• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

احکام بلوغ

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



با تحقق بلوغ، انسان به پایه‌ای از رشد جسمی و عقلانی می‌رسد که می‌تواند مخاطب احکام تکلیفی قرار گیرد و مشمول دستورات شرعی و برخی حقوق اجتماعی شود. بدین ترتیب وی موظف به رعایت کردن مقررات گوناگون عبادی، حقوقی، کیفری، مالی، اجتماعی و سیاسی می‌گردد.



به نظر برخی مفسران، مراد از «واَشهَدَهُم عَلی اَنفُسِهِم» در آیه ۱۷۲ اعراف ، گواه ساختن آدمیان بر خویشتن هنگام بلوغ و کمال عقلی آنهاست، زیرا پیش از بلوغ و زمان تکلیفِ آنان هیچ مسئولیتی متوجه آنان نیست. البته شماری از احکام تکلیفی، غیر بالغان را نیز دربرمی گیرد و بسیاری از احکام وضعی مانند مقررات باب ارث ، دیات ، ضمان ، امانت ، شفعه و ولایت بر قصاص به اشخاص بالغ اختصاص ندارد.
[۴] المکاسب، ص۱۱۴.



با این همه، آثار فقهی بلوغ بسیار مهم و چشمگیر است و تقریباً تمامی احکام تکلیفی و بخش اعظم احکام وضعی را دربرمی گیرد و البته در ابواب گوناگون فقهی مانند عبادات و معاملات تاثیر آن یکسان نیست:

۲.۱ - در عبادات

بلوغ شرط وجوب عبادات به شمار می‌رود، از این رو با ثبوت بلوغ هر شخص، وی مشمول احکام تکلیفی عبادات می‌شود. شماری از فقها برای اثبات شرطیت بلوغ در برخی عبادات به آیات مربوط به بلوغ مانند آیه ۵۹ نور استدلال کرده اند
[۷] الام، ج۲، ص۱۲۰.
؛ همچنین گاه برخی آیات مربوط به عبادات را تنها شامل بالغان شمرده‌اند؛ مانند آیه ۱۸۳ بقره : «یـاَیُّهَا الَّذینَ ءامَنوا کُتِبَ عَلَیکُمُ الصّیامُ کَما کُتِبَ عَلَی الَّذینَ مِن قَبلِکُم...»
[۹] مستند العروه، ج۲، ص۵، «الصوم».
یا آیه ۱۸۵ بقره: «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمه» درباره روزه ، یا آیه ۴۱ انفال درباره خمس : «واعلَموا اَنَّما غَنِمتُم مِن شَیء فَاَنَّ لِلّهِ خُمُسَه...».
[۱۳] کتاب الخمس، ص۲۷۶.
البته برخی فقهای اهل سنت بلوغ را شرط وجوب زکات نمی‌دانند؛ از جمله شافعی برای وجوب زکات بر غیر بالغان به آیه ۶۰ توبه : «اِنَّمَا الصَّدَقـتُ لِلفُقَراءِ...» و آیات ۲۴-۲۵ معارج : «والَّذینَ فی اَمولِهِم حَقٌّ مَعلوم• لِلسّائِلِ والمَحروم» استناد کرده است
[۱۶] بدائع الصنائع، ج۲، ص۴.
؛ ولی برخی فقهای اهل سنت
[۱۷] التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۷۹.
[۱۸] المنیر، ج۱۱، ص۳۳-۳۴.
و بیشتر فقهای شیعه با استناد به ادله گوناگون از جمله آیه ۱۰۳ توبه: «خُذ مِن اَمولِهِم صَدَقَةً تُطَهِّرُهُم و تُزَکّیهِم بِها...» اموال کودکان را مشمول زکات نمی‌دانند، زیرا پاک شدن از گناه که در این آیه آمده، در مورد نابالغان معقول نیست.
[۲۲] التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۷۹.
[۲۴] مستند العروه، ج۱، ص۱۴، «الزکاة».
با این همه، برخی موافقان این نظریه، استدلال مزبور را نپذیرفته اند؛ به نظر بیشتر فقهای امامی و برخی مذاهب اهل سنت ، بلوغ شرط صحتِ بیشتر عبادات نیست.
[۲۷] الفقه الاسلامی، ج۱، ص۵۶۸-۵۶۹.
[۲۸] الفقه الاسلامی، ج۲، ص۶۱۲.
[۲۹] الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۰_ ۲۳
[۳۰] الفقه الاسلامی، ج۴، ص۱۲۲.
آنان با استناد به ادله‌ای از جمله احادیثی که درباره ترغیب کودکان به انجام دادن برخی عبادات آمده، عبادات کودک ممیز را صحیح می‌دانند. از جمله ادله قائلان به این نظر، شمول ادله عام مانند «اَقیموا الصَّلوةَ» و «فَمَن شَهِدَ مِنکُمُ الشَّهرَ فَلیَصُمه» بر عبادتهای کودک است.
[۳۷] القواعد الفقهیه، ج۴، ص۱۷۹.
حتی برخی فقها عبادت کودک ممیز را شرعی و مشمول ثواب دانسته و به ادله‌ای مانند آیه ۱۶۰ انعام : «مَن جاءَ بِالحَسَنَةِ فَلَهُ عَشرُ اَمثالِها» استناد جسته‌اند.
[۳۹] کشف القناع، ج۱، ص۲۶۴.
البته برخی دیگر، عبادت غیر بالغ را تمرینی می‌دانند نه شرعی.
[۴۱] الحدائق، ج۱۳، ص۵۳.


۲.۲ - در معاملات

در عقود و ایقاعات نیز بلوغ شرط تکلیف است و به نظر فقها ادله عام قرآنیِ تکالیف در معاملات مانند «اَوفوا بِالعُقودِ» و «لا تَاکُلوا اَمولَکُم بَینَکُم بِالبـطِـل...» نابالغان را دربرنمی گیرد. از جهت حکم وضعی نیز بلوغ شرطی اساسی در صحت معاملات به شمار می‌رود و حَجْر نابالغ یعنی محرومیت وی از انجام دادن برخی اعمال حقوقی به عنوان یک اصل مهم به ویژه در عقود مالی در فقه اسلامی پذیرفته شده است. با وجود این، در پاره‌ای عقود بلوغ شرط صحت نیست و درباره برخی دیگر اختلاف نظر وجود دارد.


به نظر مشهور در فقه شیعه و مذاهب فقهی اهل سنت ، بلوغ دوطرف عقد نکاح ، شرط صحت آن نیست
[۴۵] الفقه الاسلامی، ج۷، ص۱۷۹.
[۴۶] مبانی العروه، ج۲، ص۲۴۸-۲۴۹، «النکاح».
؛ ولی ابن شُبْرُمَه و ابوبکر اَصَم و عثمان بَتّی گفته‌اند که طرفین عقد نکاح باید بالغ باشند.
[۴۷] الفقه الاسلامی، ج۷، ص۱۷۹.
[۴۸] المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۲۱۲.
از جمله ادله آنان آیه «حَتّی اِذا بَلَغوا النِّکاحَ» است، با این استدلال که اگر نکاح پیش از بلوغ جایز باشد، فایده‌ای بر این آیه مترتب نخواهد بود.
[۵۰] الفقه الاسلامی، ج۷، ص۱۷۹.
[۵۱] المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۲۱۲.

سایر فقها برای جواز این کار، به ادله‌ای از جمله احادیث و برخی آیات قرآن استناد کرده‌اند؛ مانند آیه ۴ طلاق : «والّــی لَم یَحِضن» که در آن از عده دختر نابالغ سخن به میان آمده و عموم آیاتی مانند ۳۲ نور: «واَنکِحوا الاَیـمی‌مِنکُم»
[۵۴] المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۲۱۲.
[۵۵] الفقه الاسلامی، ج۷، ص۱۷۹-۱۸۰.
؛ همچنین ابوحنیفه با استناد به آیه ۳ نساء : «و اِن خِفتُم اَلاَّتُقسِطوا فِی الیَتـمی‌فَانکِحوا ما طابَ لَکُم مِنَ النِّساء...» ازدواج دختر یتیم را پیش از بلوغ با ولایت قیّم او جایز شمرده است؛ ولی سایر فقهای اهل سنت برآن‌اند که ازدواج او پیش از بلوغ جایز نیست، زیرا مراد از «یَتامی» در این آیه به قرینه آیه ۱۲۷ نساء: «و یَستَفتونَکَ فِی النِّساءِ...» همان «نساء» است که نابالغان را دربرنمی گیرد
[۵۹] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۳.
؛ همچنین فقهای اهل سنت درباره اینکه آیا ازدواج شخص قیّم با یتیم مزبور پیش از بلوغ جایز است یا نه، اختلاف نظر دارند. شافعی با توجه به تعبیر آیه ۲۲۰ بقره: «و یَسـَلونَکَ عَنِ الیَتـمی‌قُل اِصلاحٌ لَهُم خَیرٌ» و از آن رو که چنین ازدواجی را به صلاح یتیم ندانسته، با جواز آن مخالفت کرده است.
[۶۲] تفسیر قرطبی، ج۳، ص۶۴.
شماری از مفسران آیه ۲۷ قصص درباره ازدواج حضرت موسی علیه‌السّلام با دختران شعیب: «اِنّی اُریدُ اَن اُنکِحَکَ اِحدَی ابنَتَیَّ هـتَینِ...» را دال بر آن دانسته‌اند که پدر می‌تواند دختر بالغ خود را به ازدواج فرد مورد نظر خویش درآورد.
[۶۵] تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۲۷۱.
برخی فقیهان امامی شرطیت بلوغ را برای نکاح محلِّل از آیه ۲۳۰ بقره: «حَتّی تَنکِحَ زَوجـًا غَیرَه» استنباط کرده اند، چنان که لزوم شرط بلوغ در ظهار نیز از آیه ۲ مجادله استفاده شده است.
[۷۱] جواهرالکلام، ج۳۳، ص۱۱۸.



مهم‌ترین دلیلی که فقیهان شیعه
[۷۴] مستند العروه، ص۲۷، «الاجاره».
و اهل سنت ،
[۷۵] الام، ج۳، ص۲۲۰.
[۷۶] المدونة الکبری، ج۶، ص۱۳۲.
[۷۷] المغنی، ج۴، ص۵۱۱-۵۱۲.
برای حجر نابالغ بدان استناد کرده‌اند، آیه ۶ نساء است که به آزمودن یتیمان تا زمان بلوغ فرمان داده است: «وابتَلوا الیَتـمی‌حَتّی اِذا بَلَغوا النِّکاحَ فَاِن ءانَستُم مِنهُم رُشدًا فَادفَعوا اِلَیهِم اَمولَهُم...». مراد از ابتلاء، خبر گرفتن و آزمودنِ نابالغ از نظر توان عقلانی و اقتصادی است.
[۸۰] مجمع البیان، ج۳، ص۱۶.
[۸۱] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۴.
به نظر فقها و مفسران، از آیه برمی آید که دادن اموال به محجور یا به تعبیر دیگر، رفع حجر او منوط به احراز دو شرط اساسی است: بلوغ و رشد .
[۸۴] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۸.
مراد از رشد، توانایی عقلی و شایستگی مالی است.
[۸۷] بدایة المجتهد، ج۲، ص۲۲۷.
آزمودن و اختبار کودک تا زمانی که رشد او احراز شود، ادامه می‌یابد؛ اما درباره آغاز زمان ارزیابیِ او دو نظر وجود دارد: برخی فقها آن را پس از بلوغ دانسته اند
[۸۸] المجموع، ج۱۳، ص۳۶۶.
[۸۹] فتح العزیز، ج۱۰، ص۲۸۴.
؛ ولی بیشتر فقها آن را پیش از بلوغ می‌دانند،
[۹۲] مغنی المحتاج، ج۲، ص۱۶۹.
[۹۳] کشف القناع، ج۳، ص۵۲۰.
زیرا هم از تعبیر «یتیم» و هم از کلمه «حتی» (که انتهای زمانی آن بلوغ نکاح قرار داده شده) می‌توان دریافت که آزمودن باید پیش از بلوغ آغاز شود.
[۹۴] المغنی، ج۴، ص۵۲۳-۵۲۴.
هرچند در آیه شریفه حکم حجر درباره یتیم (کودکی که پدر خود را از دست داده ذکر شده، حکم مذکور اختصاص به یتیم ندارد و شامل همه نابالغان می‌شود. برخی فقهای اهل سنت، از جمله مالک، رفع حجر با بلوغ و رشد را مختص به کودک پسر شمرده و رفع محجوریت دختر را به گونه‌ای دیگر دانسته‌اند.
[۹۹] بدایة المجتهد، ج۲، ص۲۲۷.
[۱۰۰] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۸.


۴.۱ - آیات مورد استناد برای اثبات محجور بودن کودک

فقها برای اثبات محجور بودن کودک تا زمان بلوغ، به آیات دیگری نیز استناد کرده‌اند؛ از جمله آیه ۲۸۲ بقره: «... فَاِن کَانَ الَّذی عَلَیهِ الحَقُّ سَفیهـًا اَو ضَعیفـًا اَو لایَستَطیعُ اَن یُمِلَّ هُوَ فَلیُملِل ولِیُّهُ بِالعَدلِ...» که برخی مفسران مراد از «ضعیف» یا یکی از مصادیق «ضعیف» و «سفیه» را در این آیه نابالغان دانسته اند
[۱۰۲] مجمع البیان، ج۲، ص۲۲۰-۲۲۱.
[۱۰۳] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۰.
[۱۰۴] المجموع، ج۱۳، ص۳۴۵.
؛ همچنین به آیه ۵ نساء که از دادن اموال به سفیهان برحذر داشته: «... و لاتُؤتوا السُّفَهاءَ اَمولَکُم» و برخی مراد از «سفهاء» را نابالغان یا همه محجوران شمرده‌اند، استناد شده است.
[۱۰۷] المبسوط، سرخسی، ج۲۴، ص۱۶۱.
[۱۰۸] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۲۸-۲۹.
برخی فقهای اهل سنت از جمله ابوحنیفه و احمد بن حنبل بر آن‌اند که تصرفات مالی کودک با اجازه ولی و اجرای عقد به وسیله او صحیح است و مشروط به تحقق بلوغ نیست،
[۱۰۹] التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۸۷.
[۱۱۰] المغنی، ج۴، ص۲۹۶-۲۹۷.
[۱۱۱] تذکرة الفقهاء، ج۱۰، ص۱۱.
زیرا در آیه ۶ نساء اجازه دادن به کودک برای کارهای تجاری تجویز شده است
[۱۱۴] کشف القناع، ج۳، ص۱۷۳.
[۱۱۵] بدائع الصنائع، ج۷، ص۱۹۳.
؛ ولی مخالفان این نظر، از جمله شافعی ، گفته‌اند که مراد این آیه، ارزیابی توانایی محجور و انجام دادن معامله با حضور کودک و مقدمه چینی اوست؛ نه انعقاد معامله به دست وی، به علاوه، این نظر با ظاهر آیه که مطلقاً بر حجر کودک دلالت دارد، ناسازگار است. فقها برای شرط بودن بلوغ در صحّت برخی معاملات معین (مانند وصیت )
[۱۱۹] مجمع الفائده، ج۹، ص۳۸۹.
به آیه ۶ نساء و گاه به آیات دیگر استناد کرده‌اند؛ مانند آیه ۳۳ نور درباره عقد مکاتبه و آیه ۲۸۲ بقره درباره معاملاتی که موجب دیون می‌شود.
[۱۲۴] احکام القرآن، ج۱، ص۶۰۲.

در صورتی که رشد کودک پیش از بلوغ احراز شود، با تحقق بلوغ (به موجب آیه ۶ نساء و ادله دیگر) حجر او برطرف می‌شود.
[۱۲۶] التقریر والتحبیر، ج۲، ص۲۲۷.
اگر رشد وی تا هنگام بلوغ احراز نگردد، باید تا زمان حصول رشد درنگ کرد. در طول دوره حجر، ولی یا وصی باید از تصرف در اموال محجور خودداری و اموال وی را به بهترین شکل اداره کند:
[۱۲۸] المجموع، ج۱۳، ص۳۴۶-۳۴۷.
«و لا تَقرَبوا مالَ الیَتیمِ اِلاّ بِالَّتی هِیَ اَحسَنُ حَتّی یَبلُغَ اَشُدَّه» و پس از رفع حجر، اموال او را در اختیارش گذارد:
[۱۳۴] مجمع البیان، ج۳، ص۷.
[۱۳۵] تفسیر قرطبی، ج۵، ص۸.
«وءاتوا الیَتـمی‌اَمولَهُم ولا تَتَبَدَّلوا الخَبیثَ بِالطَّیِّب» ؛ همچنین قرآن توصیه فرموده که هنگام باز گرداندن اموال به او، بر این کار شاهد گرفته شود:
[۱۳۸] مجمع البیان، ج۳، ص۱۷.
[۱۳۹] التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۹۲-۱۹۳.
«فَاِذا دَفَعتُم اِلَیهِم اَمولَهُم فَاَشهِدوا عَلَیهِم».


شمول بسیاری از احکام فقهی در ابواب دیگر نیز مشروط به بلوغ است؛ از جمله قضاوت ، دعوای حقوقی، شهادت دادن، اقرار درباره جرایم مشمول حد، حضانت، ولایت بر محجوران و منصب حکومتی،
[۱۴۱] شرایع الاسلام، ج۴، ص۶۷.
[۱۴۲] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۰۰.
[۱۴۳] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۰۶.
[۱۴۴] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۲۵.
[۱۴۵] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۵۱.
[۱۴۶] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۵۹.
[۱۴۷] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۶۱.
[۱۴۸] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۵۱-۱۶۵.
[۱۴۹] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۷۶.
[۱۵۰] شرایع الاسلام، ج۴، ص۲۱۶.
[۱۵۱] شرایع الاسلام، ج۴، ص۲۱۸.
[۱۵۲] الروضة البهیه، ج۵، ص۴۵۸-۴۶۳.
[۱۵۳] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۸۸.
[۱۵۴] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۴۸۱.
[۱۵۵] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۵۶۲
[۱۵۶] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۶۹۳.
[۱۵۷] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۷۴۳.
[۱۵۸] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۷۷۳.
[۱۵۹] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۷۷۹.
[۱۶۰] الفقه الاسلامی، ج۷، ص۷۴.
[۱۶۱] الفقه الاسلامی، ج۷، ص۷۲۶.
[۱۶۲] الفقه الاسلامی، ج۷، ص۷۴۷.
[۱۶۳] الفقه الاسلامی، ج۷، ص۷۵۱.
به علاوه، بلوغ شرط اجرای انواع حدود و قصاص است. البته تعزیر بر نابالغان نیز می‌تواند جاری شود.
[۱۶۴] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۳۷.
[۱۶۵] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۵۹.
[۱۶۶] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۸۳.
[۱۶۷] شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۹۵.
[۱۶۸] شرایع الاسلام، ج۴، ص۲۰۰.
[۱۶۹] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۲۳-۲۴.
[۱۷۰] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۱۸۵.
[۱۷۱] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۲۰۵.
[۱۷۲] الفقه الاسلامی، ج۶، ص۲۶۵.
برای شرط بودن بلوغ در پاره‌ای موارد به آیات قرآن استناد شده است؛ از جمله فقهای شیعه و اهل سنت
[۱۷۶] کشف القناع، ج۶، ص۵۲۷.
[۱۷۷] بدائع الصنائع، ج۶، ص۲۶۷.
برای لزوم بالغ بودن گواهی دهنده به ظاهر آیه ۲۸۲ بقره استناد کرده‌اند: «... واستَشهِدوا شَهیدَینِ مِن رِجالِکُم»، زیرا تعبیر «رجال» در آیه شامل نابالغان نمی‌شود. حتی به نظر برخی فقها از آیاتی دیگر نیز می‌توان این شرط را استنباط کرد؛ از جمله آیه ۱۵ نساء: «والّـتی یَاتینَ الفـحِشَةَ مِن نِسائِکُم فَاستَشهِدوا عَلَیهِنَّ اَربَعَةً مِنکُم...»، با این استدلال که مراد از ضمیر «مِنکُم» همان ضمیر در «نِسائِکُم» است و تنها بالغان را دربرمی گیرد و همین طور آیه ۴ نور: «ثُمَّ لَم یَاتوا بِاَربَعَةِ شُهَداء»؛ همچنین فقها
[۱۸۲] مجمع الفائده، ج۱۳، ص۱۴۰-۱۴۱.
[۱۸۳] التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۱۵۶.
[۱۸۴] تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۷۲-۱۷۳.
[۱۸۵] مسالک الافهام، ج۱۴، ص۴۳۸.
با الهام از تعبیر «احصان» در آیه ۴ نور: «والَّذینَ یَرمونَ المُحصَنـت...» از جمله شرایط قذف شونده را برای اجرای حد ، بلوغ وی دانسته‌اند و برخی حکم آیه قصاص را مختص به بالغان شمرده‌اند.
[۱۸۸] الام، ج۶، ص۴۰.
شماری از مفسران مراد از واژه «غلام» را در آیه ۷۴ کهف: «فَانطَـلَقا حَتّی اِذا لَقیا غُلـمـًا فَقَتَلَهُ قالَ اَقَتَلتَ نَفسـًا زَکِیَّةً بِغَیرِ نَفس...» جوان بالغ دانسته‌اند، زیرا اعتراض موسی علیه‌السّلام آن بود که چرا وی بدون آنکه کسی را کشته باشد، مستحق قتل بوده است.
[۱۹۰] التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۵۵.
[۱۹۱] مجمع البیان، ج۶، ص۷۴۸.
کلمه «غلام» هرچند بیشتر در مورد نابالغ به کار می‌رود؛ ولی به نظر برخی مفسران در شماری از آیات بر بالغان هم اطلاق شده است.
[۱۹۳] التفسیر الکبیر، ج۵، ص۴۲.
[۱۹۴] التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۶۷-۱۶۸.
[۱۹۵] التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۵۵.
[۱۹۶] تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۸
البته مفسران دیگر مراد از غلام را در این آیه ، نوجوان نابالغ دانسته و سبب اعتراض موسی را آن دانسته‌اند که چرا کودکی بی گناه باید کشته شود.
[۱۹۸] التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۶۱.
[۱۹۹] المنیر، ج۱۶، ص۱۱.



آیات الاحکام؛ احکام القرآن، جصاص؛ الاحوال الشخصیة فی فقه اهل البیت علیهم‌السّلام؛ الاشباه والنظائر؛ اعلام الموقعین عن رب العالمین؛ الام؛ ایضاح الفوائد فی شرح اشکالات القواعد؛ بحارالانوار؛ بدائع الصنائع فی ترتیب الشرائع؛ بدایة المجتهد و نهایة المقتصد؛ البلوغ؛ بلوغ دختران؛ تاج العروس من جواهر القاموس؛ التبیان فی تفسیر القرآن؛ تذکرة الفقهاء؛ تفسیر اطیب البیان؛ التفسیر الکبیر؛ التفسیر المنیر فی العقیدة و الشریعة و المنهج؛ التقریر و التحبیر؛ تهذیب الاحکام؛ جامع احادیث الشیعة فی احکام الشریعه؛ جامع البیان عن تاویل آی القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جامع المدارک فی شرح المختصر النافع؛ جواهرالعقود و معین القضاة والموقعین و الشهود؛ جواهرالکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره؛ الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور؛ روح المعانی فی تفسیر القرآن العظیم؛ الروضة البهیة فی شرح اللمعة الدمشقیه؛ زاد المسیر فی علم التفسیر؛ زبدة البیان فی براهین احکام القرآن؛ السنن الکبری؛ شرایع الاسلام فی مسائل الحلال والحرام؛ العناوین الفقهیه؛ عوائد الایام؛ فتح العزیز فی شرح الوجیز؛ الفقه الاسلامی و ادلته؛ الفقه علی المذاهب الاربعه؛ القاموس المحیط؛ القواعد الفقهیه؛ الکافی؛ کتاب البیع؛ کتاب الخمس؛ الکشاف؛ کشف القناع عن وجه حجیة الاجماع؛ کیهان اندیشه؛ لسان العرب؛ مبانی العروة الوثقی؛ المبسوط؛ المبسوط فی فقه الامامیه؛ مجمع البیان فی تفسیر القرآن؛ مجمع الفائده و البرهان؛ المجموع فی شرح المهذب؛ مختلف الشیعة فی احکام الشریعه؛ مدارک الاحکام فی شرح شرایع الاسلام؛ المدخل الفقهی العام؛ المدونة الکبری؛ مسالک الافهام الی تنقیح شرائع الاسلام؛ مستدرک الوسائل؛ مستندالشیعة فی احکام الشریعه؛ مستند العروة الوثقی؛ مسند احمد بن حنبل؛ مصباح الفقاهه؛ المصباح المنیر؛ معجم مقاییس اللغه؛ مغنی المحتاج الی معرفة معانی الفاظ المنهاج؛ المغنی و الشرح الکبیر؛ مفردات الفاظ القرآن؛ المکاسب؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نهایة المرام فی شرح مختصر شرائع الاسلام؛ وسائل الشیعه.



۱. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۲.    
۲. التبیان، ج۵، ص۲۸.    
۳. العناوین الفقهیه، ج۲، ص۶۶۰.    
۴. المکاسب، ص۱۱۴.
۵. المبسوط، طوسی، ج۱، ص۲۶۶.    
۶. نور/سوره۲۴، آیه۵۹.    
۷. الام، ج۲، ص۱۲۰.
۸. بقره/سوره۲، آیه۱۸۳.    
۹. مستند العروه، ج۲، ص۵، «الصوم».
۱۰. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۱۱. المنیر، ج۲، ص۱۴۱-۱۴۲.    
۱۲. انفال/سوره۸، آیه۴۱.    
۱۳. کتاب الخمس، ص۲۷۶.
۱۴. توبه/سوره۹، آیه۶۰.    
۱۵. معارج/سوره۷۰، آیه۲۴ ۲۵.    
۱۶. بدائع الصنائع، ج۲، ص۴.
۱۷. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۷۹.
۱۸. المنیر، ج۱۱، ص۳۳-۳۴.
۱۹. مختلف الشیعه، ج۳، ص۱۵۲.    
۲۰. الحدائق، ج۱۲، ص۱۹.    
۲۱. توبه/سوره۹، آیه۱۰۳.    
۲۲. التفسیر الکبیر، ج۱۶، ص۱۷۹.
۲۳. الحدائق، ج۱۲، ص۱۹.    
۲۴. مستند العروه، ج۱، ص۱۴، «الزکاة».
۲۵. مستند الشیعه، ج۹، ص۱۲.    
۲۶. العناوین الفقهیه، ج۲، ص۶۶۴-۶۷۲.    
۲۷. الفقه الاسلامی، ج۱، ص۵۶۸-۵۶۹.
۲۸. الفقه الاسلامی، ج۲، ص۶۱۲.
۲۹. الفقه الاسلامی، ج۳، ص۲۰_ ۲۳
۳۰. الفقه الاسلامی، ج۴، ص۱۲۲.
۳۱. وسائل الشیعه، ج۴، ص۱۸-۲۲.    
۳۲. وسائل الشیعه، ج۱۰، ص۲۳۳-۲۳۷.    
۳۳. بقره/سوره۲، آیه۴۳.    
۳۴. بقره/سوره۲، آیه۱۱۰.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۱۸۵.    
۳۶. القواعد الفقهیه، ج۴، ص۱۱۲.    
۳۷. القواعد الفقهیه، ج۴، ص۱۷۹.
۳۸. انعام/سوره۶، آیه۱۶۰.    
۳۹. کشف القناع، ج۱، ص۲۶۴.
۴۰. جواهرالکلام، ج۷، ص۲۶۲.    
۴۱. الحدائق، ج۱۳، ص۵۳.
۴۲. مائده/سوره۵، آیه۱.    
۴۳. نساء/سوره۴، آیه۲۹.    
۴۴. العناوین الفقهیه، ج۲، ص۶۷۹.    
۴۵. الفقه الاسلامی، ج۷، ص۱۷۹.
۴۶. مبانی العروه، ج۲، ص۲۴۸-۲۴۹، «النکاح».
۴۷. الفقه الاسلامی، ج۷، ص۱۷۹.
۴۸. المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۲۱۲.
۴۹. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۵۰. الفقه الاسلامی، ج۷، ص۱۷۹.
۵۱. المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۲۱۲.
۵۲. طلاق/سوره۶۵، آیه۴.    
۵۳. نور/سوره۲۴، آیه۳۲.    
۵۴. المبسوط، سرخسی، ج۴، ص۲۱۲.
۵۵. الفقه الاسلامی، ج۷، ص۱۷۹-۱۸۰.
۵۶. نساء/سوره۴، آیه۳.    
۵۷. نساء/سوره۴، آیه۱۲۷.    
۵۸. التبیان، ج۳، ص۱۰۳.    
۵۹. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۱۳.
۶۰. المنیر، ج۴، ص۲۳۷-۲۳۸.    
۶۱. بقره/سوره۲، آیه۲۲۰.    
۶۲. تفسیر قرطبی، ج۳، ص۶۴.
۶۳. المنیر، ج۲، ص۲۸۸-۲۸۹.    
۶۴. قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.    
۶۵. تفسیر قرطبی، ج۱۳، ص۲۷۱.
۶۶. المنیر، ج۲۰، ص۸۹.    
۶۷. بقره/سوره۲، آیه۲۳۰.    
۶۸. نهایة المرام، ج۲، ص۶۶.    
۶۹. الحدائق، ج۲۵، ص۳۲۸.    
۷۰. مجادله/سوره۵۸، آیه۲.    
۷۱. جواهرالکلام، ج۳۳، ص۱۱۸.
۷۲. التبیان، ج۳، ص۱۱۶-۱۱۸.    
۷۳. مجمع الفائده، ج۸، ص۱۵۱.    
۷۴. مستند العروه، ص۲۷، «الاجاره».
۷۵. الام، ج۳، ص۲۲۰.
۷۶. المدونة الکبری، ج۶، ص۱۳۲.
۷۷. المغنی، ج۴، ص۵۱۱-۵۱۲.
۷۸. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۷۹. التبیان، ج۳، ص۱۱۶.    
۸۰. مجمع البیان، ج۳، ص۱۶.
۸۱. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۴.
۸۲. کتاب البیع، ج۲، ص۵-۸.    
۸۳. جامع المدارک، ج۳، ص۷۳.    
۸۴. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۸.
۸۵. التبیان، ج۳، ص۱۱۷.    
۸۶. المنیر، ج۴، ص۲۵۶.    
۸۷. بدایة المجتهد، ج۲، ص۲۲۷.
۸۸. المجموع، ج۱۳، ص۳۶۶.
۸۹. فتح العزیز، ج۱۰، ص۲۸۴.
۹۰. المنیر، ج۴، ص۲۵۰.    
۹۱. المبسوط، طوسی، ج۲، ص۲۸۴.    
۹۲. مغنی المحتاج، ج۲، ص۱۶۹.
۹۳. کشف القناع، ج۳، ص۵۲۰.
۹۴. المغنی، ج۴، ص۵۲۳-۵۲۴.
۹۵. مسالک الافهام، ج۴، ص۱۶۶.    
۹۶. التبیان، ج۵، ص۱۲۴.    
۹۷. المنیر، ج۴، ص۲۲۷-۲۲۸.    
۹۸. مصباح الفقاهه، ج۳، ص۲۴۶.    
۹۹. بدایة المجتهد، ج۲، ص۲۲۷.
۱۰۰. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۸.
۱۰۱. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۱۰۲. مجمع البیان، ج۲، ص۲۲۰-۲۲۱.
۱۰۳. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۳۰.
۱۰۴. المجموع، ج۱۳، ص۳۴۵.
۱۰۵. نساء/سوره۴، آیه۵.    
۱۰۶. التبیان، ج۳، ص۱۱۲-۱۱۳.    
۱۰۷. المبسوط، سرخسی، ج۲۴، ص۱۶۱.
۱۰۸. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۲۸-۲۹.
۱۰۹. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۸۷.
۱۱۰. المغنی، ج۴، ص۲۹۶-۲۹۷.
۱۱۱. تذکرة الفقهاء، ج۱۰، ص۱۱.
۱۱۲. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۱۱۳. العناوین الفقهیه، ج۲، ص۶۷۹.    
۱۱۴. کشف القناع، ج۳، ص۱۷۳.
۱۱۵. بدائع الصنائع، ج۷، ص۱۹۳.
۱۱۶. مختلف الشیعه، ج۶، ص۳۹۱.    
۱۱۷. مجمع الفائده، ج۹، ص۳۸۹.    
۱۱۸. مختلف الشیعه، ج۶، ص۳۹۱.    
۱۱۹. مجمع الفائده، ج۹، ص۳۸۹.
۱۲۰. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۱۲۱. نور/سوره۲۴، آیه۳۳.    
۱۲۲. الخلاف، ج۶، ص۳۸۰-۳۸۱.    
۱۲۳. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۱۲۴. احکام القرآن، ج۱، ص۶۰۲.
۱۲۵. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۱۲۶. التقریر والتحبیر، ج۲، ص۲۲۷.
۱۲۷. التبیان، ج۶، ص۴۷۶.    
۱۲۸. المجموع، ج۱۳، ص۳۴۶-۳۴۷.
۱۲۹. المنیر، ج۴، ص۲۵۸.    
۱۳۰. المنیر، ج۱۵، ص۷۲.    
۱۳۱. انعام/سوره۶، آیه۱۵۲.    
۱۳۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۳۴.    
۱۳۳. التبیان، ج۳، ص۱۰۱.    
۱۳۴. مجمع البیان، ج۳، ص۷.
۱۳۵. تفسیر قرطبی، ج۵، ص۸.
۱۳۶. نساء/سوره۴، آیه۲.    
۱۳۷. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۱۳۸. مجمع البیان، ج۳، ص۱۷.
۱۳۹. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۹۲-۱۹۳.
۱۴۰. نساء/سوره۴، آیه۶.    
۱۴۱. شرایع الاسلام، ج۴، ص۶۷.
۱۴۲. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۰۰.
۱۴۳. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۰۶.
۱۴۴. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۲۵.
۱۴۵. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۵۱.
۱۴۶. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۵۹.
۱۴۷. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۶۱.
۱۴۸. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۵۱-۱۶۵.
۱۴۹. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۷۶.
۱۵۰. شرایع الاسلام، ج۴، ص۲۱۶.
۱۵۱. شرایع الاسلام، ج۴، ص۲۱۸.
۱۵۲. الروضة البهیه، ج۵، ص۴۵۸-۴۶۳.
۱۵۳. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۸۸.
۱۵۴. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۴۸۱.
۱۵۵. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۵۶۲
۱۵۶. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۶۹۳.
۱۵۷. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۷۴۳.
۱۵۸. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۷۷۳.
۱۵۹. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۷۷۹.
۱۶۰. الفقه الاسلامی، ج۷، ص۷۴.
۱۶۱. الفقه الاسلامی، ج۷، ص۷۲۶.
۱۶۲. الفقه الاسلامی، ج۷، ص۷۴۷.
۱۶۳. الفقه الاسلامی، ج۷، ص۷۵۱.
۱۶۴. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۳۷.
۱۶۵. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۵۹.
۱۶۶. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۸۳.
۱۶۷. شرایع الاسلام، ج۴، ص۱۹۵.
۱۶۸. شرایع الاسلام، ج۴، ص۲۰۰.
۱۶۹. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۲۳-۲۴.
۱۷۰. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۱۸۵.
۱۷۱. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۲۰۵.
۱۷۲. الفقه الاسلامی، ج۶، ص۲۶۵.
۱۷۳. ایضاح الفوائد، ج۴، ص۴۱۷.    
۱۷۴. مسالک الافهام، ج۱۴، ص۱۵۴.    
۱۷۵. مجمع الفائده، ج۱۲، ص۲۹۳.    
۱۷۶. کشف القناع، ج۶، ص۵۲۷.
۱۷۷. بدائع الصنائع، ج۶، ص۲۶۷.
۱۷۸. بقره/سوره۲، آیه۲۸۲.    
۱۷۹. مستند الشیعه، ج۱۸، ص۱۳ ۱۴.    
۱۸۰. نساء/سوره۴، آیه۱۵.    
۱۸۱. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۱۸۲. مجمع الفائده، ج۱۳، ص۱۴۰-۱۴۱.
۱۸۳. التفسیر الکبیر، ج۲۳، ص۱۵۶.
۱۸۴. تفسیر قرطبی، ج۱۲، ص۱۷۲-۱۷۳.
۱۸۵. مسالک الافهام، ج۱۴، ص۴۳۸.
۱۸۶. نور/سوره۲۴، آیه۴.    
۱۸۷. بقره/سوره۲، آیه۱۷۸.    
۱۸۸. الام، ج۶، ص۴۰.
۱۸۹. کهف/سوره۱۸، آیه۷۴.    
۱۹۰. التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۵۵.
۱۹۱. مجمع البیان، ج۶، ص۷۴۸.
۱۹۲. المیزان، ج۱۳، ص۳۴۵.    
۱۹۳. التفسیر الکبیر، ج۵، ص۴۲.
۱۹۴. التفسیر الکبیر، ج۹، ص۱۶۷-۱۶۸.
۱۹۵. التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۵۵.
۱۹۶. تفسیر قرطبی، ج۱۱، ص۳۸
۱۹۷. المیزان، ج۱۳، ص۳۴۵.    
۱۹۸. التفسیر الکبیر، ج۲۱، ص۱۶۱.
۱۹۹. المنیر، ج۱۶، ص۱۱.
۲۰۰. المیزان، ج۱۳، ص۳۴۵.    



دائرةالمعارف قرآن کریم، جلد ششم، برگرفته از مقاله«احکام بلوغ».    



جعبه ابزار