• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

تسمیه در فقه و علوم قرآنی

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تسمیه در اصطلاح فقه و علوم قرآنی به معنای «ذکر نام خدا» است.



به آیه «بسم‌الله الرحمن الرحیم» نیز به دلیل محوریت واژه «اسم» در آن و مفهوم ذکر نام خدا، تسمیه اطلاق می‌شود. این آیه را «بَسمَلة» یا «بسمل» نیز می‌نامند که مصدری قیاسی و منحوت (برساخته) است.


از پیشینه «بسم‌الله» قبل از اسلام گزارش دقیقی در دست نیست؛ اولین کاربرد آن در تاریخ ادبیات عرب در شعر عمر بن ابی ربیعه گزارش شده است.
[۱] احمد ابن فارس، الصاحبی، ج۱، ص۳۲۸-۳۲۹، بیروت، ۱۳۸۲ق.
اما عبارت «باسمک اللهم» هنگام بعثت پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) رواج داشته است و گفته‌اند نخستین کسی که در قریش «باسمک اللهم» را نوشت، امیة بن ابی الصلت بود. روایات، استفاده پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) از این عبارت را در ماجرای صلح حدیبیه در مقابل پیشنهاد سهیل بن عمرو تأیید می‌کند. در ادامه این روایات آمده است که با نزول آیه ۴۱ سوره هود، عبارت «باسمک اللهم» به «بسم‌الله»، و با نزول آیه ۱۱۰ سوره اسراء به «بسم‌الله الرحمن»، و با نزول آیه ۳۰ سوره نمل به «بسم‌الله الرحمن الرحیم» تبدیل شد.
[۸] احمد جصاص، احکام القرآن، ج۱، ص۷، به کوشش عبدالسلام محمدشاهین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۱۰] علی حلبی، السیرة الحلبیة، ج۲، ص۷۰۷، بیروت، ۱۴۰۰ق.
[۱۱] عبدالحی کتانی، نظام الحکومة النبویة، ج۱، ص۱۴۰، بیروت، دارالکتاب العربی.
این در صورتی است که اولین نزول کامل عبارت را در سوره نمل بدانیم، که چنین نیست.


اما اصطلاح «تسمیه» بیشتر در کاربرد فقهی مانند تذکیه، نماز ، وضو و جز آن‌ها استفاده می‌شود،
[۱۲] محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۷۶، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
[۱۳] عبدالرحمان جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۱، ص۲۵۷- ۲۵۸، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
و البته همیشه با «بسم‌الله» مساوی نیست و مطلق ذکر خدا ست. همچنین «تسمیه» تکبیر، تحمید، تحلیل، تسبیح و جز آن‌ها را نیز در برمی‌گیرد که هر کدام از اینها برای حلیت ذبیحه کافی است.
[۱۴] محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۶۸، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
حنبلیان تسمیه در وضو را که در نزد شیعه مستحب است، واجب دانسته، و آن‌ را به ذکر «بسم‌الله» مقید می‌سازند، ذکری که چیزی دیگر نمی‌تواند به جای آن مجزی باشد.
[۱۵] عبدالله ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۶، بیروت، دارالمکتب العربیه.
بعضی نیز ذکر هر یک از نامهای خدا را به شرطی که از پس عبارت «باسم» بیاید، روا می‌دانند، مانند «باسم العظیم» و «باسم الکریم» و جز آنها.
[۱۶] علی مرداوی، الانصاف، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
همچنین از شروط صید آن است که با نام خدا تیر به سمت شکار پرتاب شود. اینجا ذکر «بسمله» یا تکبیر به عنوان سنت ضروری است، هرچند ترک آن سهواً مانع حلیت صید نیست.
[۱۷] علی هیثمی، مجمع الزوائد، ج۴، ص۲۹، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
همچنین ذکر «بسمله» در وضو، دعا، هنگام خوردن، خوابیدن، از پس بیدار شدن، سوار و پیاده شدن بر مرکب، دفن میت و تمام اعمال روزانه، چه شخصی و چه عبادی در فرقه‌های مختلف اسلامی سنت است.
[۱۸] محمد ابن حبان، الصحیح، ج۷، ص۳۷۶، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
[۱۹] عبدالله ابوالشیخ، العظمة، ج۴، ص۱۵۳۸، به کوشش رضاء الله مبارکفوری، ریاض، ۱۴۱۰ق.
[۲۰] احمد جصاص، احکام القرآن، ج۵، ص۲۶۴، به کوشش عبدالسلام محمدشاهین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۲۱] محمد ابن قیم جوزیه، زاد المعاد، ج۱، ص۱۵۵، به کوشش شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، کویت/ بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.



«بسمله» به صورت کامل آن ۱۱۴ بار در قرآن کریم به کار رفته است، در افتتاح ۱۱۳ سوره و در آیه ۲۷ سوره نمل که عبارت آغازین نامه سلیمان پیامبر (علیه‌السلام) به ملکه سبا است. سوره توبه تنها سوره‌ای است که با بسمله آغاز نشده است. مفسران علل گوناگونی برای آن ذکر کرده‌اند، مثل این‌که چون خطاب به اعراب بود و رسم اعراب برآوردن نام خدا نبوده است، مطابق رسم خودشان با ایشان صحبت شده است، یا این‌که در نزول به همراه جبرائیل آورده نشده بود، یا اجتهاد عثمان باعث حذف این آیه از ابتدای سوره شد و... تا آن‌جا که عده‌ای این سوره را با انفال یکی دانسته، و هفتمینِ سوره طِوال خوانده‌اند. معتبرترین قول عدم تناسب مفهومی آیات ابتدای سوره توبه با بسمله است که در حدیثی از امام علی (علیه‌السلام) بیان شده است: بسمله امان است و برائت، با شمشیر نازل شده است و با امان جمع نمی‌شود.
[۲۲] محمد کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۰۱، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۷ش.
[۲۳] محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۳۰، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
[۲۴] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۶۳، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
[۲۵] ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۳۲۲، بیروت، ۱۴۰۱ق.
دو کلمه اول این ذکر، یعنی «بسم‌الله» به تنهایی در سوره هود در وحی به نوح (علیه‌السلام) برای سوار شدن به کشتی ذکر شده است.


از دیدگاه شیعه همه بسمله‌ها جزو سوره‌اند، بالاخص در «بسم‌الله» سوره فاتحه به عنوان اولین آیه مصحف و سوره علق به عنوان اولین آیه نازل شده بر پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) تأکید شده، و یکی از مهم‌ترین آیات سبع المثانی دانسته شده است. در این دیدگاه هر بسمله نشانی برای آغاز سوره‌ای نو در جریان نزول قرآن و طبعاً جزو سوره بوده است، و مخالفان این نظر را سارقان ۱۱۳ آیه از کتاب خدا نامیده‌اند. ثمره فقهی آن نیز به حدی است که نمازگزار باید برای قرائت بسمله نیز نیت انتخاب سوره را داشته باشد. همچنین درصورت اعاده سوره، بسمله سوره جدید نیز اعاده می‌شود و برای صاحبان عذر قرائت بسمله سور عزائم نیز ممنوع است. روایات شیعی آغاز همه کتابهای آسمانی را با بسمله می‌داند، هرچند هم‌اکنون در کتب آسمانی موجود چنین عبارتی وجود ندارد که یا به سبب تحریف کتب آسمانی است یا باید روایات وارد را به گونه‌ای دیگر خواند
[۲۷] احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۲ق.
[۲۸] طبری، جامع البیان، ج۱۴، ص۶۰، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۳۴] محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲، ص۷۴۶، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
[۳۵] ابوالقاسم خویی، البیان، ج۱، ص۴۶۸- ۴۷۸، نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.



آراء اهل سنت در این زمینه متنوع است. در یکی دو سوره مثل حمد و کوثر «بسم‌الله» را جزو آیات سوره می‌دانند.
[۳۶] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۱۳،به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
[۳۷] مسلم بن حجاج، الصحیح، ج۱، ص۳۸۱، به کوشش موسی شاهین لاشین و احمد عمرهاشم، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
[۳۸] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۹۳، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
[۳۹] یحیی نووی، شرح صحیح مسلم، ج۴، ص۱۱۲، بیروت، ۱۳۹۲ق.
[۴۱] محمد شوکانی، فتح‌القدیر، ج۱، ص۱۴، بیروت، دارالفکر.
اما شافعی همه بسمله‌ها را جزو سوره می‌داند،
[۴۲] حسین ابن خالویه، اعراب ثلاثین سورة من القرآن الکریم، ج۱، ص۱۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۰ق.
حال آن‌که مالک هیچ‌یک از بسمله‌ها را آیه نمی‌داند و دیگران بسمله‌ها را فقط فاصلی برای سوره‌ها می‌دانند.
[۴۳] احمد ابن تیمیه، کتب و رسائل و فتاوی، ج۲۲، ص۴۰۶، به کوشش عبدالرحمان نجدی، بیروت، مکتبة ابن تیمیه.



اختلاف در این دیدگاه زمینه‌ای برای چالش در فتاوی متنوعی درباره وجوب خواندن و اعاده در صورت ترک عمدی و استحباب جهر یا وجوب جهر حتی در نمازهای اخفاتیه شده است.
[۴۸] محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲، ص۷۴۷، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
[۴۹] حسین ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱، ص۴۶-۵۰، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۵ش.
هرچند روایاتی نیز بر جواز آن در نماز وجود دارد. از میان اهل سنت فقط شافعیها آن را فرض می‌دانند، تا آن‌جا که اقتدا به ولی امر یا نایب او که بسمله را ترک می‌کند، محل اشکال دانسته‌اند.
[۵۱] روضة الطالبین، ج۱، ص۴۵۲، روضة الطالبین، بیروت، ۱۴۰۵ق.
حنفیه و حنابله آن را مستحب و البته با اخفاء و مالکیه قرائت آن را در نماز مگر در نوافل روا نمی‌دانند.
[۵۳] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۰، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
[۵۴] محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۷۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
[۵۵] یحیی نووی، المجموع، ج۳، ص۳۳۳، بیروت، دارالفکر.
[۵۶] عبدالرحمان جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۱، ص۲۵۷، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
[۵۷] مسلم بن حجاج، الصحیح، ج۱، ص۳۸۰، به کوشش موسی شاهین لاشین و احمد عمرهاشم، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
[۵۸] سلیمان ابوداوود، السنن، ج۱، ص۲۶۷- ۲۶۹، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
ریشه این نظر به روایات تاریخی برمی‌گردد که رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) و خلفای ثلاثه نماز را یا بدون بسمله، یا بدون جهر آن می‌خوانده‌اند،
[۵۹] احمد نسایی، السنن الکبری، ج۱، ص۳۱۵، بیروت، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م.
هرچند سیوطی این روایات را مضطرب می‌داند.
[۶۰] سیوطی، تنویر الحوالک، ج۱، ص۱۰۲، بیروت، ۱۴۱۸ق/ ۱۹۹۷م.



در میان قاریان نیز مکیان و کوفیان مانند ابن کثیر، عاصم، کسایی و از فقها شافعی، ابن مبارک، ثوری و احمد بن حنبل آن را از قرآن دانسته، و قرائت می‌کرده‌اند. همین وضع از صحابیانی چون ابن عباس، عبدالله بن عمرو و ابوهریره، و تابعیانی چون سعید بن جبیر، عطاء و زهری نیز نقل شده است. اما مدنیان، بصریان و شامیان و حمزه، قاری کوفه و از مذاهب فقهی حنفیها، مالکیها و برخی دیگر آن را فصل میان سوره‌ها، یا تبرکی در قرائت دانسته‌اند.
[۶۱] احمد جصاص، احکام القرآن، ج۱، ص۷، به کوشش عبدالسلام محمدشاهین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۶۲] یوسف ابن عبدالبر، التمهید، ج۱۹، ص۲۰۸، به کوشش مصطفی علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
[۶۳] یوسف ابن عبدالبر، التمهید، ج۲۰، ص۲۲۰-۲۲۱، به کوشش مصطفی علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
[۶۵] ابراهیم بسیونی، البسملة بین اهل العبارة و الاشارة، ج۱، ص۱۴-۱۵، قاهره، ۱۹۷۲م.
[۶۶] مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۴۱، تهران، ۱۳۶۲ش.

نزد قراء، هرچند خواندن بسمله در ابتدای تلاوت به عنوان یک امر لازم و مد «الرحمن» و «الرحیم» و خواندن یا ترک آن در هنگام اتصال دو سوره از آداب قرائت دانسته‌ شده است، بعضی مانند ابن کثیر، عاصم، کسایی و قالون به لزوم جدا کردن سوره‌ای از سوره‌ای دیگر با بسمله قائل‌اند. در این میان، ابوعمرو و حمزه استثنا هستند که هیچ سوره‌ای را با بسمله جدا نمی‌کنند.
[۶۷] حسین ابن خالویه، اعراب ثلاثین سورة من القرآن الکریم، ج۱، ص۱۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۰ق.
[۶۸] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۰- ۲۷، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.



تعلیمات پیشوایان دین به ویژه پیامبراسلام (صلی الله علیه و اله و سلم) مشحون از تأکید بر اتصال دادن هر کار با هر درجه از اهمیت با ذکر بسم‌الله است. در حدیثی از پیامبر (صلی الله علیه و اله و سلم) هر کار با ارزشی که بی «بسم‌الله» آغاز شود، ابتر و بی‌نتیجه دانسته شده است و هرچند در ظاهر به نتیجه برسد، در اصل و باطن ناتمام است و به کمال نمی‌رسد.
[۷۱] محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۴، ص۱۱۹۴، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
ذکر بسمله نه‌تنها جلب رحمت و برکت و اعانت خدا را به همراه دارد، بلکه نشان ادب بندگی و خشوع در مقابل خداست.
[۷۲] عبدالله ابوالشیخ، اخلاق النبی (صلی الله علیه و اله و سلم) و آدابه، ج۳، ص۱۸۱، ریاض، ۱۹۹۸م.

این تربیت و تمرین به حدی است که امام صادق (علیه‌السلام) می‌فرمایند: چه بسا شیعه‌ای از دوستان ما بسمله را ترک کند، آن‌گاه خداوند او را به‌سختی دراندازد و او را متذکر شکر نعمت و ثنای خویش گرداند تا دیگر «بسم‌الله الرحمن الرحیم» را فراموش نکند.
[۷۴] محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۴، ص۱۱۹۳، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.



روایاتی نیز نزدیکی بسمله را به اسم اعظم خدا به نزدیکی سیاهی چشم به سفیدی آن تشبیه می‌کرده‌اند. از این‌رو، از دیدگاه روایات، تعلیم آن باعث جریان یافتن غفران الاهی برای معلم و متعلم می‌شود.
[۷۸] هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
این آیه کریمه در طول تاریخ جایگاه ویژه‌ای در میان مسلمانان داشته است و همواره از همان زمان رسول خدا (صلی الله علیه و اله و سلم) در ابتدای نامه‌ها (به ویژه نامه‌هایی که برای دعوت به اسلام به پادشاهان و ملوک منطقه فرستاده‌اند)، خطبه‌ها، کتب و افتتاح کارها مرسوم بوده است. هرچند روایاتی ذکر آن را در آغاز شعر (به معنای جاهلی آن) قدح کرده‌اند. در تاریخ سلاطین نیز بسیاری از اوقات در نامه‌ها و فرامین، القاب سلطان پیش از بسمله می‌آمد، چنان‌که طغراها نیز قبل از بسمله ‌آورده می‌شد.
[۸۴] احمد عمری، التعریف بالمصطلح الشریف، ج۱، ص۴۹، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.



تأکید بر نگارش بسمله هم با خطی خوش و زیبا در یک سطر بی‌آنکه چیزی در کنار یا بالای آن نوشته شود، در روایات به چشم می‌خورد. همچنین تأکید بر بلند گفتن آن‌که نشانه ایمان است و متذکر شدن آن در ابتدای انجام کارها و نیز سیره عملی پیشوایان و مؤمنان آن را به صورت سنتی پایدار در فرهنگ جوامع اسلامی درآورده است.
[۸۷] زکریا انصاری، فتح الوهاب، ج۱، ص۷، بیروت، دارالکتب العلمیه.
[۹۱] عبد علی حویزی، نور الثقلین، ج۳، ص۱۷۳، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، قم، ۱۳۸۳-۱۳۸۵ق.
[۹۶] محمدمهدی هراتی، تجلی هنر در کتابت بسم‌الله، ج۱، ص۱۸-۲۴، مشهد، ۱۳۶۷ش.

علاوه بر این، آثار هنری فراوانی در خط و تهذیب، نقاشی و نقش ـ خط، معماری و به ویژه در محرابها، سر در اماکن مقدس و حتی خانه‌ها براساس این آیه کریمه خلق شده‌اند.
[۹۷] محمدمهدی هراتی، تجلی هنر در کتابت بسم‌الله، مشهد، ۱۳۶۷ش.
همچنین عبارت بسمله را همراه با «لله الحمد» در زمان بنی امیه بر سکه‌ها ضرب می‌کردند.
[۹۸] احمد مقریزی، النقود الاسلامیة، ج۱، ص۱۵، به کوشش محمد بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
[۹۹] ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها، ج۲، ص۷۳-۷۴، به کوشش بایرام صادقی، تبریز، ۱۳۶۷ش.
گزارش دیگر به زمان حجاج برمی‌گردد که سکه بَغْلیه را در ۷۵ق/۶۹۴م ضرب کرد و بر روی آن «بسم‌الله» و در سطر بعد نام خودش را نگاشت؛ هرچند سال بعد، آن را به «الله احد» و «الله الصمد» تغییر داد. این رسم به سبب اعتراض فقها به خاطر تماس افراد غیرمطهر با اسماء الاهی آرام آرام کم‌رنگ شد.
[۱۰۰] انستاس ماری کرملی، النقود العربیة و الاسلامیة و علم النمیات، ج۱، ص۱۹-۲۰، قاهره، ۱۹۸۷م.



براساس روایات بسمله همواره با برکت، محافظت، شفا و جز آن همراه است. گوینده آن جایگاهی بلند در آخرت دارد و ۱۹ حرف آن ۱۹ زبانه آتش را از او دور می‌کند.
[۱۰۱] محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۱۳، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
[۱۰۲] احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۱۲، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۲ق.
[۱۰۳] محمد ابن قیم جوزیه، زاد المعاد، ج۴، ص۳۵۹، به کوشش شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، کویت/ بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
[۱۰۶] هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
در فرهنگ عامه مسلمانان نیز تلقی چنین است و از ذکر بسم‌الله برای رواج بازار، صلح با اهل خانه، ابطال سحر، علاج بیماریها، قضای حوایج شرعی ، دفع آفات، استخاره و جز آن استفاده می‌شود. همچنین برداشتن کاغذهایی که در آن نام خدا به ویژه بسمله است از زمین، جزو آداب اسلامی است
[۱۰۷] عبدالله ابن بسطام و حسین بن بسطام، طب الائمة، ج۱، ص۱۱۶، نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م.
[۱۰۸] عبدالله ابن بسطام و حسین بن بسطام، طب الائمة، ج۱، ص۱۱۷، نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م.
[۱۰۹] محمد ابشیهی، المستطرف، ج۲، ص۷۶، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، ۱۹۸۶م.
[۱۱۰] صادق همایونی، آداب و رسوم مردم شیراز، ج۱، ص۱۷۸، شیراز، ۱۳۵۳ش.
[۱۱۱] ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۳۰۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
[۱۱۲] رضا سقازاده واعظ، ادعیه و ادویه، ص۹۴، تهران، ۱۳۴۳ش.

همچنین در فرهنگ عامه بسمله در حفاظت از جن و پری به‌ویژه هنگام ریختن آب جوش و پریدن از آب کارساز است.
[۱۱۳] محمد اسدیان خرم‌آبادی و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، ج۱، ص۱۶۶، تهران، ۱۳۵۸ش.
[۱۱۴] محمود پاینده، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، ج۱، ص۲۶۸، تهران، ۱۳۵۵ش.
[۱۱۵] علی کرباسی راوری، فرهنگ مردم راور، ج۱، ص۱۴۸، تهران، ۱۳۶۵ش.
در علوم غریبه، اعم از علم حروف، اعداد و طلسمات نیز برای آن خواصی قائل‌اند.
[۱۱۶] لغت‌نامه دهخدا.
[۱۱۷] مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۱۹-۱۴۴، تهران، ۱۳۶۲ش.
[۱۱۸] مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۳، تهران، ۱۳۶۲ش.

در ادبیات فارسی آیه «بسم‌الله الرحمن الرحیم» در اشعار جـای خود را به عنـوان یک مصراع باز کـرده است،
[۱۱۹] نظامی گنجوی، «مخزن الاسرار»، کلیات دیوان، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۳۵ش.
مرغ بسمل یا نیم بسمل نیز به معنای مرغ سر بریده یا نیم‌جان که در حال تپیدن است، حکایت از بی‌قراری عاشق دارد.
[۱۲۰] فریدالدین عطار نیشابوری، دیوان اشعار، ج۱، ص۶۶۳، به کوشش تقی تفضلی، تهـران، ۱۳۷۴ش.
واژه «بسمل‌گاه» نیز به معنای قربانگاه و واژه «بسم‌الله» به عنوان شروع کارها برای تعارفات و دعوت به کاری یا سفره‌ای در ادبیات رایج شده است.
[۱۲۱] فرهنگ بزرگ سخن، به کوشش حسن انوری، ج۲، ص۹۷۶، تهران، ۱۳۸۱ش.



در تاریخ ترجمه شهرت دارد که نخستین‌بار سلمان فارسی به درخواست ایرانیان بسمله را به «به نام یزدان بخشاونده» ترجمه کرد.
[۱۲۲] محمد سرخسی، المبسوط، ج۱، ص۳۷، استانبول، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
[۱۲۳] علی شواخ اسحاق، معجم مصنفات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲، ریاض، دارالرفاعی.
مترجمی ناشناس در ترجمه تفسیر طبری آن را به «به نام خدای مهربان بخشاینده» برگرداند
[۱۲۴] ترجمه تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، ج۱، ص۳، تهران، ۱۳۳۹ش.
که از همان‌جا با جابه‌جایی اندک «به نام خداوند بخشنده مهربان» در فارسی متداول شده است.
[۱۲۵] ابراهیم قیصری، «تعبیرات عرفانی بسمله در کشف الاسرار میبدی»، مشکوة، تهران، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش، شم‌ ۳۳-۳۴.
میبدی در کشف الاسرار با توجه به تفاوت معنای رحمان و رحیم، آن را به «به نام خداوند جهاندار دشمن‌پرور به بخشایندگی، دوست‌بخشای به مهربانی» ترجمه کرده است.
[۱۲۶] احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱، ص۲، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۱۲۷] ابراهیم قیصری، «تعبیرات عرفانی بسمله در کشف الاسرار میبدی»، ج۱، ص۱۴-۴۹، مشکوة، تهران، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش، شم‌ ۳۳-۳۴.



در سخن از تک نگاشتها باید گفت آیه بسمله همواره موضوع تفاسیر و نگارشهای فراوان قرار گرفته است. اولین تک‌نگاشتی که ابن ندیم معرفی می‌کند، از یکی از دعات ابویعقوب خلیفه، ساکن جزیره است به نام کتاب بسم‌الله الرحمن الرحیم
[۱۲۸] ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۱.
و بعد از آن کتاب فی بسم‌الله الرحمن الرحیم از علی بن عبدالعزیز بن محمد دولابی
[۱۲۹] ابن ندیم، الفهرست.
است که این نگارشها مسلماً قبل از سده ۴ق بوده است. نگارشهای بسمله بسیاری از اوقات با شرح استعاذه همراه است
[۱۳۰] سیوطی، تنویر الحوالک، ج۱، ص۶-۷، بیروت، ۱۴۱۸ق/ ۱۹۹۷م.
[۱۳۱] یحیی نووی، روضة الطالبین، ج۱، ص۶۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۳۲] یحیی نووی، روضة الطالبین، ج۱، ص۹۲، بیروت، ۱۴۰۵ق.
[۱۳۳] حاجی‌خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۵۲۵.
[۱۳۴] محمدحسن بکایی، کتاب‌نامه بزرگ قرآن کریم، ج۱۶، ص۷۱۷۱-۷۱۷۶، تهران، ۱۳۸۲ق.
[۱۳۵] علی‌اکبر الاهی خراسانی، «بحثی درباره بسمله»، ج۲۱، ص۴۸-۴۹، مشکاة، مشهد، ۱۳۷۶ش، شم‌ ۲۱.
[۱۳۶] محمد غروی، الاسم الاعظم، ج۱، ص۸-۱۰، بیروت/ قم، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
این نگارشها هنوز نیز ادامه دارد.


در ارزیابی نحوی «بسم‌الله الرحمن الرحیم» یک شبه جمله است و قسمتی محذوف دارد که نظریات مختلفی درمورد قسمت محذوف آن داده‌اند. فهم این قسمت محذوف به معنای «ب» مربوط می‌شود. در مجموع معنای معیت معنای جامعی است که اقوال مختلف را در برمی‌گیرد. روایاتی مفهوم قرآن را خلاصه شده در سوره حمد، مفهوم سوره حمد را خلاصه شده در بسمله، و مفهوم بسمله را خلاصه شده در «ب» آن می‌دانند.
[۱۳۷] عبدالمجید شروانی، حواشی بر شرح المنهاج ابن حجر، ج۱، ص۱۰، بیروت، دارالفکر.
[۱۳۸] موسی حجاوی، «الاقناع»، ج۱، ص۵، همراه کشاف القناع بهوتی، ریاض، مکتبة نصر الحدیثه.

آمدن کلمه «اسم» میان «ب» و «الله» مجال بحثهای فراوان را باز کرده است. برخی علت آن را تمایز از قسم، برخی نوعی ادب و تعظیم لفظ جلاله با تقّدم واژه «اسم» بر آن دانسته‌اند، برخی آن را امر به تبرک به «اسم» خدا تعبیر کرده‌اند و برخی با تفسیری عمیق‌تر فلسفه آن را جلوگیری از حیرت در ذات و صفات «الله» دانسته، و واسطه «اسم» را در ارتباط با مسما فرض کرده‌اند تا باعث پاکی قلب برای دخول به فضای «الله» شود.
[۱۴۱] عبدالمجید شروانی، حواشی بر شرح المنهاج ابن حجر، ج۱، ص۶، بیروت، دارالفکر.



در برخی احادیث یا تصانیف عرفانی «ب» در «بسم»، به بها، برّ الاهی، برائت از سوء و واحدیت خدا، «س» به سنا، سرّ با اصفیاء، سلامت از عیب و سبق رحمت، و «م» به مجد، عزت، ملک، منت بر اهل ولایت و مقام محمود تعبیر شده است.
[۱۴۶] احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱، ص۲۷، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.



در فرهنگ قرآنی چینش «الله»، «رحمن» و «رحیم» معنا دار است. «الله» اسم جامع است و ورای قانونمندیها، بدین معنا که شیطان تحت مشیت الاهی است، اما دشمن «رحمن» معرفی شده است. از سویی «رحمن» هم عذاب دارد هم نواخت و «رحیم» اختصاصاً نواخت، پس «الله» و «رحمن» هر دو ظهور جلالی و جمالی دارند و «رحمن» و «رحیم» مراتب دنیا و آخرت را احاطه می‌کند. بدین‌معنا این عبارت ترکیب کاملی از تجلی اسماء الاهی از آغاز در امتداد و تا پایان چرخه هستی خواهد بود. به تعبیری «الله» آفرینش، «رحمن» پرورش، و «رحیم» آمرزش بندگان را به عهده دارد.
[۱۵۰] احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱، ص۲۸-۲۹، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.

برخورد عارفان در تفسیر آیه کریمه «بسمله» در دو گروه طبقه‌بندی می‌شود: عده‌ای با پیش فرض تناظر کتاب تدوین با کتاب تکوین همه اجزاء عبارت بسمله را مطابق و متناظر حقایق هستی می‌دانند و در بحثی با رویکرد عرفان نظری سعی در کشف این رابطه‌ها دارند.
[۱۵۱] محیی‌الدین ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳، بولاق، ۱۳۲۹ق.
[۱۵۲] محیی‌الدین ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۱۰۸- ۱۰۹، بولاق، ۱۳۲۹ق.
[۱۵۳] محمد بابا افضل کاشانی، جامع الحکمة، ج۱، ص۷۸- ۸۲، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، ۱۳۶۱ش.
گروهی دیگر با رویکردی در فضای عرفان عملی بسمله را به عنوان ذکری کلیدی برای افتتاح یا تحقق معانی و منازل و معارف معتبر می‌دانند و آثار عملی مثل توصیه افعال و خروج از حول و قوه خویش به حول و قوه الاهی قائل‌اند.
[۱۵۷] عبدالمنعم حفنی، معجم مصطلحات الصوفیة، ج۱، ص۳۴، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
[۱۵۸] احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۹، ص۱۰۰، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
[۱۵۹] احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱۰، ص۴۰۰‌، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.




(۱) محمد ابشیهی، المستطرف، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، ۱۹۸۶م.
(۲) محمد ابن بابویه، التوحید، به کوشش هاشم حسینی‌تهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق.
(۳) محمد ابن بابویه، معانی الاخبار، قم، مکتبة المفید.
(۴) عبدالله ابن بسطام و حسین بن بسطام، طب الائمة، نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م.
(۵) احمد ابن تیمیه، کتب و رسائل و فتاوی، به کوشش عبدالرحمان نجدی، بیروت، مکتبة ابن تیمیه.
(۶) محمد ابن جزری، النشر فی القرائات العشر، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانه مصطفی محمد.
(۷) عبدالرحمان ابن جوزی، زاد المسیر، بیروت، ۱۴۰۴ق.
(۸) محمد ابن حبان، الصحیح، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
(۹) حسین ابن خالویه، اعراب ثلاثین سورة من القرآن الکریم، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۰ق.
(۱۰) محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، بیروت، دارصادر.
(۱۱) علی ابن طاووس، الطرائف، قم، ۱۴۰۰ق.
(۱۲) یوسف ابن عبدالبر، التمهید، به کوشش مصطفی علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
(۱۳) محیی‌الدین ابن عربی، الفتوحات المکیة، بولاق، ۱۳۲۹ق.
(۱۴) احمد ابن فارس، الصاحبی، بیروت، ۱۳۸۲ق.
(۱۵) عبدالله ابن قدامه، المغنی، بیروت، دارالمکتب العربیه.
(۱۶) محمد ابن قیم جوزیه، زاد المعاد، به کوشش شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، کویت/ بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
(۱۷) ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، بیروت، ۱۴۰۱ق.
(۱۸) ابن ندیم، الفهرست.
(۱۹) عبدالملک ابن هشام، السیرة النبویة، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، ۱۹۷۵م.
(۲۰) سلیمان ابوداوود، السنن، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
(۲۱) عبدالله ابوالشیخ، اخلاق النبی (صلی الله علیه و اله و سلم) و آدابه، ریاض، ۱۹۹۸م.
(۲۲) عبدالله ابوالشیخ، العظمة، به کوشش رضاء الله مبارکفوری، ریاض، ۱۴۱۰ق.
(۲۳) حسین ابوالفتوح رازی، روض الجنان، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۵ش.
(۲۴) احمد بن حنبل، المسند، قاهره، ۱۳۱۳ق.
(۲۵) علی شواخ اسحاق، معجم مصنفات القرآن الکریم، ریاض، دارالرفاعی.
(۲۶) محمد اسدیان خرم‌آبادی و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، تهران، ۱۳۵۸ش.
(۲۷) علی‌اکبر الاهی خراسانی، «بحثی درباره بسمله»، مشکاة، مشهد، ۱۳۷۶ش، شم‌ ۲۱.
(۲۸) زکریا انصاری، فتح الوهاب، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۲۹) محمد بابا افضل کاشانی، جامع الحکمة، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۳۰) هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۳۱) احمد برقی، المحاسن، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۲ق.
(۳۲) ابراهیم بسیونی، البسملة بین اهل العبارة و الاشارة، قاهره، ۱۹۷۲م.
(۳۳) محمدحسن بکایی، کتاب‌نامه بزرگ قرآن کریم، تهران، ۱۳۸۲ق.
(۳۴) محمود پاینده، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، تهران، ۱۳۵۵ش.
(۳۵) ترجمه تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، تهران، ۱۳۳۹ش.
(۳۶) عبدالرحمان جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعة، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۳۷) احمد جصاص، احکام القرآن، به کوشش عبدالسلام محمدشاهین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
(۳۸) حاجی‌خلیفه، کشف.
(۳۹) محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۴۰) موسی حجاوی، «الاقناع»، همراه کشاف القناع بهوتی، ریاض، مکتبة نصر الحدیثه.
(۴۱) محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
(۴۲) عبدالمنعم حفنی، معجم مصطلحات الصوفیة، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
(۴۳) علی حلبی، السیرة الحلبیة، بیروت، ۱۴۰۰ق.
(۴۴) عبد علی حویزی، نور الثقلین، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، قم، ۱۳۸۳-۱۳۸۵ق.
(۴۵) مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، تهران، ۱۳۶۲ش.
(۴۶) ابوالقاسم خویی، البیان، نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
(۴۷) ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها، به کوشش بایرام صادقی، تبریز، ۱۳۶۷ش.
(۴۸) محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
(۴۹) محمد سرخسی، المبسوط، استانبول، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
(۵۰) رضا سقازاده واعظ، ادعیه و ادویه، تهران، ۱۳۴۳ش.
(۵۱) سیوطی، الاتقان، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قم، ۱۳۶۳.
(۵۲) سیوطی، تنویر الحوالک، بیروت، ۱۴۱۸ق/ ۱۹۹۷م.
(۵۳) سیوطی، الدر المنثور، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۵۴) عبدالمجید شروانی، حواشی بر شرح المنهاج ابن حجر، بیروت، دارالفکر.
(۵۵) ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، تهران، ۱۳۶۳ش.
(۵۶) محمد شوکانی، فتح‌القدیر، بیروت، دارالفکر.
(۵۷) زین‌الدین شهیدثانی، منیة المرید، به کوشش رضا مختاری، ۱۴۰۹ق/ ۱۳۶۸ش.
(۵۸) احمد زکی صفوت، جمهرة خطب العرب فی عصور العربیة الزاهرة، بیروت، مکتبة الادب.
(۵۹) محمد صولی، ادب الکتاب، به کوشش محمد بهجت اثری، قاهره، ۱۳۴۱ق.
(۶۰) طبری، جامع البیان، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۶۱) محمد طوسی، الاستبصار، نجف، ۱۳۷۵ق.
(۶۲) محمد طوسی، التبیان، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، ۱۴۰۹ق.
(۶۳) محمد طوسی، تهذیب الاحکام، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.
(۶۴) فریدالدین عطار نیشابوری، دیوان اشعار، به کوشش تقی تفضلی، تهـران، ۱۳۷۴ش.
(۶۵) احمد عمری، التعریف بالمصطلح الشریف، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۶۶) محمد عیاشی، التفسیر، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۶۷) محمد غروی، الاسم الاعظم، بیروت/ قم، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
(۶۸) فرهنگ بزرگ سخن، به کوشش حسن انوری، تهران، ۱۳۸۱ش.
(۶۹) قرآن کریم.
(۷۰) محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
(۷۱) عبدالکریم قشیری، لطائف الاشارات، به کوشش ابراهیم بسیونی، قاهره، ۱۳۸۱-۱۹۸۳م.
(۷۲) احمد قلقشندی، صبح الاعشی، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، ۱۹۸۷م.
(۷۳) ابراهیم قیصری، «تعبیرات عرفانی بسمله در کشف الاسرار میبدی»، مشکوة، تهران، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش، شم‌ ۳۳-۳۴.
(۷۴) عبدالحی کتانی، نظام الحکومة النبویة، بیروت، دارالکتاب العربی.
(۷۵) علی کرباسی راوری، فرهنگ مردم راور، تهران، ۱۳۶۵ش.
(۷۶) انستاس ماری کرملی، النقود العربیة و الاسلامیة و علم النمیات، قاهره، ۱۹۸۷م.
(۷۷) محمد کلینی، الکافی، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۷ش.
(۷۸) لغت‌نامه دهخدا.
(۷۹) محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
(۸۰) علی مرداوی، الانصاف، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
(۸۱) علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره، دارالصاوی.
(۸۲) مسلم بن حجاج، الصحیح، به کوشش موسی شاهین لاشین و احمد عمرهاشم، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
(۸۳) احمد مقریزی، النقود الاسلامیة، به کوشش محمد بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
(۸۴) احمد میبدی، کشف الاسرار، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
(۸۵) احمد نسایی، السنن الکبری، بیروت، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م.
(۸۶) عبدالله نسفی، تفسیر، بیروت، داراحیاء الکتب العربی.
(۸۷) نظامی گنجوی، «مخزن الاسرار»، کلیات دیوان، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۳۵ش.
(۸۸) یحیی نووی، روضة الطالبین، بیروت، ۱۴۰۵ق.
(۸۹) یحیی نووی، شرح صحیح مسلم، بیروت، ۱۳۹۲ق.
(۹۰) یحیی نووی، المجموع، بیروت، دارالفکر.
(۹۱) محمدمهدی هراتی، تجلی هنر در کتابت بسم‌الله، مشهد، ۱۳۶۷ش.
(۹۲) صادق همایونی، آداب و رسوم مردم شیراز، شیراز، ۱۳۵۳ش.
(۹۳) علی هیثمی، مجمع الزوائد، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
(۹۴) یاقوت حموی، معجم البلدان، بیروت، داراحیاء التراث العربی.


۱. احمد ابن فارس، الصاحبی، ج۱، ص۳۲۸-۳۲۹، بیروت، ۱۳۸۲ق.
۲. محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۶، ص۲۴۶، بیروت، دارصادر.    
۳. یاقوت حموی، معجم البلدان، ج۲، ص۱۷، بیروت، داراحیاء التراث العربی.    
۴. احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۱، ص۴۸۰، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، ۱۹۸۷م.    
۵. احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۶، ص۲۰۸-۲۱۱، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، ۱۹۸۷م.    
۶. محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۳، بیروت، دارصادر.    
۷. علی مسعودی، التنبیه و الاشراف، ج۱، ص۲۲۵، به کوشش عبدالله اسماعیل صاوی، قاهره، دارالصاوی.    
۸. احمد جصاص، احکام القرآن، ج۱، ص۷، به کوشش عبدالسلام محمدشاهین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۹. محمد صولی، ادب الکتاب، ج۱، ص۳۱-۳۲، به کوشش محمد بهجت اثری، قاهره، ۱۳۴۱ق.    
۱۰. علی حلبی، السیرة الحلبیة، ج۲، ص۷۰۷، بیروت، ۱۴۰۰ق.
۱۱. عبدالحی کتانی، نظام الحکومة النبویة، ج۱، ص۱۴۰، بیروت، دارالکتاب العربی.
۱۲. محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۷۶، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
۱۳. عبدالرحمان جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۱، ص۲۵۷- ۲۵۸، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۱۴. محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۱۶، ص۲۶۸، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
۱۵. عبدالله ابن قدامه، المغنی، ج۱، ص۷۶، بیروت، دارالمکتب العربیه.
۱۶. علی مرداوی، الانصاف، ج۱، ص۱۲۹، به کوشش محمدحامد فقی، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۱۷. علی هیثمی، مجمع الزوائد، ج۴، ص۲۹، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۱۸. محمد ابن حبان، الصحیح، ج۷، ص۳۷۶، به کوشش شعیب ارنؤوط، بیروت، ۱۴۱۴ق.
۱۹. عبدالله ابوالشیخ، العظمة، ج۴، ص۱۵۳۸، به کوشش رضاء الله مبارکفوری، ریاض، ۱۴۱۰ق.
۲۰. احمد جصاص، احکام القرآن، ج۵، ص۲۶۴، به کوشش عبدالسلام محمدشاهین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۲۱. محمد ابن قیم جوزیه، زاد المعاد، ج۱، ص۱۵۵، به کوشش شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، کویت/ بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
۲۲. محمد کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۰۱، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۷ش.
۲۳. محمد حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۲، ص۳۳۰، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۲۴. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۸، ص۶۳، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
۲۵. ابن کثیر، تفسیر القرآن العظیم، ج۲، ص۳۲۲، بیروت، ۱۴۰۱ق.
۲۶. هود /سوره۱۱، آیه۱۱.    
۲۷. احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۱۱، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۲ق.
۲۸. طبری، جامع البیان، ج۱۴، ص۶۰، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۲۹. محمد کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۰۱، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۳۰. محمد عیاشی، التفسیر، ج۱، ص۱۹، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، ۱۳۸۱ش.    
۳۱. محمد طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۲۸۸- ۲۸۹، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.    
۳۲. محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۲۴، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، ۱۴۰۹ق.    
۳۳. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۸۹، ص۲۲۷، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.    
۳۴. محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲، ص۷۴۶، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
۳۵. ابوالقاسم خویی، البیان، ج۱، ص۴۶۸- ۴۷۸، نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۶م.
۳۶. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۱۳،به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
۳۷. مسلم بن حجاج، الصحیح، ج۱، ص۳۸۱، به کوشش موسی شاهین لاشین و احمد عمرهاشم، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
۳۸. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۹۳، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
۳۹. یحیی نووی، شرح صحیح مسلم، ج۴، ص۱۱۲، بیروت، ۱۳۹۲ق.
۴۰. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۱۹-۲۰، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.    
۴۱. محمد شوکانی، فتح‌القدیر، ج۱، ص۱۴، بیروت، دارالفکر.
۴۲. حسین ابن خالویه، اعراب ثلاثین سورة من القرآن الکریم، ج۱، ص۱۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۰ق.
۴۳. احمد ابن تیمیه، کتب و رسائل و فتاوی، ج۲۲، ص۴۰۶، به کوشش عبدالرحمان نجدی، بیروت، مکتبة ابن تیمیه.
۴۴. محمد عیاشی، التفسیر، ج۱، ص۲۰، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، ۱۳۸۱ش.    
۴۵. محمد طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۲۸۵-۲۸۹، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.    
۴۶. محمد طوسی، الاستبصار، ج۱، ص۳۱۱، نجف، ۱۳۷۵ق.    
۴۷. علی ابن طاووس، الطرائف، ج۱، ص۵۳۷، قم، ۱۴۰۰ق.    
۴۸. محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۲، ص۷۴۷، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
۴۹. حسین ابوالفتوح رازی، روض الجنان، ج۱، ص۴۶-۵۰، به کوشش محمدجعفر یاحقی و محمدمهدی ناصح، مشهد، ۱۳۶۵ش.
۵۰. محمد کلینی، الکافی، ج۳، ص۳۱۳، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۵۱. روضة الطالبین، ج۱، ص۴۵۲، روضة الطالبین، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۵۲. عبدالرحمان ابن جوزی، زاد المسیر، ج۱، ص۷، بیروت، ۱۴۰۴ق.    
۵۳. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۰، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
۵۴. محمد ذهبی، سیر اعلام النبلاء، ج۷، ص۲۷۳، بیروت، ۱۴۰۵ق/ ۱۹۸۵م.
۵۵. یحیی نووی، المجموع، ج۳، ص۳۳۳، بیروت، دارالفکر.
۵۶. عبدالرحمان جزیری، الفقه علی المذاهب الاربعة، ج۱، ص۲۵۷، بیروت، ۱۴۰۶ق/ ۱۹۸۶م.
۵۷. مسلم بن حجاج، الصحیح، ج۱، ص۳۸۰، به کوشش موسی شاهین لاشین و احمد عمرهاشم، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
۵۸. سلیمان ابوداوود، السنن، ج۱، ص۲۶۷- ۲۶۹، به کوشش کمال یوسف حوت، بیروت، ۱۴۰۹ق/ ۱۹۸۸م.
۵۹. احمد نسایی، السنن الکبری، ج۱، ص۳۱۵، بیروت، ۱۴۱۱ق/ ۱۹۹۱م.
۶۰. سیوطی، تنویر الحوالک، ج۱، ص۱۰۲، بیروت، ۱۴۱۸ق/ ۱۹۹۷م.
۶۱. احمد جصاص، احکام القرآن، ج۱، ص۷، به کوشش عبدالسلام محمدشاهین، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۶۲. یوسف ابن عبدالبر، التمهید، ج۱۹، ص۲۰۸، به کوشش مصطفی علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
۶۳. یوسف ابن عبدالبر، التمهید، ج۲۰، ص۲۲۰-۲۲۱، به کوشش مصطفی علوی و محمد عبدالکبیر بکری، رباط، ۱۳۸۷ق.
۶۴. محمد ابن جزری، النشر فی القرائات العشر، ج۱، ص۲۶۳، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانه مصطفی محمد.    
۶۵. ابراهیم بسیونی، البسملة بین اهل العبارة و الاشارة، ج۱، ص۱۴-۱۵، قاهره، ۱۹۷۲م.
۶۶. مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۴۱، تهران، ۱۳۶۲ش.
۶۷. حسین ابن خالویه، اعراب ثلاثین سورة من القرآن الکریم، ج۱، ص۱۵، حیدرآباد دکن، ۱۳۶۰ق.
۶۸. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۰- ۲۷، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
۶۹. محمد ابن جزری، النشر فی القرائات العشر، ج۱، ص۲۵۹-۲۶۳، به کوشش علی محمد ضباع، قاهره، کتابخانه مصطفی محمد.    
۷۰. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۱۰، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.    
۷۱. محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۴، ص۱۱۹۴، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
۷۲. عبدالله ابوالشیخ، اخلاق النبی (صلی الله علیه و اله و سلم) و آدابه، ج۳، ص۱۸۱، ریاض، ۱۹۹۸م.
۷۳. محمد ابن بابویه، التوحید، ج۱، ص۲۳۱، به کوشش هاشم حسینی‌تهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق.    
۷۴. محمد حر عاملی، وسائل الشیعة، ج۴، ص۱۱۹۳، به کوشش عبدالرحیم ربانی، بیروت، ۱۳۹۱ق.
۷۵. محمد عیاشی، التفسیر، ج۱، ص۲۱، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، تهران، ۱۳۸۱ش.    
۷۶. محمد طوسی، تهذیب الاحکام، ج۲، ص۲۸۹، به کوشش حسن موسوی خرسان، بیروت، ۱۴۰۱ق/ ۱۹۸۱م.    
۷۷. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۸-۱۰، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.    
۷۸. هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
۷۹. عبدالملک ابن هشام، السیرة النبویة، ج۳، ص۳۱، به کوشش طه عبدالرئوف سعد، بیروت، ۱۹۷۵م.    
۸۰. احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۲، ص۲۶۳، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، ۱۹۸۷م.    
۸۱. احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۲، ص۲۶۵، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، ۱۹۸۷م.    
۸۲. سیوطی، الدر المنثور، ج۱، ص۸-۱۰، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.    
۸۳. احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۶، ص۳۱۸-۳۳۶، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، ۱۹۸۷م.    
۸۴. احمد عمری، التعریف بالمصطلح الشریف، ج۱، ص۴۹، بیروت، ۱۴۰۸ق/ ۱۹۸۸م.
۸۵. محمد کلینی، الکافی، ج۲، ص۶۷۲- ۶۷۳، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۸۶. زین‌الدین شهیدثانی، ص۲۹۶، منیة المرید، به کوشش رضا مختاری، ۱۴۰۹ق/ ۱۳۶۸ش.    
۸۷. زکریا انصاری، فتح الوهاب، ج۱، ص۷، بیروت، دارالکتب العلمیه.
۸۸. احمد قلقشندی، صبح الاعشی، ج۶، ص۲۱۲-۲۱۶، به کوشش یوسف علی طویل، بیروت، ۱۹۸۷م.    
۸۹. سیوطی، الاتقان، ج۴، ص۱۸۳، به کوشش محمدابوالفضل ابراهیم، قم، ۱۳۶۳.    
۹۰. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۸۹، ص۳۴، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.    
۹۱. عبد علی حویزی، نور الثقلین، ج۳، ص۱۷۳، به کوشش هاشم رسولی محلاتی، قم، ۱۳۸۳-۱۳۸۵ق.
۹۲. احمد زکی صفوت، جمهرة خطب العرب فی عصور العربیة الزاهرة، ج۱، ص۱۹۳، بیروت، مکتبة الادب.    
۹۳. احمد زکی صفوت، جمهرة خطب العرب فی عصور العربیة الزاهرة، ج۲، ص۱۸۹-۱۹۰، بیروت، مکتبة الادب.    
۹۴. احمد زکی صفوت، جمهرة خطب العرب فی عصور العربیة الزاهرة، ج۲، ص۵۱۴، بیروت، مکتبة الادب.    
۹۵. احمد زکی صفوت، جمهرة خطب العرب فی عصور العربیة الزاهرة، ج۳، ص۱۳۴، بیروت، مکتبة الادب.    
۹۶. محمدمهدی هراتی، تجلی هنر در کتابت بسم‌الله، ج۱، ص۱۸-۲۴، مشهد، ۱۳۶۷ش.
۹۷. محمدمهدی هراتی، تجلی هنر در کتابت بسم‌الله، مشهد، ۱۳۶۷ش.
۹۸. احمد مقریزی، النقود الاسلامیة، ج۱، ص۱۵، به کوشش محمد بحرالعلوم، نجف، ۱۳۸۷ق/ ۱۹۶۷م.
۹۹. ابوالحسن دیانت، فرهنگ تاریخی سنجشها و ارزشها، ج۲، ص۷۳-۷۴، به کوشش بایرام صادقی، تبریز، ۱۳۶۷ش.
۱۰۰. انستاس ماری کرملی، النقود العربیة و الاسلامیة و علم النمیات، ج۱، ص۱۹-۲۰، قاهره، ۱۹۸۷م.
۱۰۱. محمد قرطبی، الجامع لاحکام القرآن، ج۱، ص۱۱۳، به کوشش احمد عبدالعلیم بردونی، بیروت، ۱۳۷۲ق/ ۱۹۵۲م.
۱۰۲. احمد برقی، المحاسن، ج۱، ص۱۱۲، به کوشش مهدی رجایی، قم، ۱۴۱۲ق.
۱۰۳. محمد ابن قیم جوزیه، زاد المعاد، ج۴، ص۳۵۹، به کوشش شعیب ارنؤوط و عبدالقادر ارنؤوط، کویت/ بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۶م.
۱۰۴. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۸۹، ص۲۳۲، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.    
۱۰۵. محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۸۹، ص۲۵۸، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.    
۱۰۶. هاشم بحرانی، البرهان فی تفسیر القرآن، ج۱، ص۴۳، بیروت، ۱۴۰۳ق/ ۱۹۸۳م.
۱۰۷. عبدالله ابن بسطام و حسین بن بسطام، طب الائمة، ج۱، ص۱۱۶، نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م.
۱۰۸. عبدالله ابن بسطام و حسین بن بسطام، طب الائمة، ج۱، ص۱۱۷، نجف، ۱۳۸۵ق/ ۱۹۶۵م.
۱۰۹. محمد ابشیهی، المستطرف، ج۲، ص۷۶، به کوشش مفید محمد قمیحه، بیروت، ۱۹۸۶م.
۱۱۰. صادق همایونی، آداب و رسوم مردم شیراز، ج۱، ص۱۷۸، شیراز، ۱۳۵۳ش.
۱۱۱. ابراهیم شکورزاده، عقاید و رسوم مردم خراسان، ج۱، ص۳۰۰، تهران، ۱۳۶۳ش.
۱۱۲. رضا سقازاده واعظ، ادعیه و ادویه، ص۹۴، تهران، ۱۳۴۳ش.
۱۱۳. محمد اسدیان خرم‌آبادی و دیگران، باورها و دانسته‌ها در لرستان و ایلام، ج۱، ص۱۶۶، تهران، ۱۳۵۸ش.
۱۱۴. محمود پاینده، آیینها و باورداشتهای گیل و دیلم، ج۱، ص۲۶۸، تهران، ۱۳۵۵ش.
۱۱۵. علی کرباسی راوری، فرهنگ مردم راور، ج۱، ص۱۴۸، تهران، ۱۳۶۵ش.
۱۱۶. لغت‌نامه دهخدا.
۱۱۷. مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۱۱۹-۱۴۴، تهران، ۱۳۶۲ش.
۱۱۸. مصطفی خمینی، تفسیر القرآن الکریم، ج۱، ص۲۰۱-۲۰۳، تهران، ۱۳۶۲ش.
۱۱۹. نظامی گنجوی، «مخزن الاسرار»، کلیات دیوان، به کوشش وحید دستگردی، تهران، ۱۳۳۵ش.
۱۲۰. فریدالدین عطار نیشابوری، دیوان اشعار، ج۱، ص۶۶۳، به کوشش تقی تفضلی، تهـران، ۱۳۷۴ش.
۱۲۱. فرهنگ بزرگ سخن، به کوشش حسن انوری، ج۲، ص۹۷۶، تهران، ۱۳۸۱ش.
۱۲۲. محمد سرخسی، المبسوط، ج۱، ص۳۷، استانبول، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
۱۲۳. علی شواخ اسحاق، معجم مصنفات القرآن الکریم، ج۲، ص۱۲، ریاض، دارالرفاعی.
۱۲۴. ترجمه تفسیر طبری، به کوشش حبیب یغمایی، ج۱، ص۳، تهران، ۱۳۳۹ش.
۱۲۵. ابراهیم قیصری، «تعبیرات عرفانی بسمله در کشف الاسرار میبدی»، مشکوة، تهران، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش، شم‌ ۳۳-۳۴.
۱۲۶. احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱، ص۲، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱۲۷. ابراهیم قیصری، «تعبیرات عرفانی بسمله در کشف الاسرار میبدی»، ج۱، ص۱۴-۴۹، مشکوة، تهران، ۱۳۷۰-۱۳۷۱ش، شم‌ ۳۳-۳۴.
۱۲۸. ابن ندیم، الفهرست، ج۱، ص۲۴۱.
۱۲۹. ابن ندیم، الفهرست.
۱۳۰. سیوطی، تنویر الحوالک، ج۱، ص۶-۷، بیروت، ۱۴۱۸ق/ ۱۹۹۷م.
۱۳۱. یحیی نووی، روضة الطالبین، ج۱، ص۶۸، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۳۲. یحیی نووی، روضة الطالبین، ج۱، ص۹۲، بیروت، ۱۴۰۵ق.
۱۳۳. حاجی‌خلیفه، کشف، ج۲، ص۱۵۲۵.
۱۳۴. محمدحسن بکایی، کتاب‌نامه بزرگ قرآن کریم، ج۱۶، ص۷۱۷۱-۷۱۷۶، تهران، ۱۳۸۲ق.
۱۳۵. علی‌اکبر الاهی خراسانی، «بحثی درباره بسمله»، ج۲۱، ص۴۸-۴۹، مشکاة، مشهد، ۱۳۷۶ش، شم‌ ۲۱.
۱۳۶. محمد غروی، الاسم الاعظم، ج۱، ص۸-۱۰، بیروت/ قم، ۱۴۰۲ق/ ۱۹۸۲م.
۱۳۷. عبدالمجید شروانی، حواشی بر شرح المنهاج ابن حجر، ج۱، ص۱۰، بیروت، دارالفکر.
۱۳۸. موسی حجاوی، «الاقناع»، ج۱، ص۵، همراه کشاف القناع بهوتی، ریاض، مکتبة نصر الحدیثه.
۱۳۹. عبدالکریم قشیری، لطائف الاشارات، ج۱، ص۴۴، به کوشش ابراهیم بسیونی، قاهره، ۱۳۸۱-۱۹۸۳م.    
۱۴۰. عبدالله نسفی، تفسیر، ج۱، ص۵، بیروت، داراحیاء الکتب العربی.    
۱۴۱. عبدالمجید شروانی، حواشی بر شرح المنهاج ابن حجر، ج۱، ص۶، بیروت، دارالفکر.
۱۴۲. محمد ابن بابویه، معانی الاخبار، ج۱، ص۳، قم، مکتبة المفید.    
۱۴۳. محمد ابن بابویه، التوحید، ج۱، ص۲۳۰، به کوشش هاشم حسینی‌تهرانی، تهران، ۱۳۸۷ق.    
۱۴۴. عبدالکریم قشیری، لطائف الاشارات، ج۱، ص۴۴، به کوشش ابراهیم بسیونی، قاهره، ۱۳۸۱-۱۹۸۳م.    
۱۴۵. محمد کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۱۴، به کوشش علی‌اکبر غفاری، تهران، ۱۳۶۷ش.    
۱۴۶. احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱، ص۲۷، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱۴۷. مریم/سوره۱۹، آیه۴۴.    
۱۴۸. مریم/سوره۱۹، آیه۴۵.    
۱۴۹. محمد طوسی، التبیان، ج۱، ص۲۹، به کوشش احمد حبیب قصیر عاملی، بیروت، ۱۴۰۹ق.    
۱۵۰. احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱، ص۲۸-۲۹، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱۵۱. محیی‌الدین ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۱۰۲-۱۰۳، بولاق، ۱۳۲۹ق.
۱۵۲. محیی‌الدین ابن عربی، الفتوحات المکیة، ج۱، ص۱۰۸- ۱۰۹، بولاق، ۱۳۲۹ق.
۱۵۳. محمد بابا افضل کاشانی، جامع الحکمة، ج۱، ص۷۸- ۸۲، به کوشش محمدتقی دانش‌پژوه، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱۵۴. عبدالکریم قشیری، لطائف الاشارات، ج۱، ص۴۴، به کوشش ابراهیم بسیونی، قاهره، ۱۳۸۱-۱۹۸۳م.    
۱۵۵. عبدالکریم قشیری، لطائف الاشارات، ج۱، ص۲۱۸، به کوشش ابراهیم بسیونی، قاهره، ۱۳۸۱-۱۹۸۳م.    
۱۵۶. عبدالکریم قشیری، لطائف الاشارات، ج۱، ص۶۰۱‌، به کوشش ابراهیم بسیونی، قاهره، ۱۳۸۱-۱۹۸۳م.    
۱۵۷. عبدالمنعم حفنی، معجم مصطلحات الصوفیة، ج۱، ص۳۴، بیروت، ۱۴۰۷ق/ ۱۹۸۷م.
۱۵۸. احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۹، ص۱۰۰، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.
۱۵۹. احمد میبدی، کشف الاسرار، ج۱۰، ص۴۰۰‌، به کوشش علی‌اصغر حکمت، تهران، ۱۳۶۱ش.



دانشنامه بزرگ اسلامی، مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی، برگرفته از مقاله «تسمیه در فقه و علوم قرآنی»، ج۱۵، ص۵۹۳۲.    



جعبه ابزار