• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

توثیقات عام

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



افزون بر توثیقات خاص شیوه‎های دیگری وجود دارد كه راویانی را به صورت عام و به صورت ضمنی در قالب عناوینی كلّی، هم‎چون اصحاب اجماع، به عنوان ثقه معرفی می‎كند كه ازآنها به توثیقات عام تعبیر می‎شود. اینك به بررسی آنها می‎پردازیم :




عنوان اصحاب اجماع كه در مجموع ۲۲ تن از راویان مهم را در برمی‎گیرد، گسترده‎ترین و مهم‎ترین شیوه در میان توثیقات عام به شمار می‎رود. از این رو محدث نوری آورده است:
«از مباحث مهمّ رجال مبحث اصحاب اجماع است؛ زیرا طبق برخی از برآوردها هزاران حدیثی كه صحیح قلمداد نمی شوند به یمن همین بحث، صحیح یا در حكم صحیح تلقی خواهند شد».
[۱] . مستدرك الوسائل، ج ۳، ص۷۵۷ ، به نقل از كلیات فی علم الرجال، ص۱۶۵.

شواهد رجالی نشان می‎دهدكه نخستین بار ابو عمروکشی (م ۳۲۹) در رجال خود از مسأله اصحاب اجماع سخنی به میان آورد.
[۲] . معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۹.

او در سه جا تحت عنوان نامگذاری اصحاب امام باقر و امام صادق ‌علیه السّلام ‌، اصحاب امام صادق ‌ علیه السّلام‌ و اصحاب امام کاظم علیه السّلام و امام رضا ‌ علیه السّلام‌، از اجماع امامیّه بر صحیح دانستن روایات گروهی از اصحاب آنان گفت و گو كرده است. به عنوان مثال می‏گوید: «امامیه بر صحیح دانستن روایات صحیح آنان اصحاب ( امام صادق ‌علیه السّلام‌) بر تصدیق گفتارشان اجماع و به فقاهتشان اذعان دارند».
[۳] . اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۶۷۳ .

یا درباره ی دسته سوم، یعنی اصحاب امام کاظم و امام رضا ‌علیه السّلام‌ می‎گویند:
«اصحاب ما بر تصحیح روایات صحیح آنان و تصدیق ایشان اجماع دارند و به فقه و علمشان اذعان نموده اند، آنان شش نفرند».
[۴] . همان، ص۸۳۰.

پس از کشی شیخ طوسی (۴۶۰) از گفتار او پیروی كرد. شیخ در رجال خودكه تلخیص رجال کشی است از اصحاب اجماع و از شمار آنان سخن به میان آورد.
[۵] . مستدرك الوسائل، ج ۳، ص۷۵۷.
پس از شیخ طوسی ابن شهرآشوب (م ۵۸۸‌) طبقه نخست و دوم اصحاب اجماع را _ طبق آنچه كه در سر کشی آورده بود_ ذكر نمو د. آنگاه علامه حلی ( م ۷۲۶ ) در «خلاصه الاقوال » در توصیف و معرفی هر یك از اصحاب اجماع گفتار کشی را منعكس ساخت. ابن داود ( م ۷۰۷ ) به پیروی از رجالیون متقدم می‎گوید:« امامیه بر ۱۸ تن اتفاق نظر دارد ودر تعظیم آنان اختلافی ندارند، جز آن كه آنان را به سه درجه تقسیم می‎كنند».
[۶] . رجال ابن داوود، ص ۲۰۹.

شهید ثانی ( م ۹۶۶ )، شیخ بهایی ( ۱۰۳۱ )، محقق داماد ( م ۱۰۴۱ )، محمد تقی مجلسی اول ( م ۱۰۷۰)، ملا محمد باقر مجلسی دوم ( م ۱۱۱۱ )و فخر الدین طریحی ( م ۱۰۸۵ ) از جمله عالمان دیگر شیعه هستند كه همگام با رجالیون متقدم از اصحاب اجماع و صحت روایتشان سخن به میان آورده‎اند.



« کشی » شمار اصحاب اجماع را این چنین نقل كرده است:
اصحاب امام باقر و امام صادق ‌ علیه السّلام‌ شش تن اند كه عبارتند از: ۱. زراره بن اعین ؛ ۲. معروف بن خرّبوذ؛ ۳. برید بن معاویه؛ ۴.ابوبصیراسدی؛ ۵. فضیل بن یسار؛ ۶. محمد بن مسلم.
و اصحاب امام صادق ‌علیه السّلام‌ به طور اختصاصی نیز شش تن اند: ۱. جمیل بن درّاج؛ ۲. عبدالله بن مسکان؛ ۳. عبدالله بن بکیر؛ ۴.حمّادبن عثمان؛ ۵.حمّاد بن عیسی؛۶. ابان بن عثمان.
و اصحاب امام کاظم و امام رضا ‌ علیه السّلام‌ نیز شش تن اند: ۱. یونس بن عبد‌الرحمن؛ ۲. صفوان بن یحیی؛ ۳. محمد بن ابی عمیر؛ ۴ . عبر‌الله بن مغیره؛ ۵. حسن بن محبوب؛ ۶. احمدبن محمد بن ابی نصر.
بدین ترتیب شمار اصحاب اجماع ۱۸ تن خواهد بود. اما گاهی به جای ابوبصیر اسدی در گروه نخست از ابو بصیر مرادی یاد می‎كنند و در گروه سوم به جای حسن بن محبوب، حسن بن علی بن فضّال و فضاله بن ایوب، یا یه جای فضاله بن ایوب، عثمان بن عیسی را می‎نشاند. اگر این چهار تن؛ یعنی ابو‌بصیر مرادی، حسن بن علیّ بن فضال، فضاله بن أیوب و عثمان بن عیسی راكه محل اختلاف‎اند، به اصحاب اجماع اضافه كنیم،؟ شمار آنان ۲۲ تن خواهد بود. و از آنجا كه بر صحت روایات این دست از اصحاب ائمه ‌ علیه السّلام‌ اجماع شده است، به آنان اصطلاحاً اصحاب اجماع اطلاق شده است.
[۷] . برای تفصیل بیشترر.ك: كلیات فی علم الرجال، ص ۱۷۰-۱۶۸.




همان‎گونه كه اشاره شد، برای نخستین بار کشی از اجماع و اتفاق عالمان شیعی و صحیح شمردن روایات و اصحاب اجماع خبر داده است، پس از ایشان سایر عالمان شیعی از وجودچنین اجماعی خبر داده‎اند. به چنین اجماعی اصطلاحاً اجماع منقول،آن هم منقول به خبر واحد می‎گویند. برخی چنین اجماعی را مشمول ادله حجیت خبر واحد دانسته‎اند. اما شیخ انصاری و اصولیون متأخر معتقدند: ادله حجیت خبر واحد منحصر به مواردی است كه گفتار معصوم از روی حسّ نقل شود، نه از روی حدس.
[۸] . همان، ص ۱۷۹.
و اجماع‌های منقول از روی حدس ادعا می‎شود. در این صورت عنوان اصحاب اجماع هیچ تاثیری در توثیق راویان نخواهد داشت.



در عبارت کشی چنین آمده است:«أجمعت العصابه علی تصحیح ما یصح عنهم». مفهوم عبارت: «أجمعت العصابه علی تصحیح»، كه به معنای اتفاق امامیه برصحیح شمردن است، اما مفهوم« ما یصح عنهم »، روشن نیست؛ زیرا دو احتمال درباره آن داده می شود:

۴.۱ - مقصود صحیح شمردن نقل و حكایت آنان است؛


یعنی اصحاب اجماع را در تمام روایاتی كه از ائمه علیه‌السّلام نقل كرده‎‎اند؛ تصدیق كنیم. به عبارت روشن‏‎تر آنان را ثقه بدانیم. در این صورت اصحاب اجماع جزء توثیقات عام خواهدشد. شماری از عالمان بر این رأی هستند. طبق این مفهوم خود اصحاب اجماع جزء ثقات خواهند بود، نه آن كه هر روایاتی كه نقل كرده باشند، حتی اگر مرسل یا ضعیف باشد، صحیح تلقی گردد.
ابن شهرآشوب به جای واژه تصحیح از كلمه تصدیق استفاده كرده و گفته است: « اجتمعت العصابه علی تصدیق سته ..». كه ظاهر واژه تصدیق همان توثیق است.
[۹] . مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۴۰۰.

فیض کاشانی در مقدمه سوم كتاب وافی آورده است: « مقصود از ما یصح عنهم روایت است نه مروی».
[۱۰] . وافی، ج ۱، ص ۱۲.

صاحب ریاض می نو یسد: « مقصود از ادعای اجماع بر صدق این گروه و صحّت روایاتشان در جایی است كه در سند كسی كه ( از نظر صحت ) جای درنگ دارد، وجود نداشته باشد. بنابراین اگر یكی از اصحاب اجماع بگوید: فلانی برای من نقل كرد، اجماع بر صدق ادعای او ( بر نقل فلان شخص) منعقد شده است، اما اگر مروی عنه ضعیف، یا ناشناس باشد این اجماع فایده ای به حالش ندارد ».
[۱۱] . مستدرك الوسائل، ج ۲، ص ۷۶۰.

آیه الله خویی نیزآورده است:
« ظاهر گفتار کشی ناظر به آن نیست كه تمام روایاتی كه هر یك از اصحاب اجماع از ائمه ‌علیه السّلام‌ نقل كرده اند، حتی اگر روایت مرسل، یا نقل شده از سوی راوی ضعیف، یا مجهول الحال باشد، بلكه مقصود بیان عظمت و جایگاه آنان است و این كه بر وثاقت، وقاهت و تصدیق آنان در روایاتشان اجماع شده است ؛ یعنی آنان در اخبار و روایاتشان متهم به كذب نیستند ».
[۱۲] . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۱.

آیه الله سبحانی نیز بر این نظریه تأكید ورزیده است.
[۱۳] . كلیات فی علم الرجال، ص ۱۸۶.


۴.۲ - مقصود صحیح شمردن مرویات آنان است؛


یعنی تمام روایاتی كه اصحاب اجماع نقل كرده اند، صحیح و صادر شده از ائمه ‌ علیه السّلام‌ بدانیم، حتی اگر روایت نقل شده فاقد اتصال سند، یا سایر شرایط صحت؛ هم‎چون عدالت و ایمان راوی باشد. در این صورت مرتبه ای فراتر از توثیق برای اصحاب اجماع ثابت می گردد؛ زیرا مفهوم این مدعّا آن است كه نه تنها اصحاب اجماع خود ثقه و عادل‎اند، بلكه در چنان مرتبه بلندی از وثاقت قراردارند كه جز روایات صادر شده از ائمه ‌علیه السّلام‌ را نقل نمی كنند. هرچند در نگاه ظاهری به سند چنین روایاتی آنها را فاقد صحت بدانیم . شماری از عالمان شیعی نیز بر این رأی هستند.
[۱۴] . همان،ص ۱۸۸-۱۸۶.

شیخ حرّ عاملی صاحب « وسائل الشیعه » از این دسته است. فیض کاشانی با بر شمردن شیخ حر عاملی به عنوان متاخران چنین آورده است:
« گروهی از متاخرین از گفتار کشی « اجمعت العصابه » یا اجمعت الاصحاب علی تصحیح ما یصح عن هؤلاء» چنین برداشتی كرده اند كه حدیث نقل شده از اصحاب اجماع صحیح و به صرفه صحت از آنان منسوب به ائمه ‌علیه السّلام‌ است ، بی‎آن كه در راویان عدالت شرط باشد. حتی اگر از راویانی كه معروف به فسق، یا وضع‏‎اند ؛ تا چه رسد به این كه حدیث را با سند مرسل نقل كنند، تمام منقولاتشان صحیح و روایاتشان صادر شده از ائمه ‌علیه السّلام‌ تلقی می گردد ».
[۱۵] . به نقل از معجم رجال الحدیث، ج۱، ص ۶۲.

محقق بهبهانی نیز معتقد است: « طبق مشهور مقصود از صحت، روایتی است كه سند آن تا اصحاب اجماع صحیح باشد. و پس از آن سلسله سند تا معصوم ملاحظه نمی شود و اگر در سند( در این مرحله)ضعف باشد روایت صحیح است».
[۱۶] . به نقل از مستدرك الوسائل، ج ۳، ص ۷۶۲.

محقق داماد نیز آورده است:
« امامیه بر تصحیج ما یصحً از اصحاب اجماع اتفاق نظر داشته و به فقه، فضل، ضبط و ثقه آنان اذعان دارند. اگرچه روایتشان همراه با ارسال، رفع، یا نقل شده از كسانی باشد كه آنان نامشان را برده‎‎اند، هر چند برای ما هویتشان روشن نباشد، یا كسانی باشند كه دارای فساد عقیده ودچار انحراف مذهبی باشند»
[۱۷] . الرواشح السماویه، ص ۴۱.
.
محدث نوری نیز از جمله عالمانی است كه بر این نظریّه پای فشرده است.
[۱۸] . مستدرك الوسائل، ج ۳، ص ۷۵۸.


۴.۳ - دیدگاه دوم به صحّت نزدیك‎تر است؛


به نظر می رسد دیدگاه دوم به صحّت نزدیکتر است؛ زیرا:
۱. اگر مقصود کشی ودیگر عالمانی كه چنین اجماعی را نقل كرده اند، تصدیق و توثیق خود اصحاب اجماع بوده باشد، بایست عبارت را بدین صورت می آوردند: «أجمعت العصابه علی تصحیح هؤلاء، یا تصدیق هؤلاء»و دیگر قید «تصحیح ما یصح عنهم» را نمی‎افزودند.قید«یصحّ عنهم » اشاره به نكته‎ای فراتر از توثیق آنان دارد ودرست همان معنایی را به دست می‏‎دهد كه محقق بهبهانی بیان كرد؛ یعنی اگر روایتی از نظر سند تا هر یك از اصحاب اجماع صحیح باشد دیگر از آنان تا معصوم نیازمند صحت سند نیست .
۲. روایان و بزرگان نامبرده شده، هم‎چون زراره، محمد بن مسلم،یونس بن عبد الرحمن و... از چنان درجاتی از علم، فضیلت و جایگاه نزد ائمه ‌علیه السّلام‌ و شیعه برخوردار‎ند كه نیازمند آن نیستند تا امثال کشی، یا سایر رجالیون بگویند: امامیه بر توثیق آنان اتفاق نظر دارند؛ زیرا از بسیاری از راویان هستند كه در مراتبی بس پایین‎تر از اصحاب اجماع قرار داشته و در تمام منابع رجالی به یكصدا از وثاقت آنان سخن به میان آمده است. به عبارت روشن‎تر ثقه بودن بزرگانی امثال زراره و محمدبن مسلم چه امتیازی برای آنان محسوب می‎گردد كه در تمام منابع رجالی در بابی مستقل تحت عنوان اصحاب اجماع از آنان سخن به میان آید! این كه کشی پس از او دیگر رجالیّون از اجماع امامیّه بر تصحیح ما یصح عنهم سخن به میان آورده‎اند، نشان‎گر آن است كه می‎خواهند مرتبه ای فراتر از توثیق را برای آنان اثبات كنند وآن این كه مقام حدیثی و علمی و دقت آنان به پایه‎ای است كه اگر در سند حدیثی قرار گرفتند خود تضمین كننده صحت حدیث است.
۳. صحیح شمردن روایاتی كه از نظر سند فاقد صحت است، امر شگفت‎آوری نیست تا اگر درباره اصحاب اجماع چنین ادعایی شده باعث انكار شود. مگر مراسیل ابن ابی عمیر و شیخ صدوق بر اساس شخصیت علمی و حدیثی آنان مورد پذیرش قرار نگرفته است. ؟! آیا از نظر قدما ( تا پیش از علامه حلی ) ملاك صحیح شمردن روایات صحت متنی آنها نبوده است، هرچند كه روایات از نظر سند فاقد صحت باشند؟!
[۱۹] . اصول الحدیث و احكامه، ص ۶۱.
آیا در روایات عقاید و اخلاق بر اساس موافقت روایات با قرآن نمی توان به صحت آنها حكم كرد ؟! بنابراین باید اذعان كرد كه مقصود سخن کشی مفهوم دوم، یعنی صحّت مرویات اصحاب اجماع است. باری ممكن است كسی در مطابقت این ادعا با واقعیت تشكیك كند، كه آن سخن دیگری است. به عنوان مثال ابوعلی به نقل از استاد خود صاحب ریاض در تشكیك آن چنین آورده است: « استاد ما صاحب ریاض مدّعی است كه در تمام كتب فقهی از آغاز طهارت تا پایان دیات كسی برخورد نكرده كه فقیهی از فقهای شیعه به خبری ضعیف عمل كنند و چنین استدلال كنند كه سند این روایت تا یكی از اصحاب اجماع صحیح است (هر چند در بقیه سند از اصحاب اجماع تا معصوم ضعیف باشد) ».
[۲۰] . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۱.

بنابراین تفسیر گفتار کشی و سایر رجالیون یك مطلب است و میزان صحت آن باواقعیت ها نیز مطلبی است دیگر. هر چند باید اذعان كرد كه ادعای صاحب ریاض به طور مطلق قابل تحمل است؛ زیرا چنان كه آیه الله خویی آورده اند، پس از علّامه حلی بسیاری از متاخران به استناد همین نظریه روایات را صحیح قلمداد كرده‎اند.
[۲۱] . همان، ص ۶۲- ۶۱.
از سوی دیگر گذشته از میزان صحت مدعا آنچه مورد اتفاق مدافعان هر دو تفسیر است، ثقه بودن اصحاب اجماع است؛ زیرا طبق تفسیر نخست ثقه بودن آنان بالمطابقه ثابت می شود. و لازمه تفسیر دوم،ثقه بودن آنان است؛ زیرا وقتی برای اصحاب اجماع چنان مرتبه ای را _ كه وجود آنان در سلسله سند به تصریح روایات می انجامد _ قائل باشیم، به طریقه اولی و ثاقتشان اثبات می گردد. از این رو اصحاب اجماع را می توان از نمونه روشن توثیقات عام برشمرد.



از گروهی از بزرگان حدیث و راویان مشهور به عنوان مشایخ ثقات یاد شده و از این عنوان دو امر استفاده شده است:
۱. تمام كسانی كه مشایخ ثقات از آنان روایات كرده‎اند در حكم ثقه خواهند بود؛
۲. همان گونه كه به مسانید آنان عمل می شود، به مراسیل ( = روایت مرسل ) آنان نیز عمل می گردد.
به نظر می رسد نخستین بار شیخ طوسی از این مسأله سخن به میان آورده است. ایشان می‎گوید: « اگر یكی از دو راویمسند (= اهل ذكر اسناد ) و دیگر ی مرسل ( = اهل حذف اسناد ) باشد، به مرسل نگاه می كنیم، اگر جزء كسانی است كه می دانیم جز از روایاتثقه نقل نمی كند، روایت مسند نسبت به او ترجیح ندارد. بدین خاطر امامیه روایات محّمد ابن ابی عمیر، صفوان بن یحیی، احمد بن محمدبن ابی نصر سایر ثقاتی كه شناخته شده اند كه تنها از راویان ثقه روایات را نقل می كنند، با روایاتی كه دیگران با سند ذكر می كنند، برابر دانسته‎اند. و به مراسیل آنان در صورتی كه به صورت منفرد ذكر شده باشد، عمل می كنند. اما اگر چنین نباشد و جزء كسانی باشد كه از ثقه و غیر ثقه نقل می كند، روایت مسند بر او مقدم است. و اگر هم روایت او به صورت منفرد و تنها نقل شده باشد باید نسبت به آن توقف كرد تا دلیلی بر وجود عمل به آن برسد»
[۲۲] . عده الاصول، ج ۱، ص ۳۸۶.
. از این عبارت شیخ طوسی دو نكته اساسی قابل استفاده است:
۱. هر گاه كسی روایات را به صورت ارسال نقل می كند، از چنان احتیاط و دّقتی برخوردار باشد كه بدانیم تنها از ثقه نقل می كند، حكم روایات مرسل او حكم روایات مسند است.
۲. گروهی از راویان، هم‎چون محمد بن ابی عمیر و صفوان بن عمیر این چنین‎اند. علمای رجال شماری از راویان را به عنوان مشایخثقات یاد كرده‎اند كه اینك به بررسی آنان می پردازیم:

۵.۱ - محمدبن ابی عمیر


از ابن ابی عمیر با عناوین محمد بن زیاد بزاز یا ازدی نیز یاد شده است. او اهل بغداد بوده و از محضر امام کاظم، امام رضا و امام جواد ‌ علیه السّلام‌ حدیث شنیده واز چهره‎های بنام شیعه و از نگاه مخالفان از اوتاد عصر خود بوده است. محمّد بن ابی عمیر در زمان هارون الرشید و مأمون دستگیر شد و به شدت مورد شكنجه قرار گرفت و سپس به مدت چهار سال راهی زندان شد. بنا به توصیه یونس بن عبدالرحمن صبر وبردباری را پیشه خود ساخت و از اعلام اسرار شیعیان اجتناب كرد. خواهر ابن ابی عمیر برای حفظ جان او در ایّام استتار برادر، كتاب‎های حدیثی برادرش را در زمین دفن كرد در اثر طولانی شدن ایّام حبس ابن ابی عمیر كتاب‎‎ها متلاشی شد. نیز گفته شده كه او كتاب‎های برادرش را در میان اتاقی گذاشت، ودر اثر ریزش باران كتاب‎ها نابود شد. از این رو او پس از آزادی روایات را با تكیه برحافظه خود نقل می‎كرد. بدین جهت بزرگان شیعه روایات مرسل او را درحكم مسند دانستند.
[۲۳] . برای تفصیل بیشتر ر.ك.. رجال نجاشی، ص ۳۲۶، فهرست شیخ طوسی، ص ۱۶۸.

بنا به نقل شیخ طوسی احمد بی محمّدبن عیسی به نقل ابن ابی عمیر كتاب‎های صد تن از اصحاب امام صادق ‌علیه السّلام‌ را نقل كرده است.
[۲۴] . فهرست شیخ طوسی، ص ۱۶۸.
در صورتی كه ادعای مذكور درباره ابن ابی عمیر صحیح باشد، دو نكته مهم ومفید به دست می‎آید:
الف. روایات ونیز كتب نقل شده از ابن ابی عمیر فراوان است، چنان كه تنها احمد بن محمد بن عیسی۱۰۰ كتاب روایی از او نقل كرده است. بر اساس قاعده شیخ طوسی تمام این روایاتصحیح خواهد بود. ب. مشایخ حدیثی ابن ابی عمیر را تا ۴۱۰تن برشمرده‎اند. طبق قاعده پیش گفته تمام این مشایخ جزء ثقات خواهند بود .

۵.۲ - حكم مراسیل محمد بن ابی عمیر


درباره حكم روایات مرسلمحمد بن ابی عمیر دو دیدگاه ارایه شده است:
۱. روایات مرسل اودر حكم مسند است، این نگرش مورد پذیرش عموم علمای رجال است. افزون بر نجاشی و شیخ طوسی، سید بن طاووس، محقق، صاحب کشف الرموز، علّامه حلی، شهید ثانی، ابن فهد حلی، محقّق ثانی، استر آبادی، شیخ بهایی،وحید بهبهانی و ... به صورت عام یا در برخورد با مواردی از روایات مرسل ابن ابی عمیر این دست از روایات را بخاطر عمل اصحاب به روایات مرسل او، در حكم مسند دانسته‎اند.
[۲۵] . كلیات فی علم الرجال، ص ۲۱۲- ۲۰۹.
حتی محقّق نوری از محقق اردبیلی نقل می كند كه اصحاب بالاتفاق به مراسیل ابن ابی عمیر عمل می‏‎كنند.
[۲۶] . همان، ص ۲۱۲.
در صورتی كه این ادعا صحیح باشد، محمد بن ابی عمیر جزء مشایخ ثقات بوده و عنوان توثیقات عامه درباره او صحیح خواهد بود.
۲. به روایات مرسل ابن ابی عمیر نمی توان عمل كرد، سید محمدصاحب مدارک الأحکام و نیز شیخ حسن صاحب معالم بر این رأی هستند.
[۲۷] . همان،ص ۲۱۵.
هم چنین شیخ طوسی نیز خود در مواردی از تهذیب و استبصار با ردّ برابر دانستن مراسیل ابن ابی عمیر با مسانید او روایات او را مردود دانسته است . مثلاً پس از نقل روایتمحمد بن ابی عمیر از امام صادق ‌ علیه السّلام‌ كه در آن حدكر ۶۰۰رطل اعلام شده آورده است: « نخستن اشكال آن این است كه در روایت، مرسل و فاقد سند است ».
[۲۸] . تهذیب الاحكام، ج ۱، ص ۴۳.
از رجالیون متأخّر آیه الله خویی نیز براین رأی است. ایشان بر نظریه برابر دانستن مراسیلابن ابی عمیر با مسانید، چهار اشكال قابل توجه وارد كرده است.

۵.۳ - اشکالات آیه الله خویی بربرابری مراسیل ابن عمیر با مسانید


۱. ادعای برابری تنها از سوی نجاشی و سپس شیخ عنوان شده و رجالیون متآخر به پیروی از آنان آن را ذكر كرده‎اند و اگر چنین امری در میان قدما رواج داشت، می بایست در منابع آنان دیده می شد.
۲. بر فرض كه چنین برابری را بپذیریم، معنایش آن نیست كه اصحاب به این خاطر كه ابن ابی عمیر از ثقه نقل می‎كرد، به مراسیل او عمل كرده باشند، شاید این عمل بخاطر قاعده ای میان قدما باشد كه معتقد بودند هرگاه فسق یك راوی امامی ظاهر نشود به روایتی او می توان عمل كرد. حتی اگر وثاقت او اثبات نگردد.
۳. ادعای این كه امثال ا‌بن ابی عمیر تنها از ثقات نقل می كنند، قابل اثبات نیست؛ زیرا خود آنان به چنین شیوه‎ای در كارشان اذعان نكرده‎اند و در مواردی كه اسناد را حذف كرده‎اند نام راویان مشخص نیست تا ثقه بودن‏، یا نبودنشان قابل اثبات باشد.
۴. این قاعده عملاً در مواردی نقض شده است؛ یعنی محمد بن ابی عمیر از رواتی كه ضعیف‎اند نقل كرده است. آیه الله خویی نام چهار تن از راویان ضعیف را بدین ترتیب آورده است: علیّ بن أبی حمزه بطائنی،یونس بن ظبیان، علیّ بن حدید و حسین بن احمد منقری. آنگاه ایشان روایات مورد اشاره را به نقل از کتب اربعه آورده است.
[۲۹] . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۵.
چنان كه آیه الله سبحانی آورده‎اند: ، اگر اشكالات سه گانه نخست را ناتمام بدانیم، اشكال چهارم قابل پاسخ نیست؛ زیرا چگونه به رقم روایت از افراد ضعیف می توان ادعا كرد كه ابن ابی عمیر، یا سایر مشایخثقات از غیرثقه نقل نمی‎كنند .
[۳۰] . كلیات فی العلم الرجال، ص ۲۳۳.


۵.۴ - صفوان بن یحیی بیاع سا‌‌بری


طبق نقل نجاشی او اصالهً كوفی و جزء ثقات است كه از امام رضا ‌علیه السّلام‌ روایت نقل می كرد و نزد امام از جایگاه شریفی برخوردار بود. کشی او را جزء اصحاب امام کاظم ‌علیه السّلام‌ نقل كرده است او وکالت امام رضا و امام جواد ‌ علیه السّلام‌ را بر عهده داشته و در میان طبقه خود در ورع و تقوا ممتاز بوده است برای او ۳۰ كتاب نقل شده است.
[۳۱] . رجال نجاشی، ص ۱۹۷.
شیخ طوسی او را موثق ترین و عابدترین چهره در عصر خود دانسته كه در هر روز ۱۵۰ ركعت نماز می‎خواند و در سال سه ماه روزه می‎گرفت و در سال سه بار زكات اموالش را می‎داد. مشایخ حدیثی او را تا ۱۴۰ تن برشمرده‌ا‎‎ند
[۳۲] . فهرست شیخ طوسی، ص ۱۴۶.
. برابر دانستن مراسیل صفوان بن یحیی با مسانید او و نیز ثقه دانستن تمام مشایخ حدیثی او كه از نتایج توثیقات عام است، از این جهت مورد اشكال واقع شده كه او از راویان ضعیف نیز روایاتی را نقل كرده است، كه راویان، عبارتند از: یونس بن ظبیان، علی بن أبی حمزه بطائنی، ابو جمیله مفضل بن صالح اسدی،عبدالله بن خداش منقری و معلّی بن خنیس.
آیه الله سبحانی در ضعیف بودن از این راویان، هم‎چون معلّی بن خنیس مناقشه كرده است.
[۳۳] . كلیات فی علم الرجال، ص ۲۵۸.


۵.۵ - احمد بن محمد بن ابی نصر بزنطی


نجاشی درباره اش می‎گوید: «او كوفی است كه به ملاقات امام رضا ‌علیه السّلام‌ و امام جواد ‌علیه السّلام‌ نایل آمده ونزد این دو امام از منزلت عظیمی برخوردار بوده است».
[۳۴] . رجال نجاشی، ص ۷۵.
آنگاه برای او كتبی برمی‎شمرد.
[۳۵] . همان.
احمد بن محمد بن ابی نصر طبق نقل شیخ طوسی جزء سه فقیهی است كه تنها از ثقات روایت می‏‎كرده‎اند.
[۳۶] . كلیات فی علم الرجال، ص ص ۲۵۹.
از بزنطی در بیش از ۷۸۸ سند روایات کتب اربعه نام برده شده و آیه الله خویی نام ۱۱۵ تن از مشایخ او را برای او برشمرده است، كه ازاین میان ۵۳ تن ثقه، و سایر مشایخ یا مهمل یا مجهول وشماری اندك نیز ضعیف‎اند راویان ضعیفی كه بزنطی از آنان روایت نقل كرده و به همین خاطر قاعده پیش‎‎گفته؛ یعنی عدم روایت از غیر ثقات از نگاه آیه الله خویی مورد خدشه واقع شده، عبارتند از: مفضّل بن صالح، حسن بن علیّ بن أبی حمزه، عبد الله بن محمد شامی و عبد الرحمن بن سالم و...
[۳۷] . معجم رجال الحدیث، ج ۳، ص ۲۳-۳۰؛هم چنین ر.ك:كلیات فی علم الرجال، ص ۲۵۹-۲۶۳.
آیه الله سبحانی معتقد است: این اشكال مردود است؛ زیرا اولاً: بسیاری از راویان ضعیف جزء مشایخ بزنطی نیستند، بلكه جزء اقران ومعاصران اویند؛ ثانیاً: در موارد ضعیف بودن، مقصود از ضعف، ضعف در عقیده است و ضعف در عقیده با وثاقت و صدق در حدیث منافات ندارد؛ ثالثاً: منشا برخی از اشكال ها ناشی از اشتراك راویان در اسم و لقب است؛ رابعاً: در برخی از موارد ادعای ضعف، با دیدگاه سایر رجالیون كه همان راوی ضعیف را ثقه می دانند، منافات دارد. با توجه به آن كه نسبت به مشایخ ثقات سه گانه پیشین؛ یعنی ابن ابی عمیر، صفوان بی یحیی و بزنطی و برابر دانستن مراسیل آنان با مسانید شان تشكیك شده، و نیز پاسخ‎هایی كه داده شده، می توان به این نتیجه دست یافت: روایاتی كه مشایخ مذكور نقل كرده‎اند فراوان بوده و در کتب اربعه و سایر جوامع روایی انعكاس یافته است. تفحّص و بررسی این دست از روایات نشان می دهد كه در قالب موارد ( شاید بیش از ۹۰% ) آنان تنها از ثقات نقل كرده‎اند هرچند در مواردی اندك از راویان ضعیف نیز روایاتی را نقل كرده است كه با توجه به كسرت روایت از ثقات می توان ادعا كرد كه دأب آنان نقل از ثقات بوده است. بنابراین اگر در جایی روایات را به صورت مرسل آورده باشند، انسان اطمینان می یابد كه راویانٍ محذوف ثقات‎اند.
[۳۸] . كلیات فی علم الرجال، ص ۲۷۰.


۵.۶ - احمد بن محمد بن عیسی قمی


گفته شده كه احمد بن محمد بن عیسی نیز از محدثانی است كه بسان ابن ابی عمیر جز از ثقات نقل نمی كند. بنابراین افزون بر آنكه مشایخ او ثقه‎اند روایات مرسل او در حكم ثقه است. دلیل مدّعا آن است كه او احمد ا بن محمد بن خالد برقی را بدین جهت كه از راویان ضعیف روایت نقل می كرد ، از شهر فم بیرون كرد، هر چند بعد ها از نظرش برگشت و از برقی عذر خواهی نمود و پس از مرگ با پای برهنه در تشیع جنازه‎اش حاضر شد. علّامه حلّی معتقد است: وقتی منش احمد بن محمد بن عیسی چنین باشد كه احمد بن محمد خالد برقی را به خاطر روایت از ضعاف از قم بیرون كند، پس آشكار می گردد كه خود او اهل نقل از ضعفاء نبوده است.
[۳۹] . خلاصهالاقوال، ص ۱۴؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۰- ۶۹؛ كلیات فی علم الرجال، ص ۲۷۵.
اما این استدلال از دو جهت مورد مناقشه قرار گرفته است:
الف . احمد بن محمد بن خالد برقی جزء راویانی نیست كه فقط چند روایت از راویان ضعیف نقل می كرد _ و همین امر باعث اخراج او شدـ،بلكه اوجزء آن دسته است كه به صورت فراوان و پیوسته به این كار اقدام می‎كرده است. چنان كه شیخ طوسی در توصیف او آورده است: «او فی نفسه ثقه است، اما به صورت فراوان از راویان ضعیف روایت نقل می كرد و بر روایات مرسل تكیه می نمود». و میان نقل از ضعاف با فراوانی نقل از آنان تفاوت است. از این جهت بعدی ندارد كه خود احمد بن عیسی در مواردی از ضعفا حدیث نقل كرده باشد
ب. شواهد روایی نشان می دهد كه احمد بن محمد بن عیسی در مواردی از راویان ضعیف روایت نقل كرده است، كه عبارتند از: محمد بن سنان، علی بن حدید، اسماعیل بن سهل و بکر بن صالح
[۴۰] . كلیات فی علم الرجال، ص ۲۷۷- ۲۷۶.
. بنابراین نمی توان گفت او تنها از ثقه نقل می كرده است.

۵.۷ - بنو فضّال


بنو فضال شامل چند تن از راویان‏اند كه عبارنتد از: علّی بن حسن بی علّی بن فضال و برادرانش احمد و محمد و پدرشان حسن بن علّی بن فضال آنان به رقم استقامت عقیده در آغاز راه، دچار انحراف عقیدتی شده و به فرقه فطحیّه گراییدند
[۴۱] . ر.ك: رجال خاقانی، ص ۲۱۵.
. با توجه به آنكه در دوران استقامت، روایات زیادی از ائمه شنیده و نقل می كردند، محدثان شیعی از امام حسن عسکری ‌ علیه السّلام‌ درباره استناد به روایاتشان استفسار كردند و امام فرمود: «خذوا ما رووا و ذروا ما رأوا؛ به روایاتشان عمل كنید، اما دیدگاه‎هایشان را رها كنید».
[۴۲] . خاتمه المستدرك، ج ۴، ص ۲۶۹ و ص ۴۵۰؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۷.
هم چنین نقل كرده‎اند كه از شیخ ابوالقاسم نوبختی (سفیر امام عصر ‌علیه السّلام‌‌ ) سؤال شدكه تكلیف‎ كتاب‎های ابن ابی العزاقر پس از لعنت وی از سوی امام ‌ علیه السّلام‌ چیست درحالی كه خانه‎های ما از كتاب‎های آنان لبریز است؟ او پاسخ داد: « من درباره كتاب‎های آنان همان پاسخی را می دهم كه امام حسن عسکری ‌علیه السّلام‌ درباره كتاب‎های بنی فضال فرمود..». آنگاه روایت پیشین را ذكر نمود.
[۴۳] . الغیبه، ص ۲۳۹.
طبق این روایت به تصریح امام معصوم ‌ علیه السّلام‌ روایات بنو فضال قابل عمل است هر چندكه آنان دارای فساد عقیده باشند. آیه الله خویی بر این استدلال دو اشكال كرده است:
الف. روایت مورد ادّعا به خاطر وجود عبدلله کوقی در سند آن ضعیف و غیر قابل استناد است.
ب. دلالت روایت بر مدّعا نیز مخدوش است؛ زیرا روایت در مقام بیان این نكته است كه فساد عقیده پس از استقامت، به صحت و حجیت روایاتی كه در زمان درستی عقیده نقل شده زیان نمی رساند، نه آن كه به این معنا باشد كه تمام روایاتشان، اعمّ از روایاتی كه پیش از انحراف، یا پس از انحراف عقیدتی نقل كرده‎اند، یا روایاتی كه دارای ارسال یا ضعف سندی هست، حجت است
[۴۴] . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۱.
.

۵.۸ - جعفر بن بشیر


گفته شده كه جعفر بن بشیر از جمله محدثانی است كه تنها از ثقه نقل می كرده است؛ زیرا نجاشی در توصیف او آورده است:« جعفر بن بشیربجلّی وشّاء از زهّاد و عبّاد اصحاب ماست، او ثقه و درای مسجدی در كوقه است ... ابوالعباس بن نوح می گویند: به او گل سرسبد علم لقب داده‎اند. او از ثقات نقل می كند و ثقات نیز از او نقل می كنند».
[۴۵] . رجال نجاشی، ص ۱۱۹.
محل استشهاد، سخن اخیر نجاشی است كه گفت: او از ثقات نقل می كند. اما بر این استدلال از دو جهت اشكال شده است:
الف . ظاهر عبارت نجاشی آن است كه او از راویان ثقه نقل می كرد، اما این جمله دلالت بر حصر ندارد. حداكثر دلالت این جمله آن است كه غالبا ًمنش او چنین بوده است.
[۴۶] . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۱- ۷۲؛ كلّیات فی علم الرجال، ص ۲۷۹.
اگر از این جمله حصر استفاده شود، می‎بایست جمله دوم: «و رووا عنه »نیز مفید حصر باشد و معنای آن چنین خواهد بود، كه منحصراً راویان ثقه از او روایت می‎كنند. چگونه چنین مدعایی قابل قبول است در حالی كه جاعلان و راویان ضعیف حتی از معصوم روایاتی را به دروغ نقل می‎كرده‎اند. بنابراین جمله فوق مفید حصر نیست.
ب. جعفر بن بشیر از راویان ضعیفی؛ هم‎چون صالح بن حکم و عبدالله بن محمد جعفی روایت نقل كرده است،
[۴۷] . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۸.
با این حال چگونه می‎توان به طور كلّی گفت كه او تنها از ثقات نقل می‎كرده است.

۵.۹ - محمد بن اسماعیل بن میمون زعفرانی


درباره او نیز گفته شده است كه از ثقات نقل می‎كرده و به گفتار نجاشی در توصیف او استدلال شده كه گفته است:« روی عن الثقات و رووا عنه؛ او از ثقات نقل می‎كند و ثقات نیز از او»
[۴۸] . رجال نجاشی، ص ۳۴۵.




.. نیز نقل شده است
[۴۹] . برای تفصیل بیشتر ر.گ: كلّیات فی علم الرجال، ص ۳۲۷- ۳۲۴.
. از سوی دیگر شیخ طوسی در رجال خود اسامی راویان امام صادق ‌علیه السّلام‌ را برشمرده است. او در مقدمه كتابش می گوید:
«من میان عالمان شیعه به كتاب جامعی در این زمینه ـ گرد آوری ائمه ‌ علیه السّلام‌ برنخوردم، مگر كتاب‎های مختصری كه تنها نام برخی را آورده است، به استثنای آنچه كه ابن عقده آورده؛ زیرا او در این زمینه نهایت كوشش خود را به كار بسته است».
[۵۰] . رجال شیخ طوسی، ص ۱۷.

بر اساس آنچه كه از شیخ مفید و گروهی دیگر از محدّثان نقل شده، ادعا شده كه تمام راویان امام صادق ‌علیه السّلام‌ كه در رجال شیخ آمده، ثقه‎اند.
این ادّعا از سه جهت مخدوش است:
۱. از ظاهر عبارت‎های طرفداران این نظریه و نیز از واقعیت‎های تاریخی بر می‎آید كه چهار هزار تن شمار مجموعه كسانی بوده است كه محضر امام صادق ‌علیه السّلام‌ را درك كرده و ازایشان دانش آموخته‏اند. و اصطلاحاً از اصحاب ایشان به شمار می‎روند با این حال چگونه ممكن است همه آنان را ثقه دانست. آیا این ادعا نظیر ادّعای متكلمان و محدّثان اهل سنت نیست كه معتقد به عدالت تمام صحابه پیامبر- صلی الله علیه وآله- هستند؟!۲.
۲. در این عبارت‎‎ها آمده كه این راویان دارای اختلاف عقیده و رأی بوده‎اند. به گواهی اسناد تاریخی گروهی از محدثان اهل سنت حتی بنیان‎گذاران فقه اهل سنت؛ هم‎چون مالک بن أنس (م۱۷۹) و نیز شماری از راویانی كه در عقیده تشیع دچار انحراف شده، قبل، یا پس از انحراف از خرمن دانش امام صادق ‌علیه السّلام‌ بهره گرفته‎اند. حال چگونه ممكن است همه آنان را ثقه دانست؟
۳. شیخ طوسی، منصور دوانیقی (= حاكم بنی عباس در عصر امام صادق ‌ علیه السّلام‌) را جزء راویان و اصحاب امام صادق ‌علیه السّلام‌ برشمرده و نیز خود به تضعیف شماری از آنان؛ هم‎چون؛ ابراهیم بن أبی حبه، حارث بن عمر بصری، عبدالرحمن بن هلقام و... تصریح كرده است. با این حال چگونه می‎توان مدّعی شد كه راویان امام صادق ‌ علیه السّلام‌ ـ مذكور در رجال شیخ ـ همگی ثقه‎اند.
اكر قرار باشد همه كسانی كه شیخ در رجال خود به عنوان راویان امام صادق ‌علیه السّلام‌ برشمرده ثقه باشند، با توجه به آن كه عمده روایات از امام صادق ‌ علیه السّلام‌ و از رهگذر همین راویان نقل شده است، بخش عمده رجالیون با استناد به توثیقات خاص و عام، یا جرح‎هایی كه درباره راویان رسیده برای دستیابی به حقیقت حال این دست از راویان لغو و بیهوده تلقی خواهدشد؛ زیرا اگر قرار باشد چنین شماری از راویان در یك ارزیابی كلی و همگانی ثقه باشند، دیگر چه نیازی است كه برای اثبات وثاقت آحاد آنان این همه كنكاش انجام گیرد!



گروهی از راویان حدیث،روایت اصل ، یا كتاب حدیثی را برای افرادی را اجازه داده‎اند كه از آنها به مشایخ اجازه یاد می‎شود و از آنجا كه اجازه حدیث در گذشته از برخورداری شخص از جایگاه و مرتبه‎ای بلند در حدیث حكایت داشته، از این رو گفته شده است: مشایخ اجازه جزء ثقات محسوب شده و نیاز به توثیق جدیدی ندارد، حتی اگر نام آنان در منابع رجالی نیامده باشد، محكوم به وثاقت‎‎اند. بر این اساس مشایخ اجازه، امثال کلینی، شیخ صدوق، شیخ طوسی و... همگی ثقه خواهند بود.آیه الله خویی این دیدگاه را مخدوش دانسته است. دلایل ایشان بدین شرح است:
۱.مشایخ اجازه برفرض پذیرش وثاقتشان برتر و بالاتر از اصحاب اجماع نیستند. با این حال چگونه علمای رجال برخود لازم دیده‎اند كه در منابع رجالی از وثاقت اصحاب اجماع و ادله خود بر این امر سخن به میان آورند، اما از وثاقت مشایخ اجازه هر چند به صورت توثیق عام بحثی به میان نیاورده باشند؟!
۲. میان شیخ اجازه بودن با وثاقت ملازمه نیست، اجازه بسان سایر طرق تحمّلِ حدیث؛ هم‎چون سماع،قرائت و ... بدین معناست كه راوی در دریافت این حدیث، یا كتاب از استاد حدیث خود صادق است نه این كه ضرورتاً شیخ حدیثی او ثقه باشد.
۳. برخی از مشایخ اجازه، فاقد وثاقت‎اند، اما با این حال نجاشی آنان را تضعیف كرده است.
[۵۱] . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۳.




گفته شده كه وکالت امام معصوم ‌علیه السّلام‌ دلیل بر وثاقت است؛ زیرا امام ‌ علیه السّلام‌، كسی را وكیل خود معرفی می‎كند كه موثّق، بلكه عادل باشد. طرفداران این رأی به روایتی به این مضمون نیز تمسك كرده‎‎اند: حسن بن عبدالحمید می‎گوید: در كار حاجز ـ وكیل امام زمان ‌ علیه السّلام‌ ‎‎ شك كردم، پس چیزی جمع كرده به سمت لشكرگاه حركت كردم كه پیامی به این مضمون به من رسید: درباره ما وكسی كه جانشین ما است، جای شك نیست، آنچه با توست به حاجز بن یزید تحویل بده».
[۵۲] . كافی، ج ۱، ص ۱۴.

محل شاهد آن بخش از گفتار امام ـ‎ علیه السّلام‎ـ است كه فرمود: «درباره جانشین ما جای شك و تردید نیست»؛ یعنی در وثاقت، عدالت و امانت داری آنان نباید تردید روا داشت.
آیه الله خویی این نظریه را به دلایل ذیل مخدوش می‎داند:
۱. میان وكالت و عدالت ملازمه نیست؛ زیرا بالاجماع توكیل فاسق جائز است. باری عقلا در امور مالی، كارشان را به كسانی می‎سپارند كه به امانت داری شان اطمینان دارند اما امانت داری در حفظ اموال غیر از وثاقت و عدالت است.
۲.روایت مورد استناد نیز ازدو جهت مخدوش است:
الف. روایت بخاطر حسن بن عبدالحمید از نظر سندی ضعیف است. و اگر ضعف او ثابت نباشد، حداقل مجهول است.
ب. روایت، ناظر به كسانی است كه قائم مقام ائمه ‌ علیه السّلام‌ می‎باشند؛ یعنی نواب و سفرا را در بر می‎گیرد و هر كسی كه در زمینه‎ای خاص مقام وكالت را بر عهده دارد، شامل نمی‎شود. بنابراین دلالت روایت نیز ناتمام است.
[۵۳] . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۲.




مصاحبت با امام معصوم ‌ علیه السّلام‌، تألیف كتاب، یا اصل، رحمت فرستادن یكی از اعلام و كثرت روایات از معصوم ‌ علیه السّلام‌ نیز از جمله عناوینی است كه به عنوان توثیقات عام ارایه شده است
[۵۴] . همان، ص ۷۴- ۷۵.
. با احتساب این چهار عنوان مجموعه توثیقات عام ۱۲ مورد خواهد بود. طبق مدعای برخی، مصاحب امام بودن، وثاقت شخص را اثبات می‎كند، در حالی كه میان مصاحبت و وثاقت ملازمه نیست همان گونه كه ما همه اصحاب پیامبر صلی الله علیه وآله را بخاطر مصاحبت با آن حضرت عادل نمی‎دانیم از سوی دیگر شماری از صاحبان كتاب، یا اصل جزء راویان ضعیف، یا حتی كذب‎‎اند با این حال صاحب كتاب، یا اصل بودن به هیچ وجه وثاقت شخص را اثبات نمی‎كند. رحمت فرستادن و طلب مغفرت كردن نیز از كارهایی است كه در شرع بدان توصیه شده و همان گونه كه مناسب است برای مومنین فاسق نیز طلب مغفرت كرد. از این رو تنها مشركان و كافران از طلب مغفرت استثناء شده‎اند. بنابراین اگر امثال شیخ مفید، یا شیخ صدوق برای كسی طلب مغفرت نمایند به معنای توثیق آنان نیست، چنان كه برای اشخاص معروف به فسق، هم‎چون سید اسماعیل حمیری، یا محمد بن عبدلله بن بهلول طلب مغفرت شده با آن كه عدم وثاقت آنان آشكار بوده است.
[۵۵] . همان، ص ۷۸.
كثرت روایت از معصوم ‌علیه السّلام‌ را از این جهت نشان گر توثیق دانسته‏اند كه در برخی از روایت آمده است: «اعرفوا منازل الناس منا علی قدر روایاتهم عنّا؛ منزلت اشخاص نزد ما را بر اساس میزان روایاتی كه از ما نقل كرده‎اند بشناسید»
[۵۶] . كافی، ج ۱، ص ۵۰. در برخی از روایات به جای كلمه «الناس» كلمه «الرجال» آمده است. ر.ك: وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۵۰.
. در حالی كه این روایات از نظر سندی ضعیف‎اند؛ و از نظر دلالت نیز ناظر به راویان ثقه‎ای هستند كه احادیث را از محضر امامان معصوم ‌علیه السّلام‌ تلقی كرده‎اند. وگرنه ممكن است راویان كذاب بیش از راویان ثقه از ائمه ‌ علیه السّلام‌ روایات را نقل كرده باشند.
[۵۷] . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۴- ۷۵.





۱. توثیقات عام از نظر میزان اعتبار و میزان توجه علمای رجال به آنها دارای سطوح مختلف‎اند. عناوینی؛ هم‎چون اصحاب اجماع درعالی‎ترین سطح اعتبار و توجه قرار دارد و عناوینی ؛ هم‎چون مصاحبت معصوم، صاحب کتاب، یا اصل بودن در پایین‎تر سطح قرار دارد.
۲. به نظر می رسد از میان ۱۲ عنوان توثیقات عام تنها سه عنوان از اعتبار و توجه رجالیون برخوردار است كه عبارتند از:
۱. اصحاب اجماع؛
۲. مشایخ اجازه . البته در سه مورد نخست؛ یعنی محمد بن ابی عمیر، صفوان بن یحیی و احممد بن محمد بن ابی نصر بزنطی؛
۳. راویان واقع شده در اسناد کامل الزیارات ابن قولویه، اما سایر عناوین توثیقات عام فاقد وجاهت علمی است.
۳. به رغم مخالفت با توثیقات عام، بویژه مواردی؛ هم‎چون اصحاب اجماع كه از اعتبار قابل توجهی برخوردار‎ند، باید توجه داشت، اگر این عناوین به توثیق كامل راویان مورد نظر نیانجامد، همواره به عنوان قرینه‎ای برای اثبات وثاقت به كار رفته است. به عبارت روشن‎تر بخاطر حساسیت بررسی سندی روایات و نیز ضرورت دستیابی به وثاقت، یا عدالت راویان برای اثبات صحت آنها، آنچه كه مورد نظر رجالیون بوده و درمقام عمل بدان پایبند بوده و هستند، دستیابی به توثیقات خاصه است و از توثیقات عامه برای تایید و كمك به توثیقات خاص استفاده شده است.



 
۱. . مستدرك الوسائل، ج ۳، ص۷۵۷ ، به نقل از كلیات فی علم الرجال، ص۱۶۵.
۲. . معجم رجال الحدیث، ج۱، ص۵۹.
۳. . اختیار معرفه الرجال، ج۲، ص۶۷۳ .
۴. . همان، ص۸۳۰.
۵. . مستدرك الوسائل، ج ۳، ص۷۵۷.
۶. . رجال ابن داوود، ص ۲۰۹.
۷. . برای تفصیل بیشترر.ك: كلیات فی علم الرجال، ص ۱۷۰-۱۶۸.
۸. . همان، ص ۱۷۹.
۹. . مناقب آل ابی طالب، ج ۳، ص ۴۰۰.
۱۰. . وافی، ج ۱، ص ۱۲.
۱۱. . مستدرك الوسائل، ج ۲، ص ۷۶۰.
۱۲. . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۱.
۱۳. . كلیات فی علم الرجال، ص ۱۸۶.
۱۴. . همان،ص ۱۸۸-۱۸۶.
۱۵. . به نقل از معجم رجال الحدیث، ج۱، ص ۶۲.
۱۶. . به نقل از مستدرك الوسائل، ج ۳، ص ۷۶۲.
۱۷. . الرواشح السماویه، ص ۴۱.
۱۸. . مستدرك الوسائل، ج ۳، ص ۷۵۸.
۱۹. . اصول الحدیث و احكامه، ص ۶۱.
۲۰. . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۱.
۲۱. . همان، ص ۶۲- ۶۱.
۲۲. . عده الاصول، ج ۱، ص ۳۸۶.
۲۳. . برای تفصیل بیشتر ر.ك.. رجال نجاشی، ص ۳۲۶، فهرست شیخ طوسی، ص ۱۶۸.
۲۴. . فهرست شیخ طوسی، ص ۱۶۸.
۲۵. . كلیات فی علم الرجال، ص ۲۱۲- ۲۰۹.
۲۶. . همان، ص ۲۱۲.
۲۷. . همان،ص ۲۱۵.
۲۸. . تهذیب الاحكام، ج ۱، ص ۴۳.
۲۹. . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۵.
۳۰. . كلیات فی العلم الرجال، ص ۲۳۳.
۳۱. . رجال نجاشی، ص ۱۹۷.
۳۲. . فهرست شیخ طوسی، ص ۱۴۶.
۳۳. . كلیات فی علم الرجال، ص ۲۵۸.
۳۴. . رجال نجاشی، ص ۷۵.
۳۵. . همان.
۳۶. . كلیات فی علم الرجال، ص ص ۲۵۹.
۳۷. . معجم رجال الحدیث، ج ۳، ص ۲۳-۳۰؛هم چنین ر.ك:كلیات فی علم الرجال، ص ۲۵۹-۲۶۳.
۳۸. . كلیات فی علم الرجال، ص ۲۷۰.
۳۹. . خلاصهالاقوال، ص ۱۴؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۰- ۶۹؛ كلیات فی علم الرجال، ص ۲۷۵.
۴۰. . كلیات فی علم الرجال، ص ۲۷۷- ۲۷۶.
۴۱. . ر.ك: رجال خاقانی، ص ۲۱۵.
۴۲. . خاتمه المستدرك، ج ۴، ص ۲۶۹ و ص ۴۵۰؛ معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۷.
۴۳. . الغیبه، ص ۲۳۹.
۴۴. . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۱.
۴۵. . رجال نجاشی، ص ۱۱۹.
۴۶. . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۱- ۷۲؛ كلّیات فی علم الرجال، ص ۲۷۹.
۴۷. . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۶۸.
۴۸. . رجال نجاشی، ص ۳۴۵.
۴۹. . برای تفصیل بیشتر ر.گ: كلّیات فی علم الرجال، ص ۳۲۷- ۳۲۴.
۵۰. . رجال شیخ طوسی، ص ۱۷.
۵۱. . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۳.
۵۲. . كافی، ج ۱، ص ۱۴.
۵۳. . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۲.
۵۴. . همان، ص ۷۴- ۷۵.
۵۵. . همان، ص ۷۸.
۵۶. . كافی، ج ۱، ص ۵۰. در برخی از روایات به جای كلمه «الناس» كلمه «الرجال» آمده است. ر.ك: وسائل الشیعه، ج ۲۷، ص ۱۵۰.
۵۷. . معجم رجال الحدیث، ج ۱، ص ۷۴- ۷۵.




پایگاه اندیشه قم    



جعبه ابزار