• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تحنث

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تَحَنُّث، سنّتی پیش از بعثت بوده است که طی آن پیامبر اکرم صلی‌اللّه‌علیه‌وآله‌وسلم هر سال مدتی را در غار حرا به خلوت و عبادت می‌گذراند.




حِنْث در لغت به معنای «گناه بزرگ» که شرک از مصادیق آن است و نیز به معنای مرحله بلوغ و تکلیف، شکستن سوگند، و میل به حق یا باطل است.
[۳] محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۴، ص۴۸۰، ذیل «حنث»، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.




تحنّث از مادّه حنث، معنایی مخالف دارد و کاری است که بدان وسیله از گناه دوری جویند و خدا را عبادت کنند.
[۴] محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۴، ص۴۸۰، ذیل «حنث»، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
[۵] ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم فی اللغة، ج۳، ص۲۲۳، قاهره ۱۳۷۷ـ۱۳۹۳/ ۱۹۵۸ـ۱۹۷۳.

برخی، تحنّث را تعبّد معنی کرده‌اند،
[۷] محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۱، ص۳، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
یا به جای تحنّث، واژه‌های تعبّد و نسک را به کار برده‌اند.
[۸] ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۸.
[۹] محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، السیرة النبویة، ص۱۲۹، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.

در پاره‌ای منابع تاریخی نیز تحنّث برابر با تألُّه (بندگی و پارسایی) و تبرّر (نیکوکاری) آمده است.
[۱۱] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۴، چاپ محمد حمیداللّه، مصر ۱۹۵۹.


۲.۱ - معنای سلبی از تحنث


مجموعاً تحنّث اجتناب از گناه است و این معنای سلبی معمولاً با حالتی روحی، مانند خلوت نشینی و مراقبت نفس یا نیکوکاری،
[۱۳] محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۴، ص۴۸۱، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
توأم می‌شده است؛ بنابراین تحنّث، بالملازمه در مفهوم عام عبادت می‌گنجد و در اصل مترادف تعبّد یا نوع خاصی از عبادت یا تعهد انجام دادن وظیفه عبادی نیست.
[۱۴] Norman Calder, "H ¤inth, birr, tabarrur, tah ¤annuth: an inquiry into the Arabic vocabulary of vows", BSO (A) S , lI , pt۲ (۱۹۸۸)، ص۲۳۴ـ۲۳۹.




از بعضی روایات برمی‌آید که پیش از اسلام، تحنّث در میان قریش شناخته شده بود.
به گزارش ابن سعد از واقدی، کسانی از قریش ماه رمضان را در حرا به تحنّث می‌گذراندند، در آنجا فقرا را اطعام می‌کردند و پس از آن به مکه می‌رفتند و هفت بار کعبه را طواف می‌کردند.
[۱۵] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۵، چاپ محمد حمیداللّه، مصر ۱۹۵۹.




به گفته بلاذری، عبد المطلب نیای پیامبر این سنّت را در میان قریش پایه‌گذاری کرد،
[۱۷] احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۴.
اما ابن هشام تحنّث را استمرار سنّتی حنیفی دانسته است.
به گفته وی تحنّث و تحنّف در عربی به یک معنی (حنیفیّت) است و تحنّث از ابدال ف به ث ساخته شده است،
[۲۰] ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم فی اللغة، ج۳، ص۲۲۳، قاهره ۱۳۷۷ـ۱۳۹۳/ ۱۹۵۸ـ۱۹۷۳.




در آستانه ظهور اسلام، چند تن از قریش که حنیف (جمع : حُنَفا) خوانده شده‌اند، از برخی عادات قوم خود مانند بت پرستی و خوردن مردار و خون و قربانیانِ بتها پرهیز می‌کردند، از جمله زید بن عَمرو بن نُفَیل که از مشرکان انتقاد می‌کرد و برای آن‌که از آزار عم خود، خطّاب بن نفیل، در امان بماند، به کوه حرا پناه می‌برد.
[۲۱] ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۹۷، چاپ محمد حمیداللّه، قونیه ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۲۴] عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، ص۷۹ـ۸۱، تهران ۱۳۷۰ش.




گفته می‌شود که تحنّث پیامبر اکرم نه پیروی از سنّت قریش بوده است و نه پیروی از روش حنفا.
از بعضی روایات برمی‌آید که پیامبر اکرم با تفکر و تأمل و فطرت پاک خود از گناهان دوری گزید و در پی مجاهدات و مراقبات و تحنّث به رسالت مبعوث گردید و بار سنگین جاهلیت (وِزر) از دوش او برداشته شد.
[۲۵] عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، ص۹۹ـ۱۰۱، تهران ۱۳۷۰ش.
[۲۶] عبدالرحمان بن عبداللّه سهیلی، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج۲، ص۳۹۰، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۰، چاپ افست ۱۴۱۰/۱۹۹۰.

ازینرو، برخی
[۲۷] احمد بن محمد قسطلانی، ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری، ج۱، ص۶۲، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
[۲۸] علی بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیّة، ج۱، ص۲۳۷، بیروت ۱۳۲۰، چاپ افست.
تحنّث پیامبر اکرم را تفکر دانسته‌اند.
[۲۹] M. J. Kister, Studies in Ja ¦hiliyya and early Islam : "al-tah ¤annuth, an inquiry into the meaning of a term", London ۱۹۸۰، ص۲۲۷.




بعضی مستشرقان تحنّث را از واژه عبری تِحِنُّت / تِحِنُّث، به معنای «نیایش و عبادت فردی»، دانسته و هرگونه ارتباط میان تحنّث و تحنّف (حنیفیّت) را انکار کرده یا پنداشته‌اند که پیامبر اکرم تحت تأثیر روش راهبان یهودی و مسیحی یا پاره‌ای تجارب شخصی به تحنّث روی آورده است و ازینرو اساساً در تداول لفظ تحنّث یا رواج این سنّت در میان قریش پیش از اسلام تردید کرده‌اند،
[۳۰] M. J. Kister, Studies in Ja ¦hiliyya and early Islam : "al-tah ¤annuth, an inquiry into the meaning of a term", London ۱۹۸۰، ص۲۲۸ـ۲۳۱.
[۳۱] EI ۲ , s.v. "Tah ¤annut ¢h ¢" (by G. R. Hawting)، ذیل واژه.

اما طبق روایات معتبر تاریخی تحنّث در میان قریش رواج داشته
[۳۲] M. J. Kister, Studies in Ja ¦hiliyya and early Islam : "al-tah ¤annuth, an inquiry into the meaning of a term", London ۱۹۸۰، ص۲۳۰-۲۳۶.
و به گفته برخی نویسندگان
[۳۳] ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ص۳۶، بیروت ۱۹۸۲.
تحنّث پیامبر اکرم امری کاملاً بی سابقه و غیرتقلیدی بوده است.



طبق گفتاری از امام علی علیه‌السلام در خطبه قاصعه؛
[۳۴] نهج البلاغه، ص۲۲۲.
پیامبر اکرم پیش از بعثت هر سال مدتی در حرا «مجاور» می‌شد.



به روایت ابن اسحاق، حضرت رسول چند سالی پیش از بعثت، بنا به سنّت قریش، هر سال یک ماه در حرا مجاور می‌شد و تحنّث می‌کرد و فقرایی را که پیش او می‌آمدند، اطعام می‌کرد و پس از آن به کعبه می‌رفت و هفت بار یا بیش‌تر به دور آن طواف می‌کرد و سپس به خانه باز می‌گشت؛ این کار تا بعثت حضرت در ماه رمضان ادامه داشت.
[۳۵] ابن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، ص۱۰۱، چاپ محمد حمیداللّه ، قونیه ۱۴۰۱/۱۹۸۱.




بنا بر روایتی از عایشه، چیزی محبوبتر از تنهایی و گوشه نشینی نزد پیامبر اکرم نبود.
آن حضرت در غار حرا خلوت می‌کرد و شبهایی چند به تحنّث می‌گذراند، سپس به خانه نزد خدیجه برمی‌گشت و زاد و توشه‌ای برای مدتی دیگر برمی‌داشت تا اینکه سروش حق او را دریافت.
[۴۰] محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۱، ص۳، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.




ظاهراً در نتیجه تحنّث و تفکر و تعمق درباره جهان و انسان و خالق هستی، حقایقی بر آن حضرت کشف می‌شده که انگیزه ادامه تحنّث می‌گردیده،
[۴۱] عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، ص۱۰۳، تهران ۱۳۷۰ش.
[۴۲] عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، ص۱۰۶، تهران ۱۳۷۰ش.
و در پی همین تحنّثات - که صفای معنوی و روحی بیشتری به دنبال داشته - وحی بر پیامبر اکرم نازل شده است.
[۴۳] عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، ص۱۰۶، تهران ۱۳۷۰ش.




برخی بین دو روایت جمع کرده و گفته‌اند که پیامبر اکرم پس از چند شب تحنّث که توشه‌اش تمام می‌شد، به خانه بازمی‌گشت و برای چند شب دیگر توشه برمی‌داشت تا اینکه یک ماه به پایان می‌رسید.
[۴۴] علی بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیّة، ج۱، ص۲۳۶، بیروت ۱۳۲۰، چاپ افست.




روایات، بیش‌تر بر این دلالت دارند که پیامبر اکرم به تنهایی به تحنّث می‌رفت،
[۴۷] محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۱، ص۳، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۴۸] ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ص۳۶، بیروت ۱۹۸۲.
ولی در پاره‌ای اخبار
[۵۱] احمد بن علی مقریزی، امتاح الاسماع، ج۱، ص۱۲، چاپ محمودمحمد شاکر، قاهره: لجنة التألیف و الترجمة و النشر.
اشاره شده است که خدیجه همراه او و ظاهراً تا محل تحنّث می‌رفت یا برای حضرت توشه و آب می‌برد؛
[۵۲] محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص۳۶، تهران ۱۳۶۲ش.
با اینهمه، از کلام امام علی علیه‌السلام پیداست که کسی جز وی شاهد تحنّث پیامبر و نزول وحی بر او نبوده است.
[۵۳] نهج البلاغه، ص۲۲۲.




بنا بر پاره‌ای روایات، تحنّث پیامبر اکرم در غار حرا از ده سال قبل از بعثت و مصادف با سال ولادت علی علیه‌السلام آغاز شد.
در این دوره، پیامبر ندا و نور غیبی و آواز سنگها و درختان را می‌شنید و پرده از دیدگانش کنار زده می‌شد - که از خوارق عادات و دلایل نبوت پیامبر (اِرهاصات) به شمار می‌آید - و چنان گذشت تا وحی بر او نازل شد.



احتمالاً پیامبر پس از بعثت، تحنّث را که برای دوری از جامعه جاهلی و عادات و رسوم آن انجام می‌داد
[۵۵] محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۴، ص۴۸۱، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
ترک کرد و پس از هجرت، هر سال دهه اول یا دوم و سپس دهه سوم ماه رمضان را در مسجد مدینه اعتکاف می‌کرد.
[۵۷] محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۲، ص۲۵۵ـ۲۵۶، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
[۵۸] محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص۳۶ـ۳۷، تهران ۱۳۶۲ش.




(۱) قرآن.
(۲) ابن اثیر، الکامل فی التاریخ.
(۳) ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، چاپ محمد حمیداللّه، قونیه ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۴) ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، بیروت ۱۹۸۲.
(۵) ابن سعد، ‌الطبقات الکبری.
(۶) ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم فی اللغة، قاهره ۱۳۷۷ـ۱۳۹۳/ ۱۹۵۸ـ۱۹۷۳.
(۷) ابن هشام، السیرة النبویة، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت.
(۸) محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
(۹) محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
(۱۰) احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، چاپ محمد حمیداللّه، مصر ۱۹۵۹.
(۱۱) اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح : تاج اللغة و صحاح العربیة، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.
(۱۲) علی بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیّة، بیروت ۱۳۲۰، چاپ افست.
(۱۳) محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، السیرة النبویة، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
(۱۴) حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.
(۱۵) محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران ۱۳۶۲ش.
(۱۶) عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، تهران ۱۳۷۰ش.
(۱۷) عبدالرحمان بن عبداللّه سهیلی، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۰، چاپ افست ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
(۱۸) طبری، تاریخ طبری، بیروت.
(۱۹) علی بن ابی طالب (علیه‌السلام)، امام اول، نهج البلاغه، ترجمه جعفر شهیدی، تهران ۱۳۷۱ش.
(۲۰) خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.
(۲۱) احمد بن محمد قسطلانی، ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری، بیروت : دار احیاء التراث العربی.
(۲۲) کلینی، اصول کافی.
(۲۳) علامه مجلسی، بحار الانوار.
(۲۴) احمد بن علی مقریزی، امتاح الاسماع، چاپ محمود محمد شاکر، قاهره: لجنة التألیف و الترجمة و النشر.
(۲۵) Norman Calder, "H ¤inth, birr, tabarrur, tah ¤annuth: an inquiry into the Arabic vocabulary of vows", BSO (A) S , lI , pt۲ (۱۹۸۸) ;.
(۲۶) EI ۲ , sv "Tah ¤annut ¢h ¢" (by G R Hawting) ;.
(۲۷) M J Kister, Studies in Ja ¦hiliyya and early Islam : "al-tah ¤annuth, an inquiry into the meaning of a term", London ۱۹۸۰.


 
۱. واقعه/سوره۵۶، آیه۴۶.    
۲. خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۳، ص۲۰۶، ذیل «حنث»، چاپ مهدی مخزومی و ابراهیم سامرائی، قم ۱۴۰۵.    
۳. محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۴، ص۴۸۰، ذیل «حنث»، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
۴. محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۴، ص۴۸۰، ذیل «حنث»، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
۵. ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم فی اللغة، ج۳، ص۲۲۳، قاهره ۱۳۷۷ـ۱۳۹۳/ ۱۹۵۸ـ۱۹۷۳.
۶. حسین بن محمد راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، ج۱، ص۱۳۳، ذیل «حنث»، چاپ محمد سیدکیلانی، بیروت.    
۷. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۱، ص۳، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۸. ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۲، ص۴۸.
۹. محمد بن احمد ذهبی، تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر و الاعلام، السیرة النبویة، ص۱۲۹، چاپ عمر عبدالسلام تدمری، بیروت ۱۴۱۵/۱۹۹۴.
۱۰. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۵۴، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت.    
۱۱. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۴، چاپ محمد حمیداللّه، مصر ۱۹۵۹.
۱۲. طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۸، بیروت.    
۱۳. محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۴، ص۴۸۱، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
۱۴. Norman Calder, "H ¤inth, birr, tabarrur, tah ¤annuth: an inquiry into the Arabic vocabulary of vows", BSO (A) S , lI , pt۲ (۱۹۸۸)، ص۲۳۴ـ۲۳۹.
۱۵. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۱۰۵، چاپ محمد حمیداللّه، مصر ۱۹۵۹.
۱۶. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۵۱، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت.    
۱۷. احمد بن یحیی بلاذری، انساب الاشراف، ج۱، ص۸۴.
۱۸. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۲۵۱، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت.    
۱۹. اسماعیل بن حماد جوهری، الصحاح:تاج اللغة و صحاح العربیة، ج۱، ص۲۸۰، چاپ احمد عبدالغفور عطار، بیروت، چاپ افست تهران ۱۳۶۸ش.    
۲۰. ابن سیده، المحکم و المحیط الاعظم فی اللغة، ج۳، ص۲۲۳، قاهره ۱۳۷۷ـ۱۳۹۳/ ۱۹۵۸ـ۱۹۷۳.
۲۱. ابن اسحاق، سیره ابن اسحاق، ص۹۷، چاپ محمد حمیداللّه، قونیه ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۲۲. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۴۷۱۵۰، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت.    
۲۳. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ۱۵۴۱۵۷، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت.    
۲۴. عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، ص۷۹ـ۸۱، تهران ۱۳۷۰ش.
۲۵. عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، ص۹۹ـ۱۰۱، تهران ۱۳۷۰ش.
۲۶. عبدالرحمان بن عبداللّه سهیلی، الروض الانف فی شرح السیرة النبویة لابن هشام، ج۲، ص۳۹۰، چاپ عبدالرحمان وکیل، قاهره ۱۳۸۷ـ۱۳۹۰/ ۱۹۶۷ـ۱۹۷۰، چاپ افست ۱۴۱۰/۱۹۹۰.
۲۷. احمد بن محمد قسطلانی، ارشاد الساری لشرح صحیح البخاری، ج۱، ص۶۲، بیروت: داراحیاء التراث العربی.
۲۸. علی بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیّة، ج۱، ص۲۳۷، بیروت ۱۳۲۰، چاپ افست.
۲۹. M. J. Kister, Studies in Ja ¦hiliyya and early Islam : "al-tah ¤annuth, an inquiry into the meaning of a term", London ۱۹۸۰، ص۲۲۷.
۳۰. M. J. Kister, Studies in Ja ¦hiliyya and early Islam : "al-tah ¤annuth, an inquiry into the meaning of a term", London ۱۹۸۰، ص۲۲۸ـ۲۳۱.
۳۱. EI ۲ , s.v. "Tah ¤annut ¢h ¢" (by G. R. Hawting)، ذیل واژه.
۳۲. M. J. Kister, Studies in Ja ¦hiliyya and early Islam : "al-tah ¤annuth, an inquiry into the meaning of a term", London ۱۹۸۰، ص۲۳۰-۲۳۶.
۳۳. ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ص۳۶، بیروت ۱۹۸۲.
۳۴. نهج البلاغه، ص۲۲۲.
۳۵. ابن اسحاق، سیرة ابن اسحاق، ص۱۰۱، چاپ محمد حمیداللّه ، قونیه ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۳۶. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۵۴۱۵۵، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت.    
۳۷. طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۸، بیروت.    
۳۸. ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، قسم۱، ص۱۹۴.    
۳۹. طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۹۸، بیروت.    
۴۰. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۱، ص۳، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۴۱. عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، ص۱۰۳، تهران ۱۳۷۰ش.
۴۲. عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، ص۱۰۶، تهران ۱۳۷۰ش.
۴۳. عباس زریاب خویی، سیره رسول اللّه، ص۱۰۶، تهران ۱۳۷۰ش.
۴۴. علی بن ابراهیم حلبی، السیرة الحلبیّة، ج۱، ص۲۳۶، بیروت ۱۳۲۰، چاپ افست.
۴۵. ابن سعد، ‌الطبقات الکبری، ج۱، قسم۱، ص۱۹۴.    
۴۶. طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۲۹۸، بیروت.    
۴۷. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۱، ص۳، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۴۸. ابن حزم، جوامع السیرة النبویة، ص۳۶، بیروت ۱۹۸۲.
۴۹. ابن هشام، السیرة النبویة، ج۱، ص۱۵۶، چاپ مصطفی سقا، ابراهیم ابیاری، و عبدالحفیظ شلبی، بیروت.    
۵۰. طبری، تاریخ طبری، ج۲، ص۴۸، بیروت.    
۵۱. احمد بن علی مقریزی، امتاح الاسماع، ج۱، ص۱۲، چاپ محمودمحمد شاکر، قاهره: لجنة التألیف و الترجمة و النشر.
۵۲. محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص۳۶، تهران ۱۳۶۲ش.
۵۳. نهج البلاغه، ص۲۲۲.
۵۴. علامه مجلسی، بحار الانوار، ج۳۹، ص۳۲۷۳۲۸.    
۵۵. محمد بن احمد ازهری، تهذیب اللغة، ج۴، ص۴۸۱، چاپ عبدالکریم عزباوی، قاهره.
۵۶. کلینی، اصول کافی، ج۴، ص۱۷۵.    
۵۷. محمد بن اسماعیل بخاری جعفی، صحیح البخاری، ج۲، ص۲۵۵ـ۲۵۶، استانبول ۱۴۰۱/۱۹۸۱.
۵۸. محمود رامیار، تاریخ قرآن، ص۳۶ـ۳۷، تهران ۱۳۶۲ش.




دانشنامه جهان اسلام، بنیاد دائرة المعارف اسلامی، مقاله «تحنث»، ص۳۳۴۹.    




جعبه ابزار