• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

یکسان شدن مصاحف

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



پس از درگذشت پیامبر (‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) بـزرگـان صحابه بر حسب دانش و شایستگی خود به جمع‌آوری آیات و مرتب کردن سـوره‌هـای قرآن دست زدند، و چون قرائت‌های مختلفی از قرآن به وجود آمد، در زمان عثمان (خلیفه سوم) در صدد یکسان شدن مصاحف بر آمدند.



هـمـان‌گـونـه کـه گفته شد دوره پس از درگذشت پیامبر (‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) دوره جمع آوری قرآن به شمار آمـده اسـت بـزرگـان صحابه بر حسب دانش و شایستگی خود به جمع‌آوری آیات و مرتب کردن سـوره‌هـای قـرآن دست زدند و هر یک آن را در مصحف خاص خود گرد آوردند برخی که خود از عـهده این کار بر نمی‌آمدند، از دیگران می‌خواستند تا مصحفی برای آنان استنساخ کنند و یا آیات و سـوره‌هـای قرآن را در مصحفی برای آنان گرد آورند به این ترتیب و با گسترش قلمرو حکومت اسلامی، تـعداد مصحف‌ها رو به فزونی گذاشت با افزایش تعداد مسلمانان نیاز به نسخه‌هایی از قـرآن نـیـز بـیـش‌تـر مـی‌شـد چـه این کتاب تنها دستور آسمانی بود که مسلمانان، تمام جوانب زنـدگی خود را بر اساس آن تنظیم می‌کردند و برای آنان منبع احکام و قانون‌گذاری و تشکیلات نیز به شمار می‌آمد.
برخی از این مصحف‌ها به تبع موقع و پایگاه جمع کننده آن در جهان اسلام آن روز، مقام والایی را کسب کرد مثلا مصحف عبدالله بن مسعود، صحابی بزرگوار که مرجع اهل کوفه (کوفه در آن روز مرکز علم و درس و بحث معارف اسلامی در سطح جهانی بود.) به شمار مـی‌آمـد و مـصحف ابی بن کعب مورد توجه مردم مدینه بود و مصحف ابو موسی اشعری در بصره و مصحف مقداد بن اسود در دمشق مورد توجه مردم بود.


جـمـع‌کـنـنـدگان مصحف‌ها متعدد بودند و در این جهت با یکدیگر رابطه‌ای نداشتند و از نظر صـلاحـیـت و استعداد و توانایی انجام این کار یکسان نبودند بنابراین نسخه هرکدام از نظر روش، ترتیب، قرائت و با دیگری یکسان نبود.
اخـتـلاف در مـصحف‌ها و قرائت‌ها، اختلاف میان مردم را ایجاب می‌کرد چه بسا مسلمانان ساکن مـنـاطـق دور دست، که به مناسبت شرکت در جنگ و یا مناسبات دیگر گرد هم می‌آمدند، بر اثر تـعصبی که نسبت به مذهب، عقیده و رای خود داشتند، به محکوم کردن یکدیگر دست می‌زدند همین امر به نزاع و جدال میان آنان می‌کشید.

۲.۱ - نـمـونـه‌ای از اختلافات مردم

نـمـونـه‌هـایی از اختلافات مردم درباره مصحف‌ها و تعصب آنان نسبت به قرائت‌های صاحبان این مصحف‌ها بدین شرح است :
۱. در بـازگـشـت از جـنـگ سرزمین ارمنستان، حذیفه به سعیدبن عاص گفت: ‌(دراین سفر به موضوعی برخورد کردم که اگر نادیده گرفته شود موجب اختلاف مردم در مورد قرآن خواهد شد و هـیـچ‌گـاه نمی‌توان آن را چاره کرد‌) سعید پرسید: ‌(موضوع چیست؟) گفت: ‌(مردمی را از حـمـص دیـدم کـه تصور می‌کردند قرائت آنان بهتر از قرائت دیگران است و آنان قرآن را از مقداد فـرا گرفته‌اند مردم دمشق را دیدم که می‌گفتند: قرائت آنان بهتر از دیگر قرائت‌هاست اهل کوفه را دیـدم کـه قـرائت ابـن مـسـعود را پذیرفته‌اند و همین عقیده را درباره قرائت او دارند هم چنین مـردم بـصـره که قرآن را طبق قرائت ابو موسی اشعری قرائت می‌کنند و مصحف او را لباب القلوب می‌نامند‌).
چـون حـذیفه و سعید به کوفه رسیدند، حذیفه این موضوع را با مردم در میان گذاشت و از آن چه بیم داشت به آنان هشدار داد صحابه پیامبر (‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) و بسیاری از تابعین با وی موافقت کردند اصحاب ابـن مسعود به وی اعتراض کردند که چه ایرادی به ما داری، مگر جز این است که ما قرآن را مطابق قـرائت ابـن مسعود قرائت می‌کنیم؟
حذیفه و موافقان او به خشم آمدند و به آنان گفتند: ‌(ساکت بـاشـیـد کـه بـه خـطـا مـی رویـد‌) او گفت: ‌(به خدا سوگند اگر زنده باشم این موضوع را با خلیفه مسلمین (عثمان) در میان می‌گذارم تا چاره‌ای بیندیشد‌) حذیفه وقتی با ابن مسعود رو به رو شـد مـطـلب را با او در میان گذاشت، ولی ابن مسعود با حذیفه به درشتی سخن گفت سعید سـخـت عـصـبـانـی شد و مجلس را ترک کرد مردم نیز پراکنده شدند و حذیفه با عصبانیت برای ملاقات با عثمان حرکت کرد.
۲. یزید نخعی می‌گوید: ‌(در زمان ولایت ولیدبن عقبه که از جانب عثمان والی کوفه بود به مسجد کوفه رفتم در آن‌جا گروهی جمع بودند و حذیفة بن یمان در میان آن جمع بود در آن وقت مسجد گـمـاشـتـه‌ای نداشت و کسی فریاد برآورد: آنان که پیرو قرائت ابوموسی اشعری هستند به زاویه نـزدیک باب کنده و آنان که پیرو قرائت ابن مسعودند به زاویه نزدیک خانه عبدالله بیایند دو گروه دربـاره آیـه‌ای از سوره بقره اختلاف داشتند یکی می‌گفت : ‌(واتموا الحج و العمرة للبیت‌) و دیـگری می‌گفت: ‌(واتموا الحج والعمرة لله‌) حذیفه سخت برآشفت و گفت: ‌(همین اختلافات پیش از شما نیز وجود داشت و موضوع مراجعه به عثمان را مطرح کرد‌).
در روایت ابن ابی الشعثا آمده است که حذیفه گفت: ‌(قرائت ابن‌ام عبد! وقرائت ابوموسی اشعری! قسم بـه خـدا! اگـر باقی بمانم تا خلیفه مسلمین (عثمان) را ببینم، او را بر آن خواهم داشت که قـرائت واحـدی تـرتیب دهد عبدالله به خشم آمد و گفت : این سخن سختی است و حذیفه سکوت کرد‌).
در روایـت دیـگـر آمده است که حذیفه گفت: ‌(مردم کوفه می‌گویند قرائت عبدالله و اهل بصره مـی گویند قرائت ابوموسی به خدا سوگند اگر نزد عثمان رفتم او را به غرق این مصحف‌ها وادار خـواهم کرد‌) عبدالله به او گفت: ‌(قسم به خدا که اگر چنین کنی خداوند تو را در جایی غیر از آب (جهنم) غرق خواهدکرد‌).
[۳] سجستانی، مصاحف، ص۱۴-۱۱.

ابن حجر گفته است: ‌(ابن مسعود، به حذیفه گفت: به من خبر داده‌اند که تو چنین گفته‌ای حذیفه گفت : آری، من دوست ندارم که بگویند قرائت فلان و قرائت فلان همانند اهل کتاب، دچار اختلاف شوند‌).
[۴] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۵.

۳. ابن‌اشته از انس بن مالک روایت کرده است که مردم در زمان عثمان در کوفه نسبت به قرآن اخـتـلاف داشـتـند معلمی قرآن را طبق قرائت یکی از صاحبان مصحف‌ها تعلیم می‌کرد و معلمی دیـگـر طـبـق قـرائت دیـگر و این به اختلاف بین جوانان کشیده می‌شد این اختلافات به معلمان می‌رسید و هر یک قرائت دیگری را غلط می‌شمرد این خبر به عثمان بن عفان رسید و گفت: ‌(در این جا (مدینه) قرآن رامورد اختلاف قرار می‌دهید و آن را به غلط می‌خوانید پس آن که دورتر است بیش‌تر به بیراهه می‌رود و قرآن را دست خوش اختلاف قرار می‌دهد!).
[۵] سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۱، ص۵۹.
[۶] سجستانی، مصاحف، ص۲۱.

۴. از محمدبن سیرین نقل شده که گفته است: ‌(برخی قرآن را قرائت می‌کردند و برخی دیگر قرائت آنان را غلط می‌دانستند این خبر به عثمان رسید و آن را اهمیت داد و ۱۲ تن از قریش و انصار را جمع آورد‌).
[۷] ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، ص۶۲.
[۸] سجستانی، مصاحف، ص۲۵.

۵. از بکیر اشج روایت شده است که در عراق کسی از دیگری قرائت آیه‌ای را می‌پرسید و چون آیه را قـرائت می‌کرد می‌گفت: این قرائت را نمی‌پذیرم و مردود می‌شمارم این موضوع میان مردم شایع شد تا آن که در این‌باره با عثمان مذاکره کردند.
[۹] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۶.

حوادثی از این قبیل در مورد قرائت قرآن و اختلاف درباره آن اگر به وسیله مردانی آگاه هم چون حـذیـفة بن یمان ـ که خدایش رحمت کند ـ پیش‌بینی نمی‌شد، به حوادثی ناخوشایند و فتنه‌هایی بدفرجام منتهی می‌گردید.


وقـتی حذیفه از جنگ ارمنستان بازگشت، و در حالی که از اختلاف مردم درباره قرآن ناخوشنود بـود، بـا آن عـده از اصحاب پیامبر (‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) که در کوفه بودند، درباره حل این مشکل پیش از آن که جـاهـای دیـگر را فراگیرد، به مشورت پرداخت نظر حذیفه این بود که عثمان را برآن دارد که به یکسان نمودن مصاحف و الزام مردم به قرائت واحد اقدام کند که همه اصحاب به درستی این نظر‌ اتـفـاق کـردنـد جـز عـبـدالله بن مسعود لذا حذیفه با شتاب هرچه تمام‌تر، به سوی مدینه شـتـافـت تـا عثمان را برانگیزد که امت محمد (‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) را پیش از پراکندگی دریابد. حذیفه به عثمان گـفـت : ‌(ای خـلـیفه مسلمین! من بدون پرده‌پوشی هشدار می‌دهم، این امت را دریاب پیش از آن کـه گـرفـتـار هـمـان اخـتلافی شوند که یهود و نصاری به آن گرفتارشدند‌) عثمان پرسید: ‌(مـوضوع چیست؟ ) حذیفه گفت: ‌(در جنگ ارمنستان شرکت داشتم در آن‌جا مردم شام، قرآن را به قرائت ابی بن کعب می‌خواندند که مواردی ازآن را مردم عراق نشنیده‌اند مردم عراق از قرائت ابـن مـسـعود تبعیت می‌کردند که درمواردی مردم شام از آن بی اطلاع بودند و هر گروه، گروه دیگر را تکفیر می کرد‌).
[۱۱] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۲۲۵.
[۱۲] سجستانی، مصاحف، ص۲۰-۱۹.



‌ایـن حـوادث و نـظایر آن سرانجام نامطلوبی داشت بدین لحاظ عثمان به طور جد در فکر یکسان کردن مصاحف برآمد در آن هنگام یکسان نمودن مصاحف کاری بس بزرگ و پدیده‌ای جدید بود و هـیچ یک از پیشینیان به چنین کاری دست نزده بود به علاوه مشکلات و موانعی در اجرای این کار دیـده مـی شد زیرا نسخه‌های متعددی از این مصحف‌ها در اطراف و اکناف منتشر شده و در ورای هـر یک، رجالی از بزرگان صحابه ایستاده بودند که نادیده گرفتن شئون آنان در جامعه اسلامی آن روز بسی دشوار بود چه بسا ممکن بود که اینان به حمایت و دفاع از مصحف خود قیام کرده و در این راه موانعی بزرگ به وجود آورند به همین دلیل عثمان آن عده ازاصحاب پیامبر (‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) را که در مدینه بودند گرد آورد و در این کار با آنان مشورت نمود و همگی بر ضرورت قیام به این کار، به هر قـیـمتی که تمام شود، اتفاق نظر داشتند ابن اثیر می‌گوید: ‌(عثمان اصحاب پیامبر (‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)) را گرد آورد و موضوع را با آنان در میان گذاشت و همگی نظر حذیفه را تایید کردند‌).


عـثـمـان به سرعت به یکسان کردن مصاحف اقدام کرد نخست در پیامی عام، خطاب به اصحاب پـیـامبر ‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) آنان را به مساعدت در انجام این عمل دعوت نمود
[۱۵] سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۱، ص۵۹.
[۱۶] سجستانی، مصاحف، ص۲۱.
سپس چهار تن از خواص خود را برای اجرای این کار برگزید که عبارت بودند از: زیدبن ثابت که از انصار بود و سعیدبن عاص و عبدالله بن زبیر و عبدالرحمان بن حارث بن هشام که از قریش بودند این چهار تن اعضای اولیه کمیته یکسان کردن مصحف‌ها به شمار می‌روند
[۱۷] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۲۲۶.
که زید بر آنان ریاست داشت، چنان که از اعـتـراض و مـخـالـفت ابن مسعود نسبت به انتخاب زید بر می‌آید،او (ابن مسعود) گفت: ‌(مرا از این کار کنار می‌زنند و آن را به کسی (زید) می‌سپارند که قسم به خدا، آن‌گاه که او در صلب مردی کافر بـود، من اسلام را پذیرفته بودم‌)
[۱۸] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۷.
[۱۹] سجستانی، مصاحف، ص۱۵.
عثمان خود مسؤولیت سرپرستی این چهار تن را بـرعـهده گرفت
[۲۰] سجستانی، مصاحف، ص۲۵.
ولی آنان از عهده انجام این کار برنیامدند، و برای انجام کاری در این حد مـهم، به افرادی کاردان و با کفایت نیاز داشتند لذا از ابی بن کعب، مالک بن ابی عامر، کثیربن افلح، انـس بن مالک، عبدالله بن عباس، مصعب بن سعد، عبدالله بن فطیمه
[۲۲] سجستانی، مصاحف، ص۳۳.
و به روایت ابن سـیرین و ابن سعد و دیگران از پنج تن دیگر که جمعا ۱۲ نفر شدند کمک گرفتند
[۲۳] سجستانی، مصاحف، ص۳۳. .
[۲۴] ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، قسمت ۲، ص۶۲.
در این دوره ریـاسـت بـا ابـی بـن کـعـب بـود کـه او آیـات قـرآن را‌ امـلا می‌کرد و دیگران می‌نوشتند به نـقـل ابوالعالیه، اینان قرآن را از مصحف ابی بن کعب گرد آوردند، ابی بن کعب خود املا می‌کرد و دیگران می‌نوشتند.
[۲۵] سجستانی، مصاحف، ص۳۰.

ابـن حـجـر مـی گـویـد: ‌(گـویـا در ابـتدا، کار با زید و سعید بود، چه عثمان پرسید: کدام بهتر می‌نویسند؟ گفتند: زید سپس پرسید: کدام فصیح‌ترند؟
گفتند: سعید آن‌گاه گفت: سعید املا کند و زید بنویسد
[۲۶] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۶.
سپس اضافه می‌کند: به افرادی نیاز داشتند که مصحف‌ها را به تعدادی کـه بـایـد بـه مناطق مختلف فرستاده شود، بنویسند و افراد مذکور را اضافه کردند و برای املا از ابی بن کعب کمک گرفتند‌).
[۲۸] ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، قسمت ۲، ص۶۲.
[۲۹] ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب فی اسما الرجال، ج۱، ص۱۸۷.



هـمـان‌گونه که در گذشته گفته شد، حذیفة بن یمان اولین کسی بود که درباره یکسان شدن مـصـحف‌ها سخن گفت و سوگند یاد کرد که به نزد خلیفه خواهد رفت و از او خواهد خواست که فـقـط یـک قـرائت بـیـن مـسلمانان معمول باشد
[۳۰] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۵.
او بود که در کوفه در این‌باره با صحابه پـیـامبر ‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) مشورت کرد و همه آنان، به جز ابن مسعود، با پیشنهاد او موافقت کردند با طرح این پـیـش‌نـهـاد عـثـمان با آن موافقت نمود سپس آن گروه از اصحاب پیامبر را که در مدینه بودند فراخواند و در این‌باره با آنان مشورت کرد، همه با پیشنهاد یکسان کردن مصاحف موافقت کردند.
هم چنین امام امیرالمؤمنین (علیه‌السّلام) رای موافق خود را با این برنامه به گونه اصولی اظهار نمود ابن ابی داود از سویدبن غفله روایت کرده است که علی (علیه‌السّلام) فرمود: ‌(سوگند به خدا که عثمان درباره مـصـاحـف (قـرآن) هـیـچ عملی را انجام نداد مگر این که با مشورت ما بود او درباره قرائت‌ها با ما مـشورت کرد و گفت: به من گفته اندکه برخی می‌گویند قرائت من بهتر از قرائت توست و این چیزی نزدیک به کفراست به او (عثمان) گفتم نظرت چیست؟
گفت: نظرم این است که فقط یک مـصـحـف در اخـتـیـار مـردم بـاشـد و در‌ ایـن زمینه تفرقه و اختلاف نداشته باشند گفتم نظر خـوبی است‌)
[۳۱] سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۱، ص۵۹.
در روایت دیگری آمده است که علی (علیه‌السّلام) فرمود: ‌(اگر امر مصحف‌ها به من نیز واگذار می‌شد، من همان می‌کردم که عثمان کرد‌).
[۳۲] ابن الجزری، النشر فی القراات العشر، ج۱، ص۸.

پس از آن که علی (علیه‌السّلام) به خلافت رسید، مردم را بر آن داشت تا به همان مصحف عثمان ملتزم باشند و تغییری در آن ندهند، گرچه در آن غلط‌های املایی وجود داشته باشد این از آن نظر بود که از آن پس هیچ کس، به عنوان اصلاح قرآن، تغییر و تحریفی در آن به وجود نیاورد ازاین رو حضرتش تاکید فرمود که از امروز هیچ کس نباید به قرآن دست بزند و دستور ‌(ان القرآن لا یهاج الیوم و لا یحول‌) را قاطعانه صادر نمود.
[۳۳] طبری، محمد بن جریر، جامع البيان، ج۲۷ ص۱۰۴.



کـسـی در حضور امام صادق (علیه‌السّلام) عبارتی از قرآن را برخلاف آن چه دیگران قرائت می‌کردند، قرائت کـرد‌ امـام (علیه‌السّلام) بـه او فرمود: ‌(دیگر این‌گونه قرائت مکن و همان‌گونه که همگان قرائت می‌کنند قـرائت نـمـا‌) و نـیـز در پاسخ کسی که از نحوه تلاوت قرآن سؤال کرده بود، فرمود: ‌(قرآن را به همان گونه که آموخته‌اید تلاوت کنید‌).
[۳۵] شیخ حر عاملی، وسایل الشیعة، ج۴، ابواب قراة القرآن.

از این‌رو اجماع علمای شیعه بر این می‌باشد آن چه امروزه در دست است، همان قرآن کامل و جامع اسـت
[۳۶] علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۲، ص۴۲-۴۱.
و هـرگـز دچـار تحریف و تغییر نشده است و قرائت معروف میان مسلمانان همان قـرائت صـحـیح و درستی است که خواندن آن در نماز صحیح است استناد به نص موجود در تمام موارد، درست است و همان است که بر پیامبر ‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) وحی شده و چیزی جز این نیست.
تصور نمی‌رود که مخالفت عبدالله بن مسعود نیز مخالفتی اصولی بوده است او از این جهت ناراضی و نـاراحـت بـوده که افرادی را برای انجام این امر مهم انتخاب کرده بودند که صلاحیت این کار را نـداشـتـه‌انـد کـاری کـه خود ابن مسعود برای انجام آن شایستگی کامل داشته است او می‌گفت: ‌(ایـنان کسانی هستند که حق نداشتند خود در قرآن دخالتی کنند‌)
[۳۷] ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، ص۲۷۰.
و از این رو از تسلیم نمودن مصحف خود به فرستاده خلیفه به شدت امتناع ورزید.


ابـن حـجـر گـفـته است: ‌(آغاز این امر، در سال بیست و پنجم هجری، سال دوم یاسوم (این که می‌گویند این واقعه در سال دوم یا سوم خلافت عثمان اتفاق افتاده از این نظر است که در تاریخ آغاز خلافت عثمان اختلاف هست برخی گفته‌اند که در دهه آخر ذی الحجه سال ۲۳ مـردم بـا عـثـمان بیعت کردند که در این صورت تشکیل کمیته در آغاز سال سوم خلافت عثمان خـواهـد بود قولی دیگر حاکی است که در دهه اول محرم سال ۲۴ با عثمان بیعت شده است که در‌ایـن صـورت تشکیل کمیته در اواخر سال دوم خلافت عثمان خواهد بود.)
[۳۸] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۴.
[۳۹] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۴۲).
خـلافت عثمان بود‌) او اضافه کرده است که برخی گمان کرده‌اند که آغاز این کار در حوالی سال سی‌ام هجری اتفاق افتاده و هیچ سندی بر این ادعای خود ذکر نکرده‌اند.
[۴۰] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۵.


۸.۱ - اشتباه ابـن اثـیر

ابـن اثـیر و برخی دیگر نیز بدون ذکر سند، این حادثه را از حوادث سال سی‌ام برشمرده‌اند ابن اثیر مـی‌گـوید: ‌(در این سال، حذیفه به کمک عبدالرحمان بن ربیعه به جنگ رفت و در آن‌جا متوجه اخـتـلافات فراوان مردم درباره قرآن شد و در بازگشت از عثمان خواست که در این‌باره چاره‌ای بـیـنـدیـشد و عثمان نیز چنین کرد‌)
[۴۲] الفتوحات الاسلامیة، ج۱، ص۱۷۵.
تصور می‌رود که ابن اثیر در تعیین این سال اشتباه کرده است، زیرا:

۸.۱.۱ - دلیل اول

اولا، بـه روایـت ابومخنف جنگ در سرزمین ارمنستان سال ۲۴ اتفاق افتاده که طبری آن را نقل کـرده اسـت
[۴۳] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۴۷-۲۴۶.
ابـن حجر نیز گفته: ‌(ارمنستان در خلافت عثمان فتح شد و فرمانده لشکر سلمان بن ربیعه باهلی از مردم عراق بود و عثمان فرمان داد که مردم شام و عراق در این جنگ شرکت کنند فرمانده لشکر شام، حبیب بن سلمه فهری بود و حذیفه از جمله کسانی بود که در این جنگ شرکت داشت‌) ابن حجر اضافه می‌کند: ‌(به گونه‌ای که مؤرخان نقل کرده‌اند ارمنستان به سـال بـیـسـت و پنجم، در اوایل ولایت ولیدبن عقبة بن ابی معیط بر کوفه، فتح شد و ولید از جانب عثمان به ولایت کوفه نصب شده بود‌).
[۴۴] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۴-۱۳.


۸.۱.۲ - دلیل دوم

ثـانـیـا، جـنـگ عـبـدالـرحـمـان بـن ربـیعه در سال بیست و دوم واقع شده و کسی که با او بوده حذیفة بن اسید غفاری بوده و نه حذیفة بن یمان عبسی.
[۴۵] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۵۵.


۸.۱.۳ - دلیل سوم

ثـالـثا، در سال سی‌ام، سعید به جای ولید به حکومت کوفه منصوب شد او در این وقت، برای جنگ طبرستان آماده می‌شد و ابن زبیر و ابن عباس و حذیفه در این جنگ همراه او بودند
[۴۶] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۱-۲۶۹.
سعید تـا سـال سـی و چهارم به مدینه باز نگشت و در سال بعد، عثمان به قتل رسید
[۴۷] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۰ و ۳۶۵.
بنابراین با توجه به این که سعید، عضو کمیته یکسان کردن مصحف‌ها بوده است، اگر آغاز کار کمیته در سال سـی‌ام بوده باشد، با حوادث ذکر شده تطبیق نمی‌کند و نیز با عضویت ابن زبیر و ابن عباس در آن کمیته سازگار نیست.

۸.۱.۴ - دلیل چهارم

رابـعا، ذهبی نقل کرده که ابی بن کعب در سال سی‌ام درگذشته است او اضافه می‌کند که واقدی گـفـته است: ‌(این موضوع مسلم است که ابی بن کعب قرآن را بر اعضای کمیته املا می‌کرده و او مرجع اولیه اعضای کمیته در مقابله نسخه‌ها بوده است‌).
[۴۸] ذهبی، میزان الاعتدال، ج۲، ص۸۴.
[۴۹] ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، قسمت ۲، ص۶۲.


۸.۱.۵ - دلیل پنجم

خامسا، حدیث یزید نخعی که قبلا نقل شد، حکایت می‌کند که این موضوع پیش از سال سی‌ام اتفاق افـتـاده اسـت در کلام ابن حجر نیز آمده که این واقعه درابتدای ولایت ولید بر کوفه اتفاق افتاده اسـت
[۵۰] ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۴-۱۳.
و ولایـت ولـیـد بر کوفه در سال بیست و ششم و به روایت سیف، در سال بیست و پنجم بوده است.
[۵۱] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۱.


۸.۱.۶ - دلیل ششم

سـادسا، استوارترین دلیل بر این که تاریخ آغاز یکسان کردن مصاحف در سال بیست و پنجم بوده، روایـت ابـن ابـی داوود از مـصعب بن سعد است که می‌گوید: ‌(عثمان هنگام اقدام به جمع آوری قـرآن، در خطبه‌ای اعلام کرد: پانزده سال است که پیامبرتان در گذشته است و شما درباره قرآن دچـار اخـتـلاف شـده‌ایـد مـن تـصمیم گرفته‌ام از تمام کسانی که چیزی از قرآن از پیامبر ‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شنیده‌اند بخواهم که بیاورد ودر اختیار (کمیته) بگذارند‌).
[۵۲] سجستانی، مصاحف، ص۲۴.

بـا تـوجـه به درگذشت پیامبر ‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) به سال دهم هجری، خطبه عثمان به وضوح تایید می‌کند که سال آغاز یکسان کردن مصاحف، سال بیست و پنجم هجری بوده است موضوع دیگر آن که تنها ابن اثـیـر پـیشنهاد حذیفه را برای یکسان کردن مصاحف، از حوادث سال سی‌ام هجری شمرده است نقل او به گونه‌ای است که نمی‌توان تایید کرد که از یک سند تاریخی اخذ کرده باشد.
از طرف دیگر، تعیین تاریخ رویدادهای مهم باید از روی تحقیق و بررسی انجام گیرد طبری خود به تاریخ ‌هایی که ذکر شده، چندان اعتماد نمی‌کند و احیانا در تاریخ وقوع رویدادی تردید می‌کند، مانند جنگ نهاوند که تاریخ وقوع آن را به گونه قطعی نقل نمی‌کند و آن را از حوادث سال هیجده و یا سال بیست و یک یاد می‌کند.
[۵۳] طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۴.

بنابراین برای شناخت دقیق تاریخ یک حادثه، نمی‌توان تنها به آن چه مورخان نقل کرده‌اند، اعتماد کرد لازمه اعتماد به تاریخ صحیح وقوع یک حادثه، تحقیق و بررسی از جوانب مختلف است.


کمیته یکسان کردن مصاحف در انجام ماموریت خود سه مرحله اساسی را طی کرد:
۱. جمع‌آوری منابع و ماخذ صحیح برای تهیه مصحف واحد و انتشار آن بین مسلمانان.
۲. مقابله مصحف‌های آماده شده با یک دیگر، به منظور حصول اطمینان نسبت به صحت آن‌ها و عدم وجود اختلاف بین آن‌ها.
۳. جـمـع‌آوری مـصحف‌ها و یا صحیفه‌هایی که قرآن در آن‌ها ثبت شده بود از تمامی بلاد اسلامی و محو و نابود کردن آن‌ها.
و بـالاخـره الـزام همه مسلمانان به قرائت این مصحف و منع آنان از تلاوت مصحف‌ها و قرائت‌های دیگر.

۹.۱ - تساهل کـمیته

ولـی‌ ایـن کـمیته، در این مراحل سه گانه، دقت لازم را به کار نبرد و در انجام وظایف خود اندکی تساهل ورزید به خصوص در مرحله دوم (مقابله مصاحف) که نیازمند دقت و بررسی بیش‌تری بود.
در مـرحـلـه جـمع‌آوری مصحف‌ها و محو آن‌ها، عثمان به این نحو عمل کرد که افرادی را به بلاد مـخـتـلـف فرستاد و مصحف‌ها و صحیفه‌هایی را که قرآن در آن‌ها ثبت شده بود جمع‌آوری کرد و دستور داد تا آن‌ها را بسوزانند.
[۵۴] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۲۲۶.

یعقوبی مـی گوید: ‌(تمام مصحف‌ها را از تمام اطراف و اکناف جمع‌آوری کردند وآن‌ها را در مـخـلوطی از آب و سرکه جوشاندند و شستند برخی نیز گفته‌اند: آن‌ها را سوزاندند تنها مصحف ابن مسعود محفوظ مانده بود که وی از تسلیم آن به عبدالله بن عامر (والی کوفه) خودداری کرد بر اثـر همین خودداری، عثمان او را به مدینه احضار کرد ابن مسعود به مسجد مدینه وارد شد عثمان در حـالی که به ایرادخطبه مشغول بود، گفت: چهارپایی بدسگال بر شما وارد می‌شود ابن مسعود نـیـز بـه درشـتی با او سخن گفت آن گاه عثمان دستور داد، پای او را گرفته به زمین کشیدند تاآن که پهلوی او شکسته شد، عایشه به صدا درآمد و سخنان بسیاری گفت‌).
[۵۵] یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰-۱۵۹.

در ابتدای امر عثمان تصور می‌کرد یکی کردن مصاحف کار آسانی است، لذا گروهی را برای انجام آن گـردآورد کـه شایستگی کافی نداشتند سرانجام به گروهی دیگر متوسل شد که افراد لایق و بـا کـفایتی چون سید قرا و صحابی بزرگ ابی بن کعب در میان آنان بود
[۵۶] ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۸۷.
[۵۷] ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، قسمت ۲، ص۶۲.
صحیفه‌هایی را نیز کـه در عـهـد ابـوبـکر قرآن در آن‌ها ثبت شده و نزد حفصه بود طلب کرد حفصه در ابتدای امر از تسلیم آن‌ها به عثمان خودداری کرد و شاید نگران آن بود که از بین برود تا آن که عثمان تعهد کرد کـه آن‌هـا را بـه وی بـازگـرداند و او نیز پس از این تعهد، صحیفه‌های مذکور را در اختیارعثمان گذاشت تا به عنوان سندی موثق، مورد مقابله با دیگر مصاحف و استنساخ قرار گیرد.
[۵۸] سجستانی، مصاحف، ص۹.
[۵۹] بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۲۲۶.

از طـرف دیـگـر، عـثـمـان بـه هـمه مسلمانان اعلام کرد که هر کس، هر قسمت از قرآن را که از پـیـامـبـر ‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شـنـیـده اسـت، در اخـتـیار کمیته بگذارد
[۶۰] سجستانی، مصاحف، ص۲۴.
بر اثر این اعلام، مردم الواح و اسـتخوان‌ها و چوب‌هایی را که قرآن برآن نوشته شده بود، آوردند شاید کمیته جمع‌آوری قرآن، این انـتـظـار را داشـت کـسانی که در آخرین عرضه قرآن برپیامبر ‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حاضر بودند، آیات قرآن را در اختیارشان قرار دهند ابن سیرین می‌گوید: ‌(اگر آیه‌ای مورد اختلاف قرار می‌گرفت، ثبت آن را بـه تاخیر می‌انداختند برخی گفته‌اند که منظور از تاخیر در ثبت آن، این بوده است که نسخه‌های کسانی راکه در آخرین عرضه قرآن بر پیامبر ‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) حاضر بوده‌اند، به دست آورند‌).
[۶۱] سجستانی، مصاحف، ص۲۵.

انس بن مالک گفته است: ‌(من از کسانی بودم که آیات را بر نویسندگان املا می‌کردچه بسا آیه‌ای مـورد اخـتـلاف واقـع می‌شد، در این صورت نظر کسانی را که آیه مورد اختلاف را از پیامبر ‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) شـنـیـده بودند می‌خواستند اگر این‌گونه افراد در مدینه نبودند، ما قبل و ما بعد آیه را برای آنان مـی‌نوشتند و از آنان می‌خواستند تا قسمت مورد اختلاف را آن‌گونه که شنیده‌اند بنویسند یا خود حاضر شوند‌).
[۶۲] سجستانی، مصاحف، ص۲۱.

ابی بن کعب نیز قرآن را بر آنان املا می‌کرد و آنان به ثبت آن می‌پرداختند یا این که آیه مورد اختلاف را برای وی می‌فرستادند و او پس از تصحیح، آن را باز می‌گرداند.
در حـدیـث ابـوالـعـالـیـه آمـده است که آنان قرآن را از مصحف ابی بن کعب جمع آوری می‌کردند ابی بن کعب شخصا آیات را املا می‌کرد و گروهی می‌نوشتند.
[۶۳] سجستانی، مصاحف، ص۳۰.

عبدالله بن هانی بربری (غلام عثمان) نقل می‌کند: ‌(من نزد عثمان بودم و می‌دیدم که نسخه‌های مـخـتلف مصحف‌ها را با یک دیگر مقابله می‌کردند عثمان استخوان کتف گوسفندی را به من داد که در آن این کلمات نوشته شده بود: ‌(لم یتسن‌) و ‌(لاتبدیل للخلق الله‌) و ‌(فامهل الکافرین‌)، مـن آن را نـزد ابـی بـن کـعب بردم و او آن‌ها را به این گونه تصحیح کرد: ‌(لم یتسنه‌) و ‌(لا تبدیل لخلق الله‌) و ‌(فمهل الکافرین‌).
[۶۷] سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۱، ص۱۸۳.


۹.۲ - سهل‌انگاری‌ در مـقـابـلـه مـصحف‌ها

در مـرحـلـه مـقـابـلـه مـصحف‌ها با یکدیگر سهل انگاری‌های آشکاری رخ داد به گونه‌ای که در مـصحف‌های عثمانی، اشتباهات و تناقض‌های املایی فاحشی وجود داشت تا آن‌جا که مصحف‌های فـرسـتـاده شـده به اطراف با یکدیگر کاملا تطبیق نمی‌کرد مسؤولیت این امر بر اعضای کمیته و به خصوص عثمان است که براین اشتباهات واقف شد، ولی چاره‌ای نیندیشید و مسامحه کرد.
ابن ابی داود نقل می‌کند که برخی از مردم شام می‌گفتند: ‌(مصحف ما و مصحف بصره صحیح‌تر از مـصـحف کوفه است‌) زیرا هنگامی که عثمان دستور داد مصحف‌ها را بنویسند، مصحفی را که بـرای کوفه تهیه کرده بودند بر مبنای قرائت عبدالله بن مسعود بود و پیش از آن که این مصحف با سایر نسخه‌ها مقابله و تصحیح شود، برای آنان فرستاده شد اما مصحفی که برای شام و نیز مصحفی که برای بصره تهیه شده بود، پس از مقابله و تصحیح آن‌ها فرستاده گردید.
[۶۸] سجستانی، مصاحف، ص۳۵.

‌ایـن‌ امـر بـرآن دلالـت دارد کـه مصحف‌ها را پیش از مقابله دقیق آن‌ها با یکدیگر به سرتاسر بلاد پهناور اسلامی فرستاده‌اند چنان که وجود اختلاف میان مصحف‌های شهرهای مختلف ـ به نقل ابن ابـی داود
[۶۹] سجستانی، مصاحف، ص۴۹-۳۹.
ـ دلـیل بر سهل‌انگاری در امر مقابله نسخه‌ها و حصول اطمینان به صحت آن‌ها است.
ابن ابی داود موضوع دیگری را نیز نقل می‌کند که حاکی از سهل‌انگاری عجیب‌تری در این امر مهم است او می‌گوید: ‌(هنگامی که نسخه‌های مصحف‌ها آماده شد، یکی از آن‌ها را نزد عثمان بردند او آن را مـشاهده کرد و گفت: چه خوب و زیبا تهیه کرده‌اید ولی اشتباهاتی در آن دید و گفت اگر املا کننده از قبیله ‌(هذیل‌) و نویسنده از قبیله ‌(ثقیف‌) بود، این اشتباهات رخ نمی‌داد و افزود: ولی عرب طبق زبان مادری، آن را درست می‌خواند‌).
[۷۰] سجستانی، مصاحف، ص۳۳-۳۲.

آیا باید گفت : این چه بی‌تفاوتی بی موردی است، کتاب خدا شایسته عنایت و اهتمام بیش‌تری نبود تـا‌ایـن کـه از‌ اشـتـبـاه املایی و خطای نوشتاری خالی باشد؟
علاوه بر این، این آرزوی عثمان چه مـعـنـایی دارد؟
آیا او نمی‌توانست از اول املاکنندگانی از هذیل و نویسندگانی از ثقیف انتخاب کـند، در حالی که صلاحیت و شایستگی آنان را برای انجام این کار مهم می‌دانست؟
ولی او به جای‌ ایـن افـراد شـایـسـته، کسانی را از اطرافیان خود انتخاب کرد و سرانجام این انتخاب نابه جا،سبب پیدایش اختلاف در قرائت قرآن در زمان‌های بعد گردید.


مؤرخان در شماره مصحف‌های تهیه شده همآهنگ که به اطراف بلاد اسلامی فرستاده شده است، اخـتلاف دارند ابن ابی داود تعداد آن‌ها را شش نسخه می‌داند که هر یک به یکی از شش مرکز مهم اسـلامـی آن روز ارسـال شـد این شش مرکز عبارتنداز مکه، کوفه، بصره، شام، بحرین و یمن وی اضـافـه می‌کند که علاوه بر این شش نسخه، یک نسخه نیز در مدینه نگه داشته شد که آن را به نام ‌(ام‌) و یـا ‌(امـام‌) می‌نامیدند
[۷۱] سجستانی، مصاحف، ص۳۴.
یعقوبی دو نسخه دیگر را بر این تعداد اضافه کرده که به مصر و الجزیره فرستاده شده است.
[۷۲] یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰.

مصحفی که به هر منطقه‌ای فرستاده شده بود، در مرکز مـنـطـقـه حـفـظ مـی‌شد و از روی آن، نسخه‌های دیگری استنساخ می‌شد تا دردسترس مردم قـرارگیرد و تنها قرائت این مصحف‌ها رسمیت داشت و هر نسخه و یا قرائت که با این مصحف‌های هم‌آهنگ، مخالف بود، غیر رسمی و ممنوع شناخته می‌شد و استفاده از آن‌ها موجب مجازات بود.
مـصـحـف مدینه مرجع عمومی بود و اگر میان مصحف‌های فرستاده شده در بلاد دیگر، اختلافی پیدا می‌شد، برای رفع اختلاف و تصحیح آن‌ها مصحف مدینه ملاک قرار می‌گرفت و مطابق با آن، مصحف‌های دیگر تصحیح می‌شد.

۱۰.۱ - اعزام قاری همراه مصحف

گفته شده است عثمان همراه هر مصحف، یک قاری قرآن نیز به منطقه مورد نظر اعزام می‌کرد، تا قرائت قرآن را مطابق با آن مصحف به مردم بیاموزد، از جمله عبدالله بن سائب همراه با قرآن مکه و مغیرة بن شهاب همراه با مصحف شام و ابوعبدالرحمان سلمی با مصحف کوفه و عامربن عبدالقیس بـا مـصـحـف بـصـره بـه مناطق مذکور اعزام شدند افراد دیگری به همین ترتیب به مناطق دیگر فرستاده شدند زیدبن ثابت نیز از جانب خلیفه به عنوان قاری مدینه تعیین گردید.
[۷۳] زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۶.


۱۰.۲ - حفاظت مصحف‌ها

مقامات حکومت و عمال خلیفه، عنایت و توجه خاصی به این مصحف‌ها و حفاظت از آن‌ها داشتند، و هـمـیـن عـلاقـه و تـوجه زیاد مردم نسبت به حفظ آن‌ها، موجب بقا و دوام آن‌ها گردید پس از گـذشـت زمـانـی طـولانـی، تـغـیـیـرات و دگـرگونی‌هایی در این مصحف‌ها به وجود آمد که نقطه گذاری و علامت گذاری و تقسیم آن به حزب‌ها از آن جمله‌اند آخرالامر، خط این مصحف‌ها کـه خـط کـوفـی ابـتدایی بود، به خط کوفی متعارف تبدیل شد در زمان‌های بعد، نوشتن قرآن با خط نسخ زیبای عربی و دیگر خطوط متداول گردید این تغییرات به تدریج مصحف‌های اولیه را که در زمان عثمان نوشته شده بود، به دست فراموشی سپرد و رفته رفته اثری از آن‌ها باقی نماند.

۱۰.۳ - مصحف عثمان

یاقوت حموی (متوفای ۶۲۶) نقل می‌کند که مصحف عثمان بن عفان در مسجد دمشق است که مـی‌گـویـنـد به خط خود اوست این مصحف را فضل الله العمری (متوفای ۷۴۹) دیده و مـی‌گـویـد: ‌(مـصـحـف عـثـمـانـی بـه خط عثمان بن عفان در سمت چپ مسجد دمشق باقی است‌)
[۷۵] العمری، ابن فضل الله، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ج۱، ص۱۹۵.
البته در جایی ذکر نشده است که عثمان به خط خود مصحفی نوشته باشد و شاید مصحف یاد شده، همان مصحف شام بوده که تا آن زمان باقی بوده است.
ابـن کثیر (متوفای ۷۷۴) نیز از این مصحف یاد کرده، ولی نوشتن آن را به عثمان نسبت نداده است او گـفته است: ‌(مشهورترین مصحف عثمانی در روزگار ما مصحفی است در شام که در نزدیکی رکن شرقی مقصوره مسجد دمشق محفوظ است این مصحف در گذشته در شهر ‌(طبریه‌) بوده و در حدود سال ۵۱۸ هجری از آن‌جا به دمشق منتقل شده است من آن را دیده‌ام، کتابی است قطور بـا خـطی زیـبـا و روشـن و پخته و با مرکبی خوب در ورق‌هایی نوشته شده بود که به گمان من از پوست شتر بود‌).
[۷۶] ابـن کثیر، فضائل القرآن، ص۴۹.

جـهـان‌گـرد معروف، ابن بطوطه (متوفای ۷۷۹) می‌گوید: ‌(در رکن شرقی مسجد و در مقابل محراب خزانه‌ای است بزرگ که در آن مصحفی را که عثمان بن عفان به شام فرستاده است، قرار داده‌اند این خزانه را در هر جمعه، پس از نماز باز می‌کنند و مردم برای بوسیدن آن هجوم می‌آورند در هـمـین‌جا، مردم درباره حل اختلافات و دعاوی خود با یکدیگر، قسم یاد می‌کنند‌)
[۷۷] ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ج۱، ص۵۴.
گفته شده است که این مصحف هم چنان در مسجد دمشق باقی بود تا این که به سال ۱۳۱۰ هجری دستخوش حریق گردید.
[۷۸] مقریزی، احمد بن علی، الخطط، ج۵، ص۲۷۹.

دکـتـر صبحی صالح می‌گوید: ‌( دوست من، استاد دکتر یوسف العش، به من گفت که قاضی عبدالحسن الاسطوانی به او گفته که مصحف شام را قبل از سوختن دیده و آن در مقصوره مسجد دمشق در محفظه‌ای چوبی نگهداری می‌شد‌).
استاد زرقانی می‌گوید: (هم اکنون دلیل قاطعی بر وجود مصحف‌های عثمانی در دست نداریم تا چه رسد به آن که محل وجود آن را تعیین کنیم).
دربـاره برخی از مصحف‌های تاریخی که در کتاب خانه‌های مصر موجود است، گفته می‌شود که از مـصـاحف عثمانی است ولی در صحت این انتساب تردید بسیار است، زیرا در این مصاحف علایم و نـقوشی مانند نشانه‌ها و علایم فصل و جدایی بین سوره‌ها و علایمی برای تعیین اعشار قرآن وجود دارد در حالی که می‌دانیم مصحف‌های عثمانی از این قبیل علایم و نشانه‌ها عاری بوده است.
در خـزانـه حـرم‌ امام حسین (علیه‌السّلام) مصحفی است منسوب به عثمان که با خط کوفی کهن نوشته شـده اسـت با توجه به خالی بودن حروف آن از علایم و حجم بسیار بزرگ آن، با مصحف مدینه و یا مـصـحـف شـام هـم‌آهـنگ و همانند است به خصوص که کلمه ‌(یرتد‌) از سوره مائده را بـه صـورت ‌(یـرتـدد‌) ضـبـط کـرده است به احتمال قوی این قرآن، از یکی از قرآن‌های عثمانی استنساخ شده و رونوشتی از یکی از آن‌هاست.
[۸۱] زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۱، ص۳۹۸-۳۹۷.


۱۰.۴ - مـصـحـف امـیـرمـؤمنان

هـم چـنـیـن مـصـحـفـی کـه بـرخی از اوراق آن در خزانه علوی در نجف اشرف موجوداست، به‌ امیرمؤمنان (علیه‌السّلام) نسبت داده شده و گفته‌اند که به خط آن حضرت است این قرآن به خط کوفی کهن نوشته شده و در آخر آن آمده که آن را علی بن ابوطالب به سال چهلم هجری نوشته است.
اسـتـاد ابـوعـبدالله زنجانی می‌گوید: ‌(من ماه ذوحجه سال ۱۳۵۳ در کتاب خانه علوی در نجف مـصـحفی را به خط کوفی دیدم که در پایان آن نوشته شده بود: ‌(کتبه علی بن ابی طالب فی سنة اربعین من الهجرة‌) و به علت تشابه بین ‌(ابی‌) و ‌(ابو‌) در رسم الخط کوفی، گمان می‌رود که ‌(کتبه علی بن ابوطالب‌) می‌باشد.
[۸۲] تاریخ القرآن، ص۴۶.

در مـوزه مـسـجد امام حسین در قاهره نیز مصحفی است که گفته می‌شود علی بن ابی طالب (علیه‌السّلام) آن را بـه خـط خود نوشته است این قرآن به خط کوفی کهن است استاد زرقانی درباره این مصحف گفته: (ممکن است نویسنده آن علی (علیه‌السّلام) بوده و یابه امر او در کوفه کتابت شده است).
ابـن بطوطه می‌گوید: ‌(در مسجد امیرالمؤمنین علی (علیه‌السّلام) در بصره مصحفی که عثمان در هنگام کشته شدن آن را قرائت می‌کرد، موجود است و آثار خون او بر ورقی که در آن آیه ‌(فسیکفیکهم الله وهو السمیع العلیم‌) نوشته شده باقی است‌)
[۸۴] ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ج۱، ص۱۱۶.
که البته بعید است.

۱۰.۵ - مصحف‌های در صندوق

سمهودی از محرز بن ثابت نقل کرده است که او گفت: ‌(به من خبر رسید که مصحف عثمان به دست خالدبن عمرو بن عثمان رسید وقتی که مهدی (عباسی) به حکومت رسید، آن مصحف را به مـدیـنه فرستاد و آن همان قرآنی است که امروز در مدینه خوانده می‌شود با رسیدن آن مصحف به مدینه مصحف حجاج که در درون صندوقی در پایین منبر قرار داشت، کنار گذاشته شد.
ابن زباله گفته است: مالک بن انس به من گفت : حجاج به شهرهای مهم مصحف‌هایی را فرستاده بـود بـه مدینه هم مصحفی بزرگ فرستاد این مصحف در صندوقی که در طرف راست ستونی که نـشـانـه مقام پیامبر ‌(صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است، قرار داشت و روزهای پنجشنبه و جمعه صندوق باز می‌شد پس از آن کـه مهدی عباسی مصحف با ارزشی به مدینه فرستاده و در صندوق گذاشته شد، مصحف حجاج برداشته شد‌).
سـمهودی می‌گوید: ‌(در مورد این مصحفی که امروز در قبه‌ای در وسط مسجد است و منسوب به عثمان می‌باشد، کسی چیزی نگفته است‌).
ابن نجار اولـیـن کـسـی اسـت که شرح حال مصحف‌های مساجد را نوشته است، او می‌گوید: مصحف‌های اولیه به مرور زمان کهنه شده است و اوراق آن‌ها متفرق گردیده و چیزی از آن‌ها باقی نمانده است‌).
[۸۵] سمهودی، وفا الوفا باخبار دارالمصطفی، ج۲، ص۶۶۸-۶۶۷.



رابطه قرآن و تاریخ، رابطه قرآن و حدیث، رابطه قرآن و کلام، رابطه قرآن و اخلاق، فطرت قرآنی، روانشناسی قرآنی.


۱. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۱۱.    
۲. بقره/سوره۲، آیه۱۹۶.    
۳. سجستانی، مصاحف، ص۱۴-۱۱.
۴. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۵.
۵. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۱، ص۵۹.
۶. سجستانی، مصاحف، ص۲۱.
۷. ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، ص۶۲.
۸. سجستانی، مصاحف، ص۲۵.
۹. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۶.
۱۰. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۱۱.    
۱۱. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۲۲۵.
۱۲. سجستانی، مصاحف، ص۲۰-۱۹.
۱۳. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۱۱.    
۱۴. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۱۱.    
۱۵. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۱، ص۵۹.
۱۶. سجستانی، مصاحف، ص۲۱.
۱۷. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۲۲۶.
۱۸. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۷.
۱۹. سجستانی، مصاحف، ص۱۵.
۲۰. سجستانی، مصاحف، ص۲۵.
۲۱. قسطلانی، أحمد بن محمد، ارشاد الساری، ج۷، ص۴۴۹.    
۲۲. سجستانی، مصاحف، ص۳۳.
۲۳. سجستانی، مصاحف، ص۳۳. .
۲۴. ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، قسمت ۲، ص۶۲.
۲۵. سجستانی، مصاحف، ص۳۰.
۲۶. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۶.
۲۷. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۶.    
۲۸. ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، قسمت ۲، ص۶۲.
۲۹. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب فی اسما الرجال، ج۱، ص۱۸۷.
۳۰. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۵.
۳۱. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۱، ص۵۹.
۳۲. ابن الجزری، النشر فی القراات العشر، ج۱، ص۸.
۳۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البيان، ج۲۷ ص۱۰۴.
۳۴. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان، ج۹، ص۲۱۸.    
۳۵. شیخ حر عاملی، وسایل الشیعة، ج۴، ابواب قراة القرآن.
۳۶. علامه مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، ج۹۲، ص۴۲-۴۱.
۳۷. ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، ص۲۷۰.
۳۸. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۳، ص۳۰۴.
۳۹. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۴۲).
۴۰. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۵.
۴۱. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۱۱۱.    
۴۲. الفتوحات الاسلامیة، ج۱، ص۱۷۵.
۴۳. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۴۷-۲۴۶.
۴۴. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۴-۱۳.
۴۵. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۵۵.
۴۶. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۷۱-۲۶۹.
۴۷. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۳۳۰ و ۳۶۵.
۴۸. ذهبی، میزان الاعتدال، ج۲، ص۸۴.
۴۹. ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، قسمت ۲، ص۶۲.
۵۰. ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، ج۹، ص۱۴-۱۳.
۵۱. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۲۵۱.
۵۲. سجستانی، مصاحف، ص۲۴.
۵۳. طبری، ابن جریر، تاریخ طبری، ج۴، ص۱۱۴.
۵۴. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۲۲۶.
۵۵. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰-۱۵۹.
۵۶. ابن حجر عسقلانی، تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۸۷.
۵۷. ابن سعد، طبقات ابن سعد، ج۳، قسمت ۲، ص۶۲.
۵۸. سجستانی، مصاحف، ص۹.
۵۹. بخاری، محمد بن اسماعیل، صحیح بخاری، ج۶، ص۲۲۶.
۶۰. سجستانی، مصاحف، ص۲۴.
۶۱. سجستانی، مصاحف، ص۲۵.
۶۲. سجستانی، مصاحف، ص۲۱.
۶۳. سجستانی، مصاحف، ص۳۰.
۶۴. بقره/سوره۲، آیه۲۵۹.    
۶۵. روم/سوره۳۰، آیه۳۰.    
۶۶. طارق/سوره۸۶، آیه۱۷.    
۶۷. سیوطی، جلال‌الدین، الاتقان، ج۱، ص۱۸۳.
۶۸. سجستانی، مصاحف، ص۳۵.
۶۹. سجستانی، مصاحف، ص۴۹-۳۹.
۷۰. سجستانی، مصاحف، ص۳۳-۳۲.
۷۱. سجستانی، مصاحف، ص۳۴.
۷۲. یعقوبی، احمدبن ابی یعقوب، تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۱۶۰.
۷۳. زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۱، ص۳۹۷-۳۹۶.
۷۴. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۴۶۹.    
۷۵. العمری، ابن فضل الله، مسالک الابصار فی ممالک الامصار، ج۱، ص۱۹۵.
۷۶. ابـن کثیر، فضائل القرآن، ص۴۹.
۷۷. ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ج۱، ص۵۴.
۷۸. مقریزی، احمد بن علی، الخطط، ج۵، ص۲۷۹.
۷۹. صبحی صالح، مباحث فی علوم القرآن، پاورقی، ص۸۹.    
۸۰. مائده/سوره۵، آیه۵۴.    
۸۱. زرقانی، محمد عبدالعظیم، مناهل العرفان، ج۱، ص۳۹۸-۳۹۷.
۸۲. تاریخ القرآن، ص۴۶.
۸۳. بقره/سوره۲، آیه۱۳۷.    
۸۴. ابن بطوطه، رحله ابن بطوطه، ج۱، ص۱۱۶.
۸۵. سمهودی، وفا الوفا باخبار دارالمصطفی، ج۲، ص۶۶۸-۶۶۷.



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «یکسان شدن مصاحف» تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۵    



جعبه ابزار