• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جامعیت قرآن از نگاه احادیث

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



بحث در مورد جامعیّت قرآن، از دیرباز تاكنون مورد توجه مفسّران و قرآن‌پژوهان بوده است و با توجه به تصریح قرآن در خصوص اصل جامعیّت، همگان آن را پذیرفته اند، گرچه درباره محدوده آن اختلاف كرده اند. عدّه‌ای قائل به جامعیت مطلق قرآن شده اند و نتیجه گرفته‌اند كه در قرآن، تمام آنچه كه می‌توان نوعی ادراك و فهم به آن پیدا نمود، وجود دارد، هر چند عقل و درك ما از شناختن آن قاصر است.



اندیشمندان دینی در مورد جامعیت قرآن نظریات متفاوتی ارائه داده‌اند که به اهم آن‌ها اشاره می‌نماییم.

۱.۱ - دیدگاه سیوطی و زرکشی

سیوطی پس از بر شمردن جمعی از علوم كه از قرآن استنباط می‌گردد، می‌نویسد:... علوم دیگری را نیز در بر دارد، از جمله: طب، مناظره، هندسه، جبر و مقابله، نجوم و غیر اینها.
غزالی در«احیاءالعلوم» و «جواهر القرآن»
[۲] غزالی، احیاءالعلوم، بیروت، دارالمعرفة، ج۱، ص۲۹۸.
[۳] غزالی، جواهرالقرآن، فصل چهارم، ص۱۸.

زركشی در«البرهان»
[۴] زركشی، البرهان، ج۱، ص۱۹۰
و شماری دیگر این نظریه را پذیرفته‌اند؛ البته زركشی، مراد از تمام علوم را اصول كلّی آنها می‌داند.

۱.۲ - دیدگاه شاطبی

در مقابل دیدگاه اول، گروهی معتقدند اگر هم بحثی از علوم (غیر از علم دین) در قرآن آمده، فقط جنبه هدایتی و تربیتی آن مورد نظر بوده است. برای نمونه می توان از شاطبی و دكتر ذهبی
[۵] ذهبی، محمد حسين، التفسیر والمفسرون، ج۲، ص۴۹۸
و علامه طباطبایی نام برد.

۱.۳ - دیدگاه علامه طباطبایی

علامه طباطبایی می فرماید: چون قرآن کریم كتاب هدایت است و جز این، كاری ندارد، لذا ظاهرا مراد از «كلّ شیء» همه آن چیزهایی است كه برگشتش به هدایت است، از معارف حقیقیه مربوط به مبدأ و معاد و اخلاق فاضله و شرایع الهیه و قصص و مواعظی كه مردم در هدایت و راه یافتنشان به آن محتاجند؛ و قرآن، تبیان همه اینهاست.


در بررسی دیدگاههای دو طرف، استناد به مجموعه روایات، كمتر به چشم می‌خورد و مهمترین دلیل آنها آیه معروف«تبیانا لكل شیء» است كه هر كس در تفسیر آن، یار ظنّ خویش گردیده است. در این نوشتار، تا آنجا كه امكان داشته است، روایات مربوط به این بحث، جمع‌آوری و به پنج دسته تقسیم شده و معنای جامعیّت و شرط آن، روشن گردیده است و در نهایت، دسته ششم روایات آورده شده كه در سبك و سیاق پنج دسته اول نیست؛ بلكه نشان می دهد كه سنّت هم باید در كنار قرآن باشد، تا بیان كننده و روشنگر جامعیّت قرآن باشد؛ گرچه همان‌طور كه بعدا نشان خواهیم داد، از گروه پنجم روایات هم می توان این مطلب را فهمید؛ ولی در گروه ششم، به لزوم همراهی كتاب و سنّت برای انتقال مفاهیم، تصریح گردیده است.


قبل از ورود به بحث، تذكّر چند نكته ضروری است:
اولا، یكی از معدود ابواب حدیثی كه در بین روایات موجود در آنها تعارضی وجود ندارد، همین بحث جامعیت قرآن است و اگر در ظاهر هم اختلافی باشد، به راحتی جمع عرفی بین آنها صورت می گیرد.
ثانیا، از كنار هم قرار دادن روایات، به تدریج معنای «جامعیت» روشن خواهد شد.
ثالثا، همه روایات مرتبط با موضوع جامعیت قرآن، در این نوشتار نیامده‌اند؛ ولی سعی شده است كه سند روایات نیز ملاحظه شوند و روایات قوی‌تر مورد استشهاد قرار گیرند.


در این دسته، روایاتی است كه دلالت دارند«تمام علوم و احتیاجات انسان، در قرآن وجود دارد»:
۱ـ به عنوان نمونه، امام صادق (علیه‌السلام) قسم خوردند كه هیچ‌گاه انسان در حسرت نخواهد بود كه چرا فلان مطلب در قرآن وجود ندارد:
إنّ اللّه عزّوجلّ أنزل فی القرآن «تبیانا لكلّ شیء» حتی واللّه ما ترك شیئا یحتاج الیه العبد، حتی واللّه ما یستطیع عبد أن یقول «لوكان فی القرآن هذا» الاّ و قد أنزله الله فیه؛
[۱۰] برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۹۵۶.

خداوند آیه «تبیانا لكل شیء» را نازل كرد و به خدا قسم از آنچه انسان به آن نیاز دارد فروگذار نكرد و به خدا قسم هیچ كس قادر نیست بگوید «ای كاش فلان مطلب در قرآن وجود داشت»؛ زیرا هر آنچه انسان نیاز داشته باشد، خداوند در مورد آن، آیه‌ای نازل كرده است.
۲ـ امام باقر (علیه‌السلام) همین مضمون را با اندكی تفاوت بیان فرموده‌اند:
إن اللّه تبارك و تعالی لم یدع شیئا تحتاج الیه الامّه الی یوم القیامه الاّ أنزله فی كتابه؛
خداوند آنچه را كه امّت تا روز قیامت بدان احتیاج دارند، در قرآن آورده و برای رسولش بیان فرموده است.
۳ـ سماعه بن مهران از امام كاظم (علیه‌السلام) سؤال می كند: «آیا پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، در زمان خود، آنچه را كه مردم احتیاج داشتند بیان فرمود؟» حضرت، علاوه بر آنكه جواب مثبت دادند، اضافه كردند: «بله؛ آنچه را تا روز قیامت، مردم نیاز دارند بیان كرده است»: أصلحك اللّه، أتی رسول اللّه الناس بما یكتفون به فی عهده؟ قال: نعم و ما یحتاجون الیه الی یوم القیامه.
۴ـ امام علی (علیه‌السلام) در بیانی كه در مورد اختلاف علما در فتواست، فرمود: ...أم أنزل اللّه دینا ناقصا فاستعان بهم علی اتمامه، أم كانوا شركاء فلهم أن یقولوا و علیه أن یرضی، أم أنزل اللّه دینا تامّا فقصر الرسول (ص) علی تبلیغه و أدائه، واللّه سبحانه یقول«ما فرّطنا فی الكتاب من شیء» و «فیه تبیان كلّ شیء»؛
...یا خداوند، دین ناقص فرستاده و از این عالمان در تكمیل آن یاری خواسته؟ یا اینان شركای اویند و حق دارند بگویند و باید خشنود باشد از راهی كه آنان می پویند؟ یا دینی كه خدا فرستاده، تمام بوده و پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) در رساندن آن كوتاهی نموده؟ در حالی كه خداوند سبحان گوید: «فرو نگذاشتیم در كتاب، چیزی را» و گوید كه «در آن، بیان هر چیزی هست».
اضافه بر این چهار مورد كه نقل شد، روایاتی دیگر نیز به همین مضمون وارد شده است.
[۱۷] قاضی نعمان مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۴۸.
نتیجه این دسته روایات كه ائمه به طور مطلق فرموده اند«همه چیز در قرآن وجود دارد»، اثبات جامعیت مطلق برای قرآن است؛ امّا چهار دسته روایت دیگر وجود دارد كه اطلاق فوق را محدود نموده، به تدریج روشن می كند كه مراد از این علوم چیست.


دسته دیگر، دو خبر است به این مضمون كه«علم اوّلین و آخرین در قرآن است و باید با تفكر در معانی قرآن، به آن علوم دست یافت». پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فرمود: من أراد العلم فلیثور القرآن فانّ فیه علم الأوّلین و الآخرین.
در نقل دیگری از عبداللّه بن مسعود، صحابی معروف پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم)، به همین معنا اشاره شده است: إذا أردتم العلم فأثیروا القرآن فإنّ فیه خبر الأوّلین و الآخرین؛
اگر به دنبال علم هستید، با تفكّر در معانی قرآن آن را بیابید؛ چون خبر اولین و آخرین در قرآن یافت می شود.
گرچه نقل دوم، در اصطلاح، روایت نیست و در اصطلاح علم«درایه الحدیث» به آن خبر می گویند، ولی در همان علم، گفته شده است كه بعضی خبرها به گونه‌ای است كه محتوای آن، گواه عدم صدور آن از اشخاص عادی و غیر معصوم است. لذا حداقل برای تأیید روایت اوّل، می توان از این خبر استفاده نمود.


دسته سوم، دو روایت است كه از مجموع آنها استفاده می شود كه «جمیع احكام مورد نیاز مردم، در قرآن آمده است». البته در دسته ششم روایات، بیان خواهیم كرد كه فهم این احكام و حدود آنها با توجه به سنّت است. فعلا این دو را نقل می كنیم تا با ضمیمه نمودن روایات دسته اول و دوم، این طور نتیجه شود كه اخبار ماكان و مایكون و ماهو كائن، در قرآن وجود دارد. ذكر این نكته هم لازم است كه اخبار ماكان، مربوط به گذشتگان و امّت‌های سابق است و اخبار مایكون در مورد معاد و بهشت و جهنم است؛ ولی ماهو كائن، تفسیرهای مختلف دارد كه در نتیجه‌گیری پایان مقاله به آن اشاره می شود. فعلا دو روایتی را كه وعده دادیم، نقل می كنیم:
۱ـ روایت حضرت كاظم (علیه‌السلام): فیه تبیان حجج اللّه المنوّره و محارمه المحدوده و فضائله المندوبه و جمله الكافیه و رخصه الموهوبه و شرائعه المكتوبه؛
در قرآن، حجت های نورانی خدا و محرّمات و مستحبّات و رخصتهایی كه به انسان بخشیده شده و واجبات، بیان گردیده است.
۲ـ حدیث امام رضا (علیه‌السلام) كه فرمودند: فیه ـ القرآن ـ تفصیل كل شیء بین الحلال والحرام و الحدود و الأحكام و جمیع ما یحتاج الیه كملا؛
تفصیل حلال و حرام و حدود و احكام و به طور كلّی آنچه انسان به آن محتاج است، در قرآن وجود دارد.


بعد از آنكه در سه دسته قبل روشن گردید كه منظور از «كلّ شیء» چیست و نتیجه شد كه اخبار گذشته و آینده و احكام مورد نیاز (كه به ترتیب از آنها تعبیر به ماكان و مایكون و ماهو كائن می شود) در قرآن وجود دارد، در دسته چهارم، این موارد یك جا در روایات بیان شده است. نكته مهم اینكه اگر كسی در سند روایات قبل هم شبهه داشته باشد، در اینجا روایات معتبری بر مطلب دلالت دارند كه بعضی از آنها را نقل می‌كنیم.
۱ـ امام صادق (علیه‌السلام): إنّ اللّه ـ عزّ ذكره ـ ختم بنبیكم النبیین فلانبی بعده أبدا و ختم بكتابكم الكتب فلا كتاب بعده و أنزل فیه تبیان كل شیء و خلقكم و خلق السماوات و الأرض و نبأ ماقبلكم و فصل ما بینكم و خبر ما بعدكم و أمر الجنه و النّار؛
خداوند با پیامبر شما نبوت را به پایان رساند و هیچ پیامبری بعد از او نخواهد آمد و با كتاب شما (قرآن) نزول كتب الهی خاتمه یافت و تا ابد كتابی نخواهد آمد. در این كتاب، همه چیز بیان شده است، از جمله ماجرای آفرینش انسان و آسمان و زمین و اخبار گذشته و آینده، و احكامی كه به آن نیاز دارید و همین طور اخبار بهشت و جهنّم.
۲ـ امام صادق (علیه‌السلام): فیه ـ القرآن ـ شرعكم و خبرمن قبلكم و بعدكم؛
[۲۵] الإربلی، علی بن عیسی، كشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج۲، ص۴۰۹.

در قرآن، احكامی كه به آن نیاز دارید و اخبار كسانی كه قبل از شما بوده اند و همچنین اخبار آینده (معاد) وجود دارد.
نكته قابل ملاحظه در این حدیث، كلمه «شرعكم» است كه منظور از«فصل بینكم» در روایت اول را بیان می كند. گرچه سند این روایت، به قوّت روایت قبلی نیست، امّا وقتی احادیث مجموعا با هم دیده شود، گاهی اوقات روایت ضعیف دلالت روایت قوی را روشن می كند. روایت بعدی نیز قرینه است كه مراد از «فصل بینكم» همان احكام و دستوراتی است كه مسلمین در زندگی به آنها نیاز دارند.
۳ـ امام علی (علیه‌السلام):
فی القرآن نبأ ماقبلكم و خبرما بعدكم و حكم مابینكم؛
در قرآن، خبر امّت‌های گذشته و خبر معاد و احكامی كه لازم دارید، وجود دارد.


پنجمین دسته، روایاتی است كه یك مطلب اضافی نسبت به دسته چهارم دارند. در این گروه، علاوه بر آنكه «تبیان كل شیء» معنا شده و بر علم ماكان و مایكون و ماهو كائن تطبیق گردیده است، این قید آمده است كه «استظهار این علوم از قرآن، احتیاج به افراد خاصی دارد». تعداد این روایات و تعدّد طرق آنها به اندازه‌ای است كه هرگونه شبهه در مورد سند را از بین می‌برد. لذا در این مرحله، با اطمینان می‌توان گفت كه اوّلا، منظور از جامعیت قرآن، جامعیت در مسیر هدایت انسانهاست كه قبلا معنا كردیم؛ ثانیا، كشف این علوم هم در قدرت همه كس نیست. تعدادی از این روایات را نقل می‌كنیم:
۱ـ امام علی (علیه‌السلام): ذلك القرآن فاستنطقوه ولن ینطق لكم، أخبركم عنه، إنّ فیه علم ما مضی و علم ما یأتی إلی یوم القیامه و حكم ما بینكم و بیان ما أصبحتم فیه تختلفون، فلو سألتمونی عنه لعلّمتكم؛
[۲۸] امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۲۵.

این قرآن را به حرف در آورید كه خودش برای شما هرگز سخن نخواهد گفت. به شما خبر دهم كه علم آنچه گذشته و آنچه تا قیامت خواهد آمد و احكامی كه به آن نیاز دارید و حكم آنچه در آن اختلاف دارید، در آن وجود دارد. اگر از من سوال كنید، به شما یاد خواهم داد.
۲ـ امام علی (علیه‌السلام): والذی بعث محمدا بالحق و أكرم أهل بیته، ما من شیء یطلبونه إلاّ و هو فی القرآن، فمن أراد ذلك فلیسألنی عنه؛
به خدایی كه محمد (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) را به رسالت بر انگیخت و اهل بیت او را كرامت بخشید، هر چه مردم بخواهند، در قرآن یافت می‌شود. هركس در این مورد چیزی می خواهد، باید از من سؤال كند.
۳ـ امام باقر (علیه‌السلام): إذا حدّثتكم بشیء فاسألونی عنه من كتاب اللّه،(ثم قال فی بعض حدیثه) إنّ رسول اللّه (ص) نهی عن القیل و القال و فساد المال و كثره السؤال. (فقیل له: یابن رسول اللّه، و أین هذا من كتاب اللّه؟ قال:) إن اللّه عزّوجلّ یقول: «لاخیر فی كثیر من نجواهم إلاّ من أمر بصدقه أو معروف أو إصلاح بین الناس» و قال: «لاتؤتوا السفهاء أموالكم التی جعل اللّه لكم قیاما» و قال:«لا تسئلوا عن أشیاء إن تبدلكم تسؤكم»؛
هنگامی كه در مورد چیزی با شما صحبت كردم، سؤال كنید كه آیا در قرآن وجود دارد؟(سپس حضرت ادامه داد كه) پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) از قیل و قال و فساد مال و زیاد پرسش كردن، منع فرمودند. (حاضرین سؤال كردند كه: آنچه می گویید، در كجای قرآن آمده است؟ حضرت به این آیات استناد كردند كه:) خداوند می فرماید...
در مورد نهی از قیل و قال، به آیه «لاخیر فی كثیر من نجواهم إلاّ من أمر بصدقه أو معروف أو اصلاح بین الناس» استناد كردند و در مورد نهی از فساد مال، آیه «لاتؤتو السفهاء أموالكم التی جعل اللّه لكم قیاما» را متذكّر شدند و سرانجام در مورد نهی از كثرت سؤال، به آیه «لاتسئلوا عن أشیاء إن تبدلكم تسؤكم» استشهاد فرمودند.
۴ـ امام صادق (علیه‌السلام): إنّی لأعلم ما فی السماوات و ما فی الأرض و أعلم ما فی الجنه و أعلم ما فی النار و أعلم ما كان و مایكون. (قال: ثم مكث هنیهه فرأی أن ذلك كبر علی من سمعه منه، فقال:) علمت ذلك من كتاب اللّه ـ عزّوجلّ. انّ اللّه ـ عزّوجلّ ـ یقول:«فیه تبیان كلّ شیء»؛
من به آنچه در آسمان و زمین و بهشت و جهنم است، آگاهم و بر ماكان و مایكون، علم دارم. (سپس حضرت مكثی كردند و پس از آنكه متوجه شدند این مطلب بر شنونده سنگین است، فرمودند:) این مطلب را از قرآن دریافته‌ام؛ زیرا خداوند می فرماید: در قرآن، همه چیزها بیان شده است.
ملاحظه می‌شود كه حضرت «تبیان كل شیء» را بر آگاهی بر آنچه در آسمان و زمین است و اخبار گذشته و آینده، تطبیق نموده است و بحثی از علوم تجربی و دانشهایی از این قبیل، نیست.
در میان روایات ما، علاوه بر آنچه كه گذشت، موارد فراوانی وجود دارد كه ائمه (علیه‌السلام) با توجّه به فهم دقیقی كه از قرآن داشته‌اند، مطالبی را بیان می‌كرده‌اند كه دیگران عاجز از فهم آن بوده‌اند (كه باید به كتب روایی مراجعه نمود و موارد آن را دید) مثلا در مورد ارث شخص خنثی، از امام صادق (علیه‌السلام) سؤال كردند. ایشان با توجه به آیه «فساهم فكان من المدحضین» فرمودند باید قرعه انداخت؛ اگر قرعه به ارث مرد اصابت كرد، باید آن اندازه ارث ببرد و اگر قرعه به ارث زن اصابت نمود، خنثی باید به اندازه ارث زن، ارث ببرد. همچنین، حضرت در ذیل روایت فرمودند: و ما من أمر یختلف فیه إثنان إلاّ وله أصل فی كتاب اللّه و لكن لاتبلغه عقول الرجال.
در هر مورد كه دو نفر با هم اختلاف كنند، برای حلّ این اختلاف، اصلی در قرآن وجود دارد و لكن عقول مردم از رسیدن به آن، عاجز است (یعنی افراد خاصّی می توانند به آن اصل دست یابند) .


ششمین دسته، روایاتی است كه دلالت دارند «همه چیز در كتاب و سنّت پیدا می شوند؛ نه آنكه فقط در كتاب باشد». امّا منظور این روایات، این نیست كه فرضا درصدی از علوم در قرآن و درصدی دیگر در سنّت است؛ چون همان طور كه گذشت، (روایات دسته پنجم) هیچ علمی وجود ندارد، مگر آنكه اصل آن در قرآن یافت می شود. پس اصل علوم در قرآن هست و آنچه در روایات است، در واقع، توضیح و تبیین آن علوم است؛ ولی در عین حال، مقصود این است كه جامعیت قرآن، با روایات كامل می شود و الاّ بودن علم در جایی كه قابل دسترس و فهم نباشد، فایده‌ای ندارد و منظور ما هم بیش از این نیست. آیاتی از قرآن نیز دلالت بر این مطلب دارد كه وظیفه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌و‌آله‌وسلّم) فقط بیان و روشن نمودن آیات الهی بوده است. اگر تشریع هم توسط ایشان بوده، اصل آن در قرآن موجود بوده است. دو آیه (در این مورد) را مرور می كنیم:
۱ـ أنزلنا إلیك الذكر لتبین للناس ما نزّل إلیهم ولعلّهم یتفكّرون.
این قرآن را به سوی تو فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را به سوی ایشان نازل شده است توضیح دهی؛ امید آنكه بیندیشند.
۲ـ و ما أنزلنا إلیك الكتاب إلاّ لتبین لهم الذی اختلفوا فیه و هدی و رحمه لقوم یؤمنون؛
این كتاب را بر تو نازل نكردیم، مگر اینكه آنچه در آن اختلاف كرده‌اند برای آنان توضیح دهی.
برای روشن شدن مطلب، تعدادی از روایات را كه مؤید همین ادّعاست، نقل می‌كنیم:
۱ـ امام باقر (علیه‌السلام): إن اللّه ـ تبارك و تعالی ـ لم یدع شیئا یحتاج إلیه الأمّه إلی یوم القیامه إلاّ أنزله فی كتابه و بیّنه لرسوله؛
خداوند تبارك و تعالی آنچه را كه مردم تا روز قیامت به آن محتاج باشند، در كتابش آورده و برای پیامبرش بیان كرده است.
۲ـ روایتی وجود دارد كه دلالت روشنتری بر مطلب دارد و نشان می دهد آنچه در سنّت آمده، در واقع قبل از آن، در قرآن وجود داشته و سنّت فقط وظیفه روشنگری داشته است. سعید اعرج نقل می كند كه به امام صادق (علیه‌السلام) عرض كردم در بین ما كسانی هستند كه ادّعا می كنند حكم بعضی از مسائل مورد ابتلا، دركتاب و سنّت یافت نمی‌شود. حضرت فرمودند: كذبوا؛ لیس شیء إلاّ جاء فی الكتاب و جاءت فیه السنّه؛
دروغ می‌گویند؛ هیچ چیزی نیست مگر آنكه در قرآن آمده و در مورد آن، سنّت هم وارد شده است.
نكته قابل توجه در این روایت، جمله «جاء فی الكتاب و جاءت فیه السنّه» است؛ یعنی در همان موردی كه قرآن درباره آن آیه‌ای دارد، سنّت هم آمده است و سنّت، توضیح و تبیین آن آیه را به عهده دارد.
با توجه به آنچه گفته شد، معنای حدیث امام كاظم (علیه‌السلام) روشن می شود كه فرمودند: كلّ شیء فی كتاب اللّه و سنه نبیّه.
یعنی این قبیل روایات، لطمه به جامعیّت قرآن نمی زنند و قرآن در محدوده‌ای كه تعریف كردیم، جامعیّت دارد و سنّت، فقط روشنگری می‌كند.


نتایج این نوشتار، در چند جمله خلاصه می‌شود:
الف) جامعیّت قرآن، فقط در محدوده هدایت است و از روایات معصومان (علیه‌السلام)، بیش از این استفاده نمی شود. مثالهایی هم كه در قرآن وجود دارد و در مورد سایر علوم است، در راستای همین هدایت است.
ب) در بین روایات، هیچ‌گونه تعارضی وجود ندارد و یكدیگر را تكمیل می كنند و در نهایت، این نتیجه را می دهند كه قرآن، در برگیرنده علم ماكان و مایكون و ماهو كائن است كه علم ماكان و مایكون روشن است، فقط در مورد ماهو كائن تفاسیر متعددی در روایات وجود دارد. در بعضی روایات، بر احكام منطبق شده است و در بعضی دیگر، با تعبیر«خبركم» آمده است كه می توان به احوالات و اتفاقات صدر اسلام منطبق نمود، از قبیل جنگ و اتّفاقات دیگر؛ و در عدّه‌ای از روایات، تعبیر به «حكم موارد اختلاف» شده است و سرانجام، در روایتی، بر «آنچه در آسمان و زمین است» تطبیق گردیده است.
ج) گرچه قرآن جامعیت به معنای بالا را دارد، ولی كشف و استظهار آن، با معصومان (علیهم السلام) است.


جامعیت قرآن؛ جامعیت قرآن کریم؛ جامعیت قرآن در نهج‌البلاغه.


۱. سیوطی، الاتقان، ج۴، ص۳۳.    
۲. غزالی، احیاءالعلوم، بیروت، دارالمعرفة، ج۱، ص۲۹۸.
۳. غزالی، جواهرالقرآن، فصل چهارم، ص۱۸.
۴. زركشی، البرهان، ج۱، ص۱۹۰
۵. ذهبی، محمد حسين، التفسیر والمفسرون، ج۲، ص۴۹۸
۶. علامه طباطبایی، محمد حسین، المیزان، ج۱۲، ص۳۲۵.    
۷. نحل/سوره۱۶، آیه۸۹.    
۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۹، ح۱.    
۹. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۲۶۷.    
۱۰. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۹۵۶.
۱۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۹، ح۲.    
۱۲. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۶، ح۱۳.    
۱۳. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۷، ح۱۳.    
۱۴. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۲۱۳.    
۱۵. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۸.    
۱۶. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۶، ح۱۲.    
۱۷. قاضی نعمان مغربی، دعائم الاسلام، ج۱، ص۳۴۸.
۱۸. متقی هندی، كنزالعمال، ح۲۴۵۴.    
۱۹. ابو عبید، قاسم بن سلام، فضائل القرآن، دمشق، دار ابن كثیر، ص۹۶.    
۲۰. شيخ صدوق، من لایحضره الفقیه، ج۳، ص۵۶۷، ح۴۹۴.    
۲۱. محمد تقی، مجلسی، روضة المتقین، ج۹، ص۲۷۹.    
۲۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۱۹۹، ح۱.    
۲۳. شیخ صدوق، الامالی، ص۷۷۳، ح۱۰۴۹.    
۲۴. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، ج۱، ص۲۶۹، ح۳.    
۲۵. الإربلی، علی بن عیسی، كشف الغمه فی معرفه الأئمه، ج۲، ص۴۰۹.
۲۶. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، حكمت ۳۰۳.    
۲۷. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۱، ح۷.    
۲۸. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه۱۲۵.
۲۹. امام علی علیه‌السلام، نهج البلاغه، خطبه ۱۵۸.    
۳۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، ج۲، ص۶۲۴، ح۲۱.    
۳۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۶۰، ح۵.    
۳۲. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۵، ص۳۰۰، ح۲.    
۳۳. شيخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۷، ص۲۳۱، ح۱۰۱۰.    
۳۴. برقی، احمد بن محمد، المحاسن، ج۱، ص۲۶۹.    
۳۵. نساء/سوره۴، آیه۱۱۴.    
۳۶. نساء/سوره۴، آیه۵.    
۳۷. مائده/سوره۵، آیه۱۰۱.    
۳۸. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۶۱، ح۲.    
۳۹. الصفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۱۴۸، ح۲.    
۴۰. صافات/سوره۳۷، آیه۱۴۱.    
۴۱. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۱۵۸، ح۳.    
۴۲. شيخ طوسی، تهذیب الاحکام، ج۹، ص۳۵۷، ح۱۲۷۵.    
۴۳. نحل/سوره۱۶، آیه۴۴.    
۴۴. نحل/سوره۱۶، آیه۶۴.    
۴۵. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۷، ص۱۷۶، ح۱۱.    
۴۶. کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۵۹، ح۲.    
۴۷. عیاشی، محمد بن مسعود، تفسیر عیاشی، ج۱، ص۶، ح۱۳.    
۴۸. شیخ مفید، الاختصاص، ص۲۸۱.    
۴۹. الصفار، محمد بن حسن، بصائر الدرجات، ص۳۰۱، ح۲.    
۵۰. کلینی، محمد بن یعقوب، الكافی، ج۱، ص۶۲، ح۱۰.    



سایت اندیشه قم، برگرفته از مقاله «جامعيّت قرآن از نگاه احاديث» تاریخ بازیابی۱۳۹۴/۱۲/۲۴.    


رده‌های این صفحه : جامعیت قرآن | قرآن شناسی




جعبه ابزار