• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بلعم بن باعور

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بَلعم باعورا عالمی معاصر موسی (علیه‌السّلام) و برخوردار از آیت الهی بود که بر اثر پیروی از شیطان و هوای نفس به گمراهی و انحطاط گرایید؛ در این مقاله سرگذشت بلعم باعورا را از کتب مقدس (تورات) و روایات اسلامی و سوره اعراف در قرآن مجید بیان می‌کنیم.

فهرست مندرجات

۱ - بیوگرافی
       ۱.۱ - از علمای بنی‌اسرائیل
       ۱.۲ - نواده لوط پیامبر
       ۱.۳ - نسب بلعم
       ۱.۴ - قدرت بر پیشگویی
۲ - بلعم باعورا در تورات
       ۲.۱ - خصوصیات باعورا در تورات
       ۲.۲ - داستان باعورا و پادشاه موآب
۳ - بلعم در روایات اسلامی
       ۳.۱ - نفرین موسی و بنی‌اسرائیل
       ۳.۲ - گرایش به دین پادشاه مآرب
       ۳.۳ - قبول رشوه
۴ - بلعم باعورا در قرآن
       ۴.۱ - داستان بلعم باعورا در سوره اعراف
       ۴.۲ - مراد از آیاتنا
              ۴.۲.۱ - نبوت
              ۴.۲.۲ - اسم اعظم
              ۴.۲.۳ - استجابت دعا
              ۴.۲.۴ - کرامت باطنی
       ۴.۳ - شان نزول آیه
              ۴.۳.۱ - در مورد بلعم باعورا
              ۴.۳.۲ - امیه بن صلت
              ۴.۳.۳ - ابوعامر بن نُعمان
              ۴.۳.۴ - مثال اعراض از ایمان
       ۴.۴ - شرح ماجرا باعورا
       ۴.۵ - تشبیه به سگ
       ۴.۶ - عبرت
       ۴.۷ - انحراف عابد بنی‌اسرائیل
۵ - چرایی و چگونگی انحراف
۶ - نتیجه‌گیری قرآن از بلعم
۷ - موقعیت بلعم قبل انحراف
۸ - فهرست منابع
۹ - پانویس
۱۰ - منبع


بَلعَم بن باعور، شخصیتی در تورات و روایات اسلامی که نخست در سبیل هدایت بود و سپس گمراه شد. نام پدرش را بعور، باعورا، باعرا و اَبَر گفته‌اند.
اگر بلعم واژه‌ای عربی باشد به معنی مردی است که زیاد‌ می‌خورد و غذا را‌ می‌بلعد. اما گویند بلعم همان بِلْعام در تورات و نامی عبری‌ می‌باشد به معنای «خداوند مردم»
[۴] مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۰.


۱.۱ - از علمای بنی‌اسرائیل

بلعم باعورا از علماء بنی‌اسرائیل، معاصر حضرت موسی (علیه‌السّلام) بود که در یکی از قریه‌های بلقاء شام زندگی می‌کرد.
[۵] شبستری، عبدالحسین، اعلام قرآن، ص ۲۰.


۱.۲ - نواده لوط پیامبر

ابن قتیبه در روایتش از وهب بن منبّه، بلعم را از نوادگان دختری لوط پیامبر دانسته، اما طبرسی به نقل از ابوحمزه ثمالی، و ثعلبی او را از نوادگان پسری لوط معرفی کرده‌اند.

۱.۳ - نسب بلعم

برخی گفته‌اند که بلعم همان لقمان است که حکایت‌های او پیش از اسلام در میان اعراب رواج داشته است، هر چند ثعلبی
[۹] ثعلبی، احمد بن محمد، قصص الانبیاء، ج۱، ص۲۰۹، بیروت (بی تا).
نام پدر هر دو را باعور گفته است، اما او نسب بلعم را به لوط و نسب لقمان را به تارخ پدر ابراهیم رسانیده است. طبری در روایات خود از ابن مسعود و مجاهد، بلعم را از بنی‌اسرائیل دانسته است و در دو روایتش از ابن عباس او را یمنی و کنعانی معرفی کرده است . بغوی و دیگران نیز از او پیروی کرده‌اند.

۱.۴ - قدرت بر پیشگویی

بلعم پیشگویی می‌کرد و از حوادث آینده خبر می‌داد. گویا پیرو آئین ابراهیم بوده و مردم از اطراف به نزد او می‌آمدند تا دربارۀ آنان پیشگویی کند و برای برکت یافتن دارایی و زندگی آنها دعا کند.


بلعم باعورا، همان بِلْعام بن بِعُوْر یاد شده در تورات است.
[۱۴] کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۵.
بِلْعام را نامی عبری و به معنای خداوند مردم دانسته‌اند.
[۱۵] قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۷.


۲.۱ - خصوصیات باعورا در تورات

براساس گزارش تورات وی عالمی موحِّد،
[۱۶] قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۸.
مستجاب الدعوه،
[۱۷] کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۶.
برخوردار از علم و رؤیای‌ الهی
[۱۸] کتاب مقدس، اعداد ۲۴: ۱۶.
و ساکن قریه فُتور در کنار رود فرات بوده
[۱۹] کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۵.
[۲۰] قاموس کتاب مقدس، ص۶۴۵.
و از حوادث آینده خبر می‌داده است.
[۲۱] کتاب مقدس، اعداد ۲۴ : ۱۷، ۲۵.
وی که معاصر حضرت موسی (علیه‌السّلام) و گویا پیرو آیین ابراهیم بوده
[۲۳] قاموس الکتاب المقدس، ص۱۸۹.
در عصر خویش و به سبب ویژگی‌های یاد شده، آوازه و جایگاه بلندی داشته است. مردم از اطراف و اکناف به نزد وی می‌آمده‌اند تا درباره آنان پیشگویی کرده یا برای برکت یافتنِ دارایی و زندگی آنها دعا کند.
[۲۴] قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۷-۱۸۸.


۲.۲ - داستان باعورا و پادشاه موآب

زمانی که بنی‌اسرائیل، همراه موسی (علیه‌السّلام) و در ادامه جنگ با قبایل بت پرست، در دشت موآب، در شرق رود اردن و رو به روی اریحا اردو زدند، مردم موآب و مدیان از شمار انبوه آنان به هراس افتادند. پادشاه موآب به نام «بالاق» سفیرانی را به همراه پول به نزد بِلْعام روانه کرد تا وی با نفرین بر بنی‌اسرائیل، زمینه شکست آنان را فراهم آورد.
[۲۵] کتاب مقدس عهد عتیق، باب ۲۲ـ۲۴.
بِلعام با این سخن که خداوند مرا از نفرین بر بنی‌اسرائیل باز می‌دارد درخواست آنان را رد می‌کند. بار دوم گروهی بزرگ‌تر و مهم‌تر و با این وعده که هرچه او بخواهد، بالاق به وی می‌دهد، نزد بلعام می‌آیند. این بار وی اجازه می‌یابد که به همراه سفیران بالاق برود، به شرط آنکه جز خواست خدا را بر زبان جاری نکند. به سبب خشم خدا از این کار، فرشته‌ای با شمشیری برآمده از نیام، سه بار راه را بر الاغ بلعام می‌بندد: بار نخست الاغ رم کرده، بار دوم بین دو دیوار، پای بلعام را به دیوار فشرده، بار سوم می‌خوابد. حیوان که هر بار از دست بلعام کتک می‌خورده به قدرت خدا لب به سخن و اعتراض می‌گشاید. بلعام پس از رسیدن به موآب، سه بار و هر بار در جایی متفاوت از دیگری درصدد نفرین بر بنی‌اسرائیل برمی‌آید؛ اما هر بار خواست خداوند مبنی بر تعریف و تمجید بنی‌اسرائیل و دعا برای آنان بر زبان وی جاری می‌شود. بالاق ناخشنود از این رویداد، او را روانه شهرش می‌کند.
[۲۶] کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۱، ۴۱.
[۲۷] کتاب مقدس ۲۳ : ۱، ۳۰.
[۲۸] کتاب مقدس ۲۴ : ۱، ۲۵.
بُستانی
[۲۹] بُستانی، بطرس، کتاب دایره المعارف، ج۵، ص۵۶۳، بیروت (بی تا).
به نقل از بعضی از مفسران کتاب مقدس به ساختگی بودن داستان بلعم اشاره کرده است.


در روایات اسلامی از شخصیت بلعم و کیفیت گمراه شدنش سه گونه سخن رفته است :

۳.۱ - نفرین موسی و بنی‌اسرائیل

کنعانیان از او خواستند تا در حق موسی و همراهانش، یا در حق یوشع و یارانش نفرین کند، اما نفرین بلعم به عکس اثر کرد. ازین‌رو وی برای نابودی بنی‌اسرائیل پیشنهاد کرد که در میان آنان فساد و فحشا رواج داده شود. بر اساس برخی گزارش‌های تورات، مردم موآب و مدیان پس از ناکامی بلعام در نفرین بنی‌اسرائیل و با پیشنهاد وی، زنان و دختران خود را با هدف به انحراف کشاندن قوم موسی (علیه‌السّلام) به اردوگاه آنان روانه کردند.
[۳۰] کتاب مقدس، اعداد ۲۵: ۱، ۶، ۸، ۱۶-۱۷.
[۳۱] کتاب مقدس، اعداد ۳۱ : ۱۵، ۱۷.
این نیرنگ سودمند افتاد و در نتیجه خداوند بر بنی‌اسرائیل غضب کرد و ایشان را به طاعون مبتلا ساخت که بیش از هفتاد هزار نفر از آنان از بین رفتند.
[۳۶] ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج۲، ص۲۳۲، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
در تورات بدون استناد ماجرا به بلعم، به وقوع فحشا و طاعون و مرگ بیست و چهار هزار نفر اشاره شده است
[۳۸] کتاب مقدس عهد عتیق، ۲۵: ۱ـ۹.
همچنین شمار فراوانی نیز که به درخواست زنان، در مراسم قربانی بت‌های آنان شرکت کرده و ضمن خوردن از گوشت قربانی‌ها، بر بت‌ها سجده کرده بودند به سبب ارتداد و به فرمان خدا و به دست موسی و یارانش کشته می‌شوند.
[۴۰] کتاب مقدس، اعداد ۲۵ : ۲، ۵.
بنابر گزارش تورات، بلعام سرانجام همراه حاکمان مِدْیان و به دست بنی‌اسرائیل کشته می‌شود.
[۴۱] کتاب مقدس، اعداد ۳۱: ۸.
ناکامی بلعام در نفرین بر بنی‌اسرائیل، تکلم الاغ او و به انحراف و ارتداد کشاندن بنی‌اسرائیل در عهد جدید نیز بازتاب یافته و از بلعام به عنوان نماد عالمی کذاب، رشوه خوار و مفسد یاد شده است که موجب انحراف و گمراهی دینی مردم می‌شود
[۴۲] کتاب مقدس، نامه دوم پِطْرُس، ۲: ۱۴، ۱۶.
[۴۳] کتاب مقدس، مکاشفات یُوحَنّا ۲: ۳.
[۴۴] کتاب مقدس، نامه یِهُوداه، ۱۱.
؛ همچنین در منابع اهل کتاب از پیدایش برخی فرقه‌های مذهبی یاد شده است که به پیروی از آموزه‌های بلعام، زنا کرده و از گوشت قربانیان بت‌ها می‌خورده‌اند.
[۴۵] کتاب مقدس، مکاشفات یوحنّا ۲ : ۱۴.
[۴۶] قاموس الکتاب المقدس، ص۵۰۹.


۳.۲ - گرایش به دین پادشاه مآرب

به گفته مالک بن دینار، حضرت موسی، بلعم را برای تبلیغ نزد پادشاه مَدیَن فرستاد و او پس از گرفتن عطای پادشاه به دین او درآمد؛

۳.۳ - قبول رشوه

به گفته مجاهد، بلعم پیامبری بود که به او رشوه دادند تا سکوت کند.


نام بَلعم باعورا از اَعلام غیر مصرّح قرآن (صریحاً در قرآن نیامده است) است.

۴.۱ - داستان بلعم باعورا در سوره اعراف

همه مفسران شیعه و سنی
[۵۱] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۰-۱۷۴.
[۵۵] خرمشاهی، بهاءالدین، دانش نامۀ قرآن و قرآن پژوهی، ج ۱، ص ۳۸۸.
هرچند با دیدگاهی متفاوت، در ذیل آیات ۱۷۵-۱۷۶ اعراف به گزارشی از سرگذشت وی پرداخته‌اند:
«واتلُ عَلَیهِم نَبَاَ الَّذی ءاتَینـهُ ءایـتِنا فَانسَلَخَ مِنها فَاَتبَعَهُ الشَّیطـنُ فَکانَ مِنَ الغاوین• ولَو شِئنا لَرَفَعنـهُ بِها ولـکِنَّهُ اَخلَدَ اِلَی الاَرضِ واتَّبَعَ هَوهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الکَلبِ اِن تَحمِل عَلَیهِ یَلهَث اَو تَترُکهُ یَلهَث ذلِکَ مَثَلُ القَومِ الَّذینَ کَذَّبوا بِـایـتِنا فَاقصُصِ القَصَصَ لَعَلَّهُم یَتَفَکَّرون». در این آیات، سخن از حکایت مردی است که به سبب دست یافتن به مراتب نسبتاً بالایی از علم و معنویت، از برخی مواهب خاص الهی برخوردار بوده و می‌توانسته بر اساس آن به مراتب برتری نیز دست یابد؛ اما پیروی از شیطان و خواهش نفسانی، وی را به تکذیب آیات الهی واداشت و در نتیجه او مواهب یاد شده را از دست داد و در جرگه گمراهان درآمد.

۴.۲ - مراد از آیاتنا

در آیاتنا نظرات متفاوتی وجود دارد که به آنها اشاره می‌شود.

۴.۲.۱ - نبوت

به نظر برخی مراد از «آیاتِنا» در تعبیر قرآنی «الذی ا'تیْناهُ آیاتِنا» نبوت است، ولی چون این نظریه با عصمت پیامبران سازگار نیست علمای شیعه و گروهی از علمای اهل سنت مانند قرطبی و فخر رازی آن را مردود دانسته‌اند

۴.۲.۲ - اسم اعظم

برخی دیگر معتقدند که مراد اسم اعظم است. شیخ طوسی این نظریه را نیز رد کرده است.

۴.۲.۳ - استجابت دعا

استجابت دعا، برخورداری از معارف تورات، علم و حجج
[۶۷] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۵ - ۱۶۶.
از موارد دیگری است که در تفسیر آن گفته شده است.

۴.۲.۴ - کرامت باطنی

سیاق آیات و تعابیر «فَانسَلَخَ مِنها» و «لَرَفَعنـهُ بِها» نشان می‌دهد که آیات یاد شده، از نوع « آیات نفسانی » و «کرامت‌های خاص باطنی» بوده است و به گونه‌ای راه شناخت خداوند را واضح و روشن به وی می‌نمایانده که هیچ شک و تردیدی در شناخت حق برایش نمی‌مانده است.

۴.۳ - شان نزول آیه

اینکه آیات یاد شده یک رخداد تاریخی و سرگذشت شخصی معین را گزارش می‌کند یا فقط به بیان مَثَلی برای تکذیب کنندگان آیات الهی می‌پردازد مورد اختلاف است.

۴.۳.۱ - در مورد بلعم باعورا

چنان که صاحبان دیدگاه نخست نیز در مورد اینکه شخص یاد شده، بلعم است یا فردی دیگر، به اختلاف گراییده‌اند. بر اساس دیدگاه مشهور مفسّران شیعه و سنی،
[۷۳] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۶ .
[۷۴] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
مورخان مسلمان
[۷۹] خواند‌میر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین، تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۱۰۴.
و نیز برخی احادیث اسلامی، آیات یادشده، حکایت سرگذشت بلعم باعوراست. از جمله حدیث امام باقر (علیه‌السلام) در این باره است.
امام باقر(علیه‌السّلام) می‌فرمایند:
«اصل آیه، درباره بلعم است. سپس خداوند آن را مَثَل قرار داده براى مردمى که اهل قبله هستند و هواى خود را بر هدایت الهى مقدم می‌شمارند.»
بلعم نخست در صف مؤمنان بود و حامل آیات و علوم الهی گشته بود، حتی موسی (علیه‌السّلام) از وجود او به عنوان یک مبلغ نیرومند استفاده می‌کرد و کارش در این راه آنقدر بالا گرفت که متسجاب الدعوه شد.
البته این گروه درباره نسب، زیستگاه
[۸۷] نیشابوری، ابو‌اسحاق، قصص الانبیاء، ص۲۰۹.
و سبب گمراهی بلعم و تفسیر «ءایتنا» در تعبیر «ءاتینه ءایتنا» اختلاف دارند؛ برخی او را از بنی‌اسرائیل،
[۹۰] میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار، ج۳، ص۷۸۷.
برخی دیگر از نوادگان لوط
[۹۲] نیشابوری، ابو‌اسحاق، قصص الانبیاء، ص۲۰۹.
و نیز داماد وی
[۹۵] دائرة المعارف الاسلامیه، ج۴، ص۸۶، «بلعم».
می‌دانند، چنان که بعضی هم ظاهراً به سبب اشتراک در نام پدر، او را با لقمان حکیم یکی پنداشته‌اند که عرب جاهلی، با حکایت‌های او آشنا بوده است، در حالی که نسب لقمان و تصویر قرآنی او با نسب و شخصیت بلعم و نیز آیات مورد بحث، کاملا تفاوت دارد.
[۹۹] نیشابوری، ابواسحاق، قصص الانبیاء، ص۲۰۹.
[۱۰۰] نیشابوری، ابواسحاق، قصص الانبیاء، ص۳۱۲.
[۱۰۱] فرهنگ اساطیر، ص۱۲۸.


۴.۳.۲ - امیه بن صلت

برخی چون عبداللّه بن عمر، نزول آیه را درباره امیّة بن ابی‌صَلْت می‌دانند که برخوردار از توان شعر و شاعری و آشنا با کتب آسمانی، انتظار داشته است که وی پیامبر موعود باشد، برای همین و از سر حسادت، به تکذیب پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) پرداخت.
[۱۰۲] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۴.
این دیدگاه به احتمال زیاد برداشت ناصوابی از روایت منسوب به پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) است که در برخی منابع روایی اهل سنت نیز آمده است. بر اساس این روایت مرسل، بلعم بن باعورا در میان بنی‌اسرائیل همانند امیة بن ابی صلت در میان مسلمانان خوانده شده است.
[۱۰۵] الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۳۵.


۴.۳.۳ - ابوعامر بن نُعمان

دیدگاه سومی نیز آن را درباره ابوعامر بن نعمان بن نصرانی، بنیانگذار مسجد ضرار می‌داند
[۱۰۸] قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳.
[۱۰۹] میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار، ج۳، ص۷۹۰.
؛ اما معاصر بودن دو شخص یاد شده با پیامبر اسلام (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) و دست کم آشنایی مردمان مکه و مدینه با سرگذشت آن دو، با تعبیر «واتل علیهم نبا الذی...» سازگار نیست، زیرا دیگر کاربردهای قرآنی این تعبیر نیز در ارتباط با حکایت قضایای تاریخی و مربوط به گذشته مانند داستان هابیل و قابیل، نوح و ابراهیم است و سرانجام، برخی در دیدگاهی کاملاً متفاوت و با نفی هر گونه شان نزولی خاص، آیه را در مقام تمثیل حال تکذیب کنندگان آیات الهی می‌دانند
[۱۱۴] جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
؛ رشید رضا با تاکید بر این نظر، اساساً روایات وارد شده در این باره را از اسرائیلیات شمرده، مردود می‌داند. این دیدگاه با ظاهر آیات که در مقام گزارش رخدادی خارجی است سازگار نیست.

۴.۳.۴ - مثال اعراض از ایمان

برخی دیگر شأن نزول خاصی برای این آیه قائل نیستند و آن را مَثَلی می‌دانند از هر کسی که از ایمان روی برتابد.
[۱۲۰] فخررازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، ج۱۵، ص۵۴، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
[۱۲۲] قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج۷، ص۳۱۹، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
اما از آن‌جا که به نظر می‌رسد قرآن در مقام خبر دادن از واقعه‌ای خارجی است، این رأی قابل تأمل و مناقشه است.
برخی از متأخران
[۱۲۵] ثعلبی، احمد بن محمد، قصص الانبیاء، ج۹، ص۴۰۵ـ۴۱۶، بیروت (بی تا).
اساساً روایات وارده در این خصوص را از اسرائیلیات شمرده و مردود دانسته‌اند و بر این نظر تأکید کرده‌اند که قرآن در مقام تمثیل حال تکذیب کنندگان آیات الهی است.

۴.۴ - شرح ماجرا باعورا

قرآن در اینجا داستان دیگرى از بنى‌اسرائیل را شرح می‌دهد و آن داستان بلعم بن باعورا است، خداى تعالى رسول اکرم (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را دستور می‌دهد که داستان مزبور را براى مردم بخواند تا بدانند صرف در دست داشتن اسباب ظاهرى و وسایل معمولى براى رستگار شدن انسان و مسلم شدن سعادتش کافى نیست، بلکه مشیت خدا هم باید کمک کند، و خداوند، سعادت و رستگارى را براى کسى که به زمین چسبیده (سر در آخور تمتعات مادى فرو کرده) و یکسره پیرو هوا و هوس گشته و حاضر نیست به چیز دیگرى توجه کند، نخواسته است، زیرا چنین کسى راه به دوزخ می‌برد. علامت اینگونه اشخاص این است که دل‌ها و چشم‌ها و گوش‌هایشان را در آنجا که به نفع ایشان است بکار نمى‌گیرند، و علامتى که جامع همه علامت‌ها است این است که مردمى غافلند.

۴.۵ - تشبیه به سگ

او در این آیه به سگ تشبیه شده است که در هر حال له له می‌زند؛ چه او را طرد کرده و برانند یا به حال خود رهایش سازند. به گفته مفسران، وی به پست‌ترین موجود در پست‌ترین حال آن تشبیه شده است
[۱۲۷] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
؛ اما در وجه شبه به اختلاف گراییده‌اند؛ برخی با این توضیح که له له زدن سگ برخلاف بعضی دیگر از حیوانات، ویژگی ذاتی آن است و به زمان تشنگی، خستگی و بیماری آن اختصاص ندارد، تشبیه را کنایه از این دانسته‌اند که موعظه و دعوت به حق و عدم آن برای بلعم و منکرانی چون او یکسان است و آنان در هر صورت به گمراهی می‌روند. پستی و زبونی و نیز آزار و اذیت مؤمنان پس از گمراهی از سوی بلعم نیز به عنوان وجه شبه یاد شده است
[۱۳۰] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
؛ ولی تامل در آیه نشان می‌دهد که تشبیه یاد شده به این پرسش محتمل می‌پردازد که چگونه بلعم به رغم برخورداری از آیات الهی گمراه شد؟ در پاسخ باید گفت کسی که برده هوا و هوس خویش است فرجامی جز گمراهی ندارد؛ چه مانند بلعم از آیات الهی برخوردار یا از آن بی‌بهره باشد، زیرا وابستگی شدید به دنیا و خواهش‌های نفسانی، رویگردان شدن از راه خدا را به یک ویژگی رفتاری ثابت برای او تبدیل می‌کند.

۴.۶ - عبرت

خداوند، هدف از یادکرد این حکایت را عبرت گرفتن کسانی می‌خواند که به تکذیب آیات الهی می‌پردازند، باشد که آنان را به اندیشه و تامل در فرجام کار خویش وادارد.

۴.۷ - انحراف عابد بنی‌اسرائیل

قرآن سرانجام این عابد مستجاب الدعوة را چنین بازگو می‌کند:
«وَ لَوْ شِئْنا لَرَفَعْناهُ بِها وَ لکِنَّهُ أَخْلَدَ إِلَى الْأَرْضِ وَ اتَّبَعَ هَواهُ فَمَثَلُهُ کَمَثَلِ الْکَلْبِ إِنْ تَحْمِلْ عَلَیْهِ یَلْهَثْ أَوْ تَتْرُکْهُ یَلْهَثْ ذلِکَ مَثَلُ الْقَوْمِ الَّذینَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا فَاقْصُصِ الْقَصَصَ لَعَلَّهُمْ یَتَفَکَّرُون‌»
«و اگر می‌خواستیم، (مقام) او را با این آیات (و علوم و دانش‌ها) بالا مى‌بردیم (اما اجبار، بر خلاف سنت ماست پس او را به حال خود رها کردیم) و او به پستى گرایید، و از هواى نفس پیروى کرد. مَثَل او همچون سگ (هار) است که اگر به او حمله کنى، دهانش را باز، و زبانش را برون مى‌آورد، و اگر او را به حال خود واگذارى، باز همین کار را مى‌کند(گویى چنان تشنه دنیاپرستى است که هرگز سیراب نمى‌شود.)این مَثَل گروهى است که آیات ما را تکذیب کردند این داستان‌ها را (براى آنها) بازگو کن، شاید بیندیشند (و بیدار شوند).»
تشبیه به سگی که در هر حال زبانش بیرون است برای کسی است که چه او را موعظه کنى یا موعظه نکنى، سودی به حالش نمی‌کند و همیشه به گمراهی می‌رود‌. همچنین او را از این جهت به سگ تشبیه کرده است که پستى و بى‌ارزشى او را برساند.
بلعم بر اثر تمایل به فرعون و وعده و وعیدهای او از راه حق منحرف شد و همۀ مقامات خود را از دست داد، تا آنجا که در صف مخالفان موسی (علیه‌السّلام) قرار گرفت.
برای انحراف بلعم دلایل دیگری نیز مطرح شده از جمله، نفرین او بر بنی‌اسرائیل و به فساد و ارتداد کشاندن آنها به وسیلۀ زنان، دنیا طلبی و حسادت او نسبت به موسی (علیه‌السّلام).
از امام رضا (علیه‌السّلام) نقل شده است:
« ... روزى که فرعون براى دستگیر کردن موسى و یارانش در طلب ایشان مى‌گشت، عبورش به بلعم افتاد، گفت: از خدا بخواه موسى و اصحابش را به دام ما بیندازد، بلعم بر الاغ خود سوار شد تا او نیز به جستجوى موسى برود، الاغش از راه رفتن امتناع کرد، بلعم شروع کرد به زدن آن حیوان، خداوند قفل از زبان الاغ برداشت و به زبان آمد و گفت: واى بر تو براى چه مرا مى‌زنى؟ آیا مى‌خواهى با تو بیایم تا تو بر پیغمبر خدا و مردمى با ایمان، نفرین کنى؟ بلعم این را که شنید آن قدر آن حیوان را زد تا کشت و همانجا اسم اعظم از زبانش برداشته شد...»
[۱۳۹] طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیرالمیزان، ج۸، ص۴۴۰.

در برخی احادیث از الاغ بلعم در کنار چند حیوان دیگر یاد شده، که استثنائاً وارد بهشت می‌شوند.


چرایی و چگونگی انحراف بلعم موضوع دیگری است که روایات تاریخی و تفسیری در جزئیات آن به داستان‌پردازی و اختلاف گراییده‌اند.
[۱۴۲] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۴.
[۱۴۳] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۷۲.
روایت مشهور همان داستان نفرین بر بنی‌اسرائیل و به فساد و ارتداد کشاندن آنها به وسیله زنان مدیان است.
[۱۴۶] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۶.
[۱۴۷] طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۹.
بر اساس روایت دوم، دنیاطلبی و حسادت بلعم به موسی (علیه‌السّلام) زمینه ساز گرایش وی به فرعون شد و فرعون از او خواست برای دستگیری موسی (علیه‌السّلام) و بنی‌اسرائیل دعا کند.
[۱۵۰] ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
برخی گزارش‌ها حاکی است که وی از علمای مشهور و مبلغان توانمند بنی‌اسرائیل بود که در پی وعده‌های فرعون به او پیوست. گرایش به آیین پادشاه مدیان در پی تقدیم هدایا از سوی او به بلعم که از جانب موسی (علیه‌السّلام) برای دعوت پادشاه به آیین توحیدی رفته بود و نیز دست کشیدن از فراخوان مردم به توحید در پی رشوه دادن آنان، از روایت‌های وارد شده دیگر در این زمینه است.
موقعیت ممتاز علمی، دینی و صاحب کرامت بودن بلعم، گمراهی و انحطاط وی به سبب پیروی از هوای نفس و دنیاگرایی، ارتباط وی با بنی‌اسرائیل، داستان خودداری الاغ وی از حرکت، از موارد مشترکی است که در گزارش تورات و منابع تفسیری، تاریخی، روایی و داستانی مسلمانان با جزئیاتی متفاوت به چشم می‌خورد. در برخی احادیث، الاغ بلعم درکنار ناقه صالح و سگ اصحاب کهف یاد شده است که استثنائاً وارد بهشت می‌شوند.


قرآن نتیجه کلى از سرگذشت بلعم و علماى دنیا پرست را اینگونه بیان می‌کند:
«سَاءَ مَثَلاً الْقَوْمُ الَّذِینَ کَذَّبُواْ بِایَتِنَا وَ أَنفُسَهُمْ کاَنُواْ یَظْلِمُونَ؛ چه بد مَثَلى دارند گروهى که آیات ما را تکذیب کردند و آنها تنها به خودشان ستم می‌نمودند.»
« بلعم باعوراها» و «بو راهب‌ها» و «امیة بن ابى الصلت‌ها» و همه دانشمندانى که علم و دانش خود را در اختیار فراعنه و جباران عصر خود قرار مى‌دهند و در اثر هوا پرستى و تمایل به زرق و برق جهان ماده یا به خاطر انگیزه حسد، همه سرمایه‌هاى فکرى خود را در اختیار طاغوت‌ها مى‌گذارند و آنها نیز براى تحمیق مردم عوام، از وجود اینگونه افراد حداکثر استفاده را مى‌کنند، در حقیقت در حق خویش ظلم‌ می‌کنند و عاقبت شومی در انتظار آنهاست و رهایی از این لغزش تنها در سایه هدایت الهی امکان‌پذیر است:
«مَن یهَدِ اللَّهُ فَهُوَ الْمُهْتَدِى وَ مَن یُضْلِلْ فَأُوْلَئکَ هُمُ الخْاسِرُونَ؛ آن كس را كه خدا هدایت كند، هدایت یافته (واقعى) اوست و كسانى را كه (بخاطر اعمالشان) گمراه سازد، زیانكاران (واقعى) آنها هستند!»


درباره مقام والای بلعم، قبل از سقوط وی، نکاتی در برخی از منابع آمده است ولی مستند آن‌ها معلوم نیست. از جمله قرطبی نوشته است که هر گاه بلعم نظر می‌کرد عرش را می‌دید و در مجلس او دوازده هزار دوات برای دانش پژوهان مهیا شده بود. مقدسی، بلعم را فیلسوفی می‌داند که به قدمت عالم و مدبری که آن را تدبیر می‌کند معتقد بوده است و به نظر قرطبی او اولین کسی بوده که کتابی در اثبات بدون صانع بودنِ عالم نوشته است. به گفته یعقوبی، بلعم در جنگ مدین کشته شد.


(۱) قرآن.
(۲) مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار.
(۳) کتاب مقدس عهد عتیق.
(۴) ابن خلدون، عبد‌الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون .
(۵) خواند‌میر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین، تاریخ حبیب السیر.
(۶) ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ مدینة دمشق.
(۷) ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم).
(۸) عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر العیاشی.
(۹) مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه.
(۱۰) سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر.
(۱۱) دایرة المعارف الاسلامیه.
(۱۲) سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور فی التفسیر بالماثور.
(۱۳) قمی، عباس، سفینة البحار و مدینة الحکم والآثار.
(۱۴) یاحقی، محمد جعفر، فرهنگ اساطیر و اشارات داستانی در ادبیات فارسی.
(۱۵) المناوی، محمد عبدالرؤوف، فیض القدیر شرح الجامع الصغیر من احادیث البشیر النذیر.
(۱۶) قاموس الکتاب المقدس.
(۱۷) نیشابوری، ابو‌اسحاق، قصص الانبیاء.
(۱۸) زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف.
(۱۹) میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار و عدة الابرار.
(۲۰) متقي هندي، علي بن حسام، کنز العمال فی سنن الاقوال والافعال.
(۲۱) بغوی، حسین بن مسعود، معالم التنزیل فی التفسیر و التاویل.
(۲۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت ۱۴۰۵/۱۹۸۵.
(۲۳) ابن قتیبه، المعارف، بیروت ۱۴۰۷/۱۹۸۷.
(۲۴) ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
(۲۵) بُستانی، بطرس، کتاب دایره المعارف، بیروت (بی تا).
(۲۶) بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، المسمّی معالم التنزیل، چاپ خالد عبدالرحمان العک و مروان سوار، بیروت ۱۴۱۵/ ۱۹۹۵.
(۲۷) ثعلبی، احمد بن محمد، قصص الانبیاء، بیروت (بی تا).
(۲۸) محمد رشیدرضا، تفسیر المنار، ج ۹، مصر ۱۳۶۷.
(۲۹) محمدحسین طباطبایی، المیزان فی تفسیر القرآن، بیروت ۱۳۹۰ـ۱۳۹۴/ ۱۹۷۱ـ۱۹۷۴.
(۳۰) طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، چاپ هاشم رسولی محلاتی و فضل الله یزدی طباطبائی، بیروت ۱۴۰۸/۱۹۸۸.
(۳۱) طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، بیروت ۱۴۱۳/۱۹۹۲.
(۳۲) طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، بیروت ۱۴۰۰ـ۱۴۰۳/ ۱۹۸۰ـ۱۹۸۳.
(۳۳) طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیرالقرآن، چاپ احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت (بی تا).
(۳۴) فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
(۳۵) قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
(۳۶) قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، قم ۱۴۰۴.
(۳۷) مقدسی، مطهر بن طاهر، کتاب البدء و التاریخ، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ ـ ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.
(۳۸) یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، بیروت (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).
(۳۹) EI ۱ , sv ûBal ـ amý (by D B MacDonald).


۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۵۶۷.    
۲. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۲، ص۲۴۸.    
۳. ابن منظور، لسان العرب، ج ۱۲، ص ۵۶.    
۴. مستر هاکس، قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۰.
۵. شبستری، عبدالحسین، اعلام قرآن، ص ۲۰.
۶. ابن قتیبه، المعارف، ج۱، ص۴۱.    
۷. طبرسی، فضل بن حسن، مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۴، ص۳۹۴.    
۸. مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن، ج ۳، ص ۱۶۳.    
۹. ثعلبی، احمد بن محمد، قصص الانبیاء، ج۱، ص۲۰۹، بیروت (بی تا).
۱۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۵۸۱.    
۱۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۵۷۹.    
۱۲. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۲، ص۲۴۸.    
۱۳. مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن، ج ۳، ص ۱۶۰.    
۱۴. کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۵.
۱۵. قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۷.
۱۶. قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۸.
۱۷. کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۶.
۱۸. کتاب مقدس، اعداد ۲۴: ۱۶.
۱۹. کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۵.
۲۰. قاموس کتاب مقدس، ص۶۴۵.
۲۱. کتاب مقدس، اعداد ۲۴ : ۱۷، ۲۵.
۲۲. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۴۱.    
۲۳. قاموس الکتاب المقدس، ص۱۸۹.
۲۴. قاموس کتاب مقدس، ص۱۸۷-۱۸۸.
۲۵. کتاب مقدس عهد عتیق، باب ۲۲ـ۲۴.
۲۶. کتاب مقدس، اعداد ۲۲ : ۱، ۴۱.
۲۷. کتاب مقدس ۲۳ : ۱، ۳۰.
۲۸. کتاب مقدس ۲۴ : ۱، ۲۵.
۲۹. بُستانی، بطرس، کتاب دایره المعارف، ج۵، ص۵۶۳، بیروت (بی تا).
۳۰. کتاب مقدس، اعداد ۲۵: ۱، ۶، ۸، ۱۶-۱۷.
۳۱. کتاب مقدس، اعداد ۳۱ : ۱۵، ۱۷.
۳۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۵۸۰.    
۳۳. طبری، محمد بن جریر، تاریخ الطبری، ج۱، ص۴۳۸.    
۳۴. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۲، ص۲۴۹.    
۳۵. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج۷، ص۳۱۹، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.    
۳۶. ابن کثیر، تفسیرالقرآن العظیم، ج۲، ص۲۳۲، چاپ خلیل میس، بیروت (بی تا).
۳۷. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.    
۳۸. کتاب مقدس عهد عتیق، ۲۵: ۱ـ۹.
۳۹. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۲، ص۲۴۹.    
۴۰. کتاب مقدس، اعداد ۲۵ : ۲، ۵.
۴۱. کتاب مقدس، اعداد ۳۱: ۸.
۴۲. کتاب مقدس، نامه دوم پِطْرُس، ۲: ۱۴، ۱۶.
۴۳. کتاب مقدس، مکاشفات یُوحَنّا ۲: ۳.
۴۴. کتاب مقدس، نامه یِهُوداه، ۱۱.
۴۵. کتاب مقدس، مکاشفات یوحنّا ۲ : ۱۴.
۴۶. قاموس الکتاب المقدس، ص۵۰۹.
۴۷. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج۷، ص۳۲۰، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.    
۴۸. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۸.    
۴۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۹۴.    
۵۰. طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۳۷-۳۳۸.    
۵۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۰-۱۷۴.
۵۲. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۴۰۳.    
۵۳. سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور، ج۳، ص۶۰۸.    
۵۴. اسْمه سیوطی، عبدالرحمن بن ابی‌بکر، الدرالمنثور، ج۳، ص۶۱۲.    
۵۵. خرمشاهی، بهاءالدین، دانش نامۀ قرآن و قرآن پژوهی، ج ۱، ص ۳۸۸.
۵۶. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۵-۱۷۶.    
۵۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۵۷۴.    
۵۸. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج۷، ص۳۱۹، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.    
۵۹. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۲.    
۶۰. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۹۵.    
۶۱. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج۷، ص۳۱۹، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.    
۶۲. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۴۰۴.    
۶۳. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۶.    
۶۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۵۷۳.    
۶۵. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۸، قم ۱۴۰۴.    
۶۶. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۲.    
۶۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۵ - ۱۶۶.
۶۸. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۱-۳۲.    
۶۹. طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۳۲-۳۳۳.    
۷۰. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۲، ص۴۲.    
۷۱. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۲.    
۷۲. طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۳۷-۳۳۸.    
۷۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۶ .
۷۴. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
۷۵. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳-۲۰۴.    
۷۶. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۵.    
۷۷. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۸.    
۷۸. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۳۰۸.    
۷۹. خواند‌میر، غیاث‌الدین بن همام‌الدین، تاریخ حبیب السیر، ج۱، ص۱۰۴.
۸۰. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۰.    
۸۱. ابن شعبه، حسن بن علی، تحف العقول عن آل الرسول (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) ص۳۱۱.    
۸۲. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج۷۵، ص۲۹۰.    
۸۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۹۵.‌    
۸۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۱۴.    
۸۵. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۳۰۷.    
۸۶. ابن خلدون، عبد‌الرحمن بن محمد، تاریخ ابن خلدون، ج۲، ص۸۷.    
۸۷. نیشابوری، ابو‌اسحاق، قصص الانبیاء، ص۲۰۹.
۸۸. اعراف/سوره۷، آیه۱۷۵.    
۸۹. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۳۰۷.    
۹۰. میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار، ج۳، ص۷۸۷.
۹۱. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۲، ص۲۴۸.    
۹۲. نیشابوری، ابو‌اسحاق، قصص الانبیاء، ص۲۰۹.
۹۳. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۹۴.    
۹۴. دینوری، ابن قتیبه، المعارف، ص۴۱.    
۹۵. دائرة المعارف الاسلامیه، ج۴، ص۸۶، «بلعم».
۹۶. لقمان/سوره۳۱، آیه۳۱.    
۹۷. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۲-۱۳.    
۹۸. لقمان/سوره۳۱، آیه۱۶-۱۹.    
۹۹. نیشابوری، ابواسحاق، قصص الانبیاء، ص۲۰۹.
۱۰۰. نیشابوری، ابواسحاق، قصص الانبیاء، ص۳۱۲.
۱۰۱. فرهنگ اساطیر، ص۱۲۸.
۱۰۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۴.
۱۰۳. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۱.    
۱۰۴. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۹۴.    
۱۰۵. الجامع الصغیر، ج۲، ص۵۳۵.
۱۰۶. مناوی، محمد عبدالرؤوف، فیض القدیر، ج۵، ص۶۶۰.    
۱۰۷. متقي هندي، علي بن حسام، کنز العمال، ج۳، ص۵۷۷.    
۱۰۸. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۳.
۱۰۹. میبدی، احمد بن محمد، کشف الاسرار، ج۳، ص۷۹۰.
۱۱۰. فخر رازی، محمد بن عمر، التفسیر الکبیر، ج۱۵، ص۴۰۳.    
۱۱۱. مائده/سوره۵، آیه۲۷.    
۱۱۲. یونس/سوره۱۰، آیه۷۱.    
۱۱۳. شعراء/سوره۲۶، آیه۶۹.    
۱۱۴. جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
۱۱۵. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۷، ص۲۰۵.    
۱۱۶. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۲، ص۲۵۱.    
۱۱۷. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج۹، ص۳۴۸.    
۱۱۸. رشیدرضا، محمد، تفسیر المنار، ج۹، ص۳۴۷.    
۱۱۹. طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۳۲.    
۱۲۰. فخررازی، محمد بن عمر، التفسیرالکبیر، ج۱۵، ص۵۴، قاهره (بی تا)، چاپ افست تهران (بی تا).
۱۲۱. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان فی تفسیرالقرآن، ج۱۰، ص۵۷۴.    
۱۲۲. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج۷، ص۳۱۹، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.
۱۲۳. بغوی، حسین بن مسعود، تفسیر البغوی، ج۲، ص۲۵۱.    
۱۲۴. طباطبایی، محمدحسین، المیزان فی تفسیر القرآن، ج۸، ص۳۳۲، بیروت ۱۳۹۰۱۳۹۴/ ۱۹۷۱۱۹۷۴.    
۱۲۵. ثعلبی، احمد بن محمد، قصص الانبیاء، ج۹، ص۴۰۵ـ۴۱۶، بیروت (بی تا).
۱۲۶. طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۳۲    
۱۲۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
۱۲۸. زمخشری، محمود بن عمر، الکشاف، ج۲، ص۱۷۸.    
۱۲۹. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۹۶.    
۱۳۰. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۷۳.
۱۳۱. طوسی، محمد بن حسن، التبیان فی تفسیر القرآن، ج۵، ص۳۴.    
۱۳۲. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص۳۹۶.    
۱۳۳. طباطبائی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ج۸، ص۳۳۳.    
۱۳۴. سوره اعراف(۷)، آیه ۱۷۶    
۱۳۵. طبرسی، فضل بن حسن، تفسیر مجمع البیان، ج۴، ص ۳۹۶    
۱۳۶. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج ۷، ص۱۴-۱۵    
۱۳۷. مرکز فرهنگ و معارف، اعلام قرآن، ج۳، ص ۱۶۵.    
۱۳۸. المیزان فی تقسیر القران، ج۸، ص۳۳۷.    
۱۳۹. طباطبائی، محمدحسین، ترجمه تفسیرالمیزان، ج۸، ص۴۴۰.
۱۴۰. عروسى حویزى، على بن جمعه‌، تفسیر نور الثقلین، ج۲، ص۱۰۲    
۱۴۱. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.    
۱۴۲. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۴.
۱۴۳. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۷۲.
۱۴۴. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۳۹۶.    
۱۴۵. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۰۵.    
۱۴۶. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۶.
۱۴۷. طبری، محمد بن جریر، جامع البیان عن تاویل آی القرآن، مج ۶، ج۹، ص۱۶۹.
۱۴۸. ابن عساکر، علی بن حسن، تاریخ دمشق، ج۱۰، ص۴۰۲-۴۰۶.    
۱۴۹. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۷، ص۳۱۹-۳۲۰.    
۱۵۰. ابن اثیر، علی بن محمد، الکامل فی التاریخ، ج۱، ص۲۰۰-۲۰۱.
۱۵۱. طبری، محمد بن جریر، تاریخ طبری، ج۱، ص۳۰۸.    
۱۵۲. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۷، ص۳۱۹.    
۱۵۳. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۴.    
۱۵۴. ابن‌کثیر، اسماعیل بن عمر، تفسیر ابن کثیر، ج۲، ص۲۷۵.    
۱۵۵. قرطبی، محمد بن احمد، تفسیر قرطبی، ج۷، ص۳۱۹.    
۱۵۶. قمی، علی بن ابراهیم، تفسیر قمی، ج۱، ص۲۴۸.    
۱۵۷. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج۸، ص۱۹۵.    
۱۵۸. مجلسی، محمدباقر بن محمدتقی، بحارالانوار، ج۱۴، ص۴۲۳.    
۱۵۹. قمی، عباس، سفینة البحار، ج۱، ص۳۸۲.    
۱۶۰. سوره اعراف(۷)، آیه۱۷۷    
۱۶۱. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۷، ص۱۶-۱۷.    
۱۶۲. سوره اعراف(۷)، آیه۱۷۸    
۱۶۳. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج۷، ص۳۱۹، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.    
۱۶۴. مقدسی، مطهر بن طاهر، کتاب البدء و التاریخ، ج۱، ص۱۴۱، چاپ کلمان هوار، پاریس ۱۸۹۹ ۱۹۱۹، چاپ افست تهران ۱۹۶۲.    
۱۶۵. قرطبی، محمد بن احمد، الجامع الاحکام القرآن، ج۷، ص۳۱۹، بیروت ۱۴۰۵/ ۱۹۸۵.    
۱۶۶. یعقوبی، احمد بن اسحاق، تاریخ یعقوبی، ج۱، ص۴۰، بیروت (بی تا)، چاپ افست قم (بی تا).    



مرکز دائرة المعارف قرآن کریم، برگرفته از مقاله «بلعم باعورا».    
دانشنامه موضوعی قرآن    
دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائره المعارف اسلامی، ج۱، ص۱۷۱۱، برگرفته از مقاله «بَلعَم بن باعور».    


رده‌های این صفحه : بنی اسرائل | تاریخ انبیاء | قصص قرآنی




جعبه ابزار