بنیاسد بن خزیمه (دانشنامهحج)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
بنیاسد از قبایل عدنانی ساکن
نَجد و اثرگذار در حوادث صدر اسلام و از نسل اسد بن
خزیمة بن مدرکه بودند. آنها از قبایل جنگجوی عرب به شمار میآمدند که در نبردها و
غزوات متعددی همراه
مسلمانان یا بر ضد آنان شرکت داشتند. بنیاسد میان عرب به شورچشمی شهره بودند و از نخستین آهنگران عرب دانسته شدهاند. در
قرآن کریم به شور چشمی، برخی مواضع خصمانه در برابر مسلمانان و اسلام ظاهری آنها اشاراتی شده است. در رخداد
عاشورا، بنیاسد مواضع یکسان نداشتند؛ برخی همچون
حبیب بن مظهر،
مسلم بن عوسجه،
قیس بن مصهّر صیداوی از یاران
امام حسین (علیهالسّلام) و
شهدای کربلا بوده و بسیاری از آنها نیز در لشکر
عمر بن سعد حضور داشتند. طبق گزارشات تاریخی، بنیاسد ساکن در «
غاضریه»، اجساد شهدای کربلا را به خاک سپردند. ایشان بعدها به مذهب
شیعه گرایش یافتند و دولتی به نام
بنیمزید را به مرکزیت
حله تاسیس کردند و در گسترش تشیع نقش داشتند. در دورههای جاهلی و بعد از
اسلام، از میان بنیاسد، شاعران، محدثان و بزرگانی برخاستند.
بنیاسد قبیلهای بزرگ و مشهور از عرب عدنانی (شمالی) از نسل اسد بن خُزیمة
بن
مدرکة بن
الیاس بن مُضر هستند.
قبایل و تیرههایی دیگر نیز در
جزیرة العرب با نام بنیاسد شناخته میشوند که
بنیاسد بن عبدالعزی از تیرههای
قریش و نیز بنیاسد بن
شریک بن مالک از تیرههای طایفه اَزد از عرب جنوبی
از آن جملهاند؛ متون تاریخی، اسد و پدرش خزیمه، جد چهاردهم
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را از کارگزاران
کعبه برشمردهاند
؛ ولی به زمان و مدت تولیت او اشاره نکردهاند. به گزارش فاسی (م،
۸۳۲ق)،
ابوخِفاد/حفاد اسدی نیز از سوی مُضر، یکی از دو قبیله بزرگ عرب عدنانی، تولیت خانه خدا را عهدهدار بود.
اسد از همسرش اودّه دختر
زید بن اسلم قُضاعی فرزندانی به نام
دودان،
کاهل،
عمرو،
صَعب،
حلمه و
تَغلِب داشت. آوردهاند که اسد هنگام
مرگ، فرزندان خود را به پیروی از آیین حنیف (
آیین ابراهیم) فراخواند.
نسل اسد بیشتر از طریق دودان تداوم یافت و در گذر زمان، تیرههای گوناگون از او پدید آمد.
بنوغنم بن دُودان،
بنوثعلبة بن دودان،
بنووالبة بن حارث،
بنوصیداء بن عمرو،
بنونصر بن قعین و
بنوفقعس بن طریف، از معروفترین آنها بودند.
به گزارش
ابن سعد، نسل اسد تا به قدرت رسیدن
فِهر بن مالک، جد دهم پیامبر، ملقب به قریش
در
مکه ساکن بودند.
سپس جز بنوغنم که همپیمان
بنیعبدمناف شدند و در مکه ماندند، دیگر اسدیان پس از درگیری با یمنیها، حرم را ترک کردند
و در مناطق گوناگون از جزیرة العرب و مناطق مجاور آن ساکن شدند.
یعقوبی پراکندگی آنها را حد فاصل سرزمین «
تهامه» در سواحل
دریای سرخ تا پیرامون «
حیره» نزدیک
کوفه دانسته است.
اما بیشترین تمرکز آنها در آستانه ظهور اسلام، در بخش بالایی نَجد، در جنوب بادیه
شام و در مجاورت
قبیله تمیم،
طی و
کلب در شمال شرقی
مدینه بود.
آنان در مناطقی از نجد و پیرامون
آن مانند
اجبال،
بُزاخه،
ثعلبیه،
ذات الحناظل و
بَعوضه سکنا داشتند و
الزوراء آبی متعلق به آنها بود.
برخی نیز پس از اختلاف میان تیرههای خود یا قبایل همسایه، به ناچار از نجد به
یمن مهاجرت کردند.
سرزمین بنیاسد در مسیر حج
عراق قرار داشت.
بنیاسد با قبیله طی
و یهود خیبر
همپیمان بودند.
بنیجحش از تیره بنوغنم بن دودان با بنیعبدمناف همپیمان شدند
و در مکه سکونت داشتند. با توجه به ازدواج جحش با دختر
عبدالمطلب جد پیامبر، فرزندان او از عمهزادگان رسول خدا بودند و در تحولات آغاز اسلام نقش داشتند. در یثرب نیز برخی اسدیان همچون
عُصیمه اسدی با
بنیمازن بن نَجار همپیمان بودند.
بنیاسد از قبایل جنگجوی عرب به شمار میآمد و از نبردهای گوناگون آنها در روزگار
جاهلیت و اسلام یاد شده است.
یوم ظَهر الدهناء نبرد اسدیان با قبیله بنیطی،
یوم ذی علق پیکار با
بنیعامر بن صعصعه و ذات الحناظل نبرد با بنیتمیم
که از نتایج آن کشته شدن
عمرو بن اثیر رئیس بنیتمیم بود، از جمله جنگهای بنیاسد در روزگار جاهلیت بودند.
یوم حُجر مشهورترین نبرد بنیاسد بود که به کشته شدن حُجر، پدر
امرؤ القیس شاعر معروف عرب، که از سوی
کِندیان بر بنیاسد ریاست داشت، انجامید.
این رویداد سرآغاز درگیریهای کندیان و برخی دیگر از قبایل یمنی با بنیاسد شد که برای کندیان دستاوردی نداشت.
بنیاسد میان عرب به شورچشمی شهره بودند.
قریش کوشیدند از این ویژگی بنیاسد در آسیب رساندن به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بهره گیرند.
برخی مفسران شان نزول آیات ۵۱تا ۶۸
سوره قلم: «وَ اِنْ یَکادُ الَّذینَ کَفَرُوا لَیُزْلِقُونَکَ بِاَبْصارِهِمْ...»
را مربوط به این موضوع دانستهاند.
بنیاسد از نخستین آهنگران عرب دانسته شدهاند. از این رو، به قیون (جمع قین به معنای
آهنگر) معروف بودند.
به استثنای بنیجحش، بیشتر تیرههای بنیاسد تا سال
نهم ق مسلمان نبودند و در برابر مسلمانان موضعی خصمانه داشتند. برخی مفسران
نزول آیه: «وَ قالَ الَّذینَ کَفَرُوا لِلَّذینَ آمَنُوا لَوْ کانَ خَیْراً ما سَبَقُونا اِلَیْهِ...»
را درباره قبایلی از جمله بنیاسد دانستهاند که در برابر اسلام آوردن قبایل
غِفار و
اسلم از عرب عدنانی خرده گرفته، همراه
تمسخر، خطاب به آنها میگفتند: اگر در
دین شما خیری میبود، بر ما سبقت نمیگرفتید. مکی بودن
سوره احقاف و نیز وجود گزارشی که نزول این آیه را درباره قریش میداند،
همراه رد این گزارش مفسران، حاکی از تطبیق این آیه بر بنیاسد در دورههای بعد است. در منابع چند مورد از مواضع ستیزآمیز و توطئههای اسدیان بر ضد مسلمانان بازتاب یافته است.
پس از
غزوه احد (
سوم ق) گروهی از بنیاسد که گویا از شکست مسلمانان در این نبرد آگاهی داشتند و توان دفاعی دولت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را ضعیف ارزیابی میکردند، در صدد حمله به مدینه برآمدند؛ اما پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش از تحقق نقشه آنان، با ترتیب دادن سریهای به فرماندهی
ابوسلمه مخزومی و
عبدالله بن انیس، خطر آنها را دور کرد.
بنیاسد به سال
پنجم ق به فرماندهی
طُلیحة بن خویلد اسدی، از مدعیان دروغین پیغمبری در سالهای بعد، با قریش و سپاه احزاب همراه شدند و در
نبرد خندق در محاصره مدینه شرکت داشتند.
پس از این
غزوه، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سپاهی به فرماندهی
ابوعبیده جراح را به سوی او در نجد فرستاد و وی بدون برخورد با آنها بازگشت.
اسدیان به سال
ششم ق در پی آگاهی از حرکت مسلمانان برای
عمره، قصد هجوم به مدینه را داشتند.
خداوند بیم و وحشت در دلهایشان افکند و بدین سان از تصمیم خود بازگشتند. برخی مفسران آیه: «و کَفَّ اَیدِیَ النّاسِ عَنکُم...»
را بر آنها تطبیق کردهاند.
در همین سال، رسول خدا
عکاشة بن محصن اسدی را به «
غَمْرَة» (آبگاه بنیاسد) فرستاد و او توانست ۲۰۰ شتر از بنیاسد
غنیمت گیرد و به مدینه آورد.
بر پایه گزارشهای دیگر، ماموریت او دستاورد مادی نداشت.
گروهی از مفسران نزول آیه ۲۴
سوره فتح: «و هُوَ الَّذی کَفَّ اَیدِیَهُم عَنکُم...»
را به تصمیم اسدیان برای یورش به مدینه برای کمک رسانی به
یهودیان محاصره شده در
حدیبیه به سال
هفتم ق پیوند دادهاند
؛ اما مشهور نزول آن را در رویداد توطئه قریش بر ضد مسلمانان در
صلح حدیبیه میدانند.
بعید نیست چنین گزارشهایی برای رفع اتهام از قریش و بهسازی تصویر او ساخته شده باشد؛ همپیمانی بنیاسد با یهود شمال
حجاز، برای آنها سودهایی به همراه داشت. از این رو، آنها به لحاظ روابط دیرینه خود با یهود، مایل نبودند وضعیت همپیمانانشان دچار ضعف و تزلزل گردد. بنیاسد تردید داشتند که با جدایی از یهود و پذیرش اسلام، وضعیتی بهتر برایشان فراهم شود. خداوند در آیات ۱۵
سوره حج و ۲۲ سوره فتح
به این پندار نادرست آنها پاسخ داده است. به گزارش ابن سعد، رسول خدا نامهای به بنیاسد نوشت و به آنها اخطار کرد که به منابع آب قبیله طی، از همسایگان بنیاسد، نزدیک نشوند.
منابع به زمان نگارش این نامه اشاره نکردهاند.
از میان بنیاسد تا سال نهم ق تنها برخی از بنوغنم بن دودان بن اسد و
ثعلبة بن دودان، همپیمانان
بنیعبدشمس بن عبد مناف در همان نخستین سالهای دعوت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسلمان شدند.
جحش بن رئاب و فرزندانش
عبدالله،
عبیدالله، و
زینب از
امیمه دختر عبدالمطلب
از جمله این افراد بودند که پیش از ورود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به خانه
ارقم مسلمان شدند. برخی اسدیان همچون عبیدالله بن جحش با همسرش
ام حبیبه دختر ابوسفیان در
هجرت به
حبشه شرکت داشتند.
بنیاسد که در مکه سکونت داشتند، با هجرت پیامبر به مدینه به آن شهر مهاجرت کردند. افزون بر بنیجحش،
سعید بن رُقیش،
زبیر، تمام و شجره فرزندان عبیده از تیره بنوغنم از مهاجران بودند.
به گزارش ابن حبیب بغدادی، در
غزوه بدر بسیاری از مهاجران اسدی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را همراهی کردند.
ابن اسحق شمار آنها را دوازده تن برشمرده است.
ابوسنان و فرزندش سنان،
شجاع بن وهب سفیر پیامبر به سال ششم ق نزد
حارث بن ابیشمر حاکم غسّان،
و
ربیعة بن اکثم از بدریون هستند.
در این نبرد، ابوسنان و فرزندش سنان به
شهادت رسیدند.
برخی از اسدیان نیز در غزوه احد شرکت داشتند. عبدالله بن جحش از جمله حاضران در این نبرد بود که به شهادت رسید و بر پایه گزارشی، کنار دایی خود حمزه در یک قبر به خاک سپرده شد.
خواهر وی، حمنه، در این نبرد به مداوای مجروحان و آبرسانی به رزمندگان پرداخت.
آوردهاند که عبدالله بن جحش اسدی نخستین غنیمت را در
سریهای به سال
دوم ق برای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آورد.
عکاشة بن محصن نیز کسی بود که چون شمشیرش در نبرد با دشمنان شکست، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) سلاح خود را به او عطا نمود و وی را
دعا کرد.
به گزارشی،
ابوسنان بن وهب در حدیبیه نخستین کسی است که با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای پیروزی یا شهادت
بیعت کرد. سپس دیگر همراهان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) نیز اینگونه با پیامبر بیعت کردند.
رفاعة بن مسروح در غزوه خیبر به شهادت رسید.
محرز بن نضله ملقب به اخرم اسدی را «فارس پیامبر» لقب داده بودند.
دیگر تیرههای اسدی به سال نهم ق (
عام الوفود) با اعزام هیئتی به ریاست
ضِرار بن ازور نزد پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) مسلمان شدند.
هیئت آنها مرکب از ده گروه بود که در میانشان
طلحة بن خویلد اسدی، مدعی دروغین پیامبری، نیز حضور داشت.
آنان چند روز در مدینه به قصد آموختن قرآن توقف کردند. در این مدت، پیامبر نام تیره
بنوزنیه را به بنوعبدالله تغییر داد و این نام بر ایشان غلبه یافت.
بر پایه گزارشی، بنیاسد اسلام اختیاری خود را رویدادی بزرگ به شمار میآوردند و بر پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) منت میگذاشتند. از این رو، در آیه ۱۷
سوره حجرات: «یَمُنُّونَ عَلَیْکَ اَنْ اَسْلَمُوا قُلْ لا تَمُنُّوا عَلَیَّ اِسْلامَکُمْ بَلِ اللَّهُ یَمُنُّ عَلَیْکُمْ...»
نکوهیده شدند.
آوردهاند که بنیاسد در سالهای قحطی به بهانه آموختن شریعت به مدینه میآمدند و در بازگشت با ناامن کردن راههای منتهی به آن شهر، سبب گرانی کالاها میشدند.
آیه ۹۱
سوره نساء: «سَتَجِدُونَ آخَرینَ یُریدُونَ اَنْ یَاْمَنُوکُمْ وَ یَاْمَنُوا قَوْمَهُمْ کُلَّما رُدُّوا اِلَی الْفِتْنَةِ اُرْکِسُوا فیها...»
درباره آنها و برخی قبایل دیگر دانسته شده که برای در امان ماندن از جانب مسلمانان و نیز
مشرکان، از روی
خدعه و ریا اظهار اسلام میکردند و در بازگشت به موطن خود کفرشان را آشکار میساختند.
برخی از بنیاسد در
غزوه تبوک (۹ ق) با آوردن عذرهای واهی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) خواستند به آنان اجازه دهد تا در این غزوه مسلمانان را همراهی نکنند. برخی مفسران آیه: «وَ جاءَ الْمُعَذِّرُونَ مِنَ الْاَعْرابِ لِیُؤْذَنَ لَهُمْ...»
را که پرده از دروغ و عذر ناموجه برخی اعراب برمیدارد، بر آنها و برخی دیگر از قبایل تطبیق کردهاند.
پس از مسلمان شدن بنیاسد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)
قضاعی بن عمرو از
بنیعذره و سنان بن ابیسنان اسدی را کارگزاران خود بر آن قبیله قرار داد.
ابن حجر ماموریت آنها را پس از
حجة الوداع دانسته است.
به گزارش
طبری، سنان نخستین کسی بود که در نامهای پیامبر را از ادعای دروغین پیغمبری طلیحه آگاه ساخت.
در اواخر زندگانی پیامبر، طلیحة بن خویلد اسدی با ادعای پیامبری، گروهی از اسدیان را گرداگرد خود جمع کرد
و رسول خدا مجال دفع غائله آنها را نیافت. با
رحلت پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و گسترش
ارتداد در جزیرة العرب،
خالد بن ولید که از سوی
ابوبکر مامور سرکوب مرتدان شده بود، عکاشة بن محصن اسدی را به سراغ هم قبیلهایهای مرتدش فرستاد؛ اما وی به دست اسدیان کشته شد.
سپس خالد در نبردی سخت، بنیاسد را در بئر بزاخه شکست داد و موجب فرار طلیحه شد.
اسارت برخی یاران و سران قبایل هوادار طلیحه مانند
عُیَینة بن حِصن فزاری و نیز کنارهگیری برخی هواداران طلیحه، موجب برچیده شدن بساط این دسته از مرتدان شد.
بنیاسد با آغاز فتوحات، در نبردهای گوناگون شرکت داشتند. حدود ۵۰۰ تن از آنها در
نبرد ارماث در نخستین روز جنگهای
قادسیه به سال ۱۴ق مجروح شدند.
با فتح عراق، تیرههایی از بنیاسد در کوفه ساکن شدند و محله و مسجدی را به خود اختصاص دادند.
مسجد سماک بن مخرمه از
بنیهالک بن
عمرو بن اسد از آن جمله است.
در دوران
خلافت امیر مؤمنان (علیهالسّلام)، هنگامیکه او به قصد سرکوب
ناکثین (اصحاب جمل) به ناحیه «فَید» در مسیر عراق به مکه رسید، بنیاسد آمادگی خود را برای همراهی با امام اعلام کردند. اما وی افراد همراهش را برای دفع غائله دشمن کافی دانست.
بر پایه گزارشی، برخی از بنیاسد به سپاه امام پیوستند و در
نبرد جمل حضور یافتند.
بنیاسد در نبرد «
صفین» نیز به فرماندهی
عبدالله بن عباس، به رویارویی با
معاویه پرداختند.
در گزارشی، پرچم لشکر
امام علی (علیهالسّلام) در دست
کدام بن حضرمی اسدی بود. وی مدتی نیز ریاست شُرطه کوفه را بر عهده داشت.
پیش از
صلح امام حسن (علیهالسّلام) و هنگام حضور او در
ساباط مداین، یکی از
خوارج که از اسدیان بود، امام را مجروح کرد.
بنیاسد ساکن در کوفه که با
مسلم بن عقیل، فرستاده امام
حسین (علیهالسّلام) بیعت کرده بودند، پس از کشته شدن
هانی بن عروه به دست
ابن زیاد، به دستور مسلم بن عقیل زیر پرچم مسلم بن عوسجه اسدی درآمدند تا با ابن زیاد بجنگند.
در رخداد عاشورا، بنیاسد مواضع یکسان نداشتند. برخی همچون حبیب بن مظهر،
مسلم بن عوسجه،
قیس بن مصهّر صیداوی
و
عمرو بن خالد صیداوی از یاران امام
حسین و شهدای کربلا بودند. مرقع/
موقع بن ثمامه نیز از اسرای کربلا بود که به دستور ابن زیاد به
ربذه تبعید شد و در آنجا درگذشت.
بسیاری از اسدیان نیز در لشکر عمر بن سعد حضور داشتند.
حرملة بن کاهل اسدی قاتل طفل شیرخوار امام
و عمرو بن سعد اسدی قاتل
قاسم بن حسن (علیهالسّلام) از مشهورترین اسدیان حاضر در سپاه کوفه بودند. در تقسیم
سرهای شهدای کربلا، بنیاسد حامل ۱۶ یا ۹
سر مطهّر به کوفه بودند.
این از فزونی شمار آنها در این سپاه حکایت دارد. بنیاسد ساکن در «غاضریه» نزدیک کربلا که در رخداد عاشورا بیطرفی گزیده بودند، با حضور در کربلا، اجساد شهیدان را به خاک سپردند.
برخی اسدیان در
قیام مختار شرکت داشتند.
یزید بن انس اسدی از فرماندهان او بود.
بنیاسد بعدها به مذهب شیعه گرایش یافتند و دولتی به نام بنیمزید را به مرکزیت حله تاسیس کردند.
نام برخی اسدیان و موالی ایشان را میان اصحاب و
راویان از معصومان میتوان یافت.
محمد بن جعفر اسدی از وکلای عصر غیبت
از آن جمله است. بنیمزید شاخهای از بنیاسد هستند که در شهر حله عراق
دولتی شیعی پدید آوردند و در گسترش تشیع نقش داشتند
و مدتی راه حج عراق را امنیت بخشیدند.
از شخصیتهای بنیاسد در دوران جاهلی، میتوان به
خالد بن نضلة بن اشتر رئیس بنیاسد
و
عوف بن عامر،
کاهن بنیاسد، اشاره کرد.
در دورههای بعد، از میان بنیاسد، شاعران، محدثان و بزرگانی برخاستند. آوردهاند که پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آنها را از خطبای عرب برشمرده است.
شاعر معروف شیعی،
کمیت بن زید اسدی از بنیثعلبة بن دودان،
عبدالله بن زبیر اسدی شاعر،
معرور بن سُوید و
حبیب بن صُهبان از محدثان
از آن جملهاند.
(۱) الاخبار الطوال، ابن داود الدینوری (م،۲۸۲ق)، به کوشش عبدالمنعم، قم، الرضی، ۱۴۱۲ق.
(۲) اخبار مکه، الفاکهی (م،۲۷۹ق)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق.
(۳) الارشاد، المفید (م،۴۱۳ق)، بیروت، دار المفید، ۱۴۱۴ق.
(۴) اسباب النزول، الواحدی (م،۴۶۸ق)، قاهره، الحلبی و شرکاه، ۱۳۸۸ق.
(۵) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۶) اسد الغابه، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۷) الاشتقاق، ابن درید (م،۳۲۱ق)، به کوشش عبدالسلام، قاهره، مکتبة الخانجی.
(۸) الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۹) اطلس تاریخ اسلام،
حسین مونس، ترجمه: آذرتاش آذرنوش، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۸۵ش.
(۱۰) اطلس شیعه، رسول جعفریان، تهران، سازمان جغرافیایی نیروهای مسلح، ۱۳۸۷ش.
(۱۱) اعلام الوری، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۷ق.
(۱۲) الاعلام، الزرکلی (م،۱۳۹۶ق)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م.
(۱۳) الامامة و السیاسه، ابن قتیبه (م،۲۷۶ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، الرضی، ۱۴۱۳ق.
(۱۴) امتاع الاسماع، المقریزی (م،۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
(۱۵) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۱۶) الانساب، عبدالکریم السمعانی (م،۵۶۲ق)، به کوشش عبدالرحمن، حیدرآباد، دائرة المعارف العثمانیه، ۱۳۸۲ق.
(۱۷) ایام العرب فی الاسلام، محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۲۳ق.
(۱۸) ایام العرب فی الجاهلیه، محمد ابوالفضل ابراهیم، بیروت، المکتبة العصریه، ۱۴۲۸ق.
(۱۹) بحار الانوار، المجلسی (م،۱۱۱۰ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۲۰) بغیة الطلب فی تاریخ حلب، عمر بن احمد ابن العدیم (م،۶۶۰ق)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر.
(۲۱) بلوغ الارب بتقریب کتاب الشعب، به کوشش محمد خلاف سلامه.
(۲۲) تاریخ ابن خلدون، ابنخلدون (م،۸۰۸ق)، به کوشش خلیل شحاده، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۸ق.
(۲۳) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م،۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
(۲۴) تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط (م،۲۴۰ق)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۲۵) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۳ق.
(۲۶) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م،۵۷۱ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۷) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۲۸) تفسیر ابن کثیر (تفسیر القرآن العظیم)، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش مرعشلی، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۹ق.
(۲۹) تفسیر بغوی (معالم التنزیل)، البغوی (م،۵۱۰ق)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۰ق.
(۳۰) تفسیر ثعالبی (الجواهر الحسان)، الثعالبی (م،۸۷۵ق)، به کوشش عبدالفتاح و دیگران، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۱۸ق.
(۳۱) تفسیر قرطبی (الجامع لاحکام القرآن)، القرطبی (م،۶۷۱ق)، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۵ق.
(۳۲) التکمیل و الاتمام، ابن عسکر (م،۶۳۶ق)، به کوشش اسماعیل مروه، بیروت، دار الفکر المعاصر، ۱۴۱۸ق.
(۳۳) الثقات، ابن حبان (م،۳۵۴ق)، الکتب الثقافیه، ۱۳۹۳ق.
(۳۴) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۳۵) الجرح و التعدیل، ابن ابیحاتم الرازی (م،۳۲۷ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۷۲ق.
(۳۶) جمهرة النسب، ابن الکلبی (م،۲۰۴ق)، به کوشش ناجی
حسن، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۷ق.
(۳۷) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م،۴۵۶ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۳۸) حجاز در صدر اسلام، صالح احمد العلی، ترجمه: آیتی، مشعر، ۱۳۷۵ش.
(۳۹) رجال الطوسی، الطوسی (م،۴۶۰ق)، به کوشش قیومی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق.
(۴۰) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م،۵۵۴ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۴۱) زاد المسیر، ابن جوزی (م،۵۹۷ق)، به کوشش محمد عبدالرحمن، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
(۴۲) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۲۱۳/۲۱۸ق)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق.
(۴۳) شذرات الذهب، عبدالحی بن العماد (م،۱۰۸۹ق)، به کوشش الارنؤوط، بیروت، دار ابن کثیر، ۱۴۰۶ق.
(۴۴) شفاء الغرام، محمد الفاسی (م،۸۳۲ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۱ق.
(۴۵) الطبقات الکبری، ابن سعد (م،۲۳۰ق)، به کوشش محمد عبدالقادر، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۴۶) الطبقات، خلیفة بن خیاط (م،۲۴۰ق)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۴۷) العوالم، عبدالله البحرانی (م،۱۱۳۰ق)، قم، مدرسة الامام المهدی، ۱۴۰۷ق.
(۴۸) غرر التبیان، بدر الدین الحموی (م،۷۳۳ق)، به کوشش عبدالجواد، دمشق، دار قتیبه، ۱۴۱۰ق.
(۴۹) الغیبه، الطوسی (م،۴۶۰ق)، به کوشش طهرانی و ناصح، قم، المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۱ق.
(۵۰) فتوح البلدان، البلاذری (م،۲۷۹ق)، بیروت، دار الهلال، ۱۹۸۸م.
(۵۱) الفتوح، ابن اعثم الکوفی (م،۳۱۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الاضواء، ۱۴۱۱ق.
(۵۲) الکافی، الکلینی (م،۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۵۳) الکامل فی التاریخ، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۵۴) الکشاف، الزمخشری (م،۵۳۸ق)، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
(۵۵) کشف الاسرار، میبدی (م،۵۲۰ق)، به کوشش حکمت، تهران، امیر کبیر، ۱۳۶۱ش.
(۵۶) مبهمات القرآن، بلنسی (م،۷۸۲ق)، به کوشش القاسمی، بیروت، دار الغرب الاسلامی، ۱۴۱۱ق.
(۵۷) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۵۸) المحبّر، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۵۹) المصنّف، عبدالرزاق الصنعانی (م،۲۱۱ق)، به کوشش حبیب الرحمن، المجلس العلمی.
(۶۰) المعارف، ابن قتیبه (م،۲۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
(۶۱) معجم البلدان، یاقوت الحموی (م،۶۲۶ق)، بیروت، دار صادر، ۱۹۹۵م.
(۶۲) معجم قبائل العرب، عمر کحّاله، بیروت، الرساله، ۱۴۰۵ق.
(۶۳) معجم ما استعجم، عبدالله البکری (م،۴۸۷ق)، به کوشش السقاء، بیروت، عالم الکتب، ۱۴۰۳ق.
(۶۴) المغازی، الواقدی (م،۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۶۵) المفصل، جواد علی، دار الساقی، ۱۴۲۴ق.
(۶۶) المقتضب، محمد المبرد (م،۲۸۵ق)، به کوشش محمد عبدالخالق، بیروت، عالم الکتب.
(۶۷) مقتل الحسین، ابومخنف (م،۱۵۷ق)، به کوشش الغفاری، قم، المطبعة العلمیه.
(۶۸) المناقب المزیدیه، محمد بن نما هبة الله (م. قرن۶ق)، به کوشش خریات و نزادکه، عمان، مکتبة الرسالة الحدیثه، ۱۹۸۴م.
(۶۹) النسب، ابن سلّام الهروی (م،۲۲۴ق)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۷۰) نقد الرجال، السید مصطفی التفرشی (قرن۱۱ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۸ق.
•
حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "بنی اسد بن خزیمه"، تاریخ بازیابی۱۴۰۰/۱۲/۲۴.