حق والدین
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
حق والدین، از آموزههای
اخلاقی و
دینی در
سنّت اسلامی میباشد.
در
آیات قرآن چندین بار به
نیکوکاری به
والدین سفارش شده است و وَصَّینَا الاْنسانَ بِوالِدَیهِ حُسناً
و وَصَّینَا الاْنسانَ بِوالِدَیهِ إحساناً.
ذکر این سفارش در قالب مکرر «وباالوالدین إحساناً» بلافاصله پس از
امر به «
عبادت خدا» و
نهی از «
شرک ورزیدن به او»
و نیز مقارنت «سپاسگزاری از
پدر و
مادر» با «شکرگزاری از
خدا» اشْکُرْ لی و لِوالِدَیکَ
از اهمیت ممتاز این آموزه اخلاقی و دینی حکایت دارد.
این آموزه در
ادیان پیش از
اسلام نیز وجود داشته،
چنان که مشابه همین تعبیر در کتابهای
عهد عتیق نیز آمده است
ازاین رو، برخی مؤلفان غربی آن را با ده
فرمان حضرت موسی مقایسه کردهاند.
بیان
قرآن درباره وجه این سفارش، زحمات والدین، به ویژه مادران، به هنگام
تربیت فرزندان در
کودکی است.
به اعتقاد برخی مفسران، امر به
احسان به والدین در کنار
پرستش خدا، از آن روست که پدر و مادر سبب ظاهری در هستی یافتن فرزندان هستند.
مسکویه
در تحلیل اینکه چرا در قرآن به فرزندان توصیه شده است به والدین احسان و حقوقشان را رعایت کنند و به والدین در خصوص فرزندانشان چنین توصیهای نشده، بر آن است که والدین در واقع فرزندشان را چیزی جدای از خودشان نمیدانند و وی را عین خود قلمداد میکنند، ازاین رو آن چنانکه خود را دوست میدارند وی را نیز دوست میدارند و رشد و ترقی فرزندشان را رشد و ترقی خود میدانند، و چون به وجودآورنده فرزند هستند، درواقع او را ادامه خود میشمارند که با فنای آنها باقی میماند.
اما فرزندان چنین ادراک و احساسی به والدین خود ندارند و به تدریج آن را به دست میآورند.
نصیرالدین طوسی حقوق والدین را از لوازم
عدالت، که برترین فضیلت اخلاقی است، میداند. او
با ذکر تلاشها و زحمات والدین در به دنیا آوردن و
تربیت فرزند، چنین نتیجه میگیرد که همان طور که
وجوب شکر نعمات خدا و عبادت او به قدر استطاعت، مقتضای عدالت است، عدالت همچنین اقتضا میکند که پس از ادای
حقوق خدا هیچ فضیلتی بالاتر از ادای حقوق پدر و مادر و شکرگزاری از ایشان و تحصیل رضایت آنان نباشد و از این روست که احسان به والدین با اعتراف به
وحدانیت خدا و التزام به
عبادت وی مقارن آمده است.
حتی به اعتقاد وی
رعایت این حقوق بر رعایت
حقوق الهی اولویت دارد، زیرا خدای سبحان به بازستاندن حقوق خود نیازی ندارد، اما والدین همیشه چشمانتظار روزی هستند که فرزندان، با خدمت به آنان، پاسخ زحماتشان را بدهند.
در توصیه قرآنی، گاه مصادیقی از حقوق والدین هم ذکر شده است. مثلاً، از فرزندان خواسته شده است تا خصوصاً به هنگام
کهن سالی پدر و مادر نه تنها از
درشت گویی و
بدرفتاری با آنان بپرهیزند بلکه در مقابل ایشان
فروتنی و
خضوع نمایند و در ازای سختیهایی که والدین از روی مهربانی و
رحمت برای
رشد و
تربیت آنان متحمل شدهاند، در زمان
حیات و پس از
مرگشان در حق ایشان
دعا کنند و از خدا بخواهند که آنان را مشمول رحمت خویش قرار دهد،
چنان که انبیای پیشین همواره در حق پدر و مادر خویش دعا میکردند.
بر آن است که سیاق آیات، بر استجابت این دعا در حق والدین دلالت دارد، چنانکه در احادیث نیز بر همین موضوع تأکید شده است
.
بنابر نظر مفسران و طبق آیه ۱۱۳ سوره توبه، شرط دعای فرزندان در حق پدر و مادر، ایمان والدین است و کافران و مشرکان مشمول توصیه قرآن به طلب رحمت برای والدین نمیشوند
بلکه در عوض، فرزندان باید دعای خود را مشروط به ایمان والدین سازند یا برای هدایتشان دعا کنند.
همچنین اگر والدین بخواهند فرزندانشان را به شرک وادارند،
امر به فرمانبرداری از ایشان، بهدلیل تعارض با اطاعت از اوامر الهی، ملغا میشود، هرچند همچنان موظفاند با پدر و مادر خویش مدارا و خوشرفتاری کنند.
در هر صورت، التزام به اوامر الهی و رعایت
عدل بر رضایت والدین مقدّم است و علاقه و
احترام به پدر و مادر نباید موجب شود که فرزندان از مسیر عدل و
انصاف خارج شوند،
زیرا خویشاوندان در روز قیامت نمیتوانند به آنان سودی برسانند.
در پارهای آیات مدنی، به فرزندان توصیه شده است که حقوق مالی و اقتصادی والدین را رعایت کنند.
فرزندان باید از اموالشان به پدر و مادر انفاق کنند و در وصیت و میراث سهم والدین را، آنگونه که دستور داده شده است، در نظر بگیرند
در
احادیث نیز بر جایگاه ویژه والدین و احسان به ایشان علاوه بر قرآن تأکید شده و در جوامع حدیثی
شیعه و
سنّی بخش مستقلی بدان اختصاص یافته است
تا جایی که خوش رفتاری علاوه بر قرآن، با آنان و اطاعت از ایشان را رفتاری عقلانی
و حاکی از شناخت صحیح بنده از خدا دانسته
و در مقابل،
حق ناشناسی (
عقوق) و نافرمانی از آنان را
حرام و در زمره
گناهان کبیره برشمردهاند،
زیرا نافرمانی از والدین به منزله
کفراننعمت الهی (برخورداری از نعمت پدر و مادر) و در نتیجه، خروج از
طاعت خدا.
همچنان که فرمان برداری از پدر و مادر از نشانههای
ایمان،
نگاه کردن به آنان
عبادت و نیک رفتاری با آنان از محبوبترین اعمال نزد خدا
و رضایت ایشان شرط
جهاد در راه
خدا (در غیر موارد وجوب عینی) است
و رضا و غضب الهی در خشنودی یا ناخشنودی والدین از فرزندانشان است.
بهعلاوه، در کوتاهی کردن نسبت به رعایت به ایشان هیچ عذری پذیرفته نیست.
براین اساس،
پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله نیکی به والدین را از عوامل فضیلت فرد بر دیگران بیان کرده
و
امام باقر علیهالسلام نیز آن را از ویژگیهای بارز شیعیان شمرده است
ازاین رو،
مسلمانان به نیکی در حق والدین و تحمل سختیهای آن امر شدهاند،
حتی اگر والدین آنها مشرک باشند
یا در قید حیات نباشند.
در
سیره رسول اکرم صلی الله علیه و آله نیز این موضوع مشهود است، چنان که گفته شده است حضرت،
مادر رضاعی خود را بسیار بزرگ میداشت
و کسانی را که با پدر و مادر خویش خوش رفتاری میکردند،
تکریم مینمود
البته در احادیث نیز، همچون قرآن، تأکید شده که
وجوب اطاعت از والدین ــ حتی اگر
مشرک باشند ــ شامل اموری است که
معصیت خدا نباشد.
لاطاعة للمخلوق فی معصیة الخالق؛
و این البته به معنای ساقط شدن حق پدر و مادر نیست.
در احادیث بر توجه خاص به
مادر تأکید
و بیشترین حق از آنِ او دانسته شده
تا جاییکه ادای حق او غیرممکن شمرده شده است.
همچنین بیان مشهور
پیامبر صلی الله علیه و آله مبنی بر اینکه «
بهشت زیر پای مادر است»،
حاکی از
حرمت خاص مادر و تأثیر رعایت احوال او در کسب
رضای الهی است.
حتی، بنابر بعضی روایات، نیکی به مادر به منزله
کفّاره گناهان پیشین است.
ازاین رو، حقوق پدر و مادر و وظایف فرزندان در قبال هریک متفاوت است.
امام سجاد علیهالسلام در رسالة الحقوق سختیهایی را که مادر از آغاز حمل تا رشد فرزند متحمل شده، حق مادر بر فرزند برشمرده و او را به قدرشناسی از زحمات مادر امر کرده است.
در مقابل، پدر را اصل
فرزند و حقِ هستی و
حیات را از او دانسته است.
نصیرالدین طوسی
ماهیت حقوق مادر را جسمانی تر از حقوق پدر شمرده و معتقد است بدین سبب، حقوق مادران زودتر از حقوق پدران، که آگاهی بر آن نیازمند تعقل است، مورد توجه فرزندان قرار میگیرد و به ادای آن اهتمام میورزند.
بر این اساس، وی ادای حقوق پدران را بیش تر با اموری معنوی چون اطاعت کامل از آنان و ذکر
خیر و
دعا و
ثنا بر ایشان و ادای حقوق مادران را با امور مادّی چون بذل
مال و فراهم آوردن اسباب آسایش زندگی و نظایر آن بیان کرده است.
در احادیث مصادیق گوناگونی از
حقوق مادّی و معنوی والدین ذکر گردیده و در این میان بر حفظ حیات ایشان تأکید شده است، چنان که فرزندان از آسیب رساندن به پدر و مادر نهی شدهاند
و کشتن آنان بزرگ ترین کفر و ناسپاسی تلقی شده است.
همچنین به فرزندان توصیه شده است در
انفاقِ مال، پدر و مادر را بر دیگران مقدّم دارند
و در رفع نیازهای مادّی آنان، حتی اگر
مستغنی باشند، اهتمام ورزند.
رعایت آداب معاشرت هم از دیگر حقوق ایشان است، مانند این که فرزند باید هم نشین نیکویی برای آنان باشد، ایشان را به نام نخواند، جلوتر از آنان راه نرود و پیش از ایشان و نیز پشت به آنان ننشیند
و چنانچه او را بخوانند، به سرعت اجابت کند، حتی اگر در نماز باشد.
همچنین اگر رفتار و گفتار آن دو برخلاف میل او بود، از روی ترش کردن یا
دشنام دادن به آنان و حتی گفتن «اُف»، که کمترین مرتبه ناسپاسی نسبت به والدین است، بپرهیزد،
زیرا اندوهگین کردن ایشان از مصادیق عقوق آنان است.
حفظ
حریم خصوصی پدر و مادر،
فروتنی کامل در برابر آنان در قول و رفتار
سپاسگزاری از ایشان، دعا در حق آنان و یاری دادنشان در امور خیر نیز از دیگر حقوق پدر و مادر است.
به علاوه، به فرزندان سفارش شده است پس از مرگ والدین نیز به ایشان احسان کنند،
از جمله با اموری چون طلب آمرزش، قرائت قرآن، پرداخت
صدقه، پرداخت دیون مالی و دیگر تعهدات،
صله رحم با نزدیکان و احترام به دوستان والدین و ارتباط با آنان
و نیز به جای آوردن
نماز،
روزه و
حج از جانب والدین.
حتی در کتابهای فقهی بهجای آوردن قضای نماز و روزه پدر بر پسر بزرگ او
واجب شدهاست.
در
صحیفه سجادیه (دعای ۲۴) مجموعه کاملی از وظایف فرزند در قبال والدین در قالب
دعا آمده است.
در احادیث تأکید شده که به جای آوردن حق والدین امری بس دشوار است
و ادای این وظایف، هرچند فرزندان به سبب آن بهسختی افتند، زحمات والدین را جبران نخواهد کرد
بنابر روایات، کسی که به والدین خود نیکی میکند، به
بهشت وارد میشود
و همه نیکیهایی که به نیابت از والدین انجام میدهد و حتی بیش از آن، برای او ثبت میشود.
همچنین نیکی به والدین،
مرگ انسان را به تأخیر میاندازد و موجب طول عمر
و بسیاریِ رزق
میشود و سختی مرگ را آسان میگرداند.
برای نگاه محبت آمیز فرزند به پدر و مادر،
ثواب حج و برای نگاه رضایت مندانه والدین به فرزند، پاداشی همچون آزاد کردن
بنده از جانب فرزند
ذکر شده است.
در مقابل، عقوق والدین موجب محرومیت از بهشت،
لعن خدا
و سلب توجه و رحمت و نعمت خدا میشود،
همانطور که تأخیر
یوسف نبی در احترام به پدرش موجب خروج سلسله
نبوت از
خاندان او شد.
نماز
و طاعات
وی نیز پذیرفته نمی شود و
مرگ وی به جلو میافتد.
احادیثِ ناظر بر حقوق والدین هرچند بعدها به کتابهای اخلاقی راه پیدا کرد، اما کثرت و تنوع و غنای محتوایی آنها چنان بود که حتی دانشمندانی نظیر غزالی
در حوزه نظریه نتوانستند چیزی بر آنها بیفزایند و تنها به یادکرد آنها اکتفا کردند.
منابع :
(۱) علاوه بر قرآن.
(۲) کتاب مقدس عهدعتیق.
(۳) ابن ابی الدنیا، مکارم الاخلاق، چاپ مجدی سید ابراهیم، قاهره (۲۰۰۴).
(۴) ابن ابی جمهور، عوالی اللئالی العزیزیة فی الاحادیث الدّینیة، چاپ مجتبی عراقی، قم ۱۴۰۳ـ۱۴۰۵/ ۱۹۸۳ـ۱۹۸۵.
(۵) ابن ابی شیبه، المصنَّف فی الاحادیث و الآثار، چاپ سعید محمد
لحّام، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۶) ابن بابویه، الامالی، قم ۱۴۱۷.
(۷) ابن بابویه، عللالشرایع، نجف ۱۳۸۵ـ۱۳۸۶، چاپ افست قم.
(۸) ابن بابویه، عیون اخبارالرضا، چاپ مهدی لاجوردی، قم ۱۳۶۳ش.
(۹) ابن بابویه، کتاب مَن لایحضُرُه الفقیه، چاپ علیاکبر غفاری، قم ۱۴۱۴.
(۱۰) ابن حنبل، مسند الامام احمد بن حنبل، بیروت: دارصادر،.
(۱۱) ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت ۱۴۱۲.
(۱۲) ابن ماجه، سنن ابن ماجة، چاپ محمد فؤاد عبدالباقی، (قاهره ۱۳۷۳/ ۱۹۵۴)، چاپ افست (بیروت).
(۱۳) سلیمان بن اشعث ابوداوود، سنن ابیداود، چاپ سعید محمد
لحام، بیروت ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۴) محمد بن اسماعیل بخاری، الادب المفرد، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۱۵) محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح البخاری، (چاپ محمد ذهنی افندی)، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۷) عبداللّه بن عمر بیضاوی، انوارالتنزیل و اسرارالتأویل، المعروف بتفسیر البیضاوی، مصر ۱۳۳۰، چاپ افست بیروت.
(۱۸) احمد بن حسین بیهقی، السنن الکبری، بیروت: دارالفکر،.
(۱۹) محمد بن عیسی ترمذی، سنن الترمذی و هو الجامع الصحیح، چاپ عبدالوهاب عبداللطیف، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۰) محمد بن عبداللّه حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، و بذیله التلخیص للحافظ الذهبی، بیروت: دارالمعرفة.
(۲۱) فضل اللّه بن علی راوندی کاشانی، النوادر، چاپ سعیدرضا علی عسکری، قم ۱۳۷۷ش.
(۲۲) زمخشری، تفسیر کشاف.
(۲۳) سیوطی، دُرّ المنثور.
(۲۴) عبدالرزاق بن همام صنعانی، المصنَّف، چاپ حبیبالرحمان اعظمی، بیروت ۱۴۰۳/۱۹۸۳.
(۲۵) طباطبائی، المیزان فی تفسیر القرآن.
(۲۶) سلیمان بن احمد طبرانی، مسندالشامیین، چاپ حمدی عبدالمجید سلفی، بیروت ۱۴۱۷/۱۹۹۶.
(۲۷) حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، قم ۱۳۹۲/ ۱۹۷۲.
(۲۸) فضل بن حسن طبرسی، تفسیر مجمع البیان.
(۲۹) طبری، جامع البیان عن تاویل القرآن.
(۳۰) محمد بن حسن طوسی، التبیان فی تفسیر القرآن، چاپ احمدحبیب قصیرعاملی، بیروت.
(۳۱) محمد بن حسن طوسی، مصباح المتهجّد، بیروت ۱۴۱۱/۱۹۹۱.
(۳۲) علی بن حسین (ع)، امام چهارم، الصحیفة السجادیة، چاپ محمدباقر موحدی ابطحی، قم ۱۴۱۱.
(۳۳) محمد بن محمد غزالی، احیاء علومالدین، بیروت ۱۴۰۶/۱۹۸۶.
(۳۴) محمد بن عمر فخررازی، التفسیر الکبیر، او، مفاتیحالغیب، بیروت ۱۴۲۱/۲۰۰۰.
(۳۵) الفقه المنسوب للامام الرضا علیهالسلام، و المشتهر ب فقه الرضا، مشهد: مؤسسة آلالبیت، ۱۴۰۶.
(۳۶) محمد بن شاه مرتضی فیضکاشانی، تفسیر الصافی، چاپ حسین اعلمی، تهران ۱۴۱۶.
(۳۷) حسن قبانجی، شرح رسالة الحقوق للإمام علی بن الحسین زین العابدین علیهماالسلام، قم ۱۴۰۶، چاپ افست بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۳۸) سعید بن هبة الله قطبراوندی، کتاب سلوة الحزین، المعروف ب الدعوات، قم ۱۴۰۷.
(۳۹) کلینی، اصول الکافی.
(۴۰) علی بن حسام الدین متقی، کنز العُمّال فی سنن الاقوال و الافعال، چاپ بکری حیانی و صفوة سقا، بیروت ۱۴۰۹/۱۹۸۹.
(۴۱) مجلسی، بحارالانوار.
(۴۲) جعفر بن حسن محقق حلّی، شرائع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام، چاپ صادق شیرازی، تهران ۱۴۰۹.
(۴۳) احمد بن محمد مسکویه، تهذیب الأخلاق و تطهیر الأعراق، چاپ حسن تمیم، بیروت ۱۳۹۸.
(۴۴) مسلم بن حجاج، الجامع الصحیح، بیروت: دارالفکر،.
(۴۵) مصباح الشریعة، (منسوب به) امامجعفر صادق (ع)، بیروت: مؤسسة الاعلمی للمطبوعات، ۱۴۰۰/۱۹۸۰.
(۴۶) احمد بن علی نسائی، کتاب السنن الکبری، چاپ عبدالغفار سلیمان بن داری و سیدکسروی حسن، بیروت ۱۴۱۱/ ۱۹۹۱.
(۴۷) محمد بن محمد نصیرالدین طوسی، اخلاق ناصری، چاپ مجتبی مینوی و علیرضا حیدری، تهران ۱۳۶۰ش.
(۴۸) حسین بن محمد تقی نوری، مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، قم ۱۴۰۷ـ ۱۴۰۸.
(۴۹) علی بن ابوبکر هیثمی، مجمع الزوائد و منبع الفوائد، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۵۰) آبراهام گایگر، کلاه محمد استرالیا DEM Judenthume aufgenommen بود، لایپزیگ ۱۹۰۲، repr اوسنابروک ۱۹۷۱.
(۵۱) Hartwig Hirshfeld، تحقیقات جدید به ترکیب و تفسیر قرآن، لندن ۱۹۰۲.
(۵۲) رابرت رابرتز، قوانین اجتماعی از قرآن در نظر گرفته، و در مقایسه با کسانی که از زبان عبری و سایر کدهای باستانی، دهلی نو، ۱۹۷۸.
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، برگرفته از مقاله «»، شماره۶۳۳۷.