تغنّی
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خواندن
قرآن با صدای
زیبا و آهنگین را تَغَنّی به قرآن گویند.
تغنّی از ریشه «غ - ن - ی» به معنای خواندن با صدای کشیده ، زیبا ، نازک
و آواز طربانگیز میباشد.
این اصطلاح که غالباً به صورت «تغنی به قرآن» در متون مختلف دیده میشود، ریشه در دو روایت دارد که در آنها
پیامبر اکرم (ص) در
تلاوت قرآن، به تغنی توصیه کرده است.
این روایات اندکی پس از پیامبر (ص) باعث بروز جریان تلاوت آهنگین و اندکی بعد، تلاوت هنری قرآن کریم شده که تا به امروز محل تردید و یا تأیید دانشمندان اسلامی بوده است.
تغنی از ریشۀ
غِناء به معنای چیزی را به آواز خواندن یا آهنگین خواندن چیزی است.
اما برخی نیز آن را از ریشۀ غَناء انگاشته، و «بهوسیلۀ چیزی بینیاز شدن» معنا کردهاند.
به نظر میرسد دلیل گرایش اینان به چنین معنایی بیش از آنکه جنبۀ لغتشناسانه داشته باشد، ریشههایی اجتماعی و فرهنگی داشته است.
تغنی به قرآن و تلاوت قرآن با صدای نیکو مرجّع است.
برخی آن را به
قرائت با صدای بلند و نیکو همراه با
خشوع ،
رقّت و
اندوه تعریف کردهاند.
احادیثی که از آنها توصیه به آهنگین خواندن قرآن استنباط میشود، به این دو روایت محدود نشده است، بلکه در تلاوت آهنگین قرآن،
احادیث و گزارشهای تاریخی دیگری نیز با مضامین مشابه مورد استناد قرار گرفته است.
در این احادیث و روایات، در مقام تلاوت قرآن، سخن از تحسین صوت، تزیین صوت، تحبیر و ترنیم (آهنگین خواندن) رفته
و این ترادف و قرابت معنی در تعبیرها، اندیشۀ تلاوت آهنگین قرآن را قوت بخشیده است.
به نظر میرسد روایاتی که در آنها به تغنی توصیه شده، با جانمایهای که از واژۀ غنا دارد، در این فرایند سهم مهمتری ایفا کرده است و زمینه را برای پرداختهای هنریتر و غنایی قرائت قرآن فراهم نموده است.
این اصطلاح برگرفته از
روایات رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) است؛ از جمله روایت مشهور «لیس منّا من لم یتغنّ بالقرآن
کسی که به قرآن تغنی نکند از ما نیست».
علما از دیرباز در تفسیر این روایت و مراد از تغنّی در آن آرای مختلفی بیان کردهاند:
بسیاری تغنّی در روایت یاد شده را از ریشه «
غِناء » و به معنای خواندن قرآن با صدای زیبا همراه الحان و انغام ولی سازگار با
قداست قرآن تفسیر کردهاند.
این نظر از
ابن عباس ،
ابن مسعود و برخی دیگر از
صحابه و
تابعان گزارش شده است
و
شافعی ،
ابوحنیفه ،
طبری ،
ابن العربی ،
ابن ابی ملیکه ،
نووی ،
ابن قدامه و جمع دیگری از عالمان
اهل سنت آن را بر گزیدهاند.
همچنین گروهی از دانشمندان
امامیه از جمله
طبرسی سبزواری ،
آخوند خراسانی ،
شریعت اصفهانی ،
فاضل گروسی فیض کاشانی ،
نراقی ،
ماجد بحرانی و گروهی از معاصران
تغنی را به معنای یاد شده دانسته و با استناد به این روایت، تلاوت آهنگین قرآن را
جایز دانسته و به
استحباب آن
فتوا دادهاند.
ایشان افزون بر سیاق روایت، برخی روایات مشابه را مانند «ما أذن الله لشیء ما أذن لنبی حسن الصوت یتغنّی بالقرآن یجهر به
خداوند به چیزی
اذن نداده است؛ آنگونه که به صدای بلند
پیامبر خوش صدایش که قرآن را با تغنی میخواند اذن داده است»، دلیل یا مؤیّد دیدگاه خود دانستهاند.
موافقان این دیدگاه از شیعه
و سنی
به روایات دیگری استناد کردهاند که در ۴ گروه به آن اشاره میشود:
الف. روایاتی تلاوت قرآن را با صدای نیکو ستایش و به آن سفارش میکنند
؛ برای نمونه رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «لکلّ شیء حلیة و حلیة القرآن الصوت الحسن
برای هر چیزی زیوری است و زیور قرآن صدای نیکوست»؛ یا فرمودند: «فانّ صوت الحسن یزید القرآن حسناً
صدای نیکو بر زیبایی قرآن میافزاید».
امام صادق (علیهالسلام) نیز
ترتیل در
آیه شریفه «و رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلا»
را به تلاوت آرام و با صدای نیکو تفسیر کرده است: «هو أن تتمکث فیه و تحسن به صوتک».
ب. روایاتی به خواندن قرآن همراه
ترجیع (گرداندن
آواز در گلو) سفارش میکنند؛ مثلاً بنا به نقلی
امام باقر (علیهالسلام) فرمود: قرآن را با آواز بخوانید، زیرا خداوند دوست دارد که قرآن با
صدای خوش و همراه آواز خوانده شود.
ج. روایاتی به خواندن قرآن با لحن عربی سفارش میکنند؛ مثلاً رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: «اقرؤا القرآن بألحان العرب وأصواتها
قرآن را با آواز و نوای عربی بخوانید».
د. روایاتی که قرائت آهنگین و با صدای نیکوی قرآن را از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله)
و
اهل بیت (علیهمالسلام)
نقل یا گوش دادن آن حضرت را به تلاوت آهنگین اصحابش گزارش میکنند.
در برخی نقلهای این روایت آمده است: «همانا قرآنْ حزین نازل شده است، پس هنگام خواندن آن
گریه کنید؛ یا خود را به حالت گریان در آورید و به قرآن تغنّی کنید که هرکس به قرآن تغنّی نکند از ما نیست».
براساس گزارشهای تاریخی، آواز و موسیقی در صدر
اسلام ساده، بیپیرایه و خالی از تکلف بوده است
و آوازهخوانان تنها براساس
ذوق و سلیقۀ خود آواز میخواندند.
شاید به همین سبب بوده که آوازهخوانی سخت رواج داشته است و در گوشهگوشۀ زندگی بدوی
عرب حجاز ، سوای آوازهخوانان، مردم عادی نیز با آوازهخوانی بیگانه نبودهاند و درخور طبع خود آهنگی ساخته، و آن را زمزمه میکردهاند.
درست در همین فضا ست که پیامبر (ص) در گذار از فرهنگ جاهلی به فرهنگ اسلامی با تکیه به این مؤلفۀ فرهنگی، میکوشد تا عادت به ترنم و آوازخوانی عرب را به سمت تلاوت قرآن سوق دهد و از اینروست که همگان را به آهنگین خواندن قرآن توصیه میکند.
در همین فضای فرهنگی است که کم و بیش عرب حجازی نومسلمانان، آوازهخوانی خود را بیهوده تلقی کرده، گرایش به آوازهخوانی را با تلاوت قرآن درهم میآمیزد.
از اینرو توصیههای پیامبر (ص) به تغنی به قرآن، در آن دوره بیش از آنکه بر تغنی تکیه کند، از وجود روح تغنی در زندگی عرب حجازی بهره برده، بر تلاوت قرآن توسط نومسلمانان اثر میگذارد و آنها را به تلاوت قرآن تشویق میکند.
در دورۀ فتوح،
موسیقی و آوازخوانی در شبهجزیره وارد فضایی جدید میشود.
چنانکه
ابن خلدون گزارش میدهد، گرایش عرب به آواز از یکسو و گسترش موسیقی در سرزمینهای تصرف شده از سوی دیگر، زمینۀ تحول در آوازهخوانی را فراهم کرد و آهنگسازی هنری و حرفهای از سوی نومسلمانان، موالیان و اسیران
ایران و شامات پا در حجاز گذارد
و اعراب حجاز در رویارویی با این پدیده، عمیقاً تحت تأثیر آن قرار گرفتند.
در فضایی که موسیقی از مهمترین پدیدههای اجتماعی و فرهنگی بهشمار میرفته،
روشن است که خواندن قرآن نیز از این تحولات موسیقایی بیتأثیر نماند.
گزارش
الاغانی مبنی بر آموزش قرآن و آوازهخوانی توسط یک نفر و در یک زمان و مکان میتواند گوشهای از این تأثیر و تأثر را آشکار کند.
از این دوره است که در میان برخی
مسلمانان ، چنین گرایشی پیدا میشود که قرآن را نیز به آواز بخوانند و از گسترش این پدیده در تلاوت قرآن کم و بیش استفاده نمایند.
شاید به همین سبب باشد که روایات پیامبر (ص) مبنی بر تغنی به قرآن، ناگهان موقعیتی دوباره مییابد و زمینه را برای درآمیختن آواز و قرائت قرآن تا حدودی فراهم مینماید.
در همین بستر در کنار اصطلاحاتی چون تغنی به قرآن و امثال آن، در سدۀ ۲ق به اصطلاح جدیدِ «القرائة علیالغناء» برمیخوریم.
با تنوع و گسترش آهنگ و موسیقی در شبهجزیره و شکل یافتن مبانی موسیقی تحت عنوان الحان، این اصطلاح نیز جای خود را به القرائة بالالحان
میدهد و مراد از آن خواندن قرآن کموبیش براساس قواعد و آهنگهای موسیقی آن دوره بوده است.
شاید بتوان گفت در این دوره برخی از قاریان، از آهنگهای موسیقی و حداء در خواندن قرآن بهره بردهاند و زمینه را برای خواندن قرآن به سمت ساخت آهنگهای موسیقی در قرن ۲ و ۳ق فراهم کردهاند.
ویژگی این روند، حرکت از خواندن قرآن به سمت ساخت
آهنگ و
نغمه برای آیات قرآن و آهنگین خواندن قرآن بوده است.
گزارشهایی تاریخی مبنی بر آشنایی قاریان قرآن با اصول موسیقی و آواز
و نواختن پارهای از آلات موسیقی توسط برخی از قاریان قرآن،
حاکی از رواج این جریان تا سدههای میانی هجری نیز بوده است.
ازجمله کسانی که با آگاهی از اصول و قوانین موسیقایی مبادرت به آهنگین خواندن قرآن کردهاند، میتوان به
هیثم (بن خالد خواتیمی)،
ابان (بن تغلب)، (
حمران ) ابن اعین و محمدبن سعد ترمـذی
تا قرن ۳ق،
ربیع بن سلیمان (د ۲۶۹ق) در سدۀ ۳ق،
ابوبکر ضریر واعظ ،
ابوعبدالله تنوخی و
نُمَئ بن علی بن نمئ بن قطام
در قرن ۴ق، محمد بن احمد بن یوسف،
نورالدین بلخی ،
در سدۀ ۵ق، محمد بن احمد بن مکی ابن غریب،
علی بن معضاد ،
ابوعبدالله بسطامی ،
ابن حویزی ،
ابونصر بغدادی ادمی ،
بلبل،
معمم بغدادی در قرن ۶ق، یوسف بن ابیالغنایم،
محمد بن علی بن احمد،
احمد بن محمد بن محمد
در قرن ۸ ق، و
یوسف بن مبارک در قرن ۹ق اشاره کرد.
اما برخی از صحابه و تابعان، اینگونه برداشتها از روایات پیامبر (ص) را برنمیتافتند و به مخالفت با آن میپرداختند و از آنجا که برداشت موسیقایی از احادیث تغنی را در آن فضای فرهنگی ناروا میشمردند، همواره از نقل روایات پیامبر (ص) خودداری میکردند.
در مقابل، موافقان آهنگین خواندن قرآن، افزون بر ادلۀ نقلی،
ادلۀ زیباشناختی همچون فزونی تأثیر قرآن، افزایش تمایل به
استماع ، دلنشینتر شدن قرآن خوانی و درگیری بیشتر و عمیقتر با متن را مطرح ساختهاند
از آنجا که عمدهترین ادلۀ موافقان این پدیده، ادلۀ نقلی بوده است، مخالفان نیز کوشیدهاند تا پاسخهای نقلی درخوری بیابند،
اما شهرت و فزونی روایات تغنی به قرآن در فضای فرهنگی سدههای نخست هجری و جایگاه مهم موسیقی در آن دورهها این مخالفان را با دشواری روبهرو میساخت.
به همین سبب، اینان سخت کوشیدهاند تا برای
احادیث نبوی توجیهاتی درخور بیابند
تا آنجا که اساساً تعبیر تغنی به
قرآن را مجاز دانسته،
آن را تأکیدی بر قرآنخوانی و
انس با خواندن قرآن قلمداد کرده،
و کوشیدهاند تا نشان دهند که این دسته از روایات دلالت بر مفهوم آهنگین خواندن قرآن ندارند.
همچنین جدا از استدلالهای نقلی، منافات داشتن آهنگین خواندن قرآن با
خشیت ،
خشوع و درک عظمت قرآن از دیگر ادلۀ مخالفان تغنی در عدم پذیرش آن است.
در نگاهی کلی محور مخالفتها و موافقتها، اختلاف در مصادیق آهنگین خواندن قرآن بوده است که از دوگونۀ اساسی بیرون نیست: یکی براساس آهنگ طبیعی خودساخته و ساده، و دیگری آهنگی اکتسابی و براساس اصول و قواعد موسیقایی.
بیشتر دانشمندان اسلامی بر نوع نخست آهنگین خواندن قرآن تأکید ورزیدهاند و توصیههای
پیامبر اکرم (ص) را بر اینگونه از خواندن قرآن دانسته، و برای آن شواهدی تاریخی نیز اقامه کردهاند و نوع دوم آن را ناروا شمرده، و از مصادیق هشدارهای پیامبر بر دوری از در غلتیدن در وادی آوازهخوانی به قرآن دانستهاند.
اما گروهی همواره مصادیق گونۀ دوم آهنگین خواندن قرآن را نیز در زمرۀ تغنی به قرآن دانستهاند
اگرچه از سوی آنان سبکی خاص پیشنهاد نمیشده است، اما با تکیه بر این دیدگاه، سبکهای گوناگونی چون ترعید، ترقیص، تطریب و تحزین شکل گرفت.
گرایش فراوان و نامتعادل این سبکها به آهنگهای رایج در
موسیقی از یکسو، و تأسیس دانش تجوید از سوی دیگر باعث شد که این سبکها چندان دوام نیابد، با این حال گرایش به آهنگین خواندن حرفهای قرآن در دورههای متأخرتر موجب شده است که قرائت قرآن کموبیش اصول و مبانیموسیقایی مخصوص بهخود را بیابد.
از اینروست که در دورههای پسین با تکیه بر قواعد تجوید، سبکهایی چون تحقیق، تحدیر و تدویر رایج شدهاند.
امروزه تغنی به قرآن به دو سبک کلی مجود و مرتل تقسیم میشود.
در بسیاری از کشورهای اسلامی آموزش فنون موسیقی برای قرائت قرآن نیک شمرده میشود و برای قرائت قرآن نیز دستگاههایی چون بیات، سگاه، چهارگاه، صبا، حجاز و نهاوند شناخته شده است
و در کنار مواد آموزشی سنتی چون
تجوید ، یکی از زمینههای مهم آموزش، چگونگی قرائت آهنگین قرآن براساس اصول و مبانی موسیقی قرائت قرآن است.
آنچه در شناخت این پدیده اهمیت دارد، این است که تا چند دهۀ گذشته اینگونه قرآنخوانی چندان رواج نداشته، و اگرچه گاهی مورد توجه و حمایت برخی علمای اسلامی نیز بوده،
اما جایگاهی درخور نیز نیافته است.
با این حال، گزارشی کوتاه از کتاب اطرب الآثار فی تذکرة عرفاءالادوار در شرح حال قاریان قرآن با لحن و موسیقی، درخور توجه است.
مسئلۀ تغنی قرآن و استفاده از الحان موسیقایی در قرائت قرآن به عنوان ذیلی بر مسئلۀ
غنا و موسیقی در
فقه اسلامی مطرح شد و از آغاز دیدگاه مخالفان و موافقان را برانگیخت.
به نظر میرسد ابهام مسئلۀ موسیقی و غنا، بر تغنی به قرآن نیز سایه افکنده، و بررسی فقهی مسئله را با پیچیدگی مواجه ساخته است.
براساس روایات نبوی، فقه اسلامی خواندن قرآن با صدای نیکو را مستحب تلقی کرده است.
اختلافنظر فقها همچون محدثان در این مسئله نهفته است که آیا میتوان برای خوشخوانی قرآن از الحان و مقامات موسیقایی بهره جست یا نه؟ گویا
شافعی بر روا بودن این مسئله فتوا داده است،
اما مالک (ابن قاسم، ج۹، ص۴۲۱) و احمدبن حنبل
صریحاً از منظر
کراهت به مسئله نگریستهاند.
برخی از فقها نیز در بررسی مسئله به تفصیل گراییدهاند و آن اینکه اگر در آهنگین خواندن قرآن حتی در معنای نوینش، حروف به نیکی ادا شود، و جانب تلفظ روشن آیات قرآن مراعات شود، میتوان آن را در زمرۀ مصادیق صوت حسن بهشمار آورد و در غیر اینصورت آهنگین خواندن قرآن ناروا تلقی میشود.
گروهی هم تغنّی به قرآن را به سبب شباهتش با کار
فاسقان حرام و
بدعت شمرده و جلوگیری از آن را از امور حسبیه و وظیفه حاکم اسلامی دانسته و گوش دادن به این گونه قرائت را نیز حرام شمردهاند؛
برخی تلاوت قرآن با الحان و نغمههای طبیعی را پسندیده و تلاوت آن را با الحان تصنّعی
مکروه دانستهاند
، زیرا
موسیقی طبیعی خاص قرآن اثرش از هر موسیقی دیگر در برانگیختن
احساسات عمیق و متعالی انسان بیشتر است
و لهجه قرآن شیرین و شیواست و انسان را از درک آن مبهوت و زبان را از وصف آن ناتوان میسازد.
قاری قرآن اگر آن را نیک تلاوت کند، آن را آوایی هماهنگ و نغمهای فراگیر مییابد که تمام وجودش را فرا گرفته است
و قرائت قرآن با صدای زیبا و آهنگ دلنشین سبب میشود تا قرآن در اعماق جان آدمی نفوذ و انسان را از کلام الهی متأثر کند و در فضای ملکوتی آن به پرواز در آورد.
پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) فرمود: قرآن را با الحان و آهنگهای دلنشین
عرب بخوانید.
استفاده از مقامات و نغمات در قرائت قرآن اگر بیتکلف و متناسب با معانی
آیات باشد، تأثیر آن را چند برابر میکند؛ ولی اگر در این جهت افراط شود به گونهای که الفاظ و عبارات تغییر کنند، حرام و گناه کبیره شمرده میشود و
قاری آن را فاسق و مدعی حلیت آن را
کافر خواندهاند.
ابن قیّم ،
قرائت قرآن را بر اساس مقامات و الحان اگر طبیعی باشد و به
تجوید و
ترتیل آن خدشه نزند، سیره و روش سلف صالح دانسته و مراعات آن را مایه تأثیر تلاوت بر شنونده شمرده است؛ ولی به کارگیری مقامات ـ مجموع اصوات پی در پی یک دستگاه را با فواصل اصوات،
مقام گویند.
سید ماجد حسینی میگوید: بررسیهای تاریخی نشان میدهد شیوع استعمال غنا در آوازهای لهوی مناسب با مجالس
لهو و لعب سبب شده است واژه غنا در این معنا حقیقت عرفی گردد و مراد از غنا در روایاتی که در مذمت و حرمت آن وارد شدهاند همین معنای عرفی است؛ اما مقصود از غنا در روایاتی که تغنی به قرآن را توصیه میکنند، معنای لغوی آن است.
به هر روی، قرائت قرآن با الحان عربی، غیر از الحان اهل فسق و کبائر و غیر از ترجیع لهوی است و قاریان قرآن در کشورهای عربی، قرآن را با صدای زیبا و آهنگهای عربی میخوانند و سبک و شیوه آنان آهنگ فاسقان و ترجیع غنای لهوی نیست.
افزون بر دو معنای یاد شده معانی دیگری برای تغنی در
روایت یاد شده («اقرؤا القرآن بألحان العرب وأصواتها
قرآن را با آواز و نوای عربی بخوانید».)بیان شده است:
ابن انباری تغنی را به معنای لذت بردن دانسته است؛ یعنی هر کس از تلاوت قرآن لذت نبرد، آن چنانکه صاحبان لهو و لعب از غنا
لذت میبرند، از ما نیست.
سید مرتضی این معنا را بعیدترین معانی این روایت دانسته است.
ابن حبان بُستی و برخی دیگر تغنّی را به
حزن و اندوه تفسیر کرده و میگویند: مقصود روایت این است هرکه با خواندن قرآن محزون نشود، از ما نیست.
احتمالا این دیدگاه متأثّر از روایاتی باشد که تلاوت حزین قرآن را توصیه کردهاند. قُطرب نیز ترتیل را در
آیه «و رَتِّلِ القُرءانَ تَرتیلا» به حزین خواندن قرآن تفسیر کرده است.
برخی تغنی را به معنای بلند خواندن دانستهاند؛ یعنی هرکس قرآن را بلند نخواند، از ما نیست.
سید مرتضی تغنّی را از ریشه غنی الرجل بالمکان یعنی اقامتش در آن مکان طولانی و ملازم با آن شد دانسته و در این خصوص به برخی
اشعار عربی و آیات «کَاَن لَم تَغنَ بِالاَمس»
و «کَاَن لَم یَغنَوا فیهَا»
استناد کرده است؛ یعنی هرکس بر قرآن اقامت نکند و ملازم با
قرآن و
احکام و معارف آن نگردد، از ما نیست.
ابن اعرابی میگوید: عربها در بیشتر حالات زندگیشان با آواز رکبانی تغنی میکردند و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) دوست میداشتند
مسلمانان به جای آواز
رکبانی قرآن را زمزمه کنند، از اینرو فرمودند: هرکس قرائت قرآن با صدای خوش را جایگزین آواز رکبانی نکند و از آن لذت نبرد، از ما نیست.
چنانکه مشاهده میشود معانی یاد شده تأویلاتیاند که بعضاً بر خلاف ظاهر
روایت و پذیرفتن آن مشکل است.
ماوردی با استناد به روایتی از رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) رواج اینگونه تلاوت را از اشراط الساعه (نشانههای ظهور
قیامت) و نشانه نزول بلا شمرده است
و
ابن خلدون اصول صنعت
موسیقی را اساساً از هر جهت جدای از قرآن دانسته، میگوید: قرآن جایگاه
التذاذ با صوت نیکو نیست.
از این رو جمعی تغنی در روایت یاد شده را از ریشه «غنی» و به بینیازی جستن به قرآن تفسیر کردهاند.
و روایت «من قرأ القرآن فهو غنی لا فقر بعده» از پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) و امام صادق (علیهالسلام)
و نیز روایاتی دیگر را
شاهد آن گرفتهاند.
هر چند در اینکه مراد از
استغناء ، بینیازی جستن از امور مادی و دنیوی
،
علوم یا معارف بشر،
احادیث و کتابها، علم به اخبار امتهای پیشین
یا هرچه غیر قرآن باشد
، دیدگاههای مختلفی ارائه و در این باره به ادله و شواهد ذیل نیز استناد شده است:
الف. اصولاً تغنی در روایت یاد شده نمیتواند به معنای تلاوت آهنگین باشد، زیرا بسیار بعید است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) کسانی را که قرآن را با ترجیع و صدای نیکو نخوانند از خود نداند، چون اینگونه قرائت برای بسیاری شدنی نیست.
ب. بر اساس روایات فراوان غنا مطلقاً (چه در کلام
حق ، چه در کلام
باطل) حرام است.
اگر غنا در کلام باطل
عقاب الهی میآورد،
عقوبت تغنّی به قرآن چند برابر است.
ج. اخباری که تغنّی به قرآن را
مذمت میکنند
و بر
حرمت آن دلالت دارند؛ مانند خبری که از تلاوت قرآن با الحان فاسقان و ترجیع غنا
نهی میکند.
این گروه معتقدند، مجرد ترجیع و تحسین و تحزین صوت ، مستلزم غنا نیست، زیرا مقصود از ترجیع در روایات مورد اشاره چرخاندن
صدا در گلوست که اگر به صورت لهوی نباشد، غنا نیست
؛ همچنین مطلق لحن اگر لهوی و مناسب با مجالس لهو نباشد غنا نیست
و اخباری که به خواندن قرآن با صدای نیکو و حزین سفارش میکنند نیز به غنا ربطی ندارند.
گفتنی است موافقان تغنّی به قرآن تفسیر واژه تغنی به غنا را مناسبتر و به واقع نزدیکتر دانسته
، حتی گروهی تفسیر آن را به استغناء در
زبان عرب غیر رایج دانسته، معتقدند تغنی در
زبان عربی به معنای
غناء و صوت است و احدی آن را به استغنا معنی نکرده است.
شافعی معنای یاد شده را بعید شمرده است
؛ لیکن دادههای واژهشناسان این نظر را تأیید نمیکند
و در پاسخ نخستین دلیل مخالفان و ادعای عدم امکان التزام به معنای روایت، اگر تغنی به غنا تفسیر شود، گفتهاند: مقصود روایت این است که هرکس بر تلاوت آهنگین قرآن توانا باشد و به تصور جایز نبودنش، از آن پرهیز کند، از ما نیست».
در پاسخ دلیل دوم آنان گفتهاند: اخبار تحسین صوت و تغنی به قرآن، ادله حرمت غنا به نحو مطلق را تخصیص میزند.
بعضی مانند
فیض کاشانی و آیة الله
معرفت معتقدند: ظاهر روایات تحریم غنا نشان میدهد که حرمت آن به سبب ارتکاب محرماتی است که نوعاً در مجالس غنا وجود داشته و دارد، و گرنه غنا ذاتاً حرام نیست.
در پاسخ دلیل سوم گفته شده است که مراد از روایات حرمت تغنی، تلاوت قرآن به شکل غنای لهوی است.
و روایت رسول خدا (صلیاللهعلیهوآله) که فرمود: قرآن را با
الحان و
اصوات عرب بخوانید و از الحان اهل فسق و
گناه کبیره پرهیز کنید؛ به زودی پس از من اقوامی میآیند که قرآن را با ترجیع غنا تلاوت میکنند
این معنا را تأیید میکند
، افزون بر این، روایت تغنی از طریق
اهل سنت نقل شده است و افزون بر ضعف
سند برخی آن را بر
تقیّه حمل کردهاند
ولی وجود آرای مخالف در میان
علمای اهل سنت که پیشتر به آن اشاره شد، این را بر نمیتابد.
به هر روی،
اخبار امامیه و اهل سنت همگی بر
استحباب تلاوت قرآن با صدای زیبا دلالت دارند
؛ ولی باید در این جهت به گونهای
افراط نشود که به حد الحان و غنا برسد.
(۱) عبدالله ابن ابی شیبه، المصنف، به کوشش سعیدمحمد لحام، بیروت، ۱۴۰۹ق.
(۲) مبارک ابن اثیر، النهایة، به کوشش طاهر احمد زاوی و محمود محمد طناحی، قم، ۱۳۶۴ش.
(۳) عبدالرحمان ابن جوزی، المنتظم، به کوشش محمد عبدالقادر عطا و مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۲ق.
(۴) احمد ابن حجر عسقلانی، انباء الغمر، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۹م.
(۵) احمد ابن حجر عسقلانی، فتح الباری، قاهره، ۱۳۴۸ق.
(۶) ابن خلدون، مقدمه، به کوشش محمد اسکندرانی، بیروت، ۱۴۱۷ق.
(۷) احمد ابن دمیاطی، المستفاد من ذیل تاریخ بغداد، به کوشش مصطفی عبدالقادر عطا، بیروت، ۱۴۱۷ق.
(۸) علی ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، دمشق، ۱۴۱۵ق.
(۹) عبدالحی ابن عماد، شذرات الذهب، به کوشش محمود ارنؤوط، دمشق/بیروت، ۱۴۱۰ق/۱۹۸۹م.
(۱۰) عبدالله ابن فرضی، تاریخ العلماء و الرواة بالاندلس، به کوشش عزت عطار حسینی، قاهره، ۱۳۷۳ق.
(۱۱) عبدالرحمان ابن قاسم، المدونة الکبری، قاهره، ۱۳۲۳ق.
(۱۲) عبدالله ابن قتیبه، المعارف، به کوشش محمداسماعیل عبدالله صاوی، قاهره، ۱۳۵۳ق/۱۹۳۴م.
(۱۳) محمد ابن قیم جوزیه، زادالمعاد، به کوشش شعیب ارنـؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، بیروت/ کویت، ۱۴۰۷ق.
(۱۴) اسماعیل ابن کثیر، فضائل القـرآن، دار بدر، ۱۴۰۱ق.
(۱۵) محمد ابن ماجـه، السنن، به کـوشش محمدفؤادعبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
(۱۶) لسان العرب، ابن منظور (م.۷۱۱ق.)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۱۷) ابوعبید قاسم بن سلام، غریبالحدیث، بیروت، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۱۸) ابوالفرج اصفهانی، الاغانی، بیروت، ۱۹۵۴م.
(۱۹) محمد بخاری، الصحیح، ج۶، ص۲۴۰، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۲۰) بغدادی، ایضاح.
(۲۱) محمد ترمذی، الامثال من الکتاب والسنة، به کوشش سید جمیلی، بیروت، ۱۹۸۵م.
(۲۲) محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین فی الحدیث، حلب، مکتبة المطبوعات الاسلامیه.
(۲۳) احمد خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۲۴) عبدالله دارمی، السنن، به کوشش فواز احمد زمرلی و خالد سبع، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۲۵) محمد ذهبی، تاریخالاسلام، به کوشش عمر عبدالسلام تدمری، بیروت، ۱۴۱۲-۱۴۱۹ق.
(۲۶) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و دیگران، بیروت، ۱۴۰۶ق.
(۲۷) مصطفی صادق رافعی، اعجازالقرآن، قاهره، ۱۳۹۳ق.
(۲۸) محمد رعینی، مواهب الجلیل، بیروت، ۱۴۱۶ق.
(۲۹) محمود زمخشری، الفائق فی غریب الحدیث، بیروت، ۱۴۱۷ق/۱۹۹۶م.
(۳۰) لبیب سعید، التغنی بالقرآن، قاهره، ۱۹۷۰م.
(۳۱) علی سیدمرتضی، الامالی، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، دار احیاءالکتب العربیه.
(۳۲) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمد مصطفی، قاهره، ۱۹۳۷م.
(۳۳) محمد شافعی، الام، بیروت، ۱۳۹۳ق.
(۳۴)عبدالله بن قدامه (م.۶۲۰ق.) و عبدالرحمن بن قدامه (م.۶۸۲ق.)، المغنی والشرح الکبیر، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۳۵) خلیل صفدی، الوافی بالوفیات، به کوشش احسان عباس و دیگران، بیروت، ۱۹۸۱-۱۹۸۲م.
(۳۶) عبدالرزاق صنعانی، المصنف، به کوشش حبیبالرحمان اعظمی، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۳۷) شوقی ضیف، الشعر و الغناء فی المدینة و مکة لعصر بنی امیة، قاهره، ۱۹۷۶م.
(۳۸) محمد طوسی، المبسوط، تهران، ۱۳۸۷ق.
(۳۹) عبدالله بن احمد، مسائلالامام احمدبن حنبل، به کوشش علی سلیمان مهنا، قاهره، ۱۹۸۶م.
(۴۰) جرج فارمر، تاریخ الموسیقی العربیة، ترجمۀ جرجیس فتحالله، بیروت، ۱۹۷۲م.
(۴۱) محمد فاکهی، اخبار مکة، به کوشش عبدالملک بن عبدالله، بیروت، ۱۴۱۹ق/۱۹۹۸م.
(۴۲) محمد قرطبی، التذکار، به کوشش فواز احمد زمرلی، بیروت، ۱۴۰۸ق.
(۴۳)المکاسب، الانصاری (م.۱۲۸۱ق.)، تبریز، ۱۳۷۵ق.
(۴۴) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق.
(۴۵) ابراهیم میرزامهدی تهرانی، مبانی موسیقی قرائت قرآن، تهران، ۱۳۷۴ش.
(۴۶)امام خمینی(قدس سره)، المکاسب المحرمه، قم، اسماعیلیان، ۱۴۱۰ق.
(۴۷)مرتضی مطهری (م.۱۳۵۸ش.)،آشنائی با قرآن، قم، صدرا، ۱۳۷۰ش.
(۴۸) عبدالعزیز الجیلانی، الاحکام الفقهیة الخاصة بالقرآن، عربستان، دار ابن الجوزی، ۱۴۲۵ق.
(۴۹)سید محمد صادق الروحانی،منهاج الفقاهه، انتشارات یاران، ۱۴۱۸ق.
(۵۰)محمد عبدالله درّاز (م.۱۳۷۹ق.)، النبأ العظیم، دارالعلم، ۱۳۹۰ق.
(۵۱) ابنخلدون (م.۸۰۸ق.)،تاریخ ابن خلدون، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۵۲) عبدالحی بن فاضل گروسی، تجوید استدلالی، به کوشش کوشا، ایران، نشر شفا.
(۵۳) امام خمینی(قدس سره)(م.۱۳۶۸ش.)، تحریر الوسیله، قم، نشر اسلامی، ۱۳۶۳ش.
(۵۴)الحر العاملی (م.۱۱۰۴ق.)، وسائلالشیعه، قم، آل البیت(علیهم السلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ق.
(۵۵) محمد علی السایس، تفسیر آیات الاحکام، به کوشش زکریا عمیرات، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
(۵۶) الفیض الکاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، تفسیر الصافی، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۲ق.
(۵۷) ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ق.
(۵۸) رشید رضا (م.۱۳۵۴ق.)، تفسیر المنار، قاهرة، دارالمنار، ۱۳۷۳ق.
(۵۹) وهبة الزحیلی، التفسیر المنیر، بیروت، دارالفکر المعاصر، ۱۴۱۱ق.
(۶۰) العروسی الحویزی (م.۱۱۱۲ق.)، تفسیر نورالثقلین، به کوشش رسولی محلاتی، اسماعیلیان، ۱۳۷۳ش.
(۶۱) معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
(۶۲) میرزا ابوالقاسم القمی (م.۱۲۳۱ق.)، جامع الشتات، به کوشش رضوی، تهران، مؤسسه کیهان، ۱۴۱۳ق.
(۶۳) السیوطی (م.۹۱۱ق.)، الجامع الصغیر، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
(۶۴) القرطبی (م.۶۷۱ق.)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
(۶۵) علی بن محمد السخاوی (م.۶۴۳ق.)، جمال القراء و کمال الاقراء، به کوشش الزبیدی، بیروت، دارالبلاغة، ۱۴۱۳ق.
(۶۶) لبیب السعید، الجمع الصوتی الاوّل، قاهرة دارالکاتب العربی.
(۶۷) عبدالرحمن بن محمد دوسری، الجواب المفید فی الفرق بین التغنی و التجوید، دار اشبیلیا، ۱۴۲۰ق.
(۶۸) النجفی (م.۱۲۶۶ق.)، جواهر الکلام، به کوشش قوچانی، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۶۹) السیوطی (م.۹۱۱ق.)، الدیباج علی مسلم، به کوشش ابواسحاق الحوینی، عربستان، دارابن عفان، ۱۴۱۶ق.
(۷۰) سید علی الطباطبائی (م.۱۲۳۱ق.)، ریاض المسائل، قم، موسسة آلالبیت(علیهم السلام)، ۱۴۱۸ق.
(۷۱)ادریس عبدالحمید کلاک، نظرات فی علم التجوید، الجنة الوطنیة، ۱۴۰۱ق.
(۷۲) ابنماجه (م.۲۷۵ق.)، سنن ابن ماجه، به کوشش محمد فؤاد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۵ق.
(۷۳) السجستانی (م.۲۷۵ق.)، سنن ابی داود، به کوشش محمد عبدالعزیز، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۶ق.
(۷۴) البیهقی (م.۴۵۸ق.)، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر.
(۷۵) محمد صالح مازندرانی (م.۱۰۸۱ق.)، شرح اصول کافی .
(۷۶) البخاری (م.۲۵۶ق.)، صحیح البخاری، به کوشش بنباز، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۸ق.
(۷۷) مسلم (م.۲۶۱ق.)، صحیح مسلم با شرح سنوسی، به کوشش محمد سالم، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۷۸) العظیم آبادی (م.۱۳۲۹ق.)، عون المعبود، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۷۹) الصدوق (م.۳۸۱ق.)، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، به کوشش و ترجمه مستفید و غفاری، تهران، صدوق، ۱۳۷۲ش.
(۸۰)ابناثیر مبارک بن محمد الجزری (م.۶۰۶ق.)، النهایه، به کوشش محمود محمد و طاهر احمد، قم، اسماعیلیان، ۱۳۶۷ش.
(۸۱) ابن کثیر (م.۷۷۴ق.)، فضائل القرآن، بیروت، دارالاندلس.
(۸۲) ابن حجر العسقلانی (م.۸۵۲ق.)، فضائل القرآن، به کوشش سیدالجمیلی، بیروت، مکتبه الهلال، ۱۹۸۶ م.
(۸۳) احمد الطویل، فن الترتیل، مدینه، مجمع الملک فهد، ۱۴۲۰ق.
(۸۴) الفیروزآبادی (م.۸۱۷ق.)، القاموس المحیط، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۷ق.
(۸۵) خرمشاهی، قرآن پژوهی، تهران، نشر فرهنگی مشرق، ۱۳۷۲ش.
(۸۶) الکلینی (م.۳۲۹ق.)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۸۷) عبدالله بن عدی (م.۳۶۵ق.)، الکامل فی ضعفاء الرجال، به کوشش سهیل زکار، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۵ق.
(۸۸) محمد باقر السبزواری (م.۱۰۹۰ق.)، کفایة الاحکام (کفایة الفقه)، اصفهان، مدرسة صدر مهدوی.
(۸۹) المتقی الهندی (م.۹۷۵ق.)، کنزالعمال، به کوشش صفوه السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ق.
(۹۰)عبدالعزيز الجيلانى، الاحكام الفقهية الخاصة بالقرآن، عربستان، دار ابن الجوزى، ۱۴۲۵ق.
(۹۱) حسن سلطان پناه، مبانی موسیقیایی الحان، قم، اسوه، ۱۳۸۲ش.
(۹۲) الشریف الرضی (م.۴۰۶ق.)، المجازات النبویه،به کوشش طه محمد، قم، مکتبة بصیرتی.
(۹۳) الطبرسی (م.۵۴۸ق.)، مجمع البیان، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۶ق.
(۹۴) النووی (م.۶۷۶ق.)، المجموع فی شرح المهذب، دارالفکر.
(۹۵) مرتضی مطهری (م.۱۳۵۸ ش)، مجموعه آثار، تهران، صدرا، ۱۳۷۷ش.
(۹۶) الفیض الکاشانی (م.۱۰۹۱ق.)، المحجة البیضاء، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی.
(۹۷)الفیض الکاشانی (م. ۱۰۹۱ق.)، الوافی، اصفهان، مکتبة الامام امیرالمؤمنین(علیه السلام)، ۱۴۱۲ق.
(۹۸) النوری (م.۱۳۲۰ق.)، مستدرک الوسائل، بیروت، آل البیت(علیهم السلام)لاحیاء التراث، بیروت، ۱۴۰۸ق.
(۹۹) احمد النراقی (م.۱۲۴۵ق.)، مستندالشیعه، قم، آل البیت(علیهم السلام)لاحیاء التراث، ۱۴۱۵ق.
(۱۰۰) احمد بن حنبل (م.۲۴۱ق.)، مسند احمد، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۵ق.
(۱۰۱) توحیدی، مصباح الفقاهه، تقریر البحث الخوئی (م.۱۴۱۳ق.)، قم، انصاریان، ۱۴۱۷ق.
(۱۰۲) الصدوق (م.۳۸۱ق.)، معانی الاخبار، به کوشش غفاری، قم، انتشارات اسلامی، ۱۳۶۱ش.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تغنی»، ج۱۵، ص۶۰۰۷. دانشنامه موضوعی قرآن.