• خواندن
  • نمایش تاریخچه
  • ویرایش
 

جایگاه تفسیر صحابه

ذخیره مقاله با فرمت پی دی اف



تفسیر صحابه یعنی صحابیان مفسر و ویژگی ها و اعتبار تفسیر آنان است.



صحابه در لغت جمع «صاحب»، و صاحب از ریشه «ص ح ب» و به معنای ملازم و همنشین است.
[۱] مجمع البحرین، ج۱، ص۹۷.
درباره تعریف اصطلاحی صحابه اختلاف است؛ ولی تعریف ابن حجر را بیشتر متأخران از او، پذیرفته‌اند.
[۳] آفاق تفسیر، ص۶۱.
از دیدگاه وی صحابی کسی است که پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را ملاقات کرده، به او ایمان آورده و با اسلام از دنیا رفته باشد. گرچه در این تعریف نیز مناقشه جدّی شده
[۵] پیام جاویدان، ش ۷، ص۱۴ - ۲۲، «صحابه از نظر قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) ».
؛ ولی همین تعریف ملاک بحث حاضر است.


بی تردید مهم ترین مرجع مسلمانان در تفسیر و تبیین احکام پس از پیامبر، صحابه‌ای بودند که سال ها از نزدیک با آن حضرت بوده و با معانی آیات قرآن آشنا شده بودند. آنان تفسیر بسیاری از آیات را بیواسطه از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شنیده بودند. این امر در کنار آشنایی آنان با اسباب و شرایط زمانی و مکانی نزول آیات، ادبیات عرب در عصر نزول و سیره عملی و علمی رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، تفسیر صحابه را چون گنجینه‌ای عظیم در برابر دیدگان مفسران در طول تاریخ تفسیر قرار داده است. به طور کلی صحابه حلقه واسطه میان پیامبر و تابعین بودند و علم به بسیاری از معارف قرآنی از طریق ایشان برای دیگران حاصل شده است.
گذشته از ضرورت تفسیر به جهت شناخت احکام اسلام و آموزه‌های قرآنی برای عمل بدان ها و اجرای آن ها در حوزه‌های حکومتی، اجتماعی و مسائل فردی، ورود خیل عظیمی از ملت ها و پیروان ادیان دیگر به اسلام در نتیجه فتوحات اسلامی که در عین ناآشنایی به زبان عربی خواستار شناخت قرآن و معارف قرآنی بودند، در کنار ظهور نسل جدید مسلمانان (تابعین) و نیاز آن ها به فراگیری اصول اسلام و احکام شریعت را باید مهم ترین انگیزه‌های صحابه در تفسیر قرآن کریم دانست؛ اما اینکه مسئله امامت و جانشینی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در شمار انگیزه‌های صحابه در تفسیر ذکر شود سخنی سست و غیر محققانه است، زیرا تفسیر صحابه عمدتاً از مجادلات سیاسی و کلامی خالی بوده است، حتی امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) زمانی که ابن عباس را برای ارشاد و اتمام حجّت نزد خوارج فرستاد او را از احتجاج به آیات قرآن باز داشت.
[۶] نهج البلاغه، نامه ۷۷.



البته همه صحابه درک یکسانی از معانی و مفاهیم قرآن نداشتند، بلکه فهم برخی از آنان به سبب تفاوت آن‌ها در استعداد عقلی، میزان حضور علمی نزد پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، شناخت زمان نزول آیات و آگاهی آنان به شعر و زبان، متفاوت بوده است،
[۸] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۷.
[۹] سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۲۲ - ۲۴.
[۱۰] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۸.
بنابراین، نظر ابن خلدون که گفته است:چون قرآن به زبان عرب و بنابر اسلوب بلاغت آن ها نازل شده است، همه اصحاب، معانی مفردات و ترکیبات قرآنی را می‌فهمیدند تنها در صورتی پذیرفتنی است که مقصود وی فهم اجمالی آیات قرآن باشد نه فهم تفصیلی و دقیق آن، چنان که خود او نیز در ادامه سخن به آن اشاره کرده است.
[۱۲] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۶.
[۱۳] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۹.
شواهد تاریخی چون فهم نادرست عدی از آیه «وکلوا واشرَبوا حَتّی یَتَبَیَّنَ لَکمُ الخَیطُ الاَبیَضُ مِنَ الخَیطِ الاَسوَدِ مِنَ الفَجرِ»
[۱۷] فتح الباری، ج۴، ص۱۱۳ – ۱۱۴.
[۱۸] صحیح البخاری، ج۲، ص۲۳۱.
[۱۹] جامع البیان، ج۲، ص۲۳۳ – ۲۳۴.
و نیز عایشه از آیه «والَّذینَ یُؤتونَ ما ءاتَوا وقُلوبُهُم وجِلَةٌ...»
[۲۲] المستدرک، ج۲، ص۴۲۷.
[۲۳] الاتقان، ج۲، ص۴۳۸.
، پوشیده ماندن معنای «أبّ» در آیه «وفکهَةً واَبًّا» بر ابوبکر
[۲۶] الدرالمنثور، ج۶، ص۳۱۷.
[۲۷] الاتقان، ج۱، ص۲۴۴.
[۲۸] تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۴۵.
، عاجز ماندن عمر از بیان معنای «أبّ» در آیه مذکور
[۲۹] المستدرک، ج۲، ص۵۵۹.
[۳۰] الاتقان، ج۱، ص۲۴۵.
[۳۱] تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۴۵.
و «تخوّف» در آیه «اَو یَأخُذَهُم عَلی تَخَوُّف...»
[۳۴] التفسیر المأثور عن عمر بن الخطاب، ص۵۱۰.
[۳۵] الموافقات، ج۲، ص۵۷.
[۳۶] الدرالمنثور، ج۴، ص۱۱۹.
و آرزوی فهمیدن معنای «کلاله» در آیه «یَستَفتونَک قُلِ اللّهُ یُفتیکم فِی الکللَةِ»
[۳۹] الدرالمنثور، ج۲، ص۷۵۷.
[۴۰] جامع البیان، ج۶، ص۵۷ - ۵۸.
و اعتراف ابن عباس به اینکه معنای «فاطر» را در آیه «فاطِرِ السَّموت...» از نزاع دو اعرابی بر سر چاه آبی فهمیده است
[۴۳] الاتقان، ج۱، ص۲۴۵.
[۴۴] ایضاح الوقف والابتداء، ج۱، ص۷۱ - ۷۲.
[۴۵] البرهان، ج۱، ص۳۹۷.
، به خوبی بیانگر این واقعیت اند.


به نقل سیوطی ۱۰ تن از صحابه به تفسیر قرآن کریم مشهور گشته‌اند که عبارت اند از:خلفای اربعه، عبدالله بن مسعود، ابی ابن کعب، عبدالله بن عباس، زید بن ثابت، ابوموسی اشعری و عبدالله بن زبیر .
[۴۶] الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
ذهبی جز این ۱۰ تن، انس بن مالک، ابوهریره، عبدالله بن عمر، جابر بن عبدالله انصاری، عبدالله بن عمرو بن عاص و عایشه را نیز در شمار صحابیان مفسر ذکر کرده است
[۴۸] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۷.
؛ اما در این میان، علی بن ابی طالب، ابن مسعود، ابن عباس و ابی بن کعب از شهرت بیشتری برخوردارند و از دیگر مفسران صحابی روایات تفسیری اندکی نقل شده است.
[۴۹] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۸.
[۵۰] فجر الاسلام، ص۲۰۲.



بزرگ ترین مفسر قرآن کریم پس از پیامبر اکرم (صلی‌الله‌علیه‌وآله) علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) است. وی که نخستین مؤمن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)
[۵۱] الطبقات، ج۳، ص۱۴ - ۱۵.
[۵۲] اسدالغابه، ج۴، ص۸۸ - ۹۰.
[۵۳] المستدرک، ج۳، ص۱۴۷.
و برترین صحابی رسول خداست همواره ملازم پیامبر بود
[۵۵] نهج البلاغه، خطبه، ۱۹۲.
و در همه غزوه‌های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جز تبوک که رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) او را جانشین خود در مدینه و در میان خانواده اش قرار داد حضور داشت.
[۵۶] الطبقات، ج۳، ص۱۶ - ۱۷.



بی شک مطابق اسناد موجود و روایات معتبر شیعه و اهل سنّت، پس از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) داناترین مردم به دین و احکام الهی و قرآن کریم امام علی (علیه‌السلام) است. به دلالت آیه تطهیر خدای متعالی او را از هرگونه پلیدی در عقیده و رفتار و گفتار پاک و منزّه فرموده است.
[۵۸] المیزان، ج۱۶، ص۳۱۱ - ۳۱۳.
او صاحب علم الکتاب (علم به همه کتاب)
[۵۹] شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۰۰ - ۴۰۵.
[۶۰] شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳۲.
[۶۳] وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۰۰.
و از اهل الذکر است که خداوند به پرسش از ایشان امر فرموده است.
[۶۵] المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) او را داناترین امّت
[۶۷] الغدیر، ج۲، ص۴۴.
و دروازه شهر دانش خویش دانسته
[۶۹] المستدرک، ج۳، ص۱۳۷ - ۱۳۸.
و فرموده: علی با قرآن و قرآن با علی است؛ این دو از هم جدا نمی‌شوند تا در کنار حوض کوثر بر من وارد شوند.
[۷۰] المستدرک، ج۳، ص۱۳۴.
[۷۲] الصواعق المحرقه، ص۱۲۴.

او خود می‌فرماید: آیه‌ای بر پیامبر نازل نشد، مگر اینکه رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آن را بر من املا کرد و من با خط خود نوشتم و تأویل و تفسیر، ناسخ و منسوخ، محکم و متشابه و عام و خا صآن ها را به من آموخت؛ آن گاه از خداوند خواست تا فهم و حفظ آن را به من عطا فرماید...
[۷۴] شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۸.
، به خدا سوگند هیچ آیه‌ای در قرآن نیست مگر اینکه می‌دانم درباره چه و در کجا و در شأن چه کسی نازل شده است.
[۷۶] الطبقات، ج۲، ص۲۵۷.
[۷۸] الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
ملازمت پیوسته با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، فضایل بی نظیر و دانش بی کرانی که از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آموخته بود او را از جایگاهی رفیع در میان صحابه برخوردار ساخته بود
[۸۰] الاستیعاب، ج۳، ص۲۰۶.
و صحابه در بسیاری از امور و مشکلات به او مراجعه می‌کردند.
[۸۱] مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱.
[۸۲] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۹۲.
عبدالله بن مسعود او را بهترین و داناترین شخص پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)
[۸۳] سعد السعود، ص۵۵۸.
و عالم به ظاهر و باطن تمام قرآن
[۸۵] حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۰۵.
[۸۷] الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.

دانسته است. ابن عباس دانش تفسیر خود را از علی (علیه‌السلام) دانسته،
[۸۹] تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۷.
می‌گوید: دانش پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) از خدا و دانش علی (علیه‌السلام) از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و دانش من از دانش علی (علیه‌السلام) است و اندوخته‌های علمی من و اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) جملگی در برابر دانش علی (علیه‌السلام) به سان قطره‌ای در برابر ۷ دریاست
[۹۱] سعد السعود، ص۵۵۹.
[۹۲] الغدیر، ج۲، ص۴۵.
؛ نیز می‌گوید اگر در موضوعی سخنی از علی (علیه‌السلام) ثابت می‌شد به آن بسنده می‌کردیم و سراغ دیگری نمی‌رفتیم.
[۹۳] اسدالغابه، ج۴، ص۹۶.



اعلمیت علی (علیه‌السلام) به اسباب نزول و تفسیر و تأویل قرآن و موضوعات دیگر نزد فریقین محرز و مسلمّ بود
[۹۵] اسمی المناقب، ص۸۲.
[۹۶] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۹۲.
و از همین رو به «کلام الله ناطق» ملقب گردید.
[۹۷] مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۳۳۱.
زرکشی
[۹۸] البرهان، ج۲، ص۲۹۳.
و قرطبی
[۹۹] تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۷.
او را سرآمد مفسران از صحابه دانسته‌اند. زرقانی ضمن اشاره به اشراق درونی، سعه وجودی و پیوند محکم علی (علیه‌السلام) با رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) او را صاحب فطرتی ناب، هوشمندی ای بی نظیر و عقلی توانا می‌داند که خدای متعالی به وی عطا فرموده است و این همه را از علل کثرت آموزه‌های تفسیری وی معرفی می‌کند. ذهبی نیز با ستایش علم، عقل، بصیرت و فصاحت علی (علیه‌السلام) او را تربیت یافته بیت نبوی و داناترین افراد به موقعیت نزول آیات و شناخت تأویل آن ها دانسته است.
[۱۰۱] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۹۲.
ابن ابی الحدید معتقد است همه علوم اسلامی و از جمله علم تفسیر به امام علی (علیه‌السلام) باز می‌گردد، زیرا بیشتر دستمایه‌های برجای مانده در تفسیر یا مستقیماً از اوست یا از ابن عباس که همراهی و ملازمت و شاگردی او نزد علی (علیه‌السلام) بر همگان آشکار است.




۸.۱ - علی بن ابی طالب

امام علی (علیه‌السلام) نخستین کسی است که به جمع و تدوین قرآن پس از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) همت گماشت.
[۱۰۳] الفهرست، ص۳۰.
[۱۰۵] التمهید، ج۱، ص۲۸۵.
کمّ و کیف قرآنِ جمع آوری شده توسط وی که به مصحف امام علی (علیه‌السلام) معروف گشته همواره مورد بحث دانشمندان علوم قرآن و تفسیر بوده است. هرچند بر اثر در دسترس نبودن، اطلاعات دقیقی از آن در دست نیست
[۱۰۶] تاریخ الخلفاء، ص۱۸۵.
؛ ولی مسلماً از نظر متن قرآن چیزی بیش از قرآن کنونی نداشته است.
[۱۰۹] حقایق هامّه، ص۱۵۳ ۱۶۵.
(=> تفسیر اهل بیت)

۸.۲ - عبدالله بن مسعود

دیگر صحابی مفسر، عبدالله بن مسعود (م. ۳۲ ق.)
[۱۱۱] اسدالغابه، ج۳، ص۳۸۷.
است. وی ششمین ایمان آورنده به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)
[۱۱۳] حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۷۴.
و نخستین کسی است که پس از رسول خدا (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آشکارا و با صدای بلند در مکه قرآن تلاوت کرد.
[۱۱۵] الطبقات، ج۳، ص۱۱۲.
[۱۱۶] السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۴.
[۱۱۷] اسدالغابه، ج۳، ص۳۸۳.
وی در هر دو هجرت شرکت جست و در همه غزوه‌ها همراه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضور داشت
[۱۱۸] الطبقات، ج۳، ص۱۱۲ - ۱۱۳.
[۱۲۰] اسدالغابه، ج۳، ص۳۸۳.
و در ملازمت و همراهی پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) کم نظیر بود و در بیشتر کارها به آن حضرت خدمت می‌کرد.
[۱۲۱] الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۱.
[۱۲۲] مسند احمد، ج۶، ص۴۴۹.
[۱۲۳] الطبقات، ج۳، ص۱۱۳.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) خوش می‌داشت که قرآن را با تلاوت او بشنود.
[۱۲۴] صحیح مسلم، ج۲، ص۱۹۵.
[۱۲۵] مسند احمد، ج۱، ص۷.
[۱۲۶] سفینة البحار، ج۳، ص۳۴۶ - ۳۴۸.

ابن مسعود به کسب دانش به ویژه معارف قرآن بسیار اهتمام می‌ورزید و به گفته خود، آموختن آیات قرآن را با شناخت مفاهیم آن ها و نحوه عمل بدان ها همراه می‌کرد
[۱۲۷] مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۵ - ۳۶.
، از همین رو از داناترین صحابه به معانی قرآن بود. همه صحابه به فضیلت و دانش او به کتاب و سنّت اعتراف کرده‌اند.
[۱۲۸] حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۸.
[۱۲۹] صفه الصفوه، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۱.
[۱۳۰] اسدالغابه، ج۳، ص۳۸۵ - ۳۸۶.
امام علی (علیه‌السلام) درباره او فرموده است:قرآن و سنت را آموخت و به پایان برد.
[۱۳۱] صفة الصفوه، ج۱، ص۱۷۱.
[۱۳۲] کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۶۰.

ابن مسعود پس از وفات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) و به ویژه زمانی که خلیفه دوم او را برای تعلیم قرآن و احکام اسلام به کوفه فرستاد
[۱۳۵] الاصابة، ج۴، ص۲۰۱.
به تفسیر قرآن برای مردم همت گماشت و شاگردان برجسته‌ای تربیت کرد.
[۱۳۷] مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱.
او را باید پایه گذار مکتب تفسیری کوفه دانست، زیرا مفسران کوفه در زمان تابعان از تفسیر او پیروی می‌کردند.
[۱۳۸] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۲۱ - ۱۲۲.
از مفسران بزرگ تابعی علقمة بن قیس نخعی، اسود بن یزید نخعی، مسروق بن اجدع، ابووائل شقیق بن سلمه اسدی کوفی، عبیدة بن عمرو سلمانی، قیس بن ابی حازم و دیگران از اصحاب و شاگردان او هستند.
[۱۳۹] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۷.
از او در تفسیر مطالب فراوانی بر جای مانده و سندهای منتهی به وی را قوی دانسته‌اند.
[۱۴۰] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۱۸.

ابن مسعود از صحابه دوستدار علی (علیه‌السلام) بود که ابوبکر را برای سبقت بر امام علی (علیه‌السلام) در مسئله خلافت سرزنش کرد.
[۱۴۱] الخصال، ج۲، ص۴۶۱.
شأن نزول آیه تبلیغ که درباره اعلام ولایت علی (علیه‌السلام) در روز غدیر است از او نقل شده است.
[۱۴۴] الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۸.
او از راویان حدیث غدیر است
[۱۴۶] الغدیر، ج۱، ص۵۳.
و همو بود که حدیث «الخلفاء إثنا عشر» را در کوفه و پیرامون آن رواج داد.
[۱۴۷] الخصال، ج۲، ص۴۶۶ - ۴۶۹.
وی مطالب تفسیری بسیاری را نیز از امام علی (علیه‌السلام) فرا گرفته است.
[۱۴۸] سعد السعود، ص۵۵۸.

ابن مسعود مصحفی ویژه خود داشت که شامل ۱۱۱ سوره بود و سوره‌های فاتحة الکتاب و معوّذتین (فلق و ناس) را نداشت.
[۱۵۱] الاتقان، ج۱، ص۱۴۲.
[۱۵۲] الاتقان، ج۱، ص۱۷۲ - ۱۷۳.
[۱۵۳] التمهید، ج۱، ص۳۱۲ - ۳۱۵.
وی فاتحه را جزء قرآن می‌دانست؛ ولی معتقد بود چون همواره در نمازهای یومیّه خوانده می‌شود حفظ خواهد شد؛ ولی دو سوره معوّذتین را از تعویذات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) می‌دانست و از قرآن به شمار نمی‌آورد.
[۱۵۴] مسند احمد، ج۵، ص۱۲۹ - ۱۳۰.
[۱۵۵] الاتقان، ج۱، ص۱۷۳.
مصحف او افزوده‌هایی نیز داشت که به عقیده بسیاری از دانشمندان و محققان علوم قرآنی نکات تفسیری بوده است و نه الفاظ قرآن.
[۱۵۶] مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۱۵ - ۱۶.
[۱۵۷] التمهید، ج۱، ص۳۱۹ - ۳۲۱.
[۱۵۸] تاریخ قرآن، ص۳۵۰ - ۳۵۳.


۸.۳ - اُبی بن کعب انصاری

اُبَی دیگر مفسر برجسته از میان صحابه است که به سال ۳۰ قمری در مدینه وفات یافت.
[۱۵۹] الطبقات، ج۳، ص۳۸۱.
وی از اصحاب عقبه دوم بود و در همه جنگ های پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) حضور داشت.
[۱۶۲] الطبقات، ج۳، ص۳۷۸.
نخستین کاتب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در مدینه بود
[۱۶۳] تاریخ قرآن، ص۳۴۱.
و به سبب جایگاه ممتازش در دانش و کمال و فضل و شرف به «سید المسلمین» مشهور بود.
[۱۶۴] الطبقات، ج۳، ص۳۷۹ - ۳۸۱.
[۱۶۵] تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۳۹.
مسلمانان او را «سید القراء» نیز لقب داده بودند، زیرا پیامبر فرمود: برجسته ترین قاریان اُبی بن کعب است. وی همه وقت خود را صرف تعلیم قرائت قرآن کرد
[۱۶۷] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۷.
و شاید به همین سبب بود که بنابر نقلی ریاست گروه یکسان سازی مصاحف در زمان عثمان به او واگذار شد.
[۱۶۸] تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۶۹ - ۱۷۰.
[۱۶۹] التمهید، ج۱، ص۳۴۰.
در منابع و تفاسیر، روایات تفسیری زیادی از ابی نقل شده است که بیشتر آن ها را دارای سندهای معتبر دانسته‌اند.
[۱۷۰] الاتقان، ج۲، ص۴۱۷.
[۱۷۲] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۲۳.
او را پایه گذار مکتب تفسیری مدینه دانسته‌اند.
[۱۷۳] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۱۹.
[۱۷۴] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۶.

بسیاری از مفسران از جمله ثعلبی، زمخشری و واحدی نیشابوری برای هریک از سوره‌های قرآن حدیثی در فضیلت آن سوره از ابی بن کعب نقل کرده‌اند که به حدیث فضایل سُوَر مشهور است.
[۱۷۵] مقدمة فی اصول التفسیر، ص۷۵ - ۷۶.
این حدیث با سه سند نقل شده است
[۱۷۶] مقدمتان فی علوم القرآن، ص۶۴ - ۷۴.
[۱۷۷] الموضوعات، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۲.
؛ ولی بعضی از محققان این روایات را هم از نظر سند و هم از جهت متن، تضعیف کرده‌اند.
[۱۷۸] مقباس الهدایه، ج۱، ص۴۱۱.
[۱۷۹] الموضوعات، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۲.
[۱۸۰] اللآلی المصنوعه، ج۱، ص۲۰۷ - ۲۰۸.

اُبی بن کعب مصحفی ویژه خود گرد آورده بود
[۱۸۱] المصاحف، ج۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲.
[۱۸۲] تاریخ قرآن، ص۳۴۰ - ۳۵۳.
و شامیان مطابق مصحف او قرائت می‌کردند؛ گویا مصحف او در دمشق رایج بوده یا ابو درداء که متولّی تعلیم قرآن به شامیان بوده، قرآن را بر قرائت ابی می‌خوانده است.
[۱۸۳] تاریخ قرآن، ص۳۴۲ - ۳۴۳.
به نقلی مصحف وی حاوی دو سوره اضافی به نام های «خلع» و «حفد» یا «جیّد» بوده است
[۱۸۴] الفهرست، ص۲۹ - ۳۰.
[۱۸۵] الاتقان، ج۱، ص۱۴۲ - ۱۴۳.
[۱۸۶] التمهید، ج۱، ص۳۲۲ - ۳۲۳.
که به فرض صحّت اسناد این دو سوره به او دعاهایی بوده‌اند که وی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آموخته بود و نه سوره‌ای از قرآن
[۱۸۷] مقدمتان فی علوم القرآن، ص۷۵.
[۱۸۸] تاریخ قرآن، ص۳۴۹ - ۳۵۳.
؛ همچنین افزوده‌هایی تفسیری در مصحف او گزارش شده است.
[۱۸۹] المصاحف، ج۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲.
[۱۹۰] مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۱۶.
[۱۹۱] التمهید، ج۱، ص۳۲۴ - ۳۲۵.

ابوالصلاح حلبی، ابی بن کعب را نیز همچون ابن مسعود از صحابه دوستدار علی (علیه‌السلام) می‌شمارد.
[۱۹۲] تقریب المعارف، ص۱۶۸.
[۱۹۳] سفینة البحار، ج۱، ص۲۳.
ابی نیز یکی از ۱۲ نفری بود که ابوبکر را به سبب پیشی گرفتن بر امام علی (علیه‌السلام) نکوهش کرده بود.
[۱۹۴] الخصال، ج۲، ص۴۶۱.


۸.۴ - عبدالله بن عباس

ابن عباس (م. ۶۸ ق.) مشهورترین صحابی مفسر قرآن کریم است که به سبب دانش فراوانش به «بحر» و «حبر الأُمّه» لقب یافته
[۲۰۰] الاتقان، ج۲، ص۴۱۳.
[۲۰۱] ذهبی، التفسیر والمفسرون ج ۱، ص۶۹.
و در دانش تفسیر به پایه‌ای رسیده بود که او را «ترجمان القرآن» و «ربانی امت» می‌خواندند.
پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بارها او را دعا کرده و از جمله فرموده‌اند:خدایا! او را فقیه در دین و عالم به تأویل قرآن گردان.
[۲۰۴] مسند احمد، ج۱، ص۲۶۶.
[۲۰۵] اسدالغابه، ج۳، ص۲۹۲ - ۲۹۳.
پس از رحلت پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در حالی که حدود ۱۳ سال سن داشت
[۲۰۷] مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵.
در پی جبران اموری برآمد که در زمان حیات پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) به علت کمی سن از دست داده بود
[۲۱۰] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۹.
و با کوششی تحسین برانگیز به کسب علوم و معارف اسلامی و قرآنی از محضر صحابه بزرگ پرداخت
[۲۱۱] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۲۵.
؛ اما بیشترین بهره علمی را از محضر امام علی (علیه‌السلام) برد و اساس و پایه‌های تفسیر را از آن حضرت آموخت و همان گونه که خود گفته است باید او را تربیت یافته مکتب علی (علیه‌السلام) دانست.
[۲۱۲] تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۷.
[۲۱۳] مقدمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳.
امام علی (علیه‌السلام) او را در تفسیر ستوده
[۲۱۴] تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۷.
[۲۱۶] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۱.
و ابن مسعود او را «ترجمان القرآن» می‌خوانده است.
[۲۱۸] الاتقان، ج۲، ص۴۱۳.
بسیاری از صحابه در تفسیر قرآن به او مراجعه می‌کردند
[۲۲۱] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۰، ۷۴.
و حتی خلیفه دوم در مجالس خود با بزرگان از اصحاب پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) او را شرکت و گاهی نظرهای تفسیری وی را بر آرای دیگران ترجیح می‌داد.
[۲۲۲] الاتقان، ج۲، ص۴۱۳ - ۴۱۴.
[۲۲۳] الاستیعاب، ج۳، ص۶۷ - ۶۸.

ابن عباس پیوسته ملازم اهل بیت (علیهم السلام)
[۲۲۴] تفسیر و مفسران، ج۱، ص۲۰۸.
و در جنگ های جمل، صفین و نهروان در کنار امام علی (علیه‌السلام) بود.
[۲۲۶] الاستیعاب، ج۳، ص۷۰.
وی از شیعیان برجسته و خا صآن حضرت شمرده می‌شد
[۲۲۷] قاموس الرجال، ج۶، ص۴۱۸ - ۴۹۳.
[۲۲۸] خلاصة الاقوال، ص۱۹۰.
و همواره با سخنان خویش از حریم ولایت دفاع می‌کرد.
[۲۲۹] سعد السعود، ص۵۹۵ - ۵۹۶.
[۲۳۲] الغدیر، ج۱، ص۴۹ - ۵۲.
پس از ماجرای صلح امام حسن (علیه‌السلام) با معاویه، به مکه عزیمت کرد
[۲۳۳] قاموس الرجال، ج۶، ص۴۳۵ - ۴۳۶.
و با تشکیل جلسات تفسیری، مکتب تفسیری مکه را بنیان نهاد.
[۲۳۴] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۰۷.
[۲۳۵] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۶.
مفسران تابعی بزرگی چون سعید بن جبیر، مجاهد، طاوس، عکرمه، عطاء بن ابی رباح و ابوشعثاء اَزْدی، دست پروردگان مکتب تفسیری اویند.
[۲۳۶] مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱.
[۲۳۷] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۰۷.


۸.۴.۱ - تقسم آیات به چهار قسمت

ابن عباس با استناد به روایتی از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)، آیات قرآن را به ۴ بخش قسمت می‌کند:
۱. آیات مربوط به حلال و حرام که هیچ کس در ندانستن آن معذور نیست؛
۲. آیاتی که عرب به کمک زبان خود آن ها را درک می‌کند؛
۳. آیاتی که فقط دانشمندان توانایی تفسیر آن را دارند.
۴. آیات متشابه که جز پروردگار کسی تفسیرشان را نمی‌داند.
[۲۳۸] جامع البیان، ج۱، ص۵۴.

تفسیر قرآن به قرآن، توجه به اسباب نزول و تکیه بر تفسیر منقول از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) را از مؤلّفه‌های روش ابن عباس در تفسیر به شمار آورده‌اند.
[۲۳۹] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۳۴ - ۲۴۰.
از دیگر شاخصه‌های مهم در روش تفسیری وی استشهاد به اشعار فصیح دوران جاهلیت و سخنان بلند و بدیع عرب برای فهم معانی واژگان قرآن است.
[۲۴۰] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۷ - ۷۹.
[۲۴۱] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۴۰ - ۲۴۵.
او شعر را دیوان عرب و منبعی غنی برای آشنایی با زبان عربی می‌دانست
[۲۴۲] الاتقان، ج۱، ص۲۵۵.
[۲۴۳] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۹.
و به حفظ اشعار فصیح عرب و شناخت ادبیات قبایل مختلف عرب اهتمامی وافر داشت و از همین رو به توان بالایی در شناخت ادبیات عرب دست یافته بود. در روایات تفسیری منقول از ابن عباس موارد فراوانی از استشهاد به شعر عرب به چشم می‌خورد.
[۲۴۴] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۴۰ - ۲۴۱.
بزرگ ترین اثری که از وی در این زمینه بر جای مانده و اطلاعات گسترده ادبی او را به خوبی نشان می‌دهد، مجموعه پرسش های نافع بن ازرق (از خوارج) از اوست که به مسائل نافع بن ازرق مشهور است.
[۲۴۵] الاتقان، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۸۲.
[۲۴۶] اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.


۸.۴.۲ - ویژگی های روش تفسیری

ابن عباس برای تفسیر دقیق قرآن، اطلاعات جغرافیایی، شناخت تاریخ و آداب و رسوم عرب و آشنایی با واژه‌ها و آداب و رسوم ملت های دیگر را نیز به دانش خویش افزوده بود.
[۲۴۷] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۴۸ - ۲۵۰.
اجتهاد شخصی از دیگر ویژگی های روش تفسیری ابن عباس است.
[۲۴۸] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۲.
آیة الله معرفت اجتهاد وی را مبتنی بر مقدمات صحیح و آن را ممدوح شمرده است.
[۲۴۹] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۶۷.

گلدزیهر و به تبع او احمد امین مصری مراجعه به اهل کتاب در تفسیر قرآن را از ویژگی های مهم تفسیر ابن عباس شمرده و در این زمینه مبالغه کرده‌اند. به اعتقاد آن ها عموم صحابه و به ویژه ابن عباس در تفسیر قرآن به علمای اهل کتاب از جمله کعب الاحبار و عبدالله بن سلام مراجعه می‌کردند.
[۲۵۰] مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵ - ۸۹.
[۲۵۱] فجر الاسلام، ص۱۶۰، ۲۰۱.
در مقابل، ذهبی همچون ابن تیمیه با رد این اتهام، مراجعه ابن عباس و دیگر صحابه به اهل کتاب را عالمانه و با رعایت عقل و شرع دانسته و به بعضی قصص و تاریخ پیشینیان که در کتب تورات و انجیل به صورت تفصیلی ذکر شده محدود کرده است
[۲۵۲] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۴ – ۶۶.
[۲۵۳] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۴ - ۷۷.
؛ اما آیة الله معرفت با ذکر شواهد و ادله‌ای این اتهام را از اساس رد کرده و هرگونه مراجعه صحابه‌ای چون ابن عباس به اهل کتاب را نفی کرده است.
[۲۵۴] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۵۶ - ۲۶۷.

روایات تفسیری ابن عباس به طرق و سندهای مختلفی نقل شده‌اند. کثرت روایات منقول از او به گونه‌ای است که کمتر آیه‌ای از قرآن یافت می‌شود که روایتی از ابن عباس درباره آن نقل نشده باشد، حتی در بعضی موارد در اقوال تفسیری منسوب به وی تناقض دیده می‌شود.
[۲۵۵] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۸۰.
[۲۵۶] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ۸۶.
این مسئله دانشمندان علوم قرآنی و محدّثان را به این باور رسانده که بسیاری از روایات تفسیری منقول از ابن عباس مجعول اند
[۲۵۸] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۸۰ - ۸۱.
[۲۵۹] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۳۲، ۲۶۵.
، به طوری که بخاری در صحیح خود تنها ۲۱۷ حدیث در زمینه تفسیر و غیر آن از ابن عباس نقل کرده
[۲۶۰] مقدمه فتح الباری، ص۴۷۶.
و به گفته شافعی، از ابن عباس بیش از حدود ۱۰۰ حدیث در تفسیر ثابت نشده است.
[۲۶۱] الاتقان، ج۲، ص۴۱۷.
به نظر می‌رسد خلافت عباسیان و تلاش برخی در نسبت دادن احادیث ساختگی به ابن عباس برای تقرّب به دستگاه خلافت
[۲۶۲] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۸۶.
[۲۶۳] دراسات و مباحث فی تاریخ التفسیر، ص۴۰.
افزون بر بزرگواری و رواج علمی وی
[۲۶۴] مناهج فی التفسیر، ص۴۱.
در این امر نقش داشته است. وجود روایات مجعول بسیار، در میان روایات تفسیری وی، محققان را به کنکاش در سند آن ها واداشته است. سیوطی ۹ طریق برای روایات تفسیری او ذکر و برخی از آن ها را ضعیف دانسته است
[۲۶۵] الاتقان، ج۲، ص۴۱۴ - ۴۱۷.
[۲۶۶] التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۶۸.
؛ امّا از دیدگاه آیة الله معرفت همه طرق نُه گانه معتبرند و علت تضعیف بعضی از این طرق از جانب علمای اهل سنّت از جمله سیوطی، شیعی و کوفی بودن راویان آن هاست.
[۲۶۷] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۶۸ - ۲۹۴.


۸.۴.۳ - تفاسیر منسوب

با وجود کثرت روایات تفسیری ابن عباس، وجود تفسیری مکتوب که خود نگاشته باشد محل تردید است. درباره کتب تفسیری منسوب به او گفته‌اند که پس از وفات وی روایات تفسیری او را به صورت مکتوب جمع آوری کرده‌اند.
[۲۶۸] سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۱۲۳ - ۱۲۷.
یکی از آن ها صحیفة علی بن ابی طلحه عن ابن عباس فی تفسیرالقرآن الکریم است که به صورت صحیفه‌ای مدوّن در میان محدّثان مصری رواج داشته و چنان معتبر بوده که احمد بن حنبل سفر به مصر را برای به دست آوردن آن نیکو می‌شمرده است.
[۲۶۹] الاتقان، ج۲، ص۴۱۵.
[۲۷۰] تفسیر ابن عباس، ص۵.
طریق روایات این تفسیر طریق معاویة بن صالح از علی بن ابی طلحه از ابن عباس است که از صحیح ترین طرق شمرده شده است.
[۲۷۱] الاتقان، ج۱، ص۲۴۵.
[۲۷۲] الاتقان، ج۲، ص۴۱۵.
برخی سماع علی بن ابی طلحه از ابن عباس را انکار کرده و گفته‌اند که وی این روایات را از مجاهد یا سعید بن جبیر فرا گرفته و مستقیماً به ابن عباس نسبت داده است.
[۲۷۳] تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۸۸ - ۲۸۹.
با وجود این به نظر ابن حجر در صورت ثقه بودن راوی، ذکر نکردن واسطه به حجیّت سند زیان نمی‌رساند.
[۲۷۴] الاتقان، ج۲، ص۴۱۵.
روایات تفسیری علی بن ابی طلحه از ابن عباس را اخیراً راشد عبدالمنعم رجّال گرد آورده و چاپ شده است.
[۲۷۵] تفسیر ابن عباس.

برخی تفسیر مجاهد بن جبر را روایتی از تفسیر ابن عباس دانسته‌اند
[۲۷۶] الفهرست، ص۳۶.
؛ ولی با توجه به اختلافات موجود میان روایات تفسیری ابن عباس و آنچه در متن چاپ شده تفسیر مجاهد آمده است، باید گفت که تفسیر مجاهد صرفاً گردآوری روایات ابن عباس نیست، اگرچه مرجع اصلی مجاهد در تفسیرش ابن عباس بوده است.
[۲۷۷] مجاهد المفسر والتفسیر، ص۲۸۸ - ۲۹۴.

تفسیر مشهور دیگری به نام تنویرالمقباس من تفسیر ابن عباس موجود است که گردآوری آن را به محمد بن یعقوب فیروزآبادی (م. ۸۱۷ ق.) نسبت داده‌اند.
[۲۷۸] کشف الظنون، ج۱، ص۵۰۲.
[۲۷۹] الذریعه، ج۴، ص۲۴۴.
[۲۸۰] تحقیق حول ابن عباس، ص۱۸۷.
مؤلف تنویر المقباس روایات خود را با سلسله سندی منتهی به طریق محمد بن مروان از کلبی از ابی صالح از ابن عباس نقل کرده است
[۲۸۲] تحقیق حول ابن عباس، ص۱۸۷ - ۱۸۸.
که همه افراد سند قبل از محمد بن مروان مجهول الحال اند.
[۲۸۳] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۹۶.
به اعتقاد برخی، دقت در متن این تفسیر نشان می‌دهد که چنین تفسیری نمی‌تواند از ابن عباس باشد، بلکه مؤلف کتاب در پی نوشتن تفسیری ساده بوده و فقط برای تبرک، در ابتدای هر سوره روایتی از ابن عباس آورده است.
[۲۸۴] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۹۶ - ۲۹۷.
این کتاب تاکنون بارها چاپ شده است.
[۲۸۵] تحقیق حول ابن عباس، ص۱۸۸.

غریب القرآن نام کتابی دیگر منسوب به ابن عباس است که ۲۵۰ کلمه از مفردات قرآن کریم را در بردارد.
[۲۸۶] سیر نگارش های علوم قرآنی، ص۱۳.
[۲۸۷] تاریخ التراث العربی، ج۱، ص۶۷.
متن این کتاب با آنچه سیوطی با همین عنوان ضمن الاتقان آورده، مطابقت می‌کند.
[۲۸۸] الاتقان، ج۱، ص۲۴۴ - ۳۵۴.

مسائل نافع بن الازرق دیگر اثر قرآنی ابن عباس است که در آن تبیین بیش از ۱۹۰ کلمه قرآنی با شواهدی از شعر جاهلی آمده است.
[۲۸۹] تاریخ التراث العربی، ج۱، ص۶۷ - ۶۸.
[۲۹۰] سیر نگارش های علوم قرآنی، ص۱۴. سیر نگارش های علوم قرآنی، ص۱۵.
این رساله افزون بر الاتقان
[۲۹۱] الاتقان، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۸۱.
جداگانه نیز بارها چاپ شده و بنت الشاطی نیز در الاعجاز البیانی براساس مبنای عدم ترادف خود آن را شرح کرده است.
[۲۹۲] اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.

ابن ندیم از کتابی دیگر به نام تفسیر عکرمة عن ابن عباس یاد می‌کند.
[۲۹۳] الفهرست، ص۳۶.
نجاشی نیز از ۵ کتاب به نام های تفسیر ابن عباس عن الصحابه، تفسیر الجلودی عن ابن عباس، التأویل، الناسخ و المنسوخ و التنزیل عن ابن عباس نام می‌برد که عبدالعزیز بن یحیی الجلودی آن‌ها را گرد آورده و به ابن عباس نسبت داده است.
[۲۹۴] الذریعه، ج۴، ص۲۷۰.
[۲۹۵] الذریعه، ج۴، ص۴۵۴.

ابوبکر، عمر و عثمان را نیز از صحابه مشهور به تفسیر به شمار آورده‌اند؛ ولی روایات تفسیری آن ها اندک است.
[۲۹۶] الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
[۲۹۷] مناهل العرفان، ج۲، ص۱۷.
[۲۹۸] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۷.
سیوطی علت کم شمار بودن تفسیر آن ها را مرگ زودهنگام آنان ذکر می‌کند.
[۲۹۹] الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
برخی اشتغالشان به امور خلافت و وجودشان در میان صحابه آشنا به تفسیر قرآن را نیز بر آن افزوده‌اند
[۳۰۱] ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۷ - ۶۸.
؛ ولی با توجه به روایات نقل شده می‌توان گفت که آنان از لحاظ علمی در جایگاهی نبوده‌اند که به تفسیر شهرت یابند، چنان که در موارد مختلف چون از آنان درباره تفسیر آیاتی از قرآن می‌پرسیدند از پاسخ باز می‌ماندند
[۳۰۲] المستدرک، ج۲، ص۵۵۹.
[۳۰۳] الدرالمنثور، ج۶، ص۳۱۷.
یا مخالف با قرآن حکم می‌کردند.
[۳۰۵] تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۴۷۸.


۸.۵ - زید بن ثابت

زید (م. ۴۵ ق.)
[۳۰۶] اسدالغابه، ج۲، ص۳۴۸.
[۳۰۷] الاستیعاب، ج۲، ص۱۱۳.
از کاتبان وحی در مدینه بود
[۳۰۸] الاستیعاب، ج۲، ص۱۱۲.
و در زمان ابوبکر با اینکه جوانی ۲۰ ساله بیش نبود
[۳۰۹] التمهید، ج۱، ص۳۰۲.
[۳۱۰] تاریخ قرآن، ص۳۱۷ - ۳۱۸.
به فرمان ابوبکر مأمور جمع قرآن شد.
[۳۱۱] الاستیعاب، ج۲، ص۱۱۲.
وی برای عمر کتابت می‌کرد و در زمان خلافت عثمان نیز در جمع قرآن شرکت داشت.
[۳۱۲] اسدالغابه، ج۲، ص۳۴۷.
[۳۱۳] الاستیعاب، ج۲، ص۱۱۲.
روایات تفسیری وی اندک است.
[۳۱۴] الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
به نظر می‌رسد عمده دلیل شهرت وی به تفسیر مشارکت او در جمع قرآن در زمان خلافت ابوبکرو عثمان باشد.

۸.۶ - ابوموسی اشعری

به نقل صحیح تر وی در سال ششم یا هفتم هجرت پس از فتح خیبر اسلام آورد.
[۳۱۶] تهذیب التهذیب، ج۵، ص۳۲۰.
[۳۱۷] اسدالغابه، ج۳، ص۳۶۵.
در زمان خلافت عمر به ولایت بصره گماشته شد و این منصب را تا چند سال پس از خلافت عثمان حفظ کرد.
[۳۱۹] اسدالغابه، ج۳، ص۳۶۵.
[۳۲۰] الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴.
او را مؤسس مکتب تفسیری بصره دانسته‌اند.
[۳۲۱] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۷.
در مکتب تفسیری او انحراف شدیدی بود، چنان که پس از وی در بصره، زمینه رشد بسیاری از بدعت ها و انحرافات فکری و عقیدتی به ویژه در مسائل اصول دین و امامت و عدل فراهم شد.
[۳۲۲] معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۸.
به نقل شهرستانی، سخنان ابوموسی کاملا مطابق مطالبی بود که سال ها بعد نواده وی ابوالحسن اشعری (م. ۳۲۴ ق.) در مذهبش ذکر می‌کرد،
[۳۲۳] الملل والنحل، ج۱، ص۹۴.
به هر روی روایات تفسیری چندانی از او نقل نشده است.

۸.۷ - جابر بن عبدالله انصاری

جابر (م. ۷۴ ق.)
[۳۲۵] اسدالغابه، ج۱، ص۴۹۴.
[۳۲۶] الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۳.
به نقل ابوالخیر از مفسران طبقه اول به شمار می‌رود
[۳۲۷] تأسیس الشیعه، ص۳۲۳.
، چنان که سیوطی نیز او را از مفسران عصر صحابه می‌داند.
[۳۲۸] الاتقان، ج۲، ص۴۱۷.
وی جوان ترینِ ۷۰ نفر از انصار بود که در عقبه با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) بیعت کردند.
[۳۳۱] الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۳.
در ۱۹ غزوه با پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) شرکت کرد
[۳۳۴] الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۳.
و در جنگ صفین نیز از یاران امام علی (علیه‌السلام) بود.
[۳۳۵] اسدالغابه، ج۱، ص۴۹۳.
جابر یکی از برجستگانِ حفّاظ حدیث و سنن بوده
[۳۳۶] اسدالغابه، ج۱، ص۴۹۳.
[۳۳۷] الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۳.
و در کتب رجال شیعی از بزرگان شیعه و محدثان ثقه به شمار آمده است.
[۳۳۸] سفینة البحار، ج۱، ص۳۵۷ ۳۵۸.
امیرمؤمنان علی (علیه‌السلام) از وی به سبب تفسیر دانی اش تجلیل کرده است.
[۳۳۹] تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۱.

شایان ذکر است که افزون بر صحابه مشهور به تفسیر، صحابیانی نیز بوده‌اند که اگرچه در منابع به عنوان مفسر صحابی معرفی نشده‌اند؛ ولی نقش آن ها را در ترویج و تفسیر قرآن نمی‌توان نادیده گرفت. نمونه‌ای از این دست، ابودرداء (م. ۳۲ ق.)
[۳۴۰] الاعلام بوفیات الاعلام، ج۱، ص۲۵.
[۳۴۱] الاعلام، ج۲، ص۳۳۸.
است که نام او را در شمار گردآورندگان قرآن در زمان پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) آورده‌اند.
[۳۴۲] الطبقات، ج۲، ص۲۸۲.
[۳۴۳] تاریخ دمشق، ج۴۷، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
وی در زمان خلافت خلیفه دوم برای تعلیم معلم قرآن به شام فرستاده شد
[۳۴۴] الطبقات، ج۲، ص۲۷۲ - ۲۷۳.
و در ترویج و تعلیم قرآن و تفسیر آیات آن نقش مؤثری داشت، به طوری که بیش از ۱۶۰۰ نفر در حلقه قرائت او شرکت می‌کردند. او را می‌توان بنیانگذار مدرسه تفسیری شام دانست.
[۳۴۷] التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۹.
ابودرداء نیز از دوستداران امام علی (علیه‌السلام) بود و از وی دفاع می‌کرد.
[۳۴۸] التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۹ - ۳۲۰.



تفسیر صحابه، به سبب موقعیت خاص زمانی و اتصال به پیامبر ویژگی هایی دارد که آن را از تفسیر متأخران ممتاز می‌سازد. در عهد صحابه همه آیات قرآن به طور منظم تفسیر نشده، بلکه تنها آیاتی که درباره آن ها سؤال شده یا فهم آن ها دشوار بوده تفسیر شده‌اند و بیشترین تفسیر هم درباره آیات الاحکام بوده است. صحابیان اغلب به معنای اجمالی آیه، توضیح معنای لغوی و ذکر سبب نزول آیات بسنده می‌کردند و استنباط فقهی یا تفسیر قرآن به قرآن نمود جدی و عمومی نداشت و از همین رو تفسیر صحابه ساده و روان بود و صریح، قاطع و با پرهیز از سخنان شک برانگیز بیان می‌شد. به طور کلی اختلاف در میان مفسران صحابه‌اندک بود. در این دوران تفسیر به صورت شفاهی نقل می‌شد و شعبه‌ای از علوم حدیث به شمار می‌رفت که بر اثر ممنوعیت نگارش حدیث از سوی خلفا هیچ تفسیری به طور رسمی تدوین نشد. تنها تفسیر مدون و مرفوعی که به صورت غیر رسمی در این دوره تدوین شد همان مصحف خاص امام علی (علیه‌السلام) است. تفسیر در عصر صحابه تا حد زیادی از اسرائیلیات پیراسته بود.
[۳۴۹] مجاهد المفسر والتفسیر، ص۲۶۹.
[۳۵۰] تفسیر و مفسران، ج۱، ص۲۸۴ - ۲۸۶.
[۳۵۱] تفسیر الصحابه، ص۳۸ - ۳۹.



مفسران و محدثان عامّه درباره حجیّت تفسیر مرفوع صحابه یعنی آنچه از پیامبر نقل کرده‌اند از یک سو و تفسیر موقوف ایشان یعنی سخنان خود صحابه در تفسیر قرآن از سوی دیگر به تفصیل بحث کرده و نظرهای مختلفی ارائه کرده‌اند؛ بعضی شدیداً دچار افراط شده و سنت صحابه اعم از قول و فعل و تقریر و مواضع آنان را یکسره حجّت و در حکم حدیث مرفوع دانسته‌اند.
[۳۵۲] الجرح والتعدیل، ج۱، ص۷.
[۳۵۳] الموافقات، ج۴، ص۴۰ - ۴۱.

این دیدگاه مبتنی بر نظریّه مشهور «عدالت صحابه» است. این گروه با استناد به پاره‌ای آیات و روایات
[۳۵۵] الموافقات، ج۴، ص۴۱ - ۴۲.
، عدالت صحابه و در پی آن حجیّت سنت آنان را نتیجه گرفته‌اند. عدالت صحابه از دیدگاه ایشان نفی هرگونه دروغ، ناهنجاری و شک و تردید از صحابه و قرار نگرفتن آنان در معیارهای جرح و تعدیل است
[۳۵۶] الجرح والتعدیل، ج۱، ص۷.
؛ امّا این نظریّه از جهات مختلف مردود است؛ آیات مورد استناد آنان نه تنها بر عدالت صحابه دلالتی ندارد
[۳۵۷] المیزان، ج۱، ص۳۱۹.
[۳۵۸] المیزان، ج۱، ص۳۲۳.
[۳۵۹] المیزان، ج۳، ص۳۷۶ - ۳۷۷.
، بلکه قرآن بسیاری از صحابیان را نکوهش کرده است. نزول آیات فراوان در مذمّت و لعن منافقان (سوره‌های منافقون و توبه ) سندی خلل ناپذیر بر وجود جریان نفاق گسترده در میان صحابه پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) است، به طوری که ابن عباس علت نامیده شدن سوره توبه به «الفاضحه» را نزول آیات فراوان از این سوره در نکوهش بسیاری از صحابیان می‌داند.
[۳۶۲] الاتقان، ج۱، ص۱۱۹.
روایات مورد استناد ایشان نیز به اعتراف بسیاری از عالمان اهل سنت مجعول و غیر قابل استنادند. گذشته از سست بودن ادله صاحبان این نظریه، واقعیّت زندگی بسیاری از صحابیان نیز آن را نفی می‌کند.
[۳۶۹] پیام جاویدان، ش ۷، ص۱۷ - ۲۲.

این گونه است که برخی مراد ازعدالت صحابه را تنها عدم تعمّد آنان بر کذب بیان کرده و در پی آن به پذیرش روایات آنان بدون بحث درباره وثاقت و عدالتشان معتقد شده‌اند.
[۳۷۲] روح المعانی، ج۲۶، ص۱۴۶.
این نیز سخنی نادرست است، زیرا عدالت به معنای عدم تعمّد بر کذب هیچ دلالتی بر حجیّت سنت صحابه ندارد. افزون بر اینکه صدور روایت «من کذب علی متعمداً فلیتبوأ مقعده من النار»
[۳۷۴] طرق حدیث من کذب علی، ص۱ به بعد.
[۳۷۵] مقدمه ابن الصلاح، ص۱۶۲.
که به تواتر از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) نقل شده است نشان دهنده وجود کذب و نسبت دادن عمدی آن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) در زمان آن حضرت است.
[۳۷۶] الموضوعات ج۱، ص۲۸ - ۵۶.

گروهی دیگر آن دسته از روایات موقوف صحابه را که جز از طریق وحی به دست نمی‌آید و نشان دهنده اخذ آن روایات از پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله)است مانند اخبار قیامت و اسباب نزول، در حکم حدیث مرفوع دانسته‌اند؛ اما روایات موقوفی را که بیانگر اجتهاد شخصی صحابیان اند، متوقف بر خود صحابه دانسته
[۳۷۷] معرفة علوم الحدیث، ص۱۹ - ۲۰.
[۳۷۸] تدریب الراوی، ج۱، ص۱۹۳.
و در نهایت برخی بر این باورند که صحابه نیز همچون دیگران باید جرح و تعدیل شوند و روایاتشان بررسی شوند.
[۳۷۹] الاحکام فی اصول الاحکام، ج۲، ص۱۳۶.
[۳۸۰] اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۱۰ - ۳۳۹.

اما دانشمندان شیعه با نفی نظریه عدالت صحابه معتقدند در کنار صحابیان عادل، بعضی از صحابه منافق و فاسق و بعضی نیز مجهول الحال‌اند.
[۳۸۲] معالم المدرستین، ج۱، ص۹۷ - ۱۰۶.
از دیدگاه شیعه تفسیر منقول از صحابه هرچند والامقام و جلیل القدر باشند، موقوف است و اسناد آن به پیامبر (صلی‌الله‌علیه‌وآله) تا زمانی که خود صحابی اسناد نداده، روا نیست.
[۳۸۳] تفسیر و مفسران، ج۱، ص۲۸۳ - ۲۸۴.
از معاصران، آیة الله معرفت، تفسیر صحابه را با دو شرطِ صحت اسناد به آنان و بلند مرتبه بودن ایشان، معتبر و از منابع اصلی در تفسیر می‌داند
[۳۸۴] التفسیر الاثری، ج۱، ص۹۸ - ۱۰۵.
؛ اما علامه طباطبایی با اشاره به این مطلب که دلیلی بر حجیت گفتار غیر معصوم نیست، در اعتبار تفسیر صحابه تردید کرده است.
[۳۸۵] المیزان، ج۱۲، ص۲۶۱.
آیة الله جوادی آملی نیز همچون سایر علما و مفسران شیعه معتقد است روایات تفسیری صحابه حتی اگر درباره اسباب نزول باشند حجیتی ندارند و تنها می‌توانند زمینه ساز برداشت های تفسیری باشند.
[۳۸۶] تسنیم، ج۱، ص۲۳۲ - ۲۳۳.



(۱) محمد علی مهدوی راد، آفاق تفسیر (مقالات و مقولاتی در تفسیر پژوهی)، تهران، هستی نما، ۱۳۸۲ش.
(۲) السیوطی (م ۹۱۱ق)، الاتقان، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۰۷ق.
(۳) ابومنصور الطبرسی (م ۵۲۰ق)، الاحتجاج، به کوشش بهادری و هادی به، تهران، اسوه، ۱۴۱۶ق.
(۴) ابن حزم الاندلسی (م ۴۵۶ق)، الاحکام فی اصول الاحکام، به کوشش احمد شاکر، قاهرة، زکریا یوسف، مطبعة العاصمه.
(۵) ابن عبدالبر (م ۴۶۳ق)، الاستیعاب، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۶) ابن اثیر علی بن محمد الجزری (م ۶۳۰ق)، اسد الغابه، به کوشش علی محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۷) محمد بن الجزری (م ۸۳۳ق)، اسمی المناقب، به کوشش محمودی، ۱۴۰۳ق.
(۸) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، الاصابه، به کوشش علی محمد و دیگران، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۹) سید محمد تقی الحکیم، الاصول العامة للفقه المقارن، آل البیت (علیهم‌السلام) للطباعة والنشر، ۱۹۷۹ م.
(۱۰) محمود ابوریّة (م ۱۳۸۵ق)، اضواء علی السنة المحمدیه، دارالکتاب الاسلامی.
(۱۱) بنت الشاطی، اعجاز بیانی قرآن، ترجمه صابری، تهران، علمی فرهنگی، ۱۳۷۶ش.
(۱۲) الزرکلی (م ۱۳۸۹ق)، الاعلام، بیروت، دارالعلم للملایین، ۱۹۹۷م.
(۱۳) محمد بن احمد الذهبی (م ۷۴۸ق)، الاعلام بوفیات الاعلام، به کوشش مصطفی و ربیع ابوبکر، بیروت، الکتب الثقافیه، ۱۴۱۳ق.
(۱۴) المفید (م ۴۱۳ق)، اوائل المقالات، به کوشش الانصاری، بیروت، دارالمفید، ۱۴۱۴ق.
(۱۵) ابن الانباری (م ۳۲۸ق)، ایضاح الوقف والابتداء، به کوشش رمضان، دمشق، مجمع اللغة العربیة، ۱۳۹۰ق.
(۱۶) المجلسی (م ۱۱۱۰ق)، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۳ق.
(۱۷) الزرکشی (م ۷۹۴ق)، البرهان فی علوم القرآن، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۱۵ق.
(۱۸) الصفار (م ۲۹۰ق)، بصائرالدرجات، به کوشش کوچه باغی، تهران، اعلمی، ۱۴۰۴ق.
(۱۹) الخوئی (م ۱۴۱۳ق)، البیان فی تفسیر القرآن، انوارالهدی، ۱۴۰۱ق.
(۲۰) پیام جاویدان (فصلنامه)، تهران، سازمان اوقاف و امور خیریه.
(۲۱) سید حسن صدر (م ۱۳۵۴ق)، تأسیس الشیعة لعلوم الاسلامی، اعلمی.
(۲۲) ابن خلدون (م ۸۰۸ق)، تاریخ ابن خلدون، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۳۹۱ق.
(۲۳) الخطیب البغدادی (م ۴۶۳ق)، تاریخ بغداد، به کوشش عبدالقادر، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
(۲۴) فؤاد سزگین، تاریخ التراث العربی، ترجمه فهمی، قم، مکتبة النجفی، ۱۴۱۲ق.
(۲۵) السیوطی (م ۹۱۱ق)، تاریخ الخلفاء، به کوشش عبدالحمید، قم، الرضی، ۱۴۱۱ق.
(۲۶) محمود رامیار، تاریخ قرآن، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۶ش.
(۲۷) ابن عساکر (م ۵۷۱ق)، تاریخ مدینة دمشق، به کوشش علی شیری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
(۲۸) محمد باقر حجتی، تحقیق حول ابن عباس و مکانته فی التفسیر، بیروت، دارالروضة، ۱۴۱۰ق.
(۲۹) السیوطی (م ۹۱۱ق)، تدریب الراوی، به کوشش عبدالوهاب، بیروت، دارالکتب العلمیه، ۱۴۰۹ق.
(۳۰) جوادی آملی، تسنیم، قم، اسراء، ۱۳۷۸ش.
(۳۱) راشد عبدالمنعم، تفسیر ابن عباس، الکتب الثقافیة، ۱۴۱۱ق.
(۳۲) معرفت، التفسیر الاثری الجامع، قم، التمهید، ۱۳۸۳ق.
(۳۳) ابن عاشور (م ۱۳۹۳ق)، تفسیر التحریر والتنویر، مؤسسة التاریخ.
(۳۴) محمد عبدالرحیم، تفسیر الصحابه، القاهرة، مکتبة التراث الاسلامی، ۱۹۹۱ م.
(۳۵) ابن کثیر (م ۷۷۴ق)، تفسیر القرآن العظیم، به کوشش مرعشلی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۴۰۹ق.
(۳۶) ابراهیم بن حسن، التفسیر المأثور عن عمر بن الخطاب، دارالعربیة للکتاب، ۱۹۸۳ م.
(۳۷) معرفت، تفسیر و مفسران، قم، التمهید، ۱۳۷۳ش.
(۳۸) الذهبی، التفسیر والمفسرون، بیروت، دارالقلم، ۱۴۰۷ق.
(۳۹) معرفت، التفسیر والمفسرون، مشهد، الجامعة الرضویة، ۱۴۱۸ق.
(۴۰) ابوالصلاح الحلبی (م ۴۴۷ق)، تقریب المعارف فی الکلام، به کوشش استادی، قم، ۱۴۰۴ق.
(۴۱) معرفت، التمهید فی علوم القرآن، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۱ق.
(۴۲) الفیروزآبادی (م ۸۱۷ق)، تنویر المقباس من تفسیر ابن عباس، بیروت، دارالفکر.
(۴۳) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، تهذیب التهذیب، به کوشش مصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۵ق.
(۴۴) الطبری (م ۳۱۰ق)، جامع البیان، به کوشش صدقی جمیل، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۵ق.
(۴۵) القرطبی (م ۶۷۱ق)، الجامع لاحکام القرآن، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
(۴۶) ابن ابی حاتم الرازی (م ۳۲۷ق)، الجرح والتعدیل، دکن، دائرة المعارف العثمانیة، بیروت، دارالفکر، ۱۳۷۲ق.
(۴۷) جعفر مرتضی العاملی، حقایق هامة حول القرآن الکریم، قم، النشر الاسلامی، ۱۴۱۰ق.
(۴۸) ابونعیم الاصفهانی (م ۴۳۰ق)، حلیة الاولیاء، به کوشش مصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
(۴۹) الصدوق (م ۳۸۱ق)، الخصال، به کوشش غفاری، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۶ق.
(۵۰) احمد محمد النمر، الخطاب القرآنی، لبنان، ام القری، ۱۴۲۴ق.
(۵۱) هاشم معروف الحسنی، دراسات فی الحدیث والمحدثین، بیروت، دارالتعارف، ۱۳۹۸ق.
(۵۲) حسن یونس عبیدو، دراسات و مباحث فی تاریخ التفسیر، القاهرة، مرکز الکتاب للنشر.
(۵۳) السیوطی (م ۹۱۱ق)، الدرالمنثور، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۶۵ق.
(۵۴) السید المرتضی (م ۴۳۶ق)، الذریعة الی اصول الشریعه، به کوشش گرجی، تهران، دانشگاه، ۱۳۴۰ش.
(۵۵) الآلوسی (م ۱۲۷۰ق)، روح المعانی، به کوشش محمد حسین، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۷ق.
(۵۶) ابن طاوس (م ۶۶۴ق)، سعدالسعود، به کوشش تبریزیان، قم، دلیل، ۱۴۲۱ق.
(۵۷) شیخ عباس القمی (م ۱۳۵۹ق)، سفینة البحار، به کوشش مجمع البحوث الاسلامیة، مشهد، آستان قدس رضوی، ۱۴۱۶ق.
(۵۸) البیهقی (م ۴۵۸ق)، السنن الکبری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۶ق.
(۵۹) محمد باقر حجتی، سه مقاله در تاریخ تفسیر و نحو، بنیاد قرآن، ۱۳۶۰ش.
(۶۰) الذهبی (م ۷۴۸ق)، سیر اعلام النبلاء، به کوشش گروهی از محققان، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ق.
(۶۱) ابن هشام (م ۸ - ۲۱۳ق)، السیرة النبویه، به کوشش مصطفی السقاء و دیگران، بیروت، المکتبة العلمیه.
(۶۲) محمد علی مهدوی راد، سیر نگارشهای علوم قرآنی، تهران، هستی نما، ۱۳۸۴ش.
(۶۳) ابن ابی الحدید (م ۶۵۶ق)، شرح نهج البلاغه، به کوشش محمد ابوالفضل، داراحیاء الکتب العربیة، ۱۳۷۸ق.
(۶۴) خضیر جعفر، الشیخ الطوسی مفسراً، قم، دفتر تبلیغات، ۱۳۷۸ش.
(۶۵) البخاری (م ۲۵۶ق)، صحیح البخاری، بیروت، دارالفکر، ۱۴۰۱ق.
(۶۶) النووی (م ۶۷۶ق)، صحیح مسلم بشرح النووی، بیروت، دارالکتاب العربی، ۱۴۰۷ق.
(۶۷) ابی الفرج الجوزی (م ۵۹۷ق)، صفة الصفوه، بیروت، دارالفکر، ۱۴۱۳ق.
(۶۸) احمد ابن حجرالهیتمی (م ۹۷۴ق)، الصواعق المحرقه، به کوشش عبدالوهاب عبداللطیف، مصر، مکتبة القاهره.
(۶۹) ابن‌سعد، الطبقات الکبرى (م ۲۳۰ق)، الطبقات الکبری، به کوشش محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۸ق.
(۷۰) الطبرانی (م ۳۶۰ق)، طرق حدیث من کذب علی، الغماری، بیروت، دارالبشائر، ۱۴۱۷ق.
(۷۱) الصدوق (م ۳۸۱ق)، عیون اخبارالرضا (علیه‌السلام)، بیروت، اعلمی، ۱۴۰۴ق.
(۷۲) الامینی (م ۱۳۹۰ق)، الغدیر، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۶۶ش.
(۷۳) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، فتح الباری، بیروت، دارالمعرفه.
(۷۴) احمد امین، فجر الاسلام، قاهرة، النهضة المصریه، ۱۹۶۴ م.
(۷۵) ویلیام کی فرانکنا، فلسفه اخلاق، ترجمه: صادقی، قم، طه، ۱۳۷۶ش.
(۷۶) ابن الندیم (م ۴۳۸ق)، الفهرست، تهران، مروی، ۱۳۹۳ق.
(۷۷) محمد تقی شوشتری، قاموس الرجال، قم، نشر اسلامی، ۱۴۱۸ق.
(۷۸) الکلینی (م ۳۲۹ق)، الکافی، به کوشش غفاری، تهران، دارالکتب الاسلامیة، ۱۳۷۵ش.
(۷۹) الزمخشری (م ۵۳۸ق)، الکشاف، قم، بلاغت، ۱۴۱۵ق.
(۸۰) حاجی خلیفه (م ۱۰۶۷ق)، کشف الظنون، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ق.
(۸۱) المتقی الهندی (م ۹۷۵ق)، کنزالعمال، به کوشش صفوة السقاء، بیروت، الرسالة، ۱۴۱۳ق.
(۸۲) السیوطی (م ۹۱۱ق)، اللآلی المصنوعه، به کوشش ابوعبدالرحمن عویضه، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۷ق.
(۸۳) ابن منظور (م ۷۱۱ق)، لسان العرب، به کوشش علی شیری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۸۴) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، لسان المیزان، بیروت، الاعلمی، ۱۳۹۰ق.
(۸۵) هبة الله شیرازی (م ۴۷۰ق)، المجالس المؤیدیه، به کوشش مصطفی، بیروت، دارالاندلس.
(۸۶) الطریحی (م ۱۰۸۵ق)، مجمع البحرین، به کوشش الدراسات الاسلامیة، تهران، البعثة، ۱۴۱۷ق.
(۸۷) ابن عطیة الاندلسی (م ۵۴۶ق)، المحرر الوجیز، به کوشش عبدالسلام، لبنان، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۳ق.
(۸۸) اجنتس جولد تسیهر، مذاهب التفسیر الاسلامی، به کوشش عبدالحلیم النجار، القاهرة، مکتبة الخانجی، ۱۳۷۴ق.
(۸۹) الحاکم النیشابوری (م ۴۰۵ق)، المستدرک علی الصحیحین، به کوشش مصطفی، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۱.
(۹۰) احمد بن حنبل (م ۲۴۱ق)، مسند احمد، بیروت، دارصادر.
(۹۱) ابن ابی داود السجستانی (م ۲۷۵ق)، المصاحف، به کوشش عبدالسبحان واعظ، دارالبشائر، ۱۴۲۳ق.
(۹۲) الحاکم النیشابوری، معرفة علوم الحدیث، به کوشش سید معظم حسین و دیگران، بیروت، دارالآفاق الحدیث، ۱۴۰۰ق.
(۹۳) المامقانی (م ۱۳۵۱ق)، مقباس الهدایه، به کوشش المامقانی، قم، آل البیت لاحیاء التراث، ۱۴۱۱ق.
(۹۴) آرتور جفری، مقدمتان فی علوم القرآن، به کوشش عبدالله اسماعیل، مصر، الخانجی، ۱۳۹۲ق.
(۹۵) الشهرزوری (م ۶۴۳ق)، مقدمة ابن الصلاح فی علوم الحدیث، به کوشش صلاح بن محمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۹۹۵ م.
(۹۶) ابن حجر العسقلانی (م ۸۵۲ق)، مقدمة فتح الباری، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ۱۴۰۸ق.
(۹۷) ابن تیمیه (م ۷۲۸ق)، مقدمة فی اصول التفسیر، به کوشش عدنان زرزور، بیروت، دارالقرآن الکریم، ۱۳۹۱ق.
(۹۸) الشهرستانی (م ۵۴۸ق)، الملل والنحل، به کوشش سید کیلانی، بیروت، دارالمعرفة، ۱۳۹۵ق.
(۹۹) ابن شهر آشوب (م ۵۸۸ق)، مناقب آل ابی طالب، به کوشش گروهی از اساتید نجف، نجف، الحیدریة، ۱۳۷۶ق.
(۱۰۰) مصطفی الصاوی الجوینی، مناهج فی التفسیر، المعارف.
(۱۰۱) الزرقانی، مناهل العرفان، به کوشش احمد شمس الدین، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۴۱۶ق.
(۱۰۲) الشاطبی (م ۷۹۰ق)، الموافقات فی اصول الاحکام، دارالفکر.
(۱۰۳) ابن الجوزی (م ۵۹۷ق)، الموضوعات، به کوشش عبدالرحمن، مدینة، المکتبة السلفیة، ۱۹۶۹ م.
(۱۰۴) الذهبی (م ۷۴۸ق)، میزان الاعتدال فی نقد الرجال، به کوشش معوض و عادل احمد، بیروت، دارالکتب العلمیة، ۱۹۹۵م.
(۱۰۵) الطباطبایی (م ۱۴۰۲ق)، المیزان، بیروت، اعلمی، ۱۳۹۳ق.
(۱۰۶) سید عبدالحسین شرف الدین (م ۱۳۷۷ق)، النص والاجتهاد، به کوشش ابومجتبی، سیدالشهداء، ۱۴۰۴ق.
(۱۰۷) احمد حسین یعقوب، نظریة عدالة الصحابه، قم، انصاریان، ۱۴۱۳ق.
(۱۰۸) صبحی صالح، نهج البلاغه، تهران، دارالاسوة، ۱۴۱۵ق.
(۱۰۹) الحر العاملی (م ۱۱۰۴ق)، وسائل الشیعه، قم، آل البیت (علیهم‌السلام) لاحیاءالتراث، ۱۴۱۲ق.
(۱۱۰) القندوزی (م ۱۲۹۴ق)، ینابیع الموده، به کوشش علی جمال اشرف، تهران، اسوه، ۱۴۱۶ق.


۱. مجمع البحرین، ج۱، ص۹۷.
۲. لسان العرب، ج۱، ص۵۱۹، «صحب».    
۳. آفاق تفسیر، ص۶۱.
۴. الاصابه، ج۱، ص۱۵۸.    
۵. پیام جاویدان، ش ۷، ص۱۴ - ۲۲، «صحابه از نظر قرآن و اهل بیت (علیهم السلام) ».
۶. نهج البلاغه، نامه ۷۷.
۷. شرح نهج البلاغه، ج۱۱، ص۴۸.    
۸. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۷.
۹. سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۲۲ - ۲۴.
۱۰. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۸.
۱۱. مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۴۳۸.    
۱۲. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۶.
۱۳. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۹.
۱۴. مقدمه ابن خلدون، ج۱، ص۴۳۸ - ۴۳۹.    
۱۵. بقره/سوره۲، آیه۲.    
۱۶. بقره/سوره۲، آیه۱۸۷.    
۱۷. فتح الباری، ج۴، ص۱۱۳ – ۱۱۴.
۱۸. صحیح البخاری، ج۲، ص۲۳۱.
۱۹. جامع البیان، ج۲، ص۲۳۳ – ۲۳۴.
۲۰. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۲۳.    
۲۱. مؤمنون/سوره۲۳، آیه۶۰.    
۲۲. المستدرک، ج۲، ص۴۲۷.
۲۳. الاتقان، ج۲، ص۴۳۸.
۲۴. عبس/سوره۸۰، آیه۸۰.    
۲۵. عبس/سوره۸۰، آیه۳۱.    
۲۶. الدرالمنثور، ج۶، ص۳۱۷.
۲۷. الاتقان، ج۱، ص۲۴۴.
۲۸. تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۴۵.
۲۹. المستدرک، ج۲، ص۵۵۹.
۳۰. الاتقان، ج۱، ص۲۴۵.
۳۱. تفسیر قرطبی، ج۱۹، ص۱۴۵.
۳۲. نحل/سوره۱۶، آیه۱۶.    
۳۳. نحل/سوره۱۶، آیه۴۷.    
۳۴. التفسیر المأثور عن عمر بن الخطاب، ص۵۱۰.
۳۵. الموافقات، ج۲، ص۵۷.
۳۶. الدرالمنثور، ج۴، ص۱۱۹.
۳۷. نساء/سوره۴، آیه۴.    
۳۸. نساء/سوره۴، آیه۱۷۶.    
۳۹. الدرالمنثور، ج۲، ص۷۵۷.
۴۰. جامع البیان، ج۶، ص۵۷ - ۵۸.
۴۱. فاطر/سوره۳۵، آیه۳۵.    
۴۲. فاطر/سوره۳۵، آیه۱.    
۴۳. الاتقان، ج۱، ص۲۴۵.
۴۴. ایضاح الوقف والابتداء، ج۱، ص۷۱ - ۷۲.
۴۵. البرهان، ج۱، ص۳۹۷.
۴۶. الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
۴۷. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۹.    
۴۸. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۷.
۴۹. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۸.
۵۰. فجر الاسلام، ص۲۰۲.
۵۱. الطبقات، ج۳، ص۱۴ - ۱۵.
۵۲. اسدالغابه، ج۴، ص۸۸ - ۹۰.
۵۳. المستدرک، ج۳، ص۱۴۷.
۵۴. الاصابه، ج۴، ص۴۶۴.    
۵۵. نهج البلاغه، خطبه، ۱۹۲.
۵۶. الطبقات، ج۳، ص۱۶ - ۱۷.
۵۷. الاصابه، ج۴، ص۴۶۴.    
۵۸. المیزان، ج۱۶، ص۳۱۱ - ۳۱۳.
۵۹. شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۰۰ - ۴۰۵.
۶۰. شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۳۲.
۶۱. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۸۱.    
۶۲. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۱۸۸.    
۶۳. وسائل الشیعه، ج۲۷، ص۲۰۰.
۶۴. بصائر الدرجات، ص۲۳۳ - ۲۳۶.    
۶۵. المیزان، ج۱۲، ص۲۸۵.
۶۶. مناقب آل ابی طالب، ج۱، ص۳۱۲.    
۶۷. الغدیر، ج۲، ص۴۴.
۶۸. تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۳۷۸ - ۳۸۴.    
۶۹. المستدرک، ج۳، ص۱۳۷ - ۱۳۸.
۷۰. المستدرک، ج۳، ص۱۳۴.
۷۱. بحارالانوار، ج۸۹، ص۸۰.    
۷۲. الصواعق المحرقه، ص۱۲۴.
۷۳. الکافی، ج۱، ص۶۴.    
۷۴. شواهد التنزیل، ج۱، ص۴۸.
۷۵. الاحتجاج، ج۱، ص۱۹۵ - ۲۲۳.    
۷۶. الطبقات، ج۲، ص۲۵۷.
۷۷. ینابیع الموده، ج۱، ص۲۱۴.    
۷۸. الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
۷۹. تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۱۱.    
۸۰. الاستیعاب، ج۳، ص۲۰۶.
۸۱. مناهل العرفان، ج۲، ص۲۱.
۸۲. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۹۲.
۸۳. سعد السعود، ص۵۵۸.
۸۴. بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۵.    
۸۵. حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۰۵.
۸۶. تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۰۰.    
۸۷. الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
۸۸. المحرر الوجیز، ج۱، ص۴۱.    
۸۹. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۷.
۹۰. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۸.    
۹۱. سعد السعود، ص۵۵۹.
۹۲. الغدیر، ج۲، ص۴۵.
۹۳. اسدالغابه، ج۴، ص۹۶.
۹۴. الاصابه، ج۴، ص۴۶۷.    
۹۵. اسمی المناقب، ص۸۲.
۹۶. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۹۲.
۹۷. مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۳۳۱.
۹۸. البرهان، ج۲، ص۲۹۳.
۹۹. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۷.
۱۰۰. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۸.    
۱۰۱. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۹۲.
۱۰۲. شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۸.    
۱۰۳. الفهرست، ص۳۰.
۱۰۴. بحارالانوار، ج۸۹، ص۴۰ - ۴۳.    
۱۰۵. التمهید، ج۱، ص۲۸۵.
۱۰۶. تاریخ الخلفاء، ص۱۸۵.
۱۰۷. اوائل المقالات، ص۸۱.    
۱۰۸. البیان، ص۲۲۵.    
۱۰۹. حقایق هامّه، ص۱۵۳ ۱۶۵.
۱۱۰. البیان، ص۲۳۳.    
۱۱۱. اسدالغابه، ج۳، ص۳۸۷.
۱۱۲. الاصابه، ج۴، ص۲۰۰.    
۱۱۳. حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۷۴.
۱۱۴. الاصابه، ج۴، ص۱۹۹.    
۱۱۵. الطبقات، ج۳، ص۱۱۲.
۱۱۶. السیرة النبویه، ج۱، ص۳۱۴.
۱۱۷. اسدالغابه، ج۳، ص۳۸۳.
۱۱۸. الطبقات، ج۳، ص۱۱۲ - ۱۱۳.
۱۱۹. الاصابه، ص۴، ص۱۹۹.    
۱۲۰. اسدالغابه، ج۳، ص۳۸۳.
۱۲۱. الاستیعاب، ج۳، ص۱۱۱.
۱۲۲. مسند احمد، ج۶، ص۴۴۹.
۱۲۳. الطبقات، ج۳، ص۱۱۳.
۱۲۴. صحیح مسلم، ج۲، ص۱۹۵.
۱۲۵. مسند احمد، ج۱، ص۷.
۱۲۶. سفینة البحار، ج۳، ص۳۴۶ - ۳۴۸.
۱۲۷. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۳۵ - ۳۶.
۱۲۸. حلیة الاولیاء، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۸.
۱۲۹. صفه الصفوه، ج۱، ص۱۷۰ - ۱۷۱.
۱۳۰. اسدالغابه، ج۳، ص۳۸۵ - ۳۸۶.
۱۳۱. صفة الصفوه، ج۱، ص۱۷۱.
۱۳۲. کنزالعمال، ج۱۳، ص۱۶۰.
۱۳۳. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۸.    
۱۳۴. تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۸.    
۱۳۵. الاصابة، ج۴، ص۲۰۱.
۱۳۶. تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۵۸.    
۱۳۷. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱.
۱۳۸. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۲۱ - ۱۲۲.
۱۳۹. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۷.
۱۴۰. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۱۸.
۱۴۱. الخصال، ج۲، ص۴۶۱.
۱۴۲. مائده/سوره۵، آیه۵.    
۱۴۳. مائده/سوره۵، آیه۶۷.    
۱۴۴. الدرالمنثور، ج۲، ص۲۹۸.
۱۴۵. روح المعانی، ج۶، ص۲۸۲.    
۱۴۶. الغدیر، ج۱، ص۵۳.
۱۴۷. الخصال، ج۲، ص۴۶۶ - ۴۶۹.
۱۴۸. سعد السعود، ص۵۵۸.
۱۴۹. تاریخ دمشق، ج۴۲، ص۴۰۰ - ۴۰۱.    
۱۵۰. بحارالانوار، ج۸۹، ص۱۰۵.    
۱۵۱. الاتقان، ج۱، ص۱۴۲.
۱۵۲. الاتقان، ج۱، ص۱۷۲ - ۱۷۳.
۱۵۳. التمهید، ج۱، ص۳۱۲ - ۳۱۵.
۱۵۴. مسند احمد، ج۵، ص۱۲۹ - ۱۳۰.
۱۵۵. الاتقان، ج۱، ص۱۷۳.
۱۵۶. مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۱۵ - ۱۶.
۱۵۷. التمهید، ج۱، ص۳۱۹ - ۳۲۱.
۱۵۸. تاریخ قرآن، ص۳۵۰ - ۳۵۳.
۱۵۹. الطبقات، ج۳، ص۳۸۱.
۱۶۰. الاصابه، ج۱، ص۱۸۱ - ۱۸۲.    
۱۶۱. الاصابه، ج۱، ص۱۸۱.    
۱۶۲. الطبقات، ج۳، ص۳۷۸.
۱۶۳. تاریخ قرآن، ص۳۴۱.
۱۶۴. الطبقات، ج۳، ص۳۷۹ - ۳۸۱.
۱۶۵. تاریخ دمشق، ج۷، ص۳۳۹.
۱۶۶. آخَى الطبقات الکبری، ج۳، ص۳۷۸.    
۱۶۷. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۷.
۱۶۸. تهذیب التهذیب، ج۱، ص۱۶۹ - ۱۷۰.
۱۶۹. التمهید، ج۱، ص۳۴۰.
۱۷۰. الاتقان، ج۲، ص۴۱۷.
۱۷۱. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۹.    
۱۷۲. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۲۳.
۱۷۳. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۱۹.
۱۷۴. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۶.
۱۷۵. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۷۵ - ۷۶.
۱۷۶. مقدمتان فی علوم القرآن، ص۶۴ - ۷۴.
۱۷۷. الموضوعات، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۲.
۱۷۸. مقباس الهدایه، ج۱، ص۴۱۱.
۱۷۹. الموضوعات، ج۱، ص۲۳۹ - ۲۴۲.
۱۸۰. اللآلی المصنوعه، ج۱، ص۲۰۷ - ۲۰۸.
۱۸۱. المصاحف، ج۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲.
۱۸۲. تاریخ قرآن، ص۳۴۰ - ۳۵۳.
۱۸۳. تاریخ قرآن، ص۳۴۲ - ۳۴۳.
۱۸۴. الفهرست، ص۲۹ - ۳۰.
۱۸۵. الاتقان، ج۱، ص۱۴۲ - ۱۴۳.
۱۸۶. التمهید، ج۱، ص۳۲۲ - ۳۲۳.
۱۸۷. مقدمتان فی علوم القرآن، ص۷۵.
۱۸۸. تاریخ قرآن، ص۳۴۹ - ۳۵۳.
۱۸۹. المصاحف، ج۱، ص۲۹۱ - ۲۹۲.
۱۹۰. مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۱۶.
۱۹۱. التمهید، ج۱، ص۳۲۴ - ۳۲۵.
۱۹۲. تقریب المعارف، ص۱۶۸.
۱۹۳. سفینة البحار، ج۱، ص۲۳.
۱۹۴. الخصال، ج۲، ص۴۶۱.
۱۹۵. تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۸۷.    
۱۹۶. الاصابه، ج۴، ص۱۳۱.    
۱۹۷. الاصابه، ج۴، ص۱۲۵.    
۱۹۸. الاصابه، ج۴، ص۱۲۸.    
۱۹۹. الاصابه، ج۴، ص۱۳۰.    
۲۰۰. الاتقان، ج۲، ص۴۱۳.
۲۰۱. ذهبی، التفسیر والمفسرون ج ۱، ص۶۹.
۲۰۲. الاصابه، ج۴، ص۱۲۶ – ۱۲۷.    
۲۰۳. الاصابه، ج۴، ص۱۳۰.    
۲۰۴. مسند احمد، ج۱، ص۲۶۶.
۲۰۵. اسدالغابه، ج۳، ص۲۹۲ - ۲۹۳.
۲۰۶. الاصابه، ج۴، ص۱۲۴ - ۱۲۵.    
۲۰۷. مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵.
۲۰۸. الاصابه، ج۴، ص۱۲۲.    
۲۰۹. تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۸۵.    
۲۱۰. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۹.
۲۱۱. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۲۵.
۲۱۲. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۷.
۲۱۳. مقدمتان فی علوم القرآن، ص۲۶۳.
۲۱۴. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۷.
۲۱۵. المحرر الوجیز، ج۱، ص۴۱.    
۲۱۶. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۱.
۲۱۷. الاصابه، ج۴، ص۱۲۶.    
۲۱۸. الاتقان، ج۲، ص۴۱۳.
۲۱۹. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۸.    
۲۲۰. الاصابه، ج۴، ص۱۲۸.    
۲۲۱. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۰، ۷۴.
۲۲۲. الاتقان، ج۲، ص۴۱۳ - ۴۱۴.
۲۲۳. الاستیعاب، ج۳، ص۶۷ - ۶۸.
۲۲۴. تفسیر و مفسران، ج۱، ص۲۰۸.
۲۲۵. تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۸۵.    
۲۲۶. الاستیعاب، ج۳، ص۷۰.
۲۲۷. قاموس الرجال، ج۶، ص۴۱۸ - ۴۹۳.
۲۲۸. خلاصة الاقوال، ص۱۹۰.
۲۲۹. سعد السعود، ص۵۹۵ - ۵۹۶.
۲۳۰. بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۴۳ – ۲۸۵.    
۲۳۱. بحارالانوار، ج۳۶، ص۲۸۷ - ۲۸۸.    
۲۳۲. الغدیر، ج۱، ص۴۹ - ۵۲.
۲۳۳. قاموس الرجال، ج۶، ص۴۳۵ - ۴۳۶.
۲۳۴. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۰۷.
۲۳۵. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۶.
۲۳۶. مقدمة فی اصول التفسیر، ص۶۱.
۲۳۷. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۱۰۷.
۲۳۸. جامع البیان، ج۱، ص۵۴.
۲۳۹. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۳۴ - ۲۴۰.
۲۴۰. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۷ - ۷۹.
۲۴۱. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۴۰ - ۲۴۵.
۲۴۲. الاتقان، ج۱، ص۲۵۵.
۲۴۳. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۹.
۲۴۴. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۴۰ - ۲۴۱.
۲۴۵. الاتقان، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۸۲.
۲۴۶. اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.
۲۴۷. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۴۸ - ۲۵۰.
۲۴۸. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۲.
۲۴۹. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۶۷.
۲۵۰. مذاهب التفسیر الاسلامی، ص۸۵ - ۸۹.
۲۵۱. فجر الاسلام، ص۱۶۰، ۲۰۱.
۲۵۲. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۴ – ۶۶.
۲۵۳. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۷۴ - ۷۷.
۲۵۴. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۵۶ - ۲۶۷.
۲۵۵. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۸۰.
۲۵۶. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ۸۶.
۲۵۷. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۹.    
۲۵۸. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۸۰ - ۸۱.
۲۵۹. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۳۲، ۲۶۵.
۲۶۰. مقدمه فتح الباری، ص۴۷۶.
۲۶۱. الاتقان، ج۲، ص۴۱۷.
۲۶۲. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۸۶.
۲۶۳. دراسات و مباحث فی تاریخ التفسیر، ص۴۰.
۲۶۴. مناهج فی التفسیر، ص۴۱.
۲۶۵. الاتقان، ج۲، ص۴۱۴ - ۴۱۷.
۲۶۶. التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۶۸.
۲۶۷. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۶۸ - ۲۹۴.
۲۶۸. سه مقاله در تاریخ تفسیر، ص۱۲۳ - ۱۲۷.
۲۶۹. الاتقان، ج۲، ص۴۱۵.
۲۷۰. تفسیر ابن عباس، ص۵.
۲۷۱. الاتقان، ج۱، ص۲۴۵.
۲۷۲. الاتقان، ج۲، ص۴۱۵.
۲۷۳. تهذیب التهذیب، ج۷، ص۲۸۸ - ۲۸۹.
۲۷۴. الاتقان، ج۲، ص۴۱۵.
۲۷۵. تفسیر ابن عباس.
۲۷۶. الفهرست، ص۳۶.
۲۷۷. مجاهد المفسر والتفسیر، ص۲۸۸ - ۲۹۴.
۲۷۸. کشف الظنون، ج۱، ص۵۰۲.
۲۷۹. الذریعه، ج۴، ص۲۴۴.
۲۸۰. تحقیق حول ابن عباس، ص۱۸۷.
۲۸۱. يَقُول تنویر المقباس، ص۲ - ۳.    
۲۸۲. تحقیق حول ابن عباس، ص۱۸۷ - ۱۸۸.
۲۸۳. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۹۶.
۲۸۴. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۲۹۶ - ۲۹۷.
۲۸۵. تحقیق حول ابن عباس، ص۱۸۸.
۲۸۶. سیر نگارش های علوم قرآنی، ص۱۳.
۲۸۷. تاریخ التراث العربی، ج۱، ص۶۷.
۲۸۸. الاتقان، ج۱، ص۲۴۴ - ۳۵۴.
۲۸۹. تاریخ التراث العربی، ج۱، ص۶۷ - ۶۸.
۲۹۰. سیر نگارش های علوم قرآنی، ص۱۴. سیر نگارش های علوم قرآنی، ص۱۵.
۲۹۱. الاتقان، ج۱، ص۲۵۵ - ۲۸۱.
۲۹۲. اعجاز بیانی، ص۳۰۷ - ۶۳۰.
۲۹۳. الفهرست، ص۳۶.
۲۹۴. الذریعه، ج۴، ص۲۷۰.
۲۹۵. الذریعه، ج۴، ص۴۵۴.
۲۹۶. الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
۲۹۷. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۷.
۲۹۸. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۷.
۲۹۹. الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
۳۰۰. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۷ - ۱۸.    
۳۰۱. ذهبی، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۶۷ - ۶۸.
۳۰۲. المستدرک، ج۲، ص۵۵۹.
۳۰۳. الدرالمنثور، ج۶، ص۳۱۷.
۳۰۴. الکشاف، ج۱، ص۴۹۱.    
۳۰۵. تفسیر ابن کثیر، ج۱، ص۴۷۸.
۳۰۶. اسدالغابه، ج۲، ص۳۴۸.
۳۰۷. الاستیعاب، ج۲، ص۱۱۳.
۳۰۸. الاستیعاب، ج۲، ص۱۱۲.
۳۰۹. التمهید، ج۱، ص۳۰۲.
۳۱۰. تاریخ قرآن، ص۳۱۷ - ۳۱۸.
۳۱۱. الاستیعاب، ج۲، ص۱۱۲.
۳۱۲. اسدالغابه، ج۲، ص۳۴۷.
۳۱۳. الاستیعاب، ج۲، ص۱۱۲.
۳۱۴. الاتقان، ج۲، ص۴۱۲.
۳۱۵. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۹.    
۳۱۶. تهذیب التهذیب، ج۵، ص۳۲۰.
۳۱۷. اسدالغابه، ج۳، ص۳۶۵.
۳۱۸. الاصابه، ج۴، ص۱۸۲.    
۳۱۹. اسدالغابه، ج۳، ص۳۶۵.
۳۲۰. الاستیعاب، ج۳، ص۱۰۴.
۳۲۱. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۷.
۳۲۲. معرفت، التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۸.
۳۲۳. الملل والنحل، ج۱، ص۹۴.
۳۲۴. مناهل العرفان، ج۲، ص۱۹.    
۳۲۵. اسدالغابه، ج۱، ص۴۹۴.
۳۲۶. الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۳.
۳۲۷. تأسیس الشیعه، ص۳۲۳.
۳۲۸. الاتقان، ج۲، ص۴۱۷.
۳۲۹. تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۲۱۱.    
۳۳۰. تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۲۱۸ - ۲۱۹.    
۳۳۱. الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۳.
۳۳۲. تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۲۱۶ – ۲۱۸.    
۳۳۳. تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۲۲۱ - ۲۲۲.    
۳۳۴. الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۳.
۳۳۵. اسدالغابه، ج۱، ص۴۹۳.
۳۳۶. اسدالغابه، ج۱، ص۴۹۳.
۳۳۷. الاستیعاب، ج۱، ص۲۹۳.
۳۳۸. سفینة البحار، ج۱، ص۳۵۷ ۳۵۸.
۳۳۹. تفسیر قرطبی، ج۱، ص۲۱.
۳۴۰. الاعلام بوفیات الاعلام، ج۱، ص۲۵.
۳۴۱. الاعلام، ج۲، ص۳۳۸.
۳۴۲. الطبقات، ج۲، ص۲۸۲.
۳۴۳. تاریخ دمشق، ج۴۷، ص۱۱۰ - ۱۱۱.
۳۴۴. الطبقات، ج۲، ص۲۷۲ - ۲۷۳.
۳۴۵. تاریخ دمشق، ج۴۷، ص۱۳۷.    
۳۴۶. سیر اعلام النبلاء، ج۲، ص۳۴۶.    
۳۴۷. التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۹.
۳۴۸. التفسیر والمفسرون، ج۱، ص۳۱۹ - ۳۲۰.
۳۴۹. مجاهد المفسر والتفسیر، ص۲۶۹.
۳۵۰. تفسیر و مفسران، ج۱، ص۲۸۴ - ۲۸۶.
۳۵۱. تفسیر الصحابه، ص۳۸ - ۳۹.
۳۵۲. الجرح والتعدیل، ج۱، ص۷.
۳۵۳. الموافقات، ج۴، ص۴۰ - ۴۱.
۳۵۴. الاصابه، ج۱، ص۱۶۲.    
۳۵۵. الموافقات، ج۴، ص۴۱ - ۴۲.
۳۵۶. الجرح والتعدیل، ج۱، ص۷.
۳۵۷. المیزان، ج۱، ص۳۱۹.
۳۵۸. المیزان، ج۱، ص۳۲۳.
۳۵۹. المیزان، ج۳، ص۳۷۶ - ۳۷۷.
۳۶۰. التحریر والتنویر، ج۲، ص۱۸ - ۲۰.    
۳۶۱. نظریّة عدالة الصحابه، ص۳۹ - ۴۷.    
۳۶۲. الاتقان، ج۱، ص۱۱۹.
۳۶۳. میزان الاعتدال، ج۲، ص۱۴۲.    
۳۶۴. میزان الاعتدال، ج۳، ص۱۵۲.    
۳۶۵. میزان الاعتدال، ج۴، ص۳۳۶.    
۳۶۶. لسان المیزان، ج۲، ص۱۱۸.    
۳۶۷. لسان المیزان، ج۲، ص۱۳۷ – ۱۳۸.    
۳۶۸. لسان المیزان، ج۲، ص۳۱۲.    
۳۶۹. پیام جاویدان، ش ۷، ص۱۷ - ۲۲.
۳۷۰. صحابه از نظر قرآن و اهل بیت (علیهم‌السلام)، الاصول العامه، ص۱۳۸.    
۳۷۱. دراسات فی الحدیث، ص۸۹ - ۱۰۴.    
۳۷۲. روح المعانی، ج۲۶، ص۱۴۶.
۳۷۳. عیون اخبار الرضا (علیه‌السلام)، ج۱، ص۲۱۲.    
۳۷۴. طرق حدیث من کذب علی، ص۱ به بعد.
۳۷۵. مقدمه ابن الصلاح، ص۱۶۲.
۳۷۶. الموضوعات ج۱، ص۲۸ - ۵۶.
۳۷۷. معرفة علوم الحدیث، ص۱۹ - ۲۰.
۳۷۸. تدریب الراوی، ج۱، ص۱۹۳.
۳۷۹. الاحکام فی اصول الاحکام، ج۲، ص۱۳۶.
۳۸۰. اضواء علی السنة المحمدیه، ص۳۱۰ - ۳۳۹.
۳۸۱. النص والاجتهاد، ص۵۲۰.    
۳۸۲. معالم المدرستین، ج۱، ص۹۷ - ۱۰۶.
۳۸۳. تفسیر و مفسران، ج۱، ص۲۸۳ - ۲۸۴.
۳۸۴. التفسیر الاثری، ج۱، ص۹۸ - ۱۰۵.
۳۸۵. المیزان، ج۱۲، ص۲۶۱.
۳۸۶. تسنیم، ج۱، ص۲۳۲ - ۲۳۳.



دائرة المعارف قرآن كريم، برگرفته از مقاله «تفسير/ تفسير صحابه»، جلد ۸، صفحه ۲۲۷.    



جعبه ابزار