• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

اضلال الهی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



از آن‌جا که در آیاتی از قرآن کریم اضلال به خداوند نسبت داده شده است، و با توجه به این‌که اضلال به معنای گمراه ساختن فعل ناروایی است مفسران و متکلمان اسلامی را بر آن داشته است که در این باره به پژوهش بپردازند. آنان در این خصوص آراء گوناگونی اظهار کرده‌اند که در مجموع به دو دیدگاه منکران حسن و قبح عقلی (اشاعره) و طرفداران حسن و قبح عقلی (عدلیه: امامیه و معتزله) باز می‌گردد.

فهرست مندرجات

۱ - معنی ضلالت و اضلال در لغت
۲ - دیدگاه اشاعره در مورد معنی اضلال
۳ - رد دیدگاه اشاعره
       ۳.۱ - بیهوده شدن ثواب و عقاب بندگان
       ۳.۲ - خلق ضلالت در عبد و تکلیف او به ایمان لغو است
       ۳.۳ - خداوند گمراه کنندگان را مذمّت نموده است
       ۳.۴ - زشتی گمراه نمودن
       ۳.۵ - جواز دیگر کارهای زشت برای خداوند
       ۳.۶ - غرض خداوند از فرستادن پیامبران اتمام حجت برای بندگان است
       ۳.۷ - لازمه این قول، تکذیب بسیاری از آیات الهی است
       ۳.۸ - اضلال، پوشاندن امر است و این قبیح است
       ۳.۹ - اضلال به معنی ناتوانی است
۴ - دفاع از دیدگاه اشاعره و جواب از آنها
       ۴.۱ - غرض اشاعره از خلق ضلالت، ایجاد وسوسه در قلوب است
       ۴.۲ - شقاوت ذاتی در انسان‌ها امری ممکن است
       ۴.۳ - فرستادن پیامبران برای خصوص اهل ایمان بوده
       ۴.۴ - چند آیه در تأیید قول اشاعره
       ۴.۵ - اضلال ذاتا چیز بدی نیست
۵ - دیدگاه عدلیه
       ۵.۱ - مقصود از اضلال الهی عذاب و کیفر او در روز قیامت است
       ۵.۲ - اضلال الهی به معنای گمراه نامیدن ظالمین است
       ۵.۳ - اضلال الهی به معنای به خود واگذاردن عبد است
       ۵.۴ - اضلال الهی به معنای گمراه کردن از مسیر بهشت است
       ۵.۵ - اضلال الهی به معنای لازم (گمراه یافتن) استعمال شده است
       ۵.۶ - اضلال الهی به معنای نابود کرد اعمال کافران است
       ۵.۷ - اضلال الهی به معنای آزمایش یا تشدید آن است
       ۵.۸ - اضلال الهی اشاره به علت بودن خداوند برای تمام کارها دارد
       ۵.۹ - اضلال الهی ناشی از سوء اختیار انسان است
       ۵.۱۰ - نسبت اضلال الهی به دلیل خلق شهوات از سوی خداست
       ۵.۱۱ - اضلال الهی به معنای جعل اختیار در انسان است
       ۵.۱۲ - هدایت امری اختیاری است
۶ - جمع بندی آیات اضلال الهی
       ۶.۱ - آیات متضمن نسبت اضلال به خداوند
       ۶.۲ - آیاتی که متعلّق اضلال را «من یشاء» معرفی می‌نماید
       ۶.۳ - آیات متضمن نسبت اضلال به کسانی که خود کفر را اختیار کرده اند
       ۶.۴ - آیات متضمن نسبت اضلال به فاسقین و امثال آن
       ۶.۵ - نتیجه گیری
۷ - اضلال شیطانی
۸ - فهرست منابع
۹ - پانویس
۱۰ - منبع



پیش از آن‌که به نقل و بررسی این دو دیدگاه بپردازیم، لازم است معانی یا کاربردهای ضلالت و اضلال را در لغت و اصطلاح بیان نماییم. اضلال در کتاب های لغت در معانی زیر به کار رفته است: هلاک کردن، عذاب نمودن، گمراه ساختن، حکم به گمراهی کسی نمودن و او را گمراه نامیدن، به شک و تردید انداختن، امر را مشتبه کردن، ضایع کردن، باطل کردن.
[۲] «تاج العروس من جواهر القاموس»، محمد مرتضی الزبیدی، ج۷، ص۴۱۱ـ ۴۱۳، ناشر: المکتبة الحیاة، بیروت، بی تا.




اشاعره اضلال از ناحیه خداوند سبحان را بر معنای اصطلاحی و از ناحیه شیطان و اصنام را بر معنای مجازی حمل کرده اند.
[۵] «شرح الفقه الأکبر»، علی محمد قاری ملاّعلی، ج۱، ص۲۲۱، دارالکتب العلمیه، بی تا، بیروت.
آنان معتقدند خداوند ضلالت و گمراهی را در قلب کافرین خلق کرده
[۶] «التمهید فی اصول الدین»، ابوالمعین النسفی، ج۱، ص۸۳، عبد الحی قابیل، دار الثقافة، قاهره، ۱۴۰۷.
[۷] «اصول الدین»، عبدالقاهر ابن طاهر بغدادی، ص ۱۴۰، دار الکتب العلمیه، بیروت ۱۴۰۱.
[۸] «کتاب اصول الدین»، جمال الدین احمد بن محمد غزنوی، ج۱، ص۱۹۱، عمروفیق، دار البشائر الاسلامیه، بیروت، ۱۴۱۹.
و آن‌ها را از گرایش به ایمان باز می‌دارد.
[۹] «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۳۸، دار احیاء التراث، بیروت.
[۱۰] «ابکار الأفکار»، سیف الدین آمدی، ج۱، ص۶۲۹، علی بن محمد، احمد فرید، دارالکتب العلمیه، لبنان، ۱۴۲۴.




منشأ این عقیده یکی، تفسیر اشاعره از توحید در خالقیت، و اعتقاد به مسئله خلق افعال است.
[۱۱] «کتاب اصول الدین»، جمال الدین احمد بن محمد غزنوی، ج۱، ص۱۹۰ـ ۱۹۱، عمروفیق، دار البشائر الاسلامیه، بیروت، ۱۴۱۹.
[۱۲] «حق الیقین»، سید عبداللّه شُبّر، ج۱، ص۷۸، محمد کاظم الکتبی، مطبعة حیدریه، نجف، بی تا.
[۱۳] «شرح الفقه الأکبر»، علی محمد قاری ملاّعلی، ج۱، ص۲۲۱، دارالکتب العلمیه، بی تا، بیروت.
و دیگری استناد به ظواهر برخی از آیات قرآن کریم است.
[۱۴] «التمهید فی اصول الدین»، ابوالمعین النسفی، ج۱، ص۸۳، عبد الحی قابیل، دار الثقافة، قاهره، ۱۴۰۷.
وحال آن که:

۳.۱ - بیهوده شدن ثواب و عقاب بندگان


اگر اوصاف هدایت و ضلالت در قلوب مؤمنان و کافران مخلوق مستقیم خداوند باشد، در این صورت مدح و ثواب برای مؤمنان و مذمّت و عقاب نسبت به کافران بی معنا خواهد بود. چنان که آیات بی شماری که به اطاعت پروردگار امر می‌نماید و از نافرمانی او نهی می‌کند، و آیاتی که به ارشاد و راهنمایی گمراهان دعوت می‌نماید و امثال آن لغو و عبث خواهد بود.
[۱۵] «احقاق الحق»، الشهید نور اللّه التستری، ج۱، ص ۲۹۵، بی جا، ۱۰۱۹.


۳.۲ - خلق ضلالت در عبد و تکلیف او به ایمان لغو است


خلق ضلالت در عبد و تکلیف او به ایمان، جمع ضدین و سفاهت و ظلم است. هم چنین انزال کتب و ارسال رسل لغو است.
[۱۷] «احقاق الحق»، الشهید نور اللّه التستری، ص ۳۱۱، بی جا، ۱۰۱۹.


۳.۳ - خداوند گمراه کنندگان را مذمّت نموده است


خداوند متعال شیطان و سایر کسانی که بندگان را گمراه می‌کنند مذمّت نموده و به استعاذه از آن دستور می‌دهد، با این حال، چگونه خود، بندگان را گمراه می‌نماید؟!
[۱۸] «نور الأفهام فی علم الکلام»، السید حسن الحسینی اللواسانی، ج۱، ص۲۵۸، تحقیق: السید ابراهیم اللواسانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۵.


۳.۴ - زشتی گمراه نمودن


اضلال به این معنا قبیح است، و خداوند از فعل قبیح منزّه است.
[۱۹] «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد»، حلی ره، ج۱، ص۳۱۷، علاّمه حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳.
[۲۰] «نور الأفهام فی علم الکلام»، السید حسن الحسینی اللواسانی، ج۱، ص۲۵۸، تحقیق: السید ابراهیم اللواسانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۵.


۳.۵ - جواز دیگر کارهای زشت برای خداوند


اگر صدور انواع قبایح، اضلال، معاصی و دروغ از خداوند جایز باشد، بنابراین خداوند دروغ گو را نیز تصدیق می‌نماید، در این صورت استدلال بر صداقت پیامبران الهی و حقانیّت شرایع آسمانی غیر ممکن خواهد بود.
[۲۱] «منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة»، الحلّی (رحمه الله)، ج۱، ص۴۱، تحقیق: عبدالرحیم مبارک، انتشارات تاسوعا، مشهد، ۱۳۷۹.


۳.۶ - غرض خداوند از فرستادن پیامبران اتمام حجت برای بندگان است


غرض خداوند متعال از ارسال رسل قطع حجت و بهانه گیری بندگان است. (لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلَی اللّهِ حُجَّةٌ بَعْدَ الرُّسُلِ) ولی با این فرض جعل ضلالت کدام حجت بزرگ تر از این حجت، و کدام عذر بزرگ تر از این عذر که عبد به پروردگارش بگوید: تو عالم را گمراه کردی، و شرور و قبایح را در خلق ایجاد کردی؟!.
[۲۳] «نهج الحق وکشف الصدق»، الحلّی (ره)، ج۱، ص۱۴۰، تحقیق: السید رضا صدر، مؤسسة الطباعة والنشر دارالهجرة، قم، ۱۴۲۱.


۳.۷ - لازمه این قول، تکذیب بسیاری از آیات الهی است


لازمه این قول، تکذیب بسیاری از آیات محکم الهی است، که اضلال بندگان را صریحاً به ابلیس و اولیای کفر نسبت می‌دهد؛ چنان که این قول با آیاتی که خداوند هدایت بندگان را برعهده آنان گذاشته است منافات دارد. (إِنَّ عَلَیْنا لَلْهُدی).

۳.۸ - اضلال، پوشاندن امر است و این قبیح است


به اعتراف مخالف، تکلیف صحیح نیست مگر این‌که همراه با بیان باشد، و حال آن‌که اضلال، تلبیس و پوشاندن امر است، و این ضد بیان است.
[۲۵] «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۷، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.


۳.۹ - اضلال به معنی ناتوانی است


اضلال به این معنا را کسی مرتکب می‌شود که از اعمال قدرت و غلبه عاجز باشد، مثل شیطان و مانند آن و حال آن‌که نسبت عجز به خداوند جایز نیست.
[۲۶] «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۷، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.




بعضی در دفاع از اشاعره گفته اند:

۴.۱ - غرض اشاعره از خلق ضلالت، ایجاد وسوسه در قلوب است


غرض اشاعره از خلق ضلالت، ایجاد وسوسه در قلوب است. به اعتقاد آنان خداوند وسوسه کننده حقیقی است.
[۲۷] «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۱۹، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.

جواب: ایجاد وسوسه در قلب قبیح است، وخداوند از فعل قبیح منزه است؛ به خصوص که خود باری تعالی بندگان را دستور فرموده که از شرّ وسوسه شیطان به او پناهنده شوند: (قُلْ أَعُوذُ بِرَبّ الْناس... مِنْ شَرِّ الوَسْواسِ الخَنّاس• الّذی یُوسْوِسُ فِی صُدُورِ النّاسِ)

۴.۲ - شقاوت ذاتی در انسان‌ها امری ممکن است


تکلیف عمومی به ایمان با شقاوت أزلیّه که برای بعضی ثابت است منافات ندارد.
[۲۹] «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۱۷، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.

جواب: از صریح بسیاری از آیات قرآن کریم استفاده می‌شود که هیچ‌کس بر شقاوت ازلیه خلق نشده است، بلکه سعادت و شقاوت هر کس به دست خود اوست. (کُلُّ نَفْس بِما کَسَبَتْ رَهِینَة) و (أَنْ لَیْسَ لِلإِنْسانِ إِلاّ ما سَعی) و (إِنّا هَدَیْناهُ السَّبِیل إِمّا شاکِراً وَإِمّا کَفُوراً).

۴.۳ - فرستادن پیامبران برای خصوص اهل ایمان بوده


فایده انزال کتب وارسال رسل بالذات متوجه اهل ایمان است، وبالعرض به مطرودین، زیرا باعث اعراض بیش‌تر آنان می‌شود.
[۳۳] «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۱۷، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.

جواب: غرض الهی از ارسال رسل و انزال کتب اتمام حجّت بر جمیع مردم است نه خصوص مؤمنان. (لِئَلاّ یَکُونَ لِلنّاسِ عَلی اللّهِ حُجّة بَعْدَ الرُّسُل)، بنابراین اعراض مطرودین از آیات الهی به خاطر سوء اختیار آنان است نه چیز دیگر.

۴.۴ - چند آیه در تأیید قول اشاعره


آیات وارده در تأیید قول اشاعره کمتر از آیات مخالف نیست، مثل آیه شریفه: (وَأَضَلَّهُ اللّهَ عَلی عِلْم) و آیه شریفه: «فَمَنْ یَهْدِی مَنْ أَضَلَّ اللّه» و امثال آن.
[۳۷] «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۲۴، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.

جواب: وقتی ظاهر آیه ای با نصّ آیات دیگر و یا با براهین محکم عقلی تنافی داشت، قطعاً ظاهر آیه از حجّت ساقط شده و بر معنای معقول حمل می‌شود، چنان که در آیات تشبیه و تجسیم مثل آیه شریفه : (یَدُ اللّهِ فَوْقَ أَیْدِیهِمْ) و امثال آن، این چنین است، از این رو، متکلمان عدلیه، آیات «اضلال الهی» را بر معانی دیگری حمل کرده اند.

۴.۵ - اضلال ذاتا چیز بدی نیست


انجام یک فعل گاهی از جانب شخصی قبیح و از جانب دیگری نیکو است؛ مثلاً آزار رساندن یا کشتن مؤمنان از ناحیه خداوند نیکو، و از جانب دیگران زشت است، زیرا ذات الهی از اغراض فاسده پیراسته است، و فعل او خیر محض است. پس می‌شود اضلال از ناحیه خداوند نیکو و از ناحیه شیطان زشت باشد.
[۳۹] «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۲۴، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.

جواب: اضلال به معنای مورد بحث از مفاهیمی است که دارای قبح ذاتی است، مانند قبح ظلم، و اگر چیزی دارای قبح ذاتی بود، از هر کس صادر شود، بر قبح خود باقی است، بر خلاف آزار رساندن مؤمن که حُسن و قبح آن وابسته به غرض فاعل است، مانند ضرب یتیم که می‌شود برای تأدیب باشد که حَسَن است و یا به خاطر غرض فاسدی باشد، که قبیح است.



با توجه به وضوح بطلان قول اشاعره، متکلمان عدلیه آیات پیرامون اضلال الهی را بر وجوه دیگری حمل نموده اند:

۵.۱ - مقصود از اضلال الهی عذاب و کیفر او در روز قیامت است


مقصود از اضلال الهی، عذاب و کیفر او در روز قیامت است. (إِنَّ الْمُجْرِمینَ فِی ضَلال وَسُعُر)؛ «مجرمان در گمراهی و شعله های آتش اند».
[۴۲] «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد»، حلی ره، ج۱، ص۳۱۷، علاّمه حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳.
[۴۴] «التحفة الْعَسْجدیة»، ابوأیمن للطباعة یحیی بن الحسین بن القاسم، ج۱، ص۴۹، صنعاء، الجمهوریة الیمنیّة، ۱۳۴۳.
به دلیل این که، ضلالت مجرمان در قیامت نمی‌تواند غیر از عذاب باشد، چون آخرت دار تکلیف نیست
[۴۵] «رسائل الشریف المرتضی»، سید مرتضی، ج۱، ص۲۲۶، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۱.
و این عذاب بعد از اتمام حجّت است. (وَما کانَ اللّه لِیُضِلَّ قَوماً بَعْدَ إِذْ هَداهُمْ حَتّی یُبَیِّنَ لَهُمْ ما یتَّقُونَ). .
[۴۷] «رسائل الشریف المرتضی»، سید مرتضی، ج۱، ص۲۲۶، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۱.


۵.۲ - اضلال الهی به معنای گمراه نامیدن ظالمین است


اضلال الهی به معنای گمراه نامیدن ظالمین، و حکم به ضلالت آنهاست.
[۴۸] «التحفة الْعَسْجدیة»، ابوأیمن للطباعة یحیی بن الحسین بن القاسم، ص۴۹، صنعاء، الجمهوریة الیمنیّة، ۱۳۴۳.
[۴۹] «اصول الدین»، عبدالقاهر ابن طاهر بغدادی، ص ۱۴۰، دار الکتب العلمیه، بیروت ۱۴۰۱.


۵.۳ - اضلال الهی به معنای به خود واگذاردن عبد است


به معنای به خود واگذاردن عبد، و رها نمودن او به حال خود است. وقتی گفته می‌شود: «أفْسَدَ فلان ابنه»، فلانی فرزندش را فاسد کرد، یعنی به تربیت فرزندش اقدام نکرد.
[۵۱] «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۴۲، دار احیاء التراث، بیروت.
[۵۳] «ایمان ابوطالب (علیه‌السلام)»، الأمینی (ره)، ج۱، ص۱۲۸، بی تا، بی جا.


۵.۴ - اضلال الهی به معنای گمراه کردن از مسیر بهشت است


اضلال الهی به معنای گمراه کردن از مسیر بهشت است. زیرا آنچه آیه بر آن دلالت دارد اصل اضلال است، اما اضلال از چه چیزی نامعین است، پس حمل می‌شود بر طریق بهشت.
[۵۵] «ابکار الأفکار»، سیف الدین آمدی، ج۱، ص۶۲۳، علی بن محمد، احمد فرید، دارالکتب العلمیه، لبنان، ۱۴۲۴.
علاوه بر این مفسّرین هدایت را در آیه شریفه (وَالَّذِینَ قُتِلُوا فِی سَبِیلِ اللّه... سَیَهْدِیهم) حمل کرده‌اند بر راه های بهشت، چون هدایت بعد از مرگ جز این معنا ندارد، و ضلالت در مقابل هدایت است، پس مقصود اضلال از طریق بهشت است.
[۵۷] «ابکار الأفکار»، سیف الدین آمدی، ج۱، ص۶۲۳، علی بن محمد، احمد فرید، دارالکتب العلمیه، لبنان، ۱۴۲۴.


۵.۵ - اضلال الهی به معنای لازم (گمراه یافتن) استعمال شده است


اضلال به معنای لازم استعمال شده است نه متعدی، یعنی یافتن، و معنای «اضلال اللّه تعالی لهم» این است که خداوند آن‌ها را گمراه یافت.
[۵۸] «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۴۲، دار احیاء التراث، بیروت.
[۵۹] «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۲۶، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
چنان که در حدیث آمده است: «إنّ النبیّ (صلی‌الله‌علیه‌وآله‌وسلم أتی قَوْمَهُ فَأضَلّهم»، یعنی آن‌ها را گمراه یافت.

۵.۶ - اضلال الهی به معنای نابود کرد اعمال کافران است


به معنای باطل کردن و معدوم ساختن است، مثل آیه شریفه: (الَّذِینَ کَفَرُوا وَصَدُّوا عَنْ سَبِیلِ اللّهِ أَضَلَّ اعْمالهُم) یعنی باطل و نابود کرد اعمال آنان را.
[۶۳] «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد»، حلی ره، ج۱، ص۳۱۷، علاّمه حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳.

چنان که وقتی مرده را در قبرش گذاشته و روی آن را می‌پوشند، گفته می‌شود: «أضلَّ الْقَومُ مَیّتَهُمْ». در قرآن نیز از قول کافران می‌فرماید: (أَإِذا ضَلَلْنا فِی الأَرض).
[۶۶] «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد»، حلی ره، ج۱، ص۳۱۷، علاّمه حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳.


۵.۷ - اضلال الهی به معنای آزمایش یا تشدید آن است


اضلال الهی به معنای آزمایش یا تشدید آن به وسیله انزال آیه متشابه یا فعل متشابه است. و انسان گمراه کسی است که مقصود از متشابه را درک نکرده و به ظاهر آن تمسک نماید.
[۶۷] «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۴۰، دار احیاء التراث، بیروت.
[۶۹] «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۵، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.

به بیان دیگر، اضلال الهی به معنای گمراه شدن اختیاری انسان به خاطر امری که خداوند قرار داده است، بدون این‌که آن امر تأثیری در گمراه کردن داشته باشد. چنان که در آیه شریفه: «رَبِّ إِنَّهُنَّ أَضْلَلْنَ کَثیراً مِنَ النّاسِ»، اضلال به بت‌ها نسبت داده شده است، و حال آن‌که بت ها، چوب و سنگ های بدون شعور و اراده‌اند و آیات امثال آن.
[۷۱] «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۴۰، دار احیاء التراث، بیروت.
پس جایز است نسبت اضلال به خداوند به این اعتبار که آیات مشتمل بر امتحان، سبب گمراهی کافران شده است.
[۷۲] «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۲۴، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.


۵.۸ - اضلال الهی اشاره به علت بودن خداوند برای تمام کارها دارد


با توجه به این‌که وجود عبد و تمامی قوای ظاهری و باطنی او از ناحیه خداوند است، پس هنگامی که بنده کاری را انجام می‌دهد، به خداوند متعال نیز به عنوان علت بعیده نسبت داده می‌شود.
[۷۴] «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۵، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.


۵.۹ - اضلال الهی ناشی از سوء اختیار انسان است


از آن‌جا که قدرت خداوند محیط به افعال عباد بوده، و اگر بخواهد می‌تواند مانع فعل عبد شود، بنابراین وقتی عبد ضلالت را انتخاب می‌کند و خداوند مانع او نمی‌شود گویا خداوند او را گمراه کرده است.
[۷۵] «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۵، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.


۵.۱۰ - نسبت اضلال الهی به دلیل خلق شهوات از سوی خداست


شهوات نفسانیه از اموری است که عبد را به گمراهی سوق می‌دهد، و چون این غرایز را خداوند متعال در او نهاده است، لذا گمراهی عبد به خداوند نسبت داده می‌شود.
[۷۶] «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۵، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.


۵.۱۱ - اضلال الهی به معنای جعل اختیار در انسان است


اضلال الهی به معنای جعل اختیار در انسان است، به این معنا که خداوند راه طاعت و بندگی که نتیجه آن سعادت است و راه معصیت که نتیجه آن شقاوت است را به او شناسانده، و او را در انتخاب هر کدام آزاد گذاشته است. پس هر کس راه معصیت را پیش گیرد و گمراهی را برگزیند، خداوند هم گمراهی جدید به او پاداش می‌دهد، و هر کس هدایت را برگزیند، هدایت جدید پاداش می‌دهد.
بنابراین مقصود از اضلال و هدایت الهی در آیه شریفه «یُضِلُّ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشاء» و امثال آن اضلال و هدایت بر سبیل مجازات است، نه ضلالت و هدایت ابتدایی، زیرا هدایت فطری در همه انسان‌ها موجود است.
توضیح این که: هدایت ابتداء از ناحیه خداوند متعال آغاز شده و عبد پذیرنده آن است. و آن گاه خداوند بر آن هدایت، هدایت جدید پاداش می‌دهد. (وَالَّذِینَ اهْتَدُوا زادَهُمْ هدُیً). اما ضلالت ابتدائاً از عبد با سوء اختیار خود آغاز می‌شود. چنان که فرمود: (وَمِنْهُمْ مَنْ حَقَّت عَلَیْهِ الضَّلالَة) و خداوند بر این ضلالت اختیاری، ضلالت جدید کیفر می‌دهد. و این اضلال تنها در حق کسانی است که اهل ظلم، فسق، کفر و یا تکذیب و امثال آن بوده اند: (وَیُضِلُ اللّه الظّالِمین) و (وَما یُضِلُّ بِهِ إِلاّ الْفاسِقین) و (إِنّ الّذینَ کَفَرُوا وَظَلَمُوا) و (فَلَمّا زاغُوا أَزاغَ اللّه قُلُوبهُم)، نکته قابل توجه این که: اضلال به معنای فوق، در واقع به معنای رها گذاشتن عبد بر همان طریق ضلالت، و قطع کردن رحمت و سلب توفیق از او، و محروم نمودن او از مسیر هدایت است. زیرا ضلالت همان عدم ملکه هدایت و امری عدمی است.

۵.۱۲ - هدایت امری اختیاری است


آیاتی که امر هدایت را مختصّ خداوند متعال می‌شمارد بسیار است، اما لازمه انحصاری بودن این نیست که هدایت امری اضطراری بوده و عبد هیچ گونه نقشی در آن ندارد. بلکه هدایت امری اختیاری است، البته با اختیاری بودن مقدمه آن، یعنی احسان کردن و تلاش نمودن، (وَالَّذِینَ جاهَدُوا فِینا لَنَهْدِیَنَّهُمْ سُبُلَنا وَ إِنَّ اللّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِین).



در قرآن کریم، سی و دو آیه اضلال را به خداوند متعال اسناد داده است، که این آیات چند قسم اند:

۶.۱ - آیات متضمن نسبت اضلال به خداوند


آیاتی که متضمن نسبت اضلال به خداوند بوده، بدون این‌که متعلّق آن را بیان نماید، مثل آیه شریفه: «وَمَنْ یُضِلُّ اللّه فَما لَهُ مِنْ هاد».

۶.۲ - آیاتی که متعلّق اضلال را «من یشاء» معرفی می‌نماید


آیاتی که متعلّق اضلال را «من یشاء» معرفی می‌نماید، ولی مقصود از «من یشاء» را مشخص نکرده است، مثل آیه شریفه «کَذلِکَ یُضِلُّ اللّهُ مَنْ یَشاءُ وَیَهْدِی مَنْ یَشاء».

۶.۳ - آیات متضمن نسبت اضلال به کسانی که خود کفر را اختیار کرده اند


آیاتی که متعلق اضلال الهی را کسانی معرفی می‌نماید که خود ابتدائاً کفر را اختیار کرده اند، مثل: (کَذلِکَ یُضِلّ اللّه الکافِرینَ).

۶.۴ - آیات متضمن نسبت اضلال به فاسقین و امثال آن


آیاتی که اضلال الهی را منحصر در فاسقین و امثال آن می‌نماید، مثل آیه: (وَما یُضِلُّ بِهِ إِلاّ الْفاسِقین).

۶.۵ - نتیجه گیری


بنابراین از مجموع آیات مربوط به اضلال الهی نتیجه گرفته می‌شود که اضلال الهی تنها شامل افرادی می‌شود که خود با سوء اختیار کفر، ظلم، فسق و امثال آن را اختیار کرده‌اند و هیچ دلالتی بر اضلال سایرین ندارد (إِنَّ اللّهَ لا یظلِم مِثْقال ذَرّة) و اضلال این قبیل افراد هم به این معنا است که از آن‌ها سلب توفیق نموده و آن‌ها را به حال خود وامی گذارد، که البته این سلب توفیق و خذلان نیز جز بازتاب اعمال خود آنان نیست. (ثُمَّ کانَ عاقِبَةُ الَّذِینَ أَساؤا السوأی أَنْ کَذَّبُوا بِآیاتِ اللّه)
[۹۲] «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۴۰۶، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.




در قرآن کریم، اضلال بندگان به شیطان، فرعون، سامری، اصنام و اولیاء کفر نیز اسناد داده شده است، از قبیل آیات شریفه: (وَیُرِیدُ الشَّیْطانُ أَنْ یُضِلّهُمْ ضَلالاً بَعِیداً) و (وَأَضَلّ فِرْعَونَ قَومه) و (أَضلّهُمُ السّامری) و (إِنّا أَطَعْنا سادَتَنا وَکُبَرائَنا فَأَضَلُّونا السَّبیل) این قبیل آیات از مصادیق اضلال قبیح و به معنای ایجاد فساد و فریب و مکر،
[۹۷] «رسائل الشریف المرتضی»، سید مرتضی، ج۱، ص۲۲۷، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۱.
و دعوت به باطل، «وَما کانَ لِی عَلَیْکُمْ مِنْ سُلْطان إِلاّ أَن دعوتکُمْ فَاستَجَبتم لی» «من بر شما تسلطی نداشتم جز این‌که شما را دعوت کردم و شما پذیرفتید،
[۹۹] «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۳۸، دار احیاء التراث، بیروت.
وایجاد وسوسه در قلب، (فَزَیَّنَ لَهُمُ الشَّیْطانُ أَعْمالهُمْ فَصَدّهم عَنِ السَّبیلِ) شیطان اعمالشان را در نظرشان جلوه داد، و آن‌ها را از راه بازداشت
[۱۰۱] «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۷۲، ص۲۱۸، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
و تلبیس و تغلیط و تشکیک و غیر آن از اموری که به ظلم و ستم منجر می‌شود، می باشد. و خداوند مرتکبین آن را وعده عذاب شدید داده است: (إِنَّ الّذینَ یُضِلُّونَ عَنْ سَبِیلِ اللّهِ لَهُمْ عَذابٌ شَدید) و مردمان را از تبعیّت این گروه نهی فرموده است: (أَلَمْ أَعْهَـدْ إِلَیْکُـمْ یـا بَنـی آدَمَ أَنْ لا تَعْبُـدُوا الشَّیْطانَ إِنَّـهُ لَکُـمْ عَـدُوٌّ مُبیـن• وَأَنِ اعْبُـدُونِی... وَلَقَـدْ أَضَـلَّ مِنْکُـمْ جِبّلاً کَثِیراً أَفَلَمْ تَکُونُوا تَعْقِلُون).



• «ابکار الأفکار»، سیف الدین آمدی، علی بن محمد، احمد فرید، دارالکتب العلمیه، لبنان، ۱۴۲۴.
• «احقاق الحق»، الشهید نور اللّه التستری، ۱۰۱۹.
• «اُصول الدین»، عبدالقاهر ابن طاهر بغدادی، دار الکتب العلمیه، بیروت ۱۴۰۱.
• «ایمان ابوطالب (علیه‌السلام)»، الأمینی (ره)، بی تا، بی جا.
• «بحارالأنوار»، علاّمه محمدباقر مجلسی، الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.
• «تاج العروس من جواهر القاموس»، محمد مرتضی الزبیدی، ناشر: المکتبة الحیاة، بیروت، بی تا.
• «التحفة الْعَسْجدیة»، ابوأیمن للطباعة یحیی بن الحسین بن القاسم، صنعاء، الجمهوریة الیمنیّة، ۱۳۴۳.
• «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، دار احیاء التراث، بیروت.
• «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
• «تفسیر المیزان»، محمدحسین طباطبائی، مؤسسة اعلمی للمطبوعات، بیروت ۱۳۹۱.
• «التمهید فی اصول الدین»، ابوالمعین النسفی، عبد الحی قابیل، دار الثقافة، قاهره، ۱۴۰۷.
• «التوحید»، ابن بابویه صدوق، ابوجعفر محمد بن علی قمی، حسینی طهرانی، جامعه مدرسین، بی تا.
• «حق الیقین»، سید عبداللّه شُبّر، محمد کاظم الکتبی، مطبعة حیدریه، نجف، بی تا.
• «رسائل الشریف المرتضی»، سید مرتضی، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۱.
• «شرح احقاق الحق»، المرعشی، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.
• «شرح الفقه الأکبر»، علی محمد قاری ملاّعلی، دارالکتب العلمیه، بی تا، بیروت.
• «الصحاح»، اسماعیل بن حمود الجوهری، تحقیق:احمد بن عبد الغفور عطار، دار العلم للملایین، بیروت، ۱۴۰۷.
• «الفروق اللغویة»، ابوهلال العسکری، ناشر: جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۲.
• «کتاب اصول الدین»، جمال الدین احمد بن محمد غزنوی، عمروفیق، دار البشائر الاسلامیه، بیروت، ۱۴۱۹.
• «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد»، حلی ره، علاّمه حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳.
• «لسان العرب»، ابن منظور، ناشر: نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵.
• «منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة»، الحلّی (رحمه الله)، تحقیق: عبدالرحیم مبارک، انتشارات تاسوعا، مشهد، ۱۳۷۹.
• «نور الأفهام فی علم الکلام»، السید حسن الحسینی اللواسانی، تحقیق: السید ابراهیم اللواسانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۵.
• «نهج الحق وکشف الصدق»، الحلّی (ره)، تحقیق: السید رضا صدر، مؤسسة الطباعة والنشر دارالهجرة، قم، ۱۴۲۱؛


 
۱. «لسان العرب»، ابن منظور، ج۱۱، ص۳۹۲ ۳۹۵، ناشر:نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵.    
۲. «تاج العروس من جواهر القاموس»، محمد مرتضی الزبیدی، ج۷، ص۴۱۱ـ ۴۱۳، ناشر: المکتبة الحیاة، بیروت، بی تا.
۳. «الصحاح»، اسماعیل بن حمود الجوهری، ج۵، ص۱۷۴۸، تحقیق:احمد بن عبد الغفور عطار، دار العلم للملایین، بیروت، ۱۴۰۷.    
۴. «الفروق اللغویة»، ابوهلال العسکری، ج۱، ص۳۹۳، ناشر:جامعه مدرسین، قم، ۱۴۱۲.    
۵. «شرح الفقه الأکبر»، علی محمد قاری ملاّعلی، ج۱، ص۲۲۱، دارالکتب العلمیه، بی تا، بیروت.
۶. «التمهید فی اصول الدین»، ابوالمعین النسفی، ج۱، ص۸۳، عبد الحی قابیل، دار الثقافة، قاهره، ۱۴۰۷.
۷. «اصول الدین»، عبدالقاهر ابن طاهر بغدادی، ص ۱۴۰، دار الکتب العلمیه، بیروت ۱۴۰۱.
۸. «کتاب اصول الدین»، جمال الدین احمد بن محمد غزنوی، ج۱، ص۱۹۱، عمروفیق، دار البشائر الاسلامیه، بیروت، ۱۴۱۹.
۹. «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۳۸، دار احیاء التراث، بیروت.
۱۰. «ابکار الأفکار»، سیف الدین آمدی، ج۱، ص۶۲۹، علی بن محمد، احمد فرید، دارالکتب العلمیه، لبنان، ۱۴۲۴.
۱۱. «کتاب اصول الدین»، جمال الدین احمد بن محمد غزنوی، ج۱، ص۱۹۰ـ ۱۹۱، عمروفیق، دار البشائر الاسلامیه، بیروت، ۱۴۱۹.
۱۲. «حق الیقین»، سید عبداللّه شُبّر، ج۱، ص۷۸، محمد کاظم الکتبی، مطبعة حیدریه، نجف، بی تا.
۱۳. «شرح الفقه الأکبر»، علی محمد قاری ملاّعلی، ج۱، ص۲۲۱، دارالکتب العلمیه، بی تا، بیروت.
۱۴. «التمهید فی اصول الدین»، ابوالمعین النسفی، ج۱، ص۸۳، عبد الحی قابیل، دار الثقافة، قاهره، ۱۴۰۷.
۱۵. «احقاق الحق»، الشهید نور اللّه التستری، ج۱، ص ۲۹۵، بی جا، ۱۰۱۹.
۱۶. «بحارالأنوار»، علاّمه محمدباقر مجلسی، ج۵، ص۱۶۹، الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.    
۱۷. «احقاق الحق»، الشهید نور اللّه التستری، ص ۳۱۱، بی جا، ۱۰۱۹.
۱۸. «نور الأفهام فی علم الکلام»، السید حسن الحسینی اللواسانی، ج۱، ص۲۵۸، تحقیق: السید ابراهیم اللواسانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۵.
۱۹. «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد»، حلی ره، ج۱، ص۳۱۷، علاّمه حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳.
۲۰. «نور الأفهام فی علم الکلام»، السید حسن الحسینی اللواسانی، ج۱، ص۲۵۸، تحقیق: السید ابراهیم اللواسانی، ناشر: مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۲۵.
۲۱. «منهاج الکرامة فی معرفة الإمامة»، الحلّی (رحمه الله)، ج۱، ص۴۱، تحقیق: عبدالرحیم مبارک، انتشارات تاسوعا، مشهد، ۱۳۷۹.
۲۲. نساء/سوره۴، آیه۱۶۵.    
۲۳. «نهج الحق وکشف الصدق»، الحلّی (ره)، ج۱، ص۱۴۰، تحقیق: السید رضا صدر، مؤسسة الطباعة والنشر دارالهجرة، قم، ۱۴۲۱.
۲۴. لیل/سوره۹۲، آیه۱۲.    
۲۵. «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۷، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.
۲۶. «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۷، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.
۲۷. «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۱۹، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
۲۸. ناس/سوره۱۱۴، آیه۱۶.    
۲۹. «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۱۷، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
۳۰. مدثّر/سوره۷۴، آیه۳۸.    
۳۱. نجم/سوره۵۳، آیه۳۹.    
۳۲. انسان/سوره۷۶، آیه۳.    
۳۳. «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۱۷، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
۳۴. نساء/سوره۴، آیه۱۶۵.    
۳۵. جاثیه/سوره۴۵، آیه۲۳.    
۳۶. روم/سوره۳۰، آیه۲۹.    
۳۷. «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۲۴، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
۳۸. فتح/سوره۴۸، آیه۱۰.    
۳۹. «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۲۴، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
۴۰. قمر/سوره۵۴، آیه۴۷.    
۴۱. «التوحید»، ابن بابویه صدوق، ج۱، ص۲۱۴، ابوجعفر محمد بن علی قمی، حسینی طهرانی، جامعه مدرسین، بی تا.    
۴۲. «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد»، حلی ره، ج۱، ص۳۱۷، علاّمه حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳.
۴۳. «بحارالأنوار»، علاّمه محمدباقر مجلسی، ج۵، ص ۱۷۰، الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.    
۴۴. «التحفة الْعَسْجدیة»، ابوأیمن للطباعة یحیی بن الحسین بن القاسم، ج۱، ص۴۹، صنعاء، الجمهوریة الیمنیّة، ۱۳۴۳.
۴۵. «رسائل الشریف المرتضی»، سید مرتضی، ج۱، ص۲۲۶، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۱.
۴۶. توبه/سوره۹، آیه۱۱۵.    
۴۷. «رسائل الشریف المرتضی»، سید مرتضی، ج۱، ص۲۲۶، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۱.
۴۸. «التحفة الْعَسْجدیة»، ابوأیمن للطباعة یحیی بن الحسین بن القاسم، ص۴۹، صنعاء، الجمهوریة الیمنیّة، ۱۳۴۳.
۴۹. «اصول الدین»، عبدالقاهر ابن طاهر بغدادی، ص ۱۴۰، دار الکتب العلمیه، بیروت ۱۴۰۱.
۵۰. «بحارالأنوار»، علاّمه محمدباقر مجلسی، ج۵، ص۱۷۰، الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.    
۵۱. «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۴۲، دار احیاء التراث، بیروت.
۵۲. «بحارالأنوار»، علاّمه محمدباقر مجلسی، ج۵، ص ۱۷۰، الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.    
۵۳. «ایمان ابوطالب (علیه‌السلام)»، الأمینی (ره)، ج۱، ص۱۲۸، بی تا، بی جا.
۵۴. «بحارالأنوار»، علاّمه محمدباقر مجلسی، ج۵، ص۱۷۰، الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.    
۵۵. «ابکار الأفکار»، سیف الدین آمدی، ج۱، ص۶۲۳، علی بن محمد، احمد فرید، دارالکتب العلمیه، لبنان، ۱۴۲۴.
۵۶. محمد/سوره۴۷، آیه۵۴.    
۵۷. «ابکار الأفکار»، سیف الدین آمدی، ج۱، ص۶۲۳، علی بن محمد، احمد فرید، دارالکتب العلمیه، لبنان، ۱۴۲۴.
۵۸. «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۴۲، دار احیاء التراث، بیروت.
۵۹. «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۲۶، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
۶۰. «لسان العرب»، ابن منظور، ج۱۱، ص۳۹۲، ناشر:نشر ادب الحوزه، ۱۴۰۵.    
۶۱. محمد/سوره۴۷، آیه۱.    
۶۲. «التوحید»، ابن بابویه صدوق، ج۱، ص۲۱۵، ابوجعفر محمد بن علی قمی، حسینی طهرانی، جامعه مدرسین، بی تا.    
۶۳. «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد»، حلی ره، ج۱، ص۳۱۷، علاّمه حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳.
۶۴. سجده/سوره۳۲، آیه۱۰.    
۶۵. «التوحید»، ابن بابویه صدوق، ج۱، ص۲۱۵، ابوجعفر محمد بن علی قمی، حسینی طهرانی، جامعه مدرسین، بی تا.    
۶۶. «کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد»، حلی ره، ج۱، ص۳۱۷، علاّمه حسن زاده آملی، مؤسسة النشر الاسلامی، قم، ۱۴۱۳.
۶۷. «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۴۰، دار احیاء التراث، بیروت.
۶۸. «بحارالأنوار»، علاّمه محمدباقر مجلسی، ج۵، ص۱۷۰، الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.    
۶۹. «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۵، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.
۷۰. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۳۶.    
۷۱. «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۴۰، دار احیاء التراث، بیروت.
۷۲. «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۲، ص۲۲۴، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
۷۳. «بحارالأنوار»، علاّمه محمدباقر مجلسی، ج۵، ص ۱۷۰، الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.    
۷۴. «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۵، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.
۷۵. «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۵، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.
۷۶. «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۲۹۵، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.
۷۷. «تفسیر المیزان»، محمدحسین طباطبائی، ج۱۲، ص۳۳۶، مؤسسة اعلمی للمطبوعات، بیروت ۱۳۹۱.    
۷۸. «تفسیر المیزان»، محمدحسین طباطبائی، ج۱۳، ص۲۴۴ ۲۴۵، مؤسسة اعلمی للمطبوعات، بیروت ۱۳۹۱.    
۷۹. محمد/سوره۴۷، آیه۱۷.    
۸۰. نحل/سوره۱۶، آیه۳۶.    
۸۱. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۷.    
۸۲. بقره/سوره۲، آیه۲۶.    
۸۳. نساء/سوره۴، آیه۱۶۸.    
۸۴. صف/سوره۶۱، آیه۵.    
۸۵. عنکبوت/سوره۲۹، آیه۶۹.    
۸۶. زمر/سوره۳۹، آیه۲۳.    
۸۷. مدثر/سوره۷۴، آیه۳۱.    
۸۸. غافر/سوره۴۰، آیه۷۴.    
۸۹. بقره/سوره۲، آیه۲۶.    
۹۰. نساء/سوره۴، آیه۴۰.    
۹۱. روم/سوره۳۰، آیه۱۰.    
۹۲. «شرح احقاق الحق»، المرعشی، ج۱، ص ۴۰۶، تحقیق: السید شهاب الدین المرعشی النجفی، ناشر: منشورات مکتبة آیة اللّه العظمی المرعشی النجفی، قم.
۹۳. نساء/سوره۴، آیه۶۰.    
۹۴. طه/سوره۲۰، آیه۷۹.    
۹۵. طه/سوره۲۰، آیه۸۵.    
۹۶. احزاب/سوره۳۳، آیه۶۷.    
۹۷. «رسائل الشریف المرتضی»، سید مرتضی، ج۱، ص۲۲۷، دار الکتب العلمیة، بیروت، ۱۴۰۱.
۹۸. ابراهیم/سوره۱۴، آیه۲۲.    
۹۹. «التفسیر الکبیر»، فخر رازی، ج۲، ص۱۳۸، دار احیاء التراث، بیروت.
۱۰۰. نمل/سوره۲۷، آیه۲۴.    
۱۰۱. «تفسیر القرآن»، صدرالدین شیرازی، ج۷۲، ص۲۱۸، محمد بن ابراهیم، خواجوی، بیدار، قم.
۱۰۲. «بحارالأنوار»، علاّمه محمدباقر مجلسی، ج۵، ص۱۷۱، الوفاء، بیروت، ۱۴۰۳.    
۱۰۳. ص/سوره۳۸، آیه۲۶.    
۱۰۴. یس/سوره۳۶، آیه۶۰ ۶۲.    




دانشنامه کلام اسلامی، مؤسسه امام صادق علیه‌السلام، برگرفته از مقاله «اضلال الهی»، شماره ۵۲    



جعبه ابزار