تقوا و غیبت (قرآن)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
از جلوههای تقواپیشگی اجتناب از
غیبت و
بدگویی در غیاب دیگران میباشد.
پرهیز از
غیبت (
بدگویی در غیاب دیگران) از آثار تقواپیشگی آنان است:
یـایها الذین ءامنوا... ولا یغتب بعضکم بعضـا ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتـا فکرهتموه واتقوا الله...
ای کسانی که ایمان آوردهاید! ... و هیچ یک از شما دیگری را غیبت نکند، آیا کسی از شما
دوست دارد که
گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (به
یقین) همه شما از این امر
کراهت دارید تقوای الهی پیشه کنید... .
و بالآخره در سومین و آخرین دستور که در
حقیقت معلول و نتیجه دو برنامه قبل است میفرماید: هیچکدام از شما دیگری را غیبت نکند (و لا یغتب بعضکم بعضا).
و به این ترتیب
گمان بد سرچشمه
تجسس، و تجسس موجب افشای عیوب و اسرار پنهانی، و آگاهی بر این امور سبب غیبت میشود که
اسلام از معلول و علت همگی نهی کرده است. سپس برای اینکه
قبح و زشتی این
عمل را کاملا مجسم کند آن را در ضمن یک مثال گویا ریخته، میگوید: آیا هیچ یک از شما
دوست دارد که
گوشت برادر مرده خود را بخورد؟! (ا یحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا). به
یقین همه شما از این امر
کراهت دارید(فکرهتموه).
آری آبروی برادر
مسلمان همچون گوشت تن او است، و ریختن این
آبرو به وسیله غیبت و افشای اسرار پنهانی همچون خوردن گوشت تن او است، و تعبیر به مرده، به خاطر آن است که غیبت در غیاب افراد صورت میگیرد، که همچون مردگان قادر بر دفاع از خویشتن نیستند. و این ناجوانمردانهترین ستمی است که ممکن است
انسان درباره برادر خود روا دارد. آری این
تشبیه بیانگر زشتی فوق العاده غیبت و
گناه عظیم آن است.
در
روایات اسلامی نیز اهمیت فوق العادهای به مساله غیبت داده شده است، و کمتر گناهی است که مجازات آن از نظر اسلام تا این حد سنگین باشد. و از آنجا که ممکن است افرادی آلوده به بعضی از این
گناهان سه گانه باشند و با شنیدن این آیات متنبه شوند، و در صدد جبران بر آیند در پایان آیه
راه را به روی آنها گشوده، میفرماید: تقوای الهی، پیشه کنید و از
خدا بترسید که خداوند
توبه پذیر و مهربان است (و اتقوا الله ان الله تواب رحیم). نخست باید
روح تقوا و خدا ترسی زنده شود، و به دنبال آن توبه از گناه صورت گیرد، تا لطف و
رحمت الهی شامل حال آنها شود.
سرمایه بزرگ انسان در زندگی
حیثیت و
آبرو و شخصیت او است، و هر چیز آن را به خطر بیندازد مانند آن است که
جان او را به خطر انداخته باشد، بلکه گاه
ترور شخصیت از ترور شخص مهمتر محسوب میشود، و اینجا است که گاه گناه آن از
قتل نفس نیز سنگینتر است.
یکی از فلسفههای
تحریم غیبت این است که این سرمایه بزرگ بر
باد نرود، و
حرمت اشخاص در هم نشکند، و
حیثیت آنها را لکه دار نسازد، و این مطلبی است که اسلام آن را با اهمیت بسیار تلقی میکند. نکته دیگر اینکه، غیبت،
بد بینی میآفریند، پیوندهای اجتماعی را سست میکند، سرمایه
اعتماد را از بین میبرد، و پایههای تعاون و همکاری را متزلزل میسازد. میدانیم اسلام برای مساله
وحدت و یکپارچگی جامعه اسلامی و انسجام و استحکام آن اهمیت فوق العادهای قائل شده است، هر چیز این وحدت را تحکیم کند مورد علاقه اسلام است، و هر چیز آن را تضعیف نماید منفور است، و غیبت یکی از عوامل مهم تضعیف است. از اینها گذشته غیبت بذر
کینه و
عداوت را در دلها میپاشد، و گاه سرچشمه نزاعهای خونین و قتل و کشتار میگردد. خلاصه این که اگر در اسلام غیبت به عنوان یکی از بزرگترین
گناهان کبیره شمرده شده به خاطر آثار سوء فردی و اجتماعی آن است.
و لا یغتب بعضکم بعضا ا یحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه، کلمه غیبت عبارت است از اینکه در غیاب کسی عیبی از او بگویی که
حکمت و
وجدان بیدار تو را از آن نهی کند. البته
فقهاء این کلمه را به خاطر اختلافی که در مصادیقش از حیث وسعت دارد، به عبارتهای مختلفی
تفسیر کردهاند که برگشت همه آن عبارتها به این است که در غیاب کسی درباره او چیزی بگویی که اگر بشنود ناراحت شود. و به همین جهت
بدگویی دنبال سر فردی که تظاهر به
فسق میکند را جزء غیبت نشمردهاند، (چون اگر بشنود که دنبال سرش چنین گفتهاند ناراحت نمیشود).
و
شارع اسلام از این جهت از غیبت نهی فرموده که: غیبت اجزای مجتمع بشری را یکی پس از دیگری
فاسد میسازد، و از صلاحیت داشتن آن آثار صالحی که از هر کسی توقعش میرود ساقط میکند، و آن آثار
صالح عبارت است از اینکه هر فرد از افراد
جامعه با فرد دیگر بیامیزد و در
کمال اطمینان خاطر و سلامتی از هر خطری با او یکی شود، و ترسی از ناحیه او به
دل راه ندهد، و او را انسانی
عادل و صحیح بداند، و در نتیجه با او مانوس شود. نه اینکه از دیدن او بیزار باشد و او را فردی پلید بشمارد. در این هنگام است که از تک تک افراد جامعه آثاری صالح عاید جامعه میگردد، و جامعه عینا مانند یک تن واحد متشکل میشود. و اما اگر در اثر غیبت و بدگویی از او بدش بیاید و او را مردی معیوب بپندارد، به همین مقدار با او قطع رابطه میکند، و این قطع رابطه را هر چند اندک باشد، وقتی در بین همه افراد جامعه در نظر بگیریم، آن وقت میفهمیم که چه خسارت بزرگی به ما وارد آمده، پس در حقیقت عمل غیبت و این بلای جامعه سوز به منزله خورهای است که در
بدن شخص راه یابد، و اعضای او را یکی پس از دیگری بخورد، تا جایی که به کلی رشته حیاتش را قطع سازد.
پس غیبت در حقیقت ابطال
هویت و
شخصیت اجتماعی افرادی است که خودشان از جریان اطلاعی ندارند و
خبر ندارند که دنبال سرشان چه چیزهایی میگویند، و اگر خبر داشته باشند و از خطری که این کار برایشان دارد اطلاع داشته باشند از آن احتراز میجویند و نمیگذارند پردهای را که خدا بر روی عیوبشان انداخته به
دست دیگران پاره شود، چون خدای سبحان این پرده پوشیها را بدین منظور کرده که حکم فطری
بشر اجراء گردد، یعنی اینکه
فطرت بشر او را وا میداشت تا به زندگی اجتماعی تن در دهد، این غرض حاصل بشود، و افراد بشر دور هم جمع شوند، با یکدیگر
تعاون و معاضدت داشته باشند، وگرنه اگر این پرده پوشی خدای تعالی نبود، با در نظر گرفتن اینکه هیچ انسانی منزه از تمامی عیوب نیست، هرگز اجتماعی تشکیل نمیشد.
و جمله: ایحب احدکم ان یاکل لحم اخیه میتا فکرهتموه، در ضمن مثالی به همین حقیقت اشاره میکند. در این جمله نخست
استفهام انکاری به کار برده، و حب منفی را به احد یعنی یکی از
مسلمانان نسبت داده، و نه به بعضی از مسلمانان، یعنی نفرموده: ا یحب بعضکم، و یا تعبیری دیگر تا مشمول نفی واضحتر شود. و باز به همین منظور نفی مذکور را با جمله: کرهتموه، تاکید فرمود، و با اینکه میتوانست همین کراهت را به احد نسبت داده بفرماید: فکرهه.
و حاصل معنای آیه این است که: غیبت کردن
مؤمن به منزله آن است که یک انسانی گوشت برادر خود را در حالی که او مرده است بخورد.
و اتقوا الله ان الله تواب رحیم، ظاهر این عبارت این است که
عطف باشد بر جمله: اجتنبوا کثیرا من الظن. البته این ظهور در صورتی است که مراد از تقوی، اجتناب از همین گناهانی باشد که قبلا مرتکب شده بودند، و بعد از نزول این دستور از آن
توبه کنند، آن وقت معنای ان الله تواب رحیم، این میشود که: خدا بسیار پذیرای توبه است، و نسبت به
بندگان تائب که به وی پناهنده میشوند
مهربان است. و اما اگر مراد از تقوی اجتناب و پرهیز از مطلق
گناهان باشد (هر چند که تا کنون مرتکب آن نشده باشند) آن وقت مراد از جمله: ان الله تواب رحیم، این میشود که: خدا بسیار به بندگان با تقوایش مراجعه نموده در صدد
هدایت بیشتر آنان بر میآید، و هر لحظه با فراهم کردن اسباب، آنان را از اینکه در مهلکههای
شقاوت قرار گیرند، حفظ میکند، و نسبت به ایشان مهربان است.
فرهنگ قرآن، مرکز فرهنگ و معارف قرآن، برگرفته از مقاله «اجتناب از غيبت».