ابو عبدالرحمن بنمسعود
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
اِبْن مَسْعود، ابوعبدالرحمان عبدالله بن مسعود بن غافل (د۳۲ یا ۳۳ق/۶۵۳م)، از
اصحاب مشهور
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) می باشد.
در برخی منابع نام نیای او را حبیب و حارث نیز ضبط کرده اند.
اصل او از
بنی هذیل بود، اما چون پدرش در
جاهلیت حلیف
بنی زهره شده بود، او نیز بعدها به «حلیف بنی زهره» شناخته میشد.
همچنین وی را به سبب آنکه مادرش نیز از
صحابه بود،
«ابن ام عبد» میخواندند.
از زندگی او
پیش از اسلام ، آگاهی چندانی در دست نیست، ولی گویا شغل چوپانی داشت، چنانکه بعدها
ابوجهل او را به همین سبب تحقیر کرد.
در آغاز دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بر اثر
معجزه ای که از آن حضرت دید،
مسلمان شد.
به همین جهت از وی به عنوان یکی از نخستین اسلام آورندگان نام برده شده و از قول خود او آمده که ششمین مسلمان بوده است.
او نخستین کسی بود که پس از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)،
قرآن را به صدای بلند بر
مشرکین خواند و آزار دید.
وی همچنین از نخستین گروه
مهاجران به
حبشه بود و منابع از دو بار هجرت وی به حبشه یاد کرده اند.
به هر روی ابن مسعود در بازگشت خود، پس از
هجرت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، به
مدینه رفت
و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) میان او و
معاذبن جبل یا
زبیر بن عوام عقد اخوت (پیمان برادری) برقرار کرد.
وی در
جنگ بدر شرکت نمود و
ابوجهل را به قتل آورد و پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) در حالی که از کشته شدن ابوجهل خشنود بود،
شمشیر او را به ابن مسعود بخشید.
ابن عباس وی را از معدود یاران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) می داند که در
جنگ اُحد از او جدا نشدند
و گفتهاند که او در بسیاری از
غزوات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) شرکت داشته است.
وی بسیار همراه
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) بود و آن حضرت را خدمت میکرد.
از جزئیات زندگی ابن مسعود، پس از
رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) اطلاع دقیقی در دست نیست. سخنی از او نشان میدهد که در
جنگ های ردّه در زمان
ابوبکر شرکت داشته است.
طبری نیز خبری را از سیف بن عمر نقل میکند که در
جنگ یرموک محافظت
غنایم برعهده وی بوده است.
در زمان
عمر - بنابر خبری که طبری از سیف نقل میکند - در
فتح شام شرکت داشت و مدتی در آنجا ساکن بود و گویا به
قضا و تعلیم قرآن اشتغال داشت.
همچنین گزارشی در دست است که از حضور او در
مداین و تعلیم
فقه و
قرآن خبر میدهد.
در ۲۱ق، عمر او را که در
حمص بود، فراخواند و همراه
عمار برای نظارت بر
بیت المال و قضا به
کوفه فرستاد.
عمر پس از چندی عمار را عزل و
مغیرة بن شعبه را به جای او گمارد که بلاذری در روایتی علت خشم عمر بر عمار را،
مشاجره او با ابن مسعود میداند.
پس از قتل عمر، ابن مسعود به مدینه آمد و با
عثمان بیعت کرد و آنگاه به کوفه بازگشت و مردم را به
بیعت با او فراخواند
و عثمان نیز او را بر منصب خود ابقا کرد و در
عراق زمینی به او بخشید.
براساس روایت طبری از
سیف بن عمر ، در همین ایام بین ابن مسعود و
سعد بن ابی وقاص ، والی وقت کوفه که حاضر نبود
وام خود را به بیت المال بپردازد، مشاجره ای درگرفت و چون خبر به عثمان رسید، سعد را عزل کرد و بر ابن مسعود خشم گرفت،
اما گزارش های دیگری نشان میدهد که چنین مشاجره ای میان ابن مسعود و
ولید بن عقبه که والی کوفه بوده، صورت گرفته است.
درپی این درگیری ولید شکایت او را نزد عثمان برد و
عثمان که از ابن مسعود بر آشفته بود، او را به
مدینه بازخواند. از فحوای روایات برمی آید که مردم کوفه خواهان مقاومت ابن مسعود در برابر عثمان بوده اند، اما او ترجیح داد
کوفه را ترک گفته، به مدینه رود.
در مدینه عثمان، وی را
ناسزا گفت و به قولی دستور داد که او را به زور از
مسجد برانند.
پس از آن ابن مسعود تا ۳ سال در مدینه بود و اجازه نداشت از آنجا بیرون رود
و سرانجام حدود ۲ سال پیش از کشته شدن عثمان در مدینه وفات یافت.
در طول مدتی که ابن مسعود در مدینه بود، عثمان عطای او را از
بیت المال قطع کرد، اما پس از مرگش وصی او
زبیر بن عوام آن را برای بازماندگانش از عثمان ستاند.
یکی از علل ناخشنودی
عثمان از ابن مسعود، حضور وی در تدفین و
نماز بر پیکر
ابوذر در رَبَذه است.
ابن مسعود در بسیاری از مناسبت های
نزول قرآن شخصاً حضور داشت. وی به گفته خود افزون بر ۷۰
سوره قرآن را از زبان
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فرا گرفته بود
و از زمان پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) به تعلیم قرآن میپرداخت.
براساس روایتی، ابن مسعود یکی از چهار تنی بوده است که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) فراگرفتن قرآن را از آنان توصیه کرده بود.
در
روایات دیگری نیز آمده که قرائت ابن مسعود (ابن ام عبد) با
وحی منزل سازگارتر است.
وی مدتها در مدینه و کوفه، پس از وفات
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) نیز به تعلیم قرآن اشتغال داشت و حتی برخی از
صحابه برجسته چون
ابن عباس از او قرآن آموخته و در مواردی از
قرائت وی پیروی کرده اند.
در کوفه شماری از بزرگان تابعین چون اسود بن یزید، زَرّ ابن حُبیش، عبید بن قیس، ابوعبدالرحمان سلمی، ابوعمرو شیبانی و زید بن وهب از محضر او قرائت آموختند و تا چندی قرائت او در کوفه غالب بود.
براساس حکایتی از
اعمش (د ۱۴۸ق)، در اوایل سده ۲ق در کوفه
مصحف عثمانی در عرض
قرائت ابن مسعود چندان تداول نداشته است، در حالی که در طول نیم سده به تدریج جای قرائت ابن مسعود را گرفته، تا آنجا که در اواسط سده ۲ق تنها عده اندکی قرائت مزبور را در ثبت خود داشتند.
از آن پس در کوفه قرائتهایی به وجود آمد که مصحف عثمانی کوفه مبنای آنها بود و در خواندن آن، قرائت ابن مسعود به کار میآمد. در واقع قرائات رسمی کوفه، یعنی «
عاصم ، حمزه، کسایی و خلف» از
قاریان عشر ، کمابیش در قرائت ابن مسعود ریشه دارند.
افزون بر تأثیر ابن مسعود در قرائات معتبر کوفه، پاره ای قرائات شاذ منسوب به وی در منابع دیده میشود. از جمله
ابن ابی داوود سجستانی ، به ویژه با تکیه بر روایت اعمش، بخش قابل توجهی از قرائات خاص وی را گرد آورده و آن را «
مصحف ابن مسعود » نامیده است.
همچنین
ابن خالویه بسیاری از شذوذ وی را در
مختصر فی شواذ القرآن ذکر نموده است.
جز این موارد، به طور پراکنده قرائات شاذ ابن مسعود را در بسیاری از کتب تألیف شده در موضوعات متنوع، می توان یافت.
گفتنی است که برخی مکاتب فقهی یا کلامی برای تأیید مواضع خود گاهی به اینگونه قرائات ابن مسعود استناد کرده اند. به عنوان نمونه
حنفیان در تأیید نظر خود درباره «تتابع ایام روزه در کفاره یمین» به قرائت وی در
آیه ۸۹ از
سوره مائده تمسک جسته اند.
همچنین اینگونه قرائات گاهی مورد استناد
امامیه و گروه های نزدیک به ایشان در بیان فضائل
اهل بیت (علیهمالسلام) قرار گرفته است.
براساس آنچه در منابع آمده، ابن مسعود آیات قرآن را از
حافظه بر شاگردان املا مینمود و آنان قرائت او را در مصاحفی مینوشتند.
در جریان گردآوری قرآن و فراهم آوردن
مصحف رسمی توسط
عثمان و به مباشرت
زیدبن ثابت ، در روایات سخن از نسخه ای با عنوان «مصحف ابن مسعود» به میان آمده که مورد توجه قرار نگرفته و عثمان او را امر کرده مصحف خود را تحویل نماید تا به همراه دیگر مصاحف از بین برده شود. به گفته
روایات ، ابن مسعود به این امر تن در نداد و به همین سبب به امر عثمان مضروب شد.
اما بنا به برخی روایات ابن مسعود از این موضع خود عدول و
مصحف عثمانی را تأیید کرد.
از آن پس، گه گاه نسخه ای از «
مصحف عبدالله بن مسعود » دیده شده است.
در ربع چهارم سده اول قمری،
حجاج بن یوسف ثقفی والی عراق، نسخه ای را که در برابر مصحف رسمی رواج یافته بود، دفن کرد.
همچنین در همین حدود
محمد بن کعب قرظی نسخه ای را دیده که تفاوت قابل ملاحظه ای با مصحف عثمان نداشته است.
در سده ۲ق هنوز مصحف ابن مسعود در
عراق رواج داشته است.
ابن ندیم (د ۳۸۰ق) نسخه ای از این مصحف را رؤیت کرده که در اواسط سده مزبور کتابت شده بوده است.
همچنین
عمار بن رزیق کوفی نسخه ای از آن را دیده
و در اواخر سده مزبور
فراء نحوی نامدار کوفه از نسخه ای از آن نقل کرده است.
به علاوه مصحف ابن مسعود در این قرن موضوع بحث کلامی برای
ضرار بن عمرو معتزلی و
فرقه اباضی عمریه قرار گرفته است.
در سده ۳ق
فضل بن شاذان رازی مصحف منسوب به ابن مسعود را دیده و ترتیب
سورهها را در آن وصف کرده است.
در سده بعد نیز به گفته
ابن ندیم مصاحف زیادی به نام ابن مسعود متداول بوده که اختلافات بسیاری با یکدیگر داشته اند.
ابن خالویه نحوی (د ۳۷۰ق) نیز جابه جا به نقل از مصحف ابن مسعود پرداخته است.
در ۳۹۸ق برخی از
شیعیان بغداد نسخه ای را به نام «
مصحف ابن مسعود » مطرح کردند که با مصاحف رسمی اختلاف بارزی داشت و به فتوای ابوحامد اسفراینی آتش زده شد.
البته در حدود ۴۲۵ق، چنانکه از گفتار صاحب «المبانی» برمی آید، هنوز نسخههایی از مصحف ابن مسعود در مناطق مختلف یافت میشده است.
به روایت
قرطبی به دنبال انقراض خلافت فاطمی مصر (۵۶۷ ق) در
خزاین آنان نسخه ای از مصحف ابن مسعود به دست آمد که به دستور قاضی صدرالدین سوخته شد.
به هر روی با اختلافات چشمگیری که میان گزارش های رسیده درباره نسخ مصحف ابن مسعود دیده میشود، باید از اظهار نظر در مورد تفاوت های مصحف واقعی ابن مسعود با مصاحف رسمی خودداری ورزید. البته درباره مصاحف منسوب به وی باید گفت که در ترتیب سور،
رسم الخط پاره ای کلمات و افزودن برخی عبارات، با مصاحف رسمی اختلافهایی داشته است.
در واقع در طول تاریخ «مصحف ابن مسعود» به عنوان یک کتاب کمیاب و جالب، گاه با انگیزه های مذهبی و گاه شاید با انگیزه های سود جویانه مادی مطرح شده است، چنانکه براساس روایتی در «المبانی»
برخی از شیادان نسخههایی بی اساس را با نام مصحف ابن مسعود بر ساخته، آن را نزد امرا میبردند و وانمود میکردند که خزانه کتب امیر نباید از چنین
مصحفی خالی باشد.
در ۲ سده اخیر نیز
مستشرقانی که
تاریخ قرآن را مورد مطالعه قرار داده اند، همواره این مصحف را به عنوان یک موضوع جالب و گاه سؤال انگیز تلقی کرده اند، از جمله
گُلدسیهر با تکیه بر اعتبار بیشتر ابن مسعود نسبت به
زیدبن ثابت و همکاران او،
مصحف عثمانی را عملاً کم ارزشتر از مصحف ابن مسعود دانسته است،
اما برخی دیگر چون نولدِکه به گونه ای تحلیلی جایگاه این مصحف را در مقایسه با دیگر مصاحف مورد مطالعه قرار داده اند
او در روزگار خود فردی آگاه به مفاهیم قرآن و
اسباب نزول آیات شناخته میشده است
و در دوره های بعد نظرات تفسیری او مورد توجه مفسرانی از مذاهب گوناگون قرار گرفت.
گفته شده سُدّی در تفسیر خود غالباً روایات ابن مسعود و
ابن عباس را نقل کرده است.
او که دیر زمانی محضر
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) را درک کرده بود، احادیث بسیاری از آن حضرت روایت کرده است. بنابر آنچه
نووی آورده، احادیث منقول از ابن مسعود در کتب معتبر ۸۴۸
حدیث است که از آن میان ۶۴ مورد، محل اتفاق
بخاری و
مسلم ، ۲۱ حدیث از منفردات بخاری و ۳۵ حدیث از منفردات مسلم است.
او به جز احادیثی که مستقیماً از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) روایت کرده، در پاره ای موارد برخی احادیث را از
صحابه دیگر اخذ کرده است.
در میان کسانی که از او روایت کرده اند، جمع کثیری از صحابه چون
ابن عباس ،
ابوسعید خدری ،
عبدالله بن عمر ،
عبدالله بن زبیر ،
ابوموسی اشعری ،
انس بن مالک ،
جابر بن عبدالله و
ابوهریره دیده میشوند. همچنین بسیاری از
تابعین چون
علقمة بن قیس ،
اسود بن یزید ،
مسروق ،
زید بن وهب ،
ربعی بن حراش ،
زر بن حبیش ،
عبدالرحمان بن ابی لیلی ،
ابوالاسود دؤلی و
عبیدة سلمانی از او حدیث فرا گرفته اند.
گفتهاند که او از زمره اصحابی بود که از نوشتن حدیث نهی میکردند.
در روایت آمده که ابن مسعود چندان
حدیث میگفت که عمر را ناخشنود کرد و از او خواست تا کمتر حدیث گوید.
بسیاری از احادیث ابن مسعود را بهطور مجموع در مسانید مختلف به ویژه
مسند احمد بن حنبل می توان یافت. یحیی بن محمد بن صاعد نیز در تألیف مستقلی با عنوان
مسند عبدالله بن مسعود ، احایث او را گرد آورده
که نسخه خطی بخشی از آن در
کتابخانه ظاهریه دمشق موجود است.
همچنین مزّی در
تحفة الاشراف احادیث پراکنده وی را در
صحاح سته ، گردآورده و طبقه بندی کرده است.
در احادیث ابن مسعود موضوعات متنوعی چون: موضوعات فقهی به خصوص
صلاة ،
زهد و
اخلاق ،
تفسیر ،
تاریخ و
معرفة الصحابه دیده میشود. همچنین موضوع جالب «
مَلاحِم و فِتَن » در روایات او زیاد به چشم میخورد، تا جایی که میتوان گفت او یکی از معدود صحابه ای است که احادیث ملاحم و فتن بر محور آنان میگردد
مقدسی، یوسف، ص۴۱۳ فهرست).
از مشهورترین احادیث ابن مسعود در این زمینه میتوان حدیث بشارت به
مهدی (علیهالسلام) را یاد کرد که از طرق بسیاری روایت شده است.
در منابع گوناگون تأکید شده است که ابن مسعود در شمار صحابههایی بود که
فتوا میدادند و مردم در مسائل فقهی بدانان رجوع میکردند.
گویند فتاوای او چندان بود که یک مجلد بزرگ را پر میکرد
و شاگردان او این فتاوی را نوشته و ثبت میکردند.
در اینکه ابن مسعود از عالم ترین صحابه در
احکام شرعی بوده و در پایه گذاری
مکتب فقهی کوفه نقش به سزایی داشته، جای گفت و گو نیست، اما به جهت وجود اختلاف در میان آراء نقل شده از ابن مسعود در منابع، نمی توان به روشنی درباره ابزارهای استنباط وی سخن گفت.
از یک طرف روایاتی در سده های نخستین رواج داشته، مبنی بر اینکه ابن مسعود ابتدا در
کتاب خدا و
سنت نبوی به دنبال حکم فقهی بوده و در صورت یافت نشدن حکم در آن ها، رأی خود را به کار میگرفته است. البته افزوده شده که وی رأی خود را همیشه
صواب نمیدانسته و امکان خطا را در مد نظر داشته است.
از طرف دیگر روایات زیادی از او نقل شده که تنها، یافتن حکم در کتاب و
سنت را توصیه کرده و از به کارگیری
رأی نهی نموده است.
به هر روی مکاتب مختلف کوفه از
اصحاب رأی و
اصحاب حدیث از او تأثیر پذیرفته و در مواردی به این تأثیر پذیری مباهات کرده اند.
خوارزمی حنفی سلسله مشایخ
ابوحنیفه در
فقه را با دو واسطه به اصحاب ابن مسعود رسانیده و
مقدسی مهمترین دلیلی که بر
حنفی شدن خود اقامه میکند، این است که ابوحنیفه در آراء خود بر اقوال
حضرت علی (علیهالسلام) و ابن مسعود اعتماد نموده است
. از اصحاب حدیث کوفه نیز
ابن آدم در
کتاب الخراج جابه جا به نقل آراء فقهی ابن مسعود پرداخته است.
شاخت نیز نقش ابن مسعود و اصحاب او را در شکل گیری فقه عراق به ویژه کوفه مورد بررسی قرار داده است
نظرات فقهی منقول از ابن مسعود را میتوان در کتب حدیث چون
سنن بیهقی ،
کتب فقهی چون
المبسوط سرخسی
و در ذیل
تفسیر آیات گوناگون در کتب مختلف تفسیری به دست آورد.
نزد
اهل سنت ابن مسعود به عنوان یکی از بزرگان
صحابه شناخته شده و در آثار محدثان بزرگ ایشان میتوان ذیل عنوان «فضائل عبدالله بن مسعود» روایات زیادی را در مدح او ملاحظه کرد.
حتی در یک متن غیر مشهور از حدیث «عشرة مبشّره» ابن مسعود در زمره آن ۱۰ تن شمرده شده است،
ولی این متن نزد محدثان جدی تلقی نشده است.
وفات او اگرچه پیش از درگیریها و جریان های سیاسی اواخر خلافت
عثمان بود، با این همه برخی از موارد مخالفت او با عثمان در اوایل خلافت وی، این زمینه را فراهم آورد تا آن دسته از مکاتب فکری که برخلاف اهل سنت صحابه را قابل نقد میدانند، نسبت به شخصیت ابن مسعود اظهار نظرهای متفاوتی نمایند.
برخی متکلمان از مذاهب مختلف با طرح مسأله ضرب ابن مسعود توسط عثمان، او را مورد انتقاد قرار دادهاند که نسبت به شخصیتی همچون ابن مسعود رفتاری ناشایست داشته است. از آن جمله میتوان
ابراهیم نظّام و
ابوجعفر اسکافی از
معتزله ،
ابوالقاسم کوفی ،
سیدمرتضی و صاحب الایضاح از
امامیه و
ابویعقوب یوسف ورجلانی از
اباضیه را نام برد.
با این وصف برخی از افراطیان معتزله چون ابراهیم نظّام و
ضرار بن عمرو در امانت ابن مسعود در نقل از
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلم) تردید نموده اند. نظّام پاره ای از روایات او را انکار نموده و ضرار بن عمرو مصحف و
قرائت وی را مورد حمله قرار داده است.
در آثار
امامیه ، ابن مسعود همواره به عنوان یکی از بزرگان
صحابه مورد احترام بوده است. تنها از متقدمان
فضل بن شاذان نیشابوری از این جهت که وی با خلفا رابطه ای دوستانه داشته، او را مورد نکوهش قرار داده است،
اما در بسیاری از آثار امامیه روایت ابن مسعود مورد توجه قرار گرفته و به ویژه احادیثی در تأیید فضایل
اهل بیت (علیهمالسلام) و مسائل مربوط به
امامت از او نقل شده است، به عنوان نمونه حدیث مشهور «نقباء اثنی عشر» را باید یاد کرد که در آثار امامیه بسیار مورد توجه قرار گرفته و در اثبات امامت
دوازده امام (علیهمالسلام) بدان استناد شده است.
حتی گاهی در روایات امامیه احادیثی به چشم میخورد که اشعار به
تشیع ابن مسعود دارد.
واده ضمن بررسی در اسانید حدیث های منقول از ابن مسعود در کتب
اهل سنت و بهطور خاص
سنن ترمذی ، سعی داشته نشان دهد که محدثان شیعی کوفه بیشتر به روایت وی علاقه داشتهاند و با گسترش تشیع در سده ۳ق احادیث ابن مسعود نیز رواج فراوان یافته است.
شایان ذکر است که
ابوعبدالله محمد بن محبوب و
ابن سلاّم از عالمان مشهور اباضی در سده ۳ق، ابن مسعود را در شمار اصحابی آوردهاند که اباضیه تعالیم خود را از آنان گرفته اند.
همچنین در نیمه اول سده ۲ق در شمال
افریقا فرقه عمریه توسط
عیسی بن عمیر تأسیس شد که برخلاف دیگر اباضیان، مذهب خود را به ابن مسعود منتسب میکردند و حتی در مورد
قرآن ، مصحف او را اساس میدانستند.
(۱) ابن آدم یحیی، الخراج، به کوشش احمد محمد شاکر، قاهره، ۱۳۴۷ق/ ۱۹۲۸م.
(۲) ابن ابی الحدید عبدالحمید، شرح نهج البلاغة، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۷۸-۱۳۸۴ق.
(۳) ابن ابی داوود سجستانی عبدالله، المصاحف، قاهره، ۱۳۵۵ق/۱۹۳۶م.
(۴) ابن اثیر علی، اسد الغابة، قاهره، ۱۲۸۰ق.
(۵) ابن اثیر علی، الکامل.
(۶) ابن اسحاق محمد، السیر و المغازی، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۳۹۸ق/۱۹۷۸م.
(۷) ابن بابویه محمد، الخصال، به کوشش علی اکبر غفاری، قم، ۱۴۰۳ق/۱۳۶۲ش.
(۸) ابن بابویه محمد، عیون اخبار الرضا، نجف، ۱۳۹۰ق/۱۹۷۰م.
(۹) ابن بابویه محمد، کمال الدین، به کوشش علی اکبر غفاری، تهران، ۱۳۹۰ق.
(۱۰) ابن جزری محمد، غایة النهایة، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۱۱) ابن حجر عسقلانی احمد، الاصابة، قاهره، ۱۳۲۸ق.
(۱۲) ابن حجر عسقلانی احمد، تهذیب التهذیب، حیدرآباد دکن، ۱۳۲۶ق.
(۱۳) ابن حزم علی، الاحکام فی اصول الاحکام، بیروت، ۱۴۰۵ق/۱۹۸۵م.
(۱۴) ابن خالویه حسین، مختصر فی شواذ القرآن، به کوشش گ برگشترسر، قاهره، ۱۹۳۴م.
(۱۵) ابن سعد محمد، الطبقات الکبیر، به کوشش زاخاو و دیگران، لیدن، ۱۹۰۴-۱۹۱۸م.
(۱۶) ابن سلاّم اباضی، بدءالاسلام، به کوشش ورنر شوارتس و سالم بن یعقوب، ویسبادن، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۱۷) ابن شبه عمر، تاریخ المدینة المنورة، به کوشش فهیم محمد شلتوت، حجاز، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۱۸) ابن عبدالبر یوسف، الاستیعاب، به کوشش علی محمد بجاوی، قاهره، ۱۳۸۰ق/۱۹۶۰م.
(۱۹) ابن عبدربه احمد، العقد الفرید، به کوشش احمد امین و دیگران، قاهره، ۱۹۴۰-۱۹۵۳م.
(۲۰) ابن عساکر علی، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش سکینه شهابی، دمشق، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۲۱) ابن قتیبه عبدالله، تأویل مختلف الحدیث، به کوشش محمد زهری نجار، بیروت، دارالجلیل.
(۲۲) ابن قیم جوزیه محمد، اعلام الموقعین، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، ۱۹۷۳م.
(۲۳) ابن کثیر اسماعیل، تفسیر، بولاق، ۱۳۰۰ق.
(۲۴) ابن ماجه محمد، سنن، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۲-۱۹۵۳م.
(۲۵) ابن مجاهد احمد، السبعة فی القرائات، به کوشش شوقی ضیف، قاهره، ۱۳۷۲ق.
(۲۶) ابن مهران احمد، المبسوط، به کوشش سبیع حمزه حاکمی، دمشق، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۲۷) ابن ندیم، الفهرست.
(۲۸) ابن هشام عبدالملک، السیرة النبویة، به کوشش ابراهیم ابیاری و دیگران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۵م.
(۲۹) ابواسحاق شیرازی ابراهیم، طبقات الفقهاء، به کوشش احسان عباس، بیروت، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۳۰) ابوداوود سلیمان، سنن، به کوشش محمد محیی الدین، عبدالحمید، قاهره، داراحیاء السنة النبویة.
(۳۱) ابوعمرودانی عثمان، التیسیر، به کوشش اوتوپرتسل، استانبول، ۱۹۳۰م.
(۳۲) ابوالقاسم کوفی علی، الاستغاثة، قم، دارالکتب العلمیة.
(۳۳) ابونعیم اصفهانی احمد، حلیة الاولیاء، قاهره، ۱۳۵۱ق/۱۹۳۲م.
(۳۴) احمد بن حنبل، مسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
(۳۵) ارنؤوط شعیب و حسین اسد، حاشیه بر سیراعلام النبلاء ذهبی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۳۶) استرآبادی علی، تأویل الآیات الظاهرة، به کوشش محمد باقر موحد ابطحی، قم، ۱۳۶۶ش.
(۳۷) اسفراینی طاهر، التبصیر فی الدین، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۳۸) اسکافی محمد، المعیار و الموازنة، به کوشش محمدباقر محمودی، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۱م.
(۳۹) اشعری علی، مقالات الاسلامیین، به کوشش هلموت ریتر، ویسبادن، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۴۰) الایضاح، منسوب به فضل بن شاذان، بیروت، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۴۱) بخاری محمد، صحیح، بولاق، ۱۳۱۵ق.
(۴۲) بسوی یعقوب،
المعرفة و التاریخ، به کوشش اکرم ضیاءعمری، بغداد، ۱۹۷۵م.
(۴۳) بغدادی عبدالقاهر بن طاهر، الفرق بین الفرق، به کوشش محمد زاهد کوثری، قاهره، ۱۳۶۷ق/۱۹۴۸م.
(۴۴) بیهقی احمد، السنن الکبری، حیدرآباد دکن، ۱۳۴۴ق.
(۴۵) بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۱، به کوشش محمد حمیدالله، قاهره، ۱۹۵۹م.
(۴۶) بلاذری احمد، انساب الاشراف، ج۵، به کوشش گویتین، بیتالمقدس، ۱۹۳۶م.
(۴۷) بلاذری احمد، فتوح البلدان، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۸۶۶م.
(۴۸) ترمذی محمد، سنن، به کوشش ابراهیم عطوة عوض، قاهره، ۱۳۸۱ق.
(۴۹) جصّاص احمد، احکام القرآن، به کوشش محمد صادق قمحاوی، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۵۰) جلودی عبدالعزیز، ما نزل من القرآن، به کوشش احمد پاکتچی، تراثنا، قم، ۱۴۱۲ق، شم ۲۴.
(۵۱) حاکم نیشابوری محمد، المستدرک علی الصحیحین، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۴ق.
(۵۲) خزاز علی، کفایه الاثر، قم، ۱۴۰۱ق.
(۵۳) خطیب بغدادی احمد، تاریخ بغداد، قاهره، ۱۳۴۹ق.
(۵۴) خطیب بغدادی احمد، تقیید العلم، به کوشش یوسف عش، داراحیاء السنة النبویة، ۱۹۷۴م.
(۵۵) خطیب بغدادی احمد، شرف اصحاب الحدیث، به کوشش محمد سعید خطیب اوغلی، آنکارا، ۱۹۷۱م.
(۵۶) خلیفة بن خیاط، تاریخ، به کوشش سهیل زکار، دمشق، ۱۹۶۸م.
(۵۷) خوارزمی محمد، جامع مسانید ابی حنیفة، حیدرآباد دکن، ۱۳۳۲ق.
(۵۸) دارمی عبدالله، سنن، دمشق، ۱۳۴۹ق.
(۵۹) درجینی احمد، طبقات المشایخ بالمغرب، به کوشش ابراهیم طلای، قسنطینه، ۱۳۹۴ق/۱۹۷۴م.
(۶۰) ذهبی محمد، سیراعلام النبلاء، به کوشش شعیب ارنؤوط و اکرم بوشی، بیروت ۱۴۰۴ق/۱۹۸۶م.
(۶۱) رودانی محمد، صلة الخلف، به کوشش محمد حجی، بیروت، ۱۴۰۸ق/۱۹۸۸م.
(۶۲) زمخشری محمود، الکشاف، قاهره، ۱۳۶۶ق/۱۹۴۷م.
(۶۳) سبکی عبدالوهاب، طبقات الشافعیة الکبری، به کوشش عبدالفتاح محمد حلو و محمود محمد طناحی، قاهره، ۱۳۸۵ق/۱۹۶۶م.
(۶۴) سرخسی شمس الدین، المبسوط، به کوشش خلیل میس، بیوت، ۱۴۰۰ق/۱۹۸۰م.
(۶۵) سیاری احمد، القراءات، نسخه خطی کتابخانه آیت الله مرعشی، شم ۵۲۲۲.
(۶۶) سیدمرتضی علی، الشافی فی الامامة، به کوشش عبدالزهراء حسینی، تهران، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۶۷) سیوطی، الاتقان فی علوم القرآن، به کوشش محمد ابوالفضل ابراهیم، قاهره، ۱۳۸۷ق/۱۹۶۷م.
(۶۸) شماخی احمد، السیر، به کوشش احمد سیایی، مسقط، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۷م.
(۶۹) شهرستانی محمد، الملل و النحل، به کوشش محمد بن فتحالله بدران، قاهره، ۱۳۷۵ق/۱۹۵۶م.
(۷۰) طبرانی سلیمان، المعجم الکبیر، به کوشش حمدی عبدالحمید سلفی، بغداد، وزارة الاوقاف.
(۷۱) طبری، تاریخ.
(۷۲) طبری، تفسیر.
(۷۳) طوسی محمد، اختیار
معرفة الرجال، به کوشش حسن مصطفوی، مشهد، ۱۳۴۸ش.
(۷۴) طوسی محمد، التبیان، نجف، ۱۳۷۶ق/۱۹۵۷م.
(۷۵) طوسی محمد، الغیبة، نجف، ۱۳۸۵ق.
(۷۶) کتابخانه ظاهریه، نسخ خطی (حدیث).
(۷۷) عروة بن زبیر، مغازی رسول الله (صلیاللهعلیهوآلهوسلم)، به کوشش محمد مصطفی اعظمی، ریاض، ۱۴۰۱ق/۱۹۸۱م.
(۷۸) فراء یحیی، معانی القرآن، به کوشش احد یوسف نجاتی و محمدعلی نجار، قاهره، ۱۹۷۲م.
(۷۹) فرات کوفی، تفسیر، نجف، ۱۳۵۴ق.
(۸۰) کلبی هشام، جمهرة النسب، به کوشش ناجی حسن، بیروت، ۱۴۰۷ق/۱۹۸۶م.
(۸۱) کندی محمد، بیان الشرع، به کوشش عبدالحفیظ شلبی، مسقط، ۱۴۰۲ق/۱۹۸۲م.
(۸۲) المبانی، مقدمتان فی علوم القرآن، به کوشش آرتور جفری، قاهره، ۱۹۵۴م.
(۸۳) مرعشلی یوسف
عبدالرحمان، فهرس احادیث المستدرک علی الصحیحین، بیروت، ۱۴۰۶ق/۱۹۸۶م.
(۸۴) مرغینانی علی، الهدایه «همراه فتح القدیر»، قاهره، ۱۳۱۹ق.
(۸۵) مزی یوسف، تحفة الاشراف، بمبئی، ۱۳۹۶ق/۱۹۷۶م.
(۸۶) مسلم بن حجاج، صحیح، به کوشش محمد فؤاد عبدالباقی، قاهره، ۱۹۵۵م.
(۸۷) مقدسی محمد، احسن التقاسیم، به کوشش دخویه، لیدن، ۱۹۰۶م.
(۸۸) مقدسی یوسف، عقد الدرر، به کوشش عبدالفتاح محمدحلو، قاهره، ۱۳۹۹ق/۱۹۷۹م.
(۸۹) نسائی احمد، سنن، قاهره، ۱۳۴۸ق.
(۹۰) نعمانی محمد، الغیبة، بیروت، ۱۴۰۳ق/۱۹۸۳م.
(۹۱) نووی محیی الدین، تهذیب الاسماء و اللغات، قاهره، ادارة الطباعة المنیریة.
(۹۲) واقدی محمد، المغازی، به کوشش مارسدن جونز، لندن، ۱۹۶۶م.
(۹۳) یعقوبی احمد، تاریخ، نجف، ۱۳۵۸ق.
(۹۴) گلدسیهر، دستورالعمل تفسیر اسلامی از قرآن، لیدن، ۱۹۷۰.
(۹۵) نولدِکه، تاریخچه قرآن، لایپزیک ۱۹۱۹.
(۹۶) شاخت جی، خاستگاه فقه محمدی، آکسفورد، ۱۹۵۳.
دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «ابوعبدالرحمن ابنمسعود»، جلد۴، ص۱۷۶۵.