انتقام از کافران (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
خداوند به مؤمنین یاد آوری می کند در میدان
جنگ با کافران چگونه عمل کنند، همچنین گوشزد می کند که اگر
مشیت خداوند به
انتقام از کافران تعلق بگیرد، او بر این کار قادر و تواناست، لیکن میدان جنگ صحنه
آزمایش و ابتلای مؤمنان است.
خدا از کافران، به وسیله عذاب کردن آنان انتقام می گیرد:
«... ان الذین کفروا بـایـت الله لهم عذاب شدید والله عزیز ذوانتقام» ... کسانی که به آیات خدا کافر شدند، کیفر شدیدی دارند، و خداوند (برای کیفر بدکاران و کافران لجوج،) توانا و صاحب انتقام است.
بعد از
اتمام حجت و نزول آیات از سوی خداوند و گواهی فطرت و عقل بر
صدق دعوت پیامبران، راهی جز مجازات نیست، و لذا در آیه فوق - به دنبال بحثی که درباره
حقانیت پیامبر صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و
قرآن مجید گذشت، میفرماید: کسانی که به آیات خدا کافر شدند کیفر شدیدی دارند، و برای اینکه تصور نشود، توانائی خداوند بر تهدیداتش جای تردید است، میافزاید: خداوند توانا و صاحب انتقام است.
عزیز در لغت به معنی هر چیز مشکل غیر قابل
نفوذ و غالب میباشد. لذا زمینی که عبور از آن به سختی انجام میگیرد
عزاز نامیده میشود و نیز هر چیز که بر اثر کمیابی دسترسی به آن مشکل باشد عزیز نامیده میشود. همچنین افراد نیرومند و
توانا که غلبه بر آنها مشکل یا غیر ممکن است عزیز هستند و هر کجا کلمه عزیز بر خدا
اطلاق میشود به همین معنی است یعنی هیچکس قادر بر غلبه بر او و شکست او نیست و همه در برابر اراده و مشیت او محکوماند.
در جمله بالا برای اینکه کافران بدانند این
تهدید کاملا جدی است میفرماید: خداوند قادر است و به همین دلیل کسی نمیتواند در برابر تحقق یافتن تهدیدهای او مقاومت کند، زیرا همانطور که او در جای خود فوق العاده رحیم و مهربان است در برابر آنها که شایسته
رحمت نیستند
عذاب شدید و انتقام دردناک دارد.
البته انتقام در
اصطلاح امروز بیشتر در مواردی به کار میرود که اشخاص بر
اثر عدم گذشت در برابر خلافکاریها یا اشتباهات دیگران دست به عمل متقابل میزنند و حتی مصلحت خود را در
عفو و گذشت در نظر نمیگیرند، این صفت مسلما صفت پسندیدهای نیست زیرا
انسان در بسیاری از موارد باید عفو و
گذشت را بر مقابله به مثل مقدم بدارد ولی انتقام در اصل
لغت به این معنی نیست، بلکه به معنی
کیفر دادن گناهکار است و مسلم است که مجازات گناهکاران گردنکش و ستمگر نه تنها کار پسندیدهای است بلکه صرف نظر کردن از آنها مخالف
عدالت و
حکمت است.
«وکذلک ما ارسلنا من قبلک فی قریة من نذیر الا قال مترفوها انا وجدنا ءاباءنا علی امة و انا علی ءاثـرهم مقتدون• ... قالوا انا بما ارسلتم به کـفرون• فانتقمنا منهم...» همین گونه در هیچ شهر و دیاری پیش از تو پیامبری
انذار کننده نفرستادیم مگر اینکه ثروتمندان مست و
مغرور گفتند ما پدران خود را بر مذهبی یافتیم و به آثار آنها اقتدا میکنیم• ... گفتند (آری) ما به آنچه شما به آن مبعوث شدهاید کافریم! • لذا ما از آنها انتقام گرفتیم ... .
از این آیه بخوبى استفاده مى شود که سردمداران مبارزه با انبیا و آنها که مسأله
تقلید از نیاکان را مطرح مى کردند و سخت روى این مسأله ایستاده بودند همان مترفون بودند، همان ثروتمندان
مست و مغرور و مرفه ، زیرا
مترف از ماده
ترفه (بر وزن لقمه ) به معنى فزونى
نعمت است ، و از آنجا که بسیارى از متنعمان غرق شهوات و هوسها مى شوند کلمه مترف به معنى کسانى که مست و مغرور به نعمت شده و
طغیان کرده اند آمده ، و
مصداق آن غالبا پادشاهان و جباران و ثروتمندان مستکبر و خودخواه است ، آرى آنها بودند که با قیام
انبیا به دوران خودکامگیهایشان پایان داده مى شد، و منافع نامشروعشان به خطر مى افتاد، و مستضعفان از چنگال آنها رهائى مى یافتند و به همین دلیل با انواع حیل و بهانه ها به
تخدیر و
تحمیق مردم مى پرداختند و امروز نیز بیشترین فساد دنیا از همین مترفین سرچشمه مى گیرد که هر جا
ظلم و تجاوز و گناه و آلودگى است آنجا حضور فعال دارند.
قابل توجه اینکه در آیه قبل خواندیم که آنها مى گفتند: «انا على آثارهم مهتدون» (ما بر آثار آنها هدایت یافته ایم) و در اینجا از قول آنها مى گوید: «انا على آثارهم مقتدون» (ما به آثار آنها اقتدا کرده ایم) گر چه هر دو
تعبیر در حقیقت به یک معنى باز مى گردد، ولى تعبیر اول
اشاره به دعوى حقانیت مذهب نیاکان است ، و تعبیر دوم اشاره به
اصرار و پافشارى آنها بر پیروى و اقتداى به نیاکان .
به هر حال این آیه یکنوع
تسلی خاطری است برای
پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلّم و مؤمنان که بدانند
بهانه جوئی مشرکان چیز تازهای نیست، این همان راهی است که همه گمراهان در طول تاریخ پیموده اند!
تمسک به تقلید
اختصاص به اینان ندارد، بلکه، عادت دیرینه امتهای مشرک گذشته نیز بوده. و ما قبل از تو به هیچ قریهای رسول نذیری یعنی پیامبری نفرستادیم، مگر آنکه توانگران اهل آن
قریه هم به همین تقلید
تشبث جستند، و گفتند: ما اسلاف و نیاکان خود را بر دینی یافتیم، و همان
دین را پیروی میکنیم، و از آثار پدران دست برنمی داریم، و با آن مخالفت نمیکنیم.
و اگر در آیه مورد بحث این کلام را تنها از توانگران اهل قریهها نقل کرده، برای این است که اشاره کرده باشد به اینکه طبع
تنعم و نازپروردگی این است که وادار میکند انسان از بار سنگین تحقیق شانه خالی نموده، دست به دامن تقلید شود، ونتیجه آن فرستادن نذیر و این لجبازی و تقلید کورکورانه مشرکین این است که ایشان را به
جرم تکذیبشان هلاک کردیم، پس بنگر که عاقبت پیشینیان
اهل قری چه بود. و این تهدیدی است به قوم
رسول خدا صلی الله علیه و آله وسلم.
انتقام گیری خداوند از کافران، در گرو
مشیت او است، یعنی اگر خداوند بخواهد در هر زمان از آنان انتقام خواهد گرفت:
«فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب... ولو یشاء الله لانتصر منهم...» هنگامی که با کافران در میدان جنگ رو به رو میشوید گردنهایشان را بزنید،... و هر گاه خدا میخواست خودش آنها را مجازات میکرد ... .
مراد از لقاء در جمله «فاذا لقیتم الذین کفروا فضرب الرقاب» برخورد با کفار است در جنگ. و کلمه (ضرب الرقاب)
مفعول مطلق است که در جای فعل خود نشسته و عاملش در
تقدیر است، و تقدیر جمله (فاضربوا ضرب الرقاب) است؛ یعنی گردنهایشان را بزنید زدنی کشنده؛ چون آسانترین و سریعترین راه کشتن دشمن، زدن
گردن آنها است.
«حتی اذا اثخنتموهم فشدوا الوثاق» در
مجمع البیان گفته : کلمه اثخان به معنای بسیار کشتن، و
غلبه و قهر بر دشمن است، و از همین جهت گفته میشود: اثخنه المرض ، یعنی مرضش شدید شد و اثخنه الجراح یعنی زخمهای کاری او بسیار است.
«و لو یشاء الله لانتصر منهم»-
ضمیر جمع به کفار برمی گردد، یعنی اگر خدا بخواهد از کفار
انتقام میگیرد، هلاکشان میکند، شکنجه شان میدهد، بدون اینکه دستور به قتال با ایشان را بدهد.
«و لکن لیبلوا بعضکم ببعض»- این جمله
استدراک و
استثناء مانندی است از مشیت انتقام، میفرماید اگر خدا بخواهد از ایشان انتقام میگیرد، الا اینکه هنوز نخواسته بگیرد، بلکه دستورتان داده که کارزار کنید تا شما را به وسیله یکدیگر
امتحان کند، مؤ منین را به وسیله کفار بیازماید و به جنگ با آنان وادار سازد، تا معلوم شود چه کسی
اطاعت کرده و رنج جنگ را به خاطر امر خدا
تحمل میکند، و چه کسی
عصیان میورزد. و کفار را هم به وسیله مؤمنین امتحان کند تا معلوم شود اهل
شقاوت کیست، و موفق به
توبه و بازگشت از
باطل بسوی حق کیست؟
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ ومعارف قرآن، برگرفته از مقاله «انتقام از کافران».