استثناء
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خارج کردن چیزی از
حکم پیشین را استثناء گویند. عنوان استثنا هم در
فقه کاربرد دارد و هم در
اصول. از عنوان استثاء در علم
حدیث و
تفسیر هم بحث شده است.
حقیقت استثنا خارج کردن چیزی است که اگر
اخراج نمیگردید، لفظ شامل آن نیز میشد.
به آنچه مورد استثنا واقع میشود «
مستثنا» و آنچه استثنا از آن صورت میگیرد «
مستثنامنه» گفته میشود.
مستثنا و مستثنامنه همواره با یکدیگر متناقضاند و چنانچه یکی
مثبت باشد دیگری
منفی خواهد بود.
واژه استثناء
مصدر باب استفعال، از ریشه «ثـنـی» است .
و «ثنی» در لغت به معنای
تکرار،
منع،
انعطاف و انصراف
آمده است
استثنا در لغت و اصطلاح
علم نحو خارج ساختن برخی از افراد، از محدوده حکم کل به وسیله «إلاّ» و مانند آن است.
عمدۀ مباحث مربوط به استثنا در
باب اقرار آمده است، هر چند در دیگر
ابواب همچون
تجارت،
اجاره،
طلاق و
یمین نیز از آن سخن رفته است. چنان که در برخی کتب
قواعد فقهی مانند القواعد و الفوائد نیز مورد بحث قرار گرفته است.
پیش از بیان احکام استثنا به قواعد عمومی آن که پارهای
احکام بر آن مبتنی است اشاره میکنیم.
مهمترین این قواعد عبارت است از:
استثنا از
اثبات، نفی و استثنا از
نفی، اثبات است.
استثنا نباید همۀ مستثنامنه را در بر گیرد؛ بلکه باید مقداری از آن بعد از استثنا باقی بماند و گرنه استثنا
باطل است. بنابراین، استثنای هفتاد تومان از یکصد تومان
صحیح و استثنای یکصد تومان از یکصد تومان
باطل است.
در
معاملات باید مستثنا و مستثنامنه
معلوم باشد و
استثنای مجهول باطل است مانند آن که بگوید این گلۀ
گوسفند، جز تعدادی از آنها را به تو فروختم.
مستثنا میتواند از
جنس مستثنامنه یا غیر آن باشد، مانند آن که
اقرار کند به فلانی یکصد تومان جز ده
تومان یا یکصد تومان جز یک
لباس بدهکارم.
از
شرایط صحت استثنا اتّصال مستثنا به مستثنامنه است؛ بدین معنا که میان آن دو،
کلام غیر مرتبط یا
سکوت طولانی فاصله نشود.
در صورت
تعدد استثنا و
عطف آنها به یکدیگر، همۀ آنها از مستثنامنه کم میشوند. بنابراین در مثال ده تومان به فلانی بدهکارم جز چهار تومان و جز سه تومان، تنها سه تومان باقی میماند.
در موارد اقرار اگر به سبب استثنای دومی یا استثنای بعد از آن، مقدار خارج شده به اندازۀ مستثنامنه یا بیشتر از آن شود، همان استثنا باطل است.
در صورت عدم عطف مستثناها بر یکدیگر، اگر همه یک اندازه باشند یا دومی بیشتر از اوّلی باشد مانند آن که اقرار کند ده تومان به فلانی بدهکارم جز چهار تومان، جز چهار تومان یا جز چهار تومان، جز پنج تومان همه از مستثنامنه کم میشوند؛ ولی اگر دومی کمتر از اوّلی باشد به استناد قاعدۀ نخست که استثنا از اثبات، نفی و از نفی، اثبات است ملاک باقی ماندۀ نهایی خواهد بود.
بنابراین اگر اقرار کند ده تومان به فلانی بدهکارم جز نه تومان، جز هشت تومان، جز هفت تومان، ابتدا نه از ده کم میشود، یک تومان باقی میماند و با هشت تومان که اثبات از نفی است جمع میشود و
بدهکاری فرد میشود نه تومان و با استثنای هفت تومان آخری استثنای نفی از اثبات است دو تومان به عنوان بدهکاری باقی میماند. راه دیگر
محاسبه آن است که ابتدا استثناهای منفی و مثبت جداگانه با هم جمع، سپس از یکدیگر کم شوند.
ادوات استثنا یا لغوی است مانند «الّا» و «غیر» و یا
شرعی مانند «ان شاء اللّه» که از آن به
استثنای به مشیت تعبیر میشود.
استثنا به متّصل و منقطع تقسیم میشود.
به
استثنایی اطلاق میشود که اگر نبود، مستثنا داخل در مستثنامنه بود مانند اقرار به این که ده تومان به فلانی بدهکارم جز پنج تومان.
به
استثنایی اطلاق میشود که
مستثنا بدون استثنا داخل در
مستثنامنه نیست مانند اقرار به این که به فلانی ده تومان بدهکارم جز یک لباس. در این که اطلاق استثنا به این
قسم، حقیقی است یا مجازی، اختلاف است.
استثنا یا به مشیّت است یا به غیر مشیّت.
این نوع استثنا تنها در قسم
صحیح است،
ولی چنانچه هدف از آن، صرف
تبرّک جستن به
مشیت الهی باشد نه استثنا، کاربرد آن در غیر قسم نیز صحیح است، لیکن آثار استثنا بر آن بار نمیشود.
اگر کسی بر انجام کاری سوگند یاد کند و «إن شاء اللّه» بگوید و سپس به مضمون
سوگند عمل نکند قسم خود را نشکسته است،
چنان که اگر کسی از انجام کاری خبر دهد و «إن شاء اللّه» بگوید، سپس آن کار را انجام ندهد مرتکب
دروغ نشده است.
برای تأثیر استثنا در سوگند، در
کتب فقهی شرایطی ذکر شده است.
از
سید مرتضی نقل شده که استثنا در أیمان (سوگندها)،
طلاق،
عتق و همه
عقود به معنای امضا نکردن و نپذیرفتن لوازم آن است.
فایدۀ این نوع استثنا در قسم آن است که مانع
انعقاد قسم میشود در نتیجه عمل نکردن به قسم
جایز است.
البته برخی میان
واجب یا
مستحب و غیر آن تفصیل داده و گفتهاند: اگر مورد قسم واجب یا مستحب باشد قسم منعقد میگردد و اگر چنین نباشد منعقد نمیشود.
تعلیق امور بر مشیت الهی با تعبير استثنا در
قرآن يك بار مطرح شده است: «ولا يَستَثنون»
و بدون تعبير استثنا به دو شكل «اِن شاءَ اللّهُ»
و «اِلاّ اَن يَشَـاءَ اللّهُ»آمده است.
حکم استثنا به ادوات لغوی بر حسب موارد متفاوت است که به مهمترین آنها اشاره میشود.
استثنا در عقودی همچون
بیع و
اجاره صحیح است مانند آن که بگوید این زمین جز یک
دهم آن را به هزار تومان به تو فروختم یا این
خانه را به جز فلان
اتاق به مبلغ هزار تومان در
ماه به تو اجاره دادم.
صحّت استثنای یاد شده منوط به دو شرط است:
۱. موجب
تعلیق بیع یا اجاره بر
صفت یا شرطی نشود مانند آن که بگوید: این
کتاب را به تو فروختم مگر آن که پدرم با آن مخالفت کند.
۲. موجب
ابهام و
جهالت در
عقد نشود.
استثنا در اقرار صحیح است.
هر نوع استثنا در
طلاق، در صورتی که موجب تعلیق
صیغه طلاق بر وصف یا
شرط گردد
باطل و موجب
فساد طلاق است.
استثنا به مشیت غیر خداوند در قسم جایز است مانند آن که بگوید:
سوگند به
خداوند داخل خانه نمیشوم مگر آن که حسن بخواهد. اگر حسن موافقت کند قسم منعقد میشود.
در این که در قسم تلفّظ به
استثنای به مشیت لازم است یا
نیّت آن کفایت میکند، اختلاف است. مشهور، قول نخست است.
استثنا در
اصول فقه در دو جا کاربرد دارد:
۱.
مبحث مفاهیم؛ از این جهت که آیا استثنا
مفهوم دارد یا خیر؟
۲.
مبحث عموم و خصوص؛ از این جهت که اگر بعد از چند جملۀ به هم عطف شده، استثنا واقع شود به کدام یک برمیگردد؟
استثنا گاهی رجوع به
موضوع حکم میکند و گاهی رجوع به
حکم میکند.
استثنا گاهی رجوع به موضوع حکم میکند مانند آنکه بگوید:
عالم غیر عادل را
اکرام نکن، که بر
نهی از اکرام غیر عادل دلالت میکند.
در این فرض، استثنا بدون اشکال مفهوم ندارد یعنی دلالت بر وجوب اکرام عالم
عادل نمیکند.
ادات استثنا در این موارد با ما بعدش صفت برای ما قبل به شمار میرود.
گاهی استثنا رجوع به حکم مینماید مانند آن که بگوید:
عالمان، جز
فاسقان از ایشان را اکرام کن.
استثنا در این فرض بر انتفا حکم
مستثنامنه از
مستثنا دلالت میکند؛ لیکن در این که این دلالت به مفهوم است یا به
منطوق، و یا در صورتی که ادات استثنا،
فعل یا متضمّن معنای فعل باشد مانند «لیس» و «لا یکون» دلالت آن به منطوق و اگر
حرف باشد به مفهوم است، اختلاف میباشد. قول نخست (دلالت به مفهوم) به مشهور نسبت داده شده است.
اگر
گوینده در کلام خود چند جمله را به هم عطف کند سپس یک استثنا بیاورد- در صورت امکان رجوع استثنا به همۀ جملهها-
قدر متیقن، رجوع استثنا به جملۀ آخری است؛ لیکن در این که علاوه بر جملۀ آخری به دیگر جملهها نیز باز میگردد تا همۀ آنها
تخصیص خورده و
مقیّد شوند یا نه، احتمال هر دو میرود و تعیین هر یک متوقّف بر وجود
قرینه بر آن است.
قول سومی نیز در مسأله وجود دارد که قائل به تفصیل است، بدین صورت که اگر جملهها از جهت موضوع و
محمول متعدّد باشند استثنا به آخری برمیگردد ولی اگر چنین نباشد خواه تنها از جهت موضوع متعدّد باشند یا محمول، به تمامی جملهها بازمیگردد.
در
تفاسیر و
احادیث استثناء
به معنای گفتن «إن شاء اللّه» برای معلق ساختن کارها بر
مشیت الهی است و نامگذاری آن به استثنا بدان جهت است که به
جمله استثنائیه «إلاّ أن یشاء اللّه أن لاأفعل»، یعنی «مگر
خدا بخواهد که انجام ندهم»
تحلیل میشود.
تعلیق امور بر مشیت الهی، با گفتن «إن شاء اللّه» در مرحله
لفظ تحقق مییابد.
به نظر برخی تعلیق در صورتی حاصل میشود که
قلبی و
زبانی یا تنها قلبی باشد.
خداوند رسول گرامی خویش را از ابراز تصمیم بر انجام هر کاری بدون تعلیق آن بر مشیت الهی، بهصورت مؤکد نهی کرده است: «ولا تَقولَنَّ لِشَایء اِنّی فاعِلٌ ذلِکَ غَدا • اِلاّ اَن یَشاءَ اللّهُ...».
این
آیه که متوجّه همه انسانها
و درصدد
تأدیب و
تعلیم آنهاست بر این
آموزه الهی تأکید دارد که
مالک همه
موجودات، اعم از
ذوات و
افعال و
آثار، خداست و تنها
اراده او در عالم حکمفرماست و فاعلیت هر
فاعل وابسته به
مشیت اوست، بنابراین، انسان باید با گفتن «اِن شاءَ اللّه» در انجام دادن هر کاری متذکر این شأن
خداوند باشد
و چنانچه در موردی گفتن «اِن شاءَ اللّه» را فراموش کرد پس از یاد آوری جبران کند: «واذکُر رَبَّکَ اِذا نَسیتَ».
برداشتهای دیگری نیز از
آیه مورد بحث شده است؛ مانند:
آیه در صدد فهماندن این نکته است که برای خروج کلام از
کذب و مانند آن باید استثنا کرد، زیرا کسی از زنده بودن خویش در آینده و پیش نیامدن مانع مطمئن نیست و با استثنا کلام از قطعی بودن خارج میشود.
تنها از انجام
طاعات میتوان خبر داد، زیرا مشیت و
اراده تشریعی خدا به آن تعلق گرفته است.
استثنا تأبید را میرساند و بدین معناست که هرگز مگوکاری را در آینده انجام خواهم داد، زیرا از خبر دادن انجام کار در آینده
نهی شده است، مگر هنگامی که مشیت الهی با آن همراه باشد و آنهنگام برای ما مجهول است.
امّا این برداشتها فاقد
دلیل معتبر بوده، با
سیاق آیات هماهنگ نیست، زیرا
آیات قبل درباره
توحید در
الوهیت و
ربوبیت است، بنابراین، آیات بیست و سه و بیست و چهار سوره کهف
در صدد بیان
توحید افعالی است.
با توجّه به اینکه از آیات ۲۳ـ۲۴
سوره کهف استفاده میشود که باید انجام دادن هر کاری را به خواست الهی وابسته کرد، بحث استثنا در
ایمان، ذیل آیات یاد شده در برخی از
تفاسیر مطرح شده است.
استثنا در ایمان، یعنی گفتن جمله «من
مؤمن هستم إن شاء اللّه» در صورتی که حاکی از
شک و
تردید در اصل ایمان باشد،
کفر بوده و
جایز نیست؛ امّا اگر مراد حفظ ایمان در آینده یا
تردید در دارا بودن
درجات برتر آن باشد اشکال ندارد.
زیرا
انسان از
فرجام امر خویش آگاهی ندارد و ایمان دارای درجاتی است که استثنا در هر مرتبه، حاکی از تردید نسبت به دارا بودن درجات برتر ایمان است، افزون بر این، استثنا در ایمان از عدم
خودستایی حکایت میکند.
در عین حال برخی ترک استثنا در ایمان را بهتر دانستهاند تا ایهام به کفر پیش نیاید.
گرچه گفتن انشاء الله در کارها
استحباب دارد ولی ترک این عمل در
قلب و
لسان پیامدهایی دارد که اشاره میشود.
نزول
بلای آسمانی بر
باغ عدهای از باغداران
بنیاسرائیل پیامد ترک استثنا از سوی آنان به حساب میآید، زیرا در آیات ۱۷ـ۱۸ ،سوره قلم
به تصمیم آنان بر چیدن میوههای باغ در صبحگاهان و استثنا نکردن آنان اشاره میکند:
«اِذ اَقسَموا لَیَصرِمُنَّها مُصبِحین • ولا یَستَثنون» و در آیه بعد
نزول بلای آسمانی بر باغ را متذکر شده، آن را به وسیله «فاء»
تفریع بر ترک استثنا مترتب کرده است: «فَطافَ علیها طائِفٌ مِن رَبِّک و هُم نائِمون • فَاَصبَحَت کَالصَّریم».
برخی ترک استثنا در این آیه را به معنای در نظر نگرفتن حق
مستمندان و نپرداختن بخشی از
محصول باغ به آنان دانستهاند.
در این صورت نزول
بلا پیامد عدم رعایت حق مستمندان شمرده میشود.
شاید بتوان گفت نزول
بلا پیامد چیزی است که نمود اعتقادی آن غفلت از
مشیت الهی و ظهور عملی آن، نادیده گرفتن
حق مستمنداناست.
خداوند در کلام خویش استثنا را بهکار برده: «...ما کانَ لِیَأخُذَ اَخاهُ فی دینِ المَلِکِ اِلاّ اَن یَشَـاءَ اللّهُ...»
ونسبت به رعایت استثنا و توجّه به مشیت الهی از سوی انسانها عنایت ویژهای دارد، زیرا ترک استثنا را منع کرده است،
چنانکه رعایت آن را از سوی برخی
انبیا چون
اسماعیل(علیه السلام): «...قالَ یـاَبَتِ افعَل ما تُؤمَرُ سَتَجِدُنی اِن شاءَ اللّهُ مِنَ الصّـبِرین»،
موسی(علیه السلام):«قالَسَتَجِدُنی اِن شاءَ اللّهُ صابِرًا...»
و از سوی
بنیاسرائیلو... نقل کرده است.
برخی از
مفسران استثنا از سوی
رسول خدا(صلی الله علیه وآله)در
سلام دادن به
اهل قبور:«وإنّا إن شاء اللّه بکم لاحقون» را تأکیدی بر رعایت این
ادب دینی میدانند.
استثنا به
جمله خبری و
استقبالی اختصاص ندارد و در گونههای مختلف کلام میآید.
مانند گزارش از گذشته، چنان که
خداوند چارهاندیشی برای
یوسف در گذشته را همراه با استثنا ذکر کرده است.
و
جمله انشایی، چنانکه
یوسف(علیه السلام) به
پدر و
مادر خویش گفت: اگر
خدا بخواهد با ایمنی به
مصر در آیید: «...و قالَ ادخُلُوا مِصرَ اِن شاءَ اللّهُ ءامِنین»
و نیز به اموری که تحقق آن نامعلوم است اختصاص ندارد و در مواردی که به ظاهر وقوع آن قطعی است هم میآید؛
مانند خبر دادن از ورود
مسلمانان به
مسجدالحرام: «... لَتَدخُلُنَّ المَسجِدَالحَرامَ اِن شاءَ اللّه».
فرهنگ فقه مطابق مذهب اهل بیت، ج۱، ص۴۱۴.
پایگاه مرکز فرهنگ و معارف قرآن