جلالالدین حسن نومسلمان
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جلال
الدین حسن نومسلمان،
امام نزاری و ششمین
رهبر اسماعیلیه نزاری در
الموت است.
وی در ۵۶۲ متولد شد و در کودکی از پدرش، نورالدین محمد (حک: ۵۶۱ـ۶۰۷)، نص جانشینی دریافت کرد و پس از مرگ پدرش در ۱۰ ربیعالاول ۶۰۷، به رهبری دعوت و
دولت نزاریه رسید.
حسن، همان طور که مرسوم خداوندان الموت بود،
لقب افتخاری جلال
الدین داشت.
در سالهای آخر
حکومت نورالدین محمد، بین او و فرزندش اختلاف روز افزونی پدید آمده بود.
حسن، مانند برخی دیگر از اسماعیلیان نزاری، با
عقیده قیامت که به انزوای
نزاریان از
جهان اسلام انجامید، مخالف بود و گفته شده است که در همان سالها، به طور پنهانی موضع خود را به اطلاع
خلیفه عباسی و برخی حکمرانان
اهل سنّت ــ که
قصد داشت در آینده با آنان مناسبات دوستانه برقرار کند ــ رسانیده بود.
طبق روایات ایرانی موجود درباره دوران حکمرانی خداوندان الموت، حسن به محض آنکه به رهبری نزاریه رسید، عقیده و
تعالیم قیامت را، که پدربزرگش در ۵۵۹ اعلام کرده بود،
طرد و
انکار کرد و در ابتدای
جلوس اظهار مسلمانی کرد و از پیروانش نیز خواست که بر التزام
ایمان و اسلام،
ساعی و
راغب باشند.
وی سفیرانی نزد خلیفه ناصر عباسی (حک: ۵۷۵ـ۶۲۲)، سلطان محمد خوارزمشاه (حک: ۵۹۶ـ۶۱۷) و برخی امیران سنّیمذهب فرستاد و آنان را از
اصلاحات دینی خود مطّلع کرد.
همچنین به
طرق گوناگون سعی کرد به
مسلمانان نشان دهد که جامعه
اسماعیلیان نزاری از تعالیم و
رسوم گذشته خود دست کشیده و برای
زندگی متعارف به شیوه
اهل اسلام آمادگی دارد.
به
دستور او «در هر دیهی مسجدی و حمامی ساختند و رسوم
اذان و
منبر و
محراب و
صلوات و
صیام تازه کردند»، همچنین در
ولایت خود
مساجد را
تعمیر و
آباد کرد و تعدادی از
علما و
فقها را از
خراسان دعوت کرد و
مشاغل دینی مانند
قضا و
خطابه و
امامت را به ایشان
تفویض نمود.
در پی این اقدامات، در ربیعالاول ۶۰۸، خلیفه طی فرمانی مسلمانی رهبر نزاریان و پیروانش را اعلام کرد.
از آن پس، جلال
الدین حسن به نومسلمان معروف شد،
حق حاکمیت او بر سرزمینهای تحت قلمرو نزاریان برای نخستین بار، از سوی خلیفه عباسی به رسمیت شناخته شد و مورد
لطف خاص خلیفه قرار گرفت، چنانکه در ۶۰۹ مادر حسن، تحت حمایت خلیفه ناصر، به
مکه رفت و خلیفه او را بیش از منسوبان دیگر
ملوک و امرا گرامی داشت، به نحوی که بنا به برخی روایات، بدین سبب
سلطان محمد خوارزمشاه از خلیفه رنجید.
همچنین به درخواست جلال
الدین حسن و میانجیگری خلیفه، امرای
گیلان موافقت کردند چهار تن از
دختران خویش را به
نکاح جلال
الدین حسن در آورند.
یکی از آنان
خواهر کیکاووس بن شاهنشاه، حکمران ولایت کُوتُمْ، بود که فرزندش، علاء
الدین محمد (حک: ۶۱۸ـ۶۵۳)، جانشین جلال
الدین حسن شد.
گفته شده است اهالی
قزوین ، که از نزاریان
صدمات بسیار دیده بودند، تا مدتی به
صحت گفتار و ادعاهای جلال
الدین شک داشتند.
برای رفع این
تردید ، جلال
الدین عدهای از علمای قزوین را به الموت دعوت کرد تا از
کتابخانه معروف آنجا دیدن کنند و دستور داد هر کتابی را که «اِلحادی» یافتند، بسوزانند ضمن آنکه خود وی نیز در حضور آنان اسلافش را
لعن کرد.
سیاستهای جلال
الدین حسن در برقراری مناسبات با اهل سنّت، مزایای آشکاری برای جامعه نزاری ــ که تا آن زمان به عنوان ملاحده در
حاشیه قرار داده شده و دائماً در معرض
خطر و
هجوم بودند ــ دربرداشت.
نزاریان پس از ناکامی در
قیام نخستین خود، خویشتن را در دور قیامت روحانی و معنوی خویش، در قلاع کوهستانی منزوی ساختند و دنیای خارج را بیاهمیت خواندند؛ اما، واقعیت جهان خارج قابل چشمپوشی نبود.
در چنین
اوضاع و احوالی، بسیاری از نزاریان از انزوای جامعه خود ناراضی، و مایل به بهبود روابط با بقیه مسلمانان شدند.
جلال
الدین حسن، با
اصلاح دینی خود، نزاریان را با جهان خارج آشتی داد.
این
سیاست ، نه تنها
امنیت سرزمین نزاریه را تضمین کرد بلکه موجب شد تا برای نخستینبار حکمرانان و سلاطین
نامدار دنیای اسلام دولت نزاری را به
رسمیت بشناسند.
در
قهستان نیز حملات غوریانبه نزاریان خاتمه یافت و در
شام ، نزاریان در مقابله با خصومتهای فرنگان، به موقع از کمک
ایوبیان بهرهمند شدند.
بهبود مناسبات نزاریان و جهان اسلام ــ که به ایفای نقش مؤثر نزاریان در ساختار منطقهای
قدرت انجامید ــ به سود اهل تسنن نیز بود، چنانکه در ۶۱۰، جلال
الدین حسن شخصاً سپاهیان خود را برای یاری رساندن به نیروهای مظفرالدین اُزبک (حک: ۶۰۷ـ۶۲۲)
هدایت کرد و در پیروزی مظفرالدین سهم مهمی داشت.
مظفرالدین آخرین حکمران
اتابکان آذربایجان و یکی از متحدان مهم
خلیفه بود که در آن هنگام برضد یکی از امرای
سرکش خود، به نام ناصرالدین مَنْکَلی/ مَنْگَلی، لشکرکشی کرده بود.
پس از پیروزی، برای تقدیر از نزاریان، شهرهای
ابهر و
زنجان با حومه آنها به امام نزاری واگذار شد و این نواحی چند سالی در دست نزاریان باقیماند.
جلال
الدین، پس از یک سال و نیم غیبت، به الموت بازگشت و مناسبات دوستانه خویش را با
خلیفه عباسی و مظفرالدین حفظ کرد.
بهبود مناسبات، فواید دیگری نیز برای
اهل سنّت داشت. در اواخر دوره حکمرانی جلال
الدین حسن، بسیاری از علمای سنّیمذهب که از بیم
مغولان از خراسان و دیگر مناطق شرقی میگریختند، به شهرها و قلاع نزاری در قُهستان پناهنده میشدند و در آنجا باگشاده دستی تمام از آنان پذیرایی میشد.
جلال
الدین، که به خطر قریبالوقوع حمله مغولان پیبرده بود، ظاهراً اولین فرمانروای مسلمان بود که به محض آنکه مغولان از
جیحون گذشتند با آنان وارد مذاکره شد.
وی، پس از یازده سال حکومت، در نیمه
رمضان ۶۱۸ درگذشت.
وزیر او، که سرپرست یگانه پسرش نیز بود،
زنان سنّی مذهب و خواهر جلال
الدین را
متهم به مسموم ساختن او کرد و همگی را به
قتل رساند.
همه اسماعیلیان نزاری
دیلمان و
قومس و قهستان و دیگر مناطق
ایران و نیز نزاریان
شام ،
اصلاحات دینی جلال
الدین حسن را، بدون هیچگونه مخالفتی، پذیرفتند، زیرا او را امام معصومی میدانستند که امت خود را هدایت و
شریعت را با توجه به اوضاع و احوال زمانه، چنانکه بایسته است، تعبیر و
تفسیر میکند و پیروانش باید بیتردید فرمانهای او را اجرا نمایند؛ چنانکه بعداً، در دوران جانشینش علاء
الدین محمد، نزاریان
اصلاح دینی جدید را به مثابه
فرمان به اجرای مجدد تقیهای تلقی کردند که در دور
قیامت از آنان برداشته شده بود.
بر این اساس، مرعی داشتن
تقیه میتوانست به معنای هرگونه همسازی و توافق با جهان خارج، به صورتی که امام معصوم نزاری ضروری میدانست، باشد.
(۱) جوینی.
(۲) عبداللّه بن لطفاللّه حافظ ابرو، مجمع التواریخ السلطانیه، چاپ محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۶۴ش.
(۳) فرهاد دفتری، تاریخ و عقاید اسماعیلیه، ترجمه فریدون بدرهای، تهران ۱۳۷۶ش.
(۴) رشیدالدین فضلاللّه، جامع التّواریخ: قسمت اسماعیلیان و فاطمیان و نزاریان و داعیان و رفیقان، چاپ محمدتقی دانشپژوه و محمد مدرسی زنجانی، تهران ۱۳۸۱ش.
(۵) عبداللّه بن علی کاشانی، زبدةالتواریخ: بخش فاطمیان و نزاریان، چاپ محمدتقی دانشپژوه، تهران ۱۳۶۶ش.
(۶) عثمان بن محمد منهاج سراج، طبقات ناصری، یا، تاریخ ایران و اسلام، چاپ عبدالحی حبیبی، تهران ۱۳۶۳ش.
(۷) محمد بن احمد نسوی، سیرت جلال
الدین مینکبرنی، چاپ مجتبی مینوی، تهران ۱۳۶۵ش.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «جلالالدین حسن نومسلمان»، شماره۴۷۵۹.