• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اضطرار (قرآن) (خام)

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



اضطرار ، در تنگنا قرار گرفتن را گویند.



اضطرار مصدر باب‌افتعال از ریشه «ض‌ر‌ر» و به معنای «درماندگی»،
[۱] لسان العرب، ج‌۸، ص‌۴۶، «ضرر».
«پذیرش ضرر از روی ناچاری» و «نیازمند چیزی شدن»
[۳] لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۴۵، «ضرر».
است. اسم مفعول آن (مضطرّ) به معنای کسی است که ضرر و گرفتاری بر او وارد شده باشد.
[۴] التحقیق، ج‌۷، ص‌۲۶.


۱.۱ - معنای اصطلاحی

در اصطلاح فقهی، اضطرار که خود از مصادیق آسانی در شریعت اسلام است، به معنای گرفتار آمدن در وضعیتی است که در آن تکلیف الزامی برداشته می‌شود.


در علم فقه بیش از آن‌که به تعریفی جامع از اضطرار پرداخته شود، مصادیق آن بیان شده است. با بررسی این مصادیق و مثالها می‌توان گفت اضطرار هنگامی پدید می‌آید که در التزام به حکم اولیه (ترک حرام )، بیم مرگ یا بیماری یا... باشد.
[۵] شرایع الاسلام، ج‌۳، ص‌۲۲۹.


۲.۱ - اضطرار در فقه و حقوق مدنی

برخی در تعریف اضطرار گفته‌اند:اضطرار در فقه و حقوق مدنی حالتی است که در آن تهدید وجود ندارد؛ ولی اوضاع و احوال برای انجام دادن یک عمل به‌گونه‌ای است که انسان برخلاف میل باطنی خود، ولی از روی قصد آن کار را انجام می‌دهد و این مقدار از رضا حداقل رضایی است که وجود آن شرط نفوذ عقد است.
[۶] ترمینولوژی حقوق، ص‌۵۶.


۲.۲ - تفاوت معاملات شخص مُضْطَرّ و مُکْرَه

بنابراین، در اضطرار بر خلاف «اکراه»، رضایت فاعل سلب نمی‌شود و انسان برای گریز از ضرر و بر اساس مصلحت اندیشی، خود از روی رضایت به فعل اضطراری اقدام می‌کند، از همین رو معاملات شخص مُضْطَرّ، بر خلاف معاملات مُکْرَه صحیح است و رضایتی که شرط صحت معاملات است در معامله مضطر وجود دارد.


معنای اصلی اضطرار در متون اسلامی و منابع فقهی، هم شامل مواردی می‌شود که اضطرار، برآمده از عاملی درونی و نفسانی مانند گرسنگی ، تشنگی و بیماری باشد و هم مواردی را دربرمی‌گیرد که منشأ آن، حادثه و عاملی‌ بیرونی مانند تهدید یا اکراه ظالم باشد.
[۱۱] التعاریف ج۱، ص۷۱، «اضطرار».
[۱۲] کتاب البیع، مصطفی خمینی، ص‌۳۴۰.


۳.۱ - اختیار

به‌کار بردن تعبیر اضطرار در برابر واژه « اختیار » در منابع پیشین امامی، به ویژه منابع حدیثی، از جمله شواهد مهم این کاربرد عام است؛ به‌طور مثال، در برخی منابع، تقیه صریحاً از موارد اضطرار قلمداد شده است.

۳.۲ - ضرورتهای درونی

فقهای اهل‌سنت ، اعم از متقدم و متأخر، نیز به چنین گستره عامی برای مفهوم اضطرار قائل‌اند.
[۱۹] البحر الرائق، ج‌۸، ص‌۱۳۲.
[۲۰] نظریة الضروره، ص‌۶۵.
با این همه، به نظر شماری از مؤلفان در منابع فقهی امامیان، به ویژه منابع متأخر، اضطرار اصطلاحی عمدتاً ناظر به ضرورتهای درونی است و در برابر اکراه به‌کار می‌رود.


اضطرار فقهی در گستره تکلیف الزامی مطرح است؛ لیکن در فرهنگ قرآن به آن منحصر نبوده و درباره حالتی که انسان بر اثر گرفتاری شدید توان خویش را از دست داده، از غیر خدا ناامید شده و به درگاه خداوند روی آورده است، نیز اضطرار به‌کار رفته‌است.
گرفتاریها موجب می‌شود که انسان به خود آید و پرده غفلت از چهره فطرت کنار رود و ناامیدی از وسائل مادّی و امید به قدرتی فوق همه قدرتها وجود آدمی را فرا گیرد، به نحوی که با تمام هستی خویش و با تضرع به سوی خدا رود.

۴.۱ - نمونه

این حقیقتی است که در آیات فراوانی یادآوری شده است؛ در آیات ۴۰‌-۴۱ سوره انعام می‌فرماید: به هنگام عذاب ، غیر خدا را فراموش می‌کنید و تنها خدا را می‌خوانید: «قُل اَرَءَیتَکُم اِن اَتکُم عَذابُ اللّهِ اَو اَتَتکُمُ السّاعَةُ اَغَیرَ اللّهِ تَدعونَ اِن کُنتُم صدِقین بَل اِیّاهُ تَدعونَ فَیَکشِفُ ما تَدعونَ اِلَیهِ اِن شاءَ وتَنسَونَ ما تُشرِکون». در آیه ۱۲ سوره یونس نیز بر این حقیقت تأکید شده که هنگامی که به انسان زیان و ناراحتی برسد ما را در حالات گوناگون می‌خواند؛ ولی هنگامی که ناراحتی را از او برطرف ساختیم ما را فراموش می‌کند؛ گویا هرگز برای رفع مشکل خویش ما را نخوانده بود. در آیات ۲۲‌-۲۳ سوره یونس می‌گوید: هنگام گرفتاری در امواج سهمگین دریا خالصانه ما را می‌خوانند و وعده سپاسگزاری می‌دهند؛ ولی پس از رهایی، به ناحق در زمین ستم می‌کنند. آیات ۶۵‌-۶۶ سوره عنکبوت و ۶۷ سوره اسراء نیز به‌همین مضمون اشاره دارد. آیه ۲۳ سوره روم و ۵۳ سوره نحل نیر از خواندن خدا به هنگام رنج و زیان خبر می‌دهد.


برخی آیات، حکمت سختیها و اضطرار را تضرّع و التجا به درگاه خدا دانسته است؛ آیه‌ ۴۲‌ سوره انعام می‌گوید: امتهای پیشین را با شدت و رنج و ناراحتی مواجه ساختیم، شاید خضوع کنند و تسلیم شوند: «... فَاَخَذنهُم بِالبَأساءِ والضَّرّاءِ لَعَلَّهُم یَتَضَرَّعون». در آیه ۷۶ سوره مؤمنون می‌فرماید: مردم را به عذاب و بلا گرفتار ساختیم؛ اما آنان در برابر پروردگارشان تواضع و تضرّع نمی‌کنند: «ولَقَد اَخَذنهُم بِالعَذابِ فَمَا استَکانوا لِرَبِّهِم وما یَتَضَرَّعون». در آیات دیگری مانند ۴۳‌ سوره انعام و ۹۴ سوره اعراف نیز به این مضمون اشاره شده است.


برخی آیات نیز بر استجابت دعای مضطر دلالت دارد؛ مانند آیات ۸۳‌-۸۴ سوره انبیاء که از نیایش خاضعانه ایّوب و مستجاب شدن دعایش و باز گرداندن خاندانش یاد کرده است:«واَیّوبَ اِذ نادی رَبَّهُ اَنّی مَسَّنِیَ الضُّرُّ واَنتَ اَرحَمُ الرّاحِمین فَاستَجَبنا لَهُ فَکَشَفنا ما بِهِ مِن ضُرّ وءاتَینهُ اَهلَهُ ومِثلَهُم مَعَهُم رَحمَةً مِن عِندِنا وذِکری لِلعبِدین» آیه ۶۲ سوره نمل در مقایسه پروردگار با خدایان دروغین، از خداوند به «اجابت‌کننده دعای مضطر» یاد کرده است:«اَمَّن یُجیبُ المُضطَرَّ اِذا دَعاهُ ویَکشِفُ السّوءَ ویَجعَلُکُم خُلَفاءَ الاَرضِ اَءِلهٌ مَعَ اللّهِ قَلیلاً ما‌تَذَکَّرون»

۶.۱ - شأن نزول

در تفسیر مضطر در این آیه آرای گوناگونی نقل شده؛ لیکن بیش‌تر آن‌ها ناظر به این است که منظور کسی است که در ناملایمات زندگی از غیر خدا ناامید شده و به درگاه خدا روی‌آورده است. بعضی روایات، شأن نزول این آیه را قائم آل‌محمّد (علیه‌السلام) دانسته که در «مقام» دو‌ رکعت نمازگزارده، خدا را می‌خواند و خداوند گرفتاریش را برطرف ساخته، او را در زمین خلیفه‌ قرار می‌دهد.
[۳۵] البرهان، ج‌۴، ص‌۳۲، ح ۹.



از اشکال بر آورده نشدن دعای برخی مضطرها چنین پاسخ داده شده که اولا برآورده شدن دعای مضطر به مصلحت وابسته است، ازاین‌رو شایسته است انسان خواسته خود را از خداوند، مشروط به مصلحت بخواهد، بنابراین گرچه عنوان، صلاحیت شمول همه درماندگان را دارد؛ ولی شرط وجود مصلحت در استجابت دلیل بر عدم عموم است. ثانیاً مفرد معرفه (المضطرّ) مفید عموم نیست و تنها بر اصل ماهیّت دلالت‌ می‌کند. قهراً برای ثبوت حکم، یک فرد از ماهیت کافی است و نیازی نیست که حکم برای همه افراد ثابت شود.
[۳۸] التفسیرالکبیر، ج‌۲۴، ص‌۲۰۸‌-۲۰۹.


۷.۱ - درخواست حقیقی داعی

ثالثاً آوردن وصفِ اضطرار در آیه، خود گواه بر درخواست حقیقی داعی است، زیرا تا انسان در تنگنای اضطرار واقع نشود خواسته‌اش خالص نمی‌شود. از قید «اِذا دَعاهُ» استفاده می‌شود که باید درخواست فقط از خدا باشد و این معنا در صورتی محقق می‌شود که درخواست‌کننده از همه اسباب ظاهری ناامید شود و فقط دل به خدا ببندد، زیرا اگر توجه او به اسباب ظاهری باشد، در مقام دعا صادق نبوده و حقیقتاً خدا را نخوانده است.

۷.۲ - نتیجه

پس آنگاه که انسان در دعایش صادق باشد و فقط خدا را بخواند، دعای او مستجاب و گرفتاری او برطرف می‌شود، پس اساساً اشکال وارد نیست، چون دعای هیچ مضطری بی‌پاسخ نمی‌ماند.


الاستبصار فیما اختلف من الاخبار؛ البحر الرائق شرح کنز الدقائق؛ البرهان فی تفسیر القرآن؛ التحقیق فی کلمات القرآن الکریم؛ ترمینولوژی حقوق؛ التعاریف؛ تفسیر‌العیاشی؛ التفسیر الکبیر؛ تفسیر کنزالدقائق و بحر‌الغرائب؛ تفسیر نورالثقلین؛ جامع البیان عن تأویل آی‌القرآن؛ الجامع لاحکام القرآن، قرطبی؛ جواهر الکلام فی شرح شرایع الاسلام؛ حاشیة المکاسب؛ الحدائق الناضرة فی احکام العترة الطاهره؛ شرایع الاسلام فی مسائل الحلال و الحرام؛ ریاض المسائل فی تحقیق الاحکام بالدلائل؛ العروة‌الوثقی؛ قواعد الاحکام؛ کتاب الخلاف؛ الکافی، حلبی؛ الکافی، کلینی؛ کتاب البیع، مصطفی خمینی؛ کتاب‌البیع، قدیری؛ الکشاف؛ لسان العرب؛ مدارک الاحکام فی شرح شرائع‌الاسلام؛ مصباح الفقاهه، خویی؛ مصطلحات الفقه و معظم عناوینه الموضوعیه؛ مفردات الفاظ القرآن؛ مقالات‌الاصولیین؛ المقنعه؛ المکاسب؛ منتهی‌المطلب؛ من‌لا‌یحضره الفقیه؛ منهاج‌الصالحین، حکیم؛ منیة‌الطالب فی شرح المکاسب؛ مواهب الرحمن فی تفسیر القرآن؛ المیزان فی تفسیر القرآن؛ نظریة‌الضروره؛ نهایة‌الافکار فی مباحث الالفاظ؛ النهایة فی مجرد الفقه و الفتاوی؛ وسائل الشیعه.


۱. لسان العرب، ج‌۸، ص‌۴۶، «ضرر».
۲. مفردات، ص‌۵۰۴، «ضرر».    
۳. لسان‌العرب، ج‌۸، ص‌۴۵، «ضرر».
۴. التحقیق، ج‌۷، ص‌۲۶.
۵. شرایع الاسلام، ج‌۳، ص‌۲۲۹.
۶. ترمینولوژی حقوق، ص‌۵۶.
۷. نساء/سوره۴، آیه۲۹.    
۸. منیة الطالب، ج‌۱، ص‌۳۸۸.    
۹. حاشیة المکاسب، ج‌۲، ص‌۴۸.    
۱۰. کتاب البیع، قدیری، ص‌۳۹۹.    
۱۱. التعاریف ج۱، ص۷۱، «اضطرار».
۱۲. کتاب البیع، مصطفی خمینی، ص‌۳۴۰.
۱۳. مصباح الفقاهه، ج‌۳، ص‌۳۱۲.    
۱۴. من لا یحضره الفقیه، ج‌۳، ص‌۳۴۴.    
۱۵. تهذیب، ج‌۲، ص۴۶.    
۱۶. تهذیب، ج‌۵، ص‌۲۷۲.    
۱۷. المقنعه، ص‌۷۸۴.    
۱۸. جواهرالکلام، ج‌۳۶، ص‌۴۲۷.    
۱۹. البحر الرائق، ج‌۸، ص‌۱۳۲.
۲۰. نظریة الضروره، ص‌۶۵.
۲۱. مصباح الفقاهه، ج‌۳، ص‌۳۱۲.    
۲۲. انعام/سوره۶، آیه۴۰‌۴۱.    
۲۳. یونس/سوره۱۰، آیه۱۲.    
۲۴. یونس/سوره۱۰، آیه۲۲‌۲۳.    
۲۵. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۵‌۶۶.    
۲۶. اسراء/سوره۱۷، آیه۶۷.    
۲۷. روم/سوره۳۰، آیه۲۳.    
۲۸. نحل/سوره۱۶، آیه۵۳.    
۲۹. انعام/سوره۶، آیه۴۲.    
۳۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۷۶.    
۳۱. انعام/سوره۶، آیه۴۳.    
۳۲. اعراف/سوره۷، آیه۹۴.    
۳۳. انبیاء/سوره۲۱، آیه۸۳‌۸۴.    
۳۴. نمل/سوره۲۷، آیه۶۲.    
۳۵. البرهان، ج‌۴، ص‌۳۲، ح ۹.
۳۶. الکشاف، ج‌۳، ص‌۳۷۷.    
۳۷. الکشاف، ج‌۳، ص‌۳۷۷.    
۳۸. التفسیرالکبیر، ج‌۲۴، ص‌۲۰۸‌-۲۰۹.
۳۹. المیزان، ج‌۱۵، ص‌۳۸۱.    



دائرة‌المعارف قرآن کریم، برگرفته شده از مقاله «اضطرار».    



جعبه ابزار