فهم قوت و ضعف حدیث
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
تشخیص قوت و ضعف
حدیث در نزد قدما با معنای آن در نزد
علمای حدیث دوره بعد متفاوت است.
این معنا نزد آشنایان با
علوم حدیث آشکار است که حدیث
صحیح نزد قدما (همچون صاحبان کتب اربعه وشیخ مفید و دیگر محدثان قرون اولیه)، با معنای آن در نزد علمای حدیث دوره بعد، که از
ابن طاووس (م ۶۷۳ هجری) و
علامه حلی (م ۷۲۶ هجری ) آغاز میشود، متفاوت است. آنان نه به صرف
صحت سند، به درستی حدیث حکم میکردند و نه به صرف
ضعف سند، آن را کنار میگذاشتند. قوت و درستی سند تنها یکی از شیوهها و گاه تنها یکی از قرینهها برای حکم به اعتبار و بی اعتباری روایت بود. بخش دیگر کار در بررسی متن به انجام میرسید. آنان پس از کاوشهای دقیق و عمیق و به دست آوردن اطمینان عرفی و عقلایی از مراد نهایی متن، به سنجش آن با
قرآن و سنت قطعی و اجماعات فقهی و دیگر موازین مقبول و عقلایی میپرداختند و در پی قرینههای گوناگون دلالت کننده بر درستی و ضعف حدیث، به هر سو روان شده، کتابهای متعددی را میکاویدند. این شیوه گاه به کنار نهادن حدیثی منجر میشد و گاه به قبول کردن و معتبر دانستن آن، و هیچ یک از این دو کم شمار نیستند. هر دو دسته
عالمان شیعه و
سنی این روش ترکیبی را به کار بردهاند. ما در ابتدا، سخن برخی از آنان را که ناظر به رد حدیث ـ با توجه به متن آن و نه سند حدیث ـ است، میآوریم.
علامه مجلسی در مقدمه
بحار الانوار، فصلی را به نام «توثیق المصادر» آورده است. او در این فصل، اعتبار کتابها و منابع مورد استفاده خود و قوت و ضعف آنها را بررسی میکند. یکی از این کتابها
مصباح الشریعه است که برخی آن را به
امام صادق علیهالسّلام نسبت دادهاند. اما علامه مجلسی درباره آن میگوید: «کان المتعارف بینهم اطلاق الصحیح علی کل حدیث اعتضد بما یقتضی اعتمادهم علیه او اقترن بما یوجب الوثوق به والرکون الیه».
و کتاب مصباح الشریعه فیه بعض ما یریب اللبیب الماهر و اسلوبه لایشبه سائر کلمات الائمه و آثارهم.
و کتاب مصباح الشریعه مطالبی دارد که
عاقل ماهر را به تردید میافکند و اسلوب آن به دیگر سخنان
امامان و
احادیث آنان شبیه نیست. او با توجه به متن و محتوای
کتاب، برخی احادیث آن را از امامان نمیداند. به عبارت دیگر، علامه مجلسی، ناسازگاری مضمون روایت با دیگر سخنان
ائمه را یکی از قرینههای
تضعیف روایت دانسته است.
از دیگر
عالمان و فقیهان شیعه، میتوان
شیخ یوسف بحرانی ـ مؤلف کتاب بزرگ
الحدائق الناضره ـ را نام برد. او به مسلک اخباری گری متمایل است و هیچ روایتی را به سادگی رد نمیکند و درستی بسیاری از احادیث را باور دارد. با این همه وی میگوید: بر کسی که در دریای
استنباط و
استدلال غوطه خورده و از این
چشمه زلال نوشیده باشد پوشیده نیست که در
احکام متعددی، برخی روایات با
اجماع و
اتفاق اصحاب معارض است. از این رو، آنان از این احادیث روی گرداندند و آنها را به کنار افکندند؛ هر چند که دارای اسناد صحیحی بودند، و هیچ یک از عالمان بر طبق آنها نظر ندادهاند.
بحرانی برای نمونه، اخبار دال بر
نجاست آهن را میآورد. روایاتی که فقیهان به آنها عمل نکرده و یا مقصود آنها را
استحباب تمیز کردن و
تنظیف اعضای
بدن پس از کار با آهن دانستهاند.
در میان اهل سنت نیز برخی به کاربرد این شیوه تصریح کردهاند.
ابن قیم جوزی (م۷۵۱ هجری) از این دسته است. او کتابی تالیف کرد و احادیث ساختگی و مجعول را در آن گرد آورد. هر چند او به سند حدیث، بیشتر نظر دارد، اما یکی از معیارهای او برای جعلی خواندن حدیث، ناسازگاری متن آن با قرآن و قواعد
عقلی و
نقلی و حتی اجماع است. او در پاسخ این پرسش که آیا امکان شناخت حدیث ساختگی از میان احادیث صحیح، بدون دقت در سند و بررسی طریق نقل، وجود دارد یا نه، میگوید: این پرسشی بزرگ است و چکیده پاسخ آن است که این کار، تنها برای کسی میسر است که چنان با حدیث خو بگیرد که احادیث صحیح با
گوشت او عجین شوند و چگونگی حدیث صحیح را دریابد.
پیش از او نیز ابن دقیق العید (۷۰۲-۶۲۵ هجری)، (تقی الدین ابو الفتح محمد بن علی قشیری،
مشهور به ابن دقیق العید،
فقیه و
محدث اهل سنت و
مؤلف کتاب
الاقتراح فی علوم الحدیث است.)
این شیوه را متداول خوانده و گفته است: در موارد بسیاری، به اعتبار متن روایت، به جعلی بودن آن حکم میدهند. حاصل آنکه برخی بر اثر انس فراوان با احادیث نبوی، دارای ملکه تشخیص میشوند و قادرند سخنان
پیامبر خدا را از غیر آن از هم باز بشناسند.
این عالم اهل سنت، در ادامه سخن، کاربرد این روش را فراگیرتر یا مؤثرتر از روش تضعیف و تصحیح سندی میداند. گفتنی است این فهم و حدس تا در قالب علمی در نیاید، تنها برای همان شخص حجت و معتبر است، نه برای دیگران؛ اگر چه ممکن است برای شک و آماده سازی زمینه تحقیق، مفید باشد.
رویکرد تصحیح به معنای صحیح شمردن مضمون روایاتی است که سند کامل ومطمئنی ندارند. گاه احادیث، سند معتبری ندارند، اما مضمون
مقبول و محتوایی همخوان با سایر روایات دارند و قرینههای دیگری نیز آنها را همراهی میکند. ما میتوانیم مضمون این احادیث را معتبر بشماریم. گفتنی است که این به معنای یقین به صدور این گونه احادیث و حدیث دانستن هر متن بدون سند یا با سند جعلی نیست، بلکه به معنای عمل به مضمون روایاتی است که در کتب مقبول عالمان نقل شدهاند، ولی از سند صحیح، به اصطلاح
متاخران، بی بهرهاند.
شیخ طوسی، که از او به عنوان «لسان القدماء» (در کنار شیخ طوسی از محقق حلی نیز به عنوان «
لسان القدما» (زبان عالمان نخستین) یاد شده است.)
یاد میکنند، از نخستین کسانی است که به این شیوه تصریح کرده و خود، بدان عمل کرده است. او در کتاب اصولی خود،
عده الاصول، مباحث نظری این شیوه را سامان و در کتابهای فقهی و حدیثیاش، آن را تطبیق داده است.
پس از او و در زمان کنونی نیز این شیوه مورد استفاده بوده و به جز معدودی از فقیهان، آن را کنار ننهادهاند.
بر همین اساس، احمد بن ابی طالب طبرسی (از عالمان قرن ۶) به هنگام تدوین کتاب الاحتجاج، نیازی به نوشتن اسناد احادیث نمیبیند و میگوید: ما اسناد بیشتر اخباری را که در این کتاب نقل میکنیم نمیآوریم، زیرا یا بر آنها اجماع و اتفاق شده و یا مضمون آنها موافق عقل است و یا در سیره و کتابها، میان
مخالف و
موافق،
مشهور است.
محقق حلی (م ۶۷۲ هجری) از این صریح تر و روشن تر سخن گفته است. او در جایگاه رد دو جریان افراطی و تفریطی در عمل به خبر واحد میگوید:
حشویه (حشویه به کسانی میگفتند که کتابهای خود را از حدیث درست و نادرست پر میکردند. آنان کمتر در معانی احادیث میاندیشیدند و عقاید نادرستی داشتند.)
در عمل به خبر واحد افراط کردند، تا آنجا که در برابر هر خبری رام شدند و متوجه نشدند که قبول همه خبرها مستلزم تناقض است، زیرا از جمله اخبار، گفته پیامبر است که فرمود: «پس از من، دروغگویان بر من فراوان میشوند» و نیز گفته
امام صادق علیهالسّلام که: «هر یک از ما گرفتار دروغگویی است که بر او
دروغ میبندد».
و برخی جانب تفریط پیش گرفتند و گفتند که فقط حدیث
صحیح السند را میپذیریم و متوجه این نکته نشدند که
دروغگو و
فاسق نیز گاه راست میگوید و نفهمیدند که این سخن، طعنه زدن بر عالمان
شیعه است و خدشه وارد آوردن بر
مذهب؛ زیرا نویسندهای نیست که گاه به خبر
مجروح (ضعیف) عمل نکند، همان گونه که به خبر واحد معتبر عمل میکند.
او سپس راه درست را میانه روی و اعتدال میداند و میگوید: به آنچه اصحاب پذیرفتهاند یا قرائنی بر صحت آن دلالت میکند عمل میشود و آنچه اصحاب از آن اعراض کردهاند یا شاذ و
نادر است، واجب الرد است.
در پرتو این روش، میتوان به بسیاری از احادیث
اخلاقی، به شرط همخوان بودن با قرآن و
عقل، عمل نمود و تنها احادیث بدون
شاهد را کنار نهاد. روشی که بسیاری از عالمان
اخلاق آن را به کار بردهاند و به هنگام ارائه مطالب اخلاقی، از احادیثی همسو سود میبرند. احادیثی که مضمون آنها صحیح و با
فطرت و خوی آدمی هماهنگ است، هر چند اسناد صحیح ـ به اصطلاح متاخران ـ ندارند. این شیوه در احادیث
اعتقادی نیز کاربرد دارد.
و ملاصدرا در شرح
اصول الکافی خود، بدان تصریح کرده است. او در شرح حدیث هبوط
جبرئیل بر
حضرت آدم علیهالسّلام میگوید: این حدیث، اگر چه به خاطر وجود
سهل بن زیاد و
مفضل بن صالح و غیر آن دو در سندش ضعیف است، اما این مسئله زیانی به درستی مضمون آن وارد نمیآورد، زیرا به وسیله
برهان عقلی تایید و تقویت میشود.
ملاصدرا در دنباله سخن، بسیاری از روایات رسیده در اصول
معارف و مباحث
توحید و دیگر مسائل اعتقادی را همین گونه میداند. در همین مسئله، شارح دیگر الکافی،
ملاصالح مازندرانی، میگوید: ضعف سند هذه الروایه لاینافی الجزم بصحه مضمونها، لانه مؤید بالعقل و النقل.
ضعف سندی این روایت منافاتی با یقین به درستی محتوای آن ندارد، زیرا به وسیله عقل و نقل تایید میشود. و
علامه ابوالحسن شعرانی (او از مدرسان مبرز
کلام و
فلسفه و خبره در
تفسیر و حدیث بود. او تالیفات فراوانی دارد که از جمله آنها تعلیقه بر شرح ملا صالح مازندرانی است. شعرانی در سال ۱۳۹۳ قمری درگذشت.)
[۱۶] در تعلیقه بر این سخن میگوید: ان الضعف بحسب الاسناد لاینافی صحه المضامین.
ضعف به جهت سند، منافی درستی مضمون نیست. این سیره عملی عالمان را میتوان به حدیث ذیل مستند ساخت: عن ابی حمید و عن ابی اسید، ان النبی صلیاللهعلیهوآلهوسلّم قال: اذا سمعتم الحدیث عنی، تعرفه قلوبکم و تلین له اشعارکم و ابشارکم و ترون انه منکم قریب، فانا اولاکم به، و اذا سمعتم الحدیث عنی، تنکره قلوبکم و تنفر اشعارکم و ابشارکم و ترون انه منکم بعید، فانا ابعدکم منه.
هنگامی که حدیثی منسوب به من را شنیدید و دلهایتان آن را شناخت و در برابر آن نرم شدید و احساس نزدیکی و قرابت با آن نمودید، من به
[۱۸] آن سزاوارترم، و هنگامی که حدیثی از من شنیدید که دلهایتان آن را
انکار کرد و از آن بدتان آمد و احساس دوری از آن نمودید، من از آن دورترم. گفتنی است این معنا در احادیث شیعه نیز موجود است، هر چند در این احادیث، سفارش شده اگر کسی معنای حدیث را نتوانست بپذیرد، به جای رد و انکار آن، معنای حدیث را به گوینده آن بازگرداند و در قبول و رد توقف کند.
درسنامه فهم حدیث، عبدالهادی مسعودی، ج۱، ص۲۵، برگرفته از مقاله «فهم قوت و ضعف حدیث».