تکبیرةالاحرام
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
نخستین جزء
واجب از
افعال نماز را تکبیرةالإحرام گویند که به نامهای
تکبیرةالافتتاح و
تکبیرةالاستفتاح هم نامیده میشود و از عنوان یاد شده در باب
صلات سخن رفته است.
سبب این
نامگذاری آن است که با این
تکبیر در ابتدای
نماز ، همه کارهای
منافی با آن (از قبیل
سخن گفتن یا با صدای بلند
خندیدن ) بر
نمازگزار حرام میشود
و ازاینرو آن را «
تحریمه» هم نامیدهاند.
به عبارت دیگر نماز با تکبیرةالإحرام آغاز میشود و از این جهت که با گفتن آن، امور منافی نماز ممنوع میشود به آن «تکبیرةالإحرام» و به سبب آغاز شدن نماز با آن «
تکبیرةالافتتاح » گفته میشود.
البتّه اوّلین جزء بودن آن بنابر قول به
شرط بودن
نیّت ـ و نه جزء بودن آن ـ و نیز
تقدّم رُتبی تکبیر بر
قیام است.
عنوان تکبیرةالاحرام در
احادیث نیز به کار رفته
و گاه «تکبیرةالافتتاح»
یا «
أَنْفالصلاة »
خوانده شده است.
تکبیرةالإحرام، جزء
واجب رکنی نماز است؛ از اینرو،
ترک آن ـ چه
عمدی و چه
سهویـ و نیز بنابر
مشهور، زیادی عمدی و سهوی آن ـ به معنای گفتن تکبیری دیگر به نیّت افتتاح
نماز با آن ـ موجب
بطلان نماز است.
بسیاری از
معاصران، زیادی سهوی آن را
مبطل ندانستهاند.
بنابر
قول به
بطلان نماز به زیادی تکبیر، برای شروع نماز باید تکبیر سومی گفته شود و گفتن تکبیر دوم که موجب بطلان نماز شده کافی نیست.
هر چند در بعضی
منابع فقهی اهلسنت ، از برخی
تابعین مانند
اوزاعی ،
زُهْری و
سعید بن مُسَیِّب ،
استحباب تکبیرةالاحرام نقل شده،
در
فقه امامی و
اهلسنت بر
وجوب آن
اتفاق نظر وجود دارد.
در باره اینکه آیا تکبیرةالاحرام جزو
نماز است یا
شرط آن،
اختلاف نظر وجود دارد.
فقهای بیشتر
مذاهب فقهی آن را اولین
جزء نماز دانستهاند
و بر این اساس تمام شرایط لازم برای اجزای نماز را، مانند رو به
قبله بودن و
پوشش داشتن نمازگزار، در تکبیرةالاحرام
واجب شمردهاند
اما در برابر،
فقیهان حنفی تکبیرةالاحرام را، مانند
طهارت لباس و
مکان ،
شرط صحت نماز دانستهاند نه جزو آن.
بسیاری از
فقها علاوه بر واجب شمردن تکبیرةالاحرام، آن را از
ارکان نماز ن یز به شمار آوردهاند؛ ازینرو، بر پایه
نظر مشهور در باره
رکن ، اگر نمازگزار عمداً یا سهواً آن را
ترک نماید یا
خللی در آن ایجاد کند، نمازش باطل میشود و ملزم به اعاده آن میگردد.
در باره اینکه آیا
تکرار تکبیرةالاحرام موجب
بطلان نماز میشود یا نه،
فقهای امامی اختلاف نظر دارند.
این امر به
تفسیر آنان از
واژه رکن باز میگردد.
بنا بر نظرِ مشهور فقهای امامی در باره رکن، چنانچه نمازگزار برای شروع نماز «
اللّه اکبر » بگوید و سپس آن را به
قصد تکبیرةالاحرام تکرار کند،
نماز باطل میشود و برای شروع نماز باید تکبیر سوم را بگوید.
به همین ترتیب تکبیر چهارم آن را باطل میکند و به تکبیر پنجم نیاز است.
بر پایه نظری دیگر، افزودن تکبیر موجب
بطلان و
اعاده نماز نمیشود.
مستند این نظر فقهی،
فقدان دلیل شرعی بر بطلان نماز در این مورد و نیز مفهومِ رکن بودن تکبیرةالاحرام است، زیرا واژه رکن اصطلاحی است که فقها آن را به کار بردهاند و در
قرآن و
احادیث به کار نرفته است؛ ازینرو، رکن را باید به
معنای لغوی آن (
پایه و
ستون ) دانست.
صحت تکبیرةالاحرام شروطی دارد که اهمّ آنها عبارت است از:
تقارن آن با «
نیتِ » نماز.
ایستادن (
قیام ) در هنگام ادای تکبیرةالاحرام.
گفتن اللّه اکبر به همین صورت؛ ازینرو، الفاظ دیگر ــ هر چند با آن هم معنا باشند ــ کفایت نمیکند و چه بسا که موجب بطلان نماز میشود.
ابوحنیفه ذکر هر تعبیر حاکی از
تعظیم و
تجلیل خداوند را به جای «اللّه اکبر»
جایز دانسته است.
آنچه در
نماز شرط است ـ مانند
طهارت،
پوشش،
قیام،
استقرار،
استقبال،
ترتیب (گفتن"أَکْبَر"بعد از"اللّه ) و
موالات بین
حروف و
کلمات ـ در تکبیرةالإحرام نیز همانند سایر
اجزای نماز،
شرط است.
ابوحنیفه ادای تکبیرةالاحرام را به
فارسی ، حتی در صورت توانایی شخص بر
تکلم به
زبان عربی ، جایز دانسته است.
بیشتر فقیهان بر
لزوم ذکر تکبیرةالاحرام به زبان عربی،
فتوا دادهاند.
شافعیان و
حنبلیان ذکر آن را به
زبان دیگر تنها در صورتی جایز دانستهاند که شخص قادر به ادای الفاظ تکبیرةالاحرام به
عربی نباشد.
صورت تکبیرةالإحرام عبارت است از گفتن"
اَللّهُ أَکْبَر" به طور صحیح. گفتن هم معنای آن به
عربی یا
ترجمه آن به هر زبانی
کفایت نمیکند.
بنابر قول
اکثر ،
تلفظ «اکبر» با الف و لام (الاکبر) موجب بطلان نماز میشود؛ بلکه بر
بطلان، حکایت
اجماع شده است.
چنانکه بسیاری از
فقها افزودن هر نوع پسوندی به «اکبر» که
کبریایی و
عظمت خداوند را
بیان میکند، ـ مانند"اللّهُ أَکْبَرُ مِنْ کُلِّ شَیء "یا"مِنْ أَنْ یُوصَف "ـ را
مبطل نماز دانستهاند.
در بطلان نماز به
اِشباع فتحه «با» بهگونهای که تولید حرف الف گردد(اللّهُ أَکْبار)
اختلاف است.
فقهای امامی فراگرفتن زبان عربی را برای شخص
ناتوان از تلفظ «
اللّه اکبر »
واجب شمرده و
نماز چنین فردی را، در صورت
وسعت وقت و
امید داشتن به یادگیری، بدون تکبیرةالاحرام
باطل دانستهاند.
از نظر آنان، اگر فراگیری آن به دلیل
کمبود وقت یا
مأیوس بودن از
یادگیری ، برای شخص ممکن نباشد، وی باید تکبیرةالاحرام را با تلقین فردی دیگر،
حرف به حرف بیان کند و اگر این کار هم ممکن نباشد، ادای آن به صورت نادرست ــ به گونهای که عرفاً به آن
تکبیر گفته شود ــ بر ترجمه کردن
رجحان دارد.
شخص
لال در حدّ امکان باید تکبیرةالإحرام را بگوید و اگر هیچ توانی بر ادای آن ندارد، به قصد
تکبیر اشاره کند. برخی، در این فرض حرکت دادن
زبان را نیز
واجب دانستهاند.
در
منابع فقهی برای تکبیرةالاحرام برخی امور
مستحب ذکر شده است، از جمله :
بالابردن
دستها تا مقابل
گوش هنگام گفتن آن
اما
سیدمرتضی ملقب به
علم الهدی این کار را واجب دانسته است.
ذکر
هفت تکبیر ، که تکبیرةالاحرام یکی از آنهاست و با نیت به جا آوردن نماز واجب از تکبیرهای دیگر متمایز میشود.
فقهای امامی در این باره که
نمازگزار کدامیک از این تکبیرها را باید تکبیرةالاحرام قرار دهد، اختلاف نظر دارند و طبق
فتوای مشهور ،
نمازگزار در تعیین آن
مختار است.
برخی فقها نخستین تکبیر
و شماری دیگر
آخرین تکبیر را تکبیرةالاحرام دانستهاند.
مجلسی نظری دیگر نقل کرده و آن را به پدرش نسبت داده است.
همچنین مستحب است که
امام جماعت تکبیرةالاحرام را چنان بلند بگوید که اقتدا کنندگان آن را بشنوند اما شش تکبیر دیگر را
آهسته ادا کند.
تکبیرةالاحرام
احکام دیگری نیز دارد که در
کتب فقهی ، در
مبحث نماز ، ذکر شده است.
(۱) ابن ادریس حلّی، کتاب السرائر الحاوی لتحریر الفتاوی، قم ۱۴۱۰ـ۱۴۱۱.
(۲) ابن حنبل، مسندالامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر، (بی تا).
(۳) ابن عابدین، حاشیة ردّالمحتار علی الدّر المختار:
شرح تنویر الابصار، چاپ افست بیروت ۱۳۹۹/۱۹۷۹.
(۴) ابن فهد حلّی، المهذب البارع
فی شرح المختصر النافع، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۷ـ۱۴۱۳.
(۵) ابن قدامه، المغنی، بیروت: عالم الکتب، (بی تا).
(۶) مرتضی بن محمد امین انصاری، کتاب الصلاة، ج ۱، قم ۱۴۱۵.
(۷) یوسف بن احمد بحرانی، الحدائق الناضرة
فی احکام العترة الطاهرة، قم ۱۳۶۳ـ۱۳۶۷ ش.
(۸) مرتضی بروجردی، مستندالعروة الوثقی، تقریرات آیة اللّه خوئی، ج ۳، قم ۱۴۱۳.
(۹) عبدالرحمان جزیری، کتاب الفقه علی المذهب الاربعة، استانبول ۱۴۰۴/ ۱۹۸۴.
(۱۰) حرّعاملی، وسائل الشیعه.
(۱۱) روح اللّه خمینی، رهبر انقلاب و بنیانگذار جمهوری اسلامی ایران، تحریرالوسیلة، بیروت ۱۴۰۷/ ۱۹۸۷.
(۱۲) وهبه مصطفی زحیلی، الفقه الاسلامی و ادلّته، دمشق ۱۴۱۸/۱۹۹۷.
(۱۳) محمد بن ادریس شافعی، الاُمّ، چاپ محمد زهری نجار، بیروت (بی تا).
(۱۴) زین الدین بن علی شهیدثانی، روض الجنان
فی شرح ارشاد الاذهان، چاپ سنگی تهران ۱۳۰۳، قم ۱۴۰۴.
(۱۵) علی بن محمدعلی طباطبائی، ریاض المسائل
فی تحقیق الاحکام بالدلائل، قم ۱۴۱۸ـ۱۴۲۱.
(۱۶) محمدکاظم بن عبدالعظیم طباطبائی یزدی، العروة الوثقی، بیروت ۱۴۰۴/۱۹۸۴.
(۱۷) محمد بن حسن طوسی، المبسوط
فی فقه الامامیة، ج ۱، چاپ محمدتقی کشفی، تهران ۱۳۸۷.
(۱۸) حسن بن یوسف علامه حلّی، قواعدالاحکام، قم ۱۴۱۳ـ۱۴۱۹.
(۱۹) علی بن حسین علم الهدی، الانتصار، قم ۱۴۱۵.
(۲۰) محمود بن احمد عینی، البنایة
فی شرح الهدایة، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۰.
(۲۱) الفقه المنسوب للامام الرضا علیهالسلام، و المشتهر ب فقه الرضا، مشهد: موسسة آل البیت، ۱۴۰۶.
(۲۲) محمد بن احمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲۳) محمدعلی کاظمی خراسانی، کتاب الصلاة، تقریرات درس آیة اللّه نائینی، قم ۱۴۱۱.
(۲۴) مالک بن انس، المدونة الکبری، قاهره ۱۳۲۳، چاپ افست بیروت (بی تا).
(۲۵) مجلسی، بحارالانوار.
(۲۶) علی بن حسین محقق کرکی، جامع المقاصد
فی شرح القواعد، قم ۱۴۰۸ـ۱۴۱۱.
(۲۷) احمد بن محمد مقدس اردبیلی، مجمع الفائدة والبرهان
فی شرح ارشادالاذهان، چاپ مجتبی عراقی، علی پناه اشتهاردی، و حسین یزدی اصفهانی، ج ۲، قم ۱۳۶۲ ش.
(۲۸) الموسوعة الفقهیة، کویت: وزارت الاوقاف و الشئون الاسلامیة، ج ۱۳، ۱۴۰۸/ ۱۹۸۸، ج ۲۳، ۱۴۱۰/ ۱۹۹۰.
(۲۹) محمد بن علی موسوی عاملی، مدارک الاحکام
فی شرح شرائع الاسلام، قم ۱۴۱۰.
(۳۰) محمدحسن بن باقر نجفی، جواهرالکلام
فی شرح شرائع الاسلام، ج ۹، چاپ عباس قوچانی، بیروت ۱۹۸۱.
(۳۱) احمد بن محمدمهدی نراقی، عوائد الایام، قم ۱۳۷۵ ش.
(۳۲) احمد بن محمدمهدی نراقی، مستندالشیعة
فی احکام الشریعة، ج ۱۱، قم ۱۴۱۷.
(۳۳) یحیی بن شرف نووی، المجموع:
شرح المهذب، بیروت: دارالفکر، (بی تا).
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «تکبیرة الاحرام»، شماره۳۷۸۷.
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۲، ص۵۹۵.