• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

نمرود

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



یکی از کسانی که قرآن به نام از او یاد کرده است «نمرود» پادشاه زمان حضرت ابراهیم ع است.




"نمرود" واژه‏ای عبری به معنی "سخت و نیرومند" است .
[۱] خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، ۱۳۷۷ش، اول، ج۲ ،ص ۲۲۷۳
نمرود یکی از پادشاهان جبار بابل است که به شجاعت و قهرمانی معروف بوده و معاصر حضرت ابراهیم (ع) می‏زیسته و به نجوم اعتقاد زیادی داشته است.
منجّمین به او می‏گویند در مملکتش پسری متولد می‏شود که ملکش را از دست او خارج می‏کند، پس دستور می‏دهد تا هر مولود پسری که به دنیا می‏آید را بکشند.
[۲] شبستری، عبدالحسین؛ اعلام قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ش، اول، ص ۹۸۷

از امام صادق (علیه السلام) نقل شده که فرمود:
«چهار کس پادشاهی روی زمین را به دست آوردند که دو نفرشان مؤمن و دو نفرشان کافر بودند: اما دو نفر مؤمن سلیمان بن داود و ذوالقرنین بودند و اما دو نفر کافر نمرود و بخت نصر بودند ...»
[۳] شیخ صدوق، محمد بن علی‏؛ الخصال، ترجمه یعقوب جعفری ،قم ‏‏، نسیم کوثر، ۱۳۸۲ ش، اول، ‏‏ج۱، ص۳۷۰

به نقل از حضرت علی (علیه السلام) اوّلین کسی که بعد از حضرت نوح(ع) سکه‏های دینار و درهم را ساخت، نمرود بن کنعان بود.
[۴] شیخ صدوق، محمد بن علی؛ علل الشرائع، ترجمه محمد جواد ذهنی، قم، مؤمنین‏، ۱۳۸ ش‏، اول‏، ج‏۲، ص ۸۹۷




نام نمرود در قرآن نیامده است و تنها در یک آیه از او یاد شده است:
« أَ لَمْ تَرَ إِلی الَّذِی حَاجَّ إِبْرَاهیِمَ فی رَبِّهِ أَنْ ءاتاهُ اللَّهُ الْمُلْک...‏»
«آیا ندیدی (و آگاهی نداری از) کسی -نمرود- که با ابراهیم در باره پروردگارش محاجه و گفتگو کرد؟ زیرا خداوند به او حکومت داده بود (و بر اثر کمی ظرفیت، از باده غرور سرمست شده بود)...»



بنا بر روایات و تفاسیر و آنچه در تواریخ آمده نام این شخص «نمرود بن کنعان» بوده است،
[۶] مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ قصه های قرآن بر اساس تفسیر نمونه، تدوین حسین حسینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۰ش، اول، ص ۱۰۸
وی اولین کسی بود که به محاجّه و ستیز لفظی در مورد ذات خداوند پرداخت.
[۷] جزائری ،نعمت الله؛ ‏ النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین‏ ،ترجمه فاطمه مشایخ،‏ تهران‏، فرحان،۱۳۸۱ ش‏،اول، ص ۱۸۷

«محاجّه» به معنای چیره شدن با حجّت بر خصم است؛ ولی برخی گویند مراد این آیه مجادله است زیرا کار نمرود مجادله به باطل بود که با هدف درهم کوبیدن حق صورت گرفت.
[۸] جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنیم، قم، اسراء،۱۳۸۶ش ،اول ،ج۱۲، ص ۲۲۷

مشهور است روزی نمرود و مردم شهر برای برپایی جشنی به خارج شهر رفتند وقتی بازگشتند دیدند تمام بتها شکسته شده، بعد از اینکه معلوم شد شکستن بتها کار ابراهیم(ع) است، او را به آتش افکندند تا انتقام این کار را از او بگیرند ولی خداوند، آتش را بر خلیل الله(ع) سرد نمود.
[۹] النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، پیشین، ص ۱۹۵-۱۹۱

از امام صادق (ع) روایت شده:
«این ماجرا (محاجّه) بعد از انداختن ابراهیم در آتش واقع شده و محاجّه و مخاصمه نمرود با ابراهیم از روی طغیان و سرکشی بوده و به اعتبار اینکه خداوند به او ملک و حکومت اعطاء کرده خود را ربّ مردم پنداشته و ملک در اینجا به معنای نعمتهای دنیوی است که خداوند آن را در دنیا بر مؤمن و کافر عرضه می‏دارد، امّا ملک به معنای تملیک امر و نهی و تدبیر امور مردم و وجوب اطاعت مردم، اعطای آن از جانب خداوند فقط بر کسانی جایز است که اهل صلاح و سداد و رشد و هدایت باشند که مسلّما چنین کسانی جز پیامبر و اهل بیت طاهرین او نخواهند بود که ایشان به همه احتیاجات مردم از ابتدا تا انتها آگاهی و علم دارند.»
[۱۰] النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، پیشین، ص۱۶۱.




نمرود خود مشرک بوده و ادعای خدایی میکرد و خود را خالق می پنداشته است، از ابراهیم می‏پرسد خدای تو کیست؟ ابراهیم (ع) پاسخ میدهد:
« إِذْ قَالَ إِبْرَاهِیمُ رَبی‏َِ الَّذِی یحْی وَ یمِیتُ »
«هنگامی که ابراهیم گفت: «خدای من آن کسی است که زنده می‏کند و می‏میراند.»
نمرود هم مانند قومش برای خدا الوهیت قائل بود، چیزی که هست قائل به خدایانی دیگر نیز بود، با این حال خود را هم«اله» می‏دانست، و بلکه خود را از بالاترین خدایان می‏پنداشت از اینجا این نتیجه به دست می‏آید که محاجّه و بگومگویی که بین نمرود و ابراهیم (ع) واقع شده این بوده که ابراهیم (ع) رب خود را تنها الله می‏‏دانست. و نمرود در پاسخ گفته بود من نیز معبود تو هستم، معبود تو و همه مردم، و به همین جهت موقعی که ابراهیم (ع) علیه ادعای او چنین استدلال کرد که «پروردگار من کسی است که زنده می‏کند و می‏میراند»، او در جواب ابراهیم (ع)، برای خود همان وصفی را ادعا کرد که ابراهیم (ع) آن را وصف پروردگار خود می‏دانست، تا او را مجبور کند در برابرش خاضع شود و به عبادتش بپردازد.
[۱۲] طباطبایی،محمدحسین،تفسیر المیزان،ترجمه محمد باقر موسوی همدانی،قم ،انشارت اسلامی جامعه مدرسین،۱۳۷۴ش،پنجم،ج۲،ص۵۳۶
گفت:
«قَالَ أَنَا أُحْیی وَ أُمِیت‏ »
«گفت من نیز زنده می‏کنم و می‏میرانم!»
نمرود برای اغفال مردم راه تزویر پیش می‏گیرد و برای اثبات این مدعای دروغین دست به حیله‏ای زد و دستور داد دو نفر زندانی را حاضر کردند و فرمان داد یکی را آزاد کنند و دیگری را به قتل برسانند، سپس رو به ابراهیم و حاضران کرد و گفت دیدید چگونه حیات و مرگ به دست من است؟!
[۱۴] مکارم شیرازی، ناصر وهمکاران،تفسیر نمونه،تهران ،دارالکتب الاسلامیه،۱۳۷۴ش،اول،ج۲،ص۲۸۸

این سخن نمرود از نادانی و بیگانگی او از حقیقت بر می‏خواست، چرا که او تنها به واژه‏ای بدون معنا تکیه می‏کرد و به گونه ای که نه مفهوم زنده ساختن را می‏دانست نه میراندن را.
[۱۵] طبرسی،فضل بن حسن؛ تفسیرمجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران، فراهانی، ۱۳۶۰ش، اول، ج ۳،ص ۱۲۲

در ادامه ابراهیم (ع) دربرابر مغالطه این عنصر خودکامه دست به استدلالی روشن میزند تا هم نمرود را به زانو درآورد هم ساده لوحان اطراف او را سر عقل آورد، لذا می‏گوید:
« قَالَ إِبْرَاهیِمُ فَإِنَّ اللَّهَ یأْتی بِالشَّمْسِ مِنَ الْمَشْرِقِ فَأْتِ بهَِا مِنَ الْمَغْرِب‏ فَبُهِتَ الَّذِی کفَرَ »
«ابراهیم گفت: خداوند، خورشید را از افق مشرق می‏آورد (اگر راست می‏گویی که حاکم بر جهان هستی تویی) خورشید را از مغرب بیاور! (در اینجا) آن مرد کافر، مبهوت و وامانده شد.»
نمرود کافر، متحیر و سرگردان گشت و دیگر بیان و دلیلی نداشت که بگوید، اما ممکن بود متقابلا همین درخواست را از ابراهیم بنماید که تو بگو، خدایت خورشید را از مغرب بیاورد، پس چرا چنین درخواستی نکرد؟
دو جواب برای این سؤال گفته‏اند:
۱- نمرود وقتی آن همه آیات و نشانه‏های قدرت الهی در حرکات ابراهیم دید ترسید که اگر درخواستی کند فوری ابراهیم آن را نیز عملی کند و نمرود بیش از پیش رسوا شود.
۲- خداوند آن چنان نمرود را در برابر عظمت ابراهیم خوار و سبک و کوچک کرد که دیگر نتوانست سخنی بگوید و سؤالی نماید.
[۱۷] تفسیر مجمع البیان، پیشین، ج۳، ص۱۲۲

نمرود به قصد پیروزی بر حضرت ابراهیم (ع) وارد گفتگو شده بود ولی در مقابل شکوه و اقتدار پیامبر خدا ،خوار و ذلیل گشت. از آن پس همواره می ترسید ابراهیم (ع) حکومتش را ریشه کن سازد، بنابراین به صورت ظاهر با او کاری نداشت، ولی همیشه در کمین بود تا روزی انتقام خود ار از او بگیرد.
[۱۸] جادالمولی ، محمد احمد و دیگران؛ قصه های قرآن، ترجمه مصطفی زمانی، قم، فاطمة الزهراء، ۱۳۷۵ش، چهارم، ص ۸۴
(که البته هرگز موفق به چنین کاری نشد!)



نقل است خداوند پشه‌ای را بر نمرود مسلط ساخت، آن موجود ناتوان روی لب نمرود نشست و آن را گزید، سپس به سوراخ بینی او وارد شد و از آنجا به مغزش راه یافت و پس از چهل روز شکنجه و کیفر سرانجام وی را نابود ساخت.
[۱۹] حسینی دشتی، مصطفی؛ معارف و معاریف، قم، بینا، ۱۳۷۶، دوم، جلد ۱۰، ص ۲۲۶
کسی که خود را خدای جهان میخواند نتوانست در برابر پشه ای، قدرت نمایی کند.
امام صادق علیه السّلام فرمود:
«به راستی، سخت عذاب‏ترین مردم در روز رستاخیز، هفت نفرند: قابیل فرزند آدم (ع) که برادرش را کشت، نمرود که با حضرت ابراهیم (ع) در باره پروردگارش محاجّه نمود، دو نفر از بنی اسرائیل که قوم خود را یهودی و مسیحی نمودند، فرعون که گفت: (من پروردگار بلند مرتبه شمایم ) و دو نفر از این امّت که یکی از دیگری بدتر است و در تابوتی شیشه‏ای در شکافی در زیر دریاهایی از آتش باشند.»
[۲۰] شیخ صدوق، محمد بن علی؛ ‏ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ترجمه صادق حسن زاده‏، تهران ،ارمغان طوبی،۱۳۸۲ ش، اول، ص۴۹۵




 
۱. خرمشاهی، بهاءالدین؛ دانش نامه قرآن و قرآن پژوهی، تهران، دوستان و ناهید، ۱۳۷۷ش، اول، ج۲ ،ص ۲۲۷۳
۲. شبستری، عبدالحسین؛ اعلام قرآن، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ۱۳۷۹ش، اول، ص ۹۸۷
۳. شیخ صدوق، محمد بن علی‏؛ الخصال، ترجمه یعقوب جعفری ،قم ‏‏، نسیم کوثر، ۱۳۸۲ ش، اول، ‏‏ج۱، ص۳۷۰
۴. شیخ صدوق، محمد بن علی؛ علل الشرائع، ترجمه محمد جواد ذهنی، قم، مؤمنین‏، ۱۳۸ ش‏، اول‏، ج‏۲، ص ۸۹۷
۵. سوره بقره(۲)، آیه ۲۵۸    
۶. مکارم شیرازی، ناصر و همکاران؛ قصه های قرآن بر اساس تفسیر نمونه، تدوین حسین حسینی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۸۰ش، اول، ص ۱۰۸
۷. جزائری ،نعمت الله؛ ‏ النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین‏ ،ترجمه فاطمه مشایخ،‏ تهران‏، فرحان،۱۳۸۱ ش‏،اول، ص ۱۸۷
۸. جوادی آملی، عبدالله؛ تفسیر تسنیم، قم، اسراء،۱۳۸۶ش ،اول ،ج۱۲، ص ۲۲۷
۹. النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، پیشین، ص ۱۹۵-۱۹۱
۱۰. النور المبین فی قصص الأنبیاء و المرسلین، پیشین، ص۱۶۱.
۱۱. سوره بقره(۲)، آیه ۲۵۸    
۱۲. طباطبایی،محمدحسین،تفسیر المیزان،ترجمه محمد باقر موسوی همدانی،قم ،انشارت اسلامی جامعه مدرسین،۱۳۷۴ش،پنجم،ج۲،ص۵۳۶
۱۳. سوره بقره(۲)، آیه ۲۵۸    
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر وهمکاران،تفسیر نمونه،تهران ،دارالکتب الاسلامیه،۱۳۷۴ش،اول،ج۲،ص۲۸۸
۱۵. طبرسی،فضل بن حسن؛ تفسیرمجمع البیان، ترجمه گروهی از مترجمان، تهران، فراهانی، ۱۳۶۰ش، اول، ج ۳،ص ۱۲۲
۱۶. سوره بقره(۲)، آیه ۲۵۸    
۱۷. تفسیر مجمع البیان، پیشین، ج۳، ص۱۲۲
۱۸. جادالمولی ، محمد احمد و دیگران؛ قصه های قرآن، ترجمه مصطفی زمانی، قم، فاطمة الزهراء، ۱۳۷۵ش، چهارم، ص ۸۴
۱۹. حسینی دشتی، مصطفی؛ معارف و معاریف، قم، بینا، ۱۳۷۶، دوم، جلد ۱۰، ص ۲۲۶
۲۰. شیخ صدوق، محمد بن علی؛ ‏ثواب الاعمال وعقاب الاعمال، ترجمه صادق حسن زاده‏، تهران ،ارمغان طوبی،۱۳۸۲ ش، اول، ص۴۹۵




سایت معارف قرآن    




جعبه ابزار