ادله نفی تحریف
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
قرآن کریم معجزه الهی و کتابی است که انسانها را به
سعادت هدایت میکند و از محتوایی بالا برخوردار میباشد و طبق
آیات شریفه
قرآن، خداوند متعال
وعده حفظ آنرا به همگان داده است و هرگونه
تحریف را از ساحت مقدس آن، دور نموده است، لذا عدم تحریف
قرآن یا تحریف ناپذیری
قرآن، از اعتقادات عموم
مسلمانان و
فرق اسلامی است. آن چه در این جا میآوریم، خلاصهای از گفتار
علمای اسلام درباره دفع شبهه تحریف است:
قرآن از روز نـخـسـت مـورد عـنایت همگان به ویژه
مسلمانان بوده است
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شخصا مـحـافظ
قرآن بود و پیوسته دستور حفظ، ثبت و ضبط آن را میداد و مسلمانان موظف بودند آن را ثـبـت و حـفظ کنند و بدین منظور از آن نسخههای متعدد تهیه میکردند و در خانههای خود در مـیـان صـندوق یا کیسههای مخصوص نگهداری میکردند از همان زمان مساله
حفظ قرآن رواج یـافت و عده بی شماری به عنوان (حافظان
قرآن) پیوسته در میان جوامع اسلامی منزلت مهمی یـافـتند وعلاوه بر ثبت و ضبط
قرآن در
مصاحف، نسخههای متعددی را تهیه و در گستره کشور اسلامی پخش کردند. خـلاصـه، مـسـلـمـانـان هـمـیشه حافظ و پاسدار این
کتاب آسمانی بودند و لحظهای از آن غافل نمیماندند.
عـلاوه بر توده مردم، نقش بزرگان و دانشمندان اسلامی در عنایت به این
کتاب قابل توجه است ایـن کـتـاب همواره در شؤون گوناگون و سرنوشتساز
مسلمین نقش اول را داشته و در علوم مـختلف اسلامی پایه و اساس شمرده میشده است هر دانشمندی که در رشتهای از
علوم اسلامی مطالعه میکرد، راه نما و هدایت کننده او
قرآن بود بسیاری از علوم اسلامی صرفا به جهت رسیدن بـه حـقایق
قرآن به وجود آمده است و دانشهای بسیاری در میان مسلمانان از
قرآن نشات گرفته است، بنابراین دانشمندان علوم اسلامی همواره نیازمند به
قرآن بودند و با آن سروکارداشتند
سید مرتضی علم الهدی در این زمینه چنین میگوید:
(یـقـیـن بـه صـحـت نقل
قرآن، مانند
یقین به شهرهای بزرگ
جهان و حادثههای بزرگ تاریخ و کـتـاب هـای مشهور از نویسندگان معروف و نیز اشعار و قصاید از بزرگان شعراست که در طول
تاریخ هـم چنان استوار مانده و از گزند حوادث در امان بوده است مسلما توجه به
قرآن نسبت به مـوارد مـذکـور همواره بیشتر و داعیه بر حفظ و حراست آن افزونتر بوده است، زیرا
قرآن معجزه اسلام و دلـیـل
صدق نبوت اسـت و نـیز منبع و ماخذ همه معارف دینی و
احکام شریعت است دانشمندان علوم اسلامی پیوسته سعی در حفظ و حراست آن داشتهاند تا آن جا که تمام جزئیات آن مـورد بـررسـی دقیق بوده است، مانند اعراب و
قرائت و حتی عدد حروف و کلمات و آیات آن پس چـگـونـه میشود با وجود این همه عنایت و ضبط و حراست شدید که بر آن بوده و هست، در
قرآن تغییری ایجاد شود و کاستن و افزودنی تحقق یابد.
یقین به جزئیات
قرآن و اجزا و ابعاض آن مانند یقین به تمام و کل
قرآن است و همانند دیگر کتب مـعـروف جهان، مانند کتاب
سیبویه و مزنی، ضرورت دارد هر عالمی بدان آگاه باشد، زیرا عنایت دانشمندان و دانشوران به این دو کتاب موجب گشته است که علاوه بر کل این کتابها جزئیات آنها نیز مورد نظر و دقت قرار گیرد تا آن جا که اگر کسی خواسته باشد از آنها چیزی کم کند یا چـیـزی بـر آن هـا بـیفزاید، آن قسمت مورد شناسایی قرار میگیرد و مشخص میشود که از اصل کتاب نیست و بر آن افزوده شده است. به خوبی روشن است که این گونه عنایت نسبت به
قرآن، بیشتر و بهتر از عنایت به کتاب سیبویه و مزنی و دیوانهای شعری انجام میگرفته است).
شیخ جعفر کبیر کاشف الغطا نیز بر همین رویه استدلال کرده است:
(
روایات نقیصه (کم شدن
قرآن) به روشنی مردود شناخته شده است و ظاهر آن اصلا مورد قبول نمیتواند باشد به ویژه روایاتی که ثلث (بیش از دو هزار آیه)
قرآن یا بسیاری از آن را افتاده پنداشته اسـت، زیـرا اگـر چنین اتفاقی رخ داده بود باید
شهرت همگانی مییافت، چون انگیزه بر آن بسیار است و همواره دشمنان اسلام آن را دست آویز قرار میدادند و بزرگترین
طعن بر
قرآن کریم تلقی مـیکـردنـد چـگـونه ممکن است چنین شده باشد، در حالی که مسلمانان فوق العاده در حفاظت و حراست و ضبط آیات و حروف آن کوشا بودهاند؟
در برخی روایات آمده که درقرآن نام بسیاری از
منافقین بوده و افتاده است چگونه ممکن است باور کرد درحالی که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با
حکمت و
اخلاق کریمانه خود هرگز به آنان تصریح نمیکردند و با آنان همانند دیگر مسلمانان رفتار میکردند.
جای شگفتی است، کسانی که باور دارند احادیث وارده از پیامبر اکرم تاکنون محفوظ و سالم مانده است و استدلال میکنند که این کلمات پیوسته بر زبانها جاری و در کتب، ثبت و ضبط شده و در طـول بـیـش از هـزار سال به
سلامت باقی مانده است، گویند اگر گزندی بر آنها وارد میشد، مـسلما برملا میگردید، ولی این باور را درباره
قرآن ندارند و میگویند بر آن نقیصه وارد شده و در طـول تاریخ مخفی مانده است با آن که عنایت به
قرآن بیش از
احادیث بوده و هست و بیشتر بر زبان هاجریان دارد و ثبت و ضبط آن استوارتر بوده و هست).
یـکی از دلایل مهم دفع شبهه تحریف، مساله ضرورت تواتر
قرآن است شرط پذیرفتن
قرآن، چه در کـل و چه در بعض، متواتر بودن آن است
قرآن در هر
حرف و هر
کلمه و حتی در حرکات و سکنات نـیز باید متواتر باشد، یعنی همگان (جمهور مسلمین) آن را دست به دست و سینه به سینه، به طور همگانی نقل کرده باشند از این رو، آن چه در زمینه تحریف گفتهاند که فلان کلمه یا فلان جمله از
قـرآن بـوده، چـون بـا نـقـل آحـاد
روایت شده قابل قبول نیست و طبق اصل (لزوم تواتر
قرآن) مردود شمرده میشود و این اصل یکی از مسایل ضروری اسلام و مورد اتفاق علماست و اساسا
خبر واحد در مسایل اصولی و کلامی فاقد اعتبار است و صرفا در مسایل فرعی و عملی اعتبار دارد
علامه حلی، در زمینه نفی تحریف مینویسد:
(اتفاق
علما بر آن است که هر چه از
قرآن متواترا به ما رسیده است
حجت و در غیر این صورت فاقد اعتبار است، زیرا
قرآن سند نبوت و معجزه جاوید
اسلام است، لذا تا به سرحد
تواتر نرسد، نمیتواند نـسـبت به صحت نبوت یقین آور باشد، بنابراین امکان ندارد آن چه راویان در این باره از مسموعات خـود بـه صـورت غـیرمتواتر روایت کردهاند بپذیریم، زیرا
راوی واحد هر چند راستگو باشد اگر آن چه نقل کرده، با عنوان
قرآنی نقل کرده باشد، قطعا خطا کرده است و اگر با غیر این عنوان باشد مـردود است، زیرا یا روایتی است که از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) شنیده است یا نظر شخصی خود اوست که هرگز به عنوان آیات
قرآنی حجیت شرعی نخواهد داشت).
سید مجاهد طباطبایی در کتاب (
وسایل الاصول)،
محقق اردبیل در کتاب (
شرح الارشاد) و
سید محمدجواد عاملی در کتاب (
مفتاح الکرامه) نیز همین گونه استدلال کردهاند.
یـکی دیگر از مسائلی که با شبهه تحریف در تضاد است و با آن منافات دارد یا روشنتر بگوییم آن را قـاطـعـانه نفی میکند، مساله
اعجاز قرآن است علما مساله اعجاز را بزرگترین دلیل بر رد شبهه تـحـریف دانستهاند، زیرا احتمال زیادت، همانگونه که برخی از
خوارج گفتهاند که
سوره یوسف تـمـامـا بـر
قـرآن افـزوده شده است، چون یک سرگذشت عاشقانه است و جایی در
قرآن ندارد یا کاستن، آنگونه که
صحابی بزرگوار
عبدالله بن مسعود گمان برده است که دو
سوره معوذتان دو دعـای مـبـطـل السحرند و جزء
قرآن نیستند، درباره
قرآن به کلی منتفی است، زیرا لازمه افزودن امـکـان هم آوردی با
قرآن است و آیا
بشر را یارای آن هست که همانند
قرآن بیاورد، به گونهای که هرگز با آن تفاوتی از جهت
فصاحت و
بلاغت و بیان و محتوا نداشته باشد؟ هرگز! خداوند در
قرآن فرموده است: (قل لئن اجتمعت الانس والجن علی ان یاتوا بمثل هذا
القرآن لا یاتون بمثله ولو کان بعضهم لبعض ظهیرا
.، بگو اگر انسانها و پریان (
جن) اتفاق کنند که همانند این
قرآن بیاورند، همانند آن نتوانند آورد، هرچند یک دیگر را (در این کار)
کمک کنند). (وان کنتم فی ریب مما نزلنا علی عبدنا فاتوا بسورة من مثله
، و اگر در آن چه بر بنده خود (پیامبر) نازل کردهایم
شک و
تردید دارید،(دست کم) یک
سوره همانند آن بیاورید).
(ام یقولون افتراه قل فاتوا بسورة مثله
، یا میگویند: او
قرآن را به
دروغ به
خدا نسبت داده است؟ بگو اگر
راست میگویید یک سوره همانند آن بیاورید).
ایـن آیات را آیات (
تحدی) گویند، یعنی هم آورد طلبیدن پس اگر کسانی سوره یوسف یا دیگر سورهها را ساخته و در
قرآن درج کردهاند، لازمه این حرف شکسته شدن مرز تحدی است و این امر منتفی است.
هـمـیـن گـونه است احتمال تبدیل کلمات
قرآن، چنان که
شیخ نوری و پیش از وی
سید جزایری پـنـداشـتهاند، زیرا هرگونه تبدیل و تغییر در
نظم و جمله بندی کلمات
قرآن، موجب میشود که صـورت
قـرآن تبدیل یافته و به تبدیل دهنده منتسب باشد و از صورت
وحی بودن خارج شود، لذا نـسـبـت دادن چنین کلام تبدیل یافتهای، به تبدیل دهنده اولویت دارد تا سخن الهی آنان گمان بـردهاند آیه (فلما خر تبینت الجن ان لو کانوا یعلمون الغیب)
در اصل (تبینت الانس ان لـو کـانـت الـجـن یـعـلـمـون الـغیب) بوده است
و نیز آیه (کنتم خیر امة اخرجت للناس)
. در اصل (خیر ائمة) بوده است.
هـم چنین کم نمودن از
قرآن نیز موجب میگردد تا نظم اولی کلام به هم بخورد و از بین برود و این به طور قطع در سبک و اسلوب بلاغی کلام مؤثر است و نظم نوین (نقص یافته) نمیتواند همان سـبـک و اسـلوب بلاغی اول را داشته باشد، لذا نبایدگفت که نظم نوین همان نظم الهی و وحی اسـت سـخـیفترین گفتهها در این زمینه، گفته کسانی است که گمان بردهاند از میانه یک آیه بـیـش از ثـلث
قرآن اسقاط شده است میگویند: از وسط آیه (وان خفتم الا تقسطوا فی الیتامی فانکحوا ما طاب لکم من النساء)
، بیش از دو هزار آیه افتاده است و لذا نظم آیه به هم ریـخـتـه و آشـفـتـگـی در آن نـمـودار شـده اسـت ایـنگـونـه ادعـا دربـاره
قـرآن وهـن آور و مردوداست.
پس هرگونه گمان زیادت یا نقص یا تبدیل در کلمات
قرآن، با مساله اعجاز در نظم موجود منافات دارد.
یـکـی از روشنترین دلایل بر
سلامت قرآن و رد شبهه تحریف، ضمانتی است که خداوند عهدهدار شـده تـا
قـرآن را پیوسته مورد عنایت خود قرار دهد و از گزند آفات مصون بدارد، (انا نحن نزلنا الذکر و انا له لحافظون) این آیه سلامت
قرآن را کاملا تضمین میکند آری، مقتضای
قاعده (لـطـف) نـیـز چنین است، زیرا
قرآن سند زنده اسلام و دلیل استوار صحت
نبوت است، بایستی همواره از گزند آفات مصون و محفوظ بماند هرگونه احتمال دست برد به
قرآن، یعنی تزلزل پایه و اساس اسلام که برخلاف ضرورت
عقل و
دین است.
الـبـتـه هـمین
قرآن که در دست مسلمانان است، تضمین شده است و همین دلیل اعجاز است، نه آنگونه که امثال حاجی نوری گمان بردهاند
که
قرآن در
لوح محفوظ یا در سینه پیامبر و اوصـیـایـش مـحـفوظ مانده است، زیرا هنری در آنگونه حفظ وجود ندارد، هنر در حفاظت و حـراسـت از ایـن
قـرآن مـوجود حاضر است که خداوند با چنین جلال و عظمت از حراست آن یاد مـیکند
خداوند فرموده است: (وانه لکتاب عزیز لا یاتیه الباطل من بین یدیه ولا من خلفه تنزیل من حکیم حمید
، و به راستی که آن کتابی شکست ناپذیر است که هیچ گونه باطلی نه از پـیش رو و نه ازپشت سر به سویش نمیآید،
(چرا که) از سوی خداوند
حکیم و شایسته
ستایش نازل شده است).
این
آیه از آیه پیش صریحتر است که
قرآن پیوسته از گزند حوادث مصون بوده است و برای همیشه نـیـز از پـیـش آمـدهای ناگوار در امان خواهد بود و هرگز چیزی آن را ضایع نخواهد کرد بطلان هـرگز عارض
قرآن نمیشود و مقصود از بطلان، اموری است که
قرآن را از اعتبار ساقط کند و از اصالت خویش آن را دور سازد خداوند حکیم است، هرگز کار بیهوده نمیکند حمید است، پیوسته کـارهـای او مورد ستایش است پس
قرآنی که از یک چنین مقامی نازل شده باشد، آینده آن حساب شده و برای همیشه محفوظ است (ان الله لا یخلف المیعاد
، خداوندهرگز از وعدههایی که میدهد، تخلف نمیورزد).
از دلایل دیگر سلامت
قرآن و عدم تغییر آن در طول تاریخ، روایاتی است که از
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نقل شـده اسـت از جـمله فرموده: (ان علی کل حق حقیقة و علی کل صواب نورا، فما وافق کتاب الله فخذوه و ما خالف کتاب الله فدعوه،
برای رسیدن به هر حقی، حقیقتی است که آن حق را آشکار میکند و برای پی بردن به هر درستی و راستی، نوری وجود دارد که به آن راهنمایی میکند (و
قـرآن هـمـان حـقـیقت و نوری است که روشنگر حقیقتها و صوابها است( پس هرچه (از
احادیث) با
قرآن موافق باشد آن را برگزینید و هرچه با آن مخالف باشد واگذارید).
اکنون این پرسش مطرح میشود که اگر احتمال آن میرفت که
قرآن مورد دستبرد قرار گیرد و از اعتبار ساقط گردد، آیا جای آن بود که معیار سنجش قرار گیرد و دلیل روشن بر صحت و سقم روایـات باشد؟ هرگز! پس
قرآن بایستی همواره راه سلامت را در پیش داشته باشد تا بتواند اعتبار خویش را ثابت نگه داشته و معیار سنجش
حق و
باطل باشد.
در زمینه نفی تحریف، روایات خاصی از
ائمه معصومین (علیهالسّلام) در دست است که به طور کلی احتمال تـحـریـف یا شبهه تحریف را در
قرآن منتفی میسازد و
شیعه امامیه به پیروی از
اهل بیت معتقدند
قرآن همواره از هرگونه تحریف مصون و محفوظ بوده است اینک چند نمونه از این روایات:
روایت اول: در نامهای که
امام باقر (علیهالسّلام) به
سعد الخیر نگاشته، چنین آمده است:
(و کان من نبذهم الکتاب ان اقاموا حروفه و حرفوا حدوده، و یک نمونه از پشت سر افکندن
قرآن، آن بـود کـه حـروف و کلمات آن را استوار، ولی حدود و احکام آن را تحریف و تغییر دادند) در این روایت شریف، از دست برد به معانی و تفاسیر منحرف سخن به میان آمده است، ولی الفاظ و عبارات
قـرآن هـم چـنـان دست نخورده شمرده شده است در حدیث مشابه به جای تحریف حدود، تضییع حـدود آمـده اسـت: (و رجـل قـرا
الـقرآن فحفظ حروفه و ضیع حدوده،
حفظ حروف (درستی تلاوت) نموده، ولی حدود و مقررات آن را تضییع نموده است).
روایـت دوم:
ابوبصیر از
امام صادق (علیهالسّلام) مـیپرسد، مردم میگویند چرا خداوندفرموده است: (اطیعوا الله واطیعوا الرسول واولی الامر منکم)
، ولی نامی از
علی و خاندان او نبرده اسـت؟
حـضرت فرمود: (در
قرآن فریضه
نماز نازل گردید، ولی از رکعات و شرایط آن نامی برده نـشـد تـا آن کـه پـیـامـبـر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خود بیان نمود)
در این روایت شریف، این اصل تثبیت شـده اسـت که
قرآن جای بیان اصول و کلیات
فرائض و
احکام است و بیان فروع و جزئیات بر عهده پـیـامـبـر اسـت در نـتـیـجـه امـام (علیهالسّلام) تـقـریر فرمود که در
قرآن هرگز نامی از علی و خاندان او بـرده نشده است، زیرا این وظیفه پیامبر بوده تا مانند بیان رکعات و شرایط نماز، آن را نیز بیان کند، لـذا هـرگونه روایت ضعیف السند که حاکی از بودن اسم علی و خاندان او در
قرآن و سپس ساقط شدن آنها از
قرآن است، طبق این روایت مردود شناخته شده است.
روایت سوم:
شیخ مفید از جابر و او از امام باقر (علیهالسّلام) روایت میکند که فرمود: (موقع
ظهور،
حضرت مهدی بـه مـردم
قرآن میآموزد آنگاه مشکلترین کار در این امر مساله ترتیب
مصحف شریف اسـت، زیـرا ترتیب
مصحف حضرت با ترتیب
مصحف فعلی تفاوت دارد)
به عبارت دیگر
قـرآنـی که حضرت ارائه میدهد، به جز در ترتیب و نحوه تالیف
آیات و سورهها، هیچگونه تفاوتی با
مصحف موجود ندارد.
بی مناسبت نیست در این جا برخی از تصریحاتی را که بزرگان علمای امامیه، در زمینه نفی تحریف ابـراز داشـتهاند، عرضه کنیم تا روشن شود هیچ گاه
علمای شیعه قایل به تحریف
قرآن نبودهاند و آن چه به آنان نسبت داده میشود کذب محض است البته برخی از
اخباریون افراطی (که در زمره شاخصین علمای شیعه قرار نگرفتهاند) در این زمینه مطالبی را گفتهاند که نباید به حساب عموم
شیعه گذاشت.
اگـر بـخـواهیم بزرگان علمای امامیه را به دو دسته
محققین و
محدثین (فـرق مـیـان مـحـقـقین و محدثین در آن است که محققین در
احکام شرع اجتهاد را روا مـی دارنـد و انـدیـشـه عقلی را در شناخت معارف
دین دخیل میدانند، ولی محدثین، صرفا پیرو احادیث وارده از معصومین بوده، تمامی
اصول و
فروع دین را طبق آن بررسی میکنند. ولی این دقت را روا میداشتند که در استناد به
روایات روش اتقان را در پیش گیرند و هرگز در این راه سستی و تساهل از خود روا نمیداشتند. محققین در اجتهاد و اظهار رای و نظر، خود را آزاد میدانند و پیوسته رهنمودهای خرد و
اندیشه را پـیش رو خود قرار دادهاند، برخلاف محدثین که فقط به ظواهر احادیث وارده تمسک میجویند به شرط آن که در انتخاب آن دقت شده و از راه صحیح به دست آمده باشد.) تقسیم کنیم بـاید بگوییم محققین از روز نخست تاکنون، بالاتفاق شبهه تحریف را مردود شمردهاند و محدثین نیز از دوران رئیس المحدثین ابوجعفر صدوق تا زمان خاتم المحدثین
شیخ حر عاملی و نیز
محدث کاشانی، همه با محققین هم گام بوده و منکر
تحریف بودهاند صرفا از سده یازدهم گروهی به نام
اخباریون کـه جـایگـزین محدثین شدند، مساله تحریف را مطرح ساختند و این غائله را بر پا نـمـودنـد، بـنـابـرایـن نـبـاید این نظر ناصواب را به همه
شیعیان نسبت داد در این جا برای اثبات ادعای فوق سخنانی از بزرگان را به عنوان شاهد میآوریم:
شـیـخ المحدثین ابوجعفر محمد بن علی بن الحسین بن بابویه
صدوق (متوفای ۳۸۱) در رساله
اعتقادات چنین میگوید: (اعتقاد ما بر این است
قرآنی که بر
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل گردیده، هـمین
قرآن موجود است که در دست مردم قرار دارد با ۱۱۴
سوره، بی کم و کاست و هر کس به ما نسبت دهد که
قرآن را بیش از این میدانیم، دروغگوست).
۲. عـمـید طائفه محمد بن محمد بن نعمان، معروف به
شیخ مفید (متوفای ۴۱۳) در کتاب پر ارج خـود (
اوائل المقالات)، میگوید: (برخی از اهل
امامت بر این باورند که از
قرآن هرگز چیزی کم نشده است، نه کلمه و نه آیه و نه سورهای، به جز آن چه در
مصحف علی (علیهالسّلام) بوده و عنوان شرح و تفسیر را داشته است) آنگاه گوید: (این قول، نزد من به حقیقت نزدیکتر است از قول کسانی کـه گـفـتهاند برخی کلمات از
قرآن افتاده و رای من همان است و اما زیادت در
مصحف، هرگز نـبـوده و نـیست و این مطلب اجماعی علماست، زیرا اگر افزوده شدن سورهای مورد نظر باشد با مـسـالـه اعـجاز منافات دارد و اگر افزوده شدن کلمه یا کلماتی مقصود باشد آن نیز به دلیل عدم رجحان مردود است، پس
قرآن از هرگونه زیادتی در سلامت است علاوه بر استدلال مذکور در این زمینه از
امام صادق (علیهالسّلام) روایتی در دست دارم).
(شـاید مقصود از
روایت یاد شده همانهایی باشد که یادآور شدیم.)
علم الهدی سید مرتضی علی بن الحسین (متوفای ۴۳۶) در جوابیه اول ازمسایل رساله طـرابـلـسـیات میگوید: (علم به صحت نقل
قرآن مانند علم به وجود شهرهای بزرگ و حوادث تـاریخی معروف و کتابهای مشهور
جهان و اشعار شعرای
عرب است، زیرا عنایت به
قرآن، پیوسته بیش از امور یاد شده بوده است).
شیخ الطائفه ابوجعفر محمد بن الحسن طوسی (متوفای ۴۶۰) در مقدمه تفسیر نفیس خود (
التبیان) آورده است: (احتمال زیادت در
قرآن به طور کلی منتفی است، زیرا
اجماع امت بر عدم زیادت است و اما نقیصه، این عقیده نیز با ظاهر آرای
مسلمین مخالف است و همین شایسته
مذهب ماست که هرگز در
قرآن زیادتی و نقصی رخ نداده است کلام سید مرتضی و ظاهر روایات اهل بیت بر همین دلالت دارد).
جـمـال الـدیـن ابـو منصور حسن بن یوسف بن المطهر،
علامه حلی (متوفای ۷۲۶) در ([[|اجوبة المسائل المهناویه]]) در جواب سید مهنا گوید: (حق آن است که هرگز تبدیل، تاخیر و تقدیم در
قـرآن رخ نـداده اسـت هم چنین زیادت و نقصی بر آن وارد نشده است پناه میبرم به خدا از این که کـسـی چنین چیزی را باور داشته باشد، زیرا موجب
طعن در
معجزه جاوید
اسلام میشود و اساس
نبوت را متزلزل میکند).
برای این که نقل اقوال
علما موجب طولانی شدن بحث نشود، در این جا فقط به نام و آدرس گفتار دانشمندان نامی شیعه بسنده میکنیم: (بیانات این بزرگان را به تفصیل در صیانة
القرآن من التحریف آورده ایم.)
علامه ابوعلی
فضل بن حسن طبرسی (متوفای ۵۴۸).
محقق اردبیلی (متوفای ۹۹۳).
شیخ جعفر کبیر کاشف الغطا (متوفای ۱۲۲۸).
شیخ
محمدحسین آل کاشف الغطا (متوفای ۱۳۷۳)
فیض کاشانی محمد محسن (متوفای ۱۰۹۰).
خـاتـم الـمـحدثین
شیخ حر عاملی، صاحب
وسایل الشیعه (متوفای ۱۱۰۴) در رساله فارسی که به همین منظور نوشته است، طبق نقل شیخ
رحمتالله دهلوی در کتاب پر ارزش خود.
علامه شیخ
محمدجواد بلاغی (متوفای ۱۳۵۳).
محقق ثانی شیخ علی بن عبدالعالی کرکی (متوفای ۹۴۰) در رسالهای که به همین منظور نوشته است، طبق نقل سید محسن اعرجی در کتاب اصولی خود: شرح وافیه (خطی).
سید شرف الدین عاملی (متوفای ۱۳۸۱).
و نیز در کتاب ردیه خود بر مسایل موسی جارالله.
سید محسن امین عاملی (متوفای ۱۳۷۱).
علامه امینی شیخ عبدالحسین تبریزی.
علامه طباطبایی (متوفای ۱۴۰۲).
امام خمینی (قدس سره) در کتاب (
تهذیب الاصول).
و نیز در (
انوار الهدایه) شرح
کفایة الاصول،
که با کمال حدت و شدت از موضع پاک بزرگان شیعه در این باره دفاع نموده و از بی ارزشی گفتههای حاجی نوری پرده برداشته است.
آیت الله
سید ابوالقاسم خویی (قدس سره) در مقدمه تفسیر خود (
البیان)،
با دلایل مـتـیـن و اسـتـوار از ساحت قدس
قرآن دفاع کرده هرگونه اتهام
قول به تحریف را از
شیعه ناروا دانسته که این نوشتار شمهای از بیانات روشن و مستدل این استاد بزرگوار است.
بـسیاری از بزرگان علمای
اهل سنت، که منصفانه مساله تحریف را بررسی کردهاند، شیعه امامیه را از
تهمت قول به تحریف مبرا دانستهاند اولین کسی که شهادت به
نزاهت موضع شیعه داده است، ابوالحسن
علی بن اسماعیل اشعری (متوفای ۳۲۴)، شیخ
اشاعره و بنیانگذار
مکتب اشعری است که تمامی جهان تسنن، امروزه پیرو این
مکتب هستند وی در این زمینه چنین میگوید: (شـیعه امامیه دو دستهاند: یک دسته کوته نظران ظاهربین که فاقد اندیشهاند و در مسایل دینی دارای نظر و آرای عمیق نیستند اینان قایل به تحریف در جهت نقص برخی کلمات بودهاند و دلیل آنـان روایـاتی است که نزد محققین طائفه فاقد اعتبار است، ولی همین دسته نسبت به زیادتی در
قـرآن، بـه کلی منکرند و میگویند: هرگز در
قرآن زیادتی رخ نداده است دسته دوم، محققین و صـاحـبان نظر و اجتهادند که هر دو جهت زیادت و نقص را منکرند آنان میگویند
قرآن هم چنان کـه بـر
پیامبر اکرم (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نازل شده تا کنون دست نخورده است و از گزند تحریف، به طور مطلق، در امان بوده است، زیادت، نقص و تبدیل و تغییری در آن حاصل نشده است).
علامه شیخ
رحمت الله هندی دهلوی در کتاب نفیس خود (
اظهار الحق)
به تفصیل در نـزاهـت و
برائت شـیـعه از قول به تحریف سخن گفته است مجموع گفتار او را در
صیانة القرآن آوردهایـم هـم چنین استاد معاصر، محمد عبدالله دراز در کتاب پر ارج خود، (
المدخل الی القرآن الکریم)،
از شیعه دفاع نموده، ساحت آنان را از این تهمت مبرا دانسته است استاد شیخ مـحـمد محمد مدنی، رئیس دانشکده الهیات
دانشگاه الازهر در (رسالة الاسلام)
به تـفـصـیل و استشهاد فراوان ازموضع شیعه دفاع کرده و به طور کلی این نسبت را به شیعه نسبت ظالمانه گرفته است.
سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «ادله نفی تحریم»، تاریخ بازیابی ۱۳۹۴/۱۱/۲۴.