• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

بنی‌ عباس

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



خاندانی حکومتگر از نوادگان عباس عموی پیامبر صلی الله علیه و آله و بانی برخی اقدامات در حرمین بودند.

فهرست مندرجات

۱ - شرح حال اجمالی
۲ - دوران خلافت وویژگی‌های آن
       ۲.۱ - ویژگی دوره دوم
       ۲.۲ - توجه به شرق جهان اسلام
۳ - ƒاقدامات عباسیان در حرمین
       ۳.۱ - کوشش‌های عمرانی
       ۳.۲ - اقدامات خلفای عباسی درباره حرمین
       ۳.۳ - ‚ابوالعباس سفاح
       ۳.۴ - ‚منصور
              ۳.۴.۱ - قیام نفس زکیه
       ۳.۵ - ‚مهدی عباسی
              ۳.۵.۱ - جلب رضایت مردم مدینه
              ۳.۵.۲ - بازسازی مسجدالنبی
       ۳.۶ - هادی عباسی
       ۳.۷ - ‚هارون الرشید
       ۳.۸ - ‚امین
       ۳.۹ - ‚مأمون
              ۳.۹.۱ - پوشش سالانه کعبه
       ۳.۱۰ - ‚معتصم
       ۳.۱۱ - ‚واثق
       ۳.۱۲ - ‚متوکل
       ۳.۱۳ - ‚معتمد
       ۳.۱۴ - ‚موفق بالله
       ۳.۱۵ - ‚معتضد
       ۳.۱۶ - ‚مقتدر
       ۳.۱۷ - ‚الناصر لدین الله
       ۳.۱۸ - ‚مستنصر
۴ - ƒخدمات عباسیان در مدینه
       ۴.۱ - گسترش مسجدالنبی
       ۴.۲ - طالبی‌ها در مدینه
۵ - ƒبستگان خلفا
       ۵.۱ - ام جعفر زبیده
       ۵.۲ - شجاع
۶ - امنیت راه‌های حج
۷ - ƒرقابت دولت‌ها برای تسلط بر حرمین
       ۷.۱ - طاهریان و احمد بن طولون
       ۷.۲ - عمرو بن لیث و ابن طولون
       ۷.۳ - آل بویه و اخشیدیان
       ۷.۴ - فاطمیان مصر
       ۷.۵ - عضدالدوله
       ۷.۶ - آلب ارسلان
       ۷.۷ - مستنصر خلیفه فاطمی
       ۷.۸ - سلطان سلجوقی
       ۷.۹ - ابوالقاسم رامشت بن حسین شیرویه فارسی
۸ - ƒمناسبات عباسیان و علویان
       ۸.۱ - سخت گیری بر علویان
       ۸.۲ - آزار عباسیان بر امامان شیعه
       ۸.۳ - شهید فخ
       ۸.۴ - قیام محمد بن ابراهیم طباطبا
       ۸.۵ - سیاستهای مأمون
       ۸.۶ - دوران امامت امام جواد وامام هادی علیهما السلام
       ۸.۷ - شیعیان در خلافت متوکل
       ۸.۸ - شیعیان در خلافت منتصر
       ۸.۹ - شیعیان در خلافت مستعین
۹ - ƒخلفای عباسی مصر
       ۹.۱ - رقبای امیران مملوکی
       ۹.۲ - روابط خلفا و حکمرانان مملوکی
۱۰ - فهرست منابع
۱۱ - پانویس
۱۲ - منبع


بنی‌عباس از نسل عباس بن عبدالمطلب بودند که از سال ۱۳۲ تا ۶۵۶ق. به مدت ۵۲۴ سال به‌ عنوان خلیفه بر جهان اسلام حکومت کردند. خلافت آن‌ها با حکومت ابوالعباس سَفّاح آغاز شد و با قتل مستعصِم به دستور هولاکو خان مغول به پایان رسید. در این مدت ۳۷ خلیفه عباسی بر مسند خلافت نشستند.


خلافت آن‌ها با فراز و نشیب بسیار همراه بود. در مجموع، می‌توان چهار دوره متفاوت را نشان داد:دوره اول (۱۳۲-۲۳۲ق.):دوره اقتدار خلافت و نفوذ ایرانیان؛ دوره دوم (۲۳۲-۳۳۴ق.):دوره ضعف حکومت و تسلط ترکان ؛ دوره سوم (۳۳۴-۴۴۷ق.):سلطه آل بویه و نفوذ و قدرت‌گیری دیگر بار ایرانیان؛ دوره چهارم (۴۴۷-۶۵۶ق.):سلطه ترکان سلجوقی؛ از ویژگی‌های دوره اول می‌توان به این موارد اشاره کرد:نیرومندی خلافت، استقلال کامل آن، تمرکز قدرت در دست خلفا، نفوذ ایرانیان در دستگاه، منازعات عربی و ایرانی، و پیشرفت علمی و نهضت ترجمه. در این دوره، نُه تن از عباسیان به خلافت نشستند که واثق واپسینشان بود.

۲.۱ - ویژگی دوره دوم

ضعف خلافت و از میان رفتن تدریجی هیبت آن بود. در این زمان، ترک‌ها دستگاه حکومت را در اختیار گرفتند و در گزینش و نصب خلفا دخالت کردند. این دوران که با خلافت سیزده خلیفه همراه بود، با خلافت متوکل آغاز شد و در میان دوران مستکفی پایان یافت؛ در همین دوران، حکومت‌هایی در شرق و غرب قلمرو عباسیان سر برآوردند که در ظاهر تابع خلافت بودند. برخی از دولت‌هایی که در سرزمین‌های خلافت شرقی پدید آمدند، عبارتند از:طاهریان (۲۰۵-۲۵۹ق.)، صفاریان (۲۵۴-۲۹۸ق.) و سامانیان (۲۶۱-۳۸۹ق.). حکومت‌های غرب نیز عبارتند از: طولونیان (۲۵۴-۲۹۲ق.)، اخشیدیان (۳۲۳-۳۵۸ق.) و اغلبیان (۱۸۴-۲۹۶ق.) در شمال آفریقا؛ دوره سوم خلافت عباسی، دوران نفوذ آل بویه (۳۳۴-۴۴۷ق.) بود. ویژگی این دوران، فرمانروایی ظاهری و تشریفاتی خلفا بود، به گونه‌ای که مقرری خود را از حکمرانان می‌گرفتند. در دوران آل بویه، ثبات سیاسی نسبی بر دستگاه خلافت حاکم شد. مدت طولانی خلافت خلفا، بیانگر این حقیقت است؛ دوره چهارم خلافت عباسی با ورود طغرل سلجوقی به بغداد در سال ۴۴۷ق. و از میان رفتن آل بویه آغاز شد. در این دوره نیز به رغم هم‌سویی مذهبی سلجوقیان و خلفای عباسی و هضم آن‌ها در بافت فرهنگی اسلام، به خلفا مجال احیا و بازسازی قدرت داده نشد و همچنان سلجوقیان قدرت سیاسی را در اختیار داشتند.
[۱] دولت عباسیان، محمد تسهیل، ج۱، ص۲۷ به بعد.


۲.۲ - توجه به شرق جهان اسلام

با مروری بر خلافت پنج سده عباسیان، می‌توان توجه آن‌ها به شرق جهان اسلام را دریافت که انتقال پایتخت از دمشق به بغداد و رونق گرفتن تجارت به سوی مشرق، از نشانه‌های آن بود. همچنین عباسیان سیاست و دین را به هم آمیختند و احیای سنت و برپایی عدالت را در شعارهای خویش گنجاندند. شکوفایی کامل تمدن اسلامی در سده چهارم و پنجم ق. در دوران عباسیان رخ داد. عباسیان در دوره اول و دوم خلافت خویش، در برابر علویان و به ویژه امامان شیعه مواضعی تند اتخاذ کردند که گاه منجر به دستگیری و حبس مخالفانشان شد. آن‌ها قیام‌های علوی را سخت سرکوب کردند.


مکه و مدینه به عنوان دو کانون مهم مسلمانان اهمیتی ویژه داشتند و حاکمان این مناطق نیز از جایگاهی خاص برخوردار بودند. از این رو، خلفای عباسی برای تسلط بر این شهر و رسیدگی به امور آن مانند انتخاب کارگزار، تعمیر و نگهداری راه‌های مکه و مدینه و جامه کعبه اهتمام کافی نشان می‌دادند. عباسیان تا جایی که قدرتشان اقتضا می‌کرد، خویشان خود را برای کارگزاری مکه و مدینه برمی‌گزیدند و در موارد فراوان تنها یک کارگزار برای این دو شهر نصب می‌کردند. بر پایه گزارش‌های تاریخی، تنها سه تن از خلفای عباسی به زیارت و حج خانه خدا مشرف شدند:ابوجعفر منصور (حک:۱۳۶-۱۵۸ق.) یک بار پیش از خلافت و پنج بار در ۲۲ سال خلافت، مهدی (حک:۱۵۸-۱۶۹ق.) دو بار در ۱۱ سال خلافت، و هارون الرشید (حک:۱۷۰-۱۹۳ق.) نُه بار در ۲۳ سال خلافت.
[۳] التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۴، ص۴۶۳.
به نظر می‌رسد نهی هارون از رفتن خلفای پس از خود به حج که دلیلش دانسته نیست، علت این امر باشد.
[۴] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۴۳۴.


۳.۱ - کوشش‌های عمرانی

عباسیان برای جلب نظر مسلمانان، کوشش‌های عمرانی بسیار در مکه و مدینه انجام دادند؛ از جمله:گسترش مسجدالحرام و مسجدالنبی ، تزیین کعبه و طلاکاری درب آن، فرستادن هدایای ارزشمند برای آویختن در کعبه ، فراهم کردن پرده برای کعبه
[۶] سفرنامه حجاز، محمد لبیب البتنونی، ج۱، ص۲۶۵.
[۷] کعبه و جامه آن، محمد الدقن، ج۱، ص۹۷.
، تزیین مقام ابراهیم، تعمیر و مرمت چاه زمزم، گسترش مطاف، تعمیر حِجر اسماعیل ، کشیدن چشمه و احداث برکه‌هایی در مکه.
[۸] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۱۴۶ به بعد.
منصب سقایت نیز، از مناصب خاندانی عباسیان به شمار می‌رفت که به استمرار از عصر نبوی تا نشستن عباسیان به خلافت و پس از آن در اختیار آن‌ها بود. این منصب که پس از وفات عبدالمطلب در اختیار عباس فرزند وی قرار گرفته بود، از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله تنفیذ شد و از این رو، این منصب در خاندان عباسی ماندگار گشت و بیرون آوردن آن از دست ایشان جایز دانسته نمی‌شد.
[۹] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۵، ص۱۶۶.
[۱۰] منائح الکرم، علی بن تاج الدین السنجاری، ج۱، ص۴۰۳.
در میان خلفای عباسی، گسترش و تعمیرات دوره منصور و مهدی عباسی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
[۱۱] التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۴، ص۴۴۰-۴۴۵.


۳.۲ - اقدامات خلفای عباسی درباره حرمین

اقدامات خلفای عباسی درباره حرمین را می‌توان در موارد زیر دسته بندی کرد:
اول:تعیین امیر الحاج که معمولاً همان کارگزار حرمین بود. امیر الحاج تا نیمه‌های سده چهارم ق. بیشتر فردی از خاندان عباسی یا از وابستگان آنان بود
[۱۳] امارة الحج فی العهد العباسی، سلیمان صالح کمال، ج۱، ص۳۸.
؛ از جمله:داود بن علی، سلیمان بن علی و ابوجعفر منصور . از نیمه سده پنجم ق. مدتی خلفای عباسی امیران حج را از میان علویان برمی‌گزیدند؛ چنان‌که ابوالغنائم علوی نقیب طالبیان در سال‌های ۴۵۷ تا ۴۶۷ق. این سمت را عهده‌دار بود. پیش از آن نیز ابواحمد موسوی، پدر سید رضی و سید مرتضی ، در سال‌های پس از ۳۵۵ تا ۳۶۸ق. بارها به عنوان امیر الحاج برگزیده شد.
[۱۷] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۰۴-۴۱۱.
از سال ۴۶۸ تا اواخر سده ششم ق. این منصب را بر عهده ترکان نهادند.
دوم:خدمات عمرانی متنوع مانند اصلاح و تعمیر راه‌های حج، گسترش و تعمیر مسجدالحرام و مسجدالنبی و مکان‌های دینی، آب‌رسانی به مکه و حفر چاه‌ها، ساختن منازل و بازسازی مساجد و گسترش و تعمیر خیابان‌ها و راه‌های داخلی مکه و مدینه.
سوم:رسیدگی به ساکنان حرمین شریفین از طریق پرداخت عطایا و دیگر نفقات که معمولاً به دست خلیفه یا امیر الحاج در ایام موسم انجام می‌گرفت.
[۱۸] امارة الحج فی العهد العباسی، سلیمان صالح کمال، ج۱، ص۲۵۴ به بعد.

چهارم:توجه به امنیت راه‌های حرمین. در دوره عباسیان، افزون بر این که امیر الحاج از سوی خلیفه تعیین می‌شد، به تدریج از سال ۲۳۰ق. سِمَتی جدید پدید آمد. فردی به‌ عنوان کارگزار راه حج و رویدادهای موسم (والی طریق مکه و احداث الموسم ) برگزیده می‌شد
[۲۰] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۷۰.
که امنیت راه حج بر عهده وی بود و همکار امیر الحاج به شمار می‌رفت.
[۲۱] امارة الحج فی العصر العباسی، سلیمان صالح کمال، ص۴۳.
[۲۲] امارة الحج فی العصر العباسی، سلیمان صالح کمال، ج۱، ص۱۷۲ به بعد.
بدین ترتیب، امنیت راه‌های حج در قلمرو خلافت عباسیان معمولاً ًبرقرار بود؛ اما در دوره‌های بعد، به دلیل ظهور حکومت‌های اقماری در قلمرو عباسیان و رقابت وکشمکش قدرت‌ها برای تسلط بر حرمین، نا امنی‌هایی در راه‌های حج پدید آمد. بخشی از مهم‌ترین کوشش‌ها و رویدادهای رخ داده در حرمین شریفین در دوران خلفای عباسی را به تفکیک خلفا، می‌توان به شرح زیر یاد کرد:

۳.۳ - ‚ابوالعباس سفاح

(حک:۱۳۲-۱۳۶ق.) برای این خلیفه، کوشش‌های عمرانی در مکه و مدینه گزارش نشده است. بر پایه گزارشی، به سال ۱۳۴ق. راه میان کوفه تا مکه با استفاده از مناره و میل نشانه‌گذاری شدتا مسافران این راه به ویژه زیارت کنندگان خانه خدا، راه را گم نکنند. ابوالعباس برای کارگزاری مکه و مدینه به سال ۱۳۲ق. نخست عموی خود، داود بن علی ، را برگزید و پس از درگذشت وی به سال ۱۳۳ق. دایی خود، زیاد بن عبیدالله حارثی ، را به کارگزاری آن دو شهر گماشت و قضاوت مکه و مدینه را نیز به او سپرد. داود بن علی کارگزار نخست مکه، وابستگان بنی‌امیه را در مکه و مدینه به سال ۱۳۳ق. قتل عام کرد.به سال ۱۳۶ق. چون ابومسلم خراسانی از ابوالعباس برای حج‌گزاری کسب اجازه نمود، ابوالعباس از او خواست با نیروی اندک به حج رهسپار شود؛ زیرا راه حج برای حضور نیروی نظامی بسیار مناسب نبود. ابوالعباس با این توجیه که برادرش ابوجعفر پیش از ابومسلم تقاضای حج کرده و امارت حج را بدو سپرده، از دادن امارت به او پرهیز کرد.

۳.۴ - ‚منصور

(حک:۱۳۶-۱۵۸ق.) منصور نخستین خلیفه عباسی است که تعمیر و گسترش مسجدالحرام را آغاز کرد. او به سال ۱۳۷ق. وسعت مسجد را به دو برابر افزایش داد و بخش‌هایی فراوان از دار الندوه را درون مسجد کرد.وی نخستین کسی است که بر چاه زمزم شبکه نهاد و زمینش را با سنگ مرمر فرش کرد.کوشش‌های منصور در سال ۱۴۰ق. به پایان رسید. از دیگر خدمات عمرانی وی، می‌توان تعمیر مسجد البیعه در عَقبه منا
[۳۳] امارة الحج فی العصر العباسی، سلیمان صالح کمال، ج۱، ص۱۲۲.
[۳۴] تاریخ مکة المشرفه، محمد ابن الضیاء، ج۲، ص۷۷.
[۳۵] امارة الحج فی العصر العباسی، سلیمان صالح کمال، ص۳۲۳.
[۳۶] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۵۲۵.
و دستور ساخت مسجد خیف در منا را برشمرد.
[۳۷] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۳۶۹.


۳.۴.۱ - قیام نفس زکیه

در دوران خلافت منصور، قیام نفس زکیه محمد بن عبدالله در مدینه به سال ۱۴۵ق. رخ داد و او مدتی بر مکه و مدینه چیره شد و حسن بن معاویه را به کارگزاری مکه برگزید. حسن بن معاویه با سپاهی وارد مکه شد و حکمران عباسی مکه، سری بن عبدالله ، را از آن شهر راند و در مسجدالحرام به نفع محمد نفس زکیه خطبه خواند و نیروهایی را از آن شهر برای کمک به نفس زکیه گرد آورد.منصور پس از پایان بنای شهر بغداد به سال ۱۴۹ق. به حج رفت و در آن جا خطبه‌ای خواند و خود را از بندگان صالح دانست که با وعده قرآن وارث زمین شده‌اند.

۳.۵ - ‚مهدی عباسی

(حک:۱۵۸-۱۶۹ق.) در میان خلفای عباسی، مهدی بیشترین کوشش‌ را برای گسترش مسجدالحرام و مسجدالنبی انجام داد. او در ایام خلافت خود دو بار به گسترش مسجدالحرام پرداخت:بار اول به سال ۱۶۰ق. و بار دوم در سال ۱۶۴ق.
[۴۰] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۵.
ازرقی تغییرات و گسترش مسجدالحرام در این دوره را به تفصیل بازگو کرده است.در گسترش اول، وی وسعت مسجدالحرام را به دو برابر عصر منصور افزایش داد و پنج در جدید بر آن افزود. در گسترش دوم، ساختار هندسی مسجد را به گونه‌ای افزایش داد که شکل مربع پذیرفت و کعبه در مرکزآن قرار گرفت.
[۴۳] التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۴، ص۴۶۳.
به سال ۱۵۹ق. پرده‌های گوناگون که از پیش بر کعبه قرار داشت، گردآوری شد و به جای آن، پرده‌ای که به دستور مهدی در شهر تنیس مصر فراهم شده بود، برای پوشش کعبه استفاده شدو دیوار کعبه با عطر و مشک و عنبر معطر گشت.
هنگامی که مهدی به سال ۱۶۹ق. درگذشت، هنوز بنای جدید مسجدالحرام پایان نیافته بود و هادی، جانشین او، به تکمیل آن پرداخت.
[۴۷] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۳۴۵.
برخی از بناهای دوره گسترش مهدی تا سده نهم ق. همچنان پایدار ماند. فأسی (م.۸۳۲ق.) از وجود نام مهدی عباسی در سقف مسجدالحرام یاد می‌کند.
[۴۸] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۵۰.


۳.۵.۱ - جلب رضایت مردم مدینه

مهدی به سال ۱۶۰ق. در سفر حج خود کوشش کرد تا رضایت مردم مدینه را که پیش از آن به سبب حمایت از قیام محمد نفس زکیه (۱۴۵ق.) مورد غضب پدرش منصور قرار گرفته بودند، جلب نماید. وی با این هدف میان آن‌ها اموال فراوان توزیع کرد و به آنان اجازه داد که غلات و حبوبات را از شام و مصر وارد نمایند. او برخی از سپاهیان حجازی را به نگهبانان ویژه‌اش افزودو ایستگاه‌هایی در راه مکه ایجاد کرد. نیز حوضچه‌هایی برای آب‌رسانی به کاروان‌ها ساختو چاپار میان مدینه، مکه و یمن را برقرار کرد.
[۵۱] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۱۷.


۳.۵.۲ - بازسازی مسجدالنبی

مهدی مسجدالنبی را بازسازی کرد و ۲۴۵۰ متر مربع بر مساحت آن افزود. همچنین شمار ستون‌ها و درهای آن را افزایش داد. در این هنگام مسجد ۲۰ در داشت:چهار در شمالی، هشت در غربی و هشت در شرقی. ابن نجار (م.۶۴۳ق.) از نوشته‌ای که پس از گسترش مسجدالنبی بر صحن مسجد نصب شده بود، یاد می‌کند که طبق آن، گسترش دوره مهدی به سال ۱۶۲ق. آغاز شده و در سال ۱۶۵ق. به پایان رسیده است.

۳.۶ - هادی عباسی

دوران خلافت هادی عباسی (حک:۱۶۹-۱۷۰) بسیار کوتاه بود و از این رو، کوشش‌های عمرانی در حرمین در دوران خلافت وی انجام نشد.

۳.۷ - ‚هارون الرشید

(حک:۱۷۰-۱۹۳ق.) وی به حج‌گزاری عنایت بسیار داشت و گاه پیاده به حج می‌رفت.
[۵۳] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۲۲.
هارون الرشید به سال ۱۸۶ از رَقّه برای حج حرکت کرد. چون به شهر مدینه درآمد، عطایایی به مردم داد. سپس به مکه رفت و نسخه‌های ولایت‌عهدی امین و مأمون را که شاهدانی آن‌ها را امضا کرده بودند، درون کعبه آویخت. وی بار دیگر به سال ۱۸۸ق. به مکه آمد و قصد ماندن در آن جا داشت. وی به مکیان و مردم مدینه نیمی از عطایشان را پرداخت کرد. ساختن دار القواریر به دست حَمّاد بربری در مکه، از جمله خدمات عمرانی هارون به شمار می‌رود.
[۵۷] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۷.
هارون در نُه حج، به سال‌های ۱۷۳، ۱۷۴، ۱۷۵، ۱۷۷، ۱۷۹، ۱۸۱، ۱۸۵، ۱۸۶، ۱۸۸ق. به عنوان امیر الحاج در مراسم حج شرکت نمود.
[۵۸] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۳۳۸.
[۵۹] التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۳، ص۵۱۳.
[۶۰] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۳۰-۲۳۱.
[۶۱] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۳۴-۲۴۵.
[۶۲] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷.
دو عمره نیز در سال‌های ۱۷۹و ۱۸۹ق. برای وی گزارش شده است.
[۶۳] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۳۰.
[۶۴] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۴۶.


۳.۸ - ‚امین

(حک:۱۹۳-۱۹۸ق.) وی به جهت درگیری‌های داخلی در دوران خلافت خود، خدمات فراوان در حرمین به انجام نرساند. تنها به سال ۱۹۴ق. اموالی را برای کارگزار خود در مکه برای طلاکوب کردن در کعبه فرستاد.
[۶۵] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۴۸.


۳.۹ - ‚مأمون

(حک:۱۹۸-۲۱۸ق.) در آغاز خلافت وی، به سال ۱۹۸ق. علویان مخالف بر مکه و مدینه چیره شدند.به سال ۲۰۱ق. مأمون هدایای پادشاه تازه مسلمان تبت را به مکه فرستاد تا در کعبه استفاده شود.
[۶۹] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۷۲.
همچنین به سال ۲۰۲ق. بر اثر سیلی بزرگ که به سیل ابن حنظله مشهور گشت، آسیب‌هایی به مسجدالحرام و کعبه وارد شد. مأمون پس از این رویداد، برای رفع خرابی‌ها و تعمیر آسیب‌ها اموالی به مکه فرستاد.

۳.۹.۱ - پوشش سالانه کعبه

در سال ۲۰۶ق. مأمون با دریافت گزارش‌هایی از فرسودگی جامه کعبه دستور داد جامه‌ای دیگر از ابریشم سفید بر جامه‌های دوگانه پیشین افزوده شود. برنامه پوشش سالانه کعبه از این سال، چنین تنظیم شد:اول جامه‌ای از دیبای قرمز در روز ترویه (۹ ذی‌حجه) و عاشورا ؛ دوم جامه‌ای از قُباطی در اول رجب ؛ و سوم جامه ابریشم سفید ابداعی مأمون در روز ۲۷ رمضان .
[۷۲] اثارة الترغیب، محمد بن اسحق الخوارزمی، ج۱، ص۲۲۵.
پس از وی، این رسم ادامه یافت.
[۷۳] اخبار مکه، فاکهی، ج۵، ص۲۳۳.
در این دوره، « ازار » یا جامه «پایین‌تنه» کعبه که زائران آن را لمس می‌نمودند، پس از دو یا سه ماه تجدید می‌شد.
در سال ۲۰۸ق. مأمون برای ترمیم خرابی‌های مسجدالحرام که بر اثر سیل آن سال ایجاد شده بود، اموالی فراوان به مکه فرستادو با ارسال نامه‌ای مردم مکه را خوشحال کرد.
[۷۶] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۸۳.
بر پایه گزارشی، مأمون به سال ۲۱۲ق. حج گزارد.
[۷۷] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۸۶.


۳.۱۰ - ‚معتصم

(حک:۲۱۸-۲۲۷ق.) به سال ۲۱۹ق. طاهر بن عبدالله به دستور معتصم برای نخستین بار در شب عید قربان هنگام بازگشت حاجیان، چراغ‌هایی (نفاطات) میان مأزمان (تنگه میان مزدلفه و عرفه) برافروخت و از آن پس این کار رسم شد. همچنین معتصم به سال ۲۱۹ق. قفلی ارزشمند برای استفاده بر در کعبه ارسال کرد.
[۸۰] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۸۹.
نیز در این دوران، تغییراتی در چاه زمزم و حجره‌های آن داده شد. او ستون‌هایی را که از قصر بابک خرمی برداشته شده بود، برای استفاده کنار خانه خدا به مکه فرستاد.به سال ۲۲۰ق. چاه زمزم تعمیر شد.
[۸۶] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۳۰۰.
در سال ۲۲۱ق. به دستور معتصم دار العجله که بر پایه گزارشی، از دار الندوه کهن‌تر بود ، تعمیر شد.

۳.۱۱ - ‚واثق

(حک:۲۲۷-۲۳۲ق.) وی در نخستین سال خلافت خویش به سال ۲۲۷ق. قصد حج کرد و دستور داد تعمیراتی در مکه صورت پذیرد که از جمله آن‌ها تعمیر بنای بیت الشراب ، احداث برکه‌ها، افشاندن نور برای طواف‌کنندگان و تأمین روشنایی مسجدالحرام بود. همچنین سفارش ساخت منبرهایی را برای خود داد که تا سده سوم ق. وجود داشت.او چندان به ساکنان حرمین عطا نمود که رسم گدایی در روزگار وی در حرمین برچیده شد.
[۹۳] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۴۸۳.


۳.۱۲ - ‚متوکل

(حک:۲۳۲-۲۴۷ق.) وی به سال ۲۳۶ق. مقام ابراهیم را با طلا آراست.
[۹۷] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۲۲۸.
به سال ۲۴۱ق. در پی دریافت اخباری درباره وخامت اوضاع ساختمان کعبه و برخی از مکان‌های دینی مکه، گروهی از صنعتگران و معماران را همراه اموال بسیار به سرپرستی اسحق بن سلمه به مکه گسیل کرد. عملیات عمرانی آن‌ها پس از یک سال به سال ۲۴۲ق. پایان یافت.
[۹۸] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۱۴.
[۹۹] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۲۲.
همچنین به سال ۲۴۶ ق. متوکل دستور داد که مشعر الحرام و مشاعر دیگر که روشنایی‌شان با روغن و نفت تأمین می‌گشت، با شمع روشن شوند.
[۱۰۰] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۲۶.
برای چهار خلیفه میان متوکل و معتمد (منتصر، مستعین، معتز، مهتدی) خدماتی در حرمین ثبت و گزارش نشده است. این شاید به سبب ضعف و ناپایداری حکومتشان بوده باشد.

۳.۱۳ - ‚معتمد

(حک:۲۵۶-۲۷۹ق.) او افزایش‌ها و تعمیراتی در مسجدالحرام صورت داد .
[۱۰۱] الاعلام باعلام بیت الله الحرام، محمد بن احمد النهروالی، ص۱۶۹.
[۱۰۲] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۳۴۸.
و به سال ۲۵۷ق. مسجد خیف را تعمیر کرد.
[۱۰۳] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۳۴.


۳.۱۴ - ‚موفق بالله

به سال ۲۶۳ق. موفق، برادر معتمد، به امیر مکه دستور داد تا پرده کعبه را میان قریشیان، پرده‌داران خانه خدا و مکیان تقسیم کند.
[۱۰۴] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۳۹.
به سال ۲۷۱ق. که مسجدالحرام به تدریج آسیب دیده و بخشی از سقف آن ویران شده بود، به فرمان موفق تعمیر شد و کتیبه‌ای در آن جا نصب گشت که بیانگر دستور ابواحمد موفق ولیعهد مسلمانان برای تعمیر مسجدالحرام و انجام آن به دست هارون بن محمد بن اسحق ، کارگزار مکه، به سال ۲۷۲ق. بود.
[۱۰۵] اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۱۷۶.


۳.۱۵ - ‚معتضد

(حک:۲۷۹-۲۸۹ق.) وی به سال ۲۸۱ق. در پی دریافت گزارش‌هایی از نابسامانی وضعیت ساختمان کعبه و مسجدالحرام، دستور تعمیر را صادر کرد. این تعمیرات سه سال طول کشید و به سال ۲۸۴ق. پایان یافت.
[۱۰۶] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۴۸-۳۵۲.
در این گسترش، دار الندوه به صورت کامل به مسجدالحرام افزوده شد.
[۱۰۷] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۵۱.
[۱۰۸] الاعلام باعلام بیت الله الحرام، محمد بن احمد النهروالی، ص۱۷۸.
[۱۰۹] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۳۴۹.
در این سال، در کعبه طلاکوب گشت.
[۱۱۰] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۵۲.


۳.۱۶ - ‚مقتدر

(حک:چند نوبت از ۲۹۵ تا ۳۲۰ق.):در روزگار او، استوانه‌های کعبه تزیین شد.
[۱۱۱] الاعلام باعلام بیت الله الحرام، محمد بن احمد النهروالی، ص۸۸.
[۱۱۲] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۱۴۷.
وی هر سال در راه مکه و حرمین، اموالی بسیار هزینه می‌کرد
[۱۱۳] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۶۶.
و در تعمیر چاه‌های آب مکه پیشگام بود و دستور حفر دو چاه را در مکه صادر کرد.
[۱۱۴] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۸۷.
پس از ضعف خلافت عباسی، گروه‌ها و قبایلی گاه با نا امن کردن راه مکه، در صدد کسب امتیاز از مقتدر برمی‌آمدند. قرمطیان در شمار این گروه‌ها بودند که با هجوم بر حاجیان و غارت آنان، خلیفه را زیر فشار قرار می‌دادند. ابوطاهر قرمطی در هجوم بر حاجیان به سال ۳۱۲ق. از مقتدر عباسی تقاضای حکومت بصره و اهواز را کرد.
[۱۱۵] تاریخ الموصل، یزید بن محمد الازدی، ج۲، ص۲۱۳.
[۱۱۷] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۷۰.
منابع از کوشش‌های ۱۵ خلیفه عباسی میان مقتدر تا الناصر لدین الله در مکه و مسجدالحرام گزارشی نداده‌اند.

۳.۱۷ - ‚الناصر لدین الله

(حک:۵۷۵-۶۲۲ق.) به سال ۵۷۶ق. به دستور وی حِجر اسماعیل با سنگ مرمرتزیین شد.
[۱۱۸] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۵۴۴.
ابن نجار (م.۶۴۳ق.) از کمک‌های شایسته و فراوان خلیفه برای بازسازی و تعمیر مسجدالنبی و اعزام صنعتگران و صاحبان حرفه‌های گوناگون برای تعمیر مسجدالنبی یاد می‌کند.به سال ۶۰۹ق. الناصر همراه کاروان حج عراقی، اموال و هدایا و پرده کعبه را به مکه فرستاد.
[۱۲۰] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۳، ص۱۴.


۳.۱۸ - ‚مستنصر

(حک:۶۲۳-۶۴۰ق.) به دستور وی، به سال ۶۲۹ق. کعبه تعمیر شد
[۱۲۱] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۱۹.
[۱۲۲] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۱۲۱.
و در سال ۶۳۱ق. مطاف گسترش یافت.
[۱۲۳] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۷۷.
[۱۲۴] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۲۳۳.
از این رو، از خدمات او در کتیبه‌ای به تاریخ ۶۳۱ق. یاد شده است.
[۱۲۵] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۶، ص۲۱۴.
[۱۲۶] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۲۳۴.
همچنین مستنصر به سال ۶۲۷ق. بیمارستانی در مدینه ساخت.
[۱۲۷] موسوعة مرآة الحرمین،ايوب صبري پاشا، ج۲، ص۵۶۸.
[۱۲۸] معالم المدینه، عبدالعزیز کعکی، ج۳، ص۱۴۶.



بر خلاف مسجدالحرام، گسترش‌ها و تعمیرات در مسجدالنبی از سوی عباسیان کمتر بود. شاید بی‌توجهی به آن شهر به سبب حضور علویان در مدینه و همراهی مردم آن با قیام‌هایی همچون قیام نفس زکیه بوده باشد که بر ضد عباسیان به وقوع پیوست. ابوجعفر منصور از مدنی‌ها خرسند نبود. بدین جهت، به سال ۱۵۸ق. که برای ادای مناسک حج به حجاز آمد، به زیارت مرقد پیامبر صلی الله علیه و آله در مدینه نیامد؛ همچنان‌که در حج پیشینش چنین کرده بود.
[۱۲۹] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۶۳.
مهدی عباسی توجهی بیشتر به مدینه داشت. وی به گسترش مسجدالنبی پرداخت و به مردم مدینه رسیدگی کرد و از آن‌ها دلجویی نمود.
[۱۳۰] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۶۵.


۴.۱ - گسترش مسجدالنبی

پس از گسترش دوره مأمون در مسجدالنبی، تا سده هفتم ق. گزارشی از گسترش فضای مسجدالنبی در دست نیست و در این مدت، کاری مهم صورت نگرفت. البته خدماتی دیگر نیز از سوی عباسیان انجام گرفت. به سال ۳۱۰ق. به دستور مقتدر عباسی ، همه درهای مسجدالنبی از چوب ساج ساخته شد. نیز کشیدن دیوار و حصار برای شهر مدینه در دوران خلافت طائع عباسی (حک:۳۶۱-۳۸۱ق.) به دست عضدالدوله دیلمی انجام گرفت.همچنین عباسیان با توجه به وجود قبر جدشان عباس در قبرستان بقیع ، به آن توجه می‌کردند. بقعه‌ای که بر آرامگاه عباس و چهار امام شیعه ساخته شده بود، به دست مسترشد عباسی در سال ۵۱۹ق. و نیز به دست مستنصر عباسی در سال ۶۴۰ق. تعمیر و بازسازی شد.
[۱۳۳] تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، ص۹۳.


۴.۲ - طالبی‌ها در مدینه

به نظر می‌رسد تحولات سیاسی و اجتماعی مدینه بیشتر در پرتو حضور طالبی‌ها در این شهر بوده است. خلفای عباسی در این شهر در صورتی موفق بودند که بتوانند رضایت طالبی‌ها را جلب نمایند. اختلافات دو شاخه حسنی و حسینی درباره املاک و دارایی‌ها و دیگر موقعیت‌های اجتماعی، گاه موجبات ناامنی در این شهر را در دوران عباسی پدید می‌آورد. این اختلافات و درگیری‌ها گاه به قدری افزایش می‌یافت که حسنی‌ها به دست حسینی‌ها از مدینه رانده شدند.
[۱۳۵] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۱۸-۱۱۹.
[۱۳۶] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۳۰-۱۳۴.



افزون بر خلفای عباسی، برخی از بستگان آن‌ها نیز همراه حضور در مراسم حج
[۱۳۷] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۶، ص۳۹۸-۳۹۹.
، به عمران و آبادانی در مکه و مدینه دلبسته بودند و در این راه خدماتی انجام دادند. میان زنان عباسی، چهار تن در این راه پیشگام بودند. خیزران همسر مهدی و مادر هارون الرشید به سال ۱۷۱ق. به حج رفت و سرای ارقم را که به «دار خیزران» معروف شد، خرید
[۱۳۸] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۲۵.
و به مسجد تبدیل کرد.
[۱۳۹] التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۲، ص۸۳.
همچنین خانه‌ای را که رسول خدا صلی الله علیه وآله در آن زاده شده بود، خرید و به مسجد تبدیل کرد.
[۱۴۱] الجامع اللطیف، محمد ابن ظهیره، ج۱، ص۲۸۵.
نیز استفاده از عطر و عود بر ستون مُخَلّقه در مسجدالنبی از خدمات خیزران بود
[۱۴۴] بهجة النفوس، عبدالله المرجانی، ج۱، ص۵۰۴.
که از آن پس نیز ادامه یافت. از خیزران به عنوان نخستین کسی یاد شده که بر آرامگاه رسول خدا صلی الله علیه وآله، پرده‌ای آویخت.
[۱۴۵] مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ج۱، ص۴۷۶.
[۱۴۶] التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۱، ص۲۴۴.
[۱۴۷] مدینه‌شناسی، سید محمد باقر نجفی، ج۱، ص۸۳.


۵.۱ - ام جعفر زبیده

ام جعفر زُبیده، همسر هارون الرشید و مادر امین، خدماتی فراوان در مکه انجام داد و آثاری ماندگار از خود بر جای نهاد.از جمله، چشمه‌ای از حنین به مکه کشید و در این راه اموالی بسیار هزینه کرد.
[۱۴۹] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۴۸-۲۴۹.
[۱۵۰] الارج المسکی، علی عبدالقادر الطبری، ص۸۳.
[۱۵۱] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۲، ص۶۱۰.
این چشمه که به چشمه زبیدی اشتهار داشت، همواره جوشان بود و پس از وی خلفا به تعمیر و اصلاح آن می‌پرداختند.
[۱۵۲] الارج المسکی، علی عبدالقادر الطبری، ص۸۳.
او چشمه‌ای دیگر از وادی نعمان به عرفات کشید که جز چاه زبیدی است.
[۱۵۳] تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۲، ص۶۱۲.
[۱۵۴] التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۵، ص۳۵۴.
به سال ۱۹۰ق. که خود به حج آمده بود، برای رفع کم آبی در مکه دستور «تَه زنی» چاه زمزم را داد و طول چاه را نُه ذراع افزایش داد.
[۱۵۵] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۴۲۹.
ابن جبیر (م.۶۱۴ق.) در سفر خود، برکه‌ها و چاه‌ها و ابنیه‌ای را که زبیده دستور ساخت آن‌ها را داده یا به وی منسوب هستند، در راه بغداد تا عرفات در مکه دیده و از بهره‌وری از این آثار در روزگار خود سخن گفته است.

۵.۲ - شجاع

شجاع ، مادر متوکل، به سال ۲۳۷ق. دوازده هزار درهم برای هموار‌سازی وادی مکه هزینه کرد.
[۱۵۷] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۰۳.
به سال ۳۰۲ق. مقتدر عباسی همراه مادرش شَغَب ، دستور تعمیر سقاخانه جوخی در مکه و چاه‌های پشت آن را داد و آن را وقف کرد.
[۱۵۸] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۷.
شغَب به سال ۳۱۰ق. دستور داد همه ستون‌های کعبه با روکش طلا تزیین شود.
[۱۵۹] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۶۸.
همچنین به سال ۳۱۵ق. برکه‌هایی را در سرزمین عرفه تعمیر و بازسازی کرد.
[۱۶۰] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۷۳.



به رغم کوشش عباسیان برای تأمین امنیت راه‌های منتهی به مکه، گاهی راه‌های حج از امنیت برخوردار نبودند و حج تعطیل می‌شد. راه حج با ظهور قرمطیان از سال‌های ۳۱۲ تا ۳۲۷ق. ناامن بود و تنها در برخی از سال‌ها با توافق قرمطیان، از راه عراق و خراسان حج انجام گرفت.
[۱۶۱] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۷۰-۳۸۷.
ناامنی راه‌ها و تعطیلی حج گاه مورد اعتراض رقبای عباسی قرار می‌گرفت و بدین جهت، آن‌ها مورد نکوهش بودند.


دولت‌های مستقل و نیمه مستقل که در سایه خلافت عباسی به قدرت می‌رسیدند و نیز مخالفان آن‌ها برای کسب اعتبار و مشروعیت میان مسلمانان، می‌کوشیدند بر مکه نفوذ یابند و به عنوان رقبای دولت عباسی در این زمینه به شمار می‌رفتند. عرصه‌های رقابت عبارت بود از:خطبه خواندن برای یکی از رقبا که به عنوان مهم‌ترین مظهر سیادت دینی و سیاسی آن‌ها به شمار می‌رفت؛ معرفی یکی از آن‌ها به عنوان رهبر دینی و سیاسی؛ اهدا و آویختن پرده کعبه ؛ انجام کارهای خیر و حمایت از حاجیان در مسیرهای منتهی به مکه؛ فراهم کردن آب در مکه و مسیرهای حجاج؛ کوشش‌های عمرانی در مکه و مدینه. این کوشش‌ها در منظر حاجیانی که از نقاط گوناگون جهان اسلام برای حج‌گزاری به حرمین می‌رفتند، قرار می‌گرفت و در بازگشت از عنایت دولت‌ها به حرمین شریفین سخن می‌گفتند و این، خود، عامل سیادت و مشروعیت آن‌ها می‌گشت. آل بویه، سلجوقیان و فاطمیان از قدرت‌هایی بودند که در این زمینه به رقابت با یکدیگر می‌پرداختند. در این رقابتها، دولت فاطمی مصر از سال ۳۶۰ق. تا سال ۴۸۰ق. به سبب دیپلماسی کارآمد و توان اقتصادی بیشتر موفق بود.
[۱۶۳] نامه تاریخ‌پژوهان، انجمن تاریخ‌پژوهان، ش۳، ص۱۰۳-۱۱۷، «مکه آوردگاه رقابت امرای ایرانی و مصری».
سپس تا سال ۵۶۷ق. عباسیان و سلجوقیان توفیق بیشتر داشتند؛ زیرا دولت فاطمی درگیر گرفتاری‌های داخلی و نیز نبرد با صلیبی‌ها و زنگیان بود.
[۱۶۴] رقابت عباسیان و فاطمیان، سلیمان الخرابشه، ج۱، ص۹۰.
امیران محلی مکه و مدینه نیز با توجه به توان نظامی دولت‌های رقیب و میزان کمک‌های اهدایی رقبا به ایشان، جانب یکی را گرفته، کوشش می‌کردند با این سیاست، ثبات حکومت خود و امنیت حرمین و رفاه مردم آن را تأمین کنند. گزیده ای از این رقابت‌ها را می‌توان بدین شرح آورد:

۷.۱ - طاهریان و احمد بن طولون

طاهریان (۲۰۵-۲۵۹ق.) از سوی خلیفه عهده‌دار امور حرمین شدند.
[۱۶۶] طبقات ناصری، منهاج سراج، ج۱، ص۱۹۵.
اما در واقع آن‌ها تنها در مقام گماشتگان خلیفه و به طور تشریفاتی عهده‌دار این منصب بودند، در حالی که ناظر اصلی، خود خلیفه بود و خطبه به نام وی خوانده می‌شد. بر خلاف طاهریان، احمد بن طولون (۲۵۴-۲۷۰ق.) بنیان‌گذار سلسله طولونیان در مصر، برای کسب مشروعیت و مقبولیت میان مسلمانان، لازم می‌دید در مکه صاحب نفوذ و اعتبار باشد تا به دوام حکومت وی کمک کند. از این رو، برای تحقق اهداف خود، با ارسال صدقات و هدایا برای گردانندگان امور مکه، می‌کوشید برای خود اعتبار کسب کند.ابن طولون با ارسال خراج مصر همراه با هدایای فراوان برای خلیفه معتمد به سال ۲۵۷ق.
[۱۶۸] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۵۰۸-۵۰۹.
در نظر داشت به خلیفه تقرب بیشتری یابد و قدرت خویش را به مکه نیز نفوذ دهد. او با استفاده از این موقعیت برای بیرون راندن طاهریان از مکه، یکی از سردارانش به نام ماطعان را به سال ۲۵۷ق. با هزار سوار همراه با کاروان حاجیان مصر به مکه فرستاد و به او مأموریت داد تا به گونه مسلح و مجهز در مراسم حج حضور یابد و در عرفات نیز چنین کند.
[۱۶۹] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۵۰۹.


۷.۲ - عمرو بن لیث و ابن طولون

یعقوب لیث (۲۴۷-۲۶۵ق.) بنیان‌گذار سلسله صفاریان
[۱۷۰] الامصار، الذهبی، ج۱، ص۱۱-۱۲.
برای کسب نفوذ در مکه تلاش نکرد. اما با مرگ یعقوب و روی کار آمدن برادرش عمرو بن لیث ، معتمد خلیفه عباسی برای این که روابط خود را با صفاریان بهبود بخشد، هنگامی که عمرو اظهار اطاعت از وی کرد، افزون بر حکومت قلمرو زیر اختیارش، کارگزاری حرمین شریفین را نیز به او واگذار کرد.
[۱۷۳] العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۲، ص۱۸۰.
[۱۷۴] تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ج۱، ص۱۹۵.
به نظر می‌رسد هدف اصلی خلیفه از وا‌گذاری «عمل الحرمین:کارگزاری حرمین» به عمرو، تضعیف جایگاه و کاستن از نفوذ احمد بن طولون در حرمین بود.
از آن پس رقابت و درگیری میان فرستادگان عمرو بن لیث و ابن طولون در مکه آغاز شد. به سال ۲۶۸ق. نماینده ابن طولون در مکه شکست خورد و پرچَم عمرو بر سمت راست منبر مسجد ابراهیم خلیل نصب شد.ابن طولون به سال ۲۶۹ق. سپاهی را به مکه فرستاد. اما هارون بن محمد، عامل مکه، با کمک سپاهیان عمرو بن لیث، بر سپاه ابن طولون چیره شد و آن‌ها را از مکه بیرون راند و ابن طولون در مسجدالحرام لعن شد.
[۱۷۷] تاریخ الموصل، یزید بن محمد الازدی، ج۲، ص۱۱۳.
[۱۷۸] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۴۴.


۷.۳ - آل بویه و اخشیدیان

از این پس رقابت میان آل بویه (۳۲۰-۴۴۷ق.) به عنوان حکمرانان بغداد و اخشیدیان (۳۲۳-۳۵۸ق.) به عنوان فرمانروایان مصر برقرار شد. آل بویه که به سال ۳۳۴ق. بر بغداد تسلط یافتند، با اخشیدیان درباره ذکر نام آن‌ها در خطبه حج در رقابت بودند. معزالدوله به سال ۳۴۲ق. کاروان حاجیان عراق را با دو امیر الحاج به نام ابوالحسن محمد بن عبدالله و ابوعبدالله احمد بن عمر بن یحیی، به مکه گسیل داشت. آن‌ها در مکه با سپاهیان ابن اخشید که برای دفاع از موقعیت وی همراه کاروان حاجیان مصر آمده بودند، درگیر شدند و توانستند با غلبه بر آن‌ها به نام معزالدوله خطبه بخوانند.
[۱۸۰] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۹۸.
در سال ۳۴۳ق. نیز میان کاروان اعزامی معزالدوله و مصریان درگیری رخ داد. این بار نیز مصریان مغلوب شدند و به نام رکن الدوله، معزالدوله و عزالدوله و سپس اخشید خطبه خوانده شد.

۷.۴ - فاطمیان مصر

سرسخت‌ترین رقیب عباسیان در حرمین، در طول سده چهارم و پنجم ق. فاطمیان مصر بودند.
[۱۸۲] رقابت عباسیان و فاطمیان، سلیمان الخرابشه، ص۱۴ به بعد.
به سال ۳۵۸ق. فاطمیان بر مصر چیره شدند و در صدد بودند تا خلافت را از چنگ بنی‌عباس بیرون آورند. از این رو، کوشش آن‌ها برای کسب نفوذ در مکه بیشتر شد. دولت فاطمی هم به لحاظ نزدیکی جغرافیایی به مکه و مدینه و هم از آن روی که تأمین کننده بخش عمده نیازهای عمومی آن دو شهر بود، فرصتی مناسب برای تسلط بر حرمین داشت. در این ایام، آل بویه به نمایندگی از دستگاه خلافت در مکه با فاطمیان رقابت و مبارزه می‌کردند. المعز لدین الله (۳۴۱-۳۶۵ق.) خلیفه فاطمی پس از تصرف مصر، در همان سال برای کسب نفوذ در حجاز وارد میدان شد؛ ولی تنها توانست خطیب مدینه را وادار کند تا به نام وی در موسم حج خطبه بخواند.
[۱۸۴] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۶۳۰.
به سال ۳۶۳ق. المعز لدین الله در کوشش برای گسترش نفوذ فاطمیان، با تحریک و همکاری « بنی‌هلال » و دیگر قبایل شبه جزیره عربستان، راه را بر کاروان حاجیان عراق بست. شماری بسیار از حاجیان کشته شدند و اموالشان به یغما رفت و نام المعزّ در خطبه حج جایگزین نام خلیفه عباسی شد.
[۱۸۶] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۱۰.
[۱۸۷] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۶۳۱.
در سال‌های ۳۶۵ و ۳۶۷ق. به نام خلیفه فاطمی، خطبه خوانده شد
[۱۸۸] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۱۵-۴۱۷.
[۱۸۹] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۱۰.
تا این که با استقرار عضدالدوله در بغداد به سال ۳۶۷ق. وی برای نفوذ در مکه نیز وارد میدان شد.

۷.۵ - عضدالدوله

وی در نخستین گام کاروانی را که امیر الحاج آن ابواحمد موسوی بود، به مکه فرستاد و از امیر الحاج خواست تا به نام وی خطبه بخواند. امیر الحاج در این زمینه توفیق یافت و امیر مکه رضایت داد به نام امیر آل بویه و خلیفه عباسی خطبه خوانده شود. اما این موفقیت دیری نپایید و سال بعد باز هم به نام خلیفه فاطمی خطبه خوانده شد.
پس از این ناکامی، عضدالدوله با توسل به کوشش‌های خیرخواهانه در مکه تلاش کرد موقعیت خود را در آن جا استوار سازد. وی دریافت پولی را که به عنوان راهداری از حاجیان عراق گرفته می‌شد، لغو کرد. نیز راه عراق به مکه را اصلاح نمود و مبالغ فراوان میان خاندان‌های با نفوذ مکه و مجاوران خانه خدا تقسیم کرد.به رغم این اقدامات، پیوسته در مکه به نام خلیفه فاطمی خطبه خوانده می‌شد؛ با روی کار آمدن آلب ارسلان (۴۵۵-۴۶۵ق.) وضعیت سلجوقیان در مکه بهبود یافت و پس از سال‌ها کاروانی از حاجیان عراق به مکه گسیل شد. امیر الحاج این کاروان، ابوالغنایم نورالدین مهدی زینی توانست امیر مکه را به خلیفه عباسی و سلطان سلجوقی مایل کند و او نیز در سال ۴۵۸ق. با نام عباسیان خطبه خواند. در پاسخ به این اقدام امیر مکه، خلیفه فاطمی ارسال آذوقه را از مصر به مکه قطع کرد. مردم مکه به امیر فشار آوردند و او به ناچار بار دیگر به نام خلیفه فاطمی خطبه برقرار کرد. بدین ترتیب، فاطمیان با توسل به ابزار اقتصادی توانستند تا سال ۴۶۲ق. با قدرت کامل بر مکه چیره باشند.

۷.۶ - آلب ارسلان

در این سال (۴۶۲ق.)، آلب ارسلان به موفقیت‌هایی بزرگ در شام و فلسطین دست یافت و بدین وسیله، فاطمیان را در تنگنا قرار داد. در پرتو این جریان، امیر مکه به نفع قدرت بیشتر تغییر سیاست داد و به نام خلیفه عباسی و آلب ارسلان، خطبه برقرار کرد. سلطان سلجوقی با استقبال از این اقدام، سی هزار دینار با خلعت و هدایای گرانبها برای امیر مکه فرستاد و به او وعده داد که در صورت حفظ وضع موجود، سالانه ده هزار دینار برای او مقرری بفرستد.
[۱۹۵] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۲.
همچنین به امیر مدینه، مهنا ، اعلام شد که اگر به خواسته خلفای عباسی تمکین کند، بیست هزار دینار به او خواهند داد، افزون بر این که سالانه پنج هزار دینار به وی تعلق خواهد گرفت.به سال ۴۶۲ق. پس از صد سال که خطبه به نام عباسیان قطع شده بود، دیگر بار به نام خلیفه عباسی قائم بامر الله و پس از وی به نام آلب ارسلان خطبه خوانده شد.
[۱۹۷] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۲.
[۱۹۸] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۳.


۷.۷ - مستنصر خلیفه فاطمی

مستنصر خلیفه فاطمی برای جبران گذشته، در سال ۴۶۵ق. هدایایی برای امیر مکه فرستاد و با وعده‌های دلپذیر او را واداشت تا بار دیگر به نام وی خطبه بخواند. ولی اندکی بعد دیگر بار نام وی از خطبه حذف شد و سرانجام با مرگ آلب ارسلان فرصت فراهم شد و المستنصر نامه‌ای به امیر مکه نوشت و از او خواست بار دیگر به نام وی خطبه بخواند.
[۱۹۹] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۵.
بدین گونه، پس از چهار سال خطبه به نام عباسیان و سلجوقیان قطع شد.
[۲۰۰] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۷.
تا اواخر سلطنت ملکشاه (۴۶۵-۴۸۵ق.) خطبه‌ها معمولاً به نام فاطمیان بود تا این که به سال ۴۷۹ق. ملکشاه همانند آلب ارسلان در شام پیروزی‌هایی به دست آورد و قدرت خود را به فاطمیان و امیر مکه نشان داد. در پرتو این جریان، امیر مکه تغییر موضع داد و نام خلیفه فاطمی را از خطبه انداخت و به نام خلیفه عباسی خطبه خواند.

۷.۸ - سلطان سلجوقی

در سال ۴۸۴ق. سلطان سلجوقی که در اوج قدرت بود، مصمم شد مکه را به قلمرو خود بیفزاید تا بدین وسیله، برای همیشه به سلطه فاطمیان بر آن سرزمین پایان دهد. بدین منظور، سپاهی به حجاز فرستاد که بر مدینه و مکه چیره شدند. اما این سپاه با مردم مکه به زشتی رفتار کرد، به گونه‌ای که سال بعد امیر مکه محمد بن ابی‌هاشم برای داد‌خواهی به بغداد آمد.
[۲۰۴] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۸۵.
از سوی دیگر، مرگ ناگهانی ملکشاه و آشفتگی اوضاع پس از او باعث شد که با بیرون راندن سپاه وی از مکه، بار دیگر خطبه به نام فاطمیان خوانده شود.این جریان هیچ‌گاه تا پایان حکومت فاطمیان تغییر نیافت و در نهایت، صلاح الدین ایوبی (حک:۵۶۴-۵۸۹ق.) به این استیلا پایان داد و با سرنگون کردن فاطمیان، یک بار دیگر به نام خلیفه عباسی کنار نام خود خطبه خواند.
[۲۰۶] الاصیلی، محمد ابن الطقطقی، ج۱، ص۲۰۵.


۷.۹ - ابوالقاسم رامشت بن حسین شیرویه فارسی

در عصر عباسیان و در رقابت میان قدرت‌های هم‌جوار، امیران حرمین که سود خویش را در خطبه خواندن می‌دیدند، گاه متحیر می‌ماندند که خطبه را به نام چه کسی بخوانند. از این رو، در یک موسم برای جلب نظر دو طرف دعوا، گاه خطبه به نام یکی و گاه برای دیگری خوانده می‌شد.
[۲۰۸] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۸.
در کشاکش‌های سیاسی، همان سان که کعبه گاه دارای دو جامه در یک موسم می‌شد، گاهی هم بی‌جامه می‌ماند. به سال ۵۳۲ق. خلیفه عباسی به علت نبرد با سلجوقیان قادر به ارسال جامه برای کعبه نشد و در نتیجه، بازرگانی ایرانی به نام ابوالقاسم رامشت بن حسین شیرویه فارسی به این کار همت گماشت و با صرف هجده هزار دینار از اموال خود برای کعبه جامه فراهم نمود.


خلفای عباسی پس از قلع و قمع امویان، با دو شاخه از علویان، شامل شاخه حسنی و حسینی، رقابت و درگیری داشتند. عباسیان، پیشوایان شیعه را زیر نظر گرفته، به زندان افکنده، یا از مدینه به مرکز خلافت احضار نمودند. علویان در دوران اول خلافت عباسی بسیار فعال بودند و میان ایام خلافت سفاح تا مأمون، حدود ۳۰ قیام علوی رخ داد. سفاح (۱۳۲-۱۳۶ق.) با علویان روابطی نیکو داشت. آن‌ها را گرامی می‌شمرد و به ایشان صله و جایزه می‌داد. اما حسنی‌ها به دریافت جایزه راضی نبودند و خود را سزاوار خلافت می‌دانستند.
[۲۱۲] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۳۶۰.
[۲۱۳] انساب الاشراف، البلاذری، ج۳، ص۳۰۸-۳۰۹.


۸.۱ - سخت گیری بر علویان

منصور (۱۳۶-۱۵۸ق.) بر خلاف برادرش، بر علویان بسیار سخت گیر بود. او چون به خلافت نشست، از پس فرزندان عبدالله محض ، محمد و ابراهیم، برآمد و در این کار پافشاری کرد. منصور برای یافتن آن‌ها در همه جای مکه و مدینه جاسوس‌گماشت. عبدالله، پدر آن‌ها، را آزار داد تا بتواند آن‌ها را به تسلیم وادارد و همه وابستگان به آن دو را به زندان انداخت. سرانجام محمد نفس زکیه نتوانست شکنجه و آزار خاندان خود را تحمل کند و دست به قیام زد.
[۲۱۴] تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۲۷۶.
نفس زکیه پس از تصرف مدینه، حسن بن معاویة بن عبدالله بن جعفر بن ابی‌طالب را به مکه فرستاد و او توانست به آسانی شهر مکه را فتح کند.نفس زکیه ۷۰ روز، از اواخر جمادی الاخر تا نیمه رمضان، بر مدینه حکم راند و در برابر سپاهیان فراوان منصور و حیله‌های نظامی او، توان مقاومت را از دست داد و در ۱۴رمضان سال ۱۴۵ق. در مدینه به قتل رسید.پس از کشته شدن محمد، مکه نیز به راحتی و بدون نبرد به تصرف عیسی بن موسی فرمانده سپاه عباسی درآمد. محمد بن عبدالله پس از قیام در مدینه، از برادرش ابراهیم خواست تا در بصره قیام خود را آغاز نماید. وی شب اول ماه رمضان سال ۱۴۵ق. با یارانش قیام خویش را آشکار ساخت و شهر را به تصرف درآورد و بر خزانه بصره دست یافت. سپاهیان منصور در محلی به نام باخمری در ۱۶فرسنگی کوفه ، به رویارویی با سپاه ابراهیم آمدند. ابراهیم در آغاز پیروزی‌هایی به دست آورد؛ ولی سرانجام در روز ۲۵ ذی‌قعده سال ۱۴۵ق. کشته شد.
[۲۱۹] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۳۷۷.


۸.۲ - آزار عباسیان بر امامان شیعه

برخورد‌های ناروای عباسیان با علویان به شاخه حسنی‌ها منحصر نمی‌شد؛ بلکه حسینی‌ها به ویژه امامان شیعه نیز پیوسته در معرض آزار عباسیان قرار داشتند. امام جعفر صادق (۸۰-۱۴۸ق.) زیر مراقبت دستگاه خلافت عباسی قرار داشت و عباسیان برای به دام انداختن او توطئه‌هایی را طراحی می‌کردند.منصور امام صادق علیه السلام را از مدینه به عراق فراخواند و مدتی او را در کوفه زیر نظر گرفتو حتی به کارگزار خود در مدینه دستور داد تا خانه او را به آتش کشد.
[۲۲۳] المناقب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۲۵۷.
بسیاری از علویان در دوران منصور گرفتار حبس شدند و در زندان‌های تاریک و نمناک کوفه و بغداد درگذشتند.
[۲۲۴] مروج الذهب، المسعودی، ج۳، ص۲۹۹.
پس از منصور، خلفای عباسی از کشتار و شکنجه و تعقیب علویان دست نکشیدند. در دوران خلافت هادی به سال ۱۶۹ق. علویان به تنگ آمده از آزار عباسیان، درمدینه قیام کردند.

۸.۳ - شهید فخ

مهم‌ترین رویداد در دوران خلافت هادی، قیام حسین بن علی بن حسن مثلث از نوادگان امام حسن علیه السلام مشهور به شهید فخ بود که در اواخر سال ۱۶۹ق. در مدینه رخ داد. با قیام حسین بن علی، حاکم مدینه از بیم گریخت و مردم به حمایت از علویان شتافته، درِ زندان‌ها را گشودند و زندانیان را رها ساختند. درگیری‌ها به درون مسجد نبوی نیز کشیده شد و به مسجد بی‌حرمتی گشت.
[۲۲۶] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۷۶.
حسین بن علی در مسجدالنبی که جمعی فراوان برای زیارت قبر رسول خدا در آن گرد آمده بودند، خطبه‌ای خواند و چنین گفت:ای مردمان! من فرزند پیامبرخدا صلی الله علیه و آله، در حرم پیامبر خدا صلی الله علیه و آله، در مسجد پیامبر خداصلی الله علیه و آله، بر منبر پیامبر خدا صلی الله علیه و آله ، شما را به کتاب خدا و سنت رسول او می‌خوانم. اگر بدین شیوه عمل نکنم، بیعتی بر گردن‌ شما ندارم.حسین بن علی، دینار خزاعی را به عنوان کارگزار مدینه تعیین نمودو خود از موسم حج بهره برد و برای گسترش نهضت، با علویان دیگر به سوی مکه حرکت کرد. وی پیشتر زمینه‌هایی را برای قیام خویش در میان برخی از مکیان و کوفیان فراهم آورده بود. آنان که در موسم حج حضور داشتند، به حسین بن علی پیوستند.سپاه وی در منطقه فَخّ در شش میلی مکه که نام امروزین آن کوی شهیدان است
[۲۳۰] تاریخ مکه، احمد السباعی، ج۱، ص۱۴۰.
، در روز ترویه با سپاه عباسی رویارو شد و وی همراه برخی از سادات حسنی به شهادت رسید.هنگام سرکوبی این قیام، دو تن از عموزادگانش که با وی در برپایی قیام مشارکت داشتند، به میان کاروان‌های حاجیان پناه بردند و خود را از مهلکه دشمن نجات دادند. یکی از آن دو به نام ادریس بن عبدالله به سوی مصر رفت و دولت ادریسیان مغرب را تأسیس نمود. دیگری به نام یحیی بن عبدالله به سوی ایران ره سپرد. با زوال حکومت کوتاه هادی و قدرت یافتن هارون (حک:۱۷۰-۱۹۳ق.) برخورد با این دو تن در دستور کار وی قرار گرفت. به علت دوری مسافت و همچنین قدرت عظیمی که ادریس بن عبدالله در مغرب کسب کرده بود، هارون توان رویارویی مستقیم با وی را نداشت. بنابراین، او را به دست کسان خود به شکلی مرموز به قتل رساند.یحیی نیز که به منطقه دیلم پناه برده بود، پس از دریافت امان‌نامه‌ای که به خط هارون نوشته شده بود و قضات و فقیهان و بزرگان بنی‌هاشم نیز بر آن شهادت داده بودند، خویش را تسلیم هارون ساخت؛ اما پس از چندی هارون به عهد خود وفا نکرد و با بهانه‌های واهی یحیی را به سال ۱۷۶ق. به شهادت رساند.هارون اهل‌بیت علیه السلام به ویژه امام کاظم علیه السلام و پیروان آن‌ها را در تنگنا قرار داد و چندین بار حضرت را به زندان افکند. سرانجام امام در زندان هارون به سال ۱۸۳ق. به شهادت رسید.

۸.۴ - قیام محمد بن ابراهیم طباطبا

علویان از اختلافات پیش آمده میان امین و مأمون استفاده نمودند و دست به کوشش‌هایی زدند. از مهم‌ترین این کوشش‌ها، قیام محمد بن ابراهیم طباطبا ، به فرماندهی ابوالسرایا ، در کوفه بود. علویان با این قیام که در آغاز خلافت مأمون به سال ۱۹۹ق. رخ داد، همراهی کردند. این قیام حدود ۱۰ ماه (۱۹۹-۲۰۰ق.) به درازا کشید و مناطقی گسترده را فرا‌گرفت. ابن طباطبا، رهبر این قیام، به طور ناگهانی درگذشت و ابوالسرایا به جای وی محمد بن محمد بن زید بن علی بن حسین بن علی بن ابی‌طالب علیه السلام را که هنوز در سنین کودکی بود، به رهبری برگزید. ابوالسرایا طی چند لشکرکشی عباسیان را در شهرهای کوفه، مداین و واسط شکست داد و این شهرها را تصرف کرد. او حسین افطس را امیر مکه کرد و وی را به عنوان امیر الحاج تعیین نمودو محمد بن سلیمان را نیز برای کارگزاری به سوی مدینه فرستاد.
[۲۳۷] التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۹۰.
علویانی که بر حجاز و یمن حاکم بودند، پس از مرگ ابوالسرایا به سال ۲۰۰ق. با محمد بن جعفر صادق معروف به دیباج بیعت کردند. انتصاب خلیفه علوی در مکه، قدرت مأمون را تهدید می‌کرد. از این رو، مأمون برای رویارویی با او لشکری به فرماندهی عیسی جلودی به مدینه فرستاد. این لشکر از محمد بن جعفر صادق شکست خورد. در نبردی دیگر در اواخر سال ۲۰۰ق. محمد بن جعفر صادق اسیر شد؛ اما پیروان او تسلیم نشدند و حجاز و یمن در تصرف علویان باقی ماند.

۸.۵ - سیاستهای مأمون

مأمون در این دوره، برای خنثا کردن کوشش علویان حجاز و تفرقه افکندن میان آنان، امام رضا علیه السلام را به ولایت‌عهدی برگزید و به سال ۲۰۰ق. امام را از مدینه به مرو آورد. امام رضا علیه السلام در موافقتی که در ذیل عهدنامه نوشت، کوشش مأمون را در جبران ظلم‌هایی که پیشتر بر علویان رفته بود، ستود.مأمون دستور داد در همه شهرها، در خطبه‌ها، ولایت‌عهدی امام رضا علیه السلام یاد شود. از جمله در مدینه، عبدالجبار بن سعید مساحقی چنین کرد.
مأمون با این ترفند توفیق یافت تا قیام‌های علویان را خاموش کند. سپس به سوی بغداد حرکت کرد و به سال ۲۰۳ق. در طوس امام رضا علیه السلام را مسموم نمود.البته سیاست مأمون این بود که حمایت شخصیت‌های برجسته علوی را به خود معطوف نماید. از این رو، مبالغی به امام جواد علیه السلام پرداخت و دختر خود ام الفضل را به ازدواج او درآورد.
[۲۴۷] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۴۵۴.
نیز فدک را به محمد بن یحیی بن حسین بن زید بن علی بن حسین علیه السلام و محمد بن عبدالله بن حسن بن علی بن حسین علیه السلام تحویل داد.
[۲۴۸] تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۴۶۹.


۸.۶ - دوران امامت امام جواد وامام هادی علیهما السلام

در دوران امامت امام جواد علیه السلام (۲۰۲-۲۲۰ق.) محدودیت‌هایی که از جانب خلفای عباسی برای امامان شیعه برقرار شده بود، ادامه یافت. به سال ۲۲۰ق. امام جواد علیه السلام از مدینه به بغداد احضار شد. محدودیت‌هایی که حاکمان عباسی برای وی به کار می‌بستند، کوشش‌های تبلیغی او را کاهش می‌داد. در این حال، وی از طریق وکلای خود به اداره امور شیعیان می‌پرداخت.
[۲۵۱] سازمان وکالت، محمد رضا جباری، ج۱، ص۷۳.
امام جواد علیه السلام به سال ۲۲۰ق. در روزگار خلافت معتصم در ۲۵ سالگی به شهادت رسید. دوران امامت امام هادی علیه السلام (۲۲۰-۲۵۴ق.) که ۳۳ سال تداوم یافت، هم‌زمان با خلافت شش خلیفه عباسی شامل معتصم، واثق، متوکل، منتصر، مستعین و معتز بود. در ۱۲ سال اول دوره امامت امام هادی که هم‌زمان با خلافت معتصم و واثق بود، شیعیان موقعیتی همانند دوره مأمون داشتند و بر پایه بعضی از گزارش‌ها، طالبی‌ها در دوران واثق کمک‌هایی نیز دریافت می‌کردند.

۸.۷ - شیعیان در خلافت متوکل

با خلافت یافتن متوکل که دوره دوم خلافت عباسی آغاز شد، مشکلاتی گوناگون برای شیعیان پدید آمد. متوکل با جانبداری از اهل سنت ، به علی علیه السلام و اهل بیت او سخت کینه می‌ورزید. کارهای او همچون توهین به علویان با تمسخر امام علی علیه السلام ، ویران کردن مرقد امام حسین علیه السلام به سال ۲۳۶ق. و پیشگیری از زیارتِ مرقد مطهر ایشان ، تعقیب و بازداشت و دستگیری بعضی از علویان، و بازستاندن فدک از علویاندر همین جهت بود. متوکل به سال ۲۳۳ق. برای زیر نظر گرفتن امام هادی علیه السلام او را از مدینه به عراق احضار کرد.در سامرا به متوکل گزارش رسید که امام هادی علیه السلام با شیعیان خود ارتباط دارد و برای آن‌ها در منزل سلاح ذخیره کرده است. متوکل دستور داد شبانه و ناگهانی به منزل او هجوم برند؛ اما چیزی نیافتند.
[۲۶۴] مروج الذهب، المسعودی، ج۴، ص۱۱.


۸.۸ - شیعیان در خلافت منتصر

در دوره خلافت چند ماهه منتصر، وضعیت شیعیان بهتر شد. او دستور منع تعقیب طالبیان و کسانی را که به زیارت مرقد امام حسین علیه السلام و دیگر قبور آل ابی‌طالب مشرف می‌شدند، داد. نیز فرمان داد تا اوقاف و املاک غصب شده علویان به آن‌ها بازگردانده شود. فدک را نیز به فرزندان امام حسن علیه السلام و امام حسین علیه السلام واگذار کرد.
[۲۶۶] مروج الذهب، المسعودی، ج۴، ص۵۱.


۸.۹ - شیعیان در خلافت مستعین

با خلافت یافتن مستعین به سال ۲۴۸ق. سرکوب علویان دیگر بار آغاز شد. پس از رحلت امام هادی علیه السلام به سال ۲۵۴ق. امام حسن عسکری علیه السلام حدود شش سال (۲۵۴-۲۶۰ق.) عهده‌دار امامت شد. سیاست محدودسازی امامان از سوی خلفای عباسی در دوره امامت امام حسن عسکری علیه السلام ادامه یافت. او ملزم بود که روزهای دوشنبه و پنج‌شنبه هر هفته در کاخ خلیفه در سامرا حضور یابد.با رحلت امام حسن عسکری علیه السلام به سال ۲۶۰ق. دوره غیبت صغری آغاز شد. به علت فشار خلفای عباسی، امام حسن عسکری علیه السلام آشکارا جانشین خود را معرفی نکرد و تنها بعضی از خواص و بستگان او موفق به دیدار امام بعد شدند.
علویان که در مرکز خلافت عباسی تحت تعقیب قرار داشتند، با دور شدن از مرکز در مناطق دورتر دست به تشکیل دولت‌هایی زدند. این دولت‌ها عبارتند از: ادریسیان (۱۷۲-۳۶۳ق.) در مغرب اقصی، علویان طبرستان (۲۵۰-۳۱۶ق.) در شمال ایران، بنو رسّی (۲۸۰-۸۹۳ق.) در صَعَده یمن، و فاطمیان در مصر (۲۹۷-۵۶۷ق.).


عباسیان مصر، سلسله‌ای از خاندان عباسی بودند که پس از نابودی خلافت آن‌ها در بغداد، از سال ۶۵۹ تا ۹۲۳ق. در مصر به‌ صورت تشریفاتی بر مسند خلافت نشستند. اینان که ۱۷ تن بودند، زیر نظر حکمرانان مملوکی که برای اثبات مشروعیت خود به همراهی خلفای عباسی نیاز داشتند، به زندگانی خود ادامه دادند و در حکم مستمری‌گیران دربار ممالیک بودند و تنها وظایف تشریفاتی را هنگام جلوس سلطان جدید اجرا می‌کردند. فرایند دور نگاه داشتن خلیفه از قدرت سیاسی در همه دوران ممالیک ادامه داشت. گاه به اندازه‌ای خلیفه آلت دست بود که به آسانی برکنار می‌گشت و دیگری به جای او گماشته می‌شد.
[۲۷۱] اخبار الدول، احمد القرمانی، ج۲، ص۲۱۱-۲۱۳.


۹.۱ - رقبای امیران مملوکی

خلفای عباسی مصر هیچ‌گونه سازمان یا عامل اقتصادی و نظامی در اختیار نداشتند که آن‌ها را در اعمال نفوذ یاری دهد.
[۲۷۲] السنا الباهر، محمد الشلی، ج۱، ص۳۶۵.
با این حال، به سبب موقعیت معنوی و دینی، رقبای امیران مملوکی مصر که سرپرستی حرمین شریفین را عهده‌دار بودند، به شمار می‌رفتند. آن‌ها کوشیدند تا به طریقی این مشکل را حل کنند. در نتیجه کوشش آن‌ها، نام خلیفه در خطبه مکه همراه سلطان مملوکی یاد می‌شد.
[۲۷۳] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۳، ص۴۹۷.
[۲۷۴] مقالات و بررسی‌ها، ش۶۶، ص۲۴۰ به بعد، «خلافت عباسیان در مصر».
به سال ۶۹۴ق. حاکم بامرالله ، خلیفه عباسی مصر، خود به حج رفت
[۲۷۵] درر العقود الفریده، المقریزی، ج۲، ص۲۰۹.
و به سال ۸۱۵ق. مستعین، خلیفه عباسی مصر (خلافت:۸۰۸-۸۱۶ق.) برای امیر مکه هدایا و خلعت‌هایی فرستاد. از این رو، در این سال به نام وی در مکه خطبه خوانده شد.
[۲۷۶] اتحاف الوری، ابن فهد، ج۳، ص۴۹۷.
[۲۷۷] الزهور المقتطفه، محمد الفأسی، ص۲۱۱- ۲۱۲.




۹.۲ - روابط خلفا و حکمرانان مملوکی

روابط خلفا و حکمرانان مملوکی نشیب و فراز‌های فراوان داشت و معمولاً خلفا در محدودیت به سر می‌بردند؛ زیرا حکمرانان پس از کسب مشروعیت برای حکومت خود، دیگر به حضور خلیفه احساس نیاز نمی‌کردند. هنگامی که روابط نیکو میان آن‌ها برقرار بود، نام خلیفه همراه سلطان در خطبه‌ها برده می‌شد.خلیفه معمولاً در مراسم رسمی و دولتی شرکت می‌کرد
[۲۷۹] تاریخ ابن الفرات، محمد ابن الفرات، ج۹، ص۸۱.
[۲۸۰] تاریخ ابن الفرات، محمد ابن الفرات، ج۹، ص۲۹۵.
و هنگام نبرد، مردم را به یاری سلطان فرا‌می‌خواند.
[۲۸۲] تاریخ حوادث الزمان، محمد بن یوسف الجزری، ج۱، ص۱۰۱.
هنگامی که مناسبات میان سلطان و خلیفه به سردی می‌گرایید، سلطان نخست روابط میان خلیفه و مردم را قطع می‌کردو با وخیم‌تر شدن اوضاع، او را به زندان می‌انداخت
[۲۸۴] بدائع الزهور، محمد بن أیاس، ج۱، ص۲۱۱.
یا تبعید می‌کرد.
[۲۸۵] بدائع الزهور، محمد بن أیاس، ج۱، ص۲۱۲.
خلافت عباسیان مصر به سال ۹۲۳ق. با حمله سلطان سلیم عثمانی به مصر پایان یافت.


(۱)آثار اسلامي مكه و مدينه:رسول جعفريان، قم، مشعر، ۱۳۸۶ش .
(۲) اتحاف الوري:عمر بن محمد بن فهد (م.۸۸۵ق.)، به كوشش عبدالكريم، مكه، جامعة ام القري، ۱۴۰۸ق .
(۳) اثارة الترغيب:محمد بن اسحق الخوارزمي (م.۸۲۷ق.)، به كوشش الذهبي، مكه، مكتبة نزار مصطفي الباز، ۱۴۱۸ق .
(۴) اثبات الهداة:الحر العاملي (م.۱۱۰۴ق.)، به كوشش الاعلمي، بيروت، الاعلمي، ۱۴۲۵ق .
(۵) احسن التقاسيم:المقدسي البشاري (م.۳۸۰ق.)، قاهره، مكتبة مدبولي، ۱۴۱۱ق .
(۶) اخبار الدول:احمد القرماني (م.۱۰۱۹ق.)، به كوشش احمد حطيط و فهمي سعد، بيروت، عالم الكتب، ۱۴۱۲ق .
(۷) اخبار مكه:الازرقي (م.۲۴۸ق.)، به كوشش رشدي الصالح، مكه، مكتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق .
(۸) اخبار مكه:الفاكهي (م.۲۷۹ق.)، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق .
(۹) الارج المسكي في التاريخ المكي:علي عبدالقادر الطبري (م.۱۰۷۰ق.)، به كوشش الجمال، مكه، المكتبة التجاريه، ۱۴۱۶ق .
(۱۰) الارشاد:المفيد (م.۴۱۳ق.)، بيروت، دار المفيد، ۱۴۱۴ق .
(۱۱) الاصيلي في انساب الطالبيين:محمد ابن الطقطقي (م.۷۰۹ق.)، به كوشش رجايي، قم، مكتبة النجفي، ۱۴۳۳ق .
(۱۲) اعلام الوري:الطبرسي (م.۵۴۸ق.)، قم، آل البيت عليهم‌السلام، ۱۴۱۷ق .
(۱۳) الاعلام باعلام بيت الله الحرام:محمد بن احمد النهروالي (م.۹۹۰ق.)، به كوشش هشام عبدالعزيز، مكه، المكتبة التجاريه، ۱۴۱۶ق .
(۱۴) امارة الحج في العهد العباسي:سليمان صالح كمال، مكه، جامعة ام القري، ۱۴۲۶ق .
(۱۵) الامصار ذوات الآثار:الذهبي (م.۷۴۸ق.)، بيروت، دار البشائر، ۱۴۰۶ق .
(۱۶) انساب الاشراف:البلاذري (م.۲۷۹ق.)، به كوشش زكار و زركلي، بيروت، دار الفكر، ۱۴۱۷ق .
(۱۷) بحار الانوار:المجلسي (م.۱۱۱۰ق.)، بيروت، دار احياء التراث العربي، ۱۴۰۳ق .
(۱۸) البدء و التاريخ:المطهر المقدسي (م.۳۵۵ق.)، بيروت، دار صادر، ۱۹۰۳م .
(۱۹) البداية و النهايه:ابن كثير (م.۷۷۴ق.)، بيروت، مكتبة المعارف .
(۲۰) بدائع الزهور:محمد بن أياس (م.۹۳۰ق.)، به كوشش محمد مصطفي، قاهره، الهيئة المصريه، ۱۴۰۲ق .
(۲۱) البلدان:يعقوبي (م.۲۹۲ق.)، به كوشش الصناوي، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۲ق .
(۲۲) بهجة النفوس و الاسرار:عبدالله المرجاني (م.۶۹۹ق.)، به كوشش محمد عبدالوهاب، بيروت، دار الغرب الاسلامي، ۲۰۰۲م .
(۲۳) تاريخ ابن الفرات:محمد ابن الفرات (م.۸۰۷ق.)، بيروت، المؤيد، ۱۹۳۶م .
(۲۴) تاريخ ابن خلدون:ابن خلدون (م.۸۰۸ق.)، به كوشش خليل شحاده، بيروت، دار الفكر، ۱۴۰۸ق .
(۲۵) تاريخ الاسلام (فصلنامه):قم، دانشگاه باقر العلوم .
(۲۶) تاريخ الاسلام و وفيات المشاهير:الذهبي (م.۷۴۸ق.)، به كوشش عمر عبدالسلام، بيروت، دار الكتاب العربي، ۱۴۱۰ق .
(۲۷) تاريخ امراء المدينه:عارف عبدالغني، دمشق، دار كنان .
(۲۸) تاريخ حرم ائمه بقيع:محمد صادق نجمي، تهران، مشعر، ۱۳۸۶ش .
(۲۹) التاريخ الشامل للمدينة المنوره:عبدالباسط بدر، مدينه، ۱۴۱۴ق .
(۳۰) التاريخ القويم:محمد طاهر الكردي، به كوشش ابن دهيش، بيروت، دار خضر، ۱۴۲۰ق .
(۳۱) تاريخ الموصل:يزيد بن محمد الازدي (م.۳۳۴ق.)، به كوشش احمد عبدالله، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۷ق .
(۳۲) تاريخ حوادث الزمان و ابنائه:محمد بن يوسف الجزري (م.۷۱۱ق.)، به كوشش تدمري، بيروت، ابناء الشريف الانصاري، ۱۴۱۹ق .
(۳۳) تاريخ خليفه:خليفة بن خياط (م.۲۴۰ق.)، به كوشش فواز، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۵ق .
(۳۴) تاريخ طبري (تاريخ الامم و الملوك):الطبري (م.۳۱۰ق.)، به كوشش محمد ابوالفضل، بيروت، دار احياء التراث العربي .
(۳۵) تاريخ مكة المشرفه:محمد ابن الضياء (م.۸۵۴ق.)، به كوشش العدوي، مكه، المكتبة التجارية مصطفي احمد الباز، ۱۴۱۶ق .
(۳۶) تاريخ مكه:احمد السباعي (م.۱۴۰۴ق.)، نادي مكة الثقافي، ۱۴۰۴ق .
(۳۷) تاريخ اليعقوبي:احمد بن يعقوب (م.۲۹۲ق.)، بيروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق .
(۳۸) تجارب الامم:ابوعلي مسكويه (م.۴۲۱ق.)، به كوشش امامي، تهران، سروش، ۱۳۷۹ش .
(۳۹) تحصيل المرام:محمد بن احمد الصباغ (م.۱۳۲۱ق.)، به كوشش ابن دهيش، ۱۴۲۴ق .
(۴۰) التحفة اللطيفه:شمس الدين السخاوي (م.۹۰۲ق.)، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۴ق .
(۴۱) التنبيه و الاشراف:المسعودي (م.۳۴۵ق.)، بيروت، دار صعب .
(۴۲) الجامع اللطيف:محمد ابن ظهيره (م.۹۸۶ق.)، به كوشش علي عمر، قاهره، مكتبة الثقافة الدينيه، ۱۴۲۳ق .
(۴۳) الحياة السياسية للامام الرضاعليه‌السلام:جعفر مرتضي العاملي، قم، جامعة المدرسين، ۱۴۰۳ق .
(۴۴) الدرة الثمينة في اخبار المدينه:محمد ابن النجار (م.۶۴۳ق.)، به كوشش صلاح الدين، مركز بحوث و دراسات المدينه، ۱۴۲۷ق .
(۴۵) درر العقود الفريده:المقريزي (م.۸۴۵ق.)، به كوشش عدنان درويش، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۹۵م .
(۴۶) دولت عباسيان:محمد تسهيل، ترجمه: جودكي، قم، پژوهشگاه حوزه و دانشگاه، ۱۳۸۵ش .
(۴۷) رحلة ابن جبير:محمد بن احمد (م.۶۱۴ق.)، بيروت، دار مكتبة الهلال، ۱۹۸۶م .
(۴۸) رقابت عباسيان و فاطميان در سيادت بر حرمين شريفين:سليمان الخرابشه، ترجمه: جعفريان، قم، مشعر، ۱۳۸۵ش .
(۴۹) الزهور المقتطفه:محمد الفأسي (م.۸۳۲ق.)، به كوشش الذهبي، الرياض، مكتبة نزار، ۱۴۱۸ق .
(۵۰) سازمان وكالت:محمد رضا جباري، قم، مؤسسه امام خميني قدس سره، ۱۳۸۲ش .
(۵۱) سفرنامه حجاز:محمد لبيب البتنوني، ترجمه: انصاري، تهران، مشعر، ۱۳۸۱ش .
(۵۲) السنا الباهر بتكميل النور السافر:محمد الشلي (م.۱۰۹۳ق.)، يمن، الارشاد، ۱۴۲۵ق .
(۵۳) صبح الاعشي:احمد القلقشندي (م.۸۲۱ق.)، به كوشش زكار، دمشق، وزارة الثقافه، ۱۹۸۱م .
(۵۴) طبقات ناصري:منهاج سراج (م. قرن۷ق.)، به كوشش حبيبي، تهران، دنياي كتاب، ۱۳۶۳ش .
(۵۵) العقد الثمين في تاريخ البلد الامين:محمد الفأسي (م.۸۳۲ق.)، به كوشش محمد عبدالقادر، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۹ق .
(۵۶) الغيبه:الطوسي (م.۴۶۰ق.)، به كوشش طهراني و ناصح، قم، المعارف الاسلاميه، ۱۴۱۱ق .
(۵۷) فتوح البلدان:البلاذري (م.۲۷۹ق.)، بيروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م .
(۵۸) كعبه و جامه آن از آغاز تا كنون:محمد الدقن، ترجمه: انصاري، تهران، مشعر، ۱۳۸۴ش .
(۵۹) الكافي:الكليني (م.۳۲۹ق.)، به كوشش غفاري، تهران، دار الكتب الاسلاميه، ۱۳۷۵ش .
(۶۰) الكامل في التاريخ:ابن اثير (م.۶۳۰ق.)، بيروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق .
(۶۱) كشف الغمه:علي بن عيسي الاربلي (م.۶۹۳ق.)، بيروت، دار الاضواء، ۱۴۰۵ق .
(۶۲) مآثر الاناقة في معالم الخلافه:احمد بن القلقشندي (م.۸۲۱ق.)، به كوشش عبدالستار، كويت، مطبعة حكومة الكويت، ۱۹۸۵م .
(۶۳) مدينه‌شناسي:سيد محمد باقر نجفي، تهران، شركت قلم، ۱۳۶۴ش .
(۶۴) مرآة الحرمين:ابراهيم رفعت پاشا (م.۱۳۵۳ق.)، قم، المطبعة العلميه، ۱۳۴۴ق .
(۶۵) مروج الذهب:المسعودي (م.۳۴۶ق.)، به كوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق .
(۶۶) مسالك الابصار:احمد العمري (م.۷۴۹ق.)، به كوشش شاذلي و ديگران، ابوظبي، المجمع الثقافي، ۱۴۲۳ق .
(۶۷) المعارف:ابن قتيبه (م.۲۷۶ق.)، به كوشش ثروت عكاشه، قم، الرضي، ۱۳۷۳ش .
(۶۸) المعالم الاثيره:محمد محمد حسن شراب، بيروت، دار القلم، ۱۴۱۱ق .
(۶۹) معالم المدينة بين العمارة و التاريخ: عبدالعزيز كعكي، به كوشش كردي، جده، شركة السعوديه، ۱۴۱۹ق .
(۷۰) معجم البلدان:ياقوت الحموي (م.۶۲۶ق.)، بيروت، دار صادر، ۱۹۹۵م .
(۷۱) مقاتل الطالبيين:ابوالفرج الاصفهاني (م.۳۵۶ق.)، به كوشش سيد احمد صقر، بيروت، دار المعرفه .
(۷۲) مقالات و بررسي‌ها:تهران، ۱۳۶۸ش .
(۷۳) مناقب آل ابي‌طالب:ابن شهرآشوب (م.۵۸۸ق.)، به كوشش البقاعي، بيروت، دار الاضواء، ۱۴۱۲ق .
(۷۴) منائح الكرم:علي بن تاج الدين السنجاري (م.۱۱۲۵ق.)، به كوشش المصري، مكه، جامعة ام القري، ۱۴۱۹ق .
(۷۵) المواعظ و الاعتبار:المقريزي (م.۸۴۵ق.)، به كوشش خليل المنصور، بيروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۱۸ق .
(۷۶) موسوعة مرآة الحرمين الشريفين:ايوب صبري پاشا (م.۱۲۹۰ق.)، قاهره، دار الآفاق العربيه، ۱۴۲۴ق .
(۷۷) موسوعة مكة المكرمة و المدينة المنوره:احمد زكي يماني، مصر، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۹ق .
(۷۸) نامه تاريخ‌پژوهان (فصلنامه):انجمن تاريخ‌پژوهان .
(۷۹) النجوم الزاهره:يوسف بن تغري بردي (م.۸۷۴ق.)، قاهره، به كوشش شلتوت و ديگران، وزارة الثقافة و الارشاد القومي، ۱۳۹۲ق .
(۸۰) نهاية الارب:احمد بن عبدالوهاب النويري (م.۷۳۳ق.)، قاهره، دار الكتب و الوثائق، ۱۴۲۳ق .
(۸۱) وفاء الوفاء:السمهودي (م.۹۱۱ق.)، به كوشش السامرائي، مؤسسة الفرقان، ۱۴۲۲ق .
(۸۲) الهداية الكبري:حسين بن حمدان الخصيبي (م.۳۳۴ق.)، بيروت، البلاغ، ۱۴۱۱ق.



۱. دولت عباسیان، محمد تسهیل، ج۱، ص۲۷ به بعد.
۲. التحفة اللطیفه، شمس الدین السخاوی، ج۱، ص۵۳.    
۳. التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۴، ص۴۶۳.
۴. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۴۳۴.
۵. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۲۵.    
۶. سفرنامه حجاز، محمد لبیب البتنونی، ج۱، ص۲۶۵.
۷. کعبه و جامه آن، محمد الدقن، ج۱، ص۹۷.
۸. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۱۴۶ به بعد.
۹. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۵، ص۱۶۶.
۱۰. منائح الکرم، علی بن تاج الدین السنجاری، ج۱، ص۴۰۳.
۱۱. التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۴، ص۴۴۰-۴۴۵.
۱۲. آثار اسلامی، رسول جعفریان، ج۱، ص۵۴-۵۵.    
۱۳. امارة الحج فی العهد العباسی، سلیمان صالح کمال، ج۱، ص۳۸.
۱۴. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۲، ص۹۸- ۹۹.    
۱۵. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۲، ص۱۰۱.    
۱۶. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۲، ص۱۰۶.    
۱۷. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۰۴-۴۱۱.
۱۸. امارة الحج فی العهد العباسی، سلیمان صالح کمال، ج۱، ص۲۵۴ به بعد.
۱۹. تاریخ طبری، الطبری، ج۹، ص۱۹۶-۲۰۸.    
۲۰. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۷۰.
۲۱. امارة الحج فی العصر العباسی، سلیمان صالح کمال، ص۴۳.
۲۲. امارة الحج فی العصر العباسی، سلیمان صالح کمال، ج۱، ص۱۷۲ به بعد.
۲۳. تاریخ طبری، الطبری، ج۷، ص۴۶۵.    
۲۴. الکامل، ابن اثیر، ج۵، ص۴۵۴.    
۲۵. تاریخ طبری، الطبری، ج۷، ص۴۵۸- ۴۵۹.    
۲۶. تاریخ طبری، الطبری، ج۷، ص۴۶۵.    
۲۷. تاریخ طبری، الطبری، ج۷، ص۴۵۹.    
۲۸. تاریخ طبری، الطبری، ج۷، ص۴۶۹-۴۷۰.    
۲۹. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۷۲.    
۳۰. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۱۵۲.    
۳۱. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۶۹.    
۳۲. تاریخ مکة المشرفه، محمد ابن الضیاء، ج۱، ص۱۸۱.    
۳۳. امارة الحج فی العصر العباسی، سلیمان صالح کمال، ج۱، ص۱۲۲.
۳۴. تاریخ مکة المشرفه، محمد ابن الضیاء، ج۲، ص۷۷.
۳۵. امارة الحج فی العصر العباسی، سلیمان صالح کمال، ص۳۲۳.
۳۶. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۵۲۵.
۳۷. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۳۶۹.
۳۸. تاریخ طبری، الطبری، ج۷، ص۵۷۴-۵۷۵.    
۳۹. الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۲۸.    
۴۰. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۵.
۴۱. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۷۴.    
۴۲. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۷۹.    
۴۳. التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۴، ص۴۶۳.
۴۴. المواعظ و الاعتبار، المقریزی، ج۱، ص۳۳۵.    
۴۵. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۶۳.    
۴۶. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۱۷۰.    
۴۷. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۳۴۵.
۴۸. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۵۰.
۴۹. الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۴۹.    
۵۰. الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۵۵.    
۵۱. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۱۷.
۵۲. الدرة الثمینه، محمد ابن النجار، ج۱، ص۱۱۷.    
۵۳. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۲۲.
۵۴. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۲۵.    
۵۵. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۳۱-۲۳۴.    
۵۶. اخبار مکه، فاکهی، ج۴، ص۶۴.    
۵۷. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۷.
۵۸. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۳۳۸.
۵۹. التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۳، ص۵۱۳.
۶۰. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۳۰-۲۳۱.
۶۱. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۳۴-۲۴۵.
۶۲. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۲۶-۲۲۷.
۶۳. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۳۰.
۶۴. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۴۶.
۶۵. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۴۸.
۶۶. تجارب الامم، ابوعلی مسکویه، ج۴، ص۱۱۳.    
۶۷. التنبیه و الاشراف، المسعودی، ج۱، ص۳۰۲.    
۶۸. المعارف، ابن قتیبه، ج۱، ص۳۸۷.    
۶۹. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۷۲.
۷۰. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۱۷۰.    
۷۱. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۵۴-۲۵۷.    
۷۲. اثارة الترغیب، محمد بن اسحق الخوارزمی، ج۱، ص۲۲۵.
۷۳. اخبار مکه، فاکهی، ج۵، ص۲۳۳.
۷۴. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۵۶.    
۷۵. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۱۷۰-۱۷۱.    
۷۶. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۸۳.
۷۷. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۸۶.
۷۸. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص ۲۸۶- ۲۸۷.    
۷۹. اخبار مکه، فاکهی، ج۳، ص۲۱۳.    
۸۰. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۸۹.
۸۱. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۷۲.    
۸۲. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۱۰۱.    
۸۳. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۸۸.    
۸۴. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص ۷۲.    
۸۵. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۱۰۲.    
۸۶. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۳۰۰.
۸۷. فتوح البلدان، البلاذری، ج۱، ص۶۰.    
۸۸. معجم البلدان، یاقوت الحموی، ج۲، ص۴۲۲.    
۸۹. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۹۴.    
۹۰. اخبار مکه، ازرقی، ج۱، ص۲۸۷.    
۹۱. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص ۷۲.    
۹۲. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۱۰۰.    
۹۳. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۴۸۳.
۹۴. الکامل، ابن اثیر، ج۷، ص۳۱.    
۹۵. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۳۶.    
۹۶. تاریخ مکة المشرفه، محمد ابن الضیاء، ج۱، ص۱۳۰-۱۳۱.    
۹۷. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۲۲۸.
۹۸. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۱۴.
۹۹. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۲۲.
۱۰۰. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۲۶.
۱۰۱. الاعلام باعلام بیت الله الحرام، محمد بن احمد النهروالی، ص۱۶۹.
۱۰۲. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۳۴۸.
۱۰۳. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۳۴.
۱۰۴. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۳۹.
۱۰۵. اخبار مکه، فاکهی، ج۲، ص۱۷۶.
۱۰۶. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۴۸-۳۵۲.
۱۰۷. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۵۱.
۱۰۸. الاعلام باعلام بیت الله الحرام، محمد بن احمد النهروالی، ص۱۷۸.
۱۰۹. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۳۴۹.
۱۱۰. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۵۲.
۱۱۱. الاعلام باعلام بیت الله الحرام، محمد بن احمد النهروالی، ص۸۸.
۱۱۲. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۱۴۷.
۱۱۳. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۶۶.
۱۱۴. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۸۷.
۱۱۵. تاریخ الموصل، یزید بن محمد الازدی، ج۲، ص۲۱۳.
۱۱۶. تجارب الامم، ابوعلی مسکویه، ج۵، ص۲۰۶.    
۱۱۷. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۷۰.
۱۱۸. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۵۴۴.
۱۱۹. الدرة الثمینه، محمد ابن النجار، ج۱، ص۱۲۱-۱۲۲.    
۱۲۰. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۳، ص۱۴.
۱۲۱. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۱۹.
۱۲۲. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۱۲۱.
۱۲۳. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۷۷.
۱۲۴. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۲۳۳.
۱۲۵. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۶، ص۲۱۴.
۱۲۶. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۱، ص۲۳۴.
۱۲۷. موسوعة مرآة الحرمین،ايوب صبري پاشا، ج۲، ص۵۶۸.
۱۲۸. معالم المدینه، عبدالعزیز کعکی، ج۳، ص۱۴۶.
۱۲۹. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۶۳.
۱۳۰. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۶۵.
۱۳۱. وفاء الوفاء، السمهودی، ج۲، ص۲۶۹.    
۱۳۲. وفاء الوفاء، السمهودی، ج۳، ص۱۰۰.    
۱۳۳. تاریخ حرم ائمه بقیع، محمد صادق نجمی، ص۹۳.
۱۳۴. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۹.    
۱۳۵. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۱۸-۱۱۹.
۱۳۶. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۱۳۰-۱۳۴.
۱۳۷. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۶، ص۳۹۸-۳۹۹.
۱۳۸. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۲۵.
۱۳۹. التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۲، ص۸۳.
۱۴۰. اخبار مکه، ازرقی، ج۲، ص۱۹۸.    
۱۴۱. الجامع اللطیف، محمد ابن ظهیره، ج۱، ص۲۸۵.
۱۴۲. تاریخ مکة المشرفه، محمد ابن الضیاء، ج۱، ص۲۷۷.    
۱۴۳. تاریخ مکة المشرفه، محمد ابن الضیاء، ج۱، ص۱۸۴- ۱۸۵.    
۱۴۴. بهجة النفوس، عبدالله المرجانی، ج۱، ص۵۰۴.
۱۴۵. مرآة الحرمین، ابراهیم رفعت پاشا، ج۱، ص۴۷۶.
۱۴۶. التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۱، ص۲۴۴.
۱۴۷. مدینه‌شناسی، سید محمد باقر نجفی، ج۱، ص۸۳.
۱۴۸. تاریخ اسلام، دفتر تبلیغات اسلامی قم، ش۱۹، ص۵- ۴۴، «حیات سیاسی و اجتماعی زبیده خاتون».    
۱۴۹. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۲۴۸-۲۴۹.
۱۵۰. الارج المسکی، علی عبدالقادر الطبری، ص۸۳.
۱۵۱. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۲، ص۶۱۰.
۱۵۲. الارج المسکی، علی عبدالقادر الطبری، ص۸۳.
۱۵۳. تحصیل المرام، محمد بن احمد الصباغ، ج۲، ص۶۱۲.
۱۵۴. التاریخ القویم، محمد طاهر الکردی، ج۵، ص۳۵۴.
۱۵۵. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۴۲۹.
۱۵۶. رحلة ابن جبیر، محمد بن احمد، ج۱، ص۱۶۵.    
۱۵۷. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۰۳.
۱۵۸. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۱، ص۲۸۶-۲۸۷.
۱۵۹. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۶۸.
۱۶۰. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۷۳.
۱۶۱. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۷۰-۳۸۷.
۱۶۲. مسالک الابصار، احمد العمری، ج۲۴، ص۴۲.    
۱۶۳. نامه تاریخ‌پژوهان، انجمن تاریخ‌پژوهان، ش۳، ص۱۰۳-۱۱۷، «مکه آوردگاه رقابت امرای ایرانی و مصری».
۱۶۴. رقابت عباسیان و فاطمیان، سلیمان الخرابشه، ج۱، ص۹۰.
۱۶۵. تاریخ طبری، الطبری، ج۹، ص۲۵۸.    
۱۶۶. طبقات ناصری، منهاج سراج، ج۱، ص۱۹۵.
۱۶۷. النجوم الزاهره، یوسف بن تغری بردی، ج۳، ص۹.    
۱۶۸. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۵۰۸-۵۰۹.
۱۶۹. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۵۰۹.
۱۷۰. الامصار، الذهبی، ج۱، ص۱۱-۱۲.
۱۷۱. البلدان، یعقوبی، ج۱، ص۱۴۳.    
۱۷۲. النجوم الزاهره، یوسف بن تغری بردی، ج۳، ص۴۰.    
۱۷۳. العقد الثمین، محمد الفأسی، ج۲، ص۱۸۰.
۱۷۴. تاریخ امراء المدینه، عارف عبدالغنی، ج۱، ص۱۹۵.
۱۷۵. تاریخ طبری، الطبری، ج۹، ص۵۹۹.    
۱۷۶. تاریخ طبری، الطبری، ج۹، ص۶۵۲-۶۵۴.    
۱۷۷. تاریخ الموصل، یزید بن محمد الازدی، ج۲، ص۱۱۳.
۱۷۸. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۴۴.
۱۷۹. الکامل، ابن اثیر، ج۸، ص۵۰۶.    
۱۸۰. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۳۹۸.
۱۸۱. الکامل، ابن اثیر، ج۸، ص۵۰۹.    
۱۸۲. رقابت عباسیان و فاطمیان، سلیمان الخرابشه، ص۱۴ به بعد.
۱۸۳. الکامل، ابن اثیر، ج۸، ص۶۱۲.    
۱۸۴. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۶۳۰.
۱۸۵. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۱، ص۲۷۷.    
۱۸۶. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۱۰.
۱۸۷. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۶۳۱.
۱۸۸. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۱۵-۴۱۷.
۱۸۹. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۱۰.
۱۹۰. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۰.    
۱۹۱. نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری، ج۲۶، ص۲۱۸.    
۱۹۲. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۲، ص۹۰-۹۹.    
۱۹۳. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۰.    
۱۹۴. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۳-۱۳۴.    
۱۹۵. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۲.
۱۹۶. الکامل، ابن اثیر، ج۱۰، ص۶۱.    
۱۹۷. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۲.
۱۹۸. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۳.
۱۹۹. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۵.
۲۰۰. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۷.
۲۰۱. تاریخ الاسلام، الذهبی، ج۳۱، ص۲۹.    
۲۰۲. الکامل، ابن اثیر، ج۱۰، ص۱۵۸.    
۲۰۳. نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری، ج۲۳، ص۲۴۹.    
۲۰۴. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۸۵.
۲۰۵. صبح الاعشی، احمد القلقشندی، ج۴، ص۲۷۵.    
۲۰۶. الاصیلی، محمد ابن الطقطقی، ج۱، ص۲۰۵.
۲۰۷. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۴، ص۱۳۴.    
۲۰۸. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۲، ص۴۷۸.
۲۰۹. الکامل، ابن اثیر، ج۱۱، ص۶۵.    
۲۱۰. نهایة الارب، احمد بن عبدالوهاب النویری، ج۲۳، ص۲۸۴.    
۲۱۱. الحیاة السیاسیه، جعفر مرتضی العاملی، ج۱، ص۱۳۴-۱۳۵.    
۲۱۲. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۳۶۰.
۲۱۳. انساب الاشراف، البلاذری، ج۳، ص۳۰۸-۳۰۹.
۲۱۴. تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط، ج۱، ص۲۷۶.
۲۱۵. تاریخ طبری، الطبری، ج۷، ص۵۵۲-۵۵۳.    
۲۱۶. البدء و التاریخ، المطهر المقدسی، ج۶، ص۸۴-۸۵.    
۲۱۷. تاریخ طبری، الطبری، ج۷، ص۵۷۳-۵۷۵.    
۲۱۸. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۰، ص۸۹.    
۲۱۹. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۳۷۷.
۲۲۰. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۰، ص۹۱.    
۲۲۱. بحار الانوار، المجلسی، ج۹۴، ص۲۹۶.    
۲۲۲. اثبات الهداة، الحر العاملی، ج۴، ص۱۹۸.    
۲۲۳. المناقب، ابن شهرآشوب، ج۴، ص۲۵۷.
۲۲۴. مروج الذهب، المسعودی، ج۳، ص۲۹۹.
۲۲۵. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۳، ص۲۳۸.    
۲۲۶. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۷۶.
۲۲۷. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱، ص۳۷۶.    
۲۲۸. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱، ص۳۷۷.    
۲۲۹. تاریخ طبری، الطبری، ج۸، ص۱۹۴-۱۹۵.    
۲۳۰. تاریخ مکه، احمد السباعی، ج۱، ص۱۴۰.
۲۳۱. المعالم الاثیره، محمد محمد حسن شراب، ج۱، ص۲۱۵.    
۲۳۲. تاریخ طبری، الطبری، ج۸، ص۱۹۷.    
۲۳۳. احسن التقاسیم، المقدسی البشاری، ج۱، ص۲۴۴.    
۲۳۴. تاریخ طبری، الطبری، ج۸، ص۲۴۳.    
۲۳۵. الارشاد، المفید، ج۲، ص۲۴۰.    
۲۳۶. الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۳۰۵.    
۲۳۷. التاریخ الشامل، عبدالباسط بدر، ج۲، ص۹۰.
۲۳۸. الکامل، ابن اثیر، ج۶، ص۳۱۱.    
۲۳۹. تاریخ ابن خلدون، ابن خلدون، ج۳، ص۳۰۵-۳۰۶.    
۲۴۰. تاریخ الاسلام، الذهبی، ج۱۳، ص۷۶.    
۲۴۱. تاریخ الاسلام، الذهبی، ج۱۳، ص۷۹.    
۲۴۲. تاریخ الاسلام، الذهبی، ج۱۴، ص۳۴۷-۳۴۸.    
۲۴۳. کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی، ج۲، ص۲۷۷.    
۲۴۴. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱، ص۳۷۶.    
۲۴۵. الارشاد، المفید، ج۲، ص۲۶۲.    
۲۴۶. عیون اخبار الرضا، شیخ صدوق، ج۲، ص ۲۶۷.    
۲۴۷. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۴۵۴.
۲۴۸. تاریخ یعقوبی، احمد بن یعقوب، ج۲، ص۴۶۹.
۲۴۹. الارشاد، المفید، ج۲، ص۲۸۹.    
۲۵۰. المناقب، ابن شهرآشوب، ج۳، ص۵۱۱.    
۲۵۱. سازمان وکالت، محمد رضا جباری، ج۱، ص۷۳.
۲۵۲. الکافی، الکلینی، ج۲، ص۵۸۲.    
۲۵۳. الارشاد، المفید، ج۲، ص۲۹۵.    
۲۵۴. بحار الانوار، المجلسی، ج۵۰، ص۳.    
۲۵۵. اعلام الوری، الطبرسی، ج۲، ص۱۰۷-۱۱۰.    
۲۵۶. کشف الغمه، علی بن عیسی الاربلی، ج۳، ص۱۹۰.    
۲۵۷. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱، ص۴۷۶.    
۲۵۸. تاریخ طبری، الطبری، ج۹، ص۱۸۵.    
۲۵۹. الکامل، ابن اثیر، ج۷، ص۵۶.    
۲۶۰. مقاتل الطالبیین، ابوالفرج الاصفهانی، ج۱، ص۴۷۷-۴۷۹.    
۲۶۱. تاریخ طبری، الطبری، ج۹، ص۲۶۶.    
۲۶۲. بحار الانوار، المجلسی، ج۲۹، ص۲۱۰.    
۲۶۳. بحار الانوار، المجلسی، ج۵۰، ص۲۰۹.    
۲۶۴. مروج الذهب، المسعودی، ج۴، ص۱۱.
۲۶۵. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۱، ص۱۵.    
۲۶۶. مروج الذهب، المسعودی، ج۴، ص۵۱.
۲۶۷. تاریخ الاسلام، الذهبی، ج۱۸، ص۴۱۸.    
۲۶۸. الغیبه، الطوسی، ج۱، ص۲۰۵.    
۲۶۹. الغیبه، الطوسی، ج۱، ص۲۲۲.    
۲۷۰. الهدایة الکبری، حسین بن حمدان الخصیبی، ج۱، ص۳۴۵.    
۲۷۱. اخبار الدول، احمد القرمانی، ج۲، ص۲۱۱-۲۱۳.
۲۷۲. السنا الباهر، محمد الشلی، ج۱، ص۳۶۵.
۲۷۳. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۳، ص۴۹۷.
۲۷۴. مقالات و بررسی‌ها، ش۶۶، ص۲۴۰ به بعد، «خلافت عباسیان در مصر».
۲۷۵. درر العقود الفریده، المقریزی، ج۲، ص۲۰۹.
۲۷۶. اتحاف الوری، ابن فهد، ج۳، ص۴۹۷.
۲۷۷. الزهور المقتطفه، محمد الفأسی، ص۲۱۱- ۲۱۲.
۲۷۸. مآثر الاناقه، احمد بن القلقشندی، ج۲، ص۲۴۱-۲۴۴.    
۲۷۹. تاریخ ابن الفرات، محمد ابن الفرات، ج۹، ص۸۱.
۲۸۰. تاریخ ابن الفرات، محمد ابن الفرات، ج۹، ص۲۹۵.
۲۸۱. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۳، ص۳۲۷.    
۲۸۲. تاریخ حوادث الزمان، محمد بن یوسف الجزری، ج۱، ص۱۰۱.
۲۸۳. البدایة و النهایه، ابن کثیر، ج۱۴، ص۱۷۶.    
۲۸۴. بدائع الزهور، محمد بن أیاس، ج۱، ص۲۱۱.
۲۸۵. بدائع الزهور، محمد بن أیاس، ج۱، ص۲۱۲.



حوزه نمایندگی ولی فقیه در امور حج و زیارت، برگرفته از مقاله«بنی‌ عباس».    



جعبه ابزار