه فرزندی برای خود انتخاب کرده، و نه شریکی در حکومت دارد و نه ولی (و حامی) به خاطر ضعف و ذلت، و او را بسیار بزرگ بشمر.»


تدبیر حکیمانه خداوند بر هستی، از ملاکهای اختصاص حمد به اوست: «الله یبدؤا الخلق ثم یعیده ثم الیه ترجعون• فاما الذین ءامنوا وعملوا الصــلحـت فهم فی روضة یحبرون• واما الذین کفروا وکذبوا بـایـتنا ولقای الاخرة فاولـئک فی العذاب محضرون• وله الحمد فی السمـوت والارض وعشیـا وحین تظهرون؛خداوند آفرینش را آغاز می‌کند سپس آن را تجدید می‌نماید، سپس به سوی او باز می‌گردید• اما آنها که ایمان آوردند و عمل صالح انجام دادند در باغی از بهشت شاد و مسرور خواهند بود• و اما آنها که به آیات ما و لقای آخرت کافر شدند در عذاب الهی احضار می‌شوند• و حمد و ستایش مخصوص اوست در آسمان و زمین ، و تسبیح و تنزیه برای اوست به هنگام عصر و هنگامی که ظهر می‌کنید.» (از اینکه خداوند، ابتدا آفرینش موجودات و بازگشت همه را به سوی خود دانسته و فرموده که انسانها در قیامت دو گروه‌اند، استفاده می‌شود که در عالم، تدبیر حکیمانه وجود دارد و خداوند که منشا چنین تدبیری است مستحق تسبیح و حمد است.)


برخورداری خداوند از حیات جاودان، ملاک استحقاق وی برای حمد و ستایش است: «وتوکل علی الحی الذی لا یموت وسبح بحمده...؛و توکل بر خداوندی کن که هرگز نمی‌میرد، و تسبیح و حمد او به جای آور، و همین بس که او از گناهان بندگانش آگاه است.» (ذکر حمد و ستایش، پس از وصف خداوند به حیات جاودانه و ماندگار، می‌تواند مفید برداشت مزبور باشد.)


حیات بخشی خداوند به زمین مرده با نزول باران، از موجبات اختصاص حمد به خداست: «ولـئن سالتهم من نزل من السماء ماء فاحیا به الارض من بعد موتها لیقولن الله قل الحمد لله بل اکثرهم لا یعقلون؛ و اگر از آنها بپرسی چه کسی از آسمان آبی نازل کرد و به وسیله آن زمین را بعد از مردنش احیا نمود؟ می‌گویند: الله، بگو ستایش مخصوص خداست، اما اکثر آنها نمی‌دانند.»


آفرینش آسمانها و زمین، ملاک اختصاص ستایشها به خداوند می‌باشد: «الحمد لله الذی خلق السمـوت والارض...؛ستایش برای خداوندی است که آسمانها و زمین را آفرید ...»
«ولـئن سالتهم من خلق السمـوت والارض لیقولن الله قل الحمد لله...؛هر گاه از آنها سؤال کنی چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است مسلما می‌گویند الله بگو الحمد لله (که خود شما معترفید) ...»
«الحمد لله فاطر السمـوت والارض...؛ستایش مخصوص خداوندی است که آفریننده آسمانها و زمین است...»

۱۰.۱ - خلقت نور و ظلمت

ایجاد نور و ظلمت، از ملاکهای اختصاص حمد به خداس: «الحمد لله الذی خلق السمـوت والارض وجعل الظـلمـت والنور...؛ستایش برای خداوندی است که آسمانها و زمین را آفرید و ظلمتها و نور را ایجاد کرد...»

۱۰.۲ - خلقت ملائکه

آفرینش فرشتگان و قرار دادن آنان در جایگاه کارگزاران خداوند، یکی از ملاکهای اختصاص ستایشها به اوست: «الحمد لله... جاعل الملـئکة رسلا...؛ستایش مخصوص خداوندی است که...فرشتگان را رسولانی قرار داد...»


ربوبیت خداوند نسبت به همه هستی، از ملاکهای استحقاق حمد و ستایش است: «الحمد لله رب العــلمین؛ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.»
«... والحمد لله رب العــلمین؛... و ستایش مخصوص خداوند پروردگار جهانیان است.»
«... الحمد لله رب العــلمین؛ ...ستایش مخصوص خداوند پروردگار جهانیان است.»
«فسبح بحمد ربک...؛...پس پروردگارت را تسبیح و حمد گو...»
«فاصبر علی ما یقولون وسبح بحمد ربک...؛بنابراین در برابر آنچه آنها می‌گویند صبر کن و قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب آن و همچنین در اثناء شب و اطراف روز تسبیح و حمد پروردگارت را بجا آور ...»
«انما یؤمن بـایـتنا الذین اذا ذکروا بها خروا سجدا وسبحوا بحمد ربهم...؛تنها کسانی به آیات ما ایمان می‌آورند که هر وقت این آیات به آنها یاد آوری شود به سجده می‌افتند، و تسبیح و حمد پروردگارشان را بجای می‌آورند و تکبر نمی‌کنند.»
«والحمد لله رب العــلمین؛و حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار عالمیان است.»
«... الحمد لله رب العــلمین؛ ...حمد مخصوص پروردگار جهانیان است.»
«الذین یحملون العرش ومن حوله یسبحون بحمد ربهم...؛فرشتگانی که حاملان عرشند و آنها که گرداگرد آن ( طواف می‌کنند) تسبیح و حمد خدا می‌گویند ...»
«... وسبح بحمد ربک بالعشی والابکـر؛... و تسبیح و حمد پروردگارت را هر صبح و شام بجا آور.»
«... الحمد لله رب العــلمین؛...ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است.»
«... والملـئکة یسبحون بحمد ربهم...؛... فرشتگان پیوسته تسبیح و حمد پروردگار خود را بجا می‌آورند...»
«فلله الحمد رب السمـوت ورب الارض رب العــلمین؛بنابراین حمد و ستایش مخصوص خدا است، پروردگار آسمانها و پروردگار زمین، و پروردگار همه جهانیان.»
«... وسبح بحمد ربک قبل طـلوع الشمس وقبل الغروب؛... و تسبیح و حمد پروردگارت را قبل از طلوع آفتاب و پیش از غروب بجا آور.»
«... وسبح بحمد ربک حین تقوم؛ ...و هنگامی که برمی خیزی پروردگارت را تسبیح و حمد گوی.»
«فسبح بحمد ربک...؛پروردگارت را تسبیح و حمد کن...»


رحمانیت و رحیمیت خداوند، دلیل اختصاص ستایشها به اوست: «الحمد لله رب العــلمین• الرحمـن الرحیم؛ ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است• خداوندی که بخشنده و بخشایشگر است (و رحمت عام و خاصش همه را رسیده).»


رفع حزن از بهشتیان، ملاک اختصاص حمد به خدا، از دیدگاه آنان است: «جنـت عدن یدخلونها یحلون فیها من اساور من ذهب ولؤلؤا ولباسهم فیها حریر• وقالوا الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور؛ ( پاداش آنها) باغهای جاویدان بهشت است که وارد آن می‌شوند، در حالی که به دستبندهائی از طلا و مروارید آراسته‌اند و لباسشان در آنجا از حریر است!•آنها می‌گویند حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت، چرا که پروردگار ما غفور و شکور است.»


غفور و شکور بودن خدا، زمینه ستایش اوست: «وقالوا الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور؛ آنها می‌گویند حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت، چرا که پروردگار ما غفور و شکور است.»


صادقانه بودن وعده‌های خدا، درباره وراثت بهشت، ملاک انحصار حمد و ستایش به اوست: «وقالوا الحمد لله الذی صدقنا وعده واورثنا الارض نتبوا من الجنة حیث نشاء...؛ آنها می‌گویند: حمد و ستایش مخصوص خداوندی است که به وعده خویش درباره ما وفا کرد و زمین (بهشت) را میراث ما قرار داد که هر جا را بخواهیم منزلگاه خود قرار دهیم، چه خوب است پاداش عمل کنندگان!»


فضل خدا به بهشتیان، ملاک اختصاص ستایش به اوست: «جنـت عدن یدخلونها یحلون فیها من اساور من ذهب ولؤلؤا ولباسهم فیها حریر• وقالوا الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور• الذی احلنا دار المقامة من فضله لا یمسنا فیها نصب ولا یمسنا فیها لغوب؛ سپس این کتاب آسمانی را به گروهی از بندگان برگزیده خود به میراث دادیم، (اما) از میان آنها عده ای بر خود ستم کردند، و عدهای میانه رو بودند، و عده‌ای به اذن خدا در نیکیها از همه (پیشی) گرفتند و این فضیلت بزرگی است• (پاداش آنها) باغهای جاویدان بهشت است که وارد آن می‌شوند، در حالی که به دستبندهائی از طلا و مروارید آراسته‌اند و لباسشان در آنجا از حریر است!•آنها می‌گویند حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت، چرا که پروردگار ما غفور و شکور است.»


برتری دادن داود و سلیمان (علیهما السلام) به وسیله علم بر بسیاری از بندگان، به فرمان خدا، ملاک انحصار حمد به او، از دیدگاه ایشان است: «ولقد ءاتینا داوود وسلیمـن علمـا وقالا الحمد لله الذی فضلنا علی کثیر من عباده المؤمنین؛ و ما به داوود و سلیمان، دانشی عظیم دادیم؛ و آنان گفتند: ستایش از آن خداوندی است که ما را بر بسیاری از بندگان مؤمنش برتری بخشید.»


توانمندی خداوند بر جزای بندگان، دلیل اختصاص حمد و ستایش به او می‌باشد: «... وما لکم من نـصرین• ... فالیوم لا یخرجون منها ولا هم یستعتبون• فلله الحمد...؛و به آنها گفته می‌شود: امروز شما را فراموش می‌کنیم همانگونه که شما دیدار امروز را فراموش کردید، و جایگاه شما دوزخ است، و هیچ یاوری ندارید! • این به خاطر آن است که شما آیات خدا را به سخریه گرفتید و زندگی دنیا شما را مغرور کرد، امروز آنها از دوزخ خارج نمی‌شوند، و هیچگونه عذری از آنها پذیرفته نیست• بنابراین حمد و ستایش مخصوص خدا است، پروردگار آسمانها و پروردگار زمین، و پروردگار همه جهانیان.»

۱۸.۱ - قدرت بر نجات انسان

قدرت خدا بر نجات انسانها از مشکلات، ملاک اختصاص حمد به خداست: «فاذا استویت انت ومن معک علی الفلک فقل الحمد لله الذی نجـنا من القوم الظــلمین؛ و هنگامی که تو و همه کسانی که با تو هستند بر کشتی سوار شدید بگو ستایش خدائی را که ما را از قوم ستمگر نجات بخشید.»

۱۸.۲ - قدرت بدون عجز

قدرت خدا و مبرا بودن او از عجز، ملاک اختصاص حمد به اوست: «وقل الحمد لله الذی لم یتخذ ولدا ولم یکن له شریک فی الملک ولم یکن له ولی من الذل وکبره تکبیرا؛ و بگو ستایش برای خداوندی است که نه فرزندی برای خود انتخاب کرده، و نه شریکی در حکومت دارد و نه ولی (و حامی) به خاطر ضعف و ذلت، و او را بسیار بزرگ بشمر.»


مالکیت مطلق خداوند بر موجودات عالم، یکی از ملاکهای اختصاص حمد و ستایش به خداوند ست: «ولله ما فی السمـوت وما فی الارض ولقد وصینا الذین اوتوا الکتـب من قبلکم وایاکم ان اتقوا الله وان تکفروا فان لله ما فی السمـوت وما فی الارض وکان الله غنیـا حمیدا؛آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است از آن خدا است و ما سفارش کردیم به کسانی که پیش از شما دارای کتاب آسمانی بودند و همچنین به شما که از (نافرمانی) خدا بپرهیزید و اگر کافر شوید (به خدا زیانی نمی‌رسد زیرا) برای خدا است آنچه در آسمانها و آنچه در زمین است، و خداوند بینیاز و شایسته ستایش است.»
«له ما فی السمـوت وما فی الارض وان الله لهو الغنی الحمید؛ آنچه در آسمانها و زمین است از آن او است، و خداوند بینیاز و شایسته هر گونه ستایش است.»
«لله ما فی السمـوت والارض ان الله هو الغنی الحمید؛ از آن خدا است آنچه در آسمانها و زمین است، چرا که خداوند بینیاز و شایسته ستایش است.»
«الحمد لله الذی له ما فی السمـوت وما فی الارض...؛حمد (و ستایش) مخصوص خداوندی است که تمام آنچه در آسمانها و زمین است از آن او است...»
«وما نقموا منهم الا ان یؤمنوا بالله العزیز الحمید• الذی له ملک السمـوت والارض...؛هیچ ایرادی بر آنها (مؤمنان) نداشتند جز اینکه به خداوند عزیز و حمید ایمان آورده بودند• همان خدایی که حکومت آسمانها و زمین از آن او است ...»

۱۹.۱ - مالکیت روز جزا

مالکیت خدا بر روز جزا و فرمانروایی او در آن روز، ملاک اختصاص ستایشها به اوست: «الحمد لله رب العــلمین• مــلک یوم الدین؛ستایش مخصوص خداوندی است که پروردگار جهانیان است•... • خدائی که مالک روز جزاست.»

۱۹.۲ - مغفرت

غفور و شکور بودن خدا، زمینه ستایش را فراهم می‌آورد: «وقالوا الحمد لله الذی اذهب عنا الحزن ان ربنا لغفور شکور؛ آنها می‌گویند حمد (و ستایش) برای خداوندی است که اندوه را از ما برطرف ساخت، چرا که پروردگار ما غفور و شکور است.»


نابود کردن ظالمان، به امر خدا، نعمتی الهی و ملاک انحصار حمد به خداست: «فقطع دابر القوم الذین ظـلموا والحمد لله رب العــلمین؛و (به این ترتیب) دنباله (زندگی) جمعیتی که ستم کرده بودند قطع شد و ستایش مخصوص خداوند پروردگار جهانیان است.» ( آیه دلالت دارد که خداوند به جهت نابود کردن ظالمان، مستحق ستایش است، زیرا صلاح مردم در نابودی آنان است و صلاح و مصلحت (عمومی)، بزرگترین نعمت است.)



=نجات از ظالمان، نعمتی شایسته و از موجبات حمد خداوند است: «فاذا استویت انت ومن معک علی الفلک فقل الحمد لله الذی نجـنا من القوم الظــلمین؛ و هنگامی که تو و همه کسانی که با تو هستند بر کشتی سوار شدید بگو ستایش خدائی را که ما را از قوم ستمگر نجات بخشید.»


نزول باران رحمت، پس از ناامیدی انسانها، به فرمان خدا، از موجبات لزوم حمد اوست: «وهو الذی ینزل الغیث من بعد ما قنطوا وینشر رحمته وهو الولی الحمید؛ او کسی است که باران نافع را بعد از آنکه ماءیوس شدند نازل می‌کند، و دامنه رحمت خویش را می‌گستراند، و او ولی و حمید است.»


یکی از دلایل اختصاص حمد به خداوند، نزول قرآن بر پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم) است: «الحمد لله الذی انزل علی عبده الکتـب...؛حمد مخصوص خدائی است که این کتاب (آسمانی) را بر بنده (برگزیده‌اش) نازل کرد...»
نزول قرآن از جانب خداوند، مستلزم ستایش اوست: «ان الذین کفروا بالذکر لما جاءهم وانه لکتـب عزیز• لا یاتیه البـطـل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید؛ کسانی که به این ذکر ( قرآن ) هنگامی که به سراغ آنها آمد کافر شدند (نیز بر ما مخفی نخواهند ماند) و این کتابی است قطعا شکست ناپذیر• که هیچگونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر، به سراغ آن نمی‌آید، چرا که از سوی خداوند حکیم و شایسته ستایش نازل شده است.»


اعطای نعمت از سوی خداوند، از معیارهای انحصار ستایش به اوست: «والله جعل لکم من انفسکم ازوجـا وجعل لکم من ازوجکم بنین وحفدة ورزقکم من الطیبـت افبالبـطـل یؤمنون وبنعمت الله هم یکفرون• ضرب الله مثلا عبدا مملوکـا لا یقدر علی شیء ومن رزقنـه منا رزقـا حسنـا فهو ینفق منه سرا وجهرا هل یستوون الحمد لله بل اکثرهم لا یعلمون؛ و خداوند برای شما از جنس خودتان همسرانی قرار داد و برای شما از همسرانتان، فرزندان و نوه‌ها، و از طیبات به شما روزی داد، آیا به باطل ایمان می‌آورند و نعمت خدا را انکار می‌کنند! • ... • خداوند مثالی زده: برده مملوکی را که قادر بر هیچ چیز نیست، و انسان (با ایمانی) را که رزق نیکو به او بخشیده است، و او پنهان و آشکار از آنچه خدا به او داده انفاق می‌کند، آیا این دو نفر یکسانند؟ شکر خدا را است، ولی اکثر آنها نمی‌دانند!»


هدایت مؤمنان به نعمتهای بهشتی، از ملاکهای انحصار حمد به خداون متعال است: «والذین ءامنوا وعملوا الصــلحـت لا نکلف نفسـا الا وسعها اولـئک اصحـب الجنة هم فیها خــلدون• ونزعنا ما فی صدورهم من غل تجری من تحتهم الانهـر وقالوا الحمد لله الذی هدنا لهـذا وما کنا لنهتدی لولا ان هدنا الله لقد جاءت رسل ربنا بالحق...؛و کسانی که ایمان آورند و عمل صالح انجام دهند - هیچکس را جز به اندازه توانائیش تکلیف نمی‌کنیم - اهل بهشتند و جاودانه در آن خواهند ماند• و آنچه در دلها از کینه و حسد دارند برمی کنیم (تا در صفا و صمیمیت با هم زندگی کنند) و از زیر (قصرها و درختان) آنها نهرها جریان دارد و می‌گویند سپاس مخصوص خداوندی است که ما را به این (همه نعمتها) رهنمون شد و اگر او ما را هدایت نکرده بود ما (به اینها) راه نمی‌یافتیم مسلما فرستادگان پروردگار ما حق می‌گفتند...»


۱. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۳.    
۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۴.    
۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۸، ص۲۶۹.    
۴. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۶۷.    
۵. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۴، ص۳۶۵.    
۶. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۲ - ۳۵.    
۷. زمر/سوره۳۹، آیه۷۳.    
۸. زمر/سوره۳۹، آیه۷۴.    
۹. نمل/سوره۲۷، آیه۱۵.    
۱۰. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۹.    
۱۱. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۲، ص۱۱۲.    
۱۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۰، ص۳۶۴.    
۱۳. قصص/سوره۲۸، آیه۷۰.    
۱۴. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۱۰۰.    
۱۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۱۴۴.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۲۶۷.    
۱۷. نساء/سوره۴، آیه۱۳۱.    
۱۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۸.    
۱۹. حج/سوره۲۲، آیه۶۴.    
۲۰. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۲.    
۲۱. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۶.    
۲۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۵.    
۲۳. حدید/سوره۵۷، آیه۲۴.    
۲۴. ممتحنه/سوره۶۰، آیه۶.    
۲۵. تغابن/سوره۶۴، آیه۶.    
۲۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۱۱.    
۲۷. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۱۱.    
۲۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۱۱.    
۲۹. روم/سوره۳۰، آیه۱۱.    
۳۰. روم/سوره۳۰، آیه۱۵.    
۳۱. روم/سوره۳۰، آیه۱۶.    
۳۲. روم/سوره۳۰، آیه۱۸.    
۳۳. فرقان/سوره۲۵، آیه۵۸.    
۳۴. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۳.    
۳۵. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۶، ص۳۳۸.    
۳۶. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۲۲۴.    
۳۷. انعام/سوره۶، آیه۱.    
۳۸. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۵.    
۳۹. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۶، ص۳۴۶.    
۴۰. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۷، ص۷۳.    
۴۱. فاطر/سوره۳۵، آیه۱.    
۴۲. انعام/سوره۶، آیه۱.    
۴۳. فاطر/سوره۳۵، آیه۱.    
۴۴. فاتحه/سوره۱، آیه۲.    
۴۵. انعام/سوره۶، آیه۴۵.    
۴۶. یونس/سوره۱۰، آیه۱۰.    
۴۷. حجر/سوره۱۵، آیه۹۸.    
۴۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۱، ص۱۴۲.    
۴۹. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۳، ص۱۲۴.    
۵۰. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۶، ص۱۳۳.    
۵۱. طه/سوره۲۰، آیه۱۳۰.    
۵۲. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۴، ص۳۲۸.    
۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۳، ص۳۳۷.    
۵۴. فیض کاشانی، محسن، تفسیر صافی، ج۳، ص۳۲۶.    
۵۵. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۷، ص۶۶.    
۵۶. حویزی، عبدعلی بن جمعه، نور الثقلین، ج۳، ص۴۰۷.    
۵۷. سیوطی، جلال الدین، الدر المنثور، ج۵، ص۶۱۱.    
۵۸. سجده/سوره۳۲، آیه۱۵.    
۵۹. صافات/سوره۳۷، آیه۱۸۲.    
۶۰. زمر/سوره۳۹، آیه۷۵.    
۶۱. غافر/سوره۴۰، آیه۷.    
۶۲. غافر/سوره۴۰، آیه۵۵.    
۶۳. غافر/سوره۴۰، آیه۶۵.    
۶۴. شوری/سوره۴۲، آیه۵.    
۶۵. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۸، ص۱۱.    
۶۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۲۰، ص۳۵۱.    
۶۷. جاثیه/سوره۴۵، آیه۳۶.    
۶۸. ق/سوره۵۰، آیه۳۹.    
۶۹. طور/سوره۵۲، آیه۴۸.    
۷۰. نصر/سوره۱۱۰، آیه۳.    
۷۱. فاتحه/سوره۱، آیه۲.    
۷۲. فاتحه/سوره۱، آیه۳.    
۷۳. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۳.    
۷۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۴.    
۷۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۴.    
۷۶. زمر/سوره۳۹، آیه۷۴.    
۷۷. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۷، ص۴۵۱.    
۷۸. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۹، ص۵۵۶.    
۷۹. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۸، ص۴۲۰.    
۸۰. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۳ - ۳۵.    
۸۱. نمل/سوره۲۷، آیه۱۵.    
۸۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۵، ص۴۱۶.    
۸۳. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۹۶.    
۸۴. جاثیه/سوره۴۵، آیه۳۴ - ۳۶.    
۸۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۸.    
۸۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۱۱.    
۸۷. نساء/سوره۴، آیه۱۳۱.    
۸۸. حج/سوره۲۲، آیه۶۴.    
۸۹. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۶.    
۹۰. سبا/سوره۳۴، آیه۱.    
۹۱. بروج/سوره۸۵، آیه۸.    
۹۲. بروج/سوره۸۵، آیه۹.    
۹۳. فاتحه/سوره۱، آیه۲.    
۹۴. فاتحه/سوره۱، آیه۴.    
۹۵. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۴.    
۹۶. انعام/سوره۶، آیه۴۵.    
۹۷. ابن عاشور، محمدطاهر، تفسیر التحریروالتنویر، ج۷، ص۲۳۲.    
۹۸. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۳۱.    
۹۹. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۳۷.    
۱۰۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۸.    
۱۰۱. طباطبائی، سید محمد حسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۱۵، ص۴۰.    
۱۰۲. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۱۴، ص۲۳۱.    
۱۰۳. شوری/سوره۴۲، آیه۲۸.    
۱۰۴. کهف/سوره۱۸، آیه۱.    
۱۰۵. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۱.    
۱۰۶. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۲.    
۱۰۷. نحل/سوره۱۶، آیه۷۲.    
۱۰۸. نحل/سوره۱۶، آیه۷۵.    
۱۰۹. اعراف/سوره۷، آیه۴۲.    
۱۱۰. اعراف/سوره۷، آیه۴۳.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «حمد».    



جعبه ابزار