تصوف در آفریقا
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تصوف در
قرن پنجم از طریق
اندلس وارد
مغرب (
مراکش ) شد و از آنجا به دیگر سرزمینهای افریقایی راه یافت.
به رغم تحریم
آثار متصوفه ، بخصوص آثار غزالی در شمال افریقا، تصوف در
دوره مرابطون (۴۴۷ـ۵۴۱/ ۱۰۵۵ـ۱۱۴۶) در این سرزمین گسترش یافت و در
دوره موحدون (۵۱۵ ـ ۶۶۸/ ۱۱۲۱ـ۱۲۶۹)
صوفیان بزرگی بخصوص در
مغرب ظهور یافتند.
برخی دلایل عمده نفوذ و گسترش تصوف در
افریقا عبارتاند از: بیزاری مردم از
خشونت و
فساد و اوضاع آشفته اقتصادی در دوره مرابطون و موحدون، اشتغال
علما و
فقها به امور دنیوی و اعمال و رفتار مقبول شیوخ
صوفیه و نفوذ معنوی آنان.
توجه و اقبال به صوفیان چندان بود که مردم در هنگام وقوع
بلایا و
حوادث طبیعی ، برای
شفای بیماریها و رفع گرفتاریها و نیز برای
تظلم از
حاکمان ، به صوفیان رو میآوردند؛ ازینرو، سالانه فتوح و هدایای بسیاری به آنان داده میشد و بدین ترتیب، صوفیه گاه به
مال بسیار دست مییافتند.
جایگاه خاص صوفیان نزد مردم، موجب شد که
حکام نیز در ایام
صلح درصدد جلب حمایت و توجه
مشایخ برآیند و به هنگام
جنگ به آنان متوسل شوند.
این محبوبیت و نقش سیاسی و اجتماعی صوفیان، موجب
ترس و نگرانی حکام و فقها میشد، زیرا برخی صوفیان از آن برای دعوت به خود و
ادعای مهدویت استفاده میکردند.
اوج مخالفت با صوفیه در مغرب و
اندلس ، آتش زدن آثار آنان در
مساجد بود.
البته در سِجِلماسه و فاس، علمایی مانند
ابوالفضل یوسف بن محمد بن یوسف (متوفی ۵۱۳) معروف به نحوی، با این عمل مخالفت کردند.
به رغم مخالفت برخی فقها با صوفیان، از همان ابتدا در افریقا بخصوص در
مراکش ، متون صوفیانه در مدارس و دیگر
علوم دینی در
زوایا (
خانقاهها ) تدریس میشد.
به نوشته
ابن بطوطه در سده هشتم، در دربار
پادشاه مراکش
تفسیر و
حدیث و
فقه مالکی و کتب
صوفیه تدریس میشد.
متصوفه خصوصاً در اوایل رواج
تصوف در افریقا، کاملاً به انجام دادن
فرایض دینی ملتزم بودند
و مریدان و متعلمان در محضرِ صوفیانی که جامع تصوف و
فقاهت بودند، جمع میشدند.
برخی از این صوفیان عبارت بودند از:
احمد بن مخلوف شابی اهل
تونس ، مؤسس
طریقه شابیه در قرن نهم؛
احمد بن قاسم تادْلی (متوفی ۱۰۱۳) ملف حدود هفتاد کتاب در تصوف و
مناقب صالحان؛
عبدالرحمان بن محمد فاسی (متوفی ۱۰۳۶)، مؤسس یکی از زوایای مهم فاس که مرکز
تعلیم و
تربیت علماو صوفیه بوده است؛
محمد بن ابی بکر دَلاّئی (متوفی ۱۰۴۶) پیرو
طریقه شاذلیه که از
محدثان بود و علمای مراکش در محضر وی حاضر میشدند؛
محمد بن ناصر دَرعی (متوفی ۱۰۸۵) که مریدان و متعلمان بسیاری از
صحرا و
سودان به
زاویه او میرفتند.
صوفیان در
تبلیغ اسلام در میان قبایل افریقایی بسیار مؤثر بودهاند، به طوری که در برخی کشورهای افریقایی،
اسلام رنگی از تصوف دارد.
برخی از صوفیان برای
مسلمان کردن قبایل حتی اقدامات نظامی کردند، از جمله
عثمان دان فودیو (متوفی ۱۲۳۲/ ۱۸۱۷) با اعلام
جهاد مقدّس علیه
کفار ، بر بخشهایی از
نیجریه دست یافت و پس از او پسرش محمدبِلّو (حک: ۱۲۳۲ـ۱۲۵۳/ ۱۸۱۷ـ۱۸۳۷) حاکمِ همان مناطقی شد که پدرش گرفته بود و بتدریج قلمرو خود را گسترش داد.
زوایای صوفیه مراکز علوم دینی به شمار میآمدند و در آنها
زبان عربی و
فقه و
کلام تدریس میشد.
صوفیه بخصوص در
شمال افریقا ، مبلّغ عقیده
مهدویت بودند.
این
عقیده که از طریق
فاطمیان مصر به صوفیه رسیده بود، منجر به ظهور بسیاری از
مدعیان مهدویت در
سودان و
سومالی و
سنگال و
نیجریه و
کامرون شد.
از جمله در حوادثی که به تأسیس دولت مهدی در سودان به رهبری محمداحمد
بن عبداللّه (حک: ۱۲۹۸ـ۱۳۰۲/ ۱۸۸۱ـ ۱۸۸۵)، یکی از مریدان
طریقه سَمّانیه ، انجامید، نقش مؤثری داشتند.
طریقهها و زوایای صوفیه در تحولات سیاسی افریقا نیز نقش تعیین کنندهای داشتند، از جمله زاویه «دَلاء» یا «تادْلا» که حرکت مرابطون از آنجا آغاز شد.
فرقه مُریدین نیز از اتباع
طریقههای صوفیه در مغرب بودند.
صوفیان از مردم در برابر جور حکام و
استعمارگران دفاع میکردند.
سلطان تونس در ۷۱۳
قیام یکی از مریدان
شیخ عبدالرحمان تَسولی را سرکوب کرد، ولی دو قرن بعد شیخ طریقه شابیه در
قیروان قیام کرد و حاکم آنجا شد.
قیام صوفیان ریف در مراکش نیز سبب شد که ابویوسف یعقوب، پادشاه مَرینیان در فاس (۶۵۶ـ ۶۸۵)، برای جلوگیری از قیام مردم بر ضد سلطنتش، اقدام کند.
طریقههایی مانند
قادریه و
شاذلیه نیز سابقهای طولانی در درگیری با استعمارگران داشتند.
این دو طریقه در مراکش و
الجزایر با فرانسه و در
اتیوپی و سومالی با ایتالیا و انگلیس مبارزه کردند.
امیرعبدالقادر (متوفی ۱۳۰۰/ ۱۸۸۳) که در الجزایر با فرانسه مبارزه کرد، یکی از مریدان
طریقه قادریه بود.
طریقههای دیگری چون
جَزولیه و
احمدیه و
دَندراویه و
دَرقاویه نیز در غرب و شاخ افریقا با ایتالیا و انگلیس مبارزه کردند.
در مغرب تمام زوایای صوفیه مراکز دفاعی در برابر
هجوم و
اشغالگری اسپانیا و پرتغال بودند.
برخی از مریدان
احمد بن ادریس مؤسس
طریقه ادریسیه با استعمارگران شمال غرب و غرب افریقا، و
احمد بن شریف سَنوسی (۱۲۹۰ـ۱۳۵۱/ ۱۸۷۳ـ۱۹۳۳) از مشایخ
طریقه سنوسیه ، از ۱۳۲۰ تا ۱۳۳۰/ ۱۹۰۲ـ۱۹۱۲ در
صحرا با فرانسه و در ۱۳۲۹/ ۱۹۱۱ در
لیبی با ایتالیاییها مبارزه کردند.
محمد بن عبداللّه حسن (متوفی ۱۳۰۱ ش/ ۱۹۲۲) از سومالی، در برابر اشغالگران اتیوپیایی و ایتالیایی و انگلیسی ایستادگی کرد.
در عین حال، برخی طریقهها در
سنگال و سودان و
موریتانی هنگام درگیری میان استعمارگران و مردم، بین آنها
میانجیگری میکردند و حتی برخی مشایخ با استعمارگران همکاری مینمودند، مثلاً چند تن از
مشایخ قادریه به گسترش نفوذ فرانسه در صحرا کمک کردند.
اندیشه
اتحاد اسلامی نیز از طریق برخی طریقههای اصلاح طلب، مانند قادریه و شاذلیه، در افریقا گسترش یافت و
زوایای صوفیه با استفاده از تعالیم اسلامی برای متحدکردن قبایل افریقایی در برابر استعمارگران بسیار کوشیدند.
این طریقهها در افریقا ابتدا در
خاندان وَزّانی (ساکن وَزّان در شمال مغرب)، شکل گرفتند.
عبدالسلام بن مَشیش ، مؤسس
طریقه مَدْینیه و
مرید ابومَدْین تلمسانی ، از مشاهیر این خاندان بود
و هر دو آنها از بزرگترین
شیوخ صوفیه در مغرب بودند.
طریقه قادریه و شاذلیه زودتر و طریقههای دیگر مانند
تجانیه و جزولیه و
ختمیه و
سنوسیه دیرتر از طریقههای دیگر در افریقا رواج یافتند.
چهار طریقه اخیر اغلب تحت تأثیر قادریه و شاذلیه بودند.
پرطرفدارترین طریقههای صوفیه نیز قادریه و شاذلیه و تجانیهاند و بسیاری از طریقهها از آنها منشعب شدهاند.
گفته میشود که این طریقه از
یمن یا
حَضْرَموت ابتدا به اتیوپی وارد شد.
احتمالاً
ابوبکر عبداللّه العَیْدَروس (متوفی ۹۰۹/ ۱۵۰۳) اول بار آن را به اتیوپی برد.
این طریقه در انتشار اسلام در افریقا نقش مهمی داشته است.
از برنامههای کنونی آن تعلیم
قرآن به اطفال و فرستادن پیروان، به سرمایه زوایا، برای
تحصیل در مراکز علمی جهان اسلام و مراجعت به وطنشان برای
تبلیغ دین اسلام در برابر تبلیغات
مسیحیان است.
برخی شیوخ مهم قادری این اشخاص بودند:
محمد بقّاعی که موجب رواج طریقه قادریه در غرب افریقا شد؛
مختار کُنْتی (متوفی ۱۲۲۶/ ۱۸۱۱) و
شیخ عثمان دان فودیو هر دو از مبلّغان اندیشه اتحاد مسلمین و اصلاحات؛
(احیاکننده) میدانستند و در غرب افریقا نهضتهای جهادی را رهبری میکرد؛
عبدالرحمان بن عبداللّه شاشی ، سراینده
نعت مشهوری به نام شجرة الیقین.
از
قرن دوازدهم/ هجدهم طریقه قادریه تحت الشعاع تجانیه قرار گرفت، اما تأثیر معنوی این طریقه، بخصوص مؤسس آن
عبدالقادر گیلانی ، باقی مانده است.
عبدالقادر هیچگاه به افریقا نرفت، اما به عقیده
مسلمانان این سرزمین، او تلاش بسیار کرد تا کفارِ منطقه شاخ افریقا را
مسلمان کند.
در داستانی گفته شده است که عبدالقادر گیلانی چهل
جان داشته است و بدین ترتیب، وجود
قبرهای او را در برخی شهرهای افریقا توجیه میکنند.
برخی طریقهها در افریقا،
ادعا میکنند که با عبدالقادر گیلانی پیوند معنوی دارند.
بعضی از شاخههای منشعب از قادریه عبارتاند از:
مُریدیه ، که آن را
احمدو بامبا (۱۲۶۷ـ۱۳۴۶/ ۱۸۵۱ـ۱۹۲۷)، از مخالفان مشهور استعمار فرانسه، در ۱۳۰۴/ ۱۸۸۷ در سنگال بنیان نهاد
بهاریه ، از شاخههای قادریه در سودان و منسوب به
تاجالدین بهاری ، این
طریقه در ۱۱۵۵/ ۱۷۴۲ متشتت شد و بسیاری از پیروان آن بتدریج به
طریقه ختمیه پیوستند
فاضلیه ، شعبهای از قادریه در موریتانی که مؤسس آن
محمد فاضل (۱۱۹۴ـ۱۲۸۶/ ۱۷۸۰ـ۱۸۶۹) بود.
ابوالحسن شاذِلی (متوفی ۶۵۶/ ۱۲۵۸)، مرید عبدالسلام مَشیش، این طریقه را ــ که از جمله طریقههای اصلاح طلب است ــ در
تونس بنیان نهاد.
گفتهاند که
حَمْدا بُودونانه این طریقه را به سودان برد.
از مبلّغان مشهور آن
شیخ خُوجَلی بن عبدالرحمان بن ابراهیم (متوفی ۱۱۵۵/ ۱۷۴۲) بود.
یکی از شعب مهم این طریقه در افریقا،
درقاویه است که ابتدا در تِلِمسان در قرن یازدهم/ هفدهم ظهور کرد.
طیبیه یکی از شاخههای شاذلیه است و
وزانیه و
تهامیه نیز نامیده میشود.
این طریقه منسوب به
عبداللّه بن ابراهیم وزانی (متوفی ۱۰۸۹) است و از مشایخ آن
عبدالحی کتانی است.
او از استادان
مسجد جامع قَرَویین بود و به خروج از
دین متهم شد.
این طریقه از اوایل قرن دوازدهم/ اواخر قرن هفدهم وارد امور سیاسی شد و تا قرن سیزدهم/ نوزدهم پیروانی داشت.
زَروقیه یکی دیگر از شاخههای شاذلیه است و منسوب است به
احمد بُرنسی مشهور به
زَرّوق (متوفی ۸۹۹/ ۱۴۹۴)، عالِم مراکشی.
شاخههایی که نَسَب معنوی خود را به او میرسانند عبارتاند از:
رُشدیه یا
یوسفیه هر دو در مراکش در قرن دهم؛
ناصریه در مراکش،
شیخیه در
الجزایر و
شابیه در تونس، همه در قرن یازدهم
و دَرقاویه منسوب به
ابوحمید عرب دَرقاوی (متوفی ۱۲۳۸/ ۱۸۲۳) در قرن دوازدهم.
از مشایخ معروف درقاویه،
احمد علوی (متوفی ۱۳۰۳ ش/ ۱۹۲۴) بود که
طریقه علویه منسوب به او در الجزایر رواج دارد.
شهرت و نفوذ معنوی وی چنان است که حتی در میان پژوهشگران اروپاییِ علاقهمند به
عرفان پیروانی دارد.
پس از
وفات سیداحمد بن ادریس فاسی (متوفی ۱۲۵۳/ ۱۸۳۷)، میان مریدان او بر سر تعیین
خلیفه اختلاف افتاد.
سیدمحمد عثمان میرغَنی (۱۲۰۸ـ ۱۲۶۸/ ۱۷۹۴ـ۱۸۵۲)، که سیداحمد او را برای تبلیغ از
مصر به سودان فرستاده بود، طریقه خود را جدا کرد.
محمد عثمان ادعا داشت که تعالیم طریقههایی مانند قادریه و
نقشبندیه و شاذلیه را با هم جمع کرده و طریقه او خاتم طرق است.
وی تلاش میکرد تا این طریقهها را یکی کند، اما در نهایت این طریقه نیز طریقهای در کنار آن طریقهها شد.
محمد عثمان فرزند و جانشین خود،
محمد سرّالختم (متوفی ۱۲۸۰)، را مسئول طریقه در یمن کرد و دو فرزند دیگرش، جعفر در
حجاز و حسن در سودان، مسئول تبلیغ طریقه شدند.
بعد از مرگ
محمد عثمان هر کدام از پسران او به
استقلال ، در منطقه خود
زعامت طریقه را بر عهده گرفتند.
بدین ترتیب ختمیه به شاخههای مختلفی تقسیم شد.
مهمترین مرکز آن در
سودان است و بیش از همه طریقهها در آنجا پیروانی دارد، چنانکه برخی طرفداران شاذلیه در سودان به
ختمیه پیوستند.
علی مایه دورُگْبا این طریقه را در
سومالی معرفی کرد.
ختمیه در حوالی موگادیشو و منطقهای در ناحیه اُوگادِن اتیوپی نیز پیروانی دارد.
طریقه ختمیه از مصر و
عثمانی کمکهای مالی دریافت میکرد و در درگیریها از حمایت آنها برخوردار بود و برای گسترش خود از نفوذ آنها سود میجست.
هنگام قیام
مهدی سودانی در سودان، ختمیه در زمره مخالفان او بودند و حرکت وی را فتنهای بر ضد اسلام میدانستند.
گرچه قوای مهدی مقاومت نظامی ختمیه را در هم شکستند، پس از سرکوبی قیام مهدی و پس از آنکه سربازان مصری و انگلیسی در ۱۳۱۶/ ۱۸۹۸ سودان را
اشغال کردند، این طریقه دو باره قوّت گرفت.
این طریقه را
ابوعبداللّه محمد جَزولی ،
صوفی مراکشی، در قرن نهم تأسیس کرد.
زاویههای آن از تلمسان تا سوس الاقصی گسترده است و از طریقههای مهم شمال افریقا محسوب میشود.
جزولیه ، در حوادث سیاسی تأثیر داشتند و با استعمار پرتغال و اسپانیا در شمال غربی افریقا مبارزه کردند.
عبداللّه بن مبارک ، مرید جزولی، در مبارزه با پرتغالیها در برابر درخواست بزرگان سوس برای تصدی رهبری، شریف سعدی (متوفی ۹۲۳) را معرفی کرد.
سعدی با لقب القائم بامراللّه با مردم
بیعت و
دولت سعدیه را تأسیس کرد.
عیساویه یا
عیسویه یکی از شاخههای جزولیه و منسوب به
محمد بن عیسی فهدی (متوفی ۹۳۱/ ۱۵۲۵)، صوفی مراکشی، است.
عیساویه به زیارت
قبور شیوخ و
سماع اهمیت میدادند، ولی علمای دینی با آنان مخالف بودند و آنان را عامل
انحطاط اسلام در شمال افریقا میدانستند.
ملک
محمد پنجم، پادشاه مغرب،
مجالس سماع آنها را ممنوع کرد و این
طریقه را باطل خواند،
با اینحال عیساویه هنوز در الجزایر و تونس وجود دارند.
این طریقه یکی از شاخههای
خلوتیه است.
بنیانگذار آن
محمد بن عبدالکریم سمّانی (۱۱۳۰ـ۱۱۸۹/ ۱۷۱۸ـ ۱۷۷۵) است.
این طریقه را
احمد بن طبیب بن بَشیر (متوفی ۱۲۳۹/ ۱۸۲۴) در اتیوپی و سودان رواج داد.
محمد احمد (مهدی) از مریدان
سمّانیه بود و شاخهای از این طریقه در به قدرت رساندن او سهم مهمی داشت.
امروزه سمّانیه از طریقههای دیگر پیروان کمتری دارد.
طریقه رحمانیه یکی از شاخه های طریقه خلوتیه است.
بنیانگذار آن
محمد بن عبدالرحمان ادریسی (متوفی ۱۲۰۸) است.
این طریقه، مبارزاتی بر ضد
استعمار فرانسه، بخصوص در الجزایر، داشت.
بیشترین مریدان آن در الجزایر و تونساند.
پیش از آنکه
طریقه مجذوبیه به وجود آید، در مغرب به کسانی که به واسطه
جذبه الاهی به
مقام قرب میرسیدند و صاحب
کرامات و باخبر از
غیب میشدند،
مجذوب میگفتند.
از جمله
مجذوبان ،
علی بن احمد صنهاجی دوار (متوفی ۹۴۹/ ۱۵۴۲) بود که در قصر بزرگان بنی وطاس (حک: ۸۳۱ـ۹۵۷/ ۱۴۲۸ـ۱۵۵۰) از او استقبال میشد و او هرچه از آنان میگرفت به
فقرا میداد.
یکی دیگر از این مجذوبان در مغرب،
عبدالرحمان مجذوب (متوفی ۹۷۶/ ۱۵۶۸)
مرید صنهاجی بود، هرچند که حالت
جذبه وی دائمی نبود.
وی مریدان را از اقتدا کردن به افعال خود در هنگام جذب
نهی میکرد.
در باره
سیرت و
مناقب او آثار بسیاری وجود دارد، دیوانهایی به او منسوب است و سخنانی شبیه به سخنان
حلّاج و
ابن عربی از او نقل کردهاند.
طریقه مجذوبیه را، که شاخهای از
شاذلیه محسوب میشود،
حمد بن محمد مجذوب (متوفی ۱۱۹۰/ ۱۷۷۶) بنیان نهاد.
جانشین وی، پسرش قمرالدین (متوفی ۱۱۵۵) معروف به
محمد صغیر، مدارس و مساجد بسیاری در سودان بنا کرد.
در هنگام انقلاب مهدی سودانی، مجذوبان به او پیوستند و در
جنگ با ترکها با قوای مهدی همراه بودند، ولی بعد از دوران مهدی این گروه به اجتماعات کوچک محدود شد.
(۵۹) ابن بطوطه، سفرنامه ابن بطوطه، ترجمه محمدعلی موحد، تهران ۱۳۶۱ ش.
(۶۰) محمدابراهیم ابوسلیم، الحرکة الفکریّة فی المهدیّة، بیروت ۱۹۸۱.
(۶۱) آلفرد بل، الفرق الاسلامیّة فی الشمال الافریقی من الفتح العربی حتی الیوم، ترجمه عن الفرنسیة
عبدالرحمان بدوی، بیروت ۱۹۸۷.
(۶۲)
محمد حجی، جولات تاریخیّه، بیروت ۱۹۹۵.
(۶۳) حسن علی حسن، الحضارة الاسلامیة فی المغرب و الاندلس: عصر المرابطین و الموحدین، قاهره ۱۹۸۰.
(۶۴) محمداحمد درنیقه، الطریقة الشّاذلّیة و اعلامها، بیروت ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
(۶۵) نجیب زبیب، الموسوعة العامة لتاریخ المغرب و الاندلس، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
(۶۶) صلاح مید عقبی، الطرق الصوفیة و الزوایا بالجزائر: تاریخها و نشاطها، بیروت ۲۰۰۲.
(۶۷) سلیمان سلیم علم الدین، التصوف الاسلامی: تاریخ ـ عقائد ـ طریق ـ اعلام، بیروت ۱۹۹۹.
(۶۸) عبدالفتاح مقلد غنیمی، موسوعة تاریخ المغرب العربی، قاهره ۱۴۱۴/ ۱۹۹۴.
(۶۹) ژوزف کوک، مسلمانان افریقا، ترجمه اسداللّه علوی، مشهد ۱۳۷۳ ش.
(۷۰) مارتین لینگز، عارفی از الجزایر، ترجمه نصراللّه پورجوادی، تهران ۱۳۶۰ ش.
(۷۱) صادق ملک شهمیرزادی، «صوفیان افریقا»، چشم انداز، سال ۱، ش ۹ (آذر ۱۳۷۶).
(۷۲) حسین مونس، تاریخ المغرب و حضارته، بیروت ۱۴۱۲/ ۱۹۹۲.
(۷۳) عبداللّه
ناصری طاهری، مقدمه ای بر تاریخ سیاسی اجتماعی شمال افریقا: از آغاز تا ظهور عثمانیها: تهران ۱۳۷۵ ش.
(۷۴) جان اوبرت ولت، تاریخ الطریقة الختمیة فی السودان، ترجمه محمدسعید قدال، قاهره ۲۰۰۲.
(۷۵) محمدطه ولی، المساجد فی الاسلام، بیروت ۱۴۰۹/ ۱۹۸۸.
(۷۶) دانشنامه اسلام، چاپ دوم.
(۷۷) دایرة المعارف جهان اسلام آکسفورد؛
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تصوف در افریقا»، شماره۳۵۸۹.