میرزا فتاح شهیدی تبریزی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
میرزا فتاح
مجتهد تبریزی فرزند عالم مبارز، میرزا
محمد علی شیخ الاسلام داش آتانی در سال ۱۳۰۲ هـ. ق
در روستای
داش آتان، از توابع
تبریز دیده به جهان گشود. وی بعد از تحصیل دروس مقدماتی در زادگاه خویش، به
تبریز مهاجرت نمود و بعد از فراگیری سطوح متوسطه نزد اساتید ممتاز
حوزه علمیه تبریز، همچون
آیت الله میرزا ابوالحسن آقا انگجی، برای تکمیل مراتب علمی و تحصیل سطوح عالی در سال ۱۳۲۳
هجری قمری به
نجف اشرف هجرت کرد.
میرزا فتاح، درس
اصول را نزد
آخوند خراسانی و
فقه را از
شریعت اصفهانی و
سید محمد کاظم یزدی، (
صاحب عروة الوثقی) آموخت. بعد از رحلت آن بزرگان، مدتی نسبتاً طولانی در درس
خارج اصول و فقه آیت الله سید ابوالحسن اصفهانی، حضور یافت و در ردیف همراهان و یاران نزدیک آن
فقیه اهل بیت ـ علیهم السلام ـ قرار گرفت. او در این مدت به عنوان یکی از استادان برجسته و بی بدیل
حوزه علمیه نجف مطرح گردید. یکی از محققین در مورد عظمت حوزه درسی آیت الله شهیدی، در
نجف اشرف، می نویسد: آیت الله شهیدی در
نجف اشرف، مجلس درس مهمی داشت که فضلای بسیاری در آن حضور می یافتند این
فقیه فرزانه در س خود را به
زبان عربی روان و رسا بیان می کرد. بسیاری از شرکت کنندگان عرب زبان از بحث های ارزشمند وی کمال بهره را می بردند.
وی بعد از ۲۳ سال تحصیل مداوم در
نجف اشرف، برای معالجه
وصله ارحام، بویژه دیدار
مادر و
زیارت حضرت امام رضا ـ علیه السلام ـ، به
ایران بازگشت و در تبریز، به تدریس
خارج اصول و فقه پرداخت.
ایشان بعد از ۴ سال، یعنی در سال ۱۳۵۰ هـ. ق. به درخواست
آیت الله اصفهانی، دوباره به
نجف اشرف برگشت و
سید ابوالحسن اصفهانی را که در آن هنگام محور
مرجعیت شیعه محسوب می شد، از نظر علمی و عملی همراهی نمود. در سال ۱۳۶۱ هـ. ق به پیشنهاد
آقا سید ابوالحسن اصفهانی شهر
نجف را ترک کرده و برای همیشه به تبریز رفت و تا آخر عمر، در آن منطقه به احیای
حوزه علمیه تبریز و پرورش عالمان دین پرداخت. وی رهبری دینی آن سامان را به عهده گرفت و تا حد توان به خدمات دینی ـ اجتماعی همت گماشت.
پدر ایشان،
حاج میرزا محمد علی شیخ الاسلام، یکی از بزرگان و مفاخر علمی و دینی
تبریز و عالمی نیک نفس، فاضل، ادیب و وارسته بود وی در اوایل غائله
مشروطه و در سال ۱۳۲۶ هـ. ق، به همراه میرزا
محمد آقا (برادر
امام جمعه) توسط سردسته فدائیان محله «خیابان»، به نام میرزا آقا بالاخان، که از مخالفان سرسخت روحانیت بود، و در سکوی مسجد رفیع در محله «خیابان» به
شهادت رسید.
محدث و
تاریخ نگار پرتلاش،
حاج ملا علی خیابانی می نویسد: بعد از
شهادت حاج میرزا محمد علی شیخ الاسلام، شبی او را در خواب دیدم که
عمامه سبز بر سر داشت. من از این حالت تعجب کردم و با خود گفتم او که هاشمی نبود، چطور
عمامه سبز بر سر دارد. در این موقع بیدار شدم و به یاد آوردم که: در اخبار دیده ام الشهداء سادة اهل الجنه؛
شهیدان سادات اهل بهشت هستند. صبح وقتی از منزل بیرون آمدم، اتفاقا اولین کسی را که ملاقات نمودم، برادر آن
شهید سعید بود. از این حسن اتفاق، به صداقت رؤیای خویش مطمئن شدم.
شهادت شیخ الاسلام آن چنان جان گداز و مظلومانه بود که دوست و دشمن و حتی نویسندگان مخالف و معنا دار تحت تأثیر قرار داد
احمد کسروی با تمام دشمنی هایی که با
روحانیت شیعه داشت نتوانسته از درج مظلومیت این مرد بزرگ در نوشته هایش خود داری کند. وی در شرح حال میرزا آقا بالاخان خیابانی (قاتل شیخ الاسلام) می نویسد:
«ولی در آن هنگام یک کار بس زشتی از او سر زد و آن، کشتن میرزا
محمد آقا (برادر
امام جمعه) و
شیخ الاسلام داش آتانی بود که هر کسی را دل بر بی گناهی آن جوان و پیر می سوخت و از میرزا آقا بالاخان نکوهش دریغ نمی گفت.»
آیت الله میرزا فتاح تبریزی بعد از اطلاع از
شهادت مظلومانه پدر در
نجف اشرف برای جاویدان ماندن حادثه
شهادت پدر دانشمندش عنوان «شهیدی» را برای نام خانواده برگزید و از آن پس به «شهیدی» معروف گردید.
۱.
حاج میرزا حسن مجتهد تبریزی (متوفای ۱۳۳۷ هـ. ق).
۲.
سید احمد خسروشاهی.
۳.
آیت الله سید ابوالحسن آقا انگجی.
۴.
شریعت اصفهانی (متوفای ۱۳۳۹ هـ. ق):
۵.
آخوند ملا محمد کاظم خراسانی.
۶.
آیت الله سید محمد کاظم طباطبایی یزدی.
۷.
آقا سید ابوالحسن اصفهانی.
آیت الله شهیدی، علاوه بر اساتید بزرگ خویش، از سایر مراجع
حوزه نجف؛ از جمله
میرزا محمد حسین نائینی اجازه اجتهاد دریافت کرد.
این
فقیه فرزانه اندوخته های علمی خویش از محضر اساتید بزرگ حوزه های
تبریز و
نجف را، در قالب آثار مفیدی به دوست داران علم و دانش عرضه کرده است. برخی از این آثار چاپ شده و برخی دیگر به صورت خطی باقی مانده که فهرست آنان به شرح زیر است:
۱. تعلیقه بر
وسیلة النجاة.
۲. رساله تهذیب الاحکام فی قاعده الالزام.
۳. هدایة الطالب الی اسرار المکاسب، این کتاب مشهور ترین اثر این
فقیه وارسته و مورد استفاده علما و فضلای حوزه ها و محافل علمی است.
۴. شرح بر رساله العداله.
۵. تعلیق بر رساله «التقیه».
۶. هدایه العقول، که شرح کتاب
کفایة الاصول است.
۷. زاد التقوی، حاشیه استدلالی بر
عروة الوثقی،
۸. کشکول.
۹. القضاء عن المیت که تعلیقه ای است بر رساله
شیخ انصاری.
۱۰. شرح بر
زیارت عاشورا.
۱۱. رساله جامع الدلالات فی القضاء و الشهادات.
۱۲. رساله در احیاء الاموات.
۱۳. تعلیقه بر برخی ابواب و مسائل.
۱۴. تحقیقی در مسئله قرعه.
۱۵. اجوبه المسائل الوارده.
۱۶. تحقیق در مسئله استهلاکیه.
۱۷. حاشیه بر
رسائل شیخ انصاری.
۱۸. تحقیق الدلائل، که سه موضوع را در آن بررسی کرده است.
اندیشمندان زیادی در
حوزه علمیه تبریز و
نجف در محضر پرفیض آیت الله شهیدی پرورش یافتند که برخی از آنان شهرت جهانی دارند.
۱.
آیت الله میرزا محسن کوچه باغی.
۲.
علامه محمد تقی جعفری.
۳.
ملا علی واعظ خیابانی (۱۲۸۲ ـ ۱۳۶۸ هـ. ق).
۴.
میرزا ولی الله اشراقی سرابی (۱۳۳۵ ـ ۱۳۸۷۰ هـ. ق) .
۵. حاج میرزا
احمد معروف به
حاج میرزا آقا باغ میشه ای.
۶.
سید محمد صادق بحرالعلوم، (متولد ۱۳۱۵).
۷.
سید مهدی علوی بخشایشی.
۸.
حاج میرزا عمران علی زاده.
۹.
میرزا علی اکبر قاری.
۱۰.
میرزا محمد انصاری.
۱۱.
میرزا بیوک آقا انصاری.
۱۲.
حاج میرزا علی داماد.
در این جا به برخی از صفات اخلاقی و ویژگی های حضرت آیت الله شهیدی می پردازیم.
پرهیز از جلوه های دنیوی یکی از شاخص ترین ویژگی های رهبران الهی است. بدون تردید،
پیامبران،
اولیا و
عالمان دینی با
ساده زیستی و بی پیرایگی توانسته اند در قلوب مردم نفوذ کنند و به این طریق توجه مخاطبان خود را جلب نمایند. نگاهی کوتاه به سیره زندگی
پیامبر،
حضرت فاطمه و
علی و سایر
امامان معصوم ـ علیهم السلام ـ این مطلب را واضح تر می نماید. و همچنین مطالعه تاریخ علمای راستین و مشاهده زندگی ساده و بی آلایش آنان این حقیقت را به اثبات می رساند. آیت الله شهیدی در ردیف چنین عالمانی قرار داشت.
علامه جعفری در مورد
ساده زیستی استاد خویش می گوید:
«مرد والا مقامی بود و از وی جز دو فرش کهنه و مقداری اثاثیه معمولی چیزی باقی نماند. وصیت کرده بود من کتابهایش را به مدرسه مرحوم سید
کاظم تحویل دهم. با آن که ایشان
مرجع تقلید بود و مردم به او علاقه بسیاری داشتند. اما فقیرانه زندگی می کرد».
و در جای دیگری ساده زیستی آیت الله شهیدی را چنین ترسیم می کند:
«ایشان واقعا مردی بود المعرض عن الدنیا و طیباتها، شهیدی واقعا این گونه بود وقتی از دنیا رفت ما ترک ایشان مقداری کتاب و وسایل معمولی زندگی بود و خانه هم ملک ایشان نبود.»
آقای علیزاده مولف «شرح حالی از نامداران تاریخ» در مورد
ساده زیستی این عامل ربانی می نویسد:
«روزی آقای شهیدی در
ماه رمضان من و رفیقم را به
افطار دعوت کرد، با خوشحالی و شوق فراوان به منزلش رفتیم، موقع
افطاری مقداری آبگوشت و آبدوغ آوردند، آبگوشت را برای من و حاج میرزا علی (دامادش) گذاشت و آبدوغ را خود استاد تناول کرده و جهت
نماز به
مسجد رفت.»
آیت الله شهیدی یک از اسوه های گذشت و
عزت نفس بود. وی در مقابل
اهانت و یا
تحقیر دیگران دل گیر نمی شد و در صدد انتقام و
کینه ورزی نبود. در مقابل حقوق شخصی خود، دارای
گذشت و
بخشش بود.
علامه جعفری این ویژگی استادش را چنین بیان می کند: او همیشه قبل از حضور در
مسجد، در دکان عطاری نزد یک
مسجد می نشست و رفع خستگی می کرد. روزی کسی بر او وارد می شود و می گوید:
آن قدر خورده ای که گردنت کلفت شده! مقداری هم به ما بده که ما هم نیازمندیم. ایشان به عطار اشاره می کند و می گوید: ۲۵۰ تومان به وی بده آن مرد به دست و پای ایشان می افتد و عذر خواهی می کند.
چون منزل وی به خاطر ۲۵۰ تومان در
رهن بود او در تعجب بود که ایشان از کجا مشکل وی را فهمیده است و دقیقاً همان مبلغ را به وی می دهد. تعجب او از این باب بود که میرزا فتاح چگونه از این قضیه باخبر شده است.
علامه جعفری در جای دیگر می فرماید:
او که صاحب حاشیه بر
مکاسب و دارای تألیفات دیگر مانند «قاعده الزام» و غیره بود از
مجتهدین بسیار زبر دست و از اوتاد به شمار می رفت. خیلی با
تقوا، وزین و مرد بزرگی بود...
در گذشته،
فقها و بزرگان دین برای حفظ محوریت رهبری و اقتدار
مرجعیت شیعه اهمیت خاصی قائل بودند. آنان با این که از نظر
علم و
تقوا در حد اعلا بودند؛ اما هرگز به فکر ریاست و مقام برای خود نبوده، تلاش می کردند کسانی را که در خط مقدم
مرجعیت قرار دارند، تقویت و اقتدار
مرجعیت را حفظ کنند. برای همین ما در طول تاریخ
روحانیت شیعه مشاهده می کنیم که در یک عصری با این که ده ها
مجتهد مسلم وجود داشته اما، پرچم
مرجعیت شیعه بر دوش یکی از آنان بوده و دیگران در تقویت و اقتدار وی تلاش می نمودند؛ گرچه احیانا از او شایسته تر هم بودند. به همین جهت در هر دوره ای بیش از یکی دو رساله بیشتر مطرح نبوده است. آیت الله شهیدی از
مجتهدان با
تقوی و پاک نیتی بود که در عین شایستگی و درخواست مردم، رساله ننوشت.
آیت الله شیخ علی غروی علیاری در این مورد می گوید:
مرحوم آیت الله شهیدی، با این که یکی از سه مدرس معروف
نجف بود (ایروانی، شهیدی، مشکینی) و در
علم و
تقوا معروف، اما تا زمانی که مرحوم
اصفهانی زنده بود، رساله ننوشت.
تبریز هم که آمده بود، از
آقا سید ابوالحسن، ترویج می کرد.
آیت الله شهیدی از سال ۱۳۲۶، ظهر ها در مسجد حصیر چیلر (میرزا مهدی قاری) واقع در نجار بازار
تبریز و شبها در مسجد میرزا سلمان، واقع در محله خیابان،
نماز جماعت اقامه می کرد. بعد ها مردم اصرار کردند که این دو
مسجد را به نام مسجد شهید بنامند. آن بزرگوار همیشه مردم را از تغییر نام این دو مسجد منع می کرد؛ ولی امروزه هر دو
مسجد در
تبریز به نام مسجد «شهیدی» معروف است.
آیت الله شهیدی به شأن و منزلت سلسله جلیله
روحانیت توجه خاصی داشت. همیشه به
روحانیون سفارش می کرد: که مواظب اعمال و رفتار خود باشید تا خدای ناکرده توسط حرکات و سخنان شما ضربه ای به دین و اعتقادات مردم وارد نیاید. خودش به صفات زیبای اخلاقی آراسته بود.
قوت قلب،
شجاعت،
اخلاق نیک،
تواضع،
حلم،
وقار و
شکیبایی از جمله ویژگی های وی بود. با این حال هرگاه احساس می کرد از سوی افرادی جایگاه رفیع
روحانیت مورد خدشه قرار گرفته است. به صورت شایسته ای از آن دفاع می کرد. روزی در زمان سرلشگر قبلی، استاندار وقت
آذربایجان، فردی
روحانی نما را به
اتهام خیانتی دستگیر نمودند. بعد از اثبات
جرم، برخی از فرصت طلبان با همدستی عوامل
طاغوت به خاطر شکستن قداست
روحانیت وی را به حضور آیت الله شهیدی آوردند و گفتند: آقا! شما که برای شأن و منزلت
روحانیت این همه ارزش قائلید؛ در میان آنان چین افرادی وجود دارد. آقای شهیدی فرد مزبور را به نزدیک طلبیده و سپس وی را خلع لباس نموده و
عبا و
عمامه را در کنار خویش قرار داد و آن گاه خطاب به حضار فرمود:
این شخص در پوشیدن این
عبا و
عمامه به ما
روحانیت خیانت کرده است و ما این لباس را از او گرفتیم، و حالا هر خیانتی که به شما کرده، ببرید و مجازاتش کنید. در ادامه فرمود: هیچ وقت نگویید یک
روحانی خیانت کرده بلکه بگویید یک
خائن آمده و
لباس روحانی پوشیده است.
آیت الله شهیدی از راه های مختلفی استعداد های درخشان و افراد شایسته را تشویق می نمود. یکی از راه های تشویق صدور اجازه و گواهی نامه علمی به نام آنان بود. وی در بخشی از اجازه خود به
ملا علی واعظ خیابانی می نویسد:
از جمله کسانی که در مورد علم و دانش بویژه
علم رجال زحمات فراوانی کشیده و شب و روز تلاش نموده اند جناب
حاج ملا علی تبریزی خیابانی ادام الله تأییده است. وی بخشی از عمر خود را در این راه صرف کرده و در تفهیم و تحقیق و تدقیق به درجات عالی نائل آمده است. من به این جهت، به وی اجازه می دهم تمام
روایات صحیح در کتاب های
تفسیر،
ادعیه،
فقه و
حدیث خصوصاً
صحیفه سجادیه،
نهج البلاغه،
کتب اربعه،
وسائل الشیعه،
مستدرک،
وافی،
بحار و سایر مصنفات اصحاب برگزیده ما را از من
روایت کند.
علامه محمد تقی جعفری در خاطرات خود می نویسد:
از مرحوم آیت الله آقای حاج میرزا فتاح شهید صاحب حاشیه بر مکاسب که از
مجتهدین بسیار زبردست و با تقوی و وزین و مرد بزرگی بود استفاده نمودم، ایشان به من گفت: شما بروید
نجف، عمده محرک ما برای رفتن به
نجف، همین مرحوم شهیدی بود. حتی مقدمات و وسائل راه را ایشان تهیه کرده و مقداری هم به ما پول داد و دو جعبه شیرینی هم تهیه فرمود.»
همچنین آیت الله شهیدی با
تقریظ خود بر کتاب «مقیاس آداب المتعلمین»،
آقا سید محسن دهخوارقانی را مورد تشویق قرار داده است.»
آیت الله شهیدی به عنوان یک
فقیه وارسته و به حق پیوسته، هیچ گاه با ستمگران سر سازش نداشت و در فرصت های مختلف نارضایتی و مخالفت خود را ابراز می داشت و به این
آیه شریفه عمل می نمود که «ولا ترکنوا الی الذین ظلموا فتمسکم النار»؛
و بر ظالمان تکیه ننماید، که موجب می شود آتش شما را فرا گیرد. در این جا چند نمونه از مخالفت ها و ناسازگاری های وی با ستمگران و رژیم طاغوت را می خوانیم.
در سال ۱۳۳۱ قرار بود که انتخابات طاغوتی دوره هفدهم مجلس شورای ملی انجام یابد. جمعی تلاش می کردند تا با شرکت در آن، به رژیم شاه و عوامل آن مشروعیت بخشند. مرحوم آیت الله شهیدی به مخالفت برخاسته و با بیانات روشنگرانه و مثالهای متنوع مردم را از شرکت در آن برحذر می داشت.
یکی از شاگردان وی می نویسد:
روز
جمعه بود و من و رفیقم میرزا صادق و حاج میرزا علی داماد در گوشه اتاق نشسته بودیم و آقای شهیدی بالای اتاق مشغول مطالعه بود که سیدی معمم وارد شد و گفت: آقا! استاندار (دکتر منوچهر اقبال) در برون در، اجازه شرفیابی می خواهند، فرمود: من با استاندار کاری ندارم! سید از بس اصرار کرد آقای شهیدی ساکت شد، استاندار آمد، آقای شهیدی در مورد اعمال
خلاف شرع و خلاف قانون به سرزنش و توبیخ استاندار پرداخت و او را مقداری نصیحت نمود، پس از ختم سخنان آقای شهیدی، استاندار بدون این که چیزی بگوید، برخاست و رفت.
علامه جعفری در خاطرات خود می گوید:
«روزی شاه، برای مرحوم آقا میرزا فتاح شهیدی ۳۰ هزار تومان (به عنوان
هدیه) می فرستد. مرحوم شهیدی قبول نمی کند! افراد دربار می گویند: این پولی که ما آوردیم، می دانیم که مورد نیاز شما نیست، آن را بگیرید و به طلبه ها بدهید. میرزا گفته بود: اگر طلبه ها از این پول ها مصرف کنند دیگر
طلبه نمی شوند.
استاد جعفری در خاطره دیگری می گوید:
محمد رضا شاه به
تبریز رفته بود. عده ای از بزرگان حتی بعضی از روحانیون مشهور
تبریز به دیدن ایشان رفته بودند. چندن تن از اطرافیان دربار، به خدمت آیت الله شهیدی رسیده و از ایشان خواهش می کنند که او نیز به دیدن شاه برود. وی برای این که آن ها را متقاعد کند، می گوید: آقاجان! من یک دهاتی هستم. مرا چه به شاه! آن ها هر چه اصرار می کنند، وی این جمله را تکرار می کند.
آیت الله کوچه باغی در مورد خصوصیات استادش نکاتی را مطرح کرده که برای آشنایی بیشتر با شخصیت آن عالم راستین نقل آن مفید به نظر می رسد.
۱. وی در
ماه مبارک رمضان منبر می رفت و با بیان خود و رسای خویش مطلب مورد بحث خویش را پرورش داده هر شنونده ای را جذب می کرد.
۲. شیوه وی در تدریس، جمع بین سطح و خارج بود. درس او عمیق و فشرده بود و نکات مهم را توضیح می داد.
۳.
نماز جماعت را کوتاه و سبک می خواند، تا جایی که
ضرب المثل شده بود.
۴. در
ساده زیستی الگوی عالمان راستین بود و هم سطح فقیر ترین افراد زندگی می کرد.
۵. به طلبه هایی که درس خوان نبودند و به تحقیق و تفکر اهمیت نمی دادند، توجه نمی کرد.
۶. افراد مرموز و
جاهل و
غافل در گوشش
فحش و
ناسزا می گفتند و استخوان مرغ در جلو خانه اش می ریختند و شایع می کردند که آقای شهیدی غذاهای الوان و اشرافی می خورد او تحمل می کرد.
۷. آن بزرگوار فقط یک فرزند دختر داشت که همسر میرزا علی آقا بود.
۸. رفتار وی با اهل منزل و دیگران همراه با بزرگواری،
عفو و
گذشت بود و هیچ گاه
کینه کسی را به دل نمی گرفت.
آیت الله شهیدی با این که
مرجع شیعیان بود؛ اما مورد بی مهری عده ای از افراد غافل و ناآگاه قرار گرفته و شخصیت والای ایشان آماج
تهمت ها و
ناسزا ها واقع شد. با این حال این اسطوره
صبر و
استقامت همانند
علی ـ علیه السلام ـ، تمام ناملایمات را به خاطر حفظ
دین الهی به جان خریده و شکیبایی پیشه می کرد، این بزرگمرد وارسته از دست مردم
جاهل و بی مبالات به دین و ارزشهای الهی خون دل ها می خورد یکی از همراهان ایشان می گوید:
گاهی که من همراه ایشان به
مسجد می رفتم و یا از
مسجد بر می گشتم، افراد مغرض و ناآگاه در کنار خیابان از نزدیک با صدای بلند کلمات ناروا و اهانت آمیز در گوش وی می گفتند و گاهی هم علناً توهین می کردند و او هم می شنید و با سکوتی معنی دار رد می شد.
گاهی این اذیت و آزارها آن چنان شدید بوده است که آن بزرگوار از خداوند درخواست می کرده است او را از آن منطقه بیرون ببرد.
اما بالاخره، از آزار عده ای از خدا بی خبر سینه اش به تنگ آمد. او همانند مولایش
علی ـ علیه السلام ـ که از شدت زخم زبانها و اذیت ها و کج فهمی ها دلش به تنگ آمده و فرموده بود: اللهم ارحنی منهم، اللهم ابدلنی بهم خیرا منهم!
و بعد از این
دعا به فاصله اندکی آن حضرت به
شهادت رسیده بود،
آیت الله شهیدی نیز در روز ۱۹
صفر، در
مسجد و در میان جمعیت رو به
قبله ایستاده و فرمود:
«اللهم خلصنی فقد ملئت؛ خدایا دیگر بستوه آمده ام خلاصم کن!»
بعد از این
دعا،
نماز را به جماعت ادا کرد و به خانه رفت. در همان روز به بستر بیماری افتاد و بعد از ۲۵ روز، در ۱۵
ربیع الاول ۱۳۷۲ هـ. ق به ملاقات پروردگارش شتافت.
بعد از رحلت آن اسوه
صبر و فضیلت مردم به قدر و منزلت او پی برده و با شخصیت علمی و معنوی اش بیشتر آگاه شدند، به حدی که تا آن زمان
تشییع جنازه ای با شکوه تر از
تشییع پیکر پاک آن یگانه دوران در
تبریز دیده نشده بود.
پیکر این عالم جلیل القدر بعد از
تشییع در قبرستان طوبائیه
تبریز (نزدیک چهار راه آبرسان) به خاک سپرده شد.
سایت اندیشه قم