کلمة حول الفقه و تطوره (کتاب)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
« كلمة حول الفقه و تطوره»، رسالهاى است كوتاه از
آیت الله جوادی آملی كه با نگاهى مادى و معنوى به
فقه ، توضيحات و مطالب جالب توجهى را در باره اين علم شريف بيان نمودهاند.
حضرت آيت الله حاج شيخ
عبدالله جوادی آملی از اساتيد مبرز فلسفه، عرفان،
تفسیر قرآن ، خارج فقه و اصول و داراى تاليفات بسيارى در اين علوم می باشد.
ايشان در سال ۱۳۱۲ هجرى شمسى در شهر
آمل در خانوادهاى روحانى ديده به جهان گشود. پدرش از علما و وعاظ شهر آمل بود.
بعد از پايان دروس دوره ابتدايى به حوزه علميه آمل پيوست و در آنجا به مدت پنج سال از محضر اساتيد بارز كه بعضى از آنها از شاگردان مرحوم
آخوند خراسانی بودند بهره برد و مرحله متوسطه از مقدمات فقه و اصول و حديث را به پايان رساند. در شهريور سال ۱۳۲۹ شمسى با هجرت به تهران شهر آمل را ترك نمود و به نزد آية اللّه شيخ
محمد تقی آملی رفت. سپس به مدرسه مروى منتقل شد و در آنجا مرحله عالى دروس حوزه و نيز معقول را تا سال ۱۳۳۴ شمسى نزد
آیة اللّه شعرانی و
آیة اللّه الهی قمشهای و خارج فقه و
اصول را نزد آية اللّه شيخ محمد تقى آملى فرا گرفت. در سال ۱۳۳۴ به
حوزه علمیه قم هجرت كرد و مدتى در محضر درس آية اللّه العظمى بروجردى و حدود سيزده سال در درس فقه آية اللّه
سید محمد محقق داماد حاضر شد. همچنين يك دوره از اصول فقه كه مدت هفت سال بطول انجاميد را نزد حضر ت
امام خمینی گذراند. و نيز در محضر علامه
سید محمد حسین طباطبایی به مدت ۲۵ سال اسفار، الهيات شفا،
منطق شفا ، خارج حكمت متعاليه،
عرفان اسلامی و معارف موضوعى در حديث و تفسير قرآن را در جلسات خاص به اكمال رساند.
- تفسير موضوعى قرآن مجيد- كتاب الخمس- شريعت در آيينه معرفت- تحرير تمهيد القواعد- كتاب الصلاة- عرفان حج- كرامت در قرآن- اخلاق كارگزاران در حكومت اسلامى- پيرامون وحى و رهبرى- اسرار عبادات- ولايت فقيه- رحيق مختوم- سيره پيامبران در قرآن.
« كلمة حول الفقه و تطوره»، رسالهاى است كوتاه از آيت الله جوادى آملى كه با نگاهى مادى و معنوى به
فقه ، توضيحات و مطالب جالب توجهى را در باره اين علم شريف بيان نمودهاند. اين رساله، عربى بوده و در سال ۱۳۶۴ ش، تأليف گرديده است.
اين رساله با مقدمهاى خيلى كوتاه، در هفده نكته به موارد مذكور اشاره كرده است.
اولين نكته كتاب در مورد آيه ۶
سوره انشقاق است كه مىفرمايد:« يا أيها الإنسان إنك كادح إلى ربك كدحا فملاقيه» .
در اينجا اشاره به مرگ
انسان و انتقالش از دارى به دار ديگر شده است. مؤلف، در اينجا به آيات ۳۶
سوره قیامت و آيه ۲۱
سوره ق نيز اشاره نموده است.
در نكته بعدى از ضرورت داشتن توشه
تقوی براى مسافر مسير سير و سلوك سخن گفته، مىافزايد اين صراطى كه ادق از شعر و أحد از سيف است بايد توشهاى الطف از كل لطيف و ارق از كل رقيق داشته باشد و آن زاد و توشه چيزى نيست جز تقوا كما اينكه در آيه ۱۹۷
سوره بقره مىفرمايد:« و تزودوا فإن خير الزاد التقوى» .
ايشان دو بال علم و عمل را لازمه سير سالك إلى الله مىداند كه به همراه
نیت صحيح مىتوانند مركب اين راه پرفراز و نشيب باشند.
مؤلف، در قسمت بعدى مىگويد: آنچه از علوم متكفل بيان آن زاد و توشه تقوى مىباشد، همان فقه است، چرا كه معنى اصطلاحى فقه، حكمت عمليهاى است كه بدان كيفيت
ارتباط انسان با مولايى كه وى را آفريده و... معلوم مىگردد چنانكه كيفيت
معامله انسان با غير خودش از افراد همنوعش با همين فقه معلوم خواهد شد، پس نتيجه اينكه بر سالك لازم است كه تفقه نمايد و گر نه در سرزمين
جاهلیت دچار بدبختى و گمراهى خواهد شد.
امام علی( علیه السلام) مىفرمايد:« من اتجر بغير فقه فقد ارتطم في الربا».
در نكته پنجم خاطرنشان شده است كه ترقى جامعه انسانى در گرو شناخت
احکام الهى و عمل به آنهاست.
در نكته ششم مىفرمايد فقه حكمتى عملى است كه سعادت دنيا و آخرت هر دو مبتنى بر آن مىباشد، سپس با اشاره به اظهار نظرى از
ابو حامد غزالی كه فقه را علم دنيا مىداند، مانند
علم طب ، به كلام
فیض کاشانی در ذيل كلام غزالى
استناد مىكند كه فرموده: اين حرف صحيح نيست، زيرا بر خلاف تصور ابو حامد، فقه علمى است كه سرچشمهاش در آموزههاى وحى مىباشد و براى تهذيب
اخلاق ، عمل صحيح به احكام لازم است.
پس به نظر مؤلف فقه مايه سعادت دنيا و آخرت انسانها مىباشد، لكن اين سعادت، به صرف دانستن علم فقه حاصل نمىگردد و همراهى عمل با آن لازم است; اين مطلبى است كه در نكته هفتم بيان شده است.
ايشان، در ذيل نكته هشتم بالاترين درجات كمال براى سالك إلى الله را لقاى الهى مىداند و مىگويد: چنين چيزى جز براى صاحب
نفس مطمئنه ممكن نمىگردد، چرا كه آيههاى ۲۷ تا ۳۰
سوره فجر نيز به صراحت مىگويند:« يا أيتها النفس المطمئنة ارجعي إلى ربك راضية مرضية فادخلي في عبادي و ادخلي جنتي».
نكته بعدى در بيان معناى فقه و
فقیه است. ايشان تعاريف علما را در اين زمينه مختلف مىداند و از
مجلسی اول نقل مىكند كه گفته: فقيه در عرف قدما به محدث عالم گفته مىشده است، لكن اين عبارت در مورد عالم تارك دنيا و راغب در آخرت مصداق دارد. ايشان نظر
کاشف الغطا را نيز در اين باره بازگو كرده است.
در نكته بعدى تكامل حقيقى فقه را مشروط به تطور حقيقى در
اصول فقه مىدانند .
و در نكته يازدهم مىفرمايند: هر چيزى كه قابل تطور ذاتى يا فعلى باشد حتما مادى خواهد بود، پس هر چيزى كه قابل تطور و تكامل نيست يقينا غير مادى و روحانى مىباشد. ايشان براى تطور مورد نظر خود; يعنى تطور تكاملى در فقه، به كلامى از مرحوم شيخ طوسى در
مبسوط اشاره مىكنند كه فرموده:« و كنت على قديم الوقت و حديثه متشوق النفس إلى عمل كتاب يشتمل على ذلك تتوق نفسي إليه فيقطعني عن ذلك القواطع و تشغلني الشواغل و تضعف نيتي أيضا فيه قلة رغبة هذه الطائفة فيه و ترك عنايتهم به لأنهم ألقوا الأخبار و ما رووه من صريح الألفاظ حتى أن مسئلة لو غير لفظها و عبر عن معناها بغير اللفظ المعتاد لهم تعجبوا منها و قصر فهمهم عنها...»
و اضافه مىكند كه اين
شیخ طوسی بود كه با اين فكر نو و عظمت علمى توانست آن حركت اساسى تاريخى را به فقه بدهد كه تا مدتها و حتى تا به امروز نيز آثارش هويداست.
دوازدهمين نكته اين است كه براى يك تطور علمى دو نوع عامل لازم است: ۱- عوامل خارجى. ۲- عوامل داخلى. عوامل داخلى، همان براهين و موضوعات موجود در متن علم است كه مىتواند منشأ تحول باشد و عوامل خارجى، اساتيد خبره، دانشجويان باهوش و... مىباشند. در فقه ما كه ريشه در نقل دارد بايد توجه داشت كه عقل نيز يكى از ادله غير قابل
انکار آن بوده و جايگاهش هيچگاه نبايد تضعيف گردد چنانكه نبايد جايگاه آن در فقه كه به عنوان يك علم نقلى است با جايگاه آن در فلسفه و علوم الهى كه علوم عقلى هستند، خلط شود; در فقه كاربرد عقل فقط براى
ادراک مطالب است و مواد مدركه همگى يا بيشترشان منقولات شرعى مىباشند.
نكته بعدى اين است كه مانع اساسى براى تطور فقه اعتبار
خبر واحد است; آن هم اعتبارى كه اصوليون بدان معتقدند نه اعتبارى كه اخباريون بدان
اعتقاد دارند، زيرا خبر واحد راهى است كه سالك را به اكثر احكام و فروع هدايت مىكند، لكن طى اين مسير بدون چراغ عقل ممكن نيست، چرا كه عقل گر چه براى به دست آوردن فروعات شرعى كافى نيست، اما براى درك آنچه شارع ما را به آن متعبد نموده، لازم است.
ايشان، اعتقاد به
اعتبار خبر واحد را در تطور اصول فقه نيز داراى تأثير بسزايى مىدانند. نتيجهاى كه ايشان گرفتهاند اين است كه همين قول به اعتبار خبر واحد، باعث تطور و تحول عظيم فقه در زمان شيخ طوسى گرديد و علت اينكه در زمان استاد وى،
سید مرتضی يا در زمان ابن زهره و
ابن ادریس اين تكامل حاصل نشده بود اين بود كه آنها منكر اعتبار خبر واحد بودند.
اما اينكه ابن ادريس چه نوع خبر واحدى را انكار مىكرد؟ در ذيل نكته چهاردهم بررسى شده است كه مطلق خبر واحد بوده نه فقط خبر واحد ضعيف.
قائلين به عدم اعتبار خبر واحد، از چه راهى به
احکام شرعى دسترسى پيدا مىكنند؟ اين نكته بعدى است كه
اجماع را در اين مسير به عنوان راه حلى براى منكران اعتبار خبر واحد معرفى كردهاند. اما از آنجا كه اجماع خود دليلى لبى است و اطلاقى ندارد پس با اين وجود ديگر مجالى براى تطور فقه مبتنى بر اجماع و بدون در نظر گرفتن خبرهاى واحد نخواهد بود.
باز نتيجهاى از مباحث فوق به دست مىآيد كه مضمون نكته شانزدهم است و آن اينكه از بررسى همگونى اعتقاد سيد مرتضى كه متقدم بر شيخ طوسى است و ابن ادريس كه متأخر از وى مىباشد، نبوغ علمى بىبديل مرحوم شيخ طوسى( ره) و اينكه چرا فقه در مدرسه شيخ طوسى تكامل يافت اما در
مدرسه آن دو بزرگوار اين اتفاق نيفتاد آشكار مىگردد; چنانكه مىفهميم چرا فقه در زمان افرادى چون
علامه حلی ، شهيدين،
صاحب جواهر و
شیخ انصاری نيز متحول گرديد در حالى كه در غير زمان اين افراد چنين اتفاقى نيفتاد.
آخرين نكته رساله اين است كه مدار
فقاهت درايت تامه در فحواى روايات مىباشد، زيرا فقه نه مانند
فلسفه بر مبناى عقل صرف است و نه مانند آنچه اخباريين پنداشتهاند نقل محض. پس عقل و نقل در كنار هم و به مدد همديگر مىتوانند فقه را سامان دهند.
۱- إن الإنسان سائر إلى مولاه و كادح إلى ربه كدحا حتى يلاقيه ۲- لا بد للمسافر أن يتزود بزاد يتقوى به في السير و يسلك المسير بسرعة و سهولة ۳- و حيث إن السالك إلى الله يطير إليه بجناحي العلم و العمل ۴- ان من العلوم التي تتكفل لبيان زاد التقوى هو الفقه ۵- و أيضا ان رقى المجتمع الإنساني رهين معرفة أحكام الله و العمل بها ۶- إن الفقه كما تقدم حكمة عمليةيبتني عليها سعادة الدنيا و الآخرة بلا اختصاص له بإحديهما ۷- حيث إن الفقه لتحصيل سعادة الدنيا و الآخرة ۸- إن أقصى درجات الكمال للسالك إلى الله هو لقاؤه سبحانه ۹- إن في بيان معنى الفقه و أنه ما هو؟ و أن الفقيه من هو؟ ۱۰- إن التكامل الحقيقي للفقه رهين التطور الحقيقي لأصول الفقه ۱۱- كل ما يتطور بالتكامل فهو مادي ذاتا أو فعلا كالصورة التي في المادة والعرض ۱۲- إن للتطور العلمي عوامل خارجية و داخلية بعضها أهم من بعض ۱۳- إن الذي تقدم ترصيصه: من أن الحجر الأساسي لتطور الفقه و تكامله إنما هو اعتبار الخبر الواحد ۱۴- ليس إنكار ابن إدريس - رحمه الله - لحجية الخبر الواحد راجعا إلى خصوص الخبر الضعيف و نحوه مما هو فاقد لشرائط الاعتبار ۱۵- إن القائل بعدم حجية الخبر الواحد قد يعتمد على الإجماع و يستند إليه ۱۶- إذا تبين اتحاد مقالتي السيد المرتضى المتقدم على الشيخ الطوسي و ابن إدريس المتأخر عنه يتضح النبوغ العلمي الذي ناله الشيخ - رحمه الله - أولا ۱۷- قد تبين أن مدار الفقاهة هو الدراية التامة في فحاوي الروايات المعتبرة.
این کتاب به
زبان عربی در یک جلد در
دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسين حوزه علميه
قم به چاپ رسیده است . در اول"
کتاب الصلاة " تقريرات دروس محقق داماد چاپ شده است .
نرم افزار جامع فقه أهل البيت عليهم السلام، مرکز تحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی