جابر بن عبدالله انصاری (دانشنامهحج)
ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف
جابر بن عبدالله انصاری صحابی مشهور و راوی
حجة الوداع پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) بود. وی در
غزوهها و سریههای زیادی حضور داشت. برای جابر مناقب بسیاری برشمردهاند؛ از جمله: شفا یافتن جابر توسط
پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
استغفار پیامبر برای ایشان، تعلیم
حدیث و کلمات وحی توسط پیامبر به وی، دانش بسیار و صفات برجسته
اخلاقی، گزارش جابر از رویدادهای صدر اسلام و اخبار مربوط به غزوات و سرایای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم). جابر از پیشگامان
تفسیر و در شمار
راویان مشهور
حدیث نبوی است. وی ناقل روایات فراوان، از جمله:
حدیث لوح،
حدیث منزلت،
حدیث شجره،
حدیث سد باب و ... است. وی را در زمره اصحاب پنج امام یعنی،
امام علی (علیهالسّلام) تا
امام محمد باقر (علیهالسّلام) نام بردهاند. او را نخستین زائر حسینی دانستهاند که در
اربعین سیدالشهداء (علیهالسّلام) با حالتی پریشان به زیارت ایشان شتافت. روابط جابر با
بنیامیه دوستانه نبود و نسبت به عناد و هتک حرمت به پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
اهل بیت (علیهمالسّلام) بنیامیه واکنش نشان داد. وی در مدینه درگذشت و در
قبرستان بقیع مدفون شد.
جابر بن
عبدالله بن
عمرو بن حرام/حزام با کنیه ابوعبدالله،
ابومحمد و ابوعبدالرحمن
از تیره
بنیسلمه قبیله خزرج است.
مادر جابر، انیسه/نسیبه دختر عنمة/عقبة بن عدی نیز به همان تیره نسب میبرد.
جابر همراه پدرش در جمع ۷۰ نفری یثربیان (
انصار) در موسم
حج با پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در عقبه منا دیدار و
بیعت کرد.
پدر او یکی از
نقیبان خزرج
و جابر جوانترین فرد در میان بیعتکنندگان
عقبه دوم بود.
با توجه به مدت عمر جابر، سن وی گویا در آن هنگام حدود ۱۶ سال بوده است.
جز غزوههای
بدر و
اُحد جابر در دیگر غزوهها که شمار آنها را ۱۶
یا ۱۸
و یا ۱۹
دانستهاند، حضور داشت.
بدان جهت که پدرش او را سرپرست خواهرانش کرده بود، در بدر حضور نداشت.
گزارشهایی از شرکت او در نبرد بدر و آبرسانی به رزمندگان در دست است
که شماری از منابع آن را انکار کردهاند.
بر پایه گزارشی، جابر در نبرد اُحد که
عبدالله بن ابیّ و همراهانش به بهانه بیاعتنایی پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به نظرشان از اُحد بازگشتند، با نکوهش آنها یادآور شد که باید به حفظ دین، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و سرزمین خود تعهد داشته باشند.
در پی شهادت پدر جابر در احد
که برخی او را نخستین
شهید این غزوه دانستهاند
، وی نزد جنازه پدر آمد و خواست که با کنار زدن روانداز، صورتش را ببوسد. شماری از
صحابه او را از این کار نهی کردند؛ اما رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) که نظارهگر بود، از این کار نهی نکرد.
گویا پس از این رخداد، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جابر را غمناک دید و چون از علت آن پرسید، وی شهادت پدر و بدهکاری و بازماندن از چند دختر یاد کرد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) با بشارت دادن به جابر درباره جایگاه والای پدرش که از خداوند بازگشت به دنیا و شهادت دیگر بار در راه او را آرزو دارد، وی را دلداری داد. برخی بر خلاف مشهور، نزول آیه ۱۶۹
سوره آلعمران را در پی این رویداد دانستهاند.
معاویه در دوران حکومتش در صدد جاری ساختن چشمهای در احد برآمد و اعلام نمود که هر کس شهیدی در آنجا دارد، حضور یابد. جابر پس از چند دهه جنازه پدر را یافت که هنوز خون از آن جاری بود.
حمراء الاسد نخستین غزوهای است که جابر در آن حضور یافت.
حضور در این غزوه (
۳ق) خاص شرکتکنندگان در احد بود.
اما وی از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) درباره همراهی با آن حضرت یا ماندن نزد خواهرانش کسب تکلیف کرد. رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرمان داد که ضمن تعیین سرپرست برای خواهرانش، در این غزوه شرکت کند.
در
غزوه خندق (
۵ق) جابر که خانهاش نزدیک آن قرار داشت، رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را مهمان خود کرد. به رغم اندک بودن غذا، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و صحابه گروه گروه به منزل او وارد شدند و غذا خوردند و طعام برکت یافت.
در این غزوه، هنگامی که برخی مسلمانان با صخرهای روبهرو و از کندن آن عاجز شدند، جابر را نزد رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) فرستادند تا با دعای خود، آن مانع را برطرف کند.
به گزارش جابر، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در نبرد خندق سه روز به راز و نیاز پرداخت تا اینکه در روز سوم دعایش مستجاب شد و با رفتن
مشرکان و سپاه احزاب، شادی در چهره آن حضرت نمایان گردید.
وی از مبارزه تن به تن امام علی (علیهالسّلام) با
عمرو بن عبدود در این غزوه گزارش داده است.
جابر در
غزوه حدیبیه (
۶ق) و
بیعت رضوان حضور داشت و شاهد عینی رویداد بود. وی حاضران در این بیعت را ۱۴۰۰ نفر دانسته
و مفاد آن را حمایت از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) تا پای جان یاد کرده است.
گویا او در
عمرة القضا نیز حضور داشته است.
درباره حضور جابر در
غزوه خیبر (
۷ق) گزارشهای متفاوت در دست هستند. او کنده شدن درِ دژ به دست علی (علیهالسّلام)
و شکسته شدن خمرههای شراب
یهودیان به دست خود
را در این غزوه گزارش کرده است؛ اما برخی بدون ذکر علت و به پشتوانه این سخن که رسول خدا برای جابر سهمی از غنیمتهای آن نبرد را کنار نهاد،
حضور او در این غزوه را انکار نمودهاند. جابر شمار سپاه اسلام را در خیبر ۱۴۰۰ تن دانسته است.
از حضور وی در
غزوه تبوک (
۹ق)
و حجةالوداع نیز یاد شده است.
جابر افزون بر غزوهها در برخی سرایا نیز حضور داشت که
سریه خَبط (
۸ق) از آن جمله است. به گزارش جابر، آنان بر اثر تاریکی و به دلیل عدم تشخیص قبله، در جهت مخالف آن
نماز خواندند و پس از بازگشت، حکم آن را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پرسیدند. آنگاه این آیه نازل شد: «ولِلّهِ المَشرِقُ والمَغرِبُ فَاَینَما تُوَلّوا فَثَمَّ وَجهُ الله...»
شان نزولهای مشهورتر نیز برای این آیه یاد شده است.
از وی در شان نزول برخی آیات دیگر نیز نام بردهاند.
در شان نزول «
آیه فرایض»
از جابر نام برده شده است. این آیه در پاسخ جابر نازل گشت که درباره میراث خواهرانش به عنوان تنها وارثانش از پیامبر سؤال کرد.
برای جابر مناقب بسیار برشمردهاند
و
ترمذی و
مبارک فوری بابی به مناقب او اختصاص دادهاند.
شماری از مفسران به نقل از خود جابر، از شفا یافتن وی به دست رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) گزارش دادهاند. بر این اساس، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در بستر بیماری جابر در حال بیهوشی او، از وی عیادت کرد و با آبِ باقی مانده از وضوی خود که بر او پاشید، موجب بهبود وی شد.
سپس جابر درباره اموالش پس
مرگ پرسید و با نزول آیات ۱۱-۱۲
سوره نساء سهم وارثان وی مشخص شد.
آوردهاند که جابر در سفری، هنگام شب شترش را به پیامبر فروخت و تا
مدینه پشت سر ایشان بر مرکبش سوار شد
و ایشان چند بار برای جابر استغفار کرد. از این شب به «
لیلة البعیر» تعبیر شده است.
به گزارش
ابن سعد، استغفار پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای جابر در
غزوه ذات الرقاع (
۴ق)
رخ داد و ایشان در آنجا از بدهکاریهای پدرش پرسید.
نیز آوردهاند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) جابر را بر مرکب سوار کرد و به او ۷۰ حدیث آموخت که کسی نشنیده بود.
نیز گفتهاند که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) کلماتی از
جبرئیل را به وی آموخت.
جابر را به رغم دانش بسیار و صفات برجسته، فردی متواضع شمردهاند؛ چنان که وقتی از درگذشت
ابن عباس (م،
۶۸ق) آگاهی یافت، وی را داناترین و حلیمترین مردم خواند.
از جابر سخنانی حکمتآمیز گزارش شده است.
برخی از متمایلان به
تصوف، جابر را از
صفهنشینان انصار در
مسجد نبوی دانستهاند.
اما گویا وی مانند
مهاجران در آنجا سکونت نداشته، بلکه تنها با ساکنان
صفه در ارتباط بوده و گاه در صفه به استراحت میپرداخته است. جابر فردی دانشمند بود و در فراگیری حدیث از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و برخی صحابه برجسته، پس از رحلت ایشان اهتمام جدی داشت. آوردهاند که برای شنیدن
حدیث قصاص از
عبدالله بن انس/انیس در دهه
۵۰ق به
مصر رفت.
او را حافظ سنت نبوی و
مکثر (ناقل بیش از ۱۰۰۰حدیث) خواندهاند.
وی از
مفتیان مدینه به شمار میرفت.
سهم جابر در گزارش رویدادهای صدر اسلام و اخبار مربوط به غزوات و سرایای پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، درخور توجه است؛ از جمله: شیوه انجام مناسک رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حجة الوداع (
۱۰ق)،
احرام از
بیداء،
وقوف ایشان در
عرفات و سخنرانی در آنجا،
زمان ورود پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) به
مکه،
یک حج رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) پیش از
هجرت و دیگری پس از هجرت و نیز عمره ایشان،
و سفارش به خواندن دو رکعت نماز پس از ورود به مدینه. شیوه پوشش رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در عیدین
(بُرد قرمز) و هنگام
فتح مکه (عمامه مشکی)
از دیگر گزارشهای جابر درباره رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) است. جابر صحیفهای درباره مناسک حج دارد که در آن به وصف حجة الوداع پرداخته است.
جابر از پیشگامان تفسیر
و در شمار راویان مشهور حدیث نبوی است و از او ۱۵۴۰ حدیث گزارش شده است. وی دارای یک مسند است
که نسخه خطی آن به روایت
عبدالله بن
احمد بن حنبل در
خزانة الرباط در مغرب موجود است.
او مجموعهای از روایات پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را نگاشت که به نام «صحیفه جابر» شهرت دارد.
بر پایه گزارش جابر بن عبدالله انصاری از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، خداوند ایشان را از نطفهای پاک آفرید و در صلب
آدم (علیهالسّلام) نهاد و پیوسته آن نطفه را از صلب پاک به رحم پاک تا
نوح (علیهالسّلام) و
ابراهیم (علیهالسّلام) منتقل کرد تا به
عبدالمطلب رسید.
در مدینه، راویان به جابر مراجعه میکردند. آوردهاند که گرداگرد جابر را در مسجد نبوی احاطه کرده، از او روایت میشنیدند.
تابعین بسیار از جمله
سعید بن مسیب مکی،
عطاء بصری،
حسن بصری،
شعبی کوفی و
مجاهد از روایتگران حدیث او بودند.
مزی و
ابن عساکر نام ناقلان روایات جابر را ثبت کردهاند.
از روایات جابر، جواز متعه و انجام آن در دوران پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و
ابوبکر است.
شفا بودن
حجامت و نیز فواید
فصد، از دیگر روایات او است.
آوردهاند که وی در خلافت ابوبکر همراه
خالد بن ولید در فتوحات
شام شرکت داشت.
نیز در خلافت
عمر (
۱۵ق) در
نبرد قادسیه با ایرانیان حضور داشت.
گفتهاند که عمر او را به عنوان
عَریف (بزرگ و رابط میان تیره خود با حکومت) برگزید.
گزارشی از میانجیگری جابر در ماجرای شورش بر ضدّ
عثمان، میان معترضان مصری و خلیفه، در دست است.
از نقش وی در رویدادهای عصر سه خلیفه، گزارشی در دست نیست.
وی ناقل روایات فراوان درباره فضیلتهای اهل بیت (علیهمالسّلام) است؛ از جمله: حدیث لوح،
حدیث قتال علی (علیهالسّلام) با
ناکثین و
قاسطین و
مارقین،
حدیث منزلت،
روایت غدیر،
حدیث شجره،
حدیث سدّ باب،
تعداد امامان،
غیبت امام زمان به عنوان یکی از فرزندان رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)،
محشور شدن دشمن اهل بیت به شکل یهودی،
مشارکت علی (علیهالسّلام) در قربانی رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حجة الوداع،
و نماز خواندن امام علی (علیهالسّلام) در روز پس از
بعثت با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم).
جابر در زمره اصحاب چند تن از امامان است:
وی در دوران
خلافت امیر مؤمنان (علیهالسّلام) از خواص ایشان بود. او را از اعضای «
شُرطة الخَمیس» (نیروهای وفادار و متعهد به پایداری تا مرگ) دانستهاند. از حضور وی در
نبرد جمل گزارشی در دست نیست؛ اما در
نبرد صفین حضور داشت. او در پاسخ سؤالی درباره نبردهای امام علی (علیهالسّلام) تصریح کرد که جز
کافر در حقانیت جنگهای او تردید نمیورزد.
بر پایه گزارشی، جابر پس از ماجرای
حکمیت به سال
۴۰ ق در مدینه بود.
از وی در دوران
خلافت امام حسن (علیهالسّلام) نیز گزارشی یافت نشده است. آوردهاند که وی در روز
شهادت امام حسن (علیهالسّلام) حضور داشت. هنگامی که نزدیک بود میان
امام حسین (علیهالسّلام) و
مروان بن حکم بر سر دفن امام حسن (علیهالسّلام) کنار جدش فتنه درگیرد، جابر با حسین بن علی (علیهالسّلام) سخن گفت تا برادرش را کنار آرامگاه مادرش در بقیع به خاک بسپارد و او هم، چنان کرد.
جابر در
رخداد عاشورا حضور نداشت. وی در این هنگام نابینا بود. او را نخستین زائر حسینی دانستهاند که در اربعین سیدالشهداء (علیهالسّلام) با حالتی پریشان به زیارت ایشان شتافت.
وی دوران کودکی امام باقر (علیهالسّلام) را درک کرد. به گزارش خود او، پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) از زنده ماندن او و دیدارش با امام پنجم که همانند و همنام ایشان است، گزارش داده و فرموده بود که سلامش را به او برساند.
از این رو، جابر مشتاق دیدار امام باقر (علیهالسّلام) بود و چون وی را دیدار کرد، دست و پایش را بوسید و سلام رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را به او رساند.
شماری از منابع در وجه انتخاب لقب باقر برای آن امام، به سخن جابر استناد میکنند.
امام صادق (علیهالسّلام) وی را واپسین باقیمانده اصحاب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) دانسته و از او با تعبیر «کان منقطعا الینا اهل البیت» یاد کرده است.
روابط جابر با بنیامیه دوستانه نبود و در دورانهای مختلف، واکنشهای متفاوتی در مقابل خلفا نشان داد:
بر پایه گزارشی، در یورش سپاه معاویه به فرماندهی
بسر بن ارطاة به مدینه (۴۰ ق) که با غارت و تهدید و بیعت گرفتن از مردم برای معاویه همراه بود، وی در پی جابر فرستاد و او که این بیعت را گمراهی میدانست، پس از مشورت با
ام سلمه، همسر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، و با صلاحدید او که گفته بود بیعت آنان همانند
اصحاب کهف است که به شیوه
تقیه و به رغم میل خود همراه قومشان در عیدها شرکت میکردند و به هیئت آنان درمیآمدند،
با بسر بیعت کرد.
هنگامی که معاویه در طلب عصا و منبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برآمد (۵۰ق) تا آنها را به
دمشق ببرد، جابر و ابوهریره نزد او رفته، به وی گوشزد کردند که آنها را از جای خود تغییر ندهد. از این رو، معاویه از تصمیم خود منصرف شد.
نیز در تهاجم سپاهیان یزید به مدینه (
۶۳ ق) در
رخداد حره در حالی که قادر به دیدن جایی نبود، سخنی را از پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) برای لشکریان شام روایت کرد که هر کس مردم مدینه را بترساند، قلب پیامبر (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) را ترسانده است. سپاه اموی خواستند او را بکشند؛ اما مروان بن حکم اموی مانع آنان شد و دستور داد وی را به خانهاش برده، در را به روی او ببندند.
ابن زبیر در بازسازی کعبه که پس از ویرانی آن به دست سپاه یزید صورت گرفت، با جابر و ابن عباس و ابن عمر مشورت کرد. جابر همانند ابن عمر با این کار موافقت کرد. از این رو، کعبه بازسازی شد.
در ماجرای یورش
حبیش بن دلجه در روزگار
عبدالملک بن مروان به مدینه (
۶۵ ق) او در پی جابر فرستاد و از وی خواست با عبدالملک به عنوان خلیفه بیعت کند و با خدا پیمان بندد که به بیعتش وفادار بماند و تهدید کرد که در صورت خودداری، خون وی را خواهد ریخت. جابر بیعت با او را کاری دشوار برشمرد و گفت: «با وی با همان شرط که با رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) در حدیبیه بیعت کردیم که از دشمن نگریزیم، بیعت میکنم.»
هنگام محاصره مکه به دست
حجاج بن یوسف به سال
۷۳ق وی به خواست برخی از صحابه مانند جابر، یورش خود را تا پایان موسم حج متوقف کرد.
آوردهاند که جابر در سفر عبدالملک بن مروان به مدینه در سفر حج، از بخشش این خلیفه به مبلغ ۵۰۰ درهم برخوردارشد.
در این دیدار، جابر حرمت شهر مدینه را که رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) آن را «طیبه» نامیده بود، یادآور شد و از عبدالملک خواست به اهل آن شهر که محصور هستند، رسیدگی کند و حق خویشاوندی را به جای آورد. این سخن بر عبدالملک ناگوار آمد و از جابر روی برگرداند. جابر همچنان بر خواسته خود اصرار میورزید تا این که پسر جابر وی را به اشاره ندیم عبدالملک وادار به سکوت کرد.
جابر از کسانی است که حجاج بن یوسف در مدت حکومتش بر
حجاز (حک: ۷۳-۷۴ق) برای تحقیر آنان، همانند
اهل ذمه بر دستان یا گردنشان مهر نهاد.
به گزارش از جابر، وی بر حجاج وارد شد و بر او سلام نکرد.
با توجه به حکمرانی حجاج در حجاز، جابر وصیت کرده بود که وی بر جنازهاش نماز نخواند.
جابر همچنین به استخفاف حجاج نسبت به قبر رسول خدا (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم) و منبر او واکنش نشان داد.
جابر در اواخر عمر به مکه کوچ کرد؛ اما دیگر بار به مدینه بازگشت
و در آن شهر که زادگاهش بود، درگذشت. او اواخر عمر نابینا بود
و به نقلی، واپسین فرد از صحابه مدنی بود که درگذشت.
برخی وی را واپسین فرد از بیعتکنندگان عقبه (دوم) شمردهاند که رحلت کرد.
زمان درگذشت او را سالهای
۶۸ق،
۷۴ق،
۷۷ق،
۷۸ق و
۷۹ق یاد کردهاند. او هنگام رحلت حدود ۹۰
یا ۹۴
سال داشت.
ابان بن عثمان اموی، حاکم مدینه، بر جنازهاش نماز گزارد.
برخی بر آنند که حجاج بن یوسف بر او نماز خوانده است.
این گزارش با وصیت جابر که حجاج بر او نماز نخواند، سازگاری ندارد.
وانگهی هنگام درگذشت جابر، حجاج به سال ۷۴ق در حجاز بود. شاید او برای حج آمده و مصادف با درگذشت جابر آنجا بوده است.
مدفن جابر در بقیع است؛ اما برخی به اشتباه برای او در شوشتر خوزستان از بقعهای یاد میکنند که باید متعلق به نوادگان او باشد. شوشتری
این بقعه را از آن یکی از عالمان این شهر دانسته است.
جابر با سهیمه/شمیمه دختر
مسعود بن اوس ازدواج کرد
که ثمره آن فرزندی به نام
عبدالرحمن بود.
شماری از حدیثشناسان، آنان را
ثقه دانستهاند
؛ اما برخی به تضعیف آنان پرداختهاند.
فرزند دیگر جابر،
محمود نام داشت.
از نسل جابر، برخی به شمال
افریقا مهاجرت کردند.
نیز در
بخارا و بعضی از مناطق ایران، شماری از نسل او ساکن شدند.
شیخ مرتضی انصاری، فقیه و اصولی معروف
شیعیان در سده
۱۳ق از تبار جابر است.
درباره وی کتابی با نام «
فقیهی از سلاله جابر» نگاشتهاند.
درباره جابر تکنگاشتههایی در دست است که «
جابر بن عبدالله انصاری زندگینامه و گزیده روایات» اثر
حسین واثقی، از آن جمله است.
(۱) آثار و بناهای خوزستان، احمد اقتداری، تهران، اشاره، ۱۳۷۵ش.
(۲) الاحتجاج، ابومنصور الطبرسی (م،۵۲۰ق)، به کوشش سید محمد باقر خرسان، مشهد، نشر مرتضى، ۱۴۰۳ق.
(۳) احکام القرآن، ابن العربی (م،۵۴۳ق)، به کوشش محمدعبدالقادر عطا، بیروت، دار الكتب العلميه، ۱۴۲۴ق.
(۴) اخبار مکه، الازرقی (م،۲۴۸ق)، به کوشش رشدی الصالح، مکه، مکتبة الثقافه، ۱۴۱۵ق.
(۵) اخبار مکه، الفاکهی (م،۲۷۹ق)، به کوشش ابن دهیش، بیروت، دار خضر، ۱۴۱۴ق.
(۶) اسباب النزول، الواحدی (م،۴۶۸ق)، به کوشش كمال بسيونی زغلول، بیروت، دار الكتب العلمية، ۱۴۱۱ق.
(۷) الاستیعاب، ابن عبدالبر (م،۴۶۳ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار الجیل، ۱۴۱۲ق.
(۸) اسد الغابه، ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۹) الاصابه، ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق)، به کوشش علی معوض و عادل عبدالموجود، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۵ق.
(۱۰) الاعلام، الزرکلی (م،۱۳۹۶ق)، بیروت، دار العلم للملایین، ۱۹۹۷م.
(۱۱) اعیان الشیعه، سید محسن الامین (م،۱۳۷۱ق)، به کوشش حسن الامین، بیروت، دار التعارف.
(۱۲) الامالی، الطوسی (م،۴۶۰ق)، قم، دار الثقافه، ۱۴۱۴ق.
(۱۳) الامامة و السیاسه، ابن قتیبه (م،۲۷۶ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، الرضی، ۱۴۱۳ق.
(۱۴) امتاع الاسماع، المقریزی (م،۸۴۵ق)، به کوشش محمد عبدالحمید، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۲۰ق.
(۱۵) انساب الاشراف، البلاذری (م،۲۷۹ق)، به کوشش زکار و زرکلی، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۷ق.
(۱۶) الانساب، عبدالکریم السمعانی (م،۵۶۲ق)، به کوشش عبدالرحمن بن يحيى معلمی يمانی و غيره، حیدرآباد، مجلس دائرة المعارف العثمانية، ۱۳۸۲ق.
(۱۷) البدایة و النهایه، ابن کثیر (م،۷۷۴ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۱۸) بشاره المصطفی، محمد بن علی الطبری (م،۵۲۵ق)، به کوشش القیومی، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۲۰ق.
(۱۹) تاریخ الاسلام و وفیات المشاهیر، الذهبی (م،۷۴۸ق)، به کوشش عمر عبدالسلام، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۱۰ق.
(۲۰) التاریخ الصغیر، البخاری (م،۲۵۶ق)، به کوشش محمود ابراهیم، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۲۱) التاریخ الکبیر، البخاری (م،۲۵۶ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۷ق.
(۲۲) تاریخ المدینة المنوره، ابن شبّه (م،۲۶۲ق)، به کوشش شلتوت، قم، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۲۳) تاریخ الیعقوبی، احمد بن یعقوب (م،۲۹۲ق)، بیروت، دار صادر، ۱۴۱۵ق.
(۲۴) تاریخ خلیفه، خلیفة بن خیاط (م،۲۴۰ق)، به کوشش اكرم ضياء عمری، بیروت، دار القلم، مؤسسه الرساله، ۱۳۹۷ق.
(۲۵) تاریخ طبری (تاریخ الامم و الملوک)، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش محمد ابوالفضل، بیروت، دار احیاء التراث العربی.
(۲۶) تاریخ مدینة دمشق، ابن عساکر (م،۵۷۱ق)، به کوشش علی شیری، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۷) تحفة الاحوذی، المبارک فوری (م،۱۳۵۳ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۰ق.
(۲۸) تفسیر ابو حمزه (تفسیر القرآن الکریم)، ابوحمزه ثمالی (م،۱۴۸ق)، گردآوری عبدالرزاق حرزالدین، به کوشش معرفت، قم، الهادی، ۱۴۲۰ق.
(۲۹) تفسیر القمی، القمی (م،۳۰۷ق)، به کوشش الجزائری، قم، دار الکتاب، ۱۴۰۴ق.
(۳۰) تفسیر ثعلبی (الکشف و البیان)، الثعلبی (م،۴۲۷ق)، به کوشش ابن عاشور، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۲۲ق.
(۳۱) تفسیر فرات الکوفی، الفرات الکوفی (م،۳۰۷ق)، به کوشش محمد کاظم، تهران، وزارت ارشاد، ۱۳۷۴ش.
(۳۲) تقریب التهذیب، ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق)، به کوشش محمد عوامه، سوریه، دار الرشيد، ۱۴۰۶ق.
(۳۳) تهذیب الکمال، المزی (م،۷۴۲ق)، به کوشش بشار عواد، بیروت، الرساله، ۱۴۱۵ق.
(۳۴) الثقات، ابن حبان (م،۳۵۴ق)، به کوشش شرف الدین، هند، وزارت معارف و شؤون فرهنگی.
(۳۵) جامع البیان، الطبری (م،۳۱۰ق)، به کوشش احمد محمد شاكر، قاهره، ۱۳۷۴ق.
(۳۶) الجرح و التعدیل، ابن ابیحاتم الرازی (م،۳۲۷ق)، هند، دائرة المعارف العثمانيه، دار احياء التراث العربی، ۱۲۷۱ق.
(۳۷) جمهرة انساب العرب، ابن حزم (م،۴۵۶ق)، به کوشش گروهی از علما، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۸ق.
(۳۸) الجوهرة فی نسب الامام علی و آله، البری (م. قرن۷ق)، به کوشش التونجی، دمشق، مکتبة النوری، ۱۴۰۲ق.
(۳۹) حلیة الاولیاء، ابونعیم الاصفهانی (م،۴۳۰ق)، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۰۵ق.
(۴۰) خاتمة المستدرک، النوری (م،۱۳۲۰ق)، قم، آل البیت، ۱۴۱۵ق.
(۴۱) الدر المنثور، السیوطی (م،۹۱۱ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۶۵ق.
(۴۲) دلائل النبوه، ابونعیم الاصفهانی (م،۴۳۰ق)، به کوشش محمد رواس و عبدالبر عباس، بیروت، دار النفائس، ۱۴۰۶ق.
(۴۳) دلائل النبوه، البیهقی (م،۴۵۸ق)، به کوشش عبدالمعطی، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۰۵ق.
(۴۴) رجال الطوسی، الطوسی (م،۴۶۰ق)، به کوشش قیومی، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۵ق.
(۴۵) رجال کشّی (اختیار معرفة الرجال)، الطوسی (م،۴۶۰ق)، به کوشش میرداماد و رجایی، قم، آل البیت، ۱۴۰۴ق.
(۴۶) روض الجنان، ابوالفتوح رازی (م،۵۵۴ق)، به کوشش یاحقی و ناصح، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۳۷۵ش.
(۴۷) زاد المسیر، ابن الجوزی (م،۵۹۷ق)، به کوشش عبدالرزاق، بیروت، دار الکتاب العربی، ۱۴۲۲ق.
(۴۸) سبل الهدی، محمد بن یوسف الصالحی (م،۹۴۲ق)، به کوشش عادل احمد و علی محمد، بیروت، دار الکتب العلمیه، ۱۴۱۴ق.
(۴۹) سنن الترمذی، الترمذی (م،۲۷۹ق)، به کوشش احمدمحمد شاكر، محمدفؤاد عبدالباقی، مصر، شركة مكتبة
ومطبعة مصطفى البابي الحلبي، ۱۳۹۵ق.
(۵۰) السنن الکبری، البیهقی (م،۴۵۸ق)، بیروت، دار الفکر.
(۵۱) سنن النسائی، النسائی (م،۳۰۳ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۳۴۸ق.
(۵۲) سیر اعلام النبلاء، الذهبی (م،۷۴۸ق)، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرساله، ۱۴۱۳ق.
(۵۳) السیرة النبویه، ابن هشام (م،۲۱۳ق./۲۱۸ق)، به کوشش محمد محیی الدین، مصر، مکتبة محمد علی صبیح، ۱۳۸۳ق.
(۵۴) شذرات الذهب، عبدالحی بن العماد (م،۱۰۸۹ق)، بیروت، دار الفکر، ۱۴۰۹ق.
(۵۵) شواهد التنزیل، الحاکم الحسکانی (م،۵۰۶ق)، به کوشش محمودی، تهران، وزارت ارشاد، ۱۴۱۱ق.
(۵۶) الصحیح من سیرة النبی (صلیاللهعلیهوآلهوسلّم)، جعفر مرتضی العاملی، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۶ق.
(۵۷) الطبقات الکبری، ابن سعد (م،۲۳۰ق)، بیروت، دار صادر.
(۵۸) طبقات مفسران شیعه،عقیقی بخشایشی، قم، نوید اسلام، ۱۳۷۱ش.
(۵۹) الطبقات، خلیفة بن خیاط (م،۲۴۰ق)، به کوشش زکار، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۴ق.
(۶۰) العبر فی خبر من غبر، الذهبی (م،۷۴۸ق)، به کوشش محمد السعید، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۶۱) عیون الاخبار، ابن قتیبه (م،۲۷۶ق)، بیروت، دار الکتاب العربی.
(۶۲) الغارات، ابراهیم الثقفی الکوفی (م،۲۸۳ق)، به کوشش المحدث، بهمن، ۱۳۵۵ش.
(۶۳) فتح الباری، ابن حجر العسقلانی (م،۸۵۲ق)، بیروت، دار المعرفه.
(۶۴) الکافی، الکلینی (م،۳۲۹ق)، به کوشش غفاری، تهران، دار الکتب الاسلامیه، ۱۳۷۵ش.
(۶۵) الکامل فی التاریخ، علی ابن اثیر (م،۶۳۰ق)، بیروت، دار صادر، ۱۳۸۵ق.
(۶۶) کفایة الاثر، علی بن محمد خزاز قمی (م،۴۰۰ق)، به کوشش کوهکمری، قم، بیدار، ۱۴۰۱ق.
(۶۷) مائة منقبه، محمد بن احمد القمی (م،۴۱۲ق)، قم، مدرسة الامام المهدی، ۱۴۰۷ق.
(۶۸) مجمع البیان، الطبرسی (م،۵۴۸ق)، بیروت، دار المعرفه، ۱۴۰۶ق.
(۶۹) المحبّر، ابن حبیب (م،۲۴۵ق)، به کوشش ایلزه لیختن شتیتر، بیروت، دار الآفاق الجدیده.
(۷۰) مروج الذهب، المسعودی (م،۳۴۶ق)، به کوشش اسعد داغر، قم، دار الهجره، ۱۴۰۹ق.
(۷۱) مسند احمد، احمد بن حنبل (م،۲۴۱ق)، شعيب الأرنؤوط، عادل مرشد، و آخرون، بیروت، مؤسسة الرساله، ۱۴۲۱ق.
(۷۲) مصباح الزائر، ابن طاوس (م،۶۶۴ق)، آل البیت، ۱۴۱۷ق.
(۷۳) المعارف، ابن قتیبه (م،۲۷۶ق)، به کوشش ثروت عکاشه، قم، الرضی، ۱۳۷۳ش.
(۷۴) المغازی، الواقدی (م،۲۰۷ق)، به کوشش مارسدن جونس، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۹ق.
(۷۵) مناقب الامام امیر المؤمنین، محمد بن سلیمان الکوفی (م،۳۰۰ق)، به کوشش محمودی، قم، احیاء الثقافة الاسلامیه، ۱۴۱۲ق.
(۷۶) مناقب علی بن ابیطالب، احمد بن مردویه (م،۴۱۰ق)، قم، دار الحدیث، ۱۴۲۴ق.
(۷۷) میزان الاعتدال فی نقد الرجال، الذهبی (م،۷۴۸ق)، به کوشش البجاوی، بیروت، دار المعرفه، ۱۳۸۲ق.
(۷۸) النسب، ابن سلاّم الهروی (م،۲۲۴ق)، به کوشش مریم محمد، بیروت، دار الفکر، ۱۴۱۰ق.
(۷۹) نواسخ القرآن، ابن الجوزی (م،۵۹۷ق)، بیروت، دار الکتب العلمیه.
(۸۰) وسائل الشیعه، الحر العاملی (م،۱۱۰۴ق)، به کوشش ربانی شیرازی، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۸۱) الیقین، ابن طاوس (م،۶۶۴ق)، به کوشش الانصاری، قم، دار الکتاب، ۱۴۱۳ق.
•
سید محمود سامانی، دانشنامه حج و حرمین شریفین، برگرفته از مقاله "جابر بن عبدالله انصاری"، تاریخ بازیابی۱۴۰۱/۰۴/۱۶.