• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

آیت الله سید محمد مجاهد

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



وی در سال ۱۱۸۰ ق. در خانه یکی از سادات دانشور کربلا چشم به دنیا گشود. پدر بزرگ مادری‌اش علامه محمد باقر بهبهانی (متوفی ۱۲۰۱ ق.) معروف به وحید بهبهانی فقیه برجسته و بی‌نظیر آن عصر بود. دو پسر وحید بهبهانی (دایی های محمد) یعنی آقا محمد علی طباطبایی و آقا عبدالحسین طباطبایی نیز از علمای ممتاز بودند.




وجود کسان دانشمند و فرزانه در میان بستگان نزدیکش بر افکار و آرمانهای او تأثیر گذار بود. تعلیم و تربیت او تحت نظر پدرش آغاز شد و تا مراحل عالی ادامه یافت.
محمد گرچه توفیق حضور در مجلس درس پدر بزرگش وحید بهبهانی را نیافت، لیکن از محضر شاگردان شاخص و برجسته وی بهره برد.
وی علاوه بر پدرش از علامه بحرالعلوم (متوفی ۱۲۱۲ ق.) در نجف بهره جست و از علم و زهد و کراماتش توشه‌های آسمانی برگرفت و به افتخار ازدواج با دختر آن عالم گرانقدر نائل آمد. امّا توفیق بهره بردن از آن بزرگ دیری نپایید و علامه بحرالعلوم هفت سال پس از وفات وحید بهبهانی دیده از دنیا فرو بست.
[۱] وحید بهبهانی، علی دوانی، انتشارات امیرکبیر، ص ۱۷۸ به بعد.

سید محمد در نجف اشرف چندی نیز از محضر فقیه توانا شیخ جعفر کاشف الغطا (متوفی ۱۲۲۸ ق.) بهره برد. شیخ جعفر کاشف الغطاء (ره) در استنباط مسائل و فروع فقهی بسیار مسلط و توانا بود. وی فردی بسیار متواضع بود و علاوه بر ریاست دینی، پیشوای شجاع ملی نیز به شمار می‌آمد. درک زمان و نیازهای زمان نیز از خصوصیات شایسته کاشف الغطا بود. تألیف کتابی در ردّ اخباری گری و نیز کتابی در ردّ فرقه وهّابی بر همین اساس بود.
[۲] وحید بهبهانی، علی دوانی، انتشارات امیرکبیر، ص ۱۹۵.

سید محمد طباطبایی از اساتید خود تنها فقه نیاموخت، احساس مسئولیت در برابر مسائل اجتماع و شهامت را نیز آموخت. پس از آن خود عالمی فاضل گشته بود که دیگر از تحصیل نزد استاد بی‌نیاز می‌نمود. بعد از آن نیز آنچه بود گذشت زمان بود و غنای هر چه بیشتر علمی در رهگذر تحقیق و تدریس و تألیف. این فصل از زندگانی او به طور مشخص در اصفهان آغاز شد. در سال ۱۲۱۶ ق. کربلا مورد هجوم وحشیانه وهّابیها قرار گرفت و بیش از سه هزار نفر از جمله بسیاری از علما کشته شدند. بخش اعظم بارگاه امام حسین ـ علیه السّلام ـ و اماکن بسیاری مورد تخریب قرار گرفت و اموال مردم به غارت رفت. آنان پس از قتل و غارت و تخریب، شهر را ترک کردند.
[۳] وحید بهبهانی، علی دوانی، انتشارات امیرکبیر، ص ۳۴۰.
این واقعه عمده موجب مهاجرت سید محمد طباطبایی به اصفهان شد.



زمانی که سید محمد طباطبایی در اصفهان اقامت اختیار کرد حوزه اصفهان همچنان یکی از حوزه‌های معتبر جهان شیعه به شمار می‌آمد و با حضور برخی از علمای تراز اول کربلا و شاگردان برجسته وحید بهبهانی یا تربیت یافتگان شاگردان او از رونق و اعتبار برخوردار بود. بزرگانی چون محمد اصفهانی، تقی اصفهانی، محمد ابراهیم کلباسی، شیخ محمد حسین اصفهانی، سید محمد باقر شفتی معروف به «حجت الاسلام».
سیّد محمد طباطبایی در مدت ده سال اقامت در اصفهان در جوّ مناسب حوزه اصفهان تنها به تدریس و تألیف مشغول بود و از پذیرش دیگر مناصب چشم پوشیده بود. نقل شده است که: یکی از اموری که باعث شهرت سید محمد باقر شفتی از (مراجع بزرگ اصفهان) شد، توصیف آیت الله سیّد محمد طباطبایی از وی بود. می‌گویند از او پرسیده شد آیا سیّد محمد باقر شفتی مجتهد است؟ او درجواب گفت: «شأن او بالاتر از آن است که من او را تأیید کنم، بلکه از او بپرسید که آیا سیّد محمّد مجتهد است یا نه؟».
[۴] قصص العلماء، ص ۱۴۳.

مجلس درس او بسیار مورد استقبال و توجه دانش پژوهان حوزه اصفهان قرار داشت. آنگاه که تألیف کتاب «المفاتیح فی الاصول» خود را آغاز نمود، قبل از آنکه تألیف کتاب به اتمام رسیده باشد، فصلهای مختلف آن نزد طلاب و فضلا دست به دست می‌گشت و از آن رونویسی می‌کردند.
[۵] روضات الجنات، محمد باقر موسوی خوانساری، ج ۷، ص ۱۴۵، انتشارات اسماعیلیان.

باید گفت سیزده سال اقامت آیت الله سیّد محمد طباطبایی در اصفهان سالهای تعمیق نظرات علمی و غنای فقهی از رهگذر تحقیق، تألیف و تدریس بود.



او از اساتید برجسته حوزه کربلا و اصفهان به شمار می‌آمد، به گونه‌ای که همه علما در مجلس درس او حاضر می‌شدند. بیانی زیبا و شیوا داشت و مسایل پیچیده و مطالب دقیق را به بهترین شیوه بیان می‌کرد، به طوری که هر کس حتی افراد مبتدی، درس او را می فهمیدند.
[۶] الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، شفیع بروجردی، احوال آقا سید محمد، چاپ سنگی.

برخی از شاگردان سید که از خرمن دانش او بهره‌ها جستند از این قرارند:
۱. سید ابراهیم موسوی قزوینی معروف به صاحب کتاب ضوابط (متوفی ۱۲۶۲ ق.).
۲. مولی محمد صالح برغانی (متوفی ۱۲۸۳ ق.).
۳. ملا محمد نوری.
۴. ملا حسن یزدی‌ (متوفی بعد از ۱۲۴۲ ق.).
۵. شیخ احمد کرمانشاهی (متوفی ۱۲۳۵ ق.).
۶. ملا اسدالله بروجردی (متوفی ۱۲۷۱ ق.).
۷. ملا صفر علی لاهیجانی (متوفی قبل از ۱۲۴۶ ق.).
۸. شریف العلما مازندرانی (متوفی ۱۲۶۴ ق.).
۹. سید شفیع بروجردی (متوفی ۱۲۸۰ ق.).



آثار قلمی او - که از تتبع و بررسی نظرات دیگران آکنده است - به این شرح است، دو تألیف عمده ایشان در اصول فقه و فقه که اولی «المفاتیح فی الاصول» و دیگری «المناهل فی فقه آل الرسول» می‌باشد.
«الوسائل الی النجاه» در اصول فقه، «اصلاح» در فقه که به صورت ذکر فتوا و رساله عملیه وی بوده و تلخیصها و ترجمه‌های متعددی به فارسی داشته است. «جامع الاخبار» در فقه به منزله دایره المعارفی در زمینه فقه شیعه بوده است، «الجهادیه» رساله‌ای در زمینه احکام؛ جهاد و نیز «مشکوه الجهاد فی ترجمه مصابیح الجهاد» در زمینه جهاد و احکام آن.
[۷] الذریعه الی تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۲۰، ص ۲۱۲ و ج ۲۲، ص ۳۵۳، دارالاضواء.




آیه الله سید محمد طباطبایی سال ۱۲۳۲ ق. در پی وفات پدر بزرگوارش به کربلا بازگشت در حالی که غم از دست دادن پدری که سالها در جوار افاضه‌اش بالیده بود بر دلش سنگینی می‌کرد.
پس از گذشت روزها رفته رفته گذشت زمان بر داغ از دست دادن پدر مرهم می‌نهاد و نیازها و مسائل زمان که از سوی مردم ابراز می‌شد وی را به بازگشت به فعالیت و قبول مسؤولیتهای جدید وادار می‌کرد.
پس از چندی به کاظمین شهر امام کاظم ـ علیه السّلام ـ و امام جواد ـ علیه السّلام ـ مهاجرت کرد و در آن شهر مقدس اقامت کرد. در حالی که مقام مرجعیت جهان تشیع را بر عهده داشت.



در دوران زعامت آیت الله سیّد محمد طباطبایی دوره دوم جنگ ایران و روسیه آغاز گردید و روحانیت به زعامت آن فقیه گرانقدر در آن نقش مؤثر را به عهده داشتند و به همین سبب نیز ایشان به آیت الله مجاهد شهرت یافت.
دوران سلطنت فتحعلی شاه که بخشی از آن معاصر با زندگی آیت الله مجاهد بود، یکی از حساس‌ ترین و بحرانی ‌ترین مراحل تاریخ ایران و جهان محسوب می‌شود. در آن زمان در میان دولتهای قدرتمند جهان رقابت شدیدی در دست یابی به مناطق آسیا و آفریقا شروع شده بود. این سیاست از سوی دول قدرتمند «سیاست مستعمراتی» نام گرفته بود. نقش ایران در آسیا به موجب رابطه با اهمیتی که با هند زرخیز داشت از اهمیت خاصی برخوردار بود و از این رو ایران در آغاز عصر سیاست استعماری در میدان رقابت قدرتهای استعماری قرار داشت.
[۸] تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، سعید نفیسی، ج ۱، ص ۷۷، مؤسسه مطبوعات شرق.

پس ازجنگهای دوره اول ایران و روسیه و شکست ایران درسال ۱۲۲۸ ق. پیمان متارکه جنگ موسوم به عهدنامه گلستان بین ایران و روسیه به امضا رسید و به موجب آن، دربند، باکو، شیروان، قراباغ و قسمتی از خاک ایران جدا و به روسیه ملحق شد ودولت ایران از هر گونه ادعایی نسبت به گرجستان و داغستان و مینگرلی و آبخازی صرف نظر کرد.
[۹] تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ (بدوی)، ص ۲۲۳، انتشارات امیرکبیر.

اما در اثر تعیین نشدن خط مرزی بین دو کشور، بار دیگر از سوی روسها اختلاف بروز کرد و مساعی عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه، که از آغاز جنگهای دوره اول در آذربایجان فرماندهی جنگ را به عهده داشت، نیز برای تعیین مرز به جایی نرسید. مذاکرات در این باره بی‌نتیجه بود و قوای روسیه در اثنای جنگ ایران و عثمانی (۱۲۳۶ ـ ۱۲۳۸ ق.) به فرماندهی ژنرال یرمولف از فرصت استفاده کرده، قطعه‌هایی از خاک ایران را در بالغ لو و گو گجای تصرف کردند. اما از آنجا که روسیه به جنگ با فرانسه مشغول بود، تحرکات شدیدی از سوی آن ها صورت نمی‌گرفت و صلح سیزده ساله‌ای (از عهدنامه گلستان تا آغاز جنگهای دوره دوم) بین ایران و روسیه به وجود آمد. در طی این سالها فتحعلی شاه بارها سعی کرده بود از طریق مسالمت آمیز مناطق اشغالی ایران را باز پس بگیرد، اما دولت مقتدر و زورگوی روسیه از این امر خودداری می‌کرد. در سال ۱۲۴۱ اخبار ناگواری تهران را برآشفت. روسها محصولات زراعت کاران اهالی مناطق اشغال شده را به اجبار از آنان می‌گرفتند. روسها مسلمانان را مجبور می‌کردند که کودکان خود را به مدارس مسیحی بفرستند. آنان به مساجد و قرآن اهانت می‌کردند و اهالی مسلمان را از هر جهت در تنگنا قرار داده بودند.
اهالی مناطق اشغالی با ارسال نامه‌ای به مرجع دینی زمان، آیت الله سید محمد مجاهد وضع خود را تشریح کرده و از او خواستند که فکری به حال آنها بکند.
[۱۰] الروضه البهیه، احوال آقا سید محمد، صاحب مفاتیح.

از سوی دیگر عباس میرزا نیز توسط برخی از نزدیکان خود آیت الله مجاهد را از وضعیت موجود مطلع کرد و از وی استمداد نمود.
[۱۱] ناسخ التواریخ، سلاطین قاجاریه، محمدتقی سپهر، ج ۱، ص ۳۵۷، انتشارات کتابفروشی اسلامیه.

هدف عباس میرزا از این کار جلب نظر مرجعیت شیعه و آنگاه وادار کردن شاه به مقابله با تجاوزات و تعدیات قوای روس بود. همان گونه که شاه و ولیعهد ش در جنگ دوره اول نیز از علما استمداد کردند.
در آن برهه، علما از جمله آیت الله سید علی طباطبایی، (پدر آیت الله مجاهد) و شیخ جعفر کاشف الغطا نیز به دعوت حکومت ایران پاسخ مساعد دادند و با نوشتن رساله‌های جهادیه و ترغیب مردم به جنگ با نیروهای روسیه، حیاتی تازه به قوای ایران بخشیدند. در آن حال نیز چشم امید وطن دوستان و دین خواهان به کاظمین دوخته شده بود. در چنین موقعیتی آیت الله مجاهد دیگر علما را از وقایع مطلع کرد و همه در صدور فتوا ی جهاد علیه روسیه متفق شدند.
پس از آن وی با ارسال نامه‌هایی به فتحعلی شاه از او خواست تا جلو ظلم و تعدی قوای روس را بگیرد؛ که اگر او این کار را نکند، خود برای آن قیام خواهد کرد.
[۱۲] اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۴۴۳.

شاه به موجب نفوذ شخصیت مذهبی و وجهه مردمی آیت الله مجاهد که حتی تاج و تخت او را تحت الشعاع خود قرار می‌داد، مجبور به پذیرفتن نبرد شد. او دو راه در پیش روی خود می‌دید: رویارویی با ملت یا جنگ با روسیه.
[۱۳] روضه الصفا، رضا قلیخان هدایت، انتشارات ج ۸، ص ۶۴۲، کتابفروشی مرکزی.

پس از صدور فتوای جهاد آیت الله مجاهد به همراه جمعی از علما و طلاب به ایران مهاجرت کرد و در تهران علما را به پایتخت دعوت نمود. به دنبال این دعوت علما در تهران گرد آمدند و در جنگ با روسیه متفق گردیدند. حضور روحانیت به رهبری آیت الله مجاهد، شور و جنبش همگانی و زایدالوصفی را در ایران موجب گشته و نیروهای عظیم مردمی را از سراسر ایران گرد آورده بود.
پس از آمادگی و اعزام نیروها، آیت الله مجاهد و جمعی از علما از جمله آیت الله محمد جعفر استرآبادی، ملا محمد تقی برغانی، میرزا عبدالوهاب قزوینی، ملا احمد نراقی، سید نصرالله استرآبادی، سید محمد قزوینی، سید عزیزالله مجتهد طالشی و آخوند ملا محمد مامقانی به تبریز مهاجرت کردند.
جنگهای دوره دورم ایران و روسیه بدون اعلان رسمی شروع شد. در عوض نیروهای ایران درسه هفته موفق شدند اغلب نقاطی را که به موجب عهدنامه گلستان به روسیه تسلیم شده بود به کمک اهالی محل باز پس بگیرند.
اما فتحعلی شاه که در آن هنگام در چمن سلطانیه (مرکز فرماندهی نیروهای ایران در نزدیکی تبریز) اردو زده بود با عجله تصمیم گرفت از فتوحاتی که نصیبش شده بود، استفاده کرده هر چه زودتر با روسها صلح کند. ولی سفیر ویژه وی حتی موفق به ورود به خاک روسیه از مرز قفقاز نشد و پس از چند ماه سرگردانی در کشور عثمانی و لهستان، و تقاضای میانجیگری از اتریش و لهستان بدون نتیجه به ایران بازگشت. مشکل اصلی و عمده‌ای که در این زمان وجود داشت این بود که فتحعلی شاه به دلیل بی‌کفایتی و دون همتی قصد جنگیدن نداشت.



سید محمد مجاهد همچنان در تبریز ماند؛ اما پس از چندی دچار سوء هاضمه سختی گردید و مجبور به ترک تبریز شد. در طول راه در شهر قزوین نیز مظلومانه مورد اسائه ادب جاهلان و آماج توهین و تمسخر نااهلان قرار گرفت. وی در ۱۳ جمادی الثانی ۱۲۴۲ ق. در شهر قزوین در اثر همان بیماری، در اوج مظلومیت و اندوه چشم از جهان فرو بست و پیکر مطهرش به کربلا انتقال داده و در آنجا به خاک سپرده شد و بارگاهی بزرگ بر مزار او بنا گردید که اکنون نیز وجود دارد.



 
۱. وحید بهبهانی، علی دوانی، انتشارات امیرکبیر، ص ۱۷۸ به بعد.
۲. وحید بهبهانی، علی دوانی، انتشارات امیرکبیر، ص ۱۹۵.
۳. وحید بهبهانی، علی دوانی، انتشارات امیرکبیر، ص ۳۴۰.
۴. قصص العلماء، ص ۱۴۳.
۵. روضات الجنات، محمد باقر موسوی خوانساری، ج ۷، ص ۱۴۵، انتشارات اسماعیلیان.
۶. الروضه البهیه فی طرق الشفیعیه، شفیع بروجردی، احوال آقا سید محمد، چاپ سنگی.
۷. الذریعه الی تصانیف الشیعه، شیخ آقا بزرگ تهرانی، ج ۲۰، ص ۲۱۲ و ج ۲۲، ص ۳۵۳، دارالاضواء.
۸. تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره معاصر، سعید نفیسی، ج ۱، ص ۷۷، مؤسسه مطبوعات شرق.
۹. تاریخ روابط خارجی ایران، عبدالرضا هوشنگ (بدوی)، ص ۲۲۳، انتشارات امیرکبیر.
۱۰. الروضه البهیه، احوال آقا سید محمد، صاحب مفاتیح.
۱۱. ناسخ التواریخ، سلاطین قاجاریه، محمدتقی سپهر، ج ۱، ص ۳۵۷، انتشارات کتابفروشی اسلامیه.
۱۲. اعیان الشیعه، ج ۹، ص ۴۴۳.
۱۳. روضه الصفا، رضا قلیخان هدایت، انتشارات ج ۸، ص ۶۴۲، کتابفروشی مرکزی.




سایت اندیشه قم    



جعبه ابزار