• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اصول قرائت ابوعمرو

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اصول قرائت ابوعمرو به ضوابط و روش‌های عام قرائت ابوعمرو بصری اطلاق می‌شود که یکی از قاریان هفت گانه است.



امام ابو عمرو زبان بن العلاء بن عمار بن عبدالله البصری (۷۰-۱۵۴) قاری اول بصره است. وی قرائت را از ابن کثیر و مجاهد و سعید بن جبیر اخذ کرد، و آنها از ابن عباس ، و او بر ابی بن کعب ، و او بر پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم قرائت کرده است. او از بزرگان زمان خود و در علم شعر و عربیت و قرآن شهرتی به سزا داشته است. راویان او، یکی ابو عمرو حفص بن عمر بن عبدالعزیز الدوری النحوی است، و دیگر ابوشعیب صالح بن زیاد عبدالله السوسی.


اصول قرائت ابوعمرو به این شرح است:

۲.۱ - بسمله

ابوعمرو در ابتدای به قرائت از اول همه سوره‌ها غیر از توبه بر طبق نوشته مصاحف بسم الله را خوانده، و در وصل آخر سوره الناس به اول فاتحه الکتاب نیز بسم الله را گفته، و در بین دو سوره، سه گونه عمل کرده: یا بسم الله را گفته، یا با سکت بدون بسم الله خوانده، و یا آخر سوره را بدون بسم الله به اول سوره بعدی وصل کرده. آنان که به وصل از او روایت کرده‌اند بین چهار سوره الزهر (مدثر به قیامة)، (فجر به بلد)، (انفطار به تطفیف) و (عصر به همزه) را به سکت، و آنان که به سکت روایت کرده‌اند، بین دو سوره را با بسم الله ذکر نموده‌اند.

۲.۲ - میم جمع

ابوعمرو میم جمعی را که بعد از هاء ضمیر واقع شده، به شرط آنکه ماقبل هاء، ضمیر مکسور یا یاء ساکنه بوده باشد، در موقع وصل به مابعدی که آن هم ساکن است به کسر میم خوانده، مانند: قلوبهم العجل، قتلهم الانبیاء، یوفیهم الله.

۲.۳ - هاء کنایه

هاء کنایه را در کلمات یؤده، نوله و نصله، نوته به سکون هاء خوانده. و فالقه الیهم را مثل حفص، و یتقه را به کسر قاف و سکون هاء (یتقه) خوانده است. و یاته مؤمنا را فقط سوسی به سکون هاء روایت کرده. سوسی ان تشکروا یرضه لکم را هم به سکون، و الدوری آنرا به دو وجه: اسکان فاء و ضم هاء با صله (یرضهو) روایت کرده است. و ارجه و اخاه را ابوعمرو با زیادتی همزه بین جیم و هاء، و ضم هاء بدون صله (ارجئه)، و فیه مهانا را به قصر، وانسانیه و علیه الله را به کسر هاء در آنها خوانده است.

۲.۴ - مد

ابوعمرو مد متصل را به توسط، و مد منفصل را به قصر خوانده، و روایت الدوری هر دو را به توسط ذکر کرده است. و مد لازم را به اشباع ، و مد عارض به سکون را مانند همه قراء به سه وجه: قصر، توسط و اشباع خوانده است.

۲.۵ - همزه مفرده

به روایت سوسی تمام همزه‌های مفرده ساکن را به جنس حرکت ماقبل ابدال کرده است، مثل: یاکل، الباس، جیت (الدوری تمام را به تحقیق روایت کرده).

۲.۵.۱ - استثناءات

۱. سکون که علامت جزم باشد، در شش کلمه آمده: تسؤهم، تسؤکم، یشا یذهبکم، من یشا، فان یشا، نشا، یهیئ، او ننساها ( بقره )، ‌ام لم ینبا.
تبصره: ان اساتم و الا نباتکما که سکون همزه برای جزم نبوده، بلکه برای اتصال فعل ماضی به ضمیر است، هر دو را سوسی ابدال نموده است.
۲. سکونش برای بناء باشد، و این در فعل امر ۱۱ کلمه واقع شده: هیئ لنا، انبئهم، نبئنا، نبئ عبادی، نبئهم، ارجئه، اقرا.
۳. دیگر آنکه تحقیق همزه از ابدالش آسانتر باشد، مثل تؤوی، تؤویه.
۴. نوع چهارم آنکه ابدال مشتبه به معنی دیگری شود، مثل: اثاثا ورئیا.
۵. آنکه در صورت ابدال از لغتی به لغت دیگر رود، مثل: مؤصدة، و بارئکم را سوسی به سکون همزه بدون ابدال خوانده است.
کلمه لایلتکم را ابوعمرو به زیادتی همزه ساکنه (لا یئلتکم) خوانده و به روایت سوسی ابدال و الدوری تحقیق است.
کلمه بادی را به همزه (بادیء)، و مرجون و ترجی را به همزه مضمومه بعد از جیم (مرجئون، ترجئ)، ولی یضاهون را بدون همزه خوانده است.
و کلمه یاجوج و ماجوج ابدال آن از ابو عمرو است.
و سکت بر محلهای چهارگانه روایت حفص ، یعنی: عوجا قیما، مرقدنا هذا، بل ران و من راق را ابوعمرو به ترک سکت با ادغام نون و لام در راء بعد خوانده است.
انه اهلک عادن الاولی را به حذف همزه و نقل حرکت آن به لام، و در حال وصل آن لام، متحرک به ضم شده، و تنوین قبل در آن ادغام می‌شود (عادا الولی). در ابتداء به الاولی سه وجه: الولی، لولی، الاولی صحیح است.
در کلمه اللائی به حذف یاء بعد از همزه اللاء، و در همزه مکسوره به تسهیل آن با مد یا قصر، و یا ابدال آن به یاء ساکنه الای با مد، و در سوره طلاق الای یئسن جایز است اظهار با سکت بین دو یاء، یا ادغام آن دو، و اگر در وصل به تسهیل همزه می‌خواند در وقف آن به ابدال به سکون یاء، یا به تسهیل با روم جایز می‌باشد.
و کلمه ‌ها انتم به تسهیل همزه با مد یا قصر، قرائت ابوعمرو است.

۲.۶ - دو همزه در یک کلمه

در اجتماع دو همزه در یک کلمه، همزه اول حتما مفتوح خواهد بود و همزه دوم اگر مفتوح یا مکسور باشد، مثل: ءالد، ءانذرتهم، ءاذا، ءانک، قرائت ابوعمرو به تسهیل همزه دوم، با الف فصل بین دو همزه که آنرا ادخال می‌گویند، می‌باشد، واگر همزه دوم مضموم باشد، به دو وجه خوانده: تسهیل همزه دوم با ادخال یا بدون ادخال: قل اؤنبئکم، اءنزل، ءالقی.
در لفظ ائمة که در پنج موضع قرآن آمده، ابوعمرو به تسهیل همزه دوم بدون ادخال خوانده است. و در کلمه ءاعجمی با ادخال الف فصل تسهیل همزه دوم، و در اذهبتم طیباتکم به همزه واحده و تحقیق آن، و در: ما جئتم به السحر را ابوعمرو به زیادتی همزه استفهام قبل از همزه وصل (ءالسحر) به دو وجه: تسهیل یا ابدال، مثل ءالذکرین، و ءالله قرائت کرده است.
در ءالهتنا به تسهیل همزه دوم بدون الف فصل، ءانکم لتاتون، ءان لنا با زیادی همزه استفهام و تسهیل همزه دوم با الف فصل قرائت ابوعمرو است.

۲.۷ - اجتماع دو همزه در دو کلمه

اگر دو همزه متفق در حرکت باشند، در مفتوح آن، مثل جاءامرنا، شاء انشره، یا مکسور آن مثل: من السماء ان، هؤلاء ان، یا هر دو مضموم، مثل: اولیاء اولئک، ابوعمرو به حذف یکی از همزه‌ها مبادرت کرده، پس اگر محذوف همزه اول باشد مد آن منفصل، و جایز است به قصر یاء توسط خوانده شود، و اگر مخدوف دومی باشد، نوع مد آن متصل و توسط آن صحیح است.
و اگر دو همزه در حرکت مختلف باشند ابوعمرو به شرح زیر خوانده است: اگر همزه اول مفتوح و دومی مضموم یا مکسور باشد، مثل: شهداء اذ، تفئ الی، جاء امة به تسهیل (بین بین) همزه دوم خوانده، و اگر همزه اول مضموم و دومی مفتوح باشد، مثل نشاء اصبنا، الملاء افتونی همزه دوم ابدال به واو خالص می‌شود. و اگر اولی مکسور و دومی مفتوح باشد، مثل: من السماء آیة، هؤلاء اهدی، همزه دوم ابدال به یاء خالص می‌شود. و اگر همزه اول مضموم و دوم مکسور باشند، مثل: ما مسنی السوء ان، من یشاء الی، همزه دوم به دو وجه خوانده می‌شود: تسهیل بین بین یا ابدال آن به واو خالص. و تمامی این قواعد فقط در موقع وصل اجرا می‌شود و در وقف بر اول ابتدای به دوم، تحقیق همزه مسلم است.

۲.۸ - ادغامات

در ادغام متقاربین ابو عمرو، ذال اذ را در حروف شش گانه (ت، ج، د، ز، س، ص) ادغام کرده، مثل: اذ تمشی، اذ جعلنا، اذ زین. و دال قد را در نزد هشت حرف (ج، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ط) ادغام کرده است، مثل: قد سمع، قد شغفها، لقد ذرءنا. و تاء تانیث را در شش حرف: (ث، ج، ز، س، ص، ط) ادغام کرده است، مثل: کذبت ثمود، نضجت جلودهم، خبت زدناهم. لام هل را در دو موضع: هل تری ، فهل تری لهم ادغام و در مقابل بقیه حروف اظهار نموده است.
باء مجزومه را در فاء ادغام کرده است، و آن در پنج موضع از قرآن آمده: او یغلب فسوف، ان تعجب فعجب، اذهب فمن، فاذهب فان، لم یتب فاؤلئک.
ذال را در تاء کلمه عذت، انی عذت، فنبذتها، و همچنین اتخذتم و سایر صیغ آن ادغام کرده است. ثاء را در تاء اورثتموها، و لبثت هر جا بیاید به ادغام خوانده. ثاء را در ذال یلهث ذلک، و دال را در ثاء یرد ثواب ادغام کرده، و دال ملفوظ کهیعص را در ذکر (مریم)، و باء را در میم یعذب من یشاء (آخر بقره)، و باء را در میم ارکب معنا ادغام نموده است، و راء مجزومه را در لام، مثل: فاصبر لحکم ربک، نغفرلکم به روایت سوسی بلاخلاف و بروایت الدوری- به اختلاف- ادغام کرده است.
نون یس را در واو بعد، و نون را در والقلم به اظهار خوانده، و نون را در میم طسم (شعراء، قصص) ادغام کرده است.

۲.۹ - ادغام کبیر

این ادغام در حروف متحرکه‌ای که تماثل در لفظ یا تقارب در مخرج دارند، و در یک یا دو کلمه قرار گرفته باشند انجام گرفته، مشروط بر آنکه مدغم تاء متکلم ، یا مخاطب، یا منون، یا مشدد نباشد.
مثلین در یک کلمه، فقط در مناسککم و ما سلککم را ادغام کرده، و جز این دو کلمه بقیه را به اظهار خوانده است، ولی مثلین در دو کلمه را ادغام کرده اگر چه ماقبل مدغم، متحرک باشد، مثل: یعلم ما، طبع علی، یا از حروف مدی ، مثل: فیه هدی، یا ساکن صحیح، مثل: و خذ العفو و امر، شهر رمضان باشد.
و در سه کلمه از سوسی به دو وجه روایت شده: من یبتغ غیر، ان یک کاذبا، یخل لکم. و در یحزنک کفره به جهت مشکل بودن از اخفاء به تشدید ادغام رفتن، به فک ادغام خوانده است.

۲.۱۰ - ادغام کبیر در دو حرف متقارب

اگر در یک کلمه باشد سوسی فقط قاف را در کاف به دو شرط ادغام کرده: ماقبل قاف متحرک باشد، و بعد از کاف میم جمعی باشد، مثل: یرزقکم، واثقکم، خلقکم. در طلقکن به دو وجه روایت از سوسی آمده است.
و اگر دو حرف متقارب در دو کلمه باشند، وقتی مدغم یکی از حرف ۱۶ گانه (سنشد حجتک بذل رض قثم) باشد به روایت سوسی در هم ادغام می‌شوند، مشروط بر آنکه مدغم منون (مثل: نذیرلکم)، یا مشدد (مثل: اشد ذکرا)، یا تام مخاطب (مثل: کنت ثاویا)، یا مجزوم (مثل: لم یؤت سعة) نباشد، به این شرح:
ح ع: فقط در زحزح عن النار، و در سایر مواضع ادغام نکرده: مثل ماذبح علی النصب، فلاجناح علیهما...
ق ک: مثل خلق کل شیئ، و همچنین: ق، مانند لک قصورا وقتی ماقبل مدغم متحرک باشد، و اگر ساکن باشد، مثل: فوق کل، ترکوک قائما ادغام نمی‌شوند.
ج در ت و ش: ذی المعارج تعرج، اخرج شطاه (فقط همین دو موضع است).
ش س: ذی العرش سبیلا (فقط همین یک موضع است).
س ز: النفوس زوجت (فقط یک موضع است).
س ش: الراس شیبا (فقط همین یک موضع، به اختلاف).
ض ش: لبعض شانهم (فقط در یک موضع آمده).
د ده حرف (ت، ث، ج، ذ، ز، س، ش، ص، ض، ظ) ادغام می‌شود: مساجد تلک، یرید ثواب الدنیا، داود جالوت، القلائد ذلک، ترید زینة الحیوة، عدد سنین، شهد شاهد، نفقد صواع الملک، من بعد ضعف، یرید ظلما.

۲.۱۰.۱ - تبصره

شرط ادغام دال در این ده حرف آنست که مفتوح بعد از ساکن نباشد، مثل: داود سلیمان ، بعد ثبوتها، داود زبورا. فقط دال در تاء اگر چه مفتوح بعد از ساکن باشد ادغام می‌شود.
ت ده حرف ذکر شده در ادغام دال ادغام می‌شود. البته ادغام ت (ت مثلین است، مثل شوکة تکون، بجای آن طاء اضافه می‌شود، مثل: بالبینات ثم، الصالحات جناح، عذاب الاخرة ذلک، بالاخرة ذلک، بالاخرة زینا، بالساعة سعیرا، زلزلة الساعة شیئ، والصافات صفا، والعادیادت ضبحا، الصالحات طوبی، الملئکة ظالمی.)

۲.۱۰.۱ - تبصره

در الزکوة ثم، والتوریة ثم، آت ذالقربی، و لتات طائفة دو وجه از سوسی روایت شده است. و ادغام بیت طائفة (نساء) قراءت ابوعمرو است.
ث پنج حرف (ت، ذ، س، ش، ض) ادغام می‌شود، مثل: حیث تؤمرون، الحدیث تعجبون، والحرث ذالک، ورث سلیمان، حیث شئتما، حدیث ضیف ابراهیم.
ذ دو حرف (س، ص): فاتخذ سبیله، مااتخذ صاحبة.
راء ل ادغام نموده، مثل: سخر لنا، لیغفرلک، و ل (راء، مانند: کمثل ریح، جعل ربک.)

۲.۱۰.۳ - شرط ادغام حروف مذکور

شرط ادغام آنها اینست که: مدغم مفتوح، قبل ساکن نباشد. مثل: و افعلوا الخیر لعلکم، ان الابرار لفی، فعصوا رسول ربهم، فیقول رب. در این قاعده لفظ قال مستثنی است، که با وجود مفتوح بعد از ساکن بودن در راء ادغام می‌شود، مانند: قال رب، قال رجلان، ولی اگر مدغم متحرک بعد از متحرک باشد، مثل: سخرلکم، جعل ربک، یا مدغم مضموم بعد از ساکن، مثل: فیقول ربی، یا مدغم مکسور بعد از ساکن، مثل: الذکر لما، من فضل ربی باشد بدون اختلاف ادغام می‌شود. ن دو حرف (ل، ر) به شرطی که ماقبل مدغم متحرک باشد، ادغام می‌شود، مثل: اذ تاذن ربک، خزائن رحمة، لن نومن لک، ما تبین لهم. ولی اگر ماقبل مدغم ساکن باشد، ادغام ممتنع است، مثل: یخافون ربهم، انی یکون له، باذن ربهم، مسلمین لک، و استثناء از آن لفظ نحن است که با وجود سکون قبل نون، با لام ادغام می‌شود. مثل: نحن له، ما نحن لکما.
م ب: وقتی سکون روی میم گذارده شد، بنابر قاعده در نزد باء باید اخفاء مع الغنه شود، و سوسی چنین کرده است، مثل اعلم بکم، و علم بالقلم، ولی اگر ماقبل میم ساکن باشد ادغام ممتنع است، مثل اعلم بکم، علم بالقلم، ولی اگر ماقبل میم ساکن باشد ادغام ممتنع است، مثل: ابراهیم بنیه، الیوم بجالوت.
ب م: فقط در یعذب من یشاء که در شش موضع از قرآن آمده ادغام نموده است. و در سوره مبارکه بقره که قرائت سوسی به سکون باء است ادغام آن صغیر است، و در کلمات دیگری که باء نزد میم قرار گرفته ادغام نکرده است مثل: ان یضرب مثلا، سنکتب ماقالوا. ضرب مثلا.

۲.۱۰.۴ - قواعدی دیگر درباره ادغام کبیر

الف. در حرف مدغم (مثلین، متقاربین) دو روش است، یکی ادغام محض که اصل است. و دیگر ادغام محض به اشمام و روم اگر مدغم مضموم، و به روم فقط اگر مدغم مکسور باشد، در غیر چهار صورت: ب (ب (نصیب برحمتنا)، م) م (یعلم ما)، ب (م (یعذب من یشاء)، م) ب (اعلم بکم). بعضی در مورد (فف) هم، از این باب که حرف شفوی است، همین نظر را دارند.
ب. اگر ماقبل مدغم حرف مد یا لین باشد سه وجه جایز است: مد، توسط، قصر، با جواز روم و اشمام در آن. و اگر حرف صحیح و ساکن باشد، مثل: خذ العفو و امر، من العلم مالک، من بعد ظلمه، دو قول است؛ به قول متقدمین ادغام محض و به قول متاخرین چون ادغام در این مورد به علت دو ساکن مشکل است به اختلاس حرکت (روم) قائلند.
ج. در حالت ادغام من النار ربنا، النهار لایات، حالت اماله محفوظ مانده و ادغام انجام می‌گیرد.

۲.۱۱ - فتح و اماله

۱. ابو عمرو هر الف که در مصاحف به یاء نوشته شده و بعد از راء واقع شده باشد اماله کرده است. در اسم مانند: النصاری، اسری، الذکری، و در فعل: اشتری، قدنری، لو تری، و در یای بشرای بر سه وجه: فتح، اماله، تقلیل آن جایز است، و در تتری دو وجه: فتح و اماله صحیح است: (ابن جزری فتح را صحیح دانسته).
و در وصل کلماتی که در آنها الف منقلب از یاء، بعد از راء واقع شده، مثل: الکبری اذهب، تری المؤمنین، تری الملئکة به روایت سوسی از ابوعمرو، دو وجه ذکر شده: فتح، اماله، و اگر راء به لفظ جلاله وصل شود، مثل: نری الله، فسیری الله، جایز است تفخیم در لفظ جلاله، نظر به اصل، و ترقیق، نظر به اماله راء، البته مشروط بر آنکه راء تنوین نداشته باشد، مثل: قری، مفتری، که در این صورت فقط فتح صحیح است.
۲. الف وسط کلمه که قبل از راء مکسور آخر کلمه باشد، مثل: ابصارهم، حمارک، من الکفار، را ابو عمرو اماله کرده است، اگر چه به ضمیری هم متصل شده باشد، و همچنین الف هار را نیز به اماله خوانده است.
استثناء: الجار، جبارین، انصاری که به فتح خوانده است.
دیگر، الف متوسطه واقع بین دو راء که دومی مکسور و آخر کلمه باشد، مثل: الابرار، القرار، من الاشرار، را ابو عمرو اماله کرده است، که ملازمه با اماله راء اول دارد و سکون وقفی بر آنهم سبب عدم اماله نمی‌شود.
۳. ابوعمرو، الف کافرین را اماله داده، چه نکره، چه معرف به ال، فقط بایستی به ین ختم شود، و به روایت الدوری از ابوعمرو در کلمه الناس که سین آن مکسور باشد، الف آنرا در تمامی قرآن اماله داده، و سوسی به فتح آن روایت دارد. و ابوعمرو در حروف مقطعه قرآنی به اماله راء (الر، المر) و اماله هاء فقط در کهیعص، و اماله هاء فقط در طه و تقلیل حاء در حم قرائت کرده است و کلمه التوریة را اماله، و اعمی را فقط در موضع اول اسراء اماله کرده است.
و کلمه رءا فعل ماضی وقتی قبل از متحرک آید به فتح راء و اماله الف بعد از همزه از ابوعمرو است، مثل: رءاه مستقرا، رءاک، رءاها. و به روایت الدوری ابو عمرو، الف‌های در کلمات چهارگانه: یا ویلتی، انی (استفهامیه)، یا حسرتی، یا اسفی را تقلیل خوانده، و در یا اسفی از او به فتح هم روایت شده است.
۴. ابوعمرو، الف تانیث مقصوره واقع بر وزن فعلی (مثلث الفاء) را به تقلیل خوانده است، مانند التقوی، الدنیا، القربی، احدی، ضیزی، همچنین کلمات موسی، عیسی و یحیی. و اگر این کلمات رائی باشند در اماله داخل هستند.
و دیگر الف‌های فواصل آیات سوره‌های طه ، نجم ، معارج ، قیامة (همسا، امتا) به تقلیل خوانده، و اگر رائی باشند اماله نموده است.

۲.۱۲ - وقف به مرسوم الخط

ابو عمرو تاء تانیث را اگر به تاء کشیده نوشته شده باشد به هاء وقف کرده است، مثل رحمت و بقیت، و ت ابت را به ت وقف نموده است. در وقف بر کلمه کاین ابو عمرو فقط بر ی وقف کرده: کای، فکای، و لام جر بعد از ما که در چهار محل جدای از اسم نوشته شده، بر ما وقف کرده، و لفظ آیه که به دو الف نوشته شده در وقف بر الف وقف کرده، و کلمه ویکان ویکانه (قصص) را در هر دو کلمه بر کاف وقف کرده، و در نزد او ابتداء از ان، انه صحیح است.

۲.۱۳ - یاءات اضافه (ضمیر متکلم)

الف. اگر بعد از یاء اضافه همزه قطع مفتوح یا مکسور باشد، ابوعمرو به فتح یاء خوانده، مثل، انی اعلم، انی اخاف، انی ءانست، ولی موارد زیر را به سکون یاء خوانده: ارنی انظر، ولاتفتنی الا، فاتبعنی اهدک، وترحمنی اکن، ذرونی اقتل، ادعونی استجب، فادکرونی اذکرکم، اوزعنی ان اشکر، لیبلونی ءاشکر، سبیلی ادعوا، فطرنی افلا، لیحزننی ان، اتعداننی ان، حشرتنی اعمی، تامرونی اعبد.
و در همزه قطع مکسور، موارد زیر را به سکون یاء خوانده: بناتی ان (حجر)، انصاری الی، بعبادی انکم، لعنتی الی، ستجدنی ان، اخوتی ان، تدعوننی الی، تدعوننی الیه، انظرنی الی، اخرتنی الی .
ب. آنچه بعد از یاء اضافه همزه قطع مضموم آمده (در ۱۲ موضع) مثل: انی اعیذ، قرائت ابو عمرو به سکون یاء می‌باشد.
ج. آنچه بعد از یاء اضافه همزه وصل با لام تعریف آمده (۱۴ موضع)، ابوعمرو (به خلاف حمزه) به فتح یاء خوانده است. ولی آنجا که لفظ عبادی با ندا باشد، مثل یا عبادی الذین امنوا، قل یا عبادی الذین اسرفوا با سکون یاء خوانده است.
د. و آنچه بعد از یاء اضافه همزه وصل بدون لام تعریف آمده (در هفت موضع)، ابو عمرو همه را به فتح خوانده: اخی اشدد، انی اصطفیتک، یا لیتنی اتخذت، لنفسی اذهب، فی ذکری اذهبا، ان قومی اتخذوا، بعدی اسمه.
هـ. ابو عمرو کلیه یاءات اضافه که بعدش یکی از حروف هجا غیر از همزه باشد، به سکون یاء خوانده، فقط کلمه محیای را به فتح یاء خوانده، و آنها عبارتند از: وجهی، بیتی.
کلمه لی: ولی دین ، مالی لا اری، و لی نعجة، ما کان لی، و لی فیها را به سکون قراءت کرده فقط در مالی لا اعبد به فتح یاء خوانده است.
کلمه معی (نه موضع): فارسل معی، معی عدوا، معی صبرا، ذکر من معی، ان معی ربی، نجنی و من معی، فارسله معی ردءا، ابو عمرو همه را به سکون ی خوانده است.

۲.۱۴ - یاءات زوائد

ابو عمرو یاء زائده را در وصل به اثبات، و در وقف به حذف خوانده (۳۳ موضع)، مثل: الداع، دعان، و اتقون، خافون، اذا یسر، الجوار، نبغ، یات، و الباد، و غیره.
در: اکرمن و اهانن برای ابو عمرو در وصل با اثبات و حذف ذکر شده که حذف ارجح است ولی در وقف به حذف قطعی است.
در فما اتین الله، در اثبات یاء مفتوح، و در وقف به اختلاف به حذف و اثبات (مثل حفص) از او روایت شده است.
فبشر عباد برای سوسی به اثبات یاء مفتوحه در وصل، و ساکنه در وقف آمده، و یا به حذف در هر دو حال ذکر شده است.
و یا عباد لا خوف را ابو عمرو به اثبات یاء ساکنه در هر حال خوانده است.
برای رهائی از التقاء ساکنین ، ابو عمرو با کسره ساکن اول را به ساکن دوم وصل نموده، مثل: فمن اضطر ان اعبدو الله، ولی موقعی که کلمه اول او، یا قل باشد، آنرا با ضمه با ساکن بعد وصل می‌کند، مثل: قل ادعو الله، او ادعوا، قل انظر، او انقص منه.
[۱۹۳] حرز الامانی و وجه التهانی فی القراءات السبع، شاطبی، قاسم بن فیره.
[۱۹۴] التیسیرفی القراءات السبع، دانی، عثمان بن سعید.
[۱۹۵] النشرفی القراءات العشر، ابن جزری، محمد بن محمد.
[۱۹۶] الکشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها، مکی بن حموش.
[۱۹۷] السبعة فی القراءات، ابن مجاهد، احمد بن موسی.
[۱۹۸] الحجة فی القراءات السبع، ابن خالویه، حسین بن احمد.
[۱۹۹] حجة القراءات، ابو زرعه، عبد الرحمان بن محمد.



۱. بقره/سوره۲، آیه۹۳.    
۲. نساء/سوره۴، آیه۱۵۵.    
۳. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۱.    
۴. نور/سوره۲۴، آیه۲۵.    
۵. آل عمران/سوره۳، آیه۷۵.    
۶. نساء/سوره۴، آیه۱۱۴.    
۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۵.    
۸. شوری/سوره۴۲، آیه۱.    
۹. نمل/سوره۲۷، آیه۲۸.    
۱۰. نور/سوره۲۴، آیه۵۲.    
۱۱. طه/سوره۲۰، آیه۷۵.    
۱۲. زمر/سوره۳۹، آیه۷.    
۱۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۱.    
۱۴. شعراء/سوره۲۶، آیه۳۱.    
۱۵. فرقان/سوره۲۵، آیه۶۹.    
۱۶. کهف/سوره۱۸، آیه۶۳.    
۱۷. فتح/سوره۴۸، آیه۱۰.    
۱۸. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۰.    
۱۹. توبه/سوره۹، آیه۵۰.    
۲۰. مائده/سوره۵، آیه۱۰۱.    
۲۱. نساء/سوره۴، آیه۱۳۳.    
۲۲. انعام/سوره۶، آیه۱۳۳.    
۲۳. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۱۹.    
۲۴. فاطر/سوره۳۵، آیه۱۶.    
۲۵. انعام/سوره۶، آیه۳۹.    
۲۶. شوری/سوره۴۲، آیه۲۴.    
۲۷. شعراء/سوره۲۶، آیه۴.    
۲۸. سبا/سوره۳۴، آیه۹.    
۲۹. یس/سوره۳۶، آیه۴۳.    
۳۰. کهف/سوره۱۸، آیه۱۶.    
۳۱. نجم/سوره۵۳، آیه۳۶.    
۳۲. اسراء/سوره۱۷، آیه۷.    
۳۳. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۷.    
۳۴. کهف/سوره۱۸، آیه۱۰.    
۳۵. بقره/سوره۲، آیه۳۳.    
۳۶. یوسف/سوره۱۲، آیه۳۶.    
۳۷. حجر/سوره۱۵، آیه۴۹.    
۳۸. قمر/سوره۵۴، آیه۲۸.    
۳۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۱.    
۴۰. شعراء/سوره۲۶، آیه۳۱.    
۴۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۱۴.    
۴۲. علق/سوره۹۶، آیه۱.    
۴۳. علق/سوره۹۶، آیه۳.    
۴۴. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۱.    
۴۵. معارج/سوره۷۰، آیه۱۳.    
۴۶. مریم/سوره۱۹، آیه۷۴.    
۴۷. بلد/سوره۹۰، آیه۲۰.    
۴۸. همزه/سوره۱۰۴، آیه۸.    
۴۹. بقره/سوره۲، آیه۵۴.    
۵۰. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۴.    
۵۱. هود/سوره۱۱، آیه۲۷.    
۵۲. توبه/سوره۹، آیه۱۰۶.    
۵۳. احزاب/سوره۳۳، آیه۵۱.    
۵۴. توبه/سوره۹، آیه۳۰.    
۵۵. کهف/سوره۱۸، آیه۹۴.    
۵۶. انبیاء/سوره۲۱، آیه۹۶.    
۵۷. کهف/سوره۱۸، آیه۱-۲.    
۵۸. یس/سوره۳۶، آیه۵۲.    
۵۹. مطففین/سوره۸۳، آیه۱۴.    
۶۰. قیامة/سوره۷۵، آیه۲۷.    
۶۱. نجم/سوره۵۳، آیه۵۰.    
۶۲. مجادله/سوره۵۸، آیه۲.    
۶۳. آل عمران/سوره۳، آیه۶۶.    
۶۴. آل عمران/سوره۳، آیه۱۱۹.    
۶۵. نساء/سوره۴، آیه۱۰۹.    
۶۶. محمد/سوره۴۷، آیه۳۸.    
۶۷. فصلت/سوره۴۱، آیه۴۴.    
۶۸. احقاف/سوره۴۶، آیه۲۰.    
۶۹. یونس/سوره۱۰، آیه۸۱.    
۷۰. انعام/سوره۶، آیه۱۴۳.    
۷۱. انعام/سوره۶، آیه۱۴۴.    
۷۲. یونس/سوره۱۰، آیه۵۹.    
۷۳. زخرف/سوره۴۳، آیه۵۸.    
۷۴. اعراف/سوره۷، آیه۸۱.    
۷۵. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۹.    
۷۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۱۳.    
۷۷. ملک/سوره۶۷، آیه۳.    
۷۸. حاقه/سوره۶۹، آیه۸.    
۷۹. نساء/سوره۴، آیه۷۴.    
۸۰. رعد/سوره۱۳، آیه۵.    
۸۱. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۳.    
۸۲. طه/سوره۲۰، آیه۹۷.    
۸۳. حجرات/سوره۴۹، آیه۱۱.    
۸۴. دخان/سوره۴۴، آیه۲۰.    
۸۵. غافر/سوره۴۰، آیه۲۷.    
۸۶. طه/سوره۲۰، آیه۹۶.    
۸۷. اعراف/سوره۷، آیه۴۳.    
۸۸. زخرف/سوره۴۳، آیه۷۲.    
۸۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۶.    
۹۰. آل عمران/سوره۳، آیه۱۴۵.    
۹۱. هود/سوره۱۱، آیه۴۲.    
۹۲. انسان/سوره۷۶، آیه۲۴.    
۹۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۶۱.    
۹۴. بقره/سوره۲، آیه۲۰۰.    
۹۵. مدثر/سوره۷۴، آیه۴۲.    
۹۶. آل عمران/سوره۳، آیه۸۵.    
۹۷. غافر/سوره۴۰، آیه۲۸.    
۹۸. یوسف/سوره۱۲، آیه۹.    
۹۹. لقمان/سوره۳۱، آیه۲۳.    
۱۰۰. تحریم/سوره۶۶، آیه۵.    
۱۰۱. آل عمران/سوره۳، آیه۱۸۵.    
۱۰۲. معارج/سوره۷۰، آیه۳-۴.    
۱۰۳. فتح/سوره۴۸، آیه۲۹.    
۱۰۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۲.    
۱۰۵. تکویر/سوره۸۱، آیه۷.    
۱۰۶. مریم/سوره۱۹، آیه۴.    
۱۰۷. نور/سوره۲۴، آیه۶۲.    
۱۰۸. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۱۰۹. نساء/سوره۴، آیه۱۳۴.    
۱۱۰. بقره/سوره۲، آیه۲۵۱.    
۱۱۱. مائده/سوره۵، آیه۹۷.    
۱۱۲. کهف/سوره۱۸، آیه۲۸.    
۱۱۳. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۱۱۲.    
۱۱۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۲۶.    
۱۱۵. یوسف/سوره۱۲، آیه۷۲.    
۱۱۶. روم/سوره۳۰، آیه۵۴.    
۱۱۷. آل عمران/سوره۳، آیه۱۰۸.    
۱۱۸. بقره/سوره۲، آیه۲۸۴.    
۱۱۹. آل عمران/سوره۳، آیه۱۲۹.    
۱۲۰. مائده/سوره۵، آیه۴۰.    
۱۲۱. مائده/سوره۵، آیه۱۸.    
۱۲۲. فتح/سوره۴۸، آیه۱۴.    
۱۲۳. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۲۱.    
۱۲۴. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۹.    
۱۲۵. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۴۴.    
۱۲۶. توبه/سوره۹، آیه۱۰۹.    
۱۲۷. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۳.    
۱۲۸. توبه/سوره۹، آیه۴۹.    
۱۲۹. مریم/سوره۱۹، آیه۴۳.    
۱۳۰. هود/سوره۱۱، آیه۴۷.    
۱۳۱. غافر/سوره۴۰، آیه۲۶.    
۱۳۲. غافر/سوره۴۰، آیه۶۰.    
۱۳۳. بقره/سوره۲، آیه۱۵۲.    
۱۳۴. نمل/سوره۲۷، آیه۱۹.    
۱۳۵. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۵.    
۱۳۶. نمل/سوره۲۷، آیه۴۰.    
۱۳۷. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۸.    
۱۳۸. هود/سوره۱۱، آیه۵۱.    
۱۳۹. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۳.    
۱۴۰. احقاف/سوره۴۶، آیه۱۷.    
۱۴۱. طه/سوره۲۰، آیه۱۲۵.    
۱۴۲. زمر/سوره۳۹، آیه۶۴.    
۱۴۳. آل عمران/سوره۳، آیه۵۲.    
۱۴۴. صف/سوره۶۱، آیه۱۴.    
۱۴۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۵۲.    
۱۴۶. ص/سوره۳۸، آیه۷۸.    
۱۴۷. کهف/سوره۱۸، آیه۶۹.    
۱۴۸. قصص/سوره۲۸، آیه۲۷.    
۱۴۹. صافات/سوره۳۷، آیه۱۰۲.    
۱۵۰. یوسف/سوره۱۲، آیه۱۰۰.    
۱۵۱. غافر/سوره۴۰، آیه۴۱.    
۱۵۲. غافر/سوره۴۰، آیه۴۳.    
۱۵۳. اعراف/سوره۷، آیه۱۴.    
۱۵۴. حجر/سوره۱۵، آیه۳۶.    
۱۵۵. ص/سوره۳۸، آیه۷۹.    
۱۵۶. منافقون/سوره۶۳، آیه۱۰.    
۱۵۷. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۵۶.    
۱۵۸. زمر/سوره۳۹، آیه۵۳.    
۱۵۹. طه/سوره۲۰، آیه۳۰-۳۱.    
۱۶۰. اعراف/سوره۷، آیه۱۴۴.    
۱۶۱. فرقان/سوره۲۵، آیه۲۷.    
۱۶۲. طه/سوره۲۰، آیه۴۱-۴۲.    
۱۶۳. طه/سوره۲۰، آیه۴۲-۴۳.    
۱۶۴. فرقان/سوره۲۵، آیه۳۰.    
۱۶۵. صف/سوره۶۱، آیه۶.    
۱۶۶. انعام/سوره۶، آیه۱۶۲.    
۱۶۷. آل عمران/سوره۳، آیه۲۰.    
۱۶۸. انعام/سوره۶، آیه۷۹.    
۱۶۹. نوح/سوره۷۱، آیه۲۸.    
۱۷۰. بقره/سوره۲، آیه۱۲۵.    
۱۷۱. حج/سوره۲۲، آیه۲۶.    
۱۷۲. کافرون/سوره۱۰۹، آیه۶.    
۱۷۳. نمل/سوره۲۷، آیه۲۰.    
۱۷۴. ص/سوره۳۸، آیه۶.    
۱۷۵. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۴.    
۱۷۶. ص/سوره۳۸، آیه۲۲.    
۱۷۷. طه/سوره۲۰، آیه۱۸.    
۱۷۸. یس/سوره۳۶، آیه۲۲.    
۱۷۹. اعراف/سوره۷، آیه۱۰۵.    
۱۸۰. توبه/سوره۹، آیه۸۳.    
۱۸۱. کهف/سوره۱۸، آیه۶۷.    
۱۸۲. کهف/سوره۱۸، آیه۷۲.    
۱۸۳. کهف/سوره۱۸، آیه۷۵.    
۱۸۴. انبیاء/سوره۲۱، آیه۲۴.    
۱۸۵. شعراء/سوره۲۶، آیه۶۲.    
۱۸۶. شعراء/سوره۲۶، آیه۱۱۸.    
۱۸۷. قصص/سوره۲۸، آیه۳۴.    
۱۸۸. فجر/سوره۸۹، آیه۱۵.    
۱۸۹. فجر/سوره۸۹، آیه۱۶.    
۱۹۰. نمل/سوره۲۷، آیه۳۶.    
۱۹۱. زمر/سوره۳۹، آیه۱۷.    
۱۹۲. زخرف/سوره۴۳، آیه۶۸.    
۱۹۳. حرز الامانی و وجه التهانی فی القراءات السبع، شاطبی، قاسم بن فیره.
۱۹۴. التیسیرفی القراءات السبع، دانی، عثمان بن سعید.
۱۹۵. النشرفی القراءات العشر، ابن جزری، محمد بن محمد.
۱۹۶. الکشف عن وجوه القراءات السبع و عللها و حججها، مکی بن حموش.
۱۹۷. السبعة فی القراءات، ابن مجاهد، احمد بن موسی.
۱۹۸. الحجة فی القراءات السبع، ابن خالویه، حسین بن احمد.
۱۹۹. حجة القراءات، ابو زرعه، عبد الرحمان بن محمد.



فرهنگ نامه علوم قرآنی، برگرفته از مقاله«اصول قرائت ابوعمرو».    



جعبه ابزار