• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احترام به پدر (قرآن)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



طبق آیات قرآن لازم است که انسان نسبت به پدر و مادر خود احترام داشته باشد و حرمت آنان را حفظ کند، بی حرمتی به پدر و مادر و کوتاهی در رعایت حقوق آنان، گناه محسوب می‌شود.



بر انسان لازم است که حرمت پدر و مادر را حفظ کند و از اهانت و آزار آنان بپرهیزد:
وقضی ربک الاتعبدوا الا ایاهوبالولدین احسـنا اما یبلغن عندک الکبر احدهمآ او کلاهما فلاتقل لهمآ اف ولاتنهرهما وقل لهما قولا کریما• واخفض لهما جناح الذل من الرحمة وقل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا.
و پروردگارت فرمان داده، جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هر گاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو! و بال‌های تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!»

معلوم می‌شود مساله احسان به پدر و مادر بعد از مساله توحید خدا واجب‌ترین واجبات است هم چنان که مساله عقوق بعد از شرک ورزیدن به خدا از بزرگترین گناهان کبیره است، و به همین جهت این مساله را بعد از مساله توحید و قبل از سایر احکام اسم برده و این نکته را نه تنها در این آیات متذکر شده، بلکه در موارد متعددی از کلام خود همین ترتیب را به کار بسته.
از نظر سنت اجتماعی و به حکم فطرت، لازم است آدمی پدر و مادر خود را احترام کند و به ایشان احسان نماید زیرا که اگر این حکم در اجتماع جریان نیابد و فرزندان با پدر و مادر خود معامله یک بیگانه را بکنند قطعا آن عاطفه از بین رفته و شیرازه اجتماع به کلی از هم گسیخته می‌گردد.
گر چه عواطف انسانى و مساله حق‌شناسى به تنهائى براى رعایت احترام در برابر والدین کافى است، ولى از آنجا که اسلام حتى در مسائلى که هم عقل در آن استقلال کامل دارد، و هم عاطفه آن را به وضوح در مى‌یابد، سکوت روا نمى‌دارد، بلکه به عنوان تاکید در این گونه موارد هم دستورات لازم را صادر مى کند در مورد احترام والدین آنقدر تاکید کرده است که در کمتر مساله اى دیده مى شود.
به عنوان نمونه به چند قسمت اشاره مى کنیم :
۱. در چهار سوره از قرآن مجید نیکى به والدین بلافاصله بعد از مساله توحید قرار گرفته این همردیف بودن دو مساله بیانگر این است که اسلام تا چه حد براى پدر و مادر احترام قائل است.
۲. اهمیت این موضوع تا آن پایه است که هم قرآن و هم روایات صریحا توصیه مى‌کنند که حتى اگر پدر و مادر کافر باشند رعایت احترامشان لازم است .
۳. شکرگزارى در برابر پدر و مادر در قرآن مجید در ردیف شکرگزارى در برابر نعمت‌هاى خدا قرار داده شده، با اینکه نعمت خدا بیش از آن اندازه است که قابل احصا و شماره باشد، و این دلیل بر عمق و وسعت حقوق پدران و مادران مى باشد.
۴. قرآن حتى کمترین بى احترامى را در برابر پدر و مادر اجازه نداده است. در حدیثى از امام صادق علیه‌السلام مى‌خوانیم که فرمود: لو علم الله شیئا هو ادنى من اف لنهى عنه، و هو من ادنى العقوق، و من العقوق ان ینظر الرجل الى والدیه فیحد النظر الیها:
((اگر چیزى کمتر از ((اف )) وجود داشت خدا از آن نهى مى کرد (اف همانطور که گفتیم کمترین اظهار ناراحتى است ) و این حداقل مخالفت و بى احترامى نسبت به پدر و مادر است، و از این جمله نظر تند و غضب آلود به پدر و مادر کردن مى‌باشد)).
۵. با اینکه جهاد یکى از مهمترین برنامه هاى اسلامى است، مادام که جنبه وجوب عینى پیدا نکند یعنى داوطلب به قدر کافى باشد، بودن در خدمت پدر و مادر از آن مهمتر است، و اگر موجب ناراحتى آنها شود، جایز نیست.
در حدیثى از امام صادق علیه‌السلام مى‌خوانیم که مردى نزد پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌و‌سلّم آمد و عرض کرد من جوان بانشاط و ورزیده‌اى هستم و جهاد را دوست دارم ولى مادرى دارم که از این موضوع ناراحت مى‌شود، پیامبر صلى‌اللّه‌علیه‌وآله‌و‌سلّم فرمود: ارجع فکن مع والدتک فو الذى بعثنى بالحق لانسها بک لیلة خیر من جهاد فى سبیل الله سنة: ((برگرد و با مادر خویش ‌ باش، قسم به آن خدائى که مرا به حق مبعوث ساخته است یک شب مادر با تو مأنوس گردد از یک سال جهاد در راه خدا بهتر است.


بی‌حرمتی به پدر و مادر و کوتاهی در رعایت حقوق آنان، گناه و نیازمند توبه است:
واخفض لهما جناح الذل من الرحمة وقل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا• ربکم اعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صــلحین فانه کان للاوبین غفورا.
و بال‌های تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!» پروردگار شما از درون دلهایتان آگاه‌تر است (اگر لغزشی در این زمینه داشتید) هر گاه صالح باشید (و جبران کنید) او بازگشت کنندگان را می‌بخشد.

و از آنجا که گاهی در رابطه با حفظ حقوق پدر و مادر و احترام آنها و تواضعی که بر فرزند لازم است ممکن است لغزش‌هایی پیش بیاید که انسان آگاهانه یا ناآگاه به سوی آن کشیده شود در این آیه می‌گوید: پروردگار شما به آنچه در دل و جان شما است از شما آگاهتر است (ربکم اعلم بما فی نفوسکم) چرا که علم او در همه زمینه‌ها حضوری و ثابت و ازلی و ابدی و خالی از هر گونه اشتباه است در حالی که علوم شما واجد این صفات نیست.
بنابراین اگر بدون قصد طغیان و سرکشی در برابر فرمان خدا لغزشی در زمینه احترام و نیکی به پدر و مادر از شما سرزند و بلافاصله پشیمان شدید و در مقام جبران برآئید مسلما مشمول عفو خدا خواهید شد: اگر شما صالح باشید و توبه کار خداوند توبه کاران را می‌آمرزد (ان تکونوا صالحین فانه کان للاوابین غفورا).


صلاح پیشگی و نیت صادق، شرط برخورداری از آمرزش الهی در صورت بی حرمتی به پدر و مادر است:
واخفض لهما جناح الذل من الرحمة وقل رب ارحمهما کما ربیانی صغیرا• ربکم اعلم بما فی نفوسکم ان تکونوا صــلحین فانه کان للاوبین غفورا.
و بال‌های تواضع خویش را از محبت و لطف، در برابر آنان فرود آر! و بگو: «پروردگارا! همان گونه که آنها مرا در کوچکی تربیت کردند، مشمول رحمتشان قرار ده!» پروردگار شما از درون دلهایتان آگاه‌تر است (اگر لغزشی در این زمینه داشتید) هر گاه صالح باشید (و جبران کنید) او بازگشت کنندگان را می‌بخشد.

اینکه فرمود: ربکم اعلم بما فی نفوسکم، معنایش این است که پروردگار شما از خود شما بهتر می‌داند که چه حرکتی کردید و این مقدمه است برای بعدش که می‌فرماید: ان تکونوا صالحین، و مجموعا معنایش این می‌شود که اگر شما صالح باشید و خداوند هم این صلاح را در نفوس و ارواح شما ببیند، او نسبت به توبه کاران آمرزنده است.
و در جمله، فانه کان للاوابین غفورا، کلمه اوابین به معنای برگشت کنندگان به سوی خداست که در هر گناهی که می‌خواهند انجام دهند به یاد خدا افتاده و بر می‌گردند. و این تعبیر از قبیل بیان عام در مورد خاص است. و معنایش این است که اگر شما صالح باشید و خداوند هم این صلاح را در روح شما ببیند و شما در یک لغزشی که نسبت به والدین خود مرتکب شدید به سوی خدا بازگشت کرده و توبه نمودید، خداوند شما را می‌آمرزد، برای اینکه او همواره درباره اوابین (و بازگشت کنندگان) غفور و بخشنده بوده است.


حضرت یوسف علیه‌السّلام به والدین خود، هنگام ورود آنان به مصر احترام گذاشت:
فلما دخلوا علی یوسف ءاوی الیه ابویه وقال ادخلوا مصر ان شـآء الله ءامنین• ورفع ابویه علی العرش...
و هنگامی که بر یوسف وارد شدند، او پدر و مادر خود را در آغوش گرفت، و گفت: «همگی داخل مصر شوید، که انشاء الله در امن و امان خواهید بود!» و پدر و مادر خود را بر تخت نشاند... .

«فلما دخلوا علی یوسف» یعنی پس از آنکه یعقوب با خاندانش از دیار خود حرکت کرده و به مصر آمدند بر یوسف در آمدند. و در حدیثی که ابن محبوب به سند خود از امام باقر علیه‌السّلام روایت کرده آن حضرت فرمود: یعقوب به فرزندانش گفت:
همین امروز بار سفر را ببندید و با همه خاندان خود حرکت کنید، خاندان وی با یعقوب و خاله یوسف که ام یامین بود حرکت کردند و بخاطر سروری که داشتند راه را به سرعت پیمودند و پس از نه روز به مصر رسیدند، و چون به مصر وارد شدند و به خانه سلطان وارد شدند یوسف پدر خود را در آغوش کشید و گریست، سپس پدرش یعقوب را با خاله‌اش بر سریر سلطنت نشانید آن گاه به درون خانه رفت و سرمه بر چشم کشیده و روغن (و عطریات) بر تن مالید و جامه سلطنت پوشیده به نزد آنان آمد، آنها که یوسف را در آن شکل دیدند برای تعظیم یوسف و شکرانه نعمتی که خدا به آنها داده بود به سجده شکر افتادند، و یوسف در تمام آن بیست سال (که از پدر دور شده بود) از روغن (و عطریات) استفاده نمی‌کرد و سرمه به چشم نکشیده بود و بوی خوشی استعمال نمی‌نمود تا آن روز که خداوند وسیله دیدار او را با پدر و برادران فراهم ساخت.


احترام بیشتر به پدر و مادر، در سن پیری و کهنسالی ضرورت دارد:
وقضی ربک الاتعبدوا الا ایاهوبالولدین احسـنا اما یبلغن عندک الکبر احدهمآ او کلاهما فلاتقل لهمآ اف ولاتنهرهما وقل لهما قولا کریما.
و پروردگارت فرمان داده: جز او را نپرستید! و به پدر و مادر نیکی کنید! هر گاه یکی از آن دو، یا هر دوی آنها، نزد تو به سن پیری رسند، کمترین اهانتی به آنها روا مدار! و بر آنها فریاد مزن! و گفتار لطیف و سنجیده و بزرگوارانه به آنها بگو!

اما یبلغن عندک الکبر احدهما او کلاهما فلا تقل لهما اف و لا تنهرهما و قل لهما قولا کریما.
کلمه، نهر به معنای رنجاندن است که یا با داد زدن به روی کسی انجام می‌گیرد و یا با درشت حرف زدن، اگر حکم را اختصاص به دوران پیری پدر و مادر داده از این جهت بوده که پدر و مادر، در آن دوران سخت‌ترین حالات را دارند، و بیشتر احساس احتیاج به کمک فرزند می‌نمایند، زیرا از بسیاری از واجبات زندگی خود ناتوانند، و همین معنا یکی از آمال پدر و مادر است که همواره از فرزندان خود آرزو می‌کنند، آری روزگاری که پرستاری از فرزند را می‌کردند و روزگار دیگری که مشقات آنان را تحمل می‌نمودند، و باز در روزگاری که زحمت تربیت آنها را به دوش می‌کشیدند، در همه این ادوار که فرزند از تامین واجبات خود عاجز بود آنها این آرزو را در سر می‌پروراندند که در روزگار پیری از دستگیری فرزند برخوردار شوند. پس آیه شریفه نمی‌خواهد حکم را منحصر در دوران پیری پدر و مادر کند، بلکه می‌خواهد وجوب احترام پدر و مادر و رعایت احترام تام در معاشرت و سخن گفتن با ایشان را بفهماند، حال چه در هنگام احتیاجشان به مساعدت فرزند و چه در هر حال دیگر، و معنای آیه روشن است.


۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳.    
۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۴.    
۳. ترجمه الميزان، علامه طباطبایی، ج‌۱۳، ص۱۰۹.    
۴. تفسیر نمونه، مکارم، ج۱۲، ص۷۸-۷۹.    
۵. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۴.    
۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۵.    
۷. تفسیر نمونه، مکارم، ج۱۲، ص۷۶.    
۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۴.    
۹. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۵.    
۱۰. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۳، ص۱۱۱.    
۱۱. یوسف/سوره۱۲، آیه۹۹.    
۱۲. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۱۳. مجمع البیان، طبرسی، ج۵، ص۴۵۶.    
۱۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۲۳.    
۱۵. ترجمه المیزان، علامه طباطبایی، ج۱۳، ص۱۰۹.    



فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «احترام به پدر».    



جعبه ابزار