چادر
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
چادُر (در متون ادبی قدیم: چادَر)، نوعی
پوشش زنانه که
سر تا
پا را فرا میگیرد و بهتر است در هر حال- اعم از
نماز و غير نماز - از آن يا همانند آن استفاده شود.
چادر به معنی نوعى
پوشش براى
زن كه تمام بدن را مىپوشاند و نیز به معنی
خیمه میباشد. از چادر به معناى اوّل به مناسبت در باب
صلات سخن رفته است.
در باره ریشه این واژه آرای متفاوتی اظهار شده است. از جمله اینکه ممکن است از ریشه chad
سنسکریت به معنای پوشاندن باشد.
، واژه چادر در
زبان پهلوی نیز وجود داشته است
، چنانکه بنا بر متنِ پهلوی روایت امید اَشَوَهیشتان، که در قرن چهارم
هجری تدوین شده، یکی از سرپوشهای زنان
زردشتی چادر (adurČ) بوده است.
دورفر که در باره احتمال فارسی یا ترکی بودن ریشه این
واژه بحث کرده، دلایل مطرح شده را برای پذیرش قطعی هیچیک از این دو نظر، کافی ندانسته است،
واژه چادر، به شکل
معرّب شَوذَر، به عربی راه پیدا کرده است،
اما عربزبانان بیشتر، واژههای دیگری چون مُلایه/
مُلاءَ
ه، اِزار، عَبایه/ عباءَه و حِبْرَه را برای رساندن معنای چادر بهکار میبردهاند
، این واژهها معانی و دلالتهای دیگری نیز داشتهاند.
در برخی آثار برجای مانده از
دوره هخامنشی، همچون نقشبرجستهای در
اِرگلی (در شمالغربی
آناطولی )، نقش پارچهای در پازیریک و نیز در نقش برخی مُهرهای یونانی ـ ایرانی، پوششهایی شبیه چادر امروزی دیده میشود.
برخی مجسمههای بر جای مانده از
دوره اشکانی، زنان را در پوششی شبیه چادر، که بر روی
عمامهای قرار گرفته است، نشان میدهد.
، ضیاءپور
پوشش سر زنان در تصاویر منقوش بر یک بشقاب نقرهای
ساسانی را نیز چادر خوانده است.
چادر که در
دوره اسلامی صرفاً نمونهای از چندگونه پوشاک بود که برای انطباق با معیارهای پوشش اسلامی بهکار میرفت، هیچگاه دارای کارکرد، شکل،
دوخت، اندازه و حتی رنگ واحدی نبوده است، بر پایه شواهد ادبی، در ایرانِ قبل و بعد از
اسلام، چادر هم برای پوشاندن روی یا سر به کار میرفت و هم پوشش سرتا پا بود.
چادر در معنای دوم، مرادفهای متنوعی در
زبان عربی پیدا کرده که یکی از آنها حِبْرَه است،
حبره پوشش زنان در
دوره اموی (۴۱ـ۱۳۲) بود و
حسنابراهیم حسن آن را از انواع مُلایه شمرده است.
ملایه پوشش متداول زنان در بیرون
خانه در اوایل
دوره عباسی (۱۳۲ـ۶۵۶) بود که همه بدن را میپوشاند.
، در یکی از تصاویر نسخهای از
مقامات حریری، زنانی با پوششهایی مانند چادر امروزی در
مجالس وعظ و
قضا به چشم میخورند،
تاریخ تشکیل یکی از این
مجالس، متأخرتر از سالهای میانی قرن ششم نمیتواند باشد، این پوششها را یکی از نویسندگان
عرب،
جِلْباب و
عبایه نامیده است.
آگاهی ما از وصف دقیق این پوشش، به هر نامی که باشد، بیشتر مربوط به دورههای جدیدتر و عمدتاً از
عصر صفوی و عثمانی به بعد است، بر این اساس، زنان به چادر صرفاً به منزله
ساتر و
حجاب نمینگریستند، بلکه نگرشهای زیباشناسانه نیز، بهویژه در
انتخاب جنس و تزیینات آن، کاملاً دخالت داشته، چنانکه تأثیر وسع مالی و طبقه اجتماعی زنان در تعیین جنس و تزیینات چادر آشکار بوده است.
زنان اشرافِ فاس، برخلاف
عامه زنان در
مراکش، در
دوره عثمانی لبههای چادر خود را با
ابریشم سفید یا رنگهای دیگر میآراستند و آن را با حلقههای بزرگ
طلا یا
نقره روی سینه به هم متصل میکردند، در
دوره قاجار، جنس چادر اشراف غالباً از ابریشم بود، اما زنان کم بضاعت از پارچه دَبیت چادر تهیه میکردند.
زنان اشراف، دورتادور چادر مشکی خود را گلابتوندوزی میکردند و حاشیه نقره یا نقرهنما بر آن میدوختند که رفتهرفته این تزیینات جایش را به حاشیههای سرْخود به رنگهای آبی، قهوهای و سفید به عرض دو
انگشت داد، در این دوره، در میان این زنان، چادرهای بسیار گرانبهای «عبایی» که از
بغداد وارد میشد، خریدار بسیار داشت.
در انتخاب رنگ چادر، سلیقه زنان، که خود متأثر از
سن آنها بود، در کنار جایگاه طبقاتی آنان، دخالت داشت، مثلاً، زنان مصری در سالهای ۱۲۴۹ـ۱۲۵۱/۱۸۳۳ـ۱۸۳۵
حِبره ابریشمین سیاه و دختران حبرههای سفید میپوشیدند، در
ترکیه، پس از تنظیمات، با وجود رواج چادرهایی با رنگهای متنوع، زنان
جوانتر بیشتر رنگهای آبی فیروزهای، یشمی و بنفش را میپسندیدند.
در ایران دوره قاجار، زنان اشراف اغلب طرفدار چادرهای مشکی یا بنفش و آبی تیره بودند، امروزه، با اینکه در شهرها، بهویژه شهرهای بزرگ، رنگ چادر زنان در بیرون از خانه فقط سیاه است، در مناطق روستایی و شهرهای دارای نمادهای
فرهنگ سنّتی، چادرهای رنگین کمابیش به چشم میخورد، چادر
نماز بانوان نیز، چه در شهر چه در روستا، عموماً به رنگهای روشنتر و اغلب سفید است.
در باره دوخت و شکل چادر بهویژه در دورههای قدیمتر، اطلاع چندانی نداریم.، از برخی اشارات لغتشناسانه حداکثر میتوان دریافت که بعضی از انواع چادر یک تکه و برخی دیگر دو تکه بودهاست.
، این دوگونگی، موجب تنوع در نامگذاری میشدهاست، چنانکه اعراب چادرهای دو تکه را رَیطه و چادرهای یکتکه را مُلاءَه میخواندند.
در عثمانی نیز به چادرهای بدون برش، جار و به پارچههای برشخورده و سپس دوختهشده، چارشاف میگفتند، در ترکیه، در اصل جار رواج داشت و چارشاف را حاجیان عثمانی، پس از تنظیمات، با الگوبرداری از چادرهای مصری و ایرانی، رواج دادند.
در
دوره قاجار در ایران چادرهایی به نام چادرْکمری معمول شد که دامنی از قسمت پایین به آن وصل میگشت و کمربندی داشت که آن را از پشت به
کمر گره میزدند، این چادرها، که مانند
پیراهن از سر پوشیده میشدند، درواقع جای دامنهای بلند و تنبانهای کوتاه را گرفته بودند.
چادر کمری مخصوصِ
نماز را، که از زری، مخمل،
ترمه کشمیری و اطلس بود، با دگمه یا سنجاق به کمر میبستند، به گونهای که شبیه دامن میشد، این نوع چادر به دو صورت نیمدایره و راسته بود.
نوعی چادر چهارگوش رنگین که به آن هم چادرْ کمر میگویند، در روستای قاسمآباد گیلان رواج دارد، این چادر که حدوداً ۲×۲ متر است، با کنار هم گذاشتن و دوختن تکه پارچههای سی سانتیمتری تهیه میشود.
، نحوه پوشیدن چادر و میزان پوشش اندام زنان با آن، متفاوت بود.
گزارش
ابنبطوطه از
عصر ایلخانان، در باره زنانِ شیرازی که کاملاً در چادر پوشیده بودند،
قرینهای است بر اینکه وی احتمالاً در سرزمینهای دیگر پوششی تا بدین حد کامل ندیده بوده است.
گزارشهای برخی سیاحان
عصر صفوی و دورههای بعد، مبنی بر وجود چنین پوششهای سراسری در کنار گزارشهایی که از پوششهای دیگر حکایت دارد
نشاندهنده اینگونه تفاوتهاست.
این پوششهای غیر سراسری را میتوان یکی از ویژگیهای چادر پوشیدن ساکنان مناطق روستایی و عشایرنشین بهشمار آورد که احتمالاً ناشی از نوع زندگی روستایی بوده است.
استفاده از چادر، که تقریباً همواره یکی از پوششهای رایج زنان مسلمان بوده، بهندرت با مخالفت و ممانعت حکومتها مواجه شده است؛ از جمله در ۱۳۰۹، در عثمانی، چون برخی از مردان با پوشیدن چادر، پنهانی وارد دربار میشدند،
سلطان عبدالحمید پوشیدن چادر را هنگام ورود به
دربار منع کرد.
وی بعدها و در پی عکسبرداری جهانگردان از زنان در
استانبول و انتشار آزیاده اثر پیر لوتی در ۱۲۹۶/۱۸۷۹، که شرح ماجرای عاشقانه یک اروپایی با
همسر محجبه یک
مسلمان بود، فرمان داد تا زنان چادرهای سیاه بپوشند و پیچه بزنند.
، نمونه دیگر، ماجرای
کشف حجاب در برخی کشورها، چون
مصر و
الجزایر و
ترکیه، بود که مدت کوتاهی بعد از وقوع آن، در
ایران (۱۷ دی ۱۳۱۴) نیز به فرمان
رضاشاه پهلوی رخ داد و تا حد زیادی موجب منسوخ شدن یا از رونق افتادن چادر گشت.
در ایران با سقوط رضاشاه در
شهریور ۱۳۲۰، این محدودیتها برداشته شد و مقاومت متدینان عملاً مانع اجرای این دستور شد، بهویژه پس از پیروزی
انقلاب اسلامی (۱۳۵۷ ش))))،) پوشیدن چادر، حتی در مراکز اداری و برنامههای رسمی رواج عام یافت و اینک چادر پوشیدن در برخی اماکن مقدّس و شماری از ادارات دولتی و مراکز آموزشی الزامی است.
امروزه در میان زنان کشورهای مسلمان، چادر یکی از انواع
حجاب شرعی و بلکه کاملترین شکل آن تلقی میشود، با این حال، زنان مسلمانِ پایبند به حجاب اسلامی در کشورهای اروپایی و کشورهای غیراسلامی، ضمن رعایت حجاب شرعی، بهندرت چادر به سر میکنند.
از آنجا كه چادر به جهت پوشاندن تمامى بدن و حجم آن، برترين پوشش براى
زن مىباشد، بهتر است در هر حال- اعم از
نماز و غير نماز - از آن يا همانند آن استفاده شود.
، براى زن پوشاندن بدن در
نماز با هر نوع پوششى
واجب است؛ ليكن پوشاندن با سه جامه؛
خِمار (روسرى يا
مقنعه)،
درع (پيراهن بلند) و چادر بهتر است.
، از
کراهت پوشيدن
لباس سياه،
عبا،
عمامه، چادر و
کفش استثنا شده است.
(۱) کلود آنه، گلهای سرخ اصفهان: ایران با اتومبیل، ترجمه فضلاللّه جلوه، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۲) ابنبطوطه، رحله ابنبطوطه، چاپ علی منتصر کتانی، بیروت ۱۳۹۵/۱۹۷۵.
(۳) ابندرید، کتاب جمهره اللغه، چاپ رمزی منیر بعلبکی، بیروت ۱۹۸۷ـ ۱۹۸۸.
(۴) ابنمنظور، لسان العرب.
(۵) تغییر لباس و کشف حجاب به روایت اسناد، تهران: وزارت اطلاعات، مرکز بررسی اسناد تاریخی، ۱۳۷۸ ش.
(۶) یحیی وهیب جبوری، الملابس العربیه فیالشعرالجاهلی، بیروت ۱۹۸۹.
(۷) محمدرضا جلالی نائینی، فرهنگ سنسکریت ـ فارسی، تهران ۱۳۷۵ ش.
(۸) موهوببن احمد جوالیقی، المعرّب منالکلام الاعجمّی علی حروف المعجم، چاپ احمد محمدشاکر، قاهره ۱۹۴۲، چاپ افست تهران ۱۹۶۶.
(۹) اسماعیلبن حماد جوهری، الصحاح: تاجاللغه و صحاحالعربیه، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت)، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ ش.
(۱۰) حسنابراهیم حسن، تاریخ اسلام: السیاسی والدینی و الثقافی و الاجتماعی، ج۱ و ۲، قاهره ۱۹۶۴، چاپ افست بیروت.
(۱۱) حکایت کشف حجاب، تهران: مؤسسه فرهنگی قدر ولایت، ۱۳۸۰ ش.
(۱۲) بدیلبن علی خاقانی، دیوان، چاپ ضیاءالدین سجادی، تهران ۱۳۷۸ ش.
(۱۳) محمدعلی داعیالاسلام، فرهنگ نظام، چاپ سنگی حیدرآباد، دکن ۱۳۰۵ـ۱۳۱۸ ش، چاپ افست تهران ۱۳۶۲ـ۱۳۶۴ ش.
(۱۴) ابراهیم دسوقی شتا، المعجمالفارسی الکبیر = فرهنگ بزرگ فارسی: فارسی ـ عربی، قاهره ۱۴۱۲ـ۱۴۱۴/ ۱۹۹۲ـ۱۹۹۳.
(۱۵) یحییزکاء، لباس زنان ایران از سده سیزدهم هجری تا امروز، تهران ۱۳۳۶ ش.
(۱۶) روایت اِمیدِ اَشَوَهیشتان، تدوین، آوانویسی و ترجمه از متن پهلوی: نزهت صفای اصفهانی، تهران: نشر مرکز، ۱۳۷۶ ش.
(۱۷)
مصلحبن عبداللّه سعدی، کلیات سعدی، چاپ عباس اقبال آشتیانی، تهران ۱۳۷۰ ش.
(۱۸) گارسیا سیلوا ای فیگروآ، سفرنامه دنگارسیا د سیلوا فیگوئروآ سفیر اسپانیا در دربار شاه عباس اول، ترجمه غلامرضا سمیعی، تهران ۱۳۶۳ ش.
(۱۹) جعفر شهریباف، طهران قدیم، تهران ۱۳۸۱ ش.
(۲۰) جلیل ضیاءپور، پوشاک ایلها، چادرنشینان و روستائیان ایران، تهران) ۱۳۴۶ ش .
(۲۱) جلیل ضیاءپور، پوشاک باستانی ایرانیان: از کهنترین زمان تا پایان شاهنشاهی ساسانیان، تهران ۱۳۴۳ ش.
(۲۲)
صلاح حسینعبیدی، الملابس العربیه الاسلامیه فیالعصر العباسی الثانی، بغداد ۱۹۸۰.
(۲۳) ابوالقاسم فردوسی، شاهنامه فردوسی، ج۹، چاپ برتلس، مسکو ۱۹۷۱.
(۲۴) بهرام فرهوشی، فرهنگ پهلوی، تهران ۱۳۴۶ ش.
(۲۵) آمال مصری، أزیاءُ المرأه فیالعصر العثمانی، قاهره ۱۴۱۹/۱۹۹۹.
(۲۶) علی مظاهری، زندگی مسلمانان در قرون وسطا، ترجمه مرتضی راوندی، تهران ۱۳۴۸ ش.
(۲۷) ناصر نجمی، طهران عهد ناصری، تهران ۱۳۶۴ ش.
(۲۸) شهرام هدایت، واژههای ایرانی در نوشتههای باستانی (عبری، آرامی، کلدانی) همراه با اعلام ایرانی)، تهران ۱۳۷۷ ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «چادر»، شماره۵۳۴۶. «فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت علیهم السلام»، ج۳، ص۱۶۳.